مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
دلبستگی
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم پاییز (آذر) ۱۳۹۸ شماره ۸۱
981-990
حوزه های تخصصی:
زمینه: ناگویی هیجانی به معنای توصیف، تمایز و تنظیم هیجانات است. مطالعات نشان داده اند که این سازه در پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایدار کودک با مراقب اولیه ریشه دارد و تحت تأثیر تلاش فرد برای اجتناب از احساسات از طریق تمرکز بر کامل بودن و پنهان کردنِ نقایص است. بر همین اساس، آیا می توان از طریق سبک های دلبستگی و ابعاد کمال گرایی ناگویی هیجانی را پیش بینی کرد؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی ناگویی هیجانی براساس سبک های دلبستگی و ابعاد کمال گرایی در دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد. روش: این پژوهش یک مطالعه توصیفی همبستگی است. در این تحقیق 268 نفر (37 زن و 231 مرد) از دانشجویان به صورت داوطلبانه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگسال (بشارت، 1392)، مقیاس کمال گرایی چند بعدی تهران (بشارت، 1386) و مقیاس ناگویی هیجانی (بشارت، 2007) را تکمیل کنند. یافته ها: برای تحلیل داده های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که با افزایش نمره کمال گرایی خودمحور (0/30 = r ، 0/01> p )، کمال گرایی دیگرمحور (0/26- = r ، 0/01> p ) و کمال گرایی جامعه محور (0/14 = r ، 0/05> p ) ناگویی هیجانی نیز افزایش می یابد. همچنین با افزایش نمره زیرمقیاس سبک دلبستگی ایمن (0/35- = r ، 0/01> p ) نمره مقیاس ناگویی هیجانی کاهش و با افزایش نمره زیرمقیاس های سبک دلبستگی اجتنابی (0/38 = r ، 0/01> p ) و دوسوگرا (0/38 = r ، 0/01> p ) ناگویی هیجانی افزایش می یابد. نتایج همچنین نشان دادند که دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا به همراه کمال گرایی خودمحور در مجموع 26% از تغییرات ناگویی هیجانی را تبیین می کنند (0/01> p ). نتیجه گیری: این بدان معنی است که ناکامی کودک در رابطه ایمن با مراقب به ناگویی هیجانی منجر می شود و تلاش های کمال گرایانه نیز روبرو شدن، شناختن، تمایز و توصیف احساسات را به تعویق می اندازند.
الگوی ساختاری رابطه دلبستگی مادرانه و تنیدگی والدگری: بررسی نقش واسطه ای بهوشیاری مادر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: دلبستگی مادران از عواملی است که می تواند تنیدگی را در مادران به وجود بیاورد. اما مسأله اصلی اینست، آیا بین دلبستگی مادرانه و تنیدگی والدگری با نقش واسطه ای بهوشیاری مادر رابطه وجود دارد؟ هدف: بررسی رابطه دلبستگی مادرانه و تنیدگی والدگری با نقش واسطه ای بهوشیاری مادر بود. روش: پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری، شامل مادرانِ کودکان 3 تا 6 ساله ای بود که از بهمن ماه 95 تا خرداد 96 در مهد های کودک تحت نظارت بهزیستی شهر جیرفت حضور داشتند. 290 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. بزار عبارتند از: مقیاس تنیدگی والدینی - فرم کوتاه (آبیدین، 1995)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید (1996) و پرسشنامه پنج وجهی بهوشیاری (بائر و همکاران، 2006). تحلیل داده ها با استفاده از روش بوت استراپ انجام شد. یافته ها: بهوشیاری در رابطه بین دلبستگی نا ایمن و تنیدگی والدگری نقش واسطه ای داشت. نتایج نشان داد، رابطه دلبستگی اضطرابی و اجتنابی با تنیدگی معنی دار بود (0/0001> p ). در مدل واسطه ای، دلبستگی اضطرابی بصورت مستقیم و غیر مستقیم بر تنیدگی والدگری اثر داشت ( 0/0001 > p ) و دلبستگی اجتنابی اثر مستقیمِی بر تنیدگی نداشت، اما بصورت غیر مستقیم (با واسطه گری بهوشیاری) بر تنیدگی اثر گذار بود ( 0/0001 > p ). نتیجه گیری: می توان با استفاده از بهوشیاری مادر دلبستگی مادرانه و تنیدگی والدگری را کاهش داد
هنجارهای عاطفی واژگان دلبستگی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تهیه هنجارهای عاطفی واژگان مرتبط با دلبستگی در زبان فارسی بود. این پژوهش در سه مرحله انجام شد. در مرحله نخست، 72 نفر (43 زن، 29 مرد) از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی جهت گردآوری واژگان مرتبط با دلبستگی و در مرحله بعد، از میان پژوهشگران و متخصصان قلمرو دلبستگی در شهر تهران، 35 نفر (27 زن، 8 مرد) به منظور ارزیابی ارتباط واژگان گردآوری شده با دلبستگی انتخاب شدند. در مرحله آخر، 124 نفر (65 زن، 59 مرد) از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران، واژگان غربال شده را بر اساس روی آورد ابعادی هیجان و نیز ارتباط با دلبستگی، در قالب یک آزمون رایانه ای مورد ارزیابی قرار دادند. انتخاب نمونه در هر سه مرحله با روش دردسترس انجام شد و از آزمون خودارزیابی آدمکی (برادلی و لانگ، 1994) به منظور بررسی ظرفیت هیجانی و برانگیختگی واژه ها استفاده شد. برای تحلیل یافته ها از آزمونهمبستگی پیرسون و تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. پس از چند مرحله غربالگری، 107 واژه مرتبط با دلبستگی، جمع آوری و ابعاد هیجانی آن به شکل توصیفی ارائه شد. نتایج نشان داد بین «مرتبط بودن واژگان با دلبستگی» با ظرفیت هیجانی و برانگیختگی به ترتیب رابطه مثبت و منفی و بین ظرفیت و برانگیختگی، رابطه منفی معنادار وجود دارد. مقایسه دو جنس نیز نشان داد که زنان واژگان مثبت را خوشایندتر و واژگان منفی را ناخوشایندتر از مردان ارزیابی می کنند.در ارتباط با برانگیختگی تفاوتی بین دو جنس مشاهده نشد. مجموعه واژگان تهیه شده در این پژوهش به دلیل همگنی بالا و هنجار ارائه شده می تواند ضمن بالا بردن قابلیت تکرارپذیری یافته ها، منجر به تسهیل ارتباط علمی میان پژوهشگران قلمرو دلبستگی شود و امکان مقایسه نتایج پژوهش های مختلف را فراهم سازد.
دلبستگی و احساس تنهایی: نقش واسطه ای طرحواره های سازش نایافته اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش واسطه ای طرحواره های سازش نایافته در رابطهبین دلبستگی و احساس تنهایی در دختران نوجوان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به این منظور 415 دانش آموز دختر پایه نهم تا دوازدهم متوسطه در سال تحصیلی 96-97 با روش نمونه برداری دردسترس انتخاب شدند و به مقیاس احساس تنهایی یو. سی. ال. ای (نسخه سوم) (راسل، 1996)، پرسشنامه دلبستگی تجربه های روابط نزدیک ساختارهای رابطه (فدرندانبارک و ادیتیک، 2014) و پرسشنامه طرحواره یانگ نسخه کوتاه (یانگ و براون، 1999) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل مسیر، تحلیل شد. نتایج نشان داد که الگوی نقش واسطه ای طرحواره های سازش نایافته اولیه در رابطه دلبستگی و احساس تنهایی با داده ها برازش مطلوب دارد. اثر مستقیم دلبستگی اجتنابی بر طرحواره های بریدگی و طرد، دیگر جهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و محدودیت های مختل، مثبت معنادار است؛ اما اثر مستقیم دلبستگی اجتنابی بر طرحواره خودگردانی و عملکرد مختل، معنادار نیست. افزون بر آن، اثر مستقیم دلبستگی اضطرابی بر طرحواره های بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل دیگر جهت مندی و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری، مثبت معنادار است؛ اما اثر مستقیم دلبستگی اضطرابی بر طرحواره محدودیت مختل، معنادار نیست. همچنین، اثر مستقیم دلبستگی اجتنابی و دلبستگی اضطرابی و طرحواره های بریدگی و طرد و گوش به زنگی بیش از حد بازداری بر احساس تنهایی، مثبت معنادار و اثر مستقیم طرحواره دیگر جهت مندی بر احساس تنهایی، منفی معنادار است؛ اما اثر مستقیم طرحواره های خودگردانی و عملکرد مختل و محدودیت های مختل بر احساس تنهایی، معنادار نیست. این یافته ها نشان می دهد که طرحواره های سازش نایافته اولیه بریدگی و طرد، گوش به زنگی بیش از حد بازداری و محدودیت مختل در رابطه دلبستگی و احساس تنهایی نقش واسطه ای دارند.
الگوی ساختاری رضایت زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری هیجان خواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
119-138
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه رضایت زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری هیجان خواهی و ارائه الگوی ساختاری برای آن بود. روش : روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شمال تهران در سال 1397 بالغ بر 1854 نفر بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای ابتدا تهران به 4 منطقه شمال، غرب، شرق و جنوب تقسیم و با قرعه کشی منطقه شمال انتخاب شد. از بین 23 محله نواحی 1 و 2 آن، 4 محله ازگل، اراج، نیاوران و باغ فردوس و از هر خانه سلامت 88 زن و در مجموع بر اساس نرم افزار سمپل پاور 350 زن انتخاب شد. سپس پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ 1989، دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید 1990، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ 1988 و هیجان خواهی زاکرمن 1978 توسط آن ها تکمیل و داده ها با استفاده از معادلات ساختاری اسمارت پلاس تحلیل شد. یافته ها : نتایج در سطح 99 درصد اطمینان نشان داد که الگوی ساختاری می تواند رضایت زناشویی را بر اساس سبک دلبستگی (624/0= β ) و طرحواره های ناسازگار اولیه (693/0-= β ) با میانجی گری هیجان خواهی پیش بینی کند و از برازش مطلوبی برخوردار است. مسیر مستقیم سبک دلبستگی (653/0= β )، طرحواره های ناسازگار اولیه (731/0-= β ) و هیجان خواهی (594/0= β ) بر رضایت زناشویی معنادار و مسیر غیرمستقیم نشان داد که سبک دلبستگی (532/0= β) و طرحواره های ناسازگار اولیه (561/0-= β ) با میانجیگری هیجان خواهی بر رضایت زناشویی شدت اثر مطلوبی داشته است. نتیجه گیری: برای انسجام و خَلق رابطه زناشویی مطلوب، می توان با شناخت هیجان های هریک از زوج ها، طرحواره های ناسازگار اولیه، نوع سبک دلبستگی و تقابل عناصر درون روانی آن ها، روابط زوج ها را بهبود بخشید.
نقش رضایت شهروندان بر رفتارهای مثبت شهروندی (مطالعه موردی: شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی شاخص های رضایت شهروند و تأثیر رضایت بر رفتارهای مثبت شهروندی در شهر مشهد است. مطالعات نظری و همچنین تکمیل پرسش نامه به روش جمع آوری اطلاعات و داده های پژوهش بود. حجم نمونه برای تکمیل پرسش نامه برابر 450 نفر برآورد شد. نتایج آنالیز داده ها برای وضعیت کیفیت ادراک شده نشان داد میانگین های به دست آمده برای هر یک از گویه ها اختلاف معناداری را با سطح متوسط 3 نشان می دهد و در بیشتر موارد کمتر از سطح متوسط بوده است. بااین حال، نتایج به دست آمده از آزمون مدل برای بررسی روابط متغیرها به این شرح بود که تأثیر کیفیت ادراک شده در رضایت شهروند با ضریب مسیر43/0 مثبت بود. فرضیه تأثیر رضایت در دلبستگی شهری نیز با ضریب 68/0 به عنوان بالاترین ضریب مسیر در بین ضرایب تأیید شد. تأثیر منفی رضایت بر قصد ترک و دلبستگی بر قصد ترک به ترتیب با ضرایب 3/0- و 28/0- تأیید شد. همچنین، فرضیه های تأثیر مثبت متغیر رضایت در گفتار مثبت(20/0) و متغیر دلبستگی در گفتار مثبت(33/0) تأیید شد.
نقش میانجی خود انتقادی و تحمل پریشانی در رابطه بین سبک های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تاکنون مدل های چند متغیره روان شناختی و اجتماعی متعددی برای پیش بینی رفتارهای خودزنی نوجوانان موردبررسی قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری با توجه به نقش میانجی خود انتقادی و تحمل پریشانی انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه شهر کاشمر در سال ۹۸-۱۳۹۷ بود. در ابتدا نمونه ای به حجم ۷۰۰ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد، اما تحلیل نهایی بر روی ۲۹۲ دانش آموزی انجام شد که حداقل تجربه یک بار رفتارهای خودزنی انتحاری را گزارش کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی، مقیاس دل بستگی دوران کودکی نسبت به هر والد، مقیاس تحمل پریشانی و مقیاس خود انتقادی/حمله به خود/ خود اطمینان بخشی بود. داده ها به کمک نرم افزارهای SPSS و LISREL و با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مدل مربوط به رابطه بین سبک های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری نوجوانان با توجه به نقش میانجی تحمل پریشانی و خود انتقادی از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که ۳۴ درصد واریانس مشاهده شده رفتارهای خودزنی از طریق ترکیب متغیرهای دلبستگی به والدین، تحمل پریشانی و خود انتقادی قابل تبیین است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان دهنده نقش میانجی خود انتقادی و تحمل پریشانی در رابطه بین سبک های دلبستگی و رفتارهای خودزنی غیر انتحاری است؛ بنابراین در نظر گرفتن نقش این متغیرها توسط متخصصان، درمانگران و برنامه ریزان به هنگام کار با نوجوانان دانش آموز و به طور خاص در مراکز مشاوره ای و درمانی، ضروری به نظر می رسد.
نقش تعدیل کننده منبع کنترل در رابطه بین دلبستگی به والدین وگرایش به مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۵
263-278
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده منبع کنترل در رابطه بین دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به والدین و گرایش به مصرف مواد مخدر بود. روش : طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال 1398-1397 بودند. نمونه ای شامل 253 دانشجو با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسش نامه های آمادگی به اعتیاد زرگر، تجارب روابط نزدیک و منبع کنترل راتر پاسخ دادند. یافته ها : نتایج نشان داد دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به والدین، دارای رابطه مثبت با منبع کنترل بیرونی و گرایش به مصرف مواد هستند. نتایج تحلیل رگرسیون تعدیلی نشان داد که منبع کنترل می تواند رابطه بین دلبستگی به والدین و گرایش به مصرف مواد را تعدیل کند. نتیجه گیری : درمجموع منبع کنترل، می تواند میزان گرایش به مصرف مواد را تحت تأثیر قرار دهد.
پیش بینی سبک های دلبستگی بزرگسالی از طریق تجارب سوءرفتار در کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین عوامل محیطی در شکل گیری دلبستگی، تجربه های دوران کودکی به ویژه تجربه سوء رفتار کودکی است. این مطالعه با هدف تعیین نقش تجربه های سوء رفتار دوره کودکی در شکل دهی ابعاد دلبستگی در بزرگسالی انجام شد. این پژوهش توصیفی – تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در سال 1394 بودند. در مجموع 385 دانشجو با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. همه آنان پرسشنامه خودگزارشی کودک آزاری (محمدخانی و همکاران، 2003) و پرسشنامه سبک های دلبستگی ( وان آودن هاون و همکاران، 2003) را تکمیل کردند. داده ها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند، بین سوء رفتار جسمی، عاطفی، جنسی و غفلت با دلبستگی ایمن رابطه منفی و معنادار وجود دارد. بین سوء رفتار عاطفی با دلبستگی اشتغال خاطر و هراسان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین سوء رفتار جسمی و جنسی با دلبستگی اجتنابی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. سوء رفتار غفلت با دلبستگی های ناایمن (اشتغال خاطر، هراسان و اجتنابی) ارتباط معنی داری ندارد. همچنین تجربه های سوء رفتار کودکی به طور معناداری توانستند 15 درصد از تغییرات دلبستگی ایمن، 6/8 درصد از تغییرات دلبستگی اشتغال خاطر، 6/1 درصد از تغییرات دلبستگی هراسان و 5/5 درصد از تغییرات دلبستگی اجتنابی را پیش بینی کنند (01/0 ≥ p ). با توجه به نتایج این پژوهش مشاوران و درمانگران باید به این متغیرها توجه کرده و بر اساس آنها برنامه های مناسبی برای ایجاد دلبستگی ایمن و جلوگیری از شکل گیری ابعاد دلبستگی ناایمن طراحی کنند.
ایمنی شناسی عصبی روانی فرایند دلبستگی: مطالعه مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
159-170
حوزه های تخصصی:
رویکرد زیستی روانی اجتماعی روان شناسی سلامت با نگاهی نقادانه به الگوی زیستی پزشکی غالب در قرن نوزدهم، که تنها عوامل زیستی را در سبب شناسی و درمان بیماری ها مورد توجه قرار می داد، گام بلندی در جهت پیشگیری و درمان بیماری ها برداشت. بر اساس این دیدگاه، شاخه پژوهشی ایمنی شناسی عصبی روانی گسترش یافت که رابطه متقابل میان عوامل روان شناختی، نظام های عصبی درون ریز و دستگاه ایمنی را مورد مطالعه قرار می دهد. یکی از مؤلفه های روان شناختی مهمی که می تواند چگونگی ارتباطات فرد با سایرین و همچنین راهبردهای تنظیم هیجانی وی، و متعاقب آن دستگاه ایمنی، را در سرتاسر زندگی به شدت تحت تأثیر قرار دهد سبک دلبستگی فرد است. در این مرور کوتاه چگونگی نقش فرایند دلبستگی در کارکرد دستگاه ایمنی و مسیرهای مختلفی را که دلبستگی به واسطه آنها بر بدن تأثیر می گذارد مورد بررسی قرار دادیم. به طور کلی بررسی پژوهش های صورت گرفته در این حوزه حکایت از آن دارد که سبک های دلبستگی ناایمن در سه سطح محور هیپوتالاموس هیپوفیز آدرنال، ساختارهای عصبی و فرایندهای اپی ژنتیک بر عملکرد دستگاه ایمنی تأثیر می گذارند که جزئیات و چگونگی آن تشریح شده است.
نقش واسطه ای ترس از صمیمیت در رابطه بین آسیب های دلبستگی و اختلال های جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای ترس از صمیمیت در رابطه بین آسیب های دلبستگی و اختلال های جنسی بود. 450 نفر (227 زن، 223 مرد) دارای اختلال جنسی در این پژوهش شرکت و سیاهه دلبستگی بزرگسال (بشارت، 1384الف، 1392)، مقیاس ترس از صمیمیت (دسکاتنر و ثلن، 1991) و سیاهه رضایت جنسی گلومبک راست (راست و گلومبک، 1986) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که آسیب های دلبستگی با اختلال های جنسی و ترس از صمیمیت، رابطه مثبت معنادار و ترس از صمیمیت با اختلال های جنسی رابطه مثبت معنادار دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که ترس از صمیمیت در رابطه بین آسیب های دلبستگی و اختلال های جنسی نقش واسطه ای دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان نقش دلبستگی و تأثیر آن بر مکانیزم صمیمیت و درنتیجه بر کارکرد جنسی را تأیید کرد. استفاده از این یافته ها در زمینه پیشگیری از اختلال های جنسی و درمان اختلال های جنسی زوجین و پیشبرد اهداف درمانی از دستاوردهای عملی این پژوهش محسوب می شود.
پیش بینی نگرش به داوطلبی براساس سبک های دلبستگی، همدلی و خود شفقت ورزی در افراد داوطلب و غیرداوطلب در فعالیت های مشارکت مردمی در دوره شیوع کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با شیوع بیماری همه گیر کووید 19 و پیامدهای اجتماعی اقتصادی این همه گیری، فعالیت های داوطلبی و یاریگرانه بالأخص برای نیازمندان و جامعه در بحران شکل گرفت. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش سبک های دلبستگی، همدلی و خودشفقت ورزی در پیش بینی نگرش به داوطلبی در دوران شیوع کووید 19 در جامعه ایران است. مطالعه حاضر در فروردین و اردیبهشت 1399 در ایران انجام شد. نمونه موردمطالعه (348 نفر) با روش نمونه گیری در دسترس از بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب انتخاب شدند و با مقیاس دلبستگی بزرگسال، مقیاس شفقت خود، مقیاس همدلی و مقیاس نگرش داوطلبی به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های اجتماعی و رایانامه مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس نتایج میزان مشارکت در زنان، افراد شاغل و گروه سنی 25-35 سال بیشتر بود. بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب در نگرش به داوطلبی، قضاوت درباره خود، انزوا، ذهن آگاهی، همانندسازی مفرط و سبک دلبستگی ایمن تفاوت معنی داری وجود داشت. ضرایب همبستگی نشان دهنده آن است که مهربانی با خود، اشتراکات انسانی، انزوا، ذهن آگاهی، همدلی شناختی و دلبستگی ایمن با نگرش داوطلبی دارای همبستگی مثبت معنادار و دلبستگی اضطرابی با نگرش داوطلبی همبستگی منفی معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که همدلی شناختی، همدلی هیجانی، سبک دلبستگی ایمن و ذهن آگاهی پیش بینی کننده نگرش داوطلبی است. می توان نتیجه گرفت که افراد داوطلب فعالیت های مشارکت های مردمی در دوره کووید 19 نگرش مثبتی به داوطلبی دارند و سبک دلبستگی ایمن تر و خودشفقت ورزی بیشتری نسبت به افراد غیرداوطلب دارند. به نظر می رسد همدلی قوی، سبک دلبستگی ایمن و ذهن آگاهی بالا، پیش نیازهای روان شناختی لازم برای اتخاذ نگرش مثبت به امور داوطلبانه است.
تراپلی: مداخله ی کوتاه مدت مبتنی بر دلبستگی
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال سوم مرداد ۱۳۹۹شماره ۲۶
133 - 140
حوزه های تخصصی:
تراپلی، یکی از برنامه های مداخله ای کوتاه مدت و مبتنی بر دلبستگی است که از بازی های تعاملی غیرنمادین و متقابل برای خلق مجدد تجربیات مثبت و شکل دهی دلبستگی ایمن میان والد و کودک بهره می گیرد. توالی های تعاملی، با دقت، توسط درمانگر ساخته می شوند تا کودک بتواند لذت بودن در کنار افراد و مسلط بودن را با دیگران به اشتراک بگذارد. این احساسات مثبت به اشتراک گذاشته شده، در بازسازی دلبستگی و دستیابی به امنیت بیشتر نقش اساسی دارند. این مطالعه با هدف معرفی و مروری بر اصول، مفاهیم و ویژگی های تراپلی و نیز، ارایه شواهد پژوهشی در خصوص اثربخشی و مزایای تراپلی برای طیفی از مشکلات کودکان و نوجوانان صورت گرفته است. روش مطالعه توصیفی نیز بوده و از مقالات پایگاه های علمی معتبر جهت گردآوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج بررسی توصیفی و تحلیل پژوهش ها نشان داد که برنامه مداخله تراپلی منجر به شکل دهی مجدد دلبستگی ایمن و بهبود رفتارهای اجتماعی و هیجانی از طریق بازی های تعاملی، تجربه اینجا و اکنون، راهنمایی بزرگسالان، درک هیجانات دیگران و تجربه چندحسی می گردد. در نتیجه، درمان تراپلی را می توان به عنوان مداخله ای موثر در بهبود مشکلات هیجانی و اجتماعی کودکان و نیز شکل دهی مجدد به ساختار روابط ایمن در آنها استفاده کرد، ضمن آن که این روش مزایایی برای والدین به دنبال دارد.
تحلیل تمیزی افراد با نشانگان شخصیت مرزی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی بر اساس سبک دلبستگی، مکانیسم های دفاعی و روابط شیء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، تحلیل تمیزی افراد با نشانگان شخصیت مرزی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی بر اساس سبک دلبستگی، مکانیسم های دفاعی و روابط شیء بود. روش: این پژوهش از نوع علی - مقایسه ای بوده است. جامعه ی آماری عبارت بود از دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی شهر بجنورد که در نیم سال اول تحصیلی 98-1397 مشغول تحصیل بوده اند. 44 نفر با نشانگان شخصیت مرزی و 44 نفر عادی بر اساس ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دادند که افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی بر اساس دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، مکانیسم های دفاعی رشد نایافته و نوروتیک، بی کفایتی اجتماعی، خودمیان بینی، ناایمنی و بیگانگی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی قابل تمیز هستند. نتیجه گیری: افراد با نشانگان شخصیت مرزی دارای مکانیسم های رشد نیافته، سبک دلبستگی ناایمن و روابط شیء آسیب دیده هستند .بنابراین غربالگری و ارزیابی افراد برای پیشگیری از آسیب بیشتر، و همچنین لحاظ در جلسات مشاوره و روان درمانی ضروری است.
بررسی اثربخشی مداخله ی پیشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی بر بهبود رابطه ی والد-فرزند، انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی نوجوانان دچار اختلال سلوک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله ی پشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی بر بهبود رابطه ی والد-فرزند، انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی نوجوانان دچار اختلال سلوک (CD) در شهر اهواز بود. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با گروه کنترل و به روش تحلیل کواریانس چندمتغیره بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دچار اختلال سلوک شهر اهواز بود که با روش نمونه گیری هدفمند، 30 دانش آموز دچار CD انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه مساوی درمان یا کنترل تخصیص یافتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس رفتار متعارض، آزمون انگیزه ی پیشرفت هرمنز و مقیاس هوش هیجانی ونگ-لاو هستند. برای گروه آزمایش، 11 جلسه ی 50 دقیقه ای هفتگی برنامه ی مداخله ی پیشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی اجرا شد ولی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار استنباطی تحلیل کواریانس چندمتغیری (MANCOVA) و تک متغیری (ANCOVA) استفاده شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار آماری 25-SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله ی به کار رفته باعث کاهش میزان تعارض والد-فرزندی و افزایش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و هوش هیجانی دانش آموزان دچار CD می شود. نتیجه گیری: به طور کلی، می توان گفت که مداخله ی پشگیری خانواده-محور مبتنی بر دلبستگی برای کمک به دانش آموزان دچار CD، اثربخش است و توصیه می شود.
مروری بر ارتباط سبک دلبستگی و ظرفیت تأملی با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم آذر ۱۳۹۹ شماره ۹ (پیاپی ۵۴)
177-184
حوزه های تخصصی:
علائم تکانشگری، نقص توجه، مشکلات تحصیلی و اجتماعی بیانگر نشانه های اختلالی به نام اختلال نقص توجه-بیش فعالی هستند. با افزایش علاقه ی روزافزون در دو دهه ی اخیر نسبت به بررسی عوامل محیطی در سبب شناسی این اختلال، اهمیت حوزه ی خانواده و سبک دلبستگی والد و فرزند مورد توجه قرار گرفته است؛ که در این میان سازه ی ظرفیت تأملی (تعریف عملیاتی ذهنی سازی) به عنوان بخشی از دلبستگی مطرح است. پژوهش حاضر به بررسی دانش موجود در زمینه ی سبک دلبستگی و ظرفیت تأملی در افراد مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی و والدین آنها پرداخته است؛ که از نوع نظام مند روایتی است. در این پژوهش منابع در دسترس تا 2020 با جستجوی کلیدواژه های ظرفیت تأملی، ذهنی سازی، دلبستگی، نقص توجه و بیش فعالی و والدگری دریافت شدند و در نهایت پس از انتخاب مورد بررسی قرار گرفتند. طیق مطالعات به نظر می رسد میان سبک دلبستگی و ظرفیت تأملی کودکان و والدین با بروز علائم اختلال نقص توجه- بیش فعالی رابطه وجود دارد.
بررسی رابطه ابعاد سلامت روان و سبک های دلبستگی (ایمن، اضطرابی و اجتنابی) در بین مادران استان قم
سبک های دلبستگی ، الگوهای عملیاتی هستند که از مراقبین به فرزندان منتقل شده و نوع روابط مادر-کودک تحت تاثیر این الگوها قرار دارد( میکولینسر، شاور و هورش ،2004) . پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ابعاد سلامت روان و سبک های دلبستگی ( ایمن ، اضطرابی و اجتنابی ) در بین مادران استان قم انجام گرفت. در این مطالعه ، همبستگی 100 مادر ساکن در استان قم می باشد که به شیوه ی تصادفی در سال 98-1399 انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ و هیلر (GHQ) و سبک های دلبستگی کولینز و رید استفاده شد. به منظور محاسبه ی داده ها از نرم افزار SPSS-21 و برای تجزیه و تحلیل از آزمون های واریانس (ANOVA) و همبستگی بهره گرفته شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که در خرده مقیاس های جسمانی (F=1.546,sig>0.05) ، اضطراب (F=3.104,sig>0.05) و عملکرد اجتماعی ( F=1.465,sig>0.05) حاکی از عدم وجود تفاوت معنادار بین نمرات آزمودنی ها در سبک های مختلف دلبستگی می باشد و به منظور بررسی تفاوت در متغیر افسردگی در بین افراد با سبک های سه گانه دلبستگی از آزمون ناپارامتریک کروسکال والیس استفاده شد که نتایج حاکی از عدم معنادار بودن فرضیه پژوهش در مورد خرده مقیاس افسردگی است و در نهایت برای سلامت روان (F=3.317,sig<0.05) تفاوت معنادار بین سبک های سبک های دلبستگی وجود دارد و نمرات سبک اجتنابی به شکل معناداری از سایر سبک ها بالاتر است. این بدین معناست که سبک اجتنابی از سلامت عمومی کمتری نسبت به سایر سبک برخوردار است و فرضیه پژوهش در مورد متغیر سلامت روان مورد تائید قرار می گیرد .
تأثیر بازاریابی در رسانه های اجتماعی بر فرایند برندسازی و رفتار مصرف کننده باشگاه های فوتبال لیگ برتر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۹)
405 - 422
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر بازاریابی در رسانه های اجتماعی بر فرایند برندسازی و رفتار مصرف کننده بر اساس مدل پیوستار روان شناختی در باشگاه های فوتبال لیگ برتر ایران بود. جامعه آماری تحقیق را هواداران باشگاه های لیگ برتر فوتبال ایران (1397-1396) تشکیل می دادند که حداقل از یکی از رسانه های اجتماعی باشگاه استفاده کرده بودند. روش نمونه گیری طبقه ای بود و حداکثر حجم نمونه لازم 1155 نفر تعیین شد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که پس از تأیید روایی صوری و محتوایی آن توسط اساتید حوزه بازاریابی و رسانه، روایی سازه با تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، مورد تأیید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرم افزارLISREL، نسخه 8.8 استفاده شد. نتایج نشان داد که بازاریابی در رسانه-های اجتماعی باشگاه های فوتبال تأثیر معنی داری بر فرایند برندسازی (67/0r=) و رفتار مصرف کننده (28/0r=) دارند. علاوه بر این، نتایج نشان داد که فرایند برندسازی بطور قابل توجهی بر رفتار مصرف کننده تأثیر می گذارد (16/1r=). نتایج این مطالعه می تواند به عنوان داده های اساسی برای ادغام فعالیت های رسانه های اجتماعی در استراتژی های بازاریابی برندهای ورزشی و همچنین به عنوان یک اهرم و مزیت رقابتی برای تأثیر بر رفتار هواداران و برقراری پیوند عمیق تر با باشگاه ورزشی مورد استفاده قرار گیرد.
آسیب های دلبستگی و افسردگی: نقش واسطه ای احساس خشم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
25 - 40
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای احساس خشم در رابطه بین آسیب های دلبستگی و افسردگی بود. طرح پژوهش همبستگی بود و به روش توصیفی اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام افراد مبتلا به اختلالات افسردگی 18 تا 65 ساله، مراجعه کننده به کلینیک های روانشناسی شهر اصفهان بود. از بین این افراد تعداد 75 بیمار افسرده (45 زن، 30 مرد) از طریق نمونه گیری به روش هدفمند از بین داوطلبانی که واجد معیارهای ورود و خروج پژوهش بودند، انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس دلبستگی بزرگسال، مقیاس احساس خشم نوواکو و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس را تکمیل کردند. از آزمون های همبستگی و تحلیل مسیر برای تحلیل آماری داده های پژوهش استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل فرضی پژوهش با داده های تجربی برازش مطلوب دارند. بین آسیب های دلبستگی، احساس خشم و افسردگی همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت و نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان دهنده نقش واسطه ای احساس خشم در رابطه بین آسیب های دلبستگی و نشانه های افسردگی بود. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که آسیب های دلبستگی و احساس خشم می توانند شدت نشانه های افسردگی را پیش بینی کنند. در نظر گرفتن آسیب های دلبستگی و احساس خشم می تواند نقش بالینی مهمی در فرایندهای پیش گیری، تشخیص و درمان افسردگی داشته باشد.
نقش واسطه ای ذهنی سازی در رابطه بین دلبستگی و نارسا نظم جویی هیجانی با اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای ذهنی سازی در رابطه بین سبک های دلبستگی و دشواری در نظم جویی هیجان با اضطراب اجتماعی و روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. 706 نفر از دانشجویان دانشگاه مشهد با روش نمونه برداری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه دلبستگی بزرگسال (بشارت، 1392)، پرسشنامه کنش وری تأملی (فوناگی، لیتون، مولتون و لی، 2016)، سیاهه هراس اجتماعی (کانور، دیویدسون، چرچیل، شروود و ویسلر،2000) و مقیاس دشواری در نظم جویی هیجان (گراتز و رومر، 2004) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با مدل معادلات ساختاری نشان داد ذهنی سازی در رابطه بین سبک های دلبستگی و دشواری در نظم جویی هیجان با نشانه های اضطراب اجتماعی نقش واسطه ای ایفا می کند. اثرات مستقیم ذهنی سازی، دلبستگی و دشواری نظم جویی در هیجان بر نشانه های اضطراب اجتماعی معنادار، اثرات مستقیم دلبستگی و دشواری نظم جویی هیجان بر ذهنی سازی منفی معنادار و اثر غیرمستقیم سبک های دلبستگی و دشواری نظم جویی هیجان از طریق ذهنی سازی نیز منفی معنادار بود. درمجموع این پژوهش نشان داد که ذهنی سازی مؤلفه مهمی در افراد دارای نشانه های اضطراب اجتماعی است.