فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۲٬۸۵۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: از میان تأثیراتی که فنّاوری بر انسان دارد، این پژوهش در صدد بحث از جایگاه فطرت انسانی در نظام فنّاورانه است. روش: روش مقاله تحلیلی است. یافته ها: در جامعه صنعتی، انسان در محضر تکنیک است و فنّاوری از یک ابزار، به عاملی برای تعیّن و تشخّص هویت انسان تبدیل می شود که نتیجه آن، تضعیف فطرت توحیدی است. نظام تکنیکی دارای مجموعه ای از فرهنگها و ارزشهای اجتناب ناپذیر است که سبب گسترش فرهنگ دنیاگروی، غفلت انسان از خودآگاهی و معنویت، غلبه ابعاد مادی بر سایر جنبه ها می شود. نتیجه گیری: صنعتی کردن محیط پیرامون و تکنیکی کردن زندگی، سبب تضعیف فطرت الهی انسان می شود. برای خروج از بحران تضعیف فطرت، باید نسبت خود را با فنّاوری بر اساس جهان بینی الهی بازبینی کنیم.
تأملی بر پژوهش پساکیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۲۰
21 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: در دنیای پیچیده و در حال تغییر امروز، بازنگری در روش های پژوهش و تولید دانش بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. بنابراین، به بازنگری و نوآوری در رویکردهای پژوهش کیفی نیاز است تا بتواند به چالش های جدید پاسخ دهد و دانش جدیدی تولید کند که به نتایج متفاوت منجر شود. پژوهش پساکیفی نشان دهنده ضرورت تغییر و اصلاح روش هاست که به طور مداوم در حال تکامل است و در برابر طبقه بندی های ثابت مقاومت می کند. بنابراین چشم انداز پژوهش کیفی را دوباره تعریف می کند.
پژوهش پساکیفی به طورخاص به چالش های موجود در روش های کیفی سنتی پاسخ می دهد و فضایی برای تفکر انتقادی و خلاقانه فراهم می آورد. این رویکرد نه تنها به بررسی عمیق تر پدیده های اجتماعی و فرهنگی می پردازد، بلکه سعی دارد تا مرزهای موجود در روش های پژوهشی را بشکند و به سمت فهمی چندبعدی و پویا از واقعیت ها حرکت کند. با اینکه پژوهش پساکیفی مسیرهای نوآورانه ای برای پژوهش ارائه می دهد، همچنین، با انتقاداتی در رابطه با کاربرد عملی و پتانسیل هرج ومرج روش شناختی مواجه می شود و سؤالاتی را در مورد تعادل بین خلاقیت و دقت در اقدامات پژوهشی مطرح می کند. بنابراین، پژوهش پساکیفی نه تنها ابزاری برای تحلیل پدیده هاست، بلکه فرصتی برای بازنگری در نحوه تولید دانش نیز محسوب می شود. در این پژوهش سعی شده است تا افق و دیدگاهی درخصوص پژوهش در غالب پساکیفی ارائه شود. برای این منظور، در چند مرحله طراحی شده و هدف آن ارائه درک عمیق تری از این رویکرد نوین و تحلیل و تشریح آن در پژوهش بود؛ زیرا در حوزه مطالعات سازمانی، پژوهش پساکیفی هنوز هم ناشناخته باقی مانده است؛ ازاین رو در پژوهش حاضر بررسی این روش پرداخته شد.
روش پژوهش: این پژوهش به طورجامع و منسجم به تحلیل روش شناسی پساکیفی می پردازد و بینش های جدیدی را در این حوزه ارائه می دهد. روش این پژوهش، روش توصیفی و تحلیلی بود که با هدف ارائه درک عمیق تری از این رویکرد نوین در چند مرحله طراحی شد. در ابتدا مفاهیم و تعاریف کلیدی مرتبط با پژوهش پساکیفی به طور جامع بررسی شد. بدین منظور، از منابع معتبر، مقالات علمی و کتب دست اول موجود در زمینه پساکیفی استفاده و مفاهیم و تعاریف کلیدی مرتبط با این روش به طور جامع بررسی شد. همچنین، تاریخچه و خاستگاه فلسفی پژوهش پساکیفی
به دقت تحلیل شد تا زمینه های نظری و عملی آن به خوبی روشن شود. این بررسی شامل تأثیرات نظریه های مختلف بر شکل گیری این روش و نقاط عطف تاریخی آن بود. در ادامه به بررسی دقیق تر اصول کلیدی و جوانب مختلف پژوهش پساکیفی پرداخته شد. این بخش شامل تحلیل روش های جمع آوری داده ها، تحلیل داده ها و چالش ها و محدودیت هایی است که ممکن است پژوهشگران در استفاده از این روش با آن مواجه شوند. در این راستا، مقایسه ای از پارادایم، هستی شناسی و موضوع پژوهش های کیفی و پساکیفی ارائه شد تا تفاوت های این دو روش روشن شود. درنهایت، جمع بندی مطالب و نقد و بررسی روش از منظر پژوهشگران در قسمت بحث و نتیجه گیری ارائه شد.
یافته ها: باوجود توجه به روش پساکیفی، هنوز تعریف روشن، دقیق و واحدی برای پژوهش پساکیفی وجود ندارد. پژوهشگران به ندرت تعاریف صریحی از پسا کیفی ارائه می کنند: زیرا سؤال از «چیستی» پساکیفی حضور و ماندگاری را متبادر می کند؛ درحالی که این واژه ذاتاً ناپایدار و بی نهایت است. دوم، اصلاً نباید پسا کیفی را تعریف کرد؛ زیرا نام گذاری، عملی محدودکننده، ثابت و بسته است. پژوهش های پساکیفی نمایانگر رویکردهایی بدون ساختارهای هنجاری و مرزهای مشخص هستند. این پژوهش ها متنوع بوده و می توانند در هر زمان و مکانی آغاز شوند؛ اما به دلیل عدم قطعیت و نامشخص بودنشان ممکن است احساس سردرگمی و عدم اطمینان ایجاد کنند. به طورکلی، پژوهش پساکیفی نشان دهنده تغییر قابل توجهی از پژوهش های کیفی سنتی است که بر خلاقیت، آزمایش و انحراف از روش های انسان محور تأکید دارد و مبتنی بر پساساختارگرایی و پساانسان گرایی است و نیز بر سیالیت تولید دانش به جای روش شناسی ثابت تمرکز دارد.
باید توجه داشت که رویکرد پساکیفی به معنای رد کامل روش کیفی نیست؛ بلکه بر روی پیوستاری قرار دارد که بینش های ارزشمندی از این رویکرد به دست می آورد و تمرکز آن را تغییر می دهد تا شامل عوامل انسانی و غیرانسانی شود. برخی از ویژگی های روش تحقیق پساکیفی در زیر مشخص شده اند:
پارادایم پساانسان گرایی: در نظریه های پسا، همه مفاهیم عمده معرفت شناختی و روش شناختی ساختارشکنی می شوند؛
هستی شناسی مسطح: در هستی شناسی مسطح (پساکیفی) سوژه، ابژه و زبان همیشه درهم تنیدهاند و انسان وجود جداگانه ای ندارد، بلکه همه با هم به وجود می آیند؛
هدف: هدف پژوهش پساکیفی کاهش خشونت معرفتی با اتخاذ معرفت شناسی هایی است که در برابر تصورات ازپیش ساخته شده فرهنگ مقاومت می کند؛
موضوع: پژوهش های پساکیفی بر شناسایی ساختارها و گفتمان هایی تمرکز می کند که به افراد اجازه می دهد چیزهای خاصی را بیان کنند؛ زیرا سوژه های انسانی در ساختارها تولید می شوند و صدای آنها اغلب تنها بازتولید و پژواک ساختار است؛
شروع: برخلاف پژوهش های کیفی مرسوم که با روش شناسی هدایت می شود، پژوهش های پساکیفی براساس نظریه هدایت می شود. بدین معنا که هیچ مشکل متمایز و ازپیش موجود یا نقطه شروع بیرونی وجود ندارد؛
جمع آوری داده ها: در پژوهش های پساکیفی، محقق قبل از انجام تحقیق وجود ندارد. محقق با آنچه مطالعه می کند درگیر می شود؛
تجزیه وتحلیل: در پژوهش های پساکیفی، تفسیر و تحلیل داده ها از طریق کدگذاری، کاهش داده ها به مضامین، و نوشتن روایت های شفاف انجام نمی شود و این رویکردها را بسیار ساده تلقی می کنند؛ بنابراین از برخورد متراکم و چندلایه داده ها جلوگیری می کنند؛
ادبیات: در تحقیقات پساکیفی ادبیات سهم و جایگاهی ندارد؛
محدودیت ها: ازآنجایی که پژوهش های پساکیفی حاصل تفکر است، محدودیت تفکر غیرقابل تصور است. به محض اینکه محقق به محدودیت خاصی فکر می کند، بخشی از تحقیق می شود و بنابراین، دیگر محدودیت نیست.
بحث و نتیجه گیری: تأمل بر پژوهش پساکیفی نشان می دهد که این رویکرد به تحلیل دقیق تر و چندبعدی از واقعیت ها و ایجاد دانش جدید و معنادار منجر می شود. با توجه به پیچیدگی های روزافزون جوامع و نیاز به فهم عمیق تر از پدیده های اجتماعی، روش شناسی پساکیفی به عنوان ابزاری کارآمد برای بازنگری در مفاهیم و روش های سنتی پژوهش کیفی مطرح شده است. این رویکرد نه تنها به تحلیل دقیق تر و چندبعدی از واقعیت ها کمک می کند، بلکه امکان ایجاد دانش جدید و معنادار را نیز فراهم می آورد. یکی از ویژگی های بارز روش شناسی پساکیفی، تأکید بر عدم قطعیت و ابهام در فرآیندهای پژوهشی است. این رویکرد به پژوهشگران اجازه می دهد تا از چارچوب های هنجاری و مرزهای مشخص فراتر رفته و به بررسی پدیده ها از زوایای مختلف بپردازند. روش شناسی پساکیفی به پژوهشگران یادآوری می کند که دانش یک فرآیند جمعی است که تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی و تاریخی شکل می گیرد. این رویکرد به ویژه درزمینه مطالعات سازمانی و اجتماعی اهمیت دارد؛ زیرا می تواند به تحلیل بهتر روابط میان انسان ها و محیط کمک کند. باوجوداین، چالش هایی نیز در مسیر پذیرش و اجرای روش شناسی پساکیفی وجود دارد. یکی از این چالش ها، احساس عدم اطمینان و سردرگمی ناشی از نبود ساختارهای هنجاری مشخص است. پژوهشگران باید با این چالش ها روبه رو شوند و راهکارهایی برای مدیریت ابهام ها پیدا کنند تا بتوانند از مزایای این رویکرد بهره برداری کنند. با توجه به تنوع روش ها و رویکردهای موجود در این زمینه، انتظار می رود که پژوهشگران با استفاده از این رویکرد بتوانند به تحلیل عمیق تر و جامع تری از پدیده های انسانی دست یابند. ازاین رو، تأمل در روش شناسی پساکیفی نه تنها ضروری است، بلکه می تواند به شکل گیری گفتمانی نوین منجر شود که به فهم بهتر واقعیت های پیچیده انسانی کمک کند.
اعتباریابی نسخه فارسی سیاهه پنج تای بزرگ (نسخه 10 گویه ای) در بین دانشجویان و رابطه صفات شخصیت با بهزیستی روان شناختی و رفتار های پر خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۴)
133 - 152
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، اعتباریابی نسخه فارسی سیاهه پنج تای بزرگ(نسخه 10 گویه ای) در بین دانشجویان و رابطه صفات شخصیت با بهزیستی روان شناختی و رفتار های پرخطر بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاههای شهرستان مشهد بود که از این جامعه به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 681 شرکت کننده انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل سیاهه پنج تای بزرگ(BFI-10)، مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف(RSPWB-18) و مقیاس کوتاه رفتارهای پرخطر جوانان(SYHBS-14) بود. یافته ها: نتایج نشان از ویژگی های روان سنجی مطلوب BFI-10 داشت. شاخصهای برازندگی، برازش مدل را تأیید کردند(همه شاخصها بالای 9/0 بودند). ضریب آلفای کرونباخ برای ابعاد برون گرایی، روان رنجوری، توافق پذیری، باوجدان بودن و گشودگی، به ترتیب: 71/0، 74/0، 81/0، 75/0 و 82/0 بود. نتیجه گیری: روایی همگرا و واگرا نیز با بهزیستی روان شناختی و رفتارهای پرخطر، مطلوب گزارش شد(روایی ملاک). به علاوه، میانگین باوجدان بودن در زنان بیشتر از مردان بود؛ اما در سایر صفات شخصیت، تفاوت معناداری نداشتند. همچنین تمامی صفات شخصیت(به جز روان رنجوری) با بهزیستی روان شناختی بیشتر و رفتارهای پرخطر کمتر همراه است. بنابر این، برنامه تقویت این صفات توسط متخصصان بهداشت روان و خانواده ها ضروری به نظر می رسد.
تحلیل محتوای گزیده ای از نامه های ارسال شده به «جشنواره فرهنگی- هنری نامه ای به امام رضا(ع)»(1400-1394)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۴)
153 - 176
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، تحلیل محتوای نامه های نگاشته شده به حضرت رضا(ع) در جشنواره فرهنگی- هنری نامه ای به امام رضا(ع) طی سالهای 1394 تا 1400 بود. روش: روش تحقیق حاضر از نوع اسنادی و سندهای آن، 267 نامه، مشتمل بر چهار کتاب و یک فایل منتشرشده بود. تکنیک تجزیه تحلیل داده ها، تحلیل محتوا بود. یافته ها: نیازهای مطرح شده در نامه ها به سه دسته نیازهای فردگرایانه مادی، نیازهای فردگرایانه فرامادی و نیازهای جمع گرایانه ترکیبی تقسیم شد. مقایسه بین نیازهای سه گانه نشان داد، درصد فراوانی خواسته های معنوی بیشتر از مادی و درصد نیازهای مادی بیشتر از ترکیبی بود. علاوه بر این، نتایج نشان داد نیازهای جمعی با فراوانی حدود پنج درصد، در اولویت اول و نیازهای گروهی در اولویت دوم نیازهای ترکیبی قرارگرفت؛ یعنی نگارندگان در این دسته بیشتر به فکر رفع حاجات دیگران بودند تا حاجات خود. نتیجه گیری: به طور کلی نیازهای مطرح شده در نامه ها به صورت متغیّر الگویی فردگرایانه و جمع گرایانه پارسونز دسته بندی شدند. از نظر آماری نیز درصد نیازهای فردگرایانه بیش از 94 درصد و درصد نیازهای جمع گرایانه بیش از پنج درصد بود. همچنین مشخص شد نیازهای مطرح شده در نامه ها تحت تأثیر دین و تفکر دینی و به عبارت دقیق تر؛ بیشتر به سمت ارزشهای معنوی و دینی و فرامادی بود تا مادی.
تحلیل اخلاقی شرایط و مقررات استفاده از محصولات و خدمات شرکت های مبتنی بر هوش مصنوعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست علم و فناوری سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
27 - 39
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی «شرایط و مقررات» کسب وکارهای مبتنی بر هوش مصنوعی می پردازد و با هدف شناسایی موارد اخلاقی مرتبط و ارزیابی میزان تطابق آن ها با چارچوب های اخلاقی هوش مصنوعی انجام شده است. عبارت «شرایط و مقررات» به سندی اشاره دارد که رابطه قراردادی میان ارائه دهنده خدمات و کاربران را تنظیم می کند و معمولاً شامل سیاست های حریم خصوصی، شرایط استفاده از خدمات، حقوق و تعهدات کاربران و شرکت و همچنین سیاست های حفاظت از داده ها است. این تحقیق با استفاده از روش مطالعه مقطعی و تحلیل محتوای کیفی، به شناسایی و تحلیل کسب وکارهای ایرانی فعال در حوزه هوش مصنوعی پرداخته است. نمونه گیری از پلتفرم های مایکت و کافه بازار و جستجو در گوگل انجام شده و داده ها از وبگاه های رسمی و مستندات مرتبط جمع آوری، کدگذاری و بر اساس اصول اخلاقی تحلیل شده اند. در بخش کمی، امتیازدهی با طیف لیکرت و رتبه بندی با روش تاپسیس انجام شد. یافته ها نشان داد که شرایط و مقررات اغلب فاقد جزئیات عملیاتی کافی برای جلب اعتماد کاربران هستند و اصولی همچون تعادل قدرت، مسئولیت پذیری و واکنش اجتماعی در آن ها به طور کامل رعایت نشده است. این مطالعه بر ضرورت بازنگری در این شرایط و مقررات، تدوین چارچوب های جامع تر و هماهنگی با استانداردهای بین المللی تأکید دارد.
تطبیق الگوی فلسفه علوم اجتماعی بر جامعه شناسی: ایده ای برای شکل گیری فلسفه جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۲۱
27 - 43
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف : فلسفه علم، تحلیلی فلسفی از مسائل یک علم، نظریه ها و روش های علمی آن علم است که به کاویدن در مباحث علمی و بررسی مبادی و لوازم و لواحق و حدود مسئله های علمی می پردازد. فلسفه علم موارد و مصادیق متعددی دارد ازاین رو امروزه همه علوم دارای یک فلسفه خاص خود هستند. اما جامعه شناسی تاکنون فاقد چنین فلسفه ای بوده است. فلسفه جامعه شناسی فرضی می تواند یکی از مصادیق فلسفه علم به طور عام و فلسفه علوم اجتماعی به طور خاص تلقی شود. همانطور که جامعه شناسی شاخه ای از علوم اجتماعی است؛ فلسفه جامعه شناسی نیز می تواند ذیل فلسفه علوم اجتماعی مطرح شود. فلسفه جامعه شناسی به طور مستقل چندان تاکنون کانون توجه نبوده است ازاین رو به ندرت محتوای مستقلی درباره فلسفه جامعه شناسی تولید و پردازش شده است. این پژوهش به دنبال به کارگیری الگوی فلسفه علوم اجتماعی و تطبیق آن بر محتوای معرفتی و روش شناختی جامعه شناسی برای طرح ایده ای درخصوص فلسفه جامعه شناسی است. مسائل، موضوعات، نظریه ها و حوزه های جامعه شناسی موضوع فلسفه جامعه شناسی است؛ ازاین رو معرفت درجه دوم است؛ زیرا موضوع آن خود علم جامعه شناسی است. گستردگی موضوع جامعه شناسی که به مطالعه پدیده های اجتماعی می پردازد نسبت به سایر رشته های علوم اجتماعی، همچون سیاست یا اقتصاد، احتمالاً از عوامل عدم پرداختن به فلسفه جامعه شناسی تاکنون است. افزون بر آن مباحث جامعه شناسی نظری همواره به مفاهیم یا نظریه ها و پارادایم های حاکم بر نظریه های جامعه شناسی پرداخته اند؛ این امر اگرچه تا حدی خلأ موجود در زمینه فلسفه جامعه شناسی را پرکرده است، اما نیازمندی به علم مستقل فلسفه جامعه شناسی را مرتفع نکرده است. فلسفه جامعه شناسی می تواند ما را در تحدید حوزه جامعه شناسی و ارائه معیارهایی برای تفکیک و تمایز جامعه شناسی از سایر علوم یاری کند. همچنین، استخراج مبانی و پیش فرض های جامعه شناسی و تبیین آنها و ارجاع پیش فرض ها به جایگاه واقعی آنها برای تحقیق و بررسی عمیق تر و نیز کشف معیارهای برای ارزیابی داده ها و تمایز آنها در حوزه های فکری جامعه شناسی و نیز استخراج قواعد و روش های حاکم بر پژوهش های جامعه شناسی از مباحثی است که در فلسفه جامعه شناسی می توان به آن پاسخ داد.روش پژوهش: این پژوهش به روش تطبیق الگو و براساس بررسی و مطالعه اسنادی صورت گرفته است. ابتدا با روش مطالعه اسنادی به فهمی از فلسفه علوم اجتماعی دست یافته و موضوعات و مسائل مدل فلسفه علوم اجتماعی استخراج شد و سپس آن پرسش ها در مقابل جامعه شناسی قرار داده شد و سعی شد براساس آثار مهم جامعه شناسی به آنها پاسخ داده شود. تجمیع پاسخ ها و سامان دهی آنها در یک طرح واره، ایده ای نو برای فتح باب گفتگو و مطرح شدن فلسفه جامعه شناسی خواهد بود. به صورت کلی فلسفه جامعه شناسی از روشهای عقلی، مقایسه ای و تطبیقی بهره می برد.یافته ها: علوم اجتماعی آغشته به مفاهیم فلسفی اند. وظیفه فلسفه علوم اجتماعی و به دنبال آن جامعه شناسی تأمل در مفاهیم حیات جمعی و نظام ها و حوزه های مفهومی گونه گون برای بررسی عقلانی بودن حیات جمعی است. جامعه شناسی مثل هر علم دیگری برای اصلاح، رشد و کارآیی نیازمند یک فلسفه است تا بتواند به مسائل رودرروی خود پاسخ مناسبی دهد. ارزیابی روش شناسانه، معرفت شناسانه و تألیف و بررسی مبانی بنیادی و پارادایمیک جامعه شناسی لزوم چنین فلسفه ای را ضرورت می بخشد.در فلسفه علوم اجتماعی بحث های دامنه داری در مورد شباهت ها و تفاوت های علوم اجتماعی و علوم طبیعی وجود دارد. علومی مانند جامعه شناسی همواره برخی از ویژگی های علوم طبیعی را به عاریت می گیرند اما همه این ویژگی ها برای مطالعه جهان اجتماعی مناسب نیستند. ازآنجاکه در جامعه شناسی با پدیده های اجتماعی مواجه هستیم جست وجو برای اتحاد، تحت یک نظریه جامع برای نظام مند کردن و پیش بینی دست نیافتنی می نماید. از عوامل عدم دسترسی به نظریه های فراگیر و جامع در جامعه شناسی، ماهیت متغییر و متحول جهان اجتماعی نسبت به جهان طبیعی است. در مقابل نظریاتی که موضوع جامعه شناسی را امر واقعی تلقی می کنند؛ معتقدند پدیده های اجتماعی که اعتباری اند؛ موضوع جامعه شناسی اند. به نظر می رسد موضوع جامعه شناسی را بتوان بررسی فرایندهای اجتماعی به عنوان یک کل دانست و چنین موضوعی، متمایز از موضوعی است که به بررسی صرف یک پدیده یا دسته ای از پدیده ها می پردازد. مباحث مطرح در جامعه شناسی نظری تا حدودی خلأ فلسفه جامعه شناسی را برای محققان پر کرده است؛ اما این علم نتوانسته است همه پرسش های فلسفی حل ناشده دراین باره را پاسخ دهد. شمار فراوان دیدگاه ها در جامعه شناسی و آمیختگی آنها تحلیل مجزای دیدگاه ها را دشوار می کند. راه حل اولیه این است که به طور تصنعی دیدگاه ها از هم جدا شوند. چهار دیدگاه نظریه کارکردی، نظریه تضاد، نظریه کنش متقابل گرایی و نظریه مبادله در جامعه شناسی مطرح اند. هرکدام از آنها در زمان های مختلف به عنوان تنها راه نجات جامعه شناسی از مشکل نظری طرح شدند. پارادایم های اثباتی، انتقادی و تفسیری- تفهمی، پارادایم هایی است که معمولاً مکاتب جامعه شناسی را بر اساس آن ها دسته بندی می کنند با این وجود مدل های پارادایمی اغلب از توضیح تناقضات و پاسخ پرسشهای فلسفی در خصوص جامعه شناسی عاجزند ازاین رو باید به ضرورت فلسفه ای برای جامعه شناسی اذعان کرد.تنیجه گیری: در این پژوهش به دنبال به کارگیری الگوی فلسفه علوم اجتماعی و تطبیق آن بر محتوای معرفتی و روش شناختی جامعه شناسی برای طرح ایده ای درخصوص فلسفه جامعه شناسی بودیم.گستردگی موضوع جامعه شناسی و نیز وجود مباحث جامعه شناسی نظری از عوامل عدم پرداختن به فلسفه جامعه شناسی به طور مستقل بوده است. فلسفه جامعه شناسی می تواند ما را در تحدید حوزه جامعه شناسی و ارائه معیارهایی برای تفکیک و تمایز جامعه شناسی از سایر علوم یاری کند. همچنین، استخراج مبانی و پیش فرض های جامعه شناسی و تبیین آنها و ارجاع پیش فرض ها به جایگاه واقعی آنها برای تحقیق و بررسی عمیق تر و نیز کشف معیارهای برای ارزیابی داده ها و تمایز آنها در حوزه های فکری جامعه شناسی و نیز استخراج قواعد و روش های حاکم بر پژوهش های جامعه شناسی از مباحثی است که در فلسفه جامعه شناسی مورد واکاوی قرار می گیرد جامعه شناسی در حیطه نظری به طور مستقل و جدا از جستار نظریه ها و مکاتب جامعه شناختی به بررسی فرایندهای شناخت و ساخت نظریه ها، کشف پیوندهای فرانظری نظریه ها و نقد آن و تلفیق نظریه ها می پردازد. کارکرد چنین مباحثی از قلمرو نظریه ها و مکاتب جامعه شناسی مجزا است. چهارچوب نظری یک جامعه شناس زمانی مشخص می شود که مفاهیم انتزاعی مورد استفاده او و منشأ آنها روشن گردد. بررسی نوشته ها و ایده های نظری محقق برای دستیابی به مفاهیم و مدل ها و اصول پیش نیاز آن ها، در راستای یافتن رابطه محتوا و خطوط اصلی بحث برای فهم چهارچوب نظری و مدل های رسمی و اصول نظری که در نوشته ها پنهان شده اند مشاهده تجربی، توضیح تاریخی، مدل سازی، شکل بندی مفهوم و طبقه بندی، طرح اصول ومدل های علی اتنزاعی، قسمت های مهمی از کار جامعه شناسی را تشکیل می دهد که در فلسفه جامعه شناسی می توان به آن پرداخت
چالشهای اثربخشی دروس معارف اسلامی در دانشگاهها (مطالعه کیفی-میدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی چالشهای اثربخشی دروس معارف اسلامی در دانشگاهها و ارائه راهبردهایی برای بهبود این اثربخشی و نیز پیامدهای آن بود. روش: رویکرد پژوهش، کیفی و روش تحقیق، نظریه زمینه ای با مدل استراوس و کوربین بود. داده ها متشکّل از مشارکت 100 تن از اساتید خبره دروس معارف اسلامی، کارشناسان و خبرگان و متولیان حوزه آموزش در دانشگاههای کشور بود. این پژوهش در سطح ملّی انجام شده و اساتید دانشگاههای مختلف کشور را شامل می شد. مصاحبه ها از نوع نیمه ساختاریافته بوده و تا جایی امتداد پیدا کرد که اشباع نظری محقق شد. یافته ها: بر مبنای مدل استراوس و کوربین، ابتدا کدگذاری باز روی مصاحبه ها انجام شد و بعد از صورت بندی مفاهیم در این مرحله، کدگذاری محوری همراه با مقولات فرعی و اصلی در بخشهای شرایط علّی(شیوه نامناسب تدریس، کاربردی نبودن آموزش، نبود تغییرات مناسب آموزشی)، شرایط مداخله گر(ضعف کارامدی سیاستهای جذب و حمایت از اساتید حق التدریس و عضو هیئت علمی، زمان و فضای نامناسب آموزش دهی، نارضایتی از رفتار آموزش دهنده)، شرایط زمینه ساز (مشکلات اقتصادی، اعتمادپذیری پایین، تحول فرهنگی، یادگیری اجتماعی، فرهنگ رسانه ای، سیاستهای آموزش و پرورش)، راهبردها(همکاری و تعامل مجامع دانشگاهی، سیاستهای معطوف به یاددهندگی، سیاستهای ارزشیابی، شایسته سالاری، سیاستهای پژوهشی، فراگیری معرفت شناسی دانش معارف اسلامی) و پیامدها(موفقیت آموزشی، افزایش سرمایه فرهنگی، تقویت دینداری) انجام شد و در نهایت، مقوله هسته در این پژوهش، مقوله «تغییرات فرهنگی نسل جوان و الگویابی متعدد و متکثر و به روز نشدن سیستم آموزشی» به دست آمد. نتایج: تغییرات فرهنگی نسل جوان و الگویابی متعدد و متکثر از طریق عوامل محیطی، شبکه های اجتماعی مجازی، گروه های مرجع درون نسلی به همراه عدم به روزرسانی مداوم سیستم آموزشی در بسیاری از سطوح بر اثربخشی دروس معارف اسلامی، رخنه کرده و لذا سیاستگذاران و اساتید دروس معارف، با در نظر گرفتن عوامل فوق می توانند بر این چالشها فایق آیند. البته توصیه سیاستی این پژوهش مبتنی بر نیازسنجی مداوم و شناخت نگرشها و باورهای دانشجویان و تدوین سیاستها و محتواها مبتنی برکاربردی بودن، متناسب بودن، جذابیت و انعطاف پذیری در شیوه آموزش بود.
رابطه میان ترس از طلاق و نگرش به فرزندآوری (مورد مطالعه: زنان و مردان متأهل شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از کارکردهای مهم خانواده، فرزندآوری است که خود تحت تأثیر نگرش زوجین به باروری است. هدف این تحقیق، شناسایی رابطه میان ترس از طلاق و نگرش زوجین به فرزندآوری بود. در عین حال، برای ریشه یابی این مسئله، دو متغیّر «نگرش به روابط دختر و پسر» و «سابقه دوستی با جنس مخالف» نیز بررسی شد. روش: تحقیق حاضر یک پیمایش مقطعی و جامعه آماری آن، شامل زنان و مردان متأهل 45-20 ساله ساکن مناطق یک، هشت و هجده شهر تهران است. یافته ها: متغیّرهای سن، تحصیلات، نگرش به روابط دختر و پسر و ترس از طلاق، رابطه منفی با متغیّر نگرش به فرزندآوری دارند؛ بدین معنا که با افزایش سن، تحصیلات، نگرش مثبت به روابط دختر و پسر و ترس از طلاق، نگرش مثبت به فرزندآوری کاهش می یابد. زنان نسبت به مردان، نگرش مثبت تری به فرزندآوری دارند و افرادی که سابقه دوستی با جنس مخالف نداشتند، در مقایسه با افرادی با چنین سابقه ای، نگرش مثبت تری به فرزندآوری دارند. متغیّرهای نگرش به رابطه دختر و پسر، سابقه دوستی با جنس مخالف، ترس از طلاق و تحصیلات؛ به ترتیب، قوی ترین پیش بینی کننده های نگرش به فرزندآوری اند. متغیّرهای جنس و سن، در مراتب بعدی قرار دارند. نتیجه گیری: اقدامات لازم برای زمینه سازی و تشویق فرزندآوری باید از دوران کودکی و نوجوانی آغاز شود. تربیت درست و اصلاح الگوهای ارتباطی با جنس مخالف، می تواند در تأمین سلامت روانی جوانان و همچنین، داشتن یک زندگی خانوادگی موفق و فرزندآوری، مؤثر باشد.
تحلیل حقوقی فریب الگوریتمی در عصر هوش مصنوعی: چالش ها و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست علم و فناوری سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
71 - 88
حوزههای تخصصی:
پیشرفت سریع فناوری هوش مصنوعی در عصر حاضر، چالش های حقوقی نوظهوری را ایجاد کرده است. از مهم ترین این چالش ها، موضوع فریب هوش مصنوعی و به تبع آن تولید و انتشار اطلاعات نادرست است. این پدیده نه تنها یک پیامد جانبی تکامل فناوری محسوب می شود بلکه مبین تغییری بنیادین در پویایی انتشار اطلاعات و اعتماد در جامعه است. بدین جهت ضرورت پرداختن به این مسأله ازآن جهت است که فریب هوشمند می تواند تهدیدی جدی برای امنیت ملی، ثبات اجتماعی و حقوق شهروندی محسوب شود. به دنبال چنین ضرورتی، پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و مطالعه تطبیقی، به بررسی ابعاد فریب در هوش مصنوعی پرداخته است. این پژوهش، ضمن شناسایی چالش های حقوقی موجود؛ راهکارهای مناسب برای مواجهه با این پدیده را نیز مورد تحلیل قرار داده است. در این مسیر مطالعه در چهار محور اصلی با ورود به مبانی نظری و تبیین ماهیت فریب در هوش مصنوعی آغاز شده و سپس سازوکار گمراه سازی الگوریتمی مورد تحلیل ساختاری قرار گرفته است. در گام بعد، چالش های حقوقی در مواجهه با فریب هوشمند مورد توجه است و در نهایت نیز، راهکارهای حقوقی برای مقابله ارائه شده است. نتایج حاصل از این پژوهش آشکار می سازد که نظام های حقوقی - به ویژه آن هایی که بنیان های حقوقی ضعیف تری در حوزه هوش مصنوعی دارند - در مواجهه با پیچیدگی های نوظهور فریب الگوریتمی، با چالش ها و کاستی های جدی رو به رو هستند که عمدتاً از انطباق نا پذیری مناسب قوانین موجود با تحولات سریع فناوری نشأت می گیرد. در چنین شرایطی، مقابله مؤثر با چالش های فریب هوش مصنوعی نیازمند بهره برداری هوشمندانه از ظرفیت های حقوقی موجود و تفسیر پویا از قوانین عمومیِ قابل تسری، است. افزون بر این، ضرورت طراحی نظام تنظیم گری نوآورانه و انعطاف پذیر به همراه ایجاد چارچوب های قانونی متناسب با ماهیت پویای فناوری های نوین، بیش ازپیش احساس می شود.
مدل یابی روابط هم زمان جهان بینی رهبری، ساختار سازمانی و بلوغ جو سازمانی: مطالعه موردی دانشگاه گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
42 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت نقش رهبری مناسب و نوع آن در موفقیت مؤسسات آموزش عالی برای دستیابی به مطلوبیت سازمان و همچنین پاسخگویی به اقتضائات محیطی از طریق طراحی ساختار سازمانی مناسب و همچنین ایجاد بستر مناسب جهت تحقق بلوغ افراد در سازمان، در این پژوهش تلاش شد به مدل یابی روابط هم زمان جهان بینی رهبری، ساختار سازمانی و بلوغ جو سازمانی: مطالعه موردی دانشگاه گیلان پرداخته شود.روش پژوهش: در این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 310 نفر از دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد تمامی رشته های دانشگاه گیلان در سال 1400 به روش نمونه گیری تصادفی ساده و 225 نفر از اعضای هیئت علمی به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های نوع جهان بینی رهبری، نوع ساختار سازمانی و بلوغ جو دانشگاه بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS24 و آزمون های آماری t تک متغیره، t زوجی، تحلیل واریانس درون گروهی، تعقیب بنفرونی و رگرسیون چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که بالاترین میانگین مربوط به جهان بینی رهبری شبکه ای (72/2) و پایین ترین میانگین مربوط به جهان بینی رهبری تنظیمی (54/2) است. میانگین ساختار تواناساز (03/3) بالاتر از ساختار بازدارنده (98/1) است که این تفاوت از نظر آماری معنی دار است (001/0=p). همچنین نتایج نشان داد جهان بینی رهبری تنظیمی، پیش بینی کننده منفی و معنی دار همه ابعاد بلوغ جو سازمانی است. جهان بینی رهبری اجتماعی، شبکه ای و کارآفرینی پیش بینی کننده مثبت و معنی دار همه ابعاد بلوغ جو سازمانی است. ساختار سازمانی تواناساز، پیش بینی کننده مثبت و معنی دار و ساختار سازمانی بازدارنده، پیش بینی کننده منفی و معنی دار همه ابعاد بلوغ جو سازمانی است (01/0>P).نتیجه گیری: بر اساس این نتایج رهبران مؤسسات آموزشی با اتخاذ جهان بینی رهبری شبکه ای و ساختار سازمانی تواناساز، توانایی سازمان را برای بقا در محیط پرتلاطم و پویا ارتقا دهند و زمینه ساز بلوغ یافتگی جو سازمانی را فراهم نمایند.
ایستارهای کنترل کارکنان بد قلق؛ کند و کاوی در متنِ نامه ها، خطبه ها و حکمت های امیرالمؤمنین علی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف معرفی ایستارهایی برای کنترل کارکنان بدقلق از نظرگاه امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام انجام شد. روش: پژوهش پیش رو، از نظر ماهیت داده ها، در زمره پژوهشهای کیفی تعریف می شود. محققان به منظور کاوش عمیق در متنِ نامه ها، خطبه ها و حکمتهای حضرت علی(ع) در کتاب گرانمایه نهج البلاغه، از روش تحلیل مضمون و راهبرد شبکه مضامین بهره بردند. یافته ها: از بین 88 کد شناساشده، 22 مضمون پایه و شش مضمون سازمان دهنده در قامت مضمون فراگیر «ایستارهای کنترل بدقلقان»، شبکه مضامین پژوهش پدیدار شد. نتیجه گیری: از آنجا که حضور بدقلقان آفتی برای رشد و ترقی سازمانها به شمار می رود، آگاهی مدیران نظام اداری از شش ایستار سیاق حسنه اخلاق تعاملی، قانون گرایی و قانون مندی، چتر نظارت مدیریتی، سیاق حسنه رفتار سازمانی، مدیریت تعارض و رهبری اثربخش، منجر به کنترل آنها در بدنه سازمانها شده، زمینه هدایت و توسعه کارکنان بدقلق و تبدیل آنها به کارگزارانی سودمند فراهم می شود.
درآمدی بر روش شناسی آینده پژوهی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۲۰
57 - 75
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین محورهای مطالعه رشته های علمی و تفاوت آنها با یکدیگر مسئله روش است. روش شناسی متکفل مطالعه و بررسی روش و قابلیت و اعتبار آن در دستیابی به واقعیت پدیده ها و تحقق اهداف دانشی است. برخلاف برخی دیدگاه ها که اهمیت روش را در شیوع استفاده آن نسبت به سایر ارکان علم (موضوع، غایت) می دانند، اهمیت یافتن روش و روش شناسی ناشی از جهان بینی مبتنی بر فلسفه دوره مدرن است. بنابراین، وقتی مبانی فلسفی مختلفی وجود داشته باشد، قلمرو موضوعات، مسائل، روش ها و در نتیجه روش شناسی نیز متفاوت خواهد بود. این پژوهش به تبیین روش شناسی آینده پژوهی اسلامی و برخی از روش های آن پرداخته است. روش و روش شناسی در آینده پژوهی اسلامی نیازمند چارچوبی از مبانی مبتنی بر مفاهیم اسلامی است. زیرا جهان بینی، معرفت شناسی و انسان شناسی متفاوت اسلام، قلمرو دیگری از معرفت را معرفی می کند و قلمرو موضوعات، مسائل و روش های معرفت را دگرگون می کند. در این راستا این پژوهش به بررسی مطالعات آیندهپژوهی اسلامی می پردازد و نسبت روش و روش شناسی آن را با آنچه در آینده پژوهی متعارف مطرح است، بررسی می کند. این کار در چند مرحله انجام می شود؛ ابتدا به معرفی مختصر جریان آینده پژوهی اسلامی و ماهیت آن پرداخته شده، سپس روش شناسی آن تبیین شده و موضوع تجربه و عقلانیت به عنوان دو روش رایج در آینده پژوهی اسلامی و آینده پژوهی رایج مورد بحث قرار می گیرد. در پایان، برخی روش های مبتنی بر چارچوب اندیشه اسلامی معرفی می شود. این مقاله از نظر داده ها و تحلیل آنها، پژوهشی کیفی است که بر اساس توصیف و تحلیل اطلاعات برگرفته از مطالعات آینده پژوهی اسلامی سامان یافته است.
تحلیل جامع روش شناسی آیندهپژوهی اسلامی مستلزم ایجاد چارچوبی شناختی-هنجاری مبتنی بر مفاهیم اسلامی است. این چارچوب مجموعه ای از اصول کلی متافیزیکی، اصول خاص مربوط به دانش، فرآیندها و در نتیجه روش ها و ابزار تحقق است که به عنوان پارادایمی منسجم می تواند مبنایی برای نظریه پردازی، روش، روش شناسی و روش های عمل باشد. بر اساس دیدگاه سورل، این چارچوب دارای چهار عنصر است:
ارکان چارچوب شناختی هنجاری سورل (2000, P.497)
مهمترین ویژگی های روش شناسی آینده پژوهی اسلامی عبارتند از:
- ابتنا بر مبانی معرفت شناسی اسلامی و عناصر علم شناختی مسلمانان
- اعتبار توأمان روش های وحیانی، عقلی و تجربی و عدم انحصار در تجربه
- تناسب روش با موضوعات مختلف
- سازگاری با ارزش ها، اهداف و هنجارهای زیست دینی.
اصل مشترک حاکم بر روش شناسی آینده پژوهی اسلامی، اعتبار توأمان روش های وحیانی، عقلانی و تجربی است و به دو دسته روش های «متن محور» و «غیرمتن محور» تقسیم می شود. روش شناسی دریافت از متن (متن محور) فنون جمع آوری اطلاعات از متون اسلامی و روش تجزیه و تحلیل و طبقه بندی آنهاست که مربوط به موضوع یا موضوعی از موضوعات و مسائل علوم انسانی است. هدف، کشف نظر و دیدگاه متون اسلامی در مورد آن موضوع یا موضوعات است. دو روش «تفسیر» و «تدبّر» از مهم ترین روش های این نوع روش شناسی هستند. روش شناسی غیرمتن محور به دنبال شناسایی ماهیت، علل و عوامل رویدادها، پدیده ها، کنش های انسانی و کشف روابط و همبستگی بین آن هاست. این روش شناسی بر محوریت عقل تأکید دارد. در قلمرو معرفت شناسی، عقل هم به عنوان منبع معرفت و هم به عنوان وسیله ای برای کسب معرفت مورد استفاده قرار می گیرد که خود در قالب انواع روش های توصیفی، تبیینی، استدلالی و تفسیری ظاهر می شود.
نسبت سنجی یافته های عقلی با آموزه های دینی باید در چارچوبی منسجم، منظم و برخوردار از معیار موجه باشد. «مقاصد شریعت» و شناخت «اصول دین» بر اساس نظام ارزشیابی از مهم ترین مبانی این چارچوب است. بنابراین در آینده پژوهی اسلامی نه تنها روش های عقلانی و غیرمتن محور نفی نمی شود بلکه انواع روش های تفسیری، توصیفی، استدلالی، نخبگانی، آماری و مشاهده ای نیز مورد توجه قرار می گیرد. درعین حال عقلانیت در چارچوب قلمرو دین و توجه به حضور آن تبیین و تفسیر می شود.
ابزارهای توانمندسازی فین تک، موارد کاربرد و نقش آینده اینترنت اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست نامه علم و فناوری دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
111 - 136
حوزههای تخصصی:
در روند کنونی جهان، بسیاری از سازمان های مالی در جهت هوشمندسازی امور مالی برای بهره گیری از مزایای دیجیتالی شدن تلاش می کنند. در این زمینه، فناوری مالی (فین تک) از فناوری های تحول آفرین جدید مثل هوش مصنوعی ( AI)، نسل پنجم (5G) و ششم (6G) ارتباطات، بلاکچین، متاورس، اینترنت اشیا (IoT) و غیره در صنعت مالی و با هدف ایجاد ارزش افزوده برای خدمات مشتری استفاده می کند. با ظهور فین تک، بسیاری از خدمات و فرآیندهای بزرگ مالی مثل وام دهی، راستی آزمایی، کشف کلاهبرداری، حفظ کیفیت، امتیازدهی اعتباری و بسیاری موارد دیگر، ساده سازی و تقویت خواهند شد. بااین حال، نیاز به تحقیق و نوآوری در محصولات مالی تحول آفرین و زمینه سازی اکوسیستم فناوری ها وجود دارد. به همین خاطر، برخی از غول های فناوری تمرکز خود را معطوف به فین تک کرده اند تا راهکارهایی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) ارائه دهند. در این مقاله، ابتدا، روندهای آتی و کاربردهای پیشران فین تک را ترسیم می کنیم که در چشم انداز 2030 ظهور خواهند کرد. همچنین، تلاش می کنیم چارچوبی اساسی از ابزارهای توانمندسازی فین تک ازجمله اینترنت اشیا، نسل پنجم، همزادهای دیجیتال و متاورس برای موارد کاربردی خاص ارائه دهیم. علاوه بر این، ضمن پیش بینی چالش های پیش رو، راهکارهایی برای تحقیقات آتی فین تک ارائه می دهیم.
دلایل، ضرورت و چگونگی ارزیابی از رؤسای دانشگاه های کشور و موانع آن از منظر استادان دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
61 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی دلایل، ضرورت و چگونگی ارزیابی از رؤسای دانشگاه های کشور و موانع آن از منظر استادان دانشگاه ها اجرا شده است.روش پژوهش: برای نیل به این هدف، رویکرد کیفی از نوع روش پدیدارشناسی مورد استفاده قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش را رؤسا و استادان دانشگاه ها و متخصصان در حوزه ارزشیابی در سال تحصیلی 1402 - 1401 تشکیل می دادند. نمونه از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع افراد کانونی انتخاب شد و با توجه به اشباع نظری 20 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای «مصاحبه نیمه ساختاریافته» و «بررسی اسناد» برای گردآوری داده ها استفاده شده است. پس از بیان هدف های پژوهش و تأکید بر اصل محرمانه بودن؛ مصاحبه با هر یک از مشارکت کنندگان ضبط و مکتوب شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شده است و جزئیات یافته ها مورد تفسیر قرار گرفت.یافته ها: یافته ها نشان داد از دلایل ارزیابی رؤسای دانشگاه ها در چهار مقوله الزامات حکمرانی در آموزش عالی، تعیین و تحقق رسالت های آموزشی و پژوهشی، تعیین و کنترل فرایندهای توسعه ای و اجرای سیاست های نظارتی است. علاوه بر این، سایر یافته ها نشان دهنده آن بود که مهم ترین موانع ارزیابی رؤسای دانشگاه ها در کشور، نگرانی و دلهره رؤسای دانشگاه ها از بازخورد ذی نفعان، مشکلات اداری و جا نیفتادن فرهنگ نقد و مطالبه است.نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از ارزیابی عملکرد رؤسای دانشگاه ها می تواند رؤسا را از عملکرد خودآگاه سازد و به عنوان یک راهبرد مهم در دانشگاه در نظر گرفته شود.
آسیب شناسی کیفیت نظام آموزش در دوره کارشناسی نظام آموزش عالی و تبیین اهداف آن بر اساس مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
107 - 125
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف آسیب شناسی دوره کارشناسی و تبیین هدف های آن جهت ترسیم وضعیت مطلوب اجرا شده است.روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف از نوع کاربردی و از نظر گردآوری داده ها از نوع کیفی است. روش کیفی مورد استفاده گروه کانونی، روش نمونه گیری هدفمند و ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه است. روش تحلیل داده ها نیز تحلیل محتوای کیفی است.یافته ها: در راستای پرسش اول پژوهش، نقاط ضعف دوره کارشناسی بر اساس کدگذاری نظرات مشارکت کنندگان در روش کیفی و مقوله بندی آنها شناسایی شد که شامل : مدیریت، دوره آموزشی و برنامه درسی، فرایند تدریس-یادگیری، هیئت علمی، دانشجویان، منابع و دانش آموختگان است. در راستای پرسش دوم پژوهش نیز هدف های استخراج شده عبارت اند از: تربیت نیروی انسانی مطابق با اهداف اسناد بالادستی و برنامه های توسعه به منظور پاسخگویی به نیازهای جامعه و صنعت، افزایش شناخت علمی و تسلط بر دانش و مبانی نظری رشته تحصیلی مربوطه، تربیت نیروی انسانی شایسته و دارای مهارت های عملی و صلاحیت حرفه ای برای بازار کار، توسعه مهارت های پژوهشی و ایجاد روحیه پژوهشگری، تقویت جامعه پذیری و مسئولیت پذیری اجتماعی، تقویت دیدگاه فرارشته ای، شناسایی و تربیت دانشجویان توانمند جهت ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلی بالاتر، ایجاد نگرش عاطفی نسبت به رشته تحصیلی، تقویت مهارت های نرم، پرورش ارزش ها و اخلاق حرفه ای، تربیت کارشناس دارای مهارت های شغلی و قابلیت اشتغال پذیری و توانمند در کارآفرینی، خودشناسی دانشجویان درخصوص ایفای نقش و وظایف خود وآشنایی با اکوسیستم رشته یعنی مشاغل و متخصصان و کارآفرینان آن رشته و فرصت ها و چالش های آن رشته.نتیجه گیری: بر اساس یافته ها دوره کارشناسی نظام دانشگاهی کشور در عوامل دروندادی، فرایندی و بروندادی نظام آموزش نیازمند برنامه ریزی برای بهبود است و پیشنهادهایی در این خصوص ارائه شده است. همچنین اهداف دوره کارشناسی بر اساس 3 کارکرد اصلی نظام آموزش عالی یعنی آموزش، پژوهش و عرضه خدمات و در 3 حوزه شناختی، مهارتی و عاطفی تبیین شده است.
تحلیلی اخلاقی از رابطه احساسی انسان و هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست علم و فناوری سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
19 - 30
حوزههای تخصصی:
تعاملات میان انسان و فناوری های تعاملی مبتنی بر هوش مصنوعی، به ویژه بات های اجتماعی، ویژگی های منحصربه فردی دارد که آن را از تعاملات انسان با انسان و سایر فناوری ها متمایز می کند. استفاده کاربران از بات های اجتماعی در جهان و به تبع آن در ایران رو به گسترش است که می تواند به شکل گیری پیوندهای احساسی میان کاربران و این ابزارهای هوشمند منجر شود. به دلیل ماهیت منحصربه فرد بات های اجتماعی و انتظاراتی که شرکت ها و تبلیغات در کاربران ایجاد می کنند، این فناوری ها می توانند موجب شوند کاربران به آنها نوعی عاملیت و احساسات نسبت دهند و پیوندهای عاطفی یک سویه ای را با آنها برقرار کنند. این پیوندها مسائل اخلاقی، اجتماعی و روان شناختی قابل توجهی را برای افراد و جوامع انسانی ایجاد می کند. این مقاله چالش های اخلاقی مرتبط با روابط انسان و بات های اجتماعی، از جمله نسبت دادن عاملیت و وابستگی عاطفی را بررسی می کند. علاوه بر این، سیاست ها و راه حل های احتمالی که برای کاهش این مشکلات پیشنهاد شده اند، مورد بررسی قرار می گیرند و بر راهبرد هایی تمرکز می شود که می توانند به نگرانی ها در مورد تأثیر این فناوری ها پاسخ دهند. با تحلیل انتقادی این چالش ها، این مطالعه به دنبال ارائه توصیه های سیاستی است که به پیامدهای استفاده از بات های اجتماعی در جامعه می پردازد. در نهایت، یافته ها نیاز به یک رویکرد متوازن را برجسته می کنند که هم مزایا و هم خطرات این فناوری ها را در نظر بگیرد و اطمینان حاصل کند که ادغام آن ها در زندگی روزمره با استانداردهای اخلاقی و ارزش های اجتماعی هم راستا است.
شناسایی چالش های اشتغال فارغ التحصیلان رشته های علوم تربیتی دانشگاه های دولتی استان آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
7 - 21
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش های اشتغال و کارآفرینی فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی دانشگاه های دولتی استان آذربایجان شرقی در سال ۱۴۰۲ اجرا شد.روش پژوهش: این پژوهش از نظر روش، کیفی است. جامعه پژوهش، فارغ التحصیلان رشته های علوم تربیتی دانشگاه های شهید مدنی آذربایجان و دانشگاه تبریز بوده است که به روش هدفمند ملاک مدار به صورت گلوله برفی تا اشباع نظری داده صورت گرفت. ابزار گرد آوری داده های این تحقیق، مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق است؛ و برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل محتوای عرفی به روش اکتشافی استفاده شده است. یافته ها: یافته های حاصل از کدگذاری داده ها، به شناسایی ۲۰۶ مفهوم اولیه ۱۷ مضمون فرعی و ۷ مضمون اصلی (تم) به عنوان چالش های اشتغال و کارآفرینی رشته های علوم تربیتی دانشگاه های استان آذربایجان شرقی منجر شد. مضامین اصلی، شامل کمبود ظرفیت آزمون های استخدامی و نبود ثبات شغلی (مشکلات استخدامی، مشکلات ظرفیت پذیرش، مشکلات نبود ثبات در جذب)، ضعف در آموزش مهارت های عملی و محتوای نامناسب و اثربخش نبودن آموزش ها (مشکلات ضعف آموزش مهارت، مشکلات اثربخشی آموزشی، مشکلات محتوای آموزش)، کمبود حمایت مالی و قانونی دولت از رشته (مشکلات مالی، مشکلات کمبود حمایت قانونی دولت)، مشکل شناخته نشدن ظرفیت ها و اهمیت رشته (مشکلات جایگاه رشته، مشکل نگرش، مشکل فرهنگی)، ضعیف بودن نیازسنجی در بازار کار و نبود زمینه شغلی (مشکلات نیازسنجی، مشکلات نبود زمینه شغلی)، مشکلات سوء مدیریت سازمان ها و مؤسسات در زمینه استخدام (مشکلات مدیریتی سازمان ها، مشکلات مؤسسات کاریابی)، مشکلات کمبود ارتباط عوامل یاددهنده و یادگیرنده (مشکلات کمبود ارتباط استاد با دانشجو).نتیجه گیری: باتوجه به چالش های مطرح شده در زمینه اشتغال و کارآفرینی در رشته علوم تربیتی پیشنهاد می شود در دانشگاه ها دوره های آموزشی مخصوص کارآفرینی در این رشته برگزار شود. همچنین ترکیبی از آموزش، تحقیق، حمایت مالی، توسعه نگرش و تعامل با بازار کار می تواند به حل چالش های اشتغال و کارآفرینی در رشته های علوم تربیتی کمک کند.
الگوی مسئولیت اجتماعی دانشگاهی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر بر آن بود تا الگوی مسئولیت اجتماعی دانشگاهی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی و با تکیه بر اندیشه مقام معظم رهبری را کشف نماید، تا الگویی برای دانشگاه های جمهوری اسلامی در راستای نقش آفرینی موثر در جامعه اسلامی ایرانی فراهم کند و نیز زمینه ساز ایجاد ابزاری اثربخش برای تقویت نظام حکمرانی جمهوری اسلامی ایران با محوریت دانشگاه ها باشد؛ روش: در این راستا از روش نظریه پردازی داده بنیاد با رویکرد نظام مند استفاده شد و داده ها از تحلیل بیانات، پیام ها و نامه های مقام معظم رهبری در حوزه دانشگاه استخراج گردید. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مقوله های اصلی (20 مقوله) حول محور «نقش آفرینی دانشگاه در تحقق پیشرفت اسلامی ایرانی» سازمان دهی شده اند. این مقوله ها در ارتباط با شرایط علی، زمینه ای و مداخله گر و با تمرکز بر راهبردهای کنش و پیامدهای نقش آفرینی دانشگاه در این چارچوب، به الگویی منسجم تبدیل شده اند. نتیجه گیری: الگوی ارائه شده می تواند به عنوان راهنمایی برای دانشگاه های جمهوری اسلامی ایران جهت ایفای نقش مؤثر در پیشرفت جامعه اسلامی ایرانی و تقویت نظام حکمرانی استفاده شود.
شناخت نظریه سرمایه انسانی سبز از منظر اندیشمندان غرب؛ رویکردی انتقادی با ایدئولوژی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
89 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، شناخت نظریه سرمایه انسانی سبز از منظر غرب و نقد آن با ایدئولوژی اسلامی بود. روش: این مطالعه از نظر هدف، بنیادی است و با رویکرد کیفی و شیوه فراترکیب انجام شده و از روش هفت مرحله ای سندلوسکی و بارسو(2007) در فراترکیب استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، تعداد 5128 سند علمی بود که پس از غربالگری، تعداد 27 مقاله برگزیده شد. ارزیابی مقالات با برنامه مهارتهای ارزیابی حیاتی(CASP) و تحلیل آن با تحلیل مضمون صورت گرفت. یافته ها: از لحاظ مکتبی این نظریه بر سه پایه سکولاریسم، سوبجکتویسم و اومانیسم بنا شده است؛ کاپیتالسم، لیبرالیسم، فمنیسم و سبزگرایی، پایه های ایدئولوژیک آن می باشند و ارکان سه گانه فردی، سازمانی و فراسازمانی به همراه 15 مؤلفه و 126 شاخص، روبنای نظریه را شکل داده اند. نتیجه گیری: برای دستیابی به اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در افق 1444، بایست اقدام به تولید و به کارگیری نظریه بومی کرد.
ارتباط نوع پوشش با انواع عزّت نفس در دانشجویان (مطالعه موردی: دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
163 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف: از مهم ترین مباحث چند سال اخیر در دانشگاهها، بحث پوشش دانشجویان در دانشگاههاست. پژوهش با هدف بررسی رابطه بین نوع پوشش با عزّت نفس در دانشجویان انجام شد. روش: روش این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود که به صورت اسنادی و میدانی(پیمایشی) انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد در سال تحصیلی 02-1401 بود که حجم نمونه آن با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، بر حسب تعداد جامعه آماری(18200 نفر)، 384 نفر برآورد شد و در نهایت با احتساب ریزش آماری، حجم نمونه به 373 نفر کاهش یافت و پرسشنامه ها به روش نمونه گیری تصادفی- سهمیه ای برحسب دانشکده توزیع شدند. ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه عزّت نفس کوپر اسمیت(1967) و پرسشنامه سلیقه لباس احمدی(1400) بود. داده های به دست آمده، به روش ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نوع پوشش مدگرا و نوع پوشش اسپرت با عزّت نفس عمومی، رابطه منفی و معنادار وجود دارد. به عبارتی؛ دانشجویان دارای نوع پوشش مدگرا و اسپرت، عزّت نفس پایین تری دارند. همچنین دانشجویان دارای نوع پوشش شبه مدرن و غیر سنّتی، عزّت نفس اجتماعی بیشتری دارند. دانشجویانی که نوع پوشش سنّتی/مذهبی، شبه مدرن و غیر سنّتی دارند، میزان عزّت نفس تحصیلی/شغلی پایین تری دارند. نتایج آزمون فریدمن نیز نشان داد که دانشجویان به ترتیب دارای نوع پوشش اسپرت(10/4)، غیر سنّتی(71/3)، مدگرا(08/3)، شبه مدرن(25/2) و سنّتی/مذهبی(85/1) بودند. نتیجه گیری: توجه به تأثیر ابعاد عزّت نفس در نوع پوشش دانشجویان دختر، حائز اهمیت و بررسی بیشتر است.