مقالات
حوزه های تخصصی:
اهداف: فناوری اطلاعات و ارتباطات به اشکال مختلف فناوری اطلاق می شود که به پردازش، نگهداری و ارسال اطلاعات به شکل الکترونیکی می پردازد. به نظر می رسد این فناوری نوین در خلاقیت جوانان نسبت به کارآفرینی موثر باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر دوره های آموزشی فناوری اطلاعات و ارتباطات بر خلاقیت کارآفرینی دانشجویان بود.
روشها: این مطالعه کاربردی روی 160 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند محصل در نیمسال دوم سال تحصیلی 88-1387 که بهروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند، انجام شد. نمونهها به دو گروه 80 نفره شامل افرادی که دوره ICDL را گذرانده بودند و افرادی که این دوره را نگذرانده بودند تقسیم شدند. ابزار تحقیق، پرسش نامه محققساخته خلاقیت کارآفرینی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 15 و روشهای آمار توصیفی و آزمون تی مستقل، همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.
یافتهها: بین میزان آشنایی با کامپیوتر و نیز استفاده از اینترنت با خلاقیت، رابطه مثبت و معنی داری به دست آمد. همچنین بین میزان آشنایی با کامپیوتر و استفاده از اینترنت با خلاقیت در افرادی که دوره ICDL را گذرانده بودند، رابطه مثبت و معنی داری به دست آمد. میانگین نمره خلاقیت در دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر در گروهی که دوره ICDL را نگذرانده بودند بهصورت معناداری بیشتر بود.
نتیجهگیری: دوره های آموزش فناوری اطلاعات و ارتباطات بر خلاقیت کارآفرینی دانشجویان تاثیر دارد و باعث بالارفتن میزان خلاقیت کارآفرینی دانشجویان میشود.
تضمین کیفیت در آموزش برمبنای مدل تحلیل اهمیت/عملکرد
حوزه های تخصصی:
اهداف: اثربخشی در آموزش منابع انسانی تابع کیفیت در این آموزشها است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفههای کیفیت در آموزش منابع انسانی و ارائه الگوی نوینی برای تضمین کیفیت در آموزش منابع انسانی با استفاده از این مولفهها و سیستم تحلیلی روش تحلیل اهمیت- عملکرد ( IPA ) انجام شد.
روشها: این تحقیق از نوع آمیخته اکتشافی در سال 1389 انجام شد. دادههای کیفی و کمی بهکمک مصاحبه و دو پرسشنامه جمع آوری شد. به منظور انجام مصاحبه، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 آموزش گیرنده و 16 مدرس و برای اجرای پرسشنامه، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقه ای، 94 آموزش گیرنده و 21 مدرس از مدرسان و شرکت کنندگان دوره های آموزشی مرکز آموزش شرکت مخابرات ایران به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادهها با روشهای کیفی و همبستگی پیرسون و اسپیرمن، ضریب تعیین و آزمون T همبسته به کمک نرمافزار SPSS 11.5 تحلیل شد.
یافتهها: 48 مولفه کیفیت در آموزش منابع انسانی شناسایی شد و بر اساس این مولفهها و سیستم تحلیلی مدل IPA ، الگویی عملیاتی برای ارزشیابی و تضمین کیفیت در آموزش منابع انسانی ارائه شد.
نتیجهگیری: مدل IPA ، در زمینه ارزیابی و تضمین کیفیت آموزش و بهسازی منابع انسانی، از توان بالایی برخوردار است و می تواند با جزئیات کامل، سیستم آموزشی را آسیب شناسی نموده و به فرآیند تصمیم گیری برای بهبود و تضمین کیفیت، کمک نماید.
بهره وری در آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی
حوزه های تخصصی:
اهداف: تعیین عوامل مثبت و منفی موثر بر یادگیری مهارت های بالینی برای کاهش مشکلات و افزایش میزان بهره وری بسیار مهم است. از آنجا که نظرات دانشجویان به عنوان عنصر اصلی آموزش، میتواند راه گشای برنامه های آینده باشد، پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان بهرهوری در آموزش بالینی، از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی انجام گرفت.
روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی روی 150 نفر از دانشجویان سال آخر پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد که بهروش سرشماری انتخاب شدند، در نیمسال دوم سال تحصیلی 86-1385 انجام شد. بهمنظور جمعآوری اطلاعات از پرسش نامه ای پژوهشگرساخته شامل دو بخش خصوصیات فردی و معیارهای بهرهوری استفاده شد. در معیارهای بهرهوری، 5 حیطه اهداف و برنامه آموزشی، مربی، برخورد با دانشجو، محیط آموزشی و نظارت و ارزشیابی بررسی شد. دادهها ب هکمک نرمافزار SPSS 13 با روشهای آماری توصیفی و آزمون T تکنمونهای تحلیل شد.
یافتهها: میانگین امتیازات بهرهوری در آموزش بالینی در حیطه اهداف و برنامهریزی آموزشی 5/4 ± 5/20، در حیطه مربی 6/4 ± 15، در حیطه برخورد با دانشجو 2 ± 4/8، در حیطه محیط آموزشی 6/1 ± 10، در حیطه نظارت و ارزشیابی 9/1 ± 9/7 و بهطور کلی 2/12 ± 8/61 بود. بیشترین امتیاز بهرهوری در حیطه اهداف و برنامهریزی آموزشی و کمترین آن در حیطه نظارت و ارزشیابی بود.
نتیجهگیری: میزان بهره وری در آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، در 5 حیطه آموزش بالینی در حد متوسط است. افزایش انگیزه در پرسنل مراکز بهداشتی- درمانی برای همکاری در امر آموزش بالینی پیشنهاد میشود.
دیدگاه دانشجویان و اعضای هیات علمی رشته پزشکی عمومی درباره برنامه درسی مقطع علوم پایه
حوزه های تخصصی:
اهداف: برنامه درسی یکی از عناصر یا خرده نظامهای اصلی آموزش عالی هستند که نقش تعیینکننده و غیر قابل انکاری را در راستای تحقق اهداف و رسالتهای دانشگاهها ایفا میکنند. هدف این مطالعه بررسی دیدگاههای دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم درباره وضعیت موجود برنامه درسی مقطع علوم پایه بود.
روشها: این پژوهش توصیفی روی 107 دانشجو و 20 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی قم در سال 90-1389 که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامهای محققساخته شامل اطلاعات جمعیت شناختی و ارزیابی نگرش دانشجویان نسبت به برنامه دروس مقطع علوم پایه (بافت شناسی، فیزیولوژی، ژنتیک، میکروب شناسی، ایمنی شناسی، آسیب شناسی) در مقیاس لیکرت بود. دادهها با روش های آماری توصیفی و آزمون T مستقل به کمک نرمافزار SPSS 15 انجام شد.
یافتهها: بیشتر دانشجویان مورد مطالعه نسبت به برنامههای درسی در حال اجرای مقطع علوم پایه تا حدودی رضایت داشتند و تفاوت معنیداری بین دختران و پسران وجود نداشت (05/0
نتیجهگیری: بین دیدگاه دانشجویان پزشکی و اعضای هیئت علمی انطباق و همسانی وجود دارد و بین نظرات دختران و پسران دانشجوی رشته پزشکی تفاوتی وجود ندارد. همچنین دانشجویان از سطح دانش و مهارت های تخصصی خود در محیط آموزش بالینی رضایت دارند.
ارزیابی درونی رهیافت مناسب برای بهبود کیفیت نظام آموزش عالی؛ مطالعه موردی
حوزه های تخصصی:
اهداف: ارزیابی درونی نوعی خودارزیابی است که برای پی بردن به کمیت و کیفیت وضعیت آموزشی و پژوهشی گروه توسط واحد آموزشی انجام می شود. هدف این تحقیق، ارزیابی درونی کیفیت آموزشی گروه تکنولوژی آموزشی دانشگاه تربیت معلم در ارتباط با هدفها و انتظارات و سپس ارایه پیشنهادات لازم برای بهبود کیفیت وضعیت موجود بود.
روشها: این تحقیق توصیفی- کاربردی در سال 1387 و 1388 انجام شد. به دلیل محدود بودن جامعه آماری مورد مطالعه به تمام شماری اعضای هیات علمی، دانشجویان، مدیر گروه و مسئولان کتابخانه پرداخته شد و از روش نمونهگیری در دسترس برای ارزیابی دانش آموختگان و کارفرمایان آنها استفاده شد. در انجام ارزیابی درونی ابتدا اهداف گروه در سه حیطه دروندادی، فرایندی و بروندادی تصریح و تدوین شده و سپس با توجه به تجربیات ملی و بینالمللی برای سه عامل اصلی درونداد، فرایند و برونداد تعداد 7 عامل، 40 ملاک و 124 نشانگر به همراه معیارهای قضاوت تدوین شد. سپس ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه و چک لیست تهیه و در اختیار نمونههای پژوهش قرار گرفت. دادهها با استفاده از روشهای آماری توصیفی بهکمک نرمافزار SPSS 16 تحلیل شد.
یافتهها: وضعیت موجود دروندادها، فرایندها، و بروندادهای گروه تکنولوژی آموزشی دانشگاه تربیت معلم نسبتاً مطلوب بود و گروه به طور کلی در وضعیت نسبتاً مطلوبی قرار گرفت.
نتیجهگیری: گروه تکنولوژی آموزشی دانشگاه تربیتمعلم برای عوامل دروندادی، فرآیندی و بروندادی دارای وضعیت نسبتاً مطلوب است. این ارزیابی درونی باعث شناخت اعضای هیات علمی گروه و دانشگاه از کیفیت وضعیت موجود شده و مبنایی برای تصمیمگیریهای آتی گروه خواهد شد.
تاثیر دوره های آموزشی ضمن خدمت بر کارآیی نیروی انسانی از دیدگاه کارشناسان ستادی دانشگاه
حوزه های تخصصی:
اهداف: آموزش کارکنان می تواند در کسب تجربه و بهبود عملکرد افراد موثر باشد و همچنین می تواند با دربرداشتن پیشرفت استراتژیک، تضمین کننده بقا و کمال در سازمان باشد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش آموزش ضمن خدمت بر کارآیی کارکنان آموزش دیده از دیدگاه کارشناسان شاغل در ستاد دانشگاه علوم پزشکی اراک بود.
روشها: این مطالعه مقطعی- تحلیلی روی 126 نفر از کارشناسانی که دوره های آموزش ضمن خدمت را طی سالهای 1380 تا 1385 در ستاد دانشگاه علوم پزشکی اراک گذرانده بودند، انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه پایا و روا و مشتمل بر سوالات کارایی، رضایت، مهارت و توانمندی شغلی بود. دادهها با استفاده از آزمونهای آمار توصیفی، آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون ضریب همبستگی پیرسون به کمک نرمافزار SPSS 11.5 تحلیل شد.
یافتهها: رابطه معنیداری بین دوره های آموزشی ضمن خدمت با کارایی، رضایت شغلی، مهارت شغلی و توانمندی شغلی به دست آمد (001/0> p ). بین میانگین نمرات کارایی، رضایت شغلی و مهارت شغلی و توانمندی شغلی در سطوح سه گانه سن (48/0= p )، سطوح تحصیلات (241/0= p ) و سطوح سابقه کار (218/0= p ) ارتباط معنیداری وجود نداشت .
نتیجهگیری: از دیدگاه کارشناسان، دوره های آموزش ضمن خدمت موجب ارتقای سطح کارآیی کارکنان میشود. لازم است در آموزش ضمن خدمت، علاوه بر توجه به ارتقای مهارت و کارآیی شغلی کارکنان، پرورش ویژگیهای شخصیتی، تقویت فرهنگ سازمانی و منش آنان نیز مورد توجه قرار گیرد.
نقش آموزش عالی در یادگیری مادام العمر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تغییرات وسیع اقتصادی- اجتماعی و فناوری، تاثیر قوی بر نظامهای تعلیم و تربیت در کشورهای صنعتی نشان داده است. مفاهیم و عباراتی همچون جامعه اطلاعاتی، اقتصاد دانش محور و جوامع یادگیری، هماکنون ویژگی برجستهای در مسیر اصلی مباحث سیاسی آموزشی و دولتی شده و اهمیت یادگیری در هر مرحله از توسعه انسانی به شکل گستردهای قابل تشخیص است. ا مروزه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به عنوان مکانهای کلیدی برای توسعه یادگیری مادام العمر در نظر گرفته میشوند. هدف از ارائه این مقاله مروری بررسی یادگیری مادام العمر و نقش آموزش عالی در توسعه آن بود.
نتیجهگیری: یادگیری مادام العمر می تواند به عنوان مجموعه ای از اصول راهنما برای توسعه به جای مساله ای اضافی برای موسسات آموزش عالی ارایه شود. برای ایجاد و توسعه یادگیری مادام العمر در آموزش عالی، موسسات نیازمند توسعه آگاهی نظام مند و تحلیل ارتباطات داخلی بین سطوح گوناگون سازمان های خود و درک چگونگی وابستگی این عوامل با تعاملات شناختی و عاطفی یادگیری هستند. یادگیری مادام العمر تعقیب کننده اهداف عمومی مانند عمومی سازی آموزش هم در کیفیت و هم در کمیت و اقامه کننده اصل یادگیری واقعی در آموزش اجباری و تسهیل کننده توسعه و پیشرفت از تحصیل به کار است. برای این منظور نیاز به عزم ملی در سطح جامعه و آموزش عالی است و بایستی این نگرش به واقعیت و باور در ذهن افراد جامعه تبدیل شود.
آسیب شناسی ارزشیابی برنامه درسی در آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: زمانی که مفهوم ارزشیابی مطرح میشود، از آن بهعنوان تعیین کننده ارزش یا شایستگی نام برده می شود. دو دهه قبل ارزشیابی برنامه درسی بهعنوان حوزه مطالعاتی مستقلی در رشته علوم تربیتی ظاهر شد. با وجود اینکه معمولاً مساله اصلی ارزشیابی فراگیران است تا ارزشیابی برنامههای آموزشی، نیاز به مطالعه و بررسی عمیق ماهیت و کیفیت اصلاح برنامههای درسی، یک مجموعه از مفاهیم، اصول، روشها، نظریهها و الگوهای جدید را موجب شد. این عقاید و روشهای جدید مبنای حوزه جدید ارزشیابی برنامه درسی هستند. ارزشیابی از برنامه درسی در آموزش عالی با چالشهای متعددی مواجه است و هنوز جایگاه خود را در ساختار برنامه ریزی درسی پیدا نکرده است. این پژوهش با هدف پرداختن به چالشهایی که ارزشیابی برنامه درسی در آموزش عالی با آن مواجه است و ارایه رهنمودهایی در این خصوص انجام شد.
نتیجهگیری: از جمله چالش های مهم در مورد ارزشیابی برنامه های درسی آموزش عالی مشخص نبودن معنای برنامه درسی و ارزشیابی برنامه درسی، فقدان برنامه مشخص و قانونمند برای انجام ارزشیابی برنامه درسی، عدم استفاده از متخصصان داخل و خارج دانشگاه برای انجام صحیح ارزشیابی، مشخص نکردن بودجه لازم برای انجام ارزشیابی، بی توجهی به نتایج ارزشیابی و غیره است.