فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۲۲۴-۲۱۲
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه اضطراب اجتماعی دانش آموزان با سبک های فرزندپروری والدین با نقش واسطه ای ذهن آگاهی در آن ها بود. پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان پسر متوسطه دوم دبیرستان های شهر کرند غرب بود که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند. تعداد360 نفر از دانش آموزان بر اساس جدول مورگان به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه مقیاس اضطراب اجتماعی واتسون و فرند و پرسشنامه مقیاس سبک های فرزندپروری بامریند و پرسشنامه ذهن آگاهی براون و رایان (MMAS) استفاده شد. تحلیل آماری با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون انجام شد و تمامی مراحل با کمک نرم افزار آماری Amos صورت گرفت. نتایج نشان می دهد بین اضطراب اجتماعی دانش آموزان و سبک های فرزندپروری والدین آن ها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نقش واسطه ای ذهن آگاهی در ارتباط بین اضطراب اجتماعی دانش آموزان و سبک های فرزندپروری والدین به لحاظ آماری تأیید شد. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود در مدارس، کارگاه های آموزشی سبک های فرزندپروری برای والدین برگزار شود تا از بروز مشکلاتی مانند اضطراب اجتماعی جلوگیری شود.
مقایسه مقاومت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نوع A در درمان روان پویشی کوتاه مدت و درمان شناختی-رفتاری، با توجه به اختلالات همبود بیمار
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۷۵-۴۶۵
حوزههای تخصصی:
در تمام روان درمانی ها، ارتباط درمانگر با بیمار امری ضروری است که به بیمار اجازه می دهد مسائل و مشکلات خود را به صورت آزاد بیان کند. از موارد مهمی که در تمامی مراحل درمان می تواند روی دهد، مقاومت است. به همین جهت شناخت و کشف مقاومت مراجع در حین روان درمانی به پیشبرد اهداف درمان و درک بهتر مشکلات زیربنایی مراجع کمک می کند. هدف از این پژوهش مقایسه مقاومت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نوع A در درمان روان پویشی کوتاه مدت و درمان شناختی-رفتاری، با توجه به اختلالات همبود و جنسیت بیمار است. روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است و جامعه آن کلیه مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان است که تعداد 30 نفر از مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همچنین داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه شدت مقاومت اسکولر به دست آمده است. یافته ها حاکی از آن است که اثر جنسیت مراجع و اختلالات همبود برشدت مقاومت معنادار نیست ولی اثر اختلال شخصیت برشدت مقاومت معنادار است. داده ها نشان داد، افراد با اختلال شخصیت پارانویید بیشترین میانگین را در هر مؤلفه از مقاومت دارا هستند و تفاوت معناداری میان دو جنس در هیچ یک از مؤلفه های مقاومت وجود ندارد و بیشترین میانگین اختلال های همبود مربوط به اختلال های اضطرابی و اختلال های سوءمصرف مواد است.
رویکرد پدیدارشناختی به ذهن با تاکید بر حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی مشهور در فلسفه قاره ای است که با Husserl پایه گذاری شده است. در دوران اخیر برخی فیلسوفان مانند Dan Zahavi و Shaun Gallagher این رویکرد را به مباحث فلسفه ذهن و علوم شناختی تعمیم داده اند. دانشمندان علوم شناختی و فیلسوفان تحلیلی غالبا با منظر سوم شخص ذهن انسان را بررسی می کنند و حالات ذهنی را به رفتار، فعل و انفعالات مغزی و کارکرد تحویل می برند؛ ولی وجهی از ذهن باقی می ماند که به وسیله روش تجربی و منظر سوم قابل دسترسی نیست. پدیدارشناسی حرفهای زیادی برای گفتن درباره تجربه آگاهانه از حیث سوبژکتیو دارد و آن را با منظر اول شخص یعنی معنایی که شیء برای سوژه دارد، بررسی می کند. پدیدارشناسان به حیث التفاتی به مثابه ویژگی اصلی آگاهی اهمیت بسیاری می دهند که از طریق آن حالات ذهنی با جهان بیرونی مرتبط می شوند. آنها با تبیین های تحویلگرایان از حیث التفاتی مانند تبیین علی مخالفت می کنند. از نظر پدیدارشناسان این که ما می توانم درباره اشیائی فکر کنیم که در جهان خارج وجود ندارند، استدلالی قاطع علیه کسانی است که حیث التفاتی را به علیت فروکاسته اند. پدیدارشناسان با رویکرد بازنمودی نسبت به حیث التفاتی نیز مخالف اند. مشخص نیست که چرا اطلاع از یک عین درونی اطلاع از عین بیرونی را به دنبال دارد در حالی که این دو عین کاملا با هم متفاوتند. ما نمی توانیم از قلمروی آگاهی و ذهن مان بیرون بیاییم و عین درونی مان را با عین بیرونی مقایسه کنیم.
The Model for Predicting Self-Harming Behaviors Based on Cognitive Emotion Regulation Strategies and Emotional Distress Tolerance in Adolescents Visiting Harm Reduction Centers in Tehran: The Mediating Role of Internalized Shame(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to predict self-harming behaviors based on cognitive emotion regulation strategies and emotional distress tolerance, with the mediating role of internalized shame in adolescents visiting harm reduction centers in Tehran. Methods: The research employed a descriptive correlational design. The statistical population included adolescents aged 14 to 18 who attended drop-in harm reduction centers in District 12 of Tehran (Shush-Harandi neighborhood) during the first four months of 2022. A total of 300 participants were selected using purposive sampling. The research tools included the Self-Injury Questionnaire (Sansone et al., 1998), the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski et al., 2001), the Distress Tolerance Scale (Simons & Gaher, 2005), and the Internalized Shame Scale (Cook, 1993). Data were analyzed using structural equation modeling and AMOS24 software. Findings: The results indicated a relationship between cognitive emotion regulation strategies (-0.39), emotional distress tolerance (-0.41), internalized shame (0.36), and self-harming behaviors (P < 0.01). Furthermore, internalized shame mediated the relationship between cognitive emotion regulation strategies (B = 0.52) and emotional distress tolerance (B = 0.45) with self-harming behaviors in adolescents (P < 0.01). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that since internalized shame mediates the relationship between cognitive emotion regulation strategies and emotional distress tolerance with self-harming behaviors, focusing on factors influencing these behaviors can help reduce the risks associated with this developmental period.
Identifying Factors and Contexts Leading Couples to Mutual Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of the current research was to identify the factors and contexts leading couples to mutual divorce. Method: This study was qualitative, utilizing descriptive phenomenology. The population consisted of couples seeking mutual divorce at counseling centers in Tehran. Among these, interviews with couples were conducted through purposive sampling until theoretical saturation was achieved. Qualitative data were collected using descriptive phenomenology and semi-structured interviews. Then, data analysis was performed using content analysis. Findings: The results of the content analysis of the data collected through in-depth semi-structured interviews showed that the contexts leading to mutual divorce could be categorized into eight classes: 1) extramarital relationships, 2) domestic violence, 3) childlessness, 4) conflicts, contradictions, and differences, 5) criminality, 6) addiction, 7) age, and 8) economic status. Conclusion: The results indicated that the factors leading to mutual divorce could be classified into two categories: personal factors and interpersonal or non-personal factors.
Structural Modeling of Risky Behaviors Based on Attention, Memory, and Inhibition Systems with the Mediating Role of Emotion Regulation in Female Drug Users(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to determine the structural model of risky behaviors based on attention, memory, and inhibition systems with the mediating role of emotion regulation in female drug users. Methods: This research was descriptive-correlational and employed structural equation modeling. The study population consisted of all drug users (marijuana) in Isfahan who visited addiction treatment centers during 2023. The sample included 200 female drug users (marijuana) selected through convenience sampling based on inclusion and exclusion criteria. Data were collected using the Attention and Memory Improvement Software, Wechsler's Clinical Memory Test, the Behavioral Inhibition and Activation Scales (Carver & White, 1994), the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski & Kraaij, 2006), and the Risk-Taking Behavior Questionnaire (Lejuez, 2002). In this study, descriptive statistics such as mean and standard deviation were used to organize, summarize, and describe the characteristics of the participants and research variables. In the inferential statistics section, structural equation modeling and Pearson correlation methods were employed for data analysis using SPSS.22 and AMOS.22 software. Findings: Fit indices 0.599=PCFI, 0.611=PNFI, 2.88=CMIN/DF, 0.072=RMSEA, 0.913=IFI, 0.920=CFI, and 0.909=GFI indicated a good fit of the proposed model with the data. Hence, the proposed model is suitably fitted. Conclusion: Thus, it can be concluded that the structural model of risky behaviors based on the attention system with the mediating role of emotion regulation fits well for drug-using individuals.
The Interplay between Alexithymia and Insecure Attachment on Relationship Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Attachment insecurities along with emotional processing difficulties, pose important risks on romantic relationships. This study aims to investigate possible associations and the interplay of alexithymia and attachment orientation on relationship quality in romantic couples. Methods: We used the actor–partner interdependence model and data from 56 heterosexual couples (N=112), who completed measures of attachment orientation, alexithymia and dyadic adjustment. Findings: Regression models indicated that both dimensions of attachment insecurity were associated with alexithymia and they consistently predicted lower relationship quality. Partner’s level of alexithymia moderated the relationship between attachment anxiety and dyadic adjustment. No significant interaction effects between attachment avoidance and alexithymia, were detected. Conclusion: The results point to the interdependent nature of emotional deficits and their effects on couple’s relationship quality. Theoretical implications and directions for future research are also discussed.
A Systematic Review of Educational Damages in Children of Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The primary objective of this study was to examine the educational damages faced by children of divorce. Divorce is a significant life event that imposes stress on the entire family, especially on children. Methods: This study employed a systematic review of existing literature to identify key educational damages faced by children of divorce. A total of 3,296 articles were initially retrieved from databases, and through a rigorous selection process based on relevance, 27 studies were chosen for in-depth analysis. The indicators were categorized into 9 criteria using a coding framework, with each indicator representing a unique educational challenge or damage. Findings: The review identified 72 educational indicators categorized into key themes such as academic decline, dropout rates, concentration and attention issues, cognitive development impairments, and reduced resources for education. The most frequent issues were poor academic performance, lack of concentration, and dropout rates. Children from divorced families exhibited significantly more challenges in school performance, motivation for achievement, and learning compared to those from intact families. The absence of a stable emotional and financial environment exacerbated these issues, further contributing to academic setbacks. Conclusion: The findings highlight the severe impact of parental divorce on children's educational performance and mental well-being. Academic decline, lack of concentration, and emotional maladjustment are common issues, often leading to school dropout. Effective interventions, including parental education and structured support programs, are crucial to reducing the educational damages faced by children of divorce. Schools and counselors must be trained to address these challenges and work collaboratively with parents to create a supportive learning environment.
اثرات نابهنجار اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر سلامت روانی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثرات مضر اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر سلامت روانی دانش آموزان و شناسایی عوامل مرتبط با این پدیده بود. روش شناسی: این پژوهش به صورت کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 12 نفر از اساتید دانشگاهی در حوزه های روان شناسی تربیتی، مشاوره و علوم تربیتی جمع آوری شد. نمونه گیری به روش هدفمند و با رعایت معیار اشباع نظری انجام شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد و مضامین اصلی و فرعی از داده ها استخراج گردید. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اعتیاد به شبکه های اجتماعی تأثیرات منفی گسترده ای بر سلامت روانی دانش آموزان دارد. این تأثیرات در چهار مقوله اصلی شامل آسیب های شخصی، آسیب های ارتباطی، آسیب های آموزشی و آسیب های رفتاری و هشت مقوله فرعی شامل مشکلات جنسی، تعارض فرهنگی، انزوای فردی و اجتماعی، ناسازگاری، افت تحصیلی، اهمال کاری تحصیلی، مسخ شخصیت و نابهنجاری اجتماعی شناسایی شد. نتیجه گیری: اعتیاد به شبکه های اجتماعی می تواند منجر به مشکلات روانی و رفتاری جدی در میان دانش آموزان شود. این پژوهش نشان دهنده نیاز به مداخلات موثر در جهت کاهش اثرات منفی شبکه های اجتماعی بر سلامت روانی و بهبود آگاهی دانش آموزان و والدین درباره این موضوع است. همچنین، نتایج این پژوهش می تواند راهنمایی برای سیاست گذاران در تدوین راهکارهای موثر برای مدیریت و کاهش اعتیاد به شبکه های اجتماعی باشد.
شناسایی چالش ها و راهکارهای بهبود کیفیت آموزش پزشکی در جهت ارتقای رتبه بندی بین المللی دانشگاه های علوم پزشکی ایران: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه کیفیت آموزش پزشکی علاوه بر پاسخ به نیازهای سلامت جامعه، می تواند بر رتبه بندی بین المللی دانشگاه ها تأثیرگذار باشد. بنابراین این مطالعه باهدف شناسایی چالش ها و راهکارهای بهبود کیفیت آموزش پزشکی در جهت ارتقای رتبه بندی بین المللی دانشگاه های علوم پزشکی ایران انجام گرفت. روش کار پژوهش کیفی حاضر در سال 1401 در دانشگاه های علوم پزشکی ایران انجام گرفت. مصاحبه های نیمه ساختاریافته هدفمند با 35 نفر از مدیران، معاونین، اعضای هیئت علمی و کارشناس های خبره شاغل در معاونت های مختلف انجام گرفت و تا مرحله اشباع ادامه یافت. تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای قراردادی گرانهایم و لاندمن انجام گرفت. یافته ها در مطالعه حاضر، تعداد ۴۳ چالش در پنج حیطه اصلی شامل ضعف در آموزش و پژوهش، ضعف در تعاملات، بودجه ناکافی، برنامه ریزی نامناسب و ضعف در نیروی انسانی تقسیم شدند. همچنین تعداد ۷۱ راهکار در هفت گروه اصلی شامل بهبود در آموزش، توسعه تحقیقات، ارتقاء همکاری های درون بخشی و بین بخشی، سرمایه گذاری در زیرساخت ها، ارزشیابی، استخدام و حفظ نیروی انسانی متخصص و حمایت مالی شناسایی شدند. نتیجه گیری در راستای نتایج مطالعه حاضر، به مدیران و سیاست گذاران پیشنهاد می گردد در جهت رفع موانع و چالش های موجود با فراهم سازی امکانات و تکنولوژی های آموزشی جدید، جذب اساتید باکیفیت، نظارت بر عملکرد اساتید، افزایش تعاملات بین المللی و حمایت مالی کافی اقدام کنند.
رابطل بین خودشناسی انسجامی و ناگویی هیجانی با آسیب های روانی: نقش واسطه ای بهوشیاری و انعطاف پذیری روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مدلیابی معادلات ساختاری رابطۀ بین خودشناسی انسجامی و ناگویی هیجانی با آسیبهای روانی به همراه نقش واسطهای بهوشیاری و انعطافپذیری روانشناختی بود. بر مبنای طرح همبستگی، 342 نفر براساس فرمول حجم نمونه کلاین برای مدلهای تحلیل مسیر، با روش نمونهبرداری دردسترس انتخاب شدند و به مقیاس خودشناسی انسجامی (قربانی، واتسون و هارگیس، 2008 )، پرسشنامۀ پذیرش و عمل نسخة دوم بوند و دیگران (2011)، پرسشنامۀ بهوشیاری براون و رایان (۲۰۰۳)، مقیاس ناگوییهیجانی تورنتو (۱۹۹۴) و چک لیست نشانگان دراگوتیس و دیگران (۱۹۷۲) پاسخ دادند. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مسیر با استفاده از مدلیابی معادلات رگرسیونی ساختاری بود . یافتهها نشانداد آسیبهای روانی با بهوشیاری، انعطافپذیری روانشناختی و خودشناسی انسجامی رابطة منفی و با ناگوییهیجانی رابطة مثبت دارد. همچنین براساس نتایج تحلیلمسیر، نقش واسطهای بهوشیاری و انعطافپذیری روانشناختی در رابطة ناگوییهیجانی و خودشناسی انسجامی با آسیبهایروانی معنادار بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت بهوشیاری و انعطافپذیری روانشتاختی بهعنوان دو میانجی مهم، نقش اساسی در پیشبینی آسیبهای روانی دارند و اثر خودشناسی انسجامی از طریق این دو متغیر واسطهای بر کاهش آسیب روانی افزایش مییابد.
دیدگاه کارورزان و دستیاران پزشکی در مورد برگزاری گزارش صبحگاهی به دو روش حضوری و مجازی در دوران پاندمی کووید 19 در دانشگاه علوم پزشکی بابل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: بحران ناشی از بیماری همه گیر کووید-19، آموزش در دانشگاه ها را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین ایجاد نگاهی نو و کاربردی در فرآیند آموزش ضروری به نظر می رسد. یکی از مهم ترین روش های آموزش در علوم پزشکی گزارش صبحگاهی می باشد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه برگزاری گزارش صبحگاهی به دو روش حضوری و مجازی از دیدگاه کارورزان و دستیاران پزشکی در دوران پاندمی کووید 19 می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی روی 124 نفر از دانشجویان پزشکی مرکز آموزشی درمانی آیت اله روحانی تابعه دانشگاه علوم پزشکی بابل در سال1400-1401 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و استخراج شده بر اساس کتابچه استانداردهای آموزش بالینی وزارت متبوع در سه بعد ساختار آموزشی، محتوای آموزشی و ارتقای توانمندی جمع آوری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون های t-test، ضریب همبستگی اسپیرمن، آزمون من- ویتنی و ویلکاکسون استفاده شد.
یافته ها: از دید دانشجویان دوره حضوری در هر سه بعد به صورت معناداری مطلوب تر از دوره مجازی بود. آموزش حضوری نسبت به مجازی، در بعد ساختار آموزشی بیشترین تفاوت را داشته است. کیفیت دوره مجازی از حیث چهار شاخص مورد ارزیابی قرار گرفت و بنابر نتایج، گروه های موردمطالعه در مورد عدم کیفیت مطلوب دوره مجازی اتفاق نظر داشتند.
نتیجه گیری: نتایج حاصله نشان داد که برگزاری گزارش صبحگاهی به روش حضوری نسبت به روش مجازی در هر سه بعد مورد بررسی، مطلوبیت بیشتری داشت. لذا برای مقابله با چالش های آموزشی در مواقع بحران، با تبیین یک برنامه مدون و برنامه ریزی شده من جمله دوره های مجازی، می توان از هرگونه خلاء آموزشی پیش آمده جلوگیری نمود.
پیش بینی سرخوردگی زناشویی بر اساس تحریف شناختی، بخشودگی بین فردی و راهبردهای تنظیم هیجان ها در افراد متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سرخوردگی زناشویی از مهم ترین عوامل ایجاد مشکلات و پیامدهای منفی در بین زوجین است که می تواند منجر به طلاق شود. از این رو، بررسی عوامل مؤثر بر این متغیر اهمیت فراوانی دارد. هدف پژوهش حاضر، پیش بینی سرخوردگی زناشویی بر اساس تحریف شناختی، بخشودگی بین فردی و راهبردهای تنظیم هیجان در افراد متأهل بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، تمام افراد متأهل مراجعه کننده به مراکز سلامت شهرستان زنجان در سال 1400 بود. شرکت کنندگان در پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای دو منطقه از مناطق مختلف شهرستان زنجان انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس سرخوردگی زناشویی MDS، مقیاس تحریف شناختی بین فردی (ICDS)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ-P) و پرسشنامه بخشودگی بین فردی جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS (نسخه ۲۴) با استفاده از تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری (05/0 P<) انجام شد.
یافته ها: نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که بین تحریف های شناختی، بخشودگی بین فردی و راهبردهای تنظیم هیجان با سرخوردگی زناشویی، همبستگی چندگانه 0/41 وجود دارد (p<0/05). همچنین 17 درصد از واریانس سرخوردگی زناشویی توسط متغیرهای پیش بین به طور معناداری تبیین می شود (p<0/001). بخشش بین فردی دارای بیشترین سهم در تبیین واریانس سرخوردگی زناشویی است.
نتیجه گیری: سرخوردگی زناشویی زوجین تحت تأثیر عوامل درون فردی و بین فردی مختلفی قرار دارد. از این رو، شناسایی عوامل تأثیرگذار بر سرخوردگی زناشویی و استفاده از نتایج آن به شکل کاربردی و مداخله ای، تأثیرات بسیاری بر بهبود روابط زوجین دارد.
نقش ممیزی ویژگی های شخصیتی در تشخیص شیوه تجربه و بیان خشم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش ممیزی ویژگی های شخصیتی در تشخیص سبک های تجربه و بیان خشم می باشد. این پژوهش از نظر ماهیت کمی، از نظر هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری افراد ایرانی بین 18-62 سال فعال در فضای مجازی در سال 1399-1400 تشکیل دادند. 241 آزمودنی به روش در دسترس انتخاب شدند و به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه نئو (Costa & McCrae) و بیان حالت هیجانی و صفت شخصیتی خشم (Spielberger) به صورت آنلاین استفاده شد. نتایج تحلیل ممیزی نشان داد به ترتیب 4 ویژگی روان رنجوری، وظیفه شناسی، برون گرایی و سازگاری به طور معنی داری قادر به تمییز افراد به لحاظ شیوه تجربه و بیان خشم می باشند اما در ارتباط با تجربه گرایی ارتباط معنی دار نبود. بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که تفاوت های افراد به لحاظ ویژگی های شخصیتی در نحوه ای که فرد خشم را تجربه و ابراز می کند تأثیر می گذارد.
مقایسه اثربخشی آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۱۳۸-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: خودآگاهی و حل مسأله اجتماعی دو عاملی است که در دوره نوجوانی بیش از هردوره دیگری اهمیت دارد. در مطالعات مختلف اثربخشی آموزش های گوناگون بر این دو عامل بررسی شده است ولی تاکنون به بررسی مقایسه ای میان آموزش آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر پرداخته نشده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر مهارت های حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان آمل در سال تحصیلی 1399-1398 بود. نمونه شامل 60 نفر بود که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از مدارس مقطع متوسطه اول شهرستان آمل انتخاب شده و به گونه تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظر شده حل مسئله اجتماعی (دزوریلا و همکاران، 2002) و مقیاس خودآگاهی ریلو و الیک (1998) بود. دو گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل ها (پروتکل آموزش صلح برای نوجوانان در 11 جلسه 60 دقیقه ای و پروتکل آموزش مهارت های هیجانی-اجتماعی برای نوجوانان در 12 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. سپس ابزارهای تحقیق به عنوان پس آزمون اجرا گردید و پس از یک ماه ابزارهای تحقیق به عنوان مرحله پیگیری اجرا گردید. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر افزایش حل مسأله اجتماعی در مرحله پس آزمون تأثیر معنادار نداشته اما در مرحله پیگیری منجر به بهبود معنادار آن شده است (0/05 p<). آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر افزایش خودآگاهی در پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار داشته است (0/05 p<). نتیجه گیری: مقایسه آموزش ها نشان داد که آموزش صلح و یادگیری اجتماعی مشارکتی بر خودآگاهی اثربخشی بیشتری دارد و می توان اینگونه استنباط کرد که آموزش های صلح و یادگیری اجتماعی هیجانی پتانسیل ارتقای سطح کلی خودآگاهی و حل مسأله اجتماعی در نوجوانان دختر را دارد و متخصصان آموزشی و درمانی می توانند برای ارتقای سطح عملکرد نوجوانان از این آموزش ها استفاده نمایند.
مقایسه آگاهی بدنی، دشواری در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی در بیماران مبتلا به پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۱۲۲-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرور مطالعات پیشین نشان می دهد، از جمله متغیرهایی که بر سازوکارهای زیربنایی اختلالات پانیک و افسردگی تأثیر دارند، آگاهی بدنی، دشواری نظم جویی هیجان و خودمدیریتی بیماران است. با توجه به عدم پیشینه پژوهشی در مورد مقایسه مؤلفه های سه گانه فوق در بیماران مبتلا به اختلالات پانیک و افسردگی، مطالعه حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا این مؤلفه های سه گانه در بیماران مبتلا به پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا متفاوت است؟ هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه آگاهی بدنی، دشواری در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی در بین افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علّی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا شهر بابل در پاییز سال 1401 بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس و حجم نمونه برای هر گروه، 30 نفر در نظر گرفته شد. ابزارهای گردآوری داده ها در این مطالعه، شامل سه پرسشنامه آگاهی بدنی شیدلز (1989)، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004) و پرسشنامه خودمدیریتی هاوثون و نک (2000) بود. داده های جمع آوری شده با روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی و با استفاده از نرم افزار SPSS22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا در آگاهی بدنی هیچ تفاوت معناداری وجود ندارد. در سایر متغیرها شامل دشواری در تنظیم هیجان و خودمدیریتی بین دو گروه پانیک و افسرده تفاوت معناداری نبود، اما هر دو گروه در مقایسه با گروه افراد غیرمبتلا، تفاوت معناداری داشتند. همچنین مشخص شد سه گروه افراد مبتلا به پانیک، افسردگی و غیرمبتلا در راهبردهای سه گانه خودمدیریتی، شامل راهبردهای رفتاری، پاداش طبیعی و الگوی فکری سازنده و دشواری در تنظیم هیجان تفاوت معناداری با هم دارند (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت افراد مبتلا به اختلالات پانیک و افسردگی در مقایسه با افراد غیرمبتلا در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی دچار مشکل هستند. ازاین رو پیشنهاد می شود که روانپزشکان و روان درمانگران در مداخلات درمانی بیماران مبتلا به پانیک و افسردگی به متغیرهای سه گانه پژوهش حاضر توجه کرده تا بدین وسیله از پیشرفت و تشدید علائم بیماری پیشگیری کنند.
اثر اجتناب تجربی بر علائم اختلال استرس پس از سانحه با میانجی گری نشخوار ذهنی و آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری مسری در کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
279 - 310
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر اجتناب تجربی بر علائم اختلال استرس پس از سانحه با میانجی گری نشخوار ذهنی و آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری مسری در کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19 بود. روش پژوهش توصیفی و طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را کادر درمان بیماران مبتلا به کووید-19 شاغل در بیمارستان های شهر تهران در ماه های خرداد و تیر سال 1400 تشکیل می دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 458 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی Keane et al.، پرسشنامه آسیب پذیری ادراک شده نسبت به بیماری مسری Duncan et al.، مقیاس نشخوار فکری Nolen-Hoeksema و پرسشنامه پذیرش و عمل Bond et al.، به صورت آنلاین توسط کادر درمان تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزارهای Amos و SPSS انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که اجتناب تجربی هم به طور مستقیم (65/0=β و 01/0>p) و هم به طور غیرمستقیم از طریق نشخوار ذهنی (21/0=β و 01/0>p) بر تجربه علائم اختلال استرس پس از سانحه تأثیر دارد. بنابراین، یافته های پژوهش علاوه بر تلویحات کاربردی و نظری می تواند به عنوان الگویی مفید برای ارائه خدمات روان شناختی به پرستاران جهت پیشگیری از ابتلا به اختلال پس از سانحه به کار گرفته شود.
تدوین مدل افسردگی در زنان باردار بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های والدگری ادراک شده با نقش واسطه ای بد تنظیمی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای بد تنظیمی هیجانی در رابطه بین طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های والدگری ادراک شده با افسردگی در زنان باردار انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه مورد مطالعه کلیه زنان باردار مراجعه کننده به خانه های سلامت، مراکز مامایی و مطب های زنان و زایمان شهر تهران در سال 1401 بودند که در اوایل ماه های بارداری تا ماه هفتم قرار داشتند. از بین آن ها به صورت در دسترس 397 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS، لاویبوند و لاویبوند، 1995)، مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS، گرتز و روئمر، 2004)، پرسشنامه سبک های فرزند پروری یانگ (YPI، یانگ، 1999) و پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه (YSQ، یانگ، 1990) بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل مسیر حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که حوزه های انفصال و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و سبک والدگری ادراک شده پدر از طریق بد تنظیمی هیجانی به صورت غیرمستقیم قادر به پیش بینی افسردگی در زنان باردار هستند (۰01/۰p‹). این نتایج نشان می دهد که حوزه های انفصال و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری و سبک والدگری ادراک شده پد با توجه به نقش مهم بدتنظیمی هیجانی می توانند تبیین کننده افسردگی در زنان باردار باشد.
مقایسه اثربخشی خانواده درمانی نظام عاطفی بوئن و درمان راه حل محور بر طلاق عاطفی، دلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی زوجین متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۱۲۰-۱۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور بر طلاق عاطفی، دلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی زوجین متقاضی طلاق بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه های شهر ساری در سال 1400 بود. انتخاب نمونه از مراکز خدمات روانشناختی شهر ساری به روش هدفمند بود. حجم نمونه 42 نفر تعیین شد که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور و کنترل، هر گروه 14 نفر (7 زوج) گمارش شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش طلاق عاطفی گاتمن (2010، GED)، دلزدگی زناشویی کایزر (1993، MDS) و تمایزیافتگی عاطفی (1988، DSI) بود. گروه های آزمایشی در طی 8 جلسه 60 دقیقه ای خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور را دریافت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری در سطح معناداری 05/0 تحلیل گردید. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون طلاق عاطفی ودلزدگی زناشویی و تمایزیافتگی عاطفی در سه گروه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو گروه آزمایش تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود نداشت. با توجه به اثربخشی خانواده درمانی بوئن و درمان راه حل محور در زوجین متقاضی طلاق، استفاده از این مداخلات در مراکز مشاوره پیشنهاد می گردد.
پیش بینی نگرانی از تصویر بدنی بر اساس حساسیت طرد، مکانیسم های دفاعی و عزت نفس جنسی در مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آذر ۱۴۰۳ شماره ۹ (پیاپی ۱۰۲)
۱۴۰-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نگرانی از تصویر بدنی بر اساس حساسیت طرد، مکانیسم های دفاعی و عزت نفس جنسی در افراد مراجعه کننده به باشگاه های بدن سازی زنجان انجام شد. مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری تمامی مردان مراجعه کننده به باشگاه های بدن سازی شهر زنجان در سال 1402 بودند. از این جامعه تعداد 384 نفر بر اساس فرمول کوکران به روش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده های پژوهش پرسشنامه نگرانی از تصویر بدن (BICQ) لیتلتون و همکاران (2005)، پرسشنامه حساسیت طرد(RSQ) داونی و فلدمن (1996)، پرسشنامه مکانیسم های دفاعی(DMQ) اندروز و همکاران (1993) و پرسشنامه عزت نفس جنسی(SSEQ) بازل و رزتال (1996) بود. برای تحلیل داده ها از رگسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که حساسیت طرد ، مکانیسم های دفاعی و عزت نفس جنسی توانستند در سه گام، 24 درصد از واریانس نگرانی از تصویر بدنی مردان را تبیین نمایند (05/0>p). باتوجه به یافته ها می توان مداخلاتی را با هدف بهبود حساسیت به طرد، مکانیزم های دفاعی و عزت نفس جنسی به منظور کاهش نگرانی از تصویر بدنی در مردان طراحی و اجرا نمود.