فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
اهداف: اثربخشی در آموزش منابع انسانی تابع کیفیت در این آموزشها است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفههای کیفیت در آموزش منابع انسانی و ارائه الگوی نوینی برای تضمین کیفیت در آموزش منابع انسانی با استفاده از این مولفهها و سیستم تحلیلی روش تحلیل اهمیت- عملکرد ( IPA ) انجام شد.
روشها: این تحقیق از نوع آمیخته اکتشافی در سال 1389 انجام شد. دادههای کیفی و کمی بهکمک مصاحبه و دو پرسشنامه جمع آوری شد. به منظور انجام مصاحبه، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 آموزش گیرنده و 16 مدرس و برای اجرای پرسشنامه، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقه ای، 94 آموزش گیرنده و 21 مدرس از مدرسان و شرکت کنندگان دوره های آموزشی مرکز آموزش شرکت مخابرات ایران به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با روشهای کیفی و همبستگی پیرسون و اسپیرمن، ضریب تعیین و آزمون T همبسته به کمک نرمافزار SPSS 11.5 تحلیل شد.
یافتهها: 48 مولفه کیفیت در آموزش منابع انسانی شناسایی شد و بر اساس این مولفهها و سیستم تحلیلی مدل IPA ، الگویی عملیاتی برای ارزشیابی و تضمین کیفیت در آموزش منابع انسانی ارائه شد.
نتیجهگیری: مدل IPA ، در زمینه ارزیابی و تضمین کیفیت آموزش و بهسازی منابع انسانی، از توان بالایی برخوردار است و می تواند با جزئیات کامل، سیستم آموزشی را آسیب شناسی نموده و به فرآیند تصمیم گیری برای بهبود و تضمین کیفیت، کمک نماید.
" بررسی وضعیت بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان دیرآموز و عادی در مدارس استان همدان "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"سلامت جسمانی و روانی دانش آموزان و نیز تاثیری که این دو مقوله بر میزان یادگیری دانش آموزان می تواند داشته باشد و همچنین نقش مدرسه در راستای نیل به این هدف در مطالعات و پژوهشهای بسیاری مورد بررسی و تاکید قرار گرفته است. در تحقیق حاضر نیز با اتخاذ روش توصیفی از نوع پیمایشی و از طریق اجرایی پرسشنامه های محقق ساخته به بررسی وضعیت بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان عادی و دیرآموز در مدارس استان همدان پرداخته شده است. جهت اجرای تحقیق، پرسشنامه هایی برای مقاطع سه گانه تحصیلی و همچنین مقیاسی جهت درجه بندی نظر معلمان، مربیان، والدین و کارشناسان تنظیم و «روایی» و «اعتبار» آن طی مطالعه مقدماتی محاسبه گردید. سپس با استفاده از جدول مورگان و با روش نمونه گیری خوشه ای (چند مرحله ای) نمونه های تحقیق انتخاب گردیدند.
برسی و تجزیه و تحلیل داده ها گویای آن است که به طور کلی وضعیت بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان دیرآموز نسبت به دانش آموزان عادی در مقاطع سه گانه تحصیلی، نامطلوب تر است. همچنین با تجزیه و تحلیل پاسخ های مربوط به سوالات تحقیق، به شناسایی و توصیف عوامل موثر در بهداشت جسمانی و روانی دانش آموزان پرداخته شده و جهت بهبود شاخص های مرتبط با بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان جامعه آماری مورد مطالعه، پیشنهاداتی ارائه گردیده است."
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر میزان پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که پرخاشگری و رفتار پرخاشگرانه آثار نامطلوبی بر حالت درونی افراد و به پیرو آن بر روابط بین فردی می گذارد، از طرفی توانایی در برقرارکردن ارتباط مؤثر با دیگران، باعث رشد مطلوب و شکوفایی شخصیت می شود، از این رو در پژوهش حاضر اثربخشی مهارت های ارتباطی برکاهش پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه بررسی شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه درسال تحصیلی90-89 و نمونه تحقیق60 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای و تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه پرخاشگری اهواز ( A.A.I ) بود. طرح پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود، که پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایشی و گواه، مداخله آزمایشی (مهارت های ارتباطی) بر روی گروه آزمایش به مدت 12جلسه 60 دقیقه ای و یک بار در هفته اجرا گردید. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر دو گروه پس آزمون، و آزمون پیگیری یک ماه پس از اجرای پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. به منظور تجزیه و انجام داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری و کواریانس (مانکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است. نتایج درباره زیر مقیاس های پرخاشگری نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی در ابعاد خشم و عصبیت، تهاجم و توهین و لجاجت و کینه توزی نیز مؤثر بوده است .
ارزیابی ویژگی های روان سنجی مقیاس "" تاب آوری خانواده "" سیکسیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: در سال های اخیر پژوهش در حیطه روانشناسی مثبت افزایش یافته است. هدف غایی این رویکرد شناسایی سازه ها و شیوه هایی است که بهزیستی انسان را فراهم می کند. بنابراین، بررسی خصوصیات روان سنجی ابزارهای پرکاربرد در این حیطه از جمله تاب آوری خانواده بسیار حائز اهمیت است. هدف: هدف از انجام این پژوهش ارزیابی ویژگی های روان سنجی مقیاس ""تاب آوری خانواده"" سیکسیبی (2005) می باشد. روش: در اجرای مقدماتی30 نفر و در اجرای اصلی 400 نفر از دانش آموزان دبیرستان های ناحیه4 شهر کرج در سال تحصیلی 92-1391 به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردیدند و پرسشنامه تاب آوری خانواده را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی توسط نرم افزا های spss و لیزرل (lisrel) مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده از روش آماری تحلیل عاملی اکتشافی شش عامل را نشان داد و نتایج تحلیل عامل تاییدی موید این است که ساختار پرسشنامه برازش قابل قبولی با داده ها دارد و کلیه شاخص های نیکویی برارزش مدل را تایید می کنند. در بررسی پایایی پرسشنامه نیز ضریب آلفای کرونباخ و بازآزمایی کل پرسشنامه به ترتیب 92/0 و 88/0 به دست آمد. همچنین ضرایب روایی همگرا پرسشنامه تاب آوری خانواده (سیکسبی 2005) با عملکرد خانواده نسخه 1 (FAD)، مقیاس عملکرد خانواده نسخه 2 (FAD)، مقیاس انسجام خانواده (1381)، و پرسشنامه تاب آوری کانر-دیویدسون(2003) به ترتیب 88/0-، 73/0-، 65/0 و 45/0 بدست آمد، در حد بالا و قابل قبولی بود. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که ویژگی های روانسنجی مقیاس مذکور رضایت بخش بوده و می توان از آن به عنوان ابزار پایا و روا در پژوهش های حوزه خانواده استفاده کرد.
پدیدار شناسی تجارب مادران در زندگی با کودکان ADHD(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی با کودکان ADHD در خانواده، مسائل و مشکلات خاصی را برای مادران ایجاد می کند. هدف این پزوهش دستیابی به تجربه مادران کودکان ADHD در زندگی با آن ها بود. این مطالعه به شیوه کیفی، به روش پدیدارشناسانه، با نمونه گیری هدفمند و به وسیله مصاحبه ژرف نگر با 10 مادر که دارای کودک ADHD بودند، در مرکز مشاوره شمس تبریز، انجام شد.مصاحبه ها ثبت شده، سپس به صورت کتبی پیاده شدند و به روش هفت مرحله ای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از تجربیات مادران در زندگی با کودکان ADHDدر 4 مضمون اصلی «نابسامانی خانوادگی»، «نگرانی های اجتماعی»، «نگرانی های تحصیلی»، «احساسات منفی تجربه شده توسط مادر» و چندین مضمون فرعی خلاصه گردید. این یافته ها می تواند اطلاعات لازم را در خصوص منابع حمایتی و اتخاذ راهبردهای حمایتی و درمانی برای مادران کودکان ADHDجهت تامین سلامت روان آن ها فراهم نماید.
آسیب شناسی سبک زندگی در برنامه های تلویزیون و راهکارهای ارتقای آن در ایران امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ورود وسائل ارتباطی و گسترش ارتباطات بشر هر روز بیش از پیش به اهمیت استفاده آن در زندگی انسان ها افزوده میشود. این پژوهش با هدف آسیب شناسی سبک زندگی در برنامه های تلویزیون و راهکارهای ارتقای آن در ایران امروز انجام شده است. این مطالعه کیفی، از نوع تحلیل محتوا و با مشارکت 40 نفر از صاحبنظران علوم ارتباطات و جامعه شناسی که با روش نمونه گیری هدفمند و با تنوع سن، مدت زمان تماشای برنامه های تلویزیونی در طول روز، تخصص و جنسیت انتخاب شدند و با مصاحبه ای عمیق و بدون ساختار جمع آوری اطلاعات گردید. شیوه تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل محتوا با رویکرد استقرایی بود. مقبولیت و عینیت داده ها با تلفیق در جمع آوری داده ها، تنوع مشارکت کنندگان تحقیق، مرور و بازنگری مکرر داده ها، بازبینی مشارکت کنندگان تحقیق و همکاران تحقیق به طور مکرر انجام شد. در این تحقیق ﺿـﻤﻦ ﺑیﺎن اﺻـﻮل و ﻣﻔـﺎﻫیﻢ سبک زندگی ایرانی اسلامی و ارﺗﺒـﺎط ﺗﻨﮕﺎﺗﻨـﮓ آن ﺑـﺎ ﻣﻮﺿـﻮع برنامه های تلویزیونی ﺑﺎ تأکید بر نظرات صاحبنظران و بینندگان تلویزیون، ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓی آسیب های وارده از تلویزیون بر سبک زندگی در ایران امروز ﭘﺮداﺧﺘﻪ شده است. در ﭘﺎیﺎن ﺑﻪ اراﺋـﺔ راﻫکﺎرﻫـﺎی ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮن ﺑـﺮای ارتقای سبک زندگی در ایران امروز از طریق رسانه ملی و توسعه همه جانبه سبک زندگی اسلامی اﻗـﺪام ﺷﺪه اﺳﺖ.
سبک های دلبستگی و اختلالات شخصیت: تحلیلی بر نقش نا ایمنی دلبستگی بر اختلالات شخصیت خوشه B و C(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین رابطه سبک های دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B و C است. جامعه آماری تحقیق فوق را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز در سال 1389 تشکیل می دهد. با استفاده از پرسشنامه میلون ІІІ از میان تعداد 600 نفر دانشجو پس از غربالگری از لحاظ دارا بودن اختلال شخصیت، 150 نفر واجد اختلال شخصیت شناخته شدند، که از این افراد خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگ سال را نیز تکمیل کنند. ابزارهای بکار رفته جهت جمع آوری داده ها عبارت بودند از پرسشنامه چند محوری میلون ІІІ و مقیاس دلبستگی (AAQ) که هر دو ابزار از اعتبار و روایی قابل توجهی برخوردار هستند. یافته های پژوهش نشان داد که بین هیچ یک از سه سبک دلبستگی ایمن، دوسوگرا و اجتنابی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد اما بین سبک دلبستگی ایمن و اختلال شخصیت خوشه C رابطه منفی معنی دار و با سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه مثبت معنی داری بدست آمد. و سبک های دلبستگی ناایمن (دوسوگرا و اجتنابی) روی هم رفته با هر دو خوشه اختلالات شخصیتB و C رابطه مثبت و معنی داری داشتند.
همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که فقط دو سبک دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی توان پیش بینی خوشه اختلالات شخصیت C را دارا هستند و هیچ یک از سبک های دلبستگی قادر به پیش بینی اختلال شخصیت خوشه B نبودند. نتیجه اینکه بین سبک های دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد.
غذا دادن به کودک
رابطه باورهای انگیزشی با رویکردهای یادگیری در میان جمعی از دانشجویان رشته پزشکی و مهندسی دانشگاههای شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای انگیزشی جمعی از دانشجویان دانشگاههای شیراز با رویکردهای یادگیری آنان بود. بدین منظور 183 دانشجوی سال سوم از دانشگاه شیراز و دانشگاه علوم پزشکی شیراز (61 زن و 123 مرد) با میانگین سنی 22 سال از رشته های پزشکی (89 نفر) و مهندسی برق و مکانیک (94 نفر) به عنوان آزمودنی برگزیده شدند. به منظور سنجش باورهای انگیزشی در 6 مولفه، یعنی خودکارآمدی، ارزش تکلیف، اضطراب امتحان، جهت گیری درونی هدف، جهت گیری بیرونی هدف و باورهای کنترل درباره یادگیری، از "پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری" استفاده به عمل آمد. رویکردهای یادگیری به وسیله «پرسشنامه رویکردهای مطالعه" در سه مولفه، یعنی رویکرد عمیق، سطحی و راهبردی، مورد سنجش قرار گرفت. در پژوهش حاضر، اعتبار سازه ای این پرسشنامه ها به روش تحلیل عاملی با چرخش واریمکس انجام شد و ضرایب آلفای کرونباخ نشان از همسانی درونی مولفه های آنها داشت. رابطه 6 مولفه انگیزشی با هر یک از رویکردهای یادگیری، به طور جداگانه در رشته پزشکی و مهندسی، از طریق تحلیل رگرسیون مرحله ای، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشانگر آن بود که روابطی پیچیده بین باورهای انگیزشی و رویکردهای یادگیری برقرار است، که الگوی این روابط در میان دانشجویان پزشکی و مهندسی یکسان نمی باشد. این یافته ها با توجه به نتایج مطالعات پیشین و نظریه های مربوط، مورد بحث قرار گرفت و از تلویحات تربیتی آن سخن به میان آمد.
هویت فردی چگونه در ما شکل می گیرد؟ (1)
حوزههای تخصصی:
اثربخشی آموزش مدیریت والدین بر کارکرد خانواده کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدیریت والدین بر کارکرد خانواده های کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی صورت گرفته است. روش پژوهش اندازه گیری مکرر (از نوع طرح تک آزمودنی) است. جامعه آماری شامل مادران دارای فرزند 12-4 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می باشد که به بیمارستان رفیده مراجعه کرده اند. نمونه آماری شامل 14 مادر می شود که حاضر به شرکت در پـژوهش بـوده و بـا روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند.ابـزار پـژوهش، ابـزار سنحش خانـواده (FAD) می باشد. یافته های حاصل از پژوهش با استفاده از فرمول آماری تحلیل واریانس (انداره گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در پایان دوره آموزش، کارکرد خانواده به طور معناداری بهبود یافته است. هم چنین پژوهش نشان داد که آموزش مدیریت والدین منجر به افزایش و بهبودی کارکرد خانواده در خانواده های کودکان مبتلا به ADHD شده است.
"کاربرد نظریه های رشد شغلی در مشاوره شغلی (پیوند بین نظر و عمل) "
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با سازگاری دانشآموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش،تعیین همبستگی بین روابط پدر و مادر - فرزندی و سازگاری فردی و اجتماعی دانشآموزان دختر پایة سوم مدارس راهنمایی اهواز است.در این تحقیق،220 دانشآموز که با روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای از جامعه آماری مورد نظر برگزیده شده بودند،به عنوان گروه نمونه مورد مطالعه قرار گرفتند.فرضیههای تحقیق به طور کلی عبارت از این بودند که بین روابط پدر و مادر - فرزندی و سازگاری دانشآموزان دختر رابطة ساده و چندگانه وجود دارد.برای سنجش فرضیهها از مقیاس روابط پدر و مادر- فرزندی و آزمون شخصیتی کالیفرنیا استفاده به عمل آمد و یافتهها اکثر فرضیههای تحقیق را تأیید کردند و بریافتههای پژوهشی پیشین صحه گذاشتند
رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت زمان در مدیران شرکت سهامی ذوب اهن اصفهان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و مؤلفه های آن (خودآگاهی، خودتنظیمی، خودانگیزی، همدلی و مهارت های اجتماعی) با مدیریت زمان انجام گردید. جامعه آماری تحقیق، مدیران کارگاههای شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان به تعداد 395 نفر (82 زن و 313 مرد) بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 120 نفر از افراد جامعه آماری (تعداد 22 زن و 98 مرد) به عنوان نمونه انتخاب شدند. نوع تحقیق توصیفی ـ همبستگی بود و برای گردآوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ و مدیریت زمان سیورت استفاده شد و از آنجا که پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ مورد تایید استادان متخصص نیز قرار گرفته و از روایی محتوایی و صوری خوبی برخوردار است. پرسشنامه مدیریت زمان سیورت هم به چند تن از استادان راهنما و مشاور برای مطالعه داده شد که همگی روایی محتوایی آن را مورد تایید قرار دادند. ضریب پایایی پرسشنامه ها نیز از طریق شاخص آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ 85/0 و برای پرسشنامه مدیریت زمان سیورت 84/0 به دست آمد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS از طریق ضریب همبستگی پیرسون در آمار استنباطی و همچنین آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد بین هوش هیجانی و مدیریت زمان در سطح رابطه معناداری وجود دارد (387/0 =r). همچنین بین همه مؤلفه های هوش هیجانی (خودآگاهی، خودتنظیمی، خودانگیزی، همدلی و مهارت های اجتماعی) با مدیریت زمان در سطح به ترتیب با ضرایب همبستگی (276/0 r=) و (226/0r= ) و (281/0r= ) و (260/0r= ) و (214/0r= ) رابطه وجود داشت.
تأثیر آموزش بارش مغزی بر خلاقیت دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز با کنترل هوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش آزمایشی میدانی به منظور بررسی تاثیر آموزش بارش مغزی بر پرورش خلاقیت دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شده است. نمونه تحقیق شامل 91 دانشجوی دختر می باشد که در سال تحصیلی 82-81 مشغول به تحصیل بودند و به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها عبارتند از: 1) آزمون هوشی ریون (برای کنترل هوش)، 2) آزمون خلاقیت عابدی (برای سنجش میزان خلاقیت) و 3) آزمون خلاقیت گیلفورد (برای سنجش میزان خلاقیت و تعیین پایایی و روایی آزمون خلاقیت عابدی). نخست گروه آزمایشی و گواه تحت آزمون هوشی ریون قرار گرفتند؛ سپس میزان خلاقیت هر دو گروه قبل و بعد از مداخله آزمایشی با آزمونهای خلاقیت عابدی و گیلفورد سنجیده شد. گروه آزمایشی در هشت جلسه یک ساعته تحت آموزش تکنیک بارش مغزی (لغت تصادفی، تصویر تصادفی و اسکمپر) قرار گرفتند. پس از اعمال برنامه مداخله آزمایشی بار دیگر میزان خلاقیت هر دو گروه سنجیده شد (مرحله پس آزمون). نتایج تحلیل کوواریانس و t تست گروههای مستقل نشان داد که بین تفاضل نمره های پیش آزمون – پس آزمون خلاقیت گروه آزمایشی و گواه تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین، از طریق تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) در میانگین تفاضل نمره ها در مولفه های سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار، در گروهها تفاوت معنی داری مشاهده شد، ولی در مولفه بسط تفاوت معنی داری مشاهده نشد. به طور کلی، نتایج نشان داد که آموزش تکنیک بارش مغزی موجب افزایش خلاقیت و مولفه های آن (سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار) در دانشجویان دختر می شود.
بررسی رابطه بین جو سازمانی و مدیریت تعارض از دیدگاه دبیران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین جو سازمانی و مدیریت تعارض از دیدگاه دبیران طراحی شده است. روش: جامعه ی آماری شامل کلیه دبیران دبیرستان های دولتی دخترانه شهر تهران بوده، ،نمونه ی پژوهش شامل 375 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده است. برای سنجش متغیرها از پرسشنامه جو سازمانی «هالپین و کرافت » و پرسشنامه مدیریت تعارض ""استفان رابینز"" استفاده شده است.نتایج: یافته های پژوهش حاکی از آن است که تنها 6 درصد تغییرات برخورد با تعارض به 2 مولفه ی جوّ سازمانی (روحیه و صمیمیت ) مربوط می شود و بقیه (94 درصد) به عوامل دیگر مربوط می شود. همچنین ضریب همبستگی چندگانه بین مولفه های روحیه و صمیمیت از جوّ سازمانی و مدیریت تعارض معادل 244/0 و معنی دار بوده است. در همبستگی های ساده بین مؤلفه های مدیریت تعارض با جو سازمانی نیز یافته ها نشان می دهد که بعد روحیه جو سازمانی با شیوه های همکاری و مصالحه در برخورد با تعارض ( مستقیم ) بین بعد مزاحمت جو سازمانی با شیوه همکاری ( معکوس ) ؛ بین بعد علاقه مندی جو سازمانی و استفاده از شیوه همکاری ( مستقیم ) و شیوه اجتناب ( معکوس ) ؛ بین بعد صمیمیت جوسازمانی با شیوه های رقابت (رابطه معکوس )، همکاری ( رابطه مستقیم ) ، اجتناب و گذشت (رابطه معکوس) ؛ بین بعد ملاحظه گری جوسازمانی با شیوه های همکاری(رابطه معکوس) ، اجتناب و گذشت (رابطه مستقیم) ؛ بین بعد فاصله گیری جوسازمانی با شیوه های رقابت (رابطه معکوس) و مصالحه (رابطه معکوس) ؛ بین بعد نفوذ جوسازمانی با شیوه های همکاری (رابطه مستقیم) و گذشت (رابطه معکوس) ؛ بین بعد تاکید بر تولید جوسازمانی با شیوه های رقابت (رابطه معکوس) ، همکاری و مصالحه (رابطه مستقیم) رابطه معنی داری مشاهده شده است.
تاثیر بروموکریپتین ، فلئوکستین و نورتریپتیلین در کاهش علائم منفی در اسکیزوفرنیا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"مقدمه: علایم منفی در اسکیزوفرنیا یکی از عوامل مهم بازدارنده در فرایندهای مرتبط با توانبخشی این دسته از بیماران محسوب می گردد. داروهای کمکی و آموزش مهارتهای اجتماعی می توانند جهت تقلیل شدت این دسته از علایم بکار رود. در این پژوهش نقش بروموکریپتین، فلئوکستین و نورتریپتیلین را در کاهش علایم منفی مورد بررسی قرار می دهیم. در این بین نقش نورتریپتیلین برای اولین بار است که مورد مطالعه قرار می گیرد.
مواد و روش تحقیق: یکصد بیمار اسکیزوفرنیک بستری در مرکز روانپزشکی رازی بطور تصادفی انتخاب و پس از تقسیم به چهار گروه مساوی در یک آزمون دوسو کور و کنترل شده به ترتیب تحت درمان با بروموکریپتین 2.5 میلی گرم، فلئوکستین 20 میلی گرم، نورتریپتیلین 25 میلی گرم و بالاخره پلاسبو، به اضافه رژیم درمانی جاری شان (شامل آنتی سایکوتیک های تیپیکال) قرار گرفتند.
پس از سه هفته دوز داروها به دو برابر افزایش یافت و این روند به مدت سه هفته دیگر ادامه یافت و سپس داروها قطع گردید. وجود و شدت علایم منفی در ابتدا و قبل از آغاز درمان و سپس در انتهای هفته سوم و بالاخره در انتهای هفته ششم با استفاده از مقیاس سانس کنترل و ثبت گردید. در طی این مدت (6 هفته) یک بیمار از گروه فلئوکستین بدلیل عدم تمایل و بیمار دیگری از گروه پلاسبو بدلیل فوت در اثر بیماری جسمانی از مطالعه حذف شدند. صرف نظر از این دو مورد هیچگونه عارضه جانبی خاصی که موجب ناراحتی بیماران با قطع دارو گردد، مشاهده نشد. پس از استخراج اطلاعات بدست آمده و با استفاده از روش محاسبات آماری Z و chi-square (X2-test) ارتباط بین متغیرها سنجیده شد.
یافته ها: علایم منفی در چهار گروه فوق الذکر تحت تاثیر پلاسبو، بروموکریپتین، فلئوکستین، و نوروتریپتیلین بترتیب در 37.5%، 44%، 62.5% و80 % از بیماران دچار تقلیل شد. این کاهش در اکثریت قریب به اتفاق موارد محدود به 20% از سطح پایه باقی ماند. فقط نورتریپتیلین در سه مورد و بروموکریپتین در یک مورد به میزان 40 % علایم منفی را کاهش دادند. از حیث شدت علایم پاسخ دهنده به درمان تفاوتی میان انواع شدید و غیرشدید مشاهده نگردید. همچنین تقلیل مورد بحث علایم منفی بطور غیر وابسته به یکدیگر و بصورت متفرق صورت گرفته بود.
بحث ونتیجه گیری: هر سه داروی بروموکریپتین، فلاکستین و نوروتریپتیلین موجب تقلیل علایم منفی بیماران اسکیزوفرنیک گردیدند. از این بین در مقایسه با پلاسبو، نورتریپتیلین موثرترین (P<0.005) و بروموکریپتین ضعیف ترین (P<0.75) بوده و فلاکستین نیز در حد واسط بین این دو قرارداشت (P<0.01). اگرچه بین نورتریپتیلین و فلاکستین تفاوت معنی داری ملاحظه نشد (P<0.25) اما نورتریپتیلین بطور مشخص موثرتر از بروموکریپتین (P<0.01) بود. این امر در مورد مقایسه فلاکستین با بروموکریپتین صادق نبود (P<0.25)."