مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
دانش آموزان دیرآموز
حوزه های تخصصی:
"سلامت جسمانی و روانی دانش آموزان و نیز تاثیری که این دو مقوله بر میزان یادگیری دانش آموزان می تواند داشته باشد و همچنین نقش مدرسه در راستای نیل به این هدف در مطالعات و پژوهشهای بسیاری مورد بررسی و تاکید قرار گرفته است. در تحقیق حاضر نیز با اتخاذ روش توصیفی از نوع پیمایشی و از طریق اجرایی پرسشنامه های محقق ساخته به بررسی وضعیت بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان عادی و دیرآموز در مدارس استان همدان پرداخته شده است. جهت اجرای تحقیق، پرسشنامه هایی برای مقاطع سه گانه تحصیلی و همچنین مقیاسی جهت درجه بندی نظر معلمان، مربیان، والدین و کارشناسان تنظیم و «روایی» و «اعتبار» آن طی مطالعه مقدماتی محاسبه گردید. سپس با استفاده از جدول مورگان و با روش نمونه گیری خوشه ای (چند مرحله ای) نمونه های تحقیق انتخاب گردیدند.
برسی و تجزیه و تحلیل داده ها گویای آن است که به طور کلی وضعیت بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان دیرآموز نسبت به دانش آموزان عادی در مقاطع سه گانه تحصیلی، نامطلوب تر است. همچنین با تجزیه و تحلیل پاسخ های مربوط به سوالات تحقیق، به شناسایی و توصیف عوامل موثر در بهداشت جسمانی و روانی دانش آموزان پرداخته شده و جهت بهبود شاخص های مرتبط با بهداشت روانی و جسمانی دانش آموزان جامعه آماری مورد مطالعه، پیشنهاداتی ارائه گردیده است."
مقایسه ادراک لیاقتهای شناختی واجتماعی در دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین‘دیرآموز وعادی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه ادراک لیاقتهای شناختی واجتماعی در سه گروه از دانش آموزان پایه اول دبستان بود.سه گروه آزمودنی به طریق نمونه گیری تصادفی به تعداد سی و پنج نفر در هر گروه انتخاب شدند.گروه اول را دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین‘گروه دوم را دانش آموزان دیرآموز جایابی شده در کلاس های ویژه در مدارس عادی و گروه سوم را دانش آموزان عادی تشکیل میداد.ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس تصویری ادراک لیاقت و پذیرش اجتماعی هارتر وپایک (1984)بود که به طور انفرادی برای یکایک آزمودنی هااجرا شد. این مقیاس شامل چهارخرده مقیاس لیاقت شناختی‘لیاقت جسمانی‘پذیرش توسط همسالان وپذیرش توسط مادر است .نتایج به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد:الف)دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین در چهار خرده مقیاس مورد بررسی‘به طور معناداری نسبت به دانش آموزان عادی از ادراک لیاقت خود و پذیرش اجتماعی پایین تری برخوردار بودند؛ب)دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین در مقایسه با دانش آموزان دیرآموز تنها در دو خرده مقیاس لیاقت شناختی و پذیرش توسط همسالان به طور معناداری ادراک پایین تری از خود نشان دادند؛ج) بین دانش آموزان دیرآموز ودانش آموزان عادی از نظر نمره کل در مقیاس مورد نظر هیچگونه تفاوت آماری معنادار مشاهده نشد.
بررسی چگونگی تعامل اولیا، معلمان، دانش آموزان عادی و دیرآموز و رابطه آن با افت تحصیلی دیرآموزان در مدارس عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه نگرش اولیاء دانش آموزان دیر آموز در مورد معلمان فرزندانشان و بالعکس و نیز تعامل دانش آموزان دیرآموز با سایر دانش آموزان در مدارس عادی و رابطه چگونگی این تعامل با افت تحصیلی دیرآموزان است. این پژوهش از نوع کاربردی است که به روش همبستگی انجام شده است. به این منظور، 30 نفر معلم دارای دانش آموز دیرآموز و 30 نفر از اولیا دیرآموزان از هر دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی به شیوه تصادفی از میان 16 مدرسه دخترانه و پسرانه ناحیه یک آموزش و پرورش شهر زنجان به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته «خودسنجی معلم» با تعیین ضریب محتوایی لاشه و «نظرخواهی از والدین» در زمینه ویژگی های دانش آموزان دیرآموز با تعیین پایایی و روایی بهره گرفته شد. روش های آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها، آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون همبستگی اسپیرمن) است. یافته ها نشان می دهد که بین افت تحصیلی دانش آموزان دیرآموز و وضعیت تعامل والدین آن ها با معلمان رابطه معنادار وجود دارد. معلمان « تعامل اولیاء با مربیان و فرزندان» و «تعامل دیرآموزان با سایر دانش آموزان» را به ترتیب با فراوانی نسبی 3/73 درصد و 80 درصد در حد ضعیف برشمرده اند و نتایج « نظر خواهی از والدین » نیز موید نامناسب بودن تعامل معلمان با آنهاست به طوری که 3/63 درصد از والدین اظهار نموده اند که محیط یادگیری فرزندان دیرآموزشان، مشوق یادگیری نیست. در پایان پژوهش به منظور بهبود کیفیت فرایند آموزش و پرورش دانش آموزان دیرآموز در مدارس عادی دوره ابتدایی و راهنمایی، پیشنهادهایی شده است تا ارتقاء «کارآمدی معلمان در مواجهه با دیرآموزان» و« تعامل اولیا با معلمان و فرزندان» را فراهم سازد.
دانش آموزان دیرآموز: ارزیابی پویا، ویژگی ها، شناسایی، شیوه های تدریس و بهبود ظرفیت یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش آموز دیرآموز کسی است که توانایی یادگیری مهارت های تحصیلی ضروری را دارد ولی میزان و عمق یادگیری وی نسبت به متوسط همسالانشان کمتر است. یکی از مشکلات بزرگی که معلّمان با آن مواجه هستند نحوه تعامل با دانش آموزان دیرآموز است. این مسأله که معلّمان از عهده آموزش به دانش آموزان دیرآموز برآیند و بتوانند مطالب درسی را به آنها آموزش دهند تکلیفی چالش برانگیز است. مدیریت مناسب تکالیف منزل و فعالیت های کلاسی این دانش آموزان سبب می شود تا معلمان شناخت مطلوب تری نسبت به این گروه کسب کنند، با صبر و حوصله برخورد نمایند و مشکلات آنها را درک کنند. برخی معلمان تلاش می کنند تا از طریق وادار کردن این دانش آموزان به روش های منفی یا تنبیه به نتیجه مورد نظرشان برسند. تصور بر این است که دانش آموزان دیرآموز، دانش آموزان ضعیفی هستند و باید به اجبار به مدرسه فرستاده شوند اما این راه حل مناسبی نیست. یکی از پیامدهای این اقدام، هموار کردن مسیر برای اخراج دانش آموز از مدرسه و ایجاد نقطه ای تاریک در زندگی وی به عنوان یک دانش آموز قربانی است. اگر معلمان فرصت مناسب مطالعه و تفکر در زمینه فعالیت با این دانش آموزان را بیابند به راه حل مناسبی می رسند و از عهده آموزش و پرورش آنها برمی آیند. هدف این مقاله آن است تا از طریق شیوه های مناسب یاددهی و یادگیری مناسب و هدفمند به معلمان کمک کند تا فرایند یادگیری دانش آموزان دیرآموز را تسهیل کنند و ظرفیت یادگیری آنها ارتقاء بخشند.
تأثیر آموزش از طریق بازی های حرکتی بر یادگیری مفاهیم و علاقه به ریاضی دانش آموزان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم پاییز (مهر) ۱۳۹۸ شماره ۷۹
797-806
حوزه های تخصصی:
زمینه: ویژگی های خاص بازی های حرکتی و فواید متعدد آن در رشد همه جانبه کودکان باعث توجه متخصصان به نقش بازی در آموزش شده است، اما آیا آموزش از طریق بازی های حرکتی می تواند کمکی به بهبود یادگیری ریاضی در دانش آموزان دیرآموز کند؟ هدف: پژوهش حاضر، به منظور بررسی تأثیر آموزش ریاضی از طریق بازی های حرکتی بر یادگیری مفاهیم ریاضی و علاقه به ریاضی دانش آموزان دیرآموز انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری آن را تمامی دانش آموزان دیرآموز پایه دوم ابتدایی شهر سنگر در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل می دهند. نمونه شامل 30 نفر از این کودکان بود که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. گروه آزمایش برنامه محقق ساخته آموزش از طریق بازی های حرکتی (ابراهیمی، 1396) را طی 10 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه توانمندی های یادگیری ریاضی پایه دوم (تبریزی، 1389)، آزمون هوشی وکسلر کودکان (وکسلر، 1949) و پرسشنامه علاقه به ریاضی (نعمتی، 1388) بود. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه در یادگیری مفاهیم ریاضی و تمامی مؤلفه های علاقه به ریاضی تفاوت معنادار وجود دارد، به طوری که نمره گروه آزمایش بیشتر از گروه گواه است ( 001/ 0 > P ). نتیجه گیری: آموزش ریاضی از طریق بازی های حرکتی باعث بهبود یادگیری مفاهیم ریاضی و افزایش علاقه به ریاضی در دانش آموزان دیرآموز شده است.
اثربخشی برنامه آموزش حس عدد بر بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دیرآموز پایه اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی برنامه آموزش حس عدد بر بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان پرداخته است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و از میان دو مدرسه ویژه دانش آموزان مرزی منطقه ۷ شهر تهران، ۲۰ دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و پس از همتاسازی به شیوه کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. به منظور ارزیابی مهارت های عددی، از فرم معلم آزمون حس عددی جردن (۲۰۰۷)، و برای ارزیابی میزان پیشرفت تحصیلی درس ریاضی، از یک آزمون محقق ساخته در دو فرم موازی، استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت ۵ هفته (۱۰جلسه ۴۵ تا ۶۰ دقیقه ای و ۲ بار در هفته) تحت آموزش یک برنامه حس عدد قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که برنامه مداخله آموزش حس عدد، بر مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی آزمودنی های گروه آزمایش به گونه معنی داری تأثیر داشته و منجر به افزایش آن شده است (05/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه آموزش حس عدد می تواند به عنوان یک روش مؤثر برای بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دیرآموز کلاس اول دبستان مورد استفاده قرار گیرد
بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی بر عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز
حوزه های تخصصی:
مقدمه: دانش آموزان دیرآموز، دارای اختلالات شناختی در حافظه و توجه هستند که بر فراگیری مطالب و حل مسایل آن ها تاثیر می گذارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی توانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی بر عملکرد شناختی در دانش آموزان دیرآموز بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه جامعه آماری کلیه دانش آموزان مدارس ابتدایی دیرآموز که در سال ۱۳۹۸ مشغول به تحصیل بودند، از بین آن ها ۳۰ نفر به روش در دسترس از مدارس شهرستان کاشان انتخاب شدند. این گروه آزمایش ۱۲ جلسه مداخله توانبخشی شناختی را به مدت ۱ساعت در هفته انجام دادند. به مدت ۳ ماه هر دو گروه قبل و بعد از مداخله با آزمون حافظه فعال و پرسشنامه رتبه بندی کارکرد های اجرایی بریف ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل از واریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد، آموزش بسته ی توانبخشی شناختی توانسته در بهبود عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز به طور معناداری موثر واقع شود. این بهبودی در عملکرد شناختی دانش آموزان دیرآموز در مولفه های (آغازگری، حافظه فعال، برنامه ریزی راهبردی، سازماندهی و نظارت) مشاهده شد. (۰/۰۰۱>P) . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که نوانبخشی شناختی مبتنی بر کارکرد های اجرایی براساس عملکرد آ ن ها در آزمون شناختی و نظر والدین آن ها، عملکرد شناختی را در دانش آموزاندیرآموز بهبود می بخشد.
بررسی اثربخشی بازی درمانی عروسکی بر خودپنداره، ادراک شایستگی و رشد اجتماعی دانش آموزان دیرآموز پایه پنجم آذرشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
13 - 38
حوزه های تخصصی:
هدف کلی این تحقیق، تعیین اثربخشی بازی درمانی عروسکی بر خودپنداره، ادراک شایستگی و رشد اجتماعی دانش آموزان دیرآموز پایه پنجم مقطع ابتدایی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دیرآموز دختر پایه پنجم ابتدایی شهر آذرشهر در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده بودند. در فرآیند نمونه گیری، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد؛ به طوری که از بین دانش آموزان دختر دیرآموز پایه پنجم شهر آذرشهر 30 نفر انتخاب شده و به شکل جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار داده شدند. برای گردآوری داده ها، از ابزارهای مقیاس خودپنداره پیرز هریس، پرسشنامه خودادراکی هارتر، مقیاس بلوغ اجتماعی واینلند استفاده شد. طرح کلی تحقیق بر اساس طرح نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود؛ به طوری که گروه آزمایش، برنامه بازی درمانی عروسکی را طی 9 جلسه 90 دقیقه ای دریافت داشته و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که خودپنداره دانش آموزان دیرآموز گروه مداخله بازی درمانی عروسکی بیشتر از گروه گواه بود. همچنین بر اساس نتایج آماری، مداخله بازی درمانی عروسکی توانسته بود میزان ادراک شایستگی دانش آموزان دیرآموز را در گروه آزمایش بهبود بخشد. به علاوه، نتایج نشان داد که رشد اجتماعی گروه آزمایش نیز بعد از مداخله بازی درمانی عروسکی بیشتر از گروه گواه بوده است. بر اساس یافته ها، چنین استنباط می شود که می توان از برنامه بازی درمانی عروسکی برای بهبود وضعیت خودپنداره، ادراک شایستگی و رشد اجتماعی دانش آموزان دیرآموز مقطع ابتدایی در کنار دیگر مداخله های آموزشی و درمانی استفاده کرد (05/0p<).