مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
فضای میانی
حوزه های تخصصی:
این نوشته، یکی از الگوهای کهن طراحی و سامان دهی فضایی در معماری ایران را بررسی می کند که «فضای میانی» نامیده شده و در شماری از ساختمان ها با کارکرد آرامگاه و کوشک میانی در باغ های کهن ایران پدیدار شده است. در این الگو، یک فضای میانی مانند گنبدخانه در مرکز ساختمان، با ایوان هایی در هرسو و فضاهایی در دوسوی ایوان ها جای دارند. پرسش این است که این الگو از کجا سرچشمه گرفته است؟ چه ویژگی های فضایی مشترکی در نمونه ها و مصادیق پرکاربرد آن یافت می شود؟ و چه هدف مشترکی در به کارگیری این الگو می توان پیش کشید؟ هدف نوشته، تبیین ویژگی های معمارانه این الگو و نشان دادن ظرفیت بالقوه آن در پذیرش کارکردهای گوناگون است. ضرورت این بررسی، توجه به زنجیره پیوستگی الگوهای طراحی معماری، در تاریخ بلند معماری ایران است؛ که مایه تشخص و هویت پویای آن بوده است. این مقاله، پژوهشی موردی (case study) درباره یک الگوی طراحی معماری است؛ چون گروه موردمطالعه در آن، شمار اندکی دارد؛ ولی ویژگی ها در آن گسترده است. این نوشته با رویکردی تفسیری، بر پایه نمونه های یافت شده از آن الگو، به همراه مستندات تاریخی و منابع کتابخانه ای، به تحلیل و تبیین می پردازد. فرضیه نوشته این است که هدف بنیادی در به کارگیری الگوی «فضای میانی» در شمار گوناگونی از ساختمان ها، توانایی آن در متمرکزساختن چشم و ذهن، و تأکید بر روی یک عنصر میانی در فضای درون است. این عنصر میانی باتوجه به کارکرد ساختمان، گاه تختگاه فرمانروا در کاخ، گاه آبنمای میانی در باغ و گاه ضریح مقدس در آرامگاه بوده است. دستاورد نوشته این است که در معماری امروز و فردا، هنگامی که معماران با انگیزه ها و کارکردهای مشابهی برخورد می کنند، الگوی توانمندی در سامان دهی فضایی در اختیار دارند که می توانند با به کارگیری آن، پیوستگی معماری ایرانی و پویایی آن را پیگیر باشند.
تبیین جایگاه فضاهای میانی بر ارتقای میزان کارایی عملکردی مراکز تجاری شهر قزوین (مطالعه موردی مراکز تجاری البرز، آبادگران و مهستان در شهر قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
357 - 375
حوزه های تخصصی:
معماری در فضاهای تجاری نقش مهمی در دستیابی به موفقیت احتمالی دارد. کارایی عملکردی در فضاهای داخلی مراکز تجاری از مهمترین معیارهایی است که موفقیت مجموعه های تجاری را از منظر اقتصادی تضمین می نماید. نحوه توزیع فضاهای داخلی با درنظر گرفتن پیوند میان آن ها، از عوامل مؤثر بر ویژگی های پیکره بندی فضایی مراکز تجاری و کارایی عملکردی آن ها می باشد. هدف از این پژوهش بررسی این مطلب است که در سازمان فضایی مراکز تجاری، فضاهای میانی چگونه می توانند سبب ارتقاء کارایی عملکردی مجموعه شوند. جامعه آماری در این پژوهش سه مرکز تجاری در شهر قزوین است که بر مبنای دو متغیر "مکان یابی" و "میزان سطح اشغال" فضاهای میانی مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار سنجش جهت تجزیه و تحلیل عملکرد مراکز تجاری، تکنیک نحوفضا می باشد که در این زمینه با بهره گیری از نمودارهای توجیهی (گراف ها)، روابط ریاضی و نرم افزار نحو فضا (Space Syntax) به بررسی روابط فضایی پرداخته شده است. راهبرد مورد استفاده در پژوهش، از نوع کمّی خواهد بود. با ارزیابی اطلاعات حاصل شده، الگوی مناسب جهت تعیین جایگاه فضاهای میانی در راستای ارتقاء میزان کارایی عملکردی مراکز تجاری و افزایش ارتباطات اجتماعی کاربران به دست آمد. یافته های پژوهش حاکی از این است که تحقیقات صورت گرفته می تواند راهنمای مؤثری در روند طراحی مراکز تجاری واقع شده و عوامل کارآمد در راستای تحلیل منطق اجتماعی حاکم بر این مراکز را تبیین گرداند . اهداف پژوهش: 1. خوانش سازمان فضایی مراکز تجاری منتخب با تکیه بر جایگاه فضای میانی در شهر قزوین بر اساس تکنیک نحو فضا. 2. تبیین الگویی بهینه در راستای چگونگی قرارگیری فضاهای میانی در مراکز تجاری در جهت ارتقاء کارایی عملکردی مجموعه. سوالات پژوهش: 1. فضای میانی به عنوان یکی از عناصر اصلی در ساختار کالبدی- فضایی مراکز تجاری چگونه می تواند بر ارتقای کارایی عملکردی آن تاثیرگذار باشد؟ 2. با در نظر گرفتن دو شاخص "سطح اشغال" و "مکان یابی" فضای میانی در مراکز تجاری، کدام الگوی فضاهی میانی، کارایی عملکردی مناسب تری را خلق می کند؟
بررسی انسان شناختی فضای میانی در مسکن سنتی و معاصر شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسکن از جمله ابتدایی ترین و بااهمیت ترین نیازهای انسان است که می بایست مأمنی برای آرامش و آسایش ساکنین، فراتر از صرفاً یک سرپناه فراهم آورد. امروزه در ایران نگرش کمی نسبت به این امر مهم، سبب ایجاد بناهایی بدون طرح و برنامه ریزی و فاقد اصول لازم طراحی سکونتگاه هایی با کیفیت مطلوب و پاسخگو به ابعاد معنوی وجود انسان شده است. از جمله مواردی که در ساخت خانه های معاصر، مورد بی توجهی واقع شده، نقش و جایگاه فضای میانی در نواحی مسکونی است. از آنجا که خانه تصویرگر اصلی عرصه خصوصی انسان ها و در تقابل با آن، محیط عمومی فضایی متعلق به همگان است، ضرورت وجود فضای میانی به عنوان مرز میان محیط خصوصی و عمومی و در نقش پیونددهنده محیط درون و بیرون خانه آشکار می شود. در این پژوهش در ابتدا به تحقیق پیرامون فضای میانی پرداخته و در ادامه با مقایسه نقش آن در مسکن سنتی و معاصر ایران به پیامدهای حذف این فضا بر روی زندگی انسان ها اشاره شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در معماری خانه های سنتی ایران، به واسطه تعریف صحیح فضای میانی پیوستگی فضایی میان بیرون و درون شکل گرفته است. در خانه های معاصر این فضا تعریف مشخصی نداشته و اهمیت فضایی، معنایی و کارکردی آن نادیده گرفته شده است. این رویداد منجر به از بین رفتن عوامل انسانی -محیطی همچون امنیت، حس قلمرو، حس تعلق و رضایت ساکنین و همچنین کاهش تعامل اجتماعی میان همسایگان و ایجاد ناهنجاری های اجتماعی در اکثر محیط های مسکونی معاصر شده است.
تحلیل رابطه بین کیفیت فضای میانی و کیفیت های انسانی- محیطی: مورد پژوهی مجتمع های مسکونی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای میانی به مثابه اتصال دهنده عرصه درون و بیرون در مسکن می باشد. تحقیق حاضر درصدد بررسی کیفیت این فضا و چگونگی تأثیر آن بر کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی شهر شیراز است. پرسش اساسی پژوهش این است که "کیفیت فضای میانی چه تأثیری بر شکل گیری کیفیت های انسانی- محیطی مجتمع های مسکونی دارد؟" بر همین اساس کیفیت فضای میانی همچون متغیری مستقل بر کیفیت های انسانی- محیطی به عنوان متغیری وابسته تأثیرگذار است. بر اساس ادبیات این پژوهش، متغیر وابسته شامل مفاهیم"محرمیت و قلمرو"،"هویت"،"امنیت"،"تعامل اجتماعی" می باشد. برای پاسخ به پرسش تحقیق، ابتدا با مرور سابقه موضوع، مفاهیم و نظریه های مرتبط تحلیل شد. در ادامه جهت ارزیابی الگوی نظری هفت مجتمع از میان مجتمع های مسکونی مورد بررسی انتخاب گردید و پرسشنامه های مناسب در میان آنها توزیع شد. لازم به ذکر است که روش تحقیق در این مقاله ترکیبی از مطالعه موردی با روش کمی تحلیل همبستگی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد کیفیت فضای میانی مجتمع بر شکل گیری کیفیت های انسانی- محیطی در مجتمع های مسکونی شهر شیراز تأثیر مستقیم دارد. به عبارتی هم زمان با بالا بودن میزان متغیر کیفیت فضای میانی، میزان متغیر وابسته بالاتر می باشد و بالعکس.
الگویابی میانوار در خانه های تاریخی گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۷۱
۱۲۸-۱۱۷
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی فضایی «میانوار» در خانه های تاریخی گیلان، برای بازخوانی توانایی های نهفته آن در پاسخگویی به کارکردهای گوناگون و ازپی آن کالبدهای مختلف در گذر زمان بوده است. میانوار واسطی است که در میانه دو فضای دیگر، آن ها را به هم ربط داده و در دسترس یا دیدرس می سازد. ازاین رو این تبیین می تواند الگوهای ویژه ای از ساماندهی فضایی در این خانه ها را نشان دهد؛ و نقشی که میانوارها در برقراری روابط دیدرسی و دسترسی داشته اند را روشن سازد. فرضیه این پژوهش این بوده که میانوارها نقش بنیادی در ساماندهی فضایی خانه های سنتی داشته اند. گونه پژوهش، تفسیری تاریخی است؛ چراکه به کشف و تبیین روابط میانوارِ شماری خانه در گذشته می پردازد. دراین راستا در آغاز و در گام گردآوری اطلاعات، با روش گردآوری اسنادی و سپس روش مشاهده و پژوهش میدانی بر پایه نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، شماری از خانه تاریخی گیلان از دوره قاجار، پهلوی اول و دوم برگزیده می شوند. سپس همه گونه های میانوار در آن ها شناسایی شده و با رویکردی تحلیلی تفسیری در گستره کارکردی فضایی ارزیابی می شوند. آنگاه در گام داوری، با رویکردی تحلیلی قیاسی سه الگوی فضایی میانوار (ایوان، میاندر ورودی و میاندر میانی) بازشناسی شده و روابط کارکردی و از پی آن نقش میانوارها در ساماندهی فضایی خانه تبیین می گردد. دستاورد پژوهش این است که ایوان ها پرکاربردترین گونه میانوار در خانه های تاریخی گیلان بوده اند؛ و افزون بر دارا بودن شکل و ویژگی های کالبدی ویژه، سهمی مهم در دیدرسی و دسترسی میان اتاق ها و فضای بیرون داشته اند. در رده پس ازآن، دو میانوار دیگر، یعنی میاندر ورودی و میاندر میانی در خانه های تاریخی اهمیت داشته اند؛ که افزون بر ارتباط مستقیم با هم، با اتاق ها و مهمان خانه دارای بیشترین روابط بوده اند.
بهبود سیرکولاسیون بناهای فرهنگی با فرم یابی مدل استریوتومیک و معیارهای پیش بینی کننده نحوفضا (مطالعه موردی: پردیس سینما ملت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
53 - 64
حوزه های تخصصی:
طراحی پلانهای طبقات و سیستمهای گردشی برای جهتیابی کارآمد، بهعنوان یکی از مسائل مهم طراحی مورد توجه معماران است. در این مطالعه، از روش الگوی حرکت دایرهای مبنی بر سهولت مسیریابی با روش تکنیک نحو فضا، جهت تعیین الزامات طراحی و فرمیابی مدل استریوتومیک استفاده شده است. این پژوهش از منظر هدف، کاربردی و ماهیت با روش تحلیلی و میدانی به شیوه آمیخته طبقهبندی شده است. درگردآوری دادههای پژوهشی از مطالعات کتابخانهای و نرمافزارهای شبیهسازی به کار گرفته شده است. برای تحلیل آزمونهای نقشه محوری، گراف نمایانی نحو فضا، شاخصهای اتصال، و همپیوندی و برای فرمیابی مدل، از نرمافزار راینو استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که طرح حرکت شعاعی با ویژگی شاخص فضای میانی مرکزی با بیشترین مقدار در هر دو آزمون باعث سهولت مسیریابی براساس تحلیلهای نحو فضا است. بنابراین فضای میانی مرکزی بهعنوان پارامتر اصلی طراحی در ارائه مدل استریوتومیک مورد توجه قرار گرفته است.
کاوشی بر نقش مؤلفه های کالبدی - عملکردی فضاهای میانی بر ارتقاء دلبستگی به فضاهای مسکونی (مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی منفرد، متمرکز و پراکنده تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
33 - 50
حوزه های تخصصی:
فضای میانی یعنی لحظه تغییر از فضایی به فضای دیگر، از عملکردی به عملکردی دیگر. مسکن از جمله مهم ترین نیازهای اولیه انسان می باشد که می بایست مأمنی برای آسایش و آرامش ساکنین خود باشد. در معماری معاصر ایران نگرش کمی نسبت به مقوله مسکن سبب ایجاد فضاهایی فاقد برنامه ریزی و شکل گیری کالبدی مطلوب در راستای پاسخ گویی به ابعاد روحی و میزان دلبستگی کاربر فضای مربوطه شده است. از جمله مواردی که تأثیر چشمگیری در میزان ارتقاء حس رضایت و دلبستگی در مجتمع های مسکونی دارد؛ فضاهای میانی می باشد که در ساخت و ساز امروزی توجه مورد قبولی به این فضاها نمی شود. در پژوهش مربوطه سعی بر آن است با سنجش مؤلفه های معیارهای کالبدی و عمکردی-فعالیتی در فضاهای میانی مجتمع های مسکونی تهران میزان رضایت، حس تعلق و دلبستگی ساکنین مورد سنجش قرار داده شود. در پژوهش موردنظر ابتدا؛ جمع آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی در سه مجتمع مسکونی در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفته است که اولین معیار گونه شناسی این پژوهش بر اساس تعداد واحد های موجود به عنوان عامل تأثیرگذار در درک مقیاس مجتمع می باشد. تعداد واحدهای مسکونی هر مجتمع وارد نرم افزار اس.پی.اس.اس شده است. شکل گیری فضاهای میانی و قرارگیری مجتمع نسبت به آن به عنوان معیار دوم انتخاب می باشد که به صورت متمرکز، منفرد، پراکنده می باشد و ازآنجایی که برای ارزیابی وزن مؤلفه های مؤثر بر دلبستگی به صورت کیفی نمی توان به تنهایی از روش فوق بهره جست در ادامه از طریق پرسشنامه و آنالیز داده ها از طریق نرم افزار آماری AMOS22 مورد تحلیل همبستگی قرار می گیرند و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل در میزان دلبستگی استنباط می گردد. یافته ها بیانگر این مطلب می باشد که شاخص «کالبدی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه اول و شاخص «عملکردی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه دوم قرار دارند، به طوری که متغیر «شرایط محیطی» از مؤلفه های معیار کالبدی و متغیر «گوناگونی عملکردی» از مؤلفه های معیار عملکردی از لحاظ میزان تأثیرگذاری در ارتقاء حس دلبستگی در اولویت قرار دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت در نظر گرفتن معیارهای کالبدی و عملکردی در فضای میانی تأثیر بسزایی در جهت حس رضایت از تعامل، قلمرو خلوت، آسایش فیزیکی و روانی ساکنان را به همراه دارد.
سیر تحول فضاهای میانی در خانه های عصر قاجار و پهلوی اول بر مبنای تغییرات ارزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فرهنگی، در هر دوره ی زمانی الگوهایی از انسان ارائه می دهد که فعالیت ها، موفقیت ها و وظایف اجتماعی افراد را مشخص می کند. افراد جامعه در قالب این الگوها و ارزش ها، طرح زندگی خود را می ریزند و آن را زیست می نمایند. بنابراین الگوها و ارزش های شکل گرفته در جوامع سنتی با توجه به تغییرات اجتماعی و انقلاب های رخ داده در جهان، تحت تاثیر قرار گرفته و دچار بازتعریف جدید می گردد. در این اتفاق ارزش های جدید، جایگزین ارزش ها و باورهایی می شوند که سالیان سال، افراد یک جامعه آن را زیسته و طبق آن محیط فیزیکی خود را شکل داده اند. بنابراین طبق نظر جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی، تغییرات اجتماعی می تواند اثرات مادی و غیر مادی بر جوامع داشته باشد، بدین منظور این مقاله قصد دارد با پرداختن به تغییرات ارزشی که بعد غیرمادی تغییرات خوانده می شود، به اثرات مادی (کالبدی) که بر فضا (در این مقاله فضای میانی) می گذارد، پی ببرد. روش تحقیق در این پژوهش از نوع کیفی، و به لحاظ هدف، تاریخی- تفسیری و منطق تحقیق از نوع پس کاوی می باشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که با تغییر در ارزش های جامعه در عصر قاجار و پهلوی اول، ارزش های جدیدی جایگزین آن گشته اند که سبب تغییر در مفاهیم شکل دهنده فضای میانی همچون، محرمیت و حریم، خلوت و قلمرو شده و به واسطه این اتفاق تغییرات وسیعی در شکل (کالبد)، کارکرد و معنای این فضاها به وجود آمده است.