مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
دلبستگی
حوزه های تخصصی:
اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر میزان بهداشت روان در دختران دارای مشکلات دلبستگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر میزان بهداشت روان (کاهش میزان افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) دانشآموزان دارای مشکلات دلبستگی انجام شد.
روشکار: این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد در سال 1389 انجام شد. نمونه ی هدف این مطالعه 34 نفر بودند که از بین 388 دانش آموز مقاطع دوم و چهارم ابتدایی که بیشترین نمره را در زمینهی مشکلات مربوط به دلبستگی و علایم اختلالات رفتاری (افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) به دست آوردند، انتخاب شدند. ارزیابی با استفاده از پرسشنامهی مشکلات دلبستگی راندولف و فرم بهداشت روان کودکان انتاریو انجام شد. مادران گروه آزمون در 10 جلسهی گروهی درمان مبتنی بر دلبستگی شرکت نمودند. گروه شاهد مداخلهای دریافت نکردند. سپس تاثیر مداخله بر میزان بهداشت روان (کاهش علایم افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) کودکان هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و به کمک آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و به روش تحلیل کوواریانس ارزیابی گردیدند.
یافتهها: میانگین نمرات افسردگی، فزون اضطرابی ونافرمانی مقابلهای در گروه آزمون در مرحلهی پسآزمون (05/0P<) و پیگیری (05/0P<) نسبت به گروه شاهد به میزان معنی داری پایینتر بود. مجموع کاهش این علایم توسط آزمودنیها در پسآزمون 72/0 و در پیگیری سه ماهه 85/0 بود.
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر دلبستگی در افزایش بهداشت روان دختران دارای مشکلات دلبستگی موثر بود و پایبندی مادران به تداوم روشهای درمانی باعث بهبودی بیشتر در مرحلهی پسآزمون شد.
بررسی اثربخشی بازی درمانی تحولی مبتنی بر دلبستگی بر علایم اختلال آسیب دیدگی تحولی کودکان 3 تا 9 سال(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر کارایی بازیدرمانی تحولی مبتنی بر دلبستگی را در اختلال آسیبدیدگی تحولی کودکان سنجید.
روشکار: این مطالعهی از نوع نیمهآزمایشی با گروه شاهد بود که در سال 1388 در مشهد انجام گرفت. از مراجعهکنندگان به کلینیک فوقتخصصی اطفال بیمارستان ابنسینا و دکتر شیخ، 14 کودک 3 تا 9 ساله که مطابق معیارهای وندرکولک دچار اختلال آسیبدیدگی تحولی بوده و والدین ایشان رضایت به شرکت در مطالعه داشتند، به طور تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. مادران، پرسشنامههای یول جهت سنجش میزان تنش کودکان و تنش والدین-فرم کوتاه جهت بررسی تنش والدین را پاسخ گفتند. در پایان 10 جلسه بازیدرمانی، والدین دو گروه مجددا آزمونها را تکمیل نمودند. نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای تی مستقل و زوجی و مجذور خی تحلیل شدند.
یافتهها: تفاوتی بین دو گروه در متغیرهای جنس، سن و تحصیلات کودکان و سن و تحصیلات مادران وجود نداشت (05/0<P). تفاوت نمرات مقیاس یول، پرسشنامهی تنش والدین-فرم کوتاه و زیرمقیاس پریشانی والد آن بین دو گروه پیش از انجام درمان، بدون معنی (به ترتیب 10/0=P، 34/0=P و 52/0=P) و پس از آن، معنیدار (به ترتیب 001/0>P، 01/0=P و 01/0=P) بود. تفاوت نمرات زیرمقیاس کودک مشکل بین دو گروه پیش و پس از انجام درمان، بدون معنی (به ترتیب 86/0=Pو 14/0=P) بود. نمرهی زیرمقیاس اختلال عملکرد در ارتباط کودک-والد در طی درمان در گروه آزمون تفاوت معنیدار یافت (01/0=P) ولی در گروه شاهد چنین نشد (52/0=P).
نتیجهگیری: بازیدرمانی تحولی مبتنی بر دلبستگی باعث کاهش تنش تجربه شده توسط کودکان و مادران ایشان میشود.
نقش تعدیل کننده ی سبک های دلبستگی در رابطه ی بین ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:با توجه به اهمیت شناخت متغیرهای تعیینکننده و تاثیرگذار بر رضایت زناشویی، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیلکنندهی سبکهای دلبستگی در رابطهی بین ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی انجام گرفت.
روشکار: در این پژوهش اکتشافی از نوع همبستگی، افراد متاهل شاغل در دو بیمارستانهای روانپزشکی رازی و سینا در شهرتهران به صورت داوطلب در یک دورهی زمانی چهار ماهه در سال 1390 در این پژوهش شرکت کردند. از
شرکتکنندگان (195 زن، 103 مرد) خواسته شد که مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAI)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) و پرسشنامهی وضعیت زناشویی گلومبوک-راست (GRIMS) را تکمیل کنند. دادهها با استفاده از روشها و شاخصهای آماری شامل فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیرهی تعدیلی تحلیل گردیدند.
یافتهها: ناگویی هیجانی با رضایت زناشویی همبستگی منفی معنیدار دارد (001/0P<)، سبک دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی، همبستگی مثبت معنیدار (01/0P<) و سبکهای دلبستگی ناایمن با رضایت زناشویی، همبستگی منفی
معنیدار دارد (001/0P<). نتیجهی تحلیل رگرسیون نشان داد که تنها سبک دلبستگی ایمن، توان تعدیل رابطهی ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی را دارد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که رابطهی بین ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی یک رابطهی خطی ساده نیست و سبکهای دلبستگی میتوانند این رابطه را تعدیل نمایند.
مقایسة سبک های دلبستگی در نوجوانان عادی و بزهکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسة سبک های دلبستگی در نوجوانان عادی و بزهکار به انجام رسیده است. نمونة پژوهش شامل 60 نوجوان عادی (32 پسر و 28 دختر) و60 نوجوان بزهکار (32 پسر و 28 دختر) می باشد. در این پژوهش، به منظور سنجش سبک های دلبستگی از پرسشنامة دلبستگی کولینز و رید، و برای سنجش عملکرد خانواده از پرسشنامة سنجش عملکرد خانواده استفاده گردید. نتایج بر اساس روش های آماری تحلیل واریانس چند متغیری، تحلیل واریانس تک متغیری و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین سبک های دلبستگی نوجوانان عادی و بزهکار تفاوت معناداری وجود دارد و آزمودنی های بزهکار بیش از آزمودنی های عادی دارای سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) هستند. به علاوه، بین گروه دختران و پسران نیز در سبک دلبستگی تفاوت معنادار به دست آمد. همچنین، نتایج حاکی از آنند که نحوة عملکرد خانواده در بروز سبک دلبستگی ناایمن و پیامد آن بزهکاری و اختلال های رفتاری مؤثر می باشد. در مجموع، یافته های پژوهش حاکی از آن است که نحوة عملکرد خانواده، کیفیت نگهداری و نحوة تعامل بین افراد خانواده تعیین کنندة نوع دلبستگی در کودک، نوجوان و بزرگسال می باشد.
ساخت و اعتباریابی آزمون فرافکن تصویری برای سنجش دلبستگی در کودکان 12-6 ساله
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، ساخت و اعتباریابی یک آزمون فرافکن تصویری برای سنجش دلبستگی کودکان 12-6 ساله بود. روش نمونه گیری تصادفی از یک جامعه در دسترس بود که برای این منظور ابتدا 500 کودک دانش آموز پایه های اول تا پنجم مقطع ابتدایی شهرستان کرج بزرگ توسط «مقیاس دلبستگی کودکان 12-6 ساله» مورد سنجش قرار گرفتند. سپس بر اساس نتایج حاصله از میان 90 کودک ناایمن در دسترس 30 کودک (15 دختر و 15 پسر) تصادفی انتخاب شدند از میان 410 کودک ایمن 30 کودک از نظر جنس، سن، کلاس و منطقه تحصیلی با آنها همتراز گردیدند. آزمون فرافکن روی این 60 کودک اجرا شد. برای ساخت آزمون فرافکن مراحل زیر دنبال شدند: 1- نظرسنجی از کودکان و بزرگسالان 2- تعیین موقعیت های اضطراب زا 3- تعیین حیوانات نقاشی ها و تهیه نقاشی ها 4- تهیه ملاک های محتوایی داستان ها براساس تحلیل محتوا 5- اجرای مقدماتی و اصلی. سه مؤلفة اصلی ایمنی، اضطراب و اجتناب برای بررسی نوع دلبستگی در نظر گرفته شده و 6 موقعیت اضطراب زا تعیین گردید. هر موقعیت در سه مرحلة پیوند، جدایی و بازپیوند کودک- والد ترسیم گردید. در مجموع 18 نقاشی تهیه شد.
اعتبار محتوایی آزمون توسط بررسی منابع موجود و نظر متخصصین تأیید شد. آزمون t مستقل برای بررسی تفاوت میانگین نمرات مؤلفه ها بین دو گروه ایمن و ناایمن در تمام موارد معنی دار بود و روایی افتراقی آزمون را تأیید کرد. یک آزمون محقق ساخته در مورد مشکلات سازگاری و رفتاری کودکان دو گروه اجرا شد و ضرایب همبستگی بین نتایج این آزمون و آزمون اصلی وجود روایی همگرا را تأیید کردند. ضریب همسانی درونی آزمون (آلفای کرونباخ) برای مؤلفه های ایمنی = 816/0، اجتناب = 78/0 و اضطراب 619/0 می باشد که پایایی آزمون را اثبات می کند.
طبق نتایج بدست آمده «آزمون فرافکن دلبستگی در کودکان 12-6 ساله» از پایایی و اعتبار کافی برخوردار می باشد.
رابطه ی باورهای اساسی دینی و سبک دلبستگی به خداوند با فرسودگی شغلی درکارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فرسودگی شغلی، عواقب و هزینه های بسیاری بر سازمان ها و کارکنان تحمیل می کند اما باورهای دینی و سبک های دلبستگی به خداوند قادرند آن را تغییر دهند. هدف این پژوهش بررسی باورهای اساسی دینی و سبک دلبستگی به خداوند به عنوان پیش بین های فرسودگی شغلی است.
روشکار: جامعهی آماری این پژوهش توصیفی همبستگی را 300 تن از کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تشکیل دادند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. اطلاعات با پرسشنامههای فرسودگی شغلی مازلاک و باورهای اساسی دینی رجائی و پرسشنامهی محقق ساختهی سنجش سبک های دلبستگی به خداوند، جمعآوری گردیدند. داده ها با نسخهی 19 نرم افزار SPSS و شاخص های توصیفی، ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، آزمون تی و رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند.
یافتهها: رابطهی باورهای اساسی دینی (000/0=P و30/0-=r) و سبک دلبستگی به خداوند، با فرسودگی شغلی (010/0 =P و 15/0-=r) منفی معنی دار و رابطهی بین باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند، مثبت و معنی دار (000/0=P و 31/0 =r) بود. در مدل رگرسیون (000/0=P و 19/18=F) نیز تاثیر همزمان باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند بر فرسودگی شغلی تایید گردید. فرسودگی شغلی نیز در بین مردان و زنان اختلاف معنی داری را از خود نشان داد و در زنان بالاتر از مردان گزارش گردید (004/0=P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که باورهای اساسی دینی و سبک های دلبستگی به خداوند می توانند از فرسودگی شغلی بکاهند.
بررسی سطوح مشارکت هواداران در تیم های منتخب لیگ برتر فوتبال ایران براساس مدل پیوستار روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی سطوح مشارکت هواداران در تیم های منتخب لیگ برتر فوتبال ایران براساس مدل پیوستار روان شناختی بود. روش تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی و از نظر هدف کاربردی است. بدین منظور 394 نفر از هواداران چهار تیم پرطرفدار لیگ برتر فوتبال (استقلال، پرسپولیس، تراکتورسازی و سپاهان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه فانک (2008) بود. پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ 92/0 به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد از مدل چندبعدی مشارکت، می توان برای طبقه بندی هواداران در مراحل نظری مختلف استفاده کرد. در واقع مفهوم مشارکت، خط مشی مناسبی برای بررسی ارتباطات روان شناختی هواداران با تیم ها در اختیار می گذارد. براساس مدل پیوستار روان شناختی، نتایج نشان داد که در تیم های منتخب لیگ برتر فوتبال، سطوح مشارکت هواداران بیشتر در سطح دلبستگی و کمترین سطوح مشارکت مربوط به سطح وفاداری است. مدیران می توانند با مهیا کردن شرایطی برای گرفتن عکس یادگاری هواداران با بازیکنان و تیم، تشکیل جلسات کانون هواداران و اهدای کارت هواداری به آنها برای ارتقای هواداران به سطح وفاداری و حفظ آنها در این سطح اقدام کنند.
مقایسه ی تاثیر آموزش رفتارهای دلبستگی با تن آرامی بر دلبستگی مادر با جنین و نوزاد در مادران نخست-باردار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این تحقیق با هدف مقایسه ی تاثیر آموزش رفتارهای دلبستگی و آموزش با تن آرامی بر دلبستگی مادر با جنین و نوزاد در مادران نخست باردار انجام شده است.
روش کار: دراین کارآزمایی بالینی، 126 خانم نخست باردار از جمعیت آماری زنان باردار مراجعه کننده به دو بیمارستان حافظ و شوشتری شیراز در سال 1389 به روش نمونه گیری آسان مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 42 نفری تحت آموزش تن آرامی، رفتارهای دلبستگی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل فرم اطلاعات فردی و بارداری، پرسش نامه ی دلبستگی مادر با جنین کرانلی و برگه ی مشاهده ی رفتار دلبستگی مادر و نوزاد اوانت بود. برای گروه های آزمون، چهار جلسه ی دو ساعته ی آموزش رفتارهای دلبستگی و یا تن آرامی برگزار شد. گروه شاهد فقط مراقبت های معمول بارداری را دریافت نمودند. نمره ی دلبستگی مادر با جنین، قبل از مداخله و در پایان 1 ماه مداخله و پس از زایمان، در هر سه گروه، سنجیده شد. تحلیل داده ها با آزمون های مجذور خی، تحلیل واریانس، تی مستقل و تی زوجی و با نرم افزار SPSS نسخه ی 17 انجام شد.
یافته ها: میانگین نمره ی دلبستگی قبل از مداخله در سه گروه، اختلاف معنی داری نداشت (738/0=P) ولی بعد از مداخله، در سه گروه اختلاف معنی داری نشان داد (003/0=P). افزایش نمره ی دلبستگی در دو گروه آزمون بعد از مداخله، معنی دار بوده است (001/0>P)، ولی در گروه شاهد این اختلاف بعد از مداخله معنی دار نبوده است.
نتیجه گیری: آموزش رفتارهای دلبستگی و تن آرامی موجب افزایش دلبستگی مادر به جنین و نوزاد می گردد
اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری گروهی بر دلبستگی، نگرش های ناکارآمد و میزان سازگاری زناشویی افراد متاهل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی میزان اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری گروهی بر دلبستگی، نگرش های ناکارآمد و میزان سازگاری زناشویی افراد متاهل انجام شد.
روش کار: شرکت کنندگان این کارآزمایی بالینی، 16 نفر از متاهلین با سبک دلبستگی ناایمن و سازگاری زناشویی پایین بودند که به صورت در دسترس از مراجعین به مجتمع بهداشتی-درمانی شهرداری مشهد در سال 1390 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 8 نفره ی آزمون و شاهد قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه با مقیاس های سبک های دلبستگی بزرگسالان کالینز و رید (RAAS)، سازگاری زناشویی لاک و والاس (LWMAS) و مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS) ارزیابی شدند. گروه آزمون در 8 جلسه ی هفتگی گروه درمانی شناختی-رفتاری (2 ماه) در مجتمع بهداشتی-درمانی شهرداری مشهد شرکت کردند. گروه شاهد نیز هم زمان تحت 8 جلسه آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های مک نمار، تحلیل کوواریانس یک سویه و تی گروه های مستقل با کمک نرم افزارSPSSتحلیل شدند.
یافته ها: آموزش شناختی-رفتاری گروهی باعث کاهش معنی دار نگرش های ناکارآمد (001/0P<) و اضطراب و افزایش میزان وابستگی در روابط می شود و
می تواند به بهبود سبک دلبستگی بینجامد (005/0P<). هم چنین تعداد بیشتری از افراد گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد به سازگاری زناشویی رسیده اند. درصد بهبودی آزمودنی های گروه آزمون در تمام متغیرهای پژوهش بیشتر از درصد بهبودی آزمودنی های گروه شاهد بود.
نتیجه گیری: آموزش شناختی-رفتاری گروهی به عنوان یک رویکرد درمانی
می تواند در تغییر میزان وابستگی،اضطراب، نگرش های ناکارآمد و سبک های دلبستگی زوجین، موثر باشد.
نقش کیفیت دلبستگی به والدین در نقش پذیری جنسیتی فرزندان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کیفیت دلبستگی به والدین در نقش پذیری جنسیتی فرزندان در خانواده های دووالدی دست نخورده انجام شده است. صد و چهار دانشجو (55 زن، 49 مرد) با میانگین سنی 21 سال در این پژوهش پیمایشی شرکت کردند و به پرسشنامه های نقش جنسیتی بم و دلبستگی به والدین و همسالان پاسخ دادند. یافته هانشان داد که دلبستگی به مادر بیشتر از پدر بود و زنان بیشتر از مردان جنس سنخیتی بودند. دلبستگی به والد ناهم جنس با ضریب منفی میزان جنس سنخیتی بودن را پیش بینی نمود. افراد دارای نقش جنسیتی نامتمایز نسبت به دو گروه جنس سنخیتی و دوجنسیتی دلبستگی کمتری با والد هم جنس خود داشتند. به طور خاص در گروه دلبستگی پایین به والد هم جنس و بالا با والد ناهم جنس، تعداد افراد نامتمایز زیاد و دوجنسیتی و جنس سنخیتی ها کم بودند. دلبستگی بیشتر با مادر قابل انتساب به اشتغال بیشتر مادر با فرزندان و سبک تعاملی خوشایندتر وی می باشد. جنس سنخیتی تر بودن دختران با نظریه چودورو همسویی دارد. نتایج مربوط به نقش دلبستگی به والد هم جنس و ناهم جنس در نقش پذیری جنسیتی به طور کلی با دیدگاه شناختی-اجتماعی هماهنگی داشت. بستگی داشتن اثر دلبستگی به یک والد بر نقش پذیری جنسیتی به سطح دلبستگی به والد دیگر، اهمیت پی گیری نگاه سیستمی و بوم-شناختی به خانواده رامی نمایاند.
اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر عملکرد خانواده مادران دارای سبک دلبستگی ناایمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر تغییر دلبستگی برعملکرد خانواده ی مادران دارای سبک دلبستگی ناایمن انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل استفاده شد. نمونه مورد مطالعه شامل 24 نفر (12 نفر در هر گروه) از مادران دانش آموزان پسر پایه های سوم و چهارم دوره ابتدایی شهر نجف آباد بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گماشته شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل دو مقیاس سنجش عملکرد خانواده (FAD) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (RAAS) بود. برنامه مداخله ای شامل 10 جلسه هفتگی دو ساعته درمان مبتنی بر دلبستگی بود که به شرکت کنندگان گروه آزمایش ارائه شد. شرکت کنندگان گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. شرکت کنندگان هر دو گروه قبل و بعد از اجرای برنامه مداخله ای و همچنین بعد از یک ماه از انجام مطالعه (مرحله پیگیری) مقیاس سنجش عملکرد خانواده را تکمیل کردند. در نهایت، داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند راهه تحلیل شدند. نتایج نشان داد پس از انجام مداخله آموزشی، بین نمرات کلی و زیرمقیاس های عملکرد خانواده در گروه آزمایش و کنترل پس از درمان و همچنین پس از گذشت یک ماه از درمان (مرحله پیگیری)، تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارتی دیگر، عملکرد خانواده در شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون افزایش پیدا کرده بود و این افزایش تا یک ماه بعد نیز حفظ شده بود. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که درمان مبتنی بر دلبستگی بر بهبود عملکرد خانواده زنان دارای سبک دلبستگی ناایمن موثر است.
ترکیب ابعاد دلبستگی همسران و رضایت زناشویی زوجین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نظریه ی دلبستگی بزرگسالان، نظریه ی مهمی برای روابط همسران و رضایت زناشویی آنان است. هدف پژوهش حاضر، بررسی رضایت زناشویی همسران با توجه به ابعاد اضطراب و اجتناب دلبستگی آنان بود.
روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش همبستگی، زوج های شهر اصفهان در سال 1391 بودند که در همایش های خانوادگی و برنامه های آموزشی و تربیتی فرهنگ سراهای این شهر شرکت نموده و حداقل یک سال از ازدواج آن ها گذشته و در یک سال اخیر با رویدادهای تنش زا در زندگی مشترک مواجه نشده بودند. 242 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از شاخص رضایت زناشویی (CSI) و پرسش نامه ی تجدید نظر شده ی تجارب در روابط نزدیک (ECR-R) استفاده شد. داده ها با استفاده از SPSS-18 و به کمک تحلیل خوشه ای، تحلیل واریانس تک متغیره و چندمتغیره و مدل معادله ی ساختاری تحلیل شد.
یافته ها: از نظر رضایت زناشویی هر دو همسر، چهار گروه همسران زن ناراضی، همسران درمانده، همسران راضی، و همسران سرزنده مشخص شدند که از نظر رضایت زناشویی زن و شوهر با یکدیگر تفاوت معنی دار داشتند (001/0>P). هم چنین گروه های چهارگانه ی همسران از نظر اضطراب (001/0>P) و اجتناب (001/0>P) دلبستگی زن و شوهر با یکدیگر تفاوت معنی داری داشتند. بررسی بر اساس مدل وابستگی متقابل خود-شریک، اثر خود و اثر همسر بر رضایت زناشویی زن و شوهر، مشخص نمود که هم در زن و هم در شوهر، ابعاد دلبستگی، رضایت زناشویی را کاهش می دهد (05/0>P). هم چنین اجتناب دلبستگی همسر بر کاهش رضایت زناشویی فرد، تاثیر دارد (01/0>P).
نتیجه گیری: بر اساس سبک دلبستگی همسران می توان رضایت زناشویی آن ها را پیش بینی نمود. هم چنین رضایت زناشویی تحت تاثیر سیستم دلبستگی خود و همسر است.
شناسایی مدیریت درد در بیماران مبتلا به درد مزمن با سبک دلبستگی ایمن: یک مطالعه ی کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: درد مزمن، تجربه ی حسی و عاطفی ناخوش آیندی است که از آسیب واقعی یا احتمالی به بافت ها ناشی می شود و حداقل شش ماه تداوم دارد. در این میان نظریه ی دلبستگی برای درک چگونگی رابطه ی بیماران با سایر افراد در طی دوران درد با اهمیت قلمداد شده است. هدف از این تحقیق شناسایی مدیریت درد در بیماران مبتلا به درد مزمن با سبک دلبستگی ایمن می باشد. روش کار: این تحقیق در کلینیک درد و مغز واعصاب دانشگاه کبانگسان مرکز درمانی مالزی از اگوست 2009 تا فوریه 2010 انجام گرفته است. بیست و دو بیمار زن مبتلا به درد مزمن با استفاده از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته به زبان انگلیسی مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: تم پشتیبانی ایده آل و پنج ساب تم شامل وابستگی عاطفی به خانواده، احساسی عاطفی نزدیک با دوستان، استقلال و خودکفایی، اولویت بودن در کنار خانواده و نیاز به حمایت استخراج گردید.
نتیجه گیری: بیماران مبتلا به درد مزمن گزارش نموده اند که در لحظات درد نیاز به نزدیکی با اعضای خانواده ی خود داشته و از این احساس نزدیکی به عنوان نوعی سبک سازگاری در جهت تسکین درد از طریق افزایش احساس صمیمیت بهره می گیرند. تداوم طول دوره ی درد بیماران را وادار به تغییر در فعالیت های روزمره ی زندگی کرده و می تواند احساس نیاز به روابط نزدیک را افزایش دهد.
مقایسه ی سبک دلبستگی مادران دارای کودکان با و بدون مشکلات رفتاری سنین 12-8 سال(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مادر به عنوان چهره ی دلبستگی اصلی، تاثیر غیر قابل انکاری در تحول رفتاری کودک دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی مادران کودکان دارای مشکلات رفتاری با کودکان بدون مشکلات رفتاری سنین 12-8 سال انجام شده است.
روش کار: نمونه ی این پژوهش علی-مقایسه ای شامل 120 نفر از مادران دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی در سال 92-1391در شهرستان نیشابور بودکه در مورد مادران کودکان عادی، از روش نمونه گیری تصادفی و در مورد مادران کودکان دارای مشکل رفتاری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. ابزار این مطالعه شامل آزمون راتر کودکان و پرسش نامه ی سبک دلبستگی بزرگسالان بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 18 وآزمون های آماری تی گروه های مستقل و رگرسیون لجستیک تحلیل شدند.
یافته ها: بین سبک دلبستگی اضطرابی و ایمن در مادران کودکان بدون مشکل رفتاری و با مشکل رفتاری تفاوت معنی داری وجود دارد (به ترتیب 0001/0=P، 001/0=P) اما بین سبک دلبستگی اجتنابی مادران کودکان با و بدون مشکل رفتاری تفاوت معنی داری دیده نشد (138/0=P). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که سبک های دلبستگی اضطرابی و ایمن می توانند به عنوان پیش بینی کننده ی مشکلات رفتاری در کودکان محسوب شوند.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه ی حاضر با حمایت از نظریه ی دلبستگی، اهمیت تعامل مادر-کودک را نشان می دهد. دلبستگی ناایمن و ایمن مادران می تواند پیش بینی کننده ی مهمی برای ایجاد مشکلات رفتاری درکودکان آن ها باشد.
پیش بینی تاب آوری تحصیلی و هیجانی بر مبنای عوامل روان شناختی، خانوادگی و اجتماعی: مقایسه نیمرخ پیش بینی ابعاد تاب آوری هیجانی و تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با رویکردی سیستمی و شناختی-اجتماعی، نیمرخ پیش بینی افراد تاب آور تحصیلی و هیجانی را در عوامل خانوادگی، تحصیلی و روان شناختی بررسی و مقایسه کرده است. شرکت کنندگان پژوهش دانش آموزان کلاس های دوم دبیرستان بودند که به شکل هدفمند از میان نواحی 3 و 4 آموزش و پرورش شهرستان شیراز انتخاب شدند که به نظر می رسید در شرایط اقتصادی- اجتماعی پایین تری بودند. از مجموع 846 آزمودنی در این نمونه آماری، 137 نفر به عنوان تاب آور تحصیلی و 146 نفر به عنوان تاب آور هیجانی و 28 نفر نیز به عنوان تاب آور تحصیلی و هیجانی شناسایی شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از مقیاس های دلبستگی به والدین و همسالان آرمسدن و گرینبرگ، جوّ تعاملی معلم-دانش آموز، مقیاس راهبردهای مقابله ای سندلر و همکاران، پرسشنامه تنظیم شناختی عاطفی گارنفسکای و کراجی، مقیاس بهزیستی روانی کلی و پیترسون، افسردگی کودکان کواکس و بک، و مقیاس تاب آوری تحصیلی مارتین استفاده شد. نتایج تحلیل افتراقی توصیفی نشان میدهد متغیرهایی که بیش ترین سهم را در تمایز میان گروه های تاب آور تحصیلی و غیر تاب آور تحصیلی داشته اند به ترتیب عبارت هستند از: راهبرد مقابله ای فعال، درگیری، تنظیم شناختی مثبت هیجانات و ساختار. در حالیکه بیش ترین قدرت تفکیک گروه های تاب آور هیجانی و غیر تاب آور هیجانی به ترتیب مربوط به متغیرهای دلبستگی به والدین، تنظیم شناختی منفی هیجانات، ساختار، حمایت های خود استقلالی، درگیری و راهبرد مقابله ای اجتنابی است. همان گونه که نتایج نشان می دهد نیمرخ پیش بینی متفاوت گروه های تاب آور تحصیلی و هیجانی شواهدی را مبنی بر ماهیت چند بعدی بودن سازه تاب آوری فراهم می آورد. نتایج حاصل از تحلیل افتراقی پیش بینی کننده نشان می دهد که تابع تاب آور هیجانی در 7/93% از موارد و تابع تاب آور تحصیلی در 4/92% قادر به تشخیص صحیح افراد تاب آور است.
سبک های دلبستگی، ادراک بیماری و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع I(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده ادراک بیماری در رابطه بین سبک های دلبستگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع I انجام شد. نمونه پژوهش شامل 300 نفر (172 دختر و 128 پسر) از بیماران عضو انجمن دیابت ایران بودند. از شرکت کننده ها خواسته شد مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAI؛ بشارت، 1384)، پرسشنامه کوتاه ادراک بیماری (Brief IPQ؛ بردبنت، پتریه، مین و وینمن، 2006) و مقیاس کیفیت زندگی (D-39؛ بویر و ارپ، 1997) را تکمیل کنند. بین سبک دلبستگی ایمن، کنترل شخصی و شناخت بیماری با کیفیت زندگی رابطه مثبت معنادار و بین سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی دوسوگرا، پی آمدها، ماهیت بیماری، نگرانی و پاسخ عاطفی با کیفیت زندگی رابطه منفی معنادار به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد رابطه سبک های دلبستگی با کیفیت زندگی متأثر از زیرمقیاس های ادراک بیماری است. سبک های دلبستگی ایمن، دوسوگرا و اجتنابی و زیرمقیاس های ادراک بیماری در حد قابل قبولی واریانس کیفیت زندگی را در بیماران مبتلا به دیابت نوع I تبیین کردند. نتایج این پژوهش می-تواند در برنامه ریزی های پیشگیرانه و شناسایی افراد در معرض خطر و طراحی مداخلات درمانی روان شناختی، مفید باشد.
اثربخشی درمان دلبستگی محور با استفاده از روش پسخوراند ویدیویی بر کاهش استرس والدینی و مشکلات برونی سازی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان دلبستگی محور با استفاده از روش پسخوراند ویدیویی در کاهش استرس والدینی در مادران دارای کودکان پیش دبستانی واجد رفتارهای برونی سازی و همچنین کاهش این نوع مشکلات رفتاری در کودکان بود. برای این منظور 25 زوج مادر- کودک 3 تا 5 ساله انتخاب و به دو گروه آزمایش (12 زوج) و گواه (13 زوج) تقسیم شدند. مادران فهرست رفتاری کودک (CBCL) و پرسشنامه استرس والدینی (PSI) را تکمیل کردند. مداخله گروه آزمایش شامل 8 جلسه انفرادی و هفتگی به مدت 60 دقیقه بود و مادران گروه گواه بسته آموزشی متمرکز بر افزایش مهارت های شناختی کودکان را دریافت کردند. نتایج پژوهش نشان داد که استرس والدینی در مادران گروه آزمایش در هر دو حیطه شاخص های مربوط به والدین و کودک کاهش معناداری داشت. مشکلات برونی سازی کودکان، شامل رفتارهای مقابله ای، پرخاشگری و بیش فعالی- نقص توجه نیز کاهش معناداری در گروه آزمایش داشت. با توجه به مولفه های دلبستگی محور بسته مداخله ای، به نظر می رسد که افزایش حساسیت مادرانه و بهبود الگوی رابطه مادر- کودک موجب کاهش استرس والدینی و مشکلات رفتاری در کودکان شده باشد.
رابطه ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی: نقش تعدیل کننده سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش نقش تعدیل کننده سبک های دلبستگی در رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی در یک نمونه دانش آموزی مورد بررسی قرار گرفت. چهار صد و چهل و سه دانش آموز دبیرستانی (213 پسر، 230 دختر) مشغول به تحصیل در مدارس شهر تهران از رشته های مختلف تحصیلی در حوزه های علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی در این پژوهش شرکت کردند. از دانش آموزان خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگسال AAI))، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (FTAS-20) و مقیاس مشکلات بین شخصی (IIP-60) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و مشکلات بین شخصی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا و ناگویی هیجانی با مشکلات بین شخصی همبستگی مثبت معنادار داشتند. نتایج تحلیل رگرسیون تعدیلی نشان داد که سبک های دلبستگی می توانند رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی دانش آموزان را تعدیل کنند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی یک رابطه خطی ساده نیست و سبک های دلبستگی می توانند این رابطه را تحت تاثیر قرار دهند.