یکی از شاخصه های دیپلماسی عمومی، افزایش اعتماد عمومی به نقش پارلمان در حوزه سیاست خارجی است. عناصری چون صداقت، رعایت ارزش ها و شفافیت عملکرد نمایندگان، اعتماد عمومی به قانون گذاران را افزایش می دهد. توجه به عناصر دیپلماسی عمومی، نفوذ قدرت نرم حاکمیت در هر دو بعد داخلی و خارجی را تقویت می کند. مقصود از منابع نرم افزاری قدرت، آن طیف از منابع قدرت اند که در نهایت استعداد و توان جذب بازیگر را شکل می دهد و جذابیت و پذیرش اقناعی سیاست های حاکمیت از طرف بازیگران داخلی و خارجی را افزایش می دهد. دراین چارچوب، دیپلماسی عمومی پارلمانی بیشتر بر جنبه های هویتی و نرم افزاری قدرت تأکید دارد. این نوشتار که با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی به رشته تحریر درآمده است، تلاش دارد نقش قوه مققنه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی را آن گونه که هست و آن چه که باید باشد را با توجه به هدف اصلی سیاست خارجی که همان تأمین منافع و امنیت ملی است، مورد بررسی قرار دهد. یافته های تحقیق نشان می دهد که با توجه به وسعت و دامنه موضوعاتی که در روابط دوجانبه یا چند جانبه جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل در جریان است، در کنار دولت و نهادهای سیاسی وابسته، قوه مقننه توانسته است از طریق دیپلماسی عمومی - پارلمانی در حل و فصل مسائل بین المللی و توسعه روابط، نقشی اساسی و بی بدیل ایفا نماید.
هدف اصلی مقاله بررسی رابطه علّی توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی در ایران در دو دولت سازندگی و اصلاحات است. برای پاسخ به سؤال اصلی مقاله که چه نسبت علی میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی طی دوره دولت های سازندگی و اصلاحات در ایران وجود دارد؛ دو مجموعه فرضیه رابطه علی میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی مطرح شده است: مجموعه اول جهت علیت از توسعه اقتصادی به توسعه سیاسی و در مجموعه دوم جهت علیت از توسعه سیاسی به توسعه اقتصادی آزمون شده است. در این بررسی از روش آزمون علیت گرنجری نسبت شاخص های توسعه اقتصادی و سیاسی در ایران موردسنجش قرارگرفته و نرم افزار مورداستفاده نیز EVIEWS است. متغیرهای نشان دهنده توسعه اقتصادی شامل 9 متغیر رشد تولید ناخالص داخلی، رقابت پذیری جهانی، پتانسیل جذب سرمایه گذاری خارجی، آزادی اقتصادی، فساد اقتصادی، ریسک اقتصادی، ریسک مالی، تنوع صادرات و واردات و رقابت صنعتی در دوره موردبررسی است و متغیرهای توسعه سیاسی شامل؛ ریسک سیاسی، مناقشات خارجی، ثبات دولت، مناقشات داخلی، فساد، افزایش پاسخگویی دموکراتیک، تنش های قومی، افزایش حاکمیت و قانون، دخالت ارتش در سیاست، تنش های مذهبی و کیفیت بروکراسی است. داده ها مربوط به گروه PRS (سرویس ریسک سیاسی) است. نتایج استخراج شده حاصل از تحلیل توصیفی و آماری، بیانگر این است که در دوره موردبررسی در ایران، توسعه اقتصادی، زمینه توسعه سیاسی را فراهم کرده اما توسعه سیاسی علت توسعه اقتصادی، نبوده است.
علاوه بر مکاتب و دیدگاههایی که سعی در «علت یابی» جنگ داشته اند، دیدگاه هایی نیز هستند که به رابطه جنگ با ساختار توزیع قدرت در سطح جهانی پرداخته اند و معتقدند که جنگ ها خود نیز موجب تغییرات کلان ساختاری در نظام بین الملل و توزیع قدرت گشته اند. بحث اصلی این مقاله این است که تغییرات کلان، مشخصا تغییر در «نظم جهانی»، رابطه ای دیالکتیکی با جنگ داشته است. تاریخ اروپای غربی گواه این حقیقت است که ماهیت جنگ بین دولتها همواره به شکل و نوع روابط تضادی موجود میان آن دول وابسته بوده، که این روابط نیز به نوبه خود تحت تاثیر جنگ قرار گرفته اند. در این مقاله تلاش شده است، اهمیت تاریخی و ساختاری جنگ برای شکل گیری و از پاشیدن نظام های جهانی از قرن شانزده میلادی به این سو، نشان داده شود.
پیشین حضور آفریقاییان در ایران (به ویژه جنوب ایران) به بیش از دو قرن پیش بازمی گردد که برای اولین و در قالب برده از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس وارد ایران شدند. در طول این دو قرن حضور و به واسطه مهاجرت اجباری، فرایند شکل گیری یا تغییر هویت آنها با فراز و نشیب های فراوانی روبه رو بوده است که به طور خاص می توان در سه مرحله و با عنوان «برده»، «آزاد» و «ایرانی» از آنها نام برد. با وجود این فرازوفرودها و برخلاف تجربه دهشتناک بردگان آفریقایی در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی، آفریقایی تباران در ایران تجربه نسبتاً مسالمت آمیزی داشتند. این تجربه که در نوع خود بسیار کم نظیر و حائز اهمیت است، متأسفانه کمتر بررسی و تحلیل علمی شده است. تجربه زیست مسالمت آمیز میان آفریقایی تباران و ایرانیان به اندازه ای خوشایند بوده است که بسیاری از آفریقایی تباران خود را با افتخار «ایرانی» نامیده و حتی برخی از آنها انتساب یا تعلق خاطر به دیگر هویت های نژادی یا قومیتی (مانند آفریقایی، تانزانیایی یا زنگباری) را رد کردند. تحقیق حاضر، با درنظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی حاضر (رقیق شدن محدودیت ها و موانع مکانی و زمانی و در نتیجه سهل شدن امکان ارتباط با سرزمین آبا و اجدادی و تأثیرات آن در هویت)، به بررسی میزان تعلق خاطر ایرانیان آفریقایی تبار به هویت ملی، قومی و فرهنگی آنها پس از دو قرن حضور در ایران می پردازد. بررسی میزان تأثیرگذاری مؤلفه های هویت سازی مانند ملیت و تابعیت، دین، فرهنگ و قومیت در این تحقیق مورد تأکید خاص قرار گرفته است.