فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر نشخوار ذهنی و شبکه های مجازی در افسردگی دانشجویان بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت پژوهش توصیفی-همبستگی و از نظر نوع داده ها کمی بود. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر قدس در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آنان، با استفاده از نمونه گیری در دسترس 210 نفر بر اساس فرمول تاباچنیک و فیدل انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده های پژوهش با روش کتابخانه ای جهت مشخص کردن روابط بین متغیرهای پژوهش و روش میدانی با استفاده از پرسشنامه های استاندارد نشخوار فکری نولن- هوکسما و مورو (1991)، شبکه های اجتماعی مجازی جهانبانی(1397)، افسردگی بک (1961) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها شامل دو بخش آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی) و در بخش آمار استنباطی (آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) با استفاده از نرم افزار SPSS-V23 استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین نشخوار ذهنی و شبکه های مجازی با افسردگی دانشجویان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
557 - 572
حوزههای تخصصی:
زمینه: بسیاری از رفتارهای پرخطر دوران نوجوانی ناشی از اغتشاشات هیجانی حاصل از تحولات دوران بلوغ است. سلامت روانی دانش آموزان در آستانه بلوغ، ارتباط مستقیمی با عملکرد تحصیلی و فردی-اجتماعی دارد. علاوه بر آن، دختران و پسران در زمینه ادراک، شناخت، حافظه و عملکردهای عصبی تفاوت های جنسیتی آشکاری دارند. این تفاوت ها ممکن است به عوامل مختلف ژنتیکی، هورمونی و محیطی نسبت داده شود. با این حال، نتایج پژوهش های پیشین در این زمینه ناهماهنگ و ناکافی است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر مقطع تحصیلی متوسطه اول در شهر حویق انجام شد.
روش: روش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی از نوع علّی-مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه اول مدارس آموزش و پرورش منطقه حویق (شهرستان تالش) در سال تحصیلی 1402- 4011 بودند که به روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس، به تعداد هر گروه 50 نفر، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، تنظیم شناختی-هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001) و سیستم های مغزی-رفتاری (کارور و وایت، 1994) استفاده شد که با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) در نرم افزار SPSS-24 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت آماری معناداری بین دانش آموزان دختر و پسر در نمرات بهزیستی روانشناختی (82/12 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی مثبت (88/34 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی منفی (97/24 =F و 01/0 >P)، سیستم بازداری رفتاری (62/14 =F و 01/0 >P) و سیستم فعال سازی رفتاری (16/9 =F و 01/0 >P) وجود دارد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر؛ تفاوت دو جنس در بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی هیجانی و سیستم مغزی رفتاری، می تواند باعث عملکرد و مواجهه متفاوت دانش آموزان دختر و پسر در مقابله با مشکلات دوران نوجوانی و بلوغ شود.
مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (مرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
1017 - 1034
حوزههای تخصصی:
زمینه: با توجه به افزایش تعداد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و مشکلات عمده آن ها در زمینه کیفیت خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجان، به نظر می رسد که بسیاری از این بیماران از شناخت و مهارت کافی برای مدیریت صحیح چنین مشکلاتی برخوردار نیستند.
هدف: هدف از انجام پژوهش مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال خواب، ناگویی هیجانی و نشخوار فکری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. به منظور انتخاب شرکت کنندگان، از بین زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مرکز مشاوره دولتی شهر کرمان در سال 1400، 45 نفر بیمار بر اساس معیارهای ورود و خروج مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در سه گروه درمان متمرکز بر هیجان (15 نفر)، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. درمان متمرکز بر هیجان (گرینبرگ و همکاران، 1993) طی 8 جلسه هفتگی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (سگال و همکاران، 2002) طی 8 جلسه هفتگی انجام شد و گروه گواه هیچ گونه درمانی را دریافت نکرد. پرسشنامه های اختلال خواب (بویس، 1989)، ناگویی هیجانی (بگ بی و همکاران، 1994) و نشخوار فکری (نولن هوکسیما و مورو، 1991) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شد.
نتایج: یافته های حاصل از تحلیل آنالیز واریانس آمیخته نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود اختلال خواب و نشخوار فکری در مرحله پس آزمون و پیگیری تأثیر معناداری داشته است (0/01P<)؛ اما در متغیر ناگویی هیجانی تنها درمان متمرکز بر هیجان داری تأثیر معنادار بود (0/01P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود اختلال خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در زنان مبتلا به سندر روده تحریک پذیر می شود.
اثربخشی آموزش هوش معنوی بر وندالیسم مدرسه ای و پرخاشگری دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (مرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
1165 - 1186
حوزههای تخصصی:
زمینه: پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی از شایع ترین رفتارهای ناشی از وجود آسیب روانی در نوجوانان هستند و به کارگیری مداخلات روانی باهدف کاهش گرایش به پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی ضروری است که یکی از این مداخلات که تاکنون در این زمینه مورد بررسی قرار نگرفته است، آموزش هوش معنوی است.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر وندالیسم مدرسه ای و پرخاشگری دانش آموزان نوجوان بود.
روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دهم به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس متوسطه شهرستان بیرجند مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده با استفاده از نمونه گیری در درسترس انتخاب و سپس در دوگروه آزمایش و گواه به روش تصادفی ساده گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش هوش معنوی (منصوری و حسینی، 1399) قرار گرفتند. از پرسشنامه پرخاشگری (زاهدی فر و همکاران، 1379) و پرسشنامه وندالیسم مدرسه ای (ثالث موید، 1396) در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-26 برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان می دهد آموزش هوش معنوی بر تمامی مؤلفه های پرخاشگری شامل خشم و عصبانیت (198/844=F؛ 0/001>P)، تهاجم و توهین (96/515=F؛ 0/001 >P) و لجاجت و کینه توزی (664/146 =F؛ 0/001 >P) و وندالیسم درون مدرسه ای (156/430=F؛ 0/001>P) و وندالیسم برون مدرسه ای (151/162=F؛ 0/001 >P) نوجوانان دختر تأثیر دارد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش ضمن تبیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر کاهش پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی نوجوانان، حاوی تلویحات کاربردی روانی-تربیتی با هدف کاهش رفتارهای پرخاشگرانه، مخرب و آسیب رسان در دانش آموزان با استفاده از مداخله مبتنی بر هوش معنوی است.
شناسایی مولفه های پویایی تعلیم و تربیت از دیدگاه معلمان و مدیران
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
36 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه شناسایی مؤلفه های پویای آموزش از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس با تمرکز بر انعطاف پذیری برنامه درسی، توسعه حرفه ای، رهبری و ادغام فناوری است. با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی، داده ها از طریق یک بررسی جامع ادبیات و مصاحبه های کیفی با مربیان جمع آوری شد. یافته ها بر نقش حیاتی انعطاف پذیری برنامه درسی در تطبیق روش ها و محتوای تدریس برای رفع نیازهای متنوع دانش آموزان تأکید می کند. توسعه حرفه ای مستمر به عنوان یک ضرورت برای ارتقای مهارت ها و دانش معلمان مطرح شد که آنها را قادر می سازد تا استراتژی ها و فناوری های نوآورانه آموزشی را به طور مؤثر پیاده سازی کنند. رهبری، به ویژه توسط مدیران مدارس، در پرورش یک فرهنگ حمایتی و نوآورانه در مدرسه محوری تشخیص داده شد. علاوه بر این، ادغام فناوری، فرآیندهای یادگیری و تدریس را با تعاملی تر و قابل دسترس تر کردن، بهبود می بخشد. نتایج این مطالعه با ادبیات موجود سازگار است و بر اهمیت سازگاری و نوآوری در آموزش تأکید می کند. با این حال، این مطالعه با ترکیب دیدگاه های معلمان و مدیران، دیدگاه جامع تری ارائه می دهد. توصیه هایی برای تحقیقات آینده شامل بررسی این مؤلفه ها در زمینه های مختلف آموزشی و توسعه استراتژی هایی برای اجرای مؤثر است. این مطالعه بینش های ارزشمندی را برای مربیان، سیاست گذاران و محققانی که هدفشان بهبود نتایج آموزشی از طریق محیط های آموزشی پویا و پاسخگو است، ارائه می کند
پیش بینی ولع مصرف مواد بر اساس حمایت اجتماعی ادراک شده و سبک های دلبستگی در معتادان مراجعه کننده کنگره 60 در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
234 - 247
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش به بررسی نقش حمایت اجتماعی ادراک شده و سبک های دلبستگی در پیش بینی ولع مصرف مواد در بین معتادان مراجعه کننده به کنگره 60 تهران می پردازد. مواد و روش: این مطالعه توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل معتادان مراجعه کننده به کنگره 60 در تهران بود که از بین آن ها 250 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه ولع مصرف فرانکن و همکاران، پرسش نامه دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید، و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی ادراک شده با ولع مصرف مواد رابطه منفی و معناداری دارد (0.01>p). همچنین، سبک دلبستگی ایمن با ولع مصرف مواد رابطه منفی و سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی با ولع مصرف مواد رابطه مثبت داشتند (0.01>p). نتیجه گیری: حمایت اجتماعی ادراک شده و سبک های دلبستگی به عنوان عوامل پیش بینی کننده مهم در کاهش ولع مصرف مواد در معتادان مطرح هستند. تقویت حمایت اجتماعی و بهبود سبک های دلبستگی در برنامه های درمانی معتادان توصیه می شود.
اثربخشی درمان متمرکز بر خانواده بر سرمایه روانشناختی مراقبین بیماران اسکیزوفرنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
172 - 181
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مراقبین بیماران اسکیزوفرنی نقش مهمی در ارائه حمایت و کمک به عزیزان خود که با چالش های اسکیزوفرنی دست و پنجه نرم می کنند، ایفا می کنند. این مراقبین اغلب مسئولیت های مهمی از جمله مدیریت دارو، ارائه حمایت عاطفی و کمک به کارهای روزانه بر عهده دارند. با این حال، مراقبت از فرد مبتلا به اسکیزوفرنی نیز می تواند سخت و استرس زا باشد، که منجر ناراحتی عاطفی می شود. لذا هدف از این مطالعه اثربخشی درمان متمرکز بر خانواده بر سرمایه روان شناختی مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بود. مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل مراقبین بیماران اسکیزوفرن مراجعه کننده در بیمارستان امام حسین بودند. بدین منظور به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از آنها انتخاب شدند و به طور مساوری در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در گروه آزمایش 2 نفر در حین اجرای جلسات از ادامه همکاری انصراف دادند و گروه آزمایش به 13 نفر تقلیل یافت. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه 60 دقیقه ای به صورت یک روز در هفته تحت مداخله درمان متمرکز بر خانواده قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها عبارت بود از پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط انجام شد یافته ها: میانگین سرمایه روانشناختی مراقبینی که مداخله درمانی متمرکز بر خانواده را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری بهبود نشان دادند (001/0>p). نتیجه گیری: در نتیجه، این پژوهش تأثیر مثبت معنادار درمان متمرکز بر خانواده را بر سرمایه روانشناختی مراقبین بیماران اسکیزوفرنی نشان می دهد. یافته ها بر اثربخشی این رویکرد درمانی در افزایش رفاه و تاب آوری مراقبین در مواجهه با چالش های مراقبت از اسکیزوفرنی تأکید می کند. این نتایج اهمیت گنجاندن مداخلات متمرکز بر خانواده را در مراقبت و حمایت جامع ارائه شده به مراقبین، در نهایت ارتقای رفاه روانی و ظرفیت آنها برای مقابله با نیازهای مراقبت، برجسته می کند.
سبک ادراک نزدیکی خطر به عنوان عامل آسیب پذیری اختصاصی نشانه های اختلالات اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر، به بررسی مدل سه گانه آسیب پذیری در تبیین نشانه های افسردگی، اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی با هدف ارزیابی هر سطح مدل پرداخت. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های ارومیه بود که از میان آن ها 370 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند که از این تعداد، 340 نفر (177 پسر، 162 دختر) به طور کامل به پرسشنامه پنج عاملی نئو (NEO-FFI)، پرسشنامه کنترل اضطراب (ACQ-R)، پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر (LMSQ-R)، فرم کوتاه مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (DASS)، پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا (PSWQ) و پرسشنامه وحشت زدگی و هراس آلبانی (APPQ) پاسخ دادند. یافته های تحلیل مسیر نشان داد که نورزگرایی به طور مثبت می تواند نشانه های هر سه اختلال را پیش بینی کند، اما برون گرایی با کنترل نورزگرایی، به طور منفی می تواند تنها نشانه های افسردگی و اضطراب اجتماعی را پیش بینی کند. کنترل ادراک شده، بعد از ثابت نگه داشتن اثر ابعاد سرشتی، تنها توانست نشانه های اضطراب فراگیر را پیش بینی کند. در مورد آسیب پذیری اختصاصی، یافته ها نشان دادند که با کنترل ابعاد عمومی زیستی و روان شناختی، سبک ادراک نزدیکی خطر پیش بینی کننده اختصاصی اضطراب نیست. نتایج این مطالعه دارای تلویحاتی در زمینه مدل های فراتشخیصی مربوط به اختلال های هیجانی و نقش ابعاد آسیب پذیری عمومی و اختصاصی در آغاز، شدت و سیر اختلال های روانی است.
اثر ذهن آگاهی بر فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی: نقش واسطه ای استرس شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
139 - 160
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی برازش یک مدل مفهومی از رابطه میان ذهن آگاهی با فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری استرس شغلی در کارکنان شرکت بهره برداری مس درآلو استان کرمان انجام گرفت. نمونه پژوهش شامل 300 نفر از کارکنان شرکت بهره برداری مس درآلو است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در نهایت 210 پرسشنامه به شکل صحیح تکمیل و داده های حاصل از آنها در تحلیل استفاده شد. جهت سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه ی ذهن آگاهی فرایبورگ (فرم کوتاه)، پرسشنامه ی استرس شغلی HSE، پرسشنامه ی فرسودگی شغلی و مقیاس بهزیستی روانشناختی (فرم کوتاه) استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS ویراست 24 انجام شد. همچنین مسیرهای غیر مستقیم توسط روش بوت استراپ مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که الگوی پیشنهادی پس از اصلاح از برازش مناسبی با داده ها برخوردار است. تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستقیم از ذهن آگاهی به فرسودگی شغلی و از ذهن آگاهی به بهزیستی روانشناختی معنی دار نیستند و تمام اثر ذهن آگاهی بر فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی از طریق استرس شغلی صورت می پذیرد. بنابراین مطابق نتایج به دست آمده از طریق داده ها می توان چنین مطرح کرد که با افزایش سطح ذهن آگاهی افراد در سازمان می توان استرس شغلی آن ها را کاهش داد و متعاقباً به کاهش فرسودگی شغلی کارکنان و افزایش بهزیستی روانشناختی آن ها دست یافت.
تبیین روابط علی بین سبک های فرزندپروری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم بر اساس نقش میانجیگر تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
477 - 500
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پیشرفت تحصیلی میزان موفقیت فرد در دستیابی به اهداف خاص محیط های آموزشی به ویژه مدرسه را نشان می دهد. روش: پژوهش حاضر به روش همبستگی و با استفاده از تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه دوم مدارس غیرانتفاعی منطقه 1 آموزش و پرورش تهران در سال 1400-1401 تشکیل می دادند. 240 نفر نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان طی یک جلسه و به صورت انفرادی به پرسشنامه پیشرفت تحصیلی (Pham & Taylor, 1994) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (Garnefski & Kraaij, 2006) و والدین آن ها نیز به پرسشنامه فرزندپروری (Baumrind, 1973) پاسخ دادند. داده های بدست آمده از این پژوهش با روش حداکثر درست نمایی در نرم افزار ایموس نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد ضریب مسیر بین راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی (001/0=p، 208/0-=β) و راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی (001/0=p، 306/0=β) و پیشرفت تحصیلی معنادار بود. ضریب مسیر مستقیم بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه (001/0=p، 221/0-=β) و مقتدرانه (001/0=p، 303/0=β) با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین سبک فرزندپروری سهل گیرانه و پیشرفت تحصیلی با میانجی گری راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان (045/0=p، 028/0-=β) و راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان (001/0=p، 073/0=β) معنادار بود. نتیجه گیری: راهبردهای تنظیم شناختی هیجان تحت تأثیر سبک های فرزندپروری می تواند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تبیین کند.
طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مدرسه هیبریدی یعنی درکنار ریاضیات و علوم تجربی، همه دروس و فعالیت ها اهمیت و هدف گذاری جدی دارند. پژوهش حاضر با هدف تدوین طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی انجام شد. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و از نظر روش جمع آوری داده ها آمیخته اکتشافی با رویکرد کیفی (بررسی ادبیات تحقیق و تحلیل مضمون) و کمی (مدل سازی معادلات ساختاری) است. در مرحله اول، با استفاده از این یافته ها، 15 نفر از خبرگان (معلمان، مدیران مدارس، کارشناسان آموزش و پرورش) از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته انتخاب و مصاحبه ها تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای انتخاب خبرگان از نمونه گیری نظری استفاده شد و جهت تأمین روایی از تکنیک های تایید پذیری و بازبینی توسط اعضا و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون بهره برداری شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل 4635 معلم مدارس مقطع متوسطه ارومیه بود که از این تعداد، 381 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر اساس مراحل کیفی تدوین شده بود. برای تأمین اعتبار ابزار از روایی محتوایی (بازبینی توسط پنج متخصص) و برای تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ (78/0) استفاده شد. در نهایت، برای تحلیل داده های کمی، از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار لیزرل نسخه 8.8 استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد نتایج حاصله نشان داد که عوامل مؤثر بر مدیریت آموزشی هیبریدی در مقطع متوسطه در سه مضمون اصلی و شش مضمون فرعی دسته بندی شدند. مضمون اصلی مدیریت منابع انسانی، مدیریت فناوری و مدیریت آموزشی مشخص شدند و الگوی بهینه بدست آمد (05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت شاخص های برازش مدل مناسب بوده و مدل تحقیق به طور کلی از انطباق مناسبی با داده ها برخوردار بوده و معیارهای لازم برای برازش مطلوب را تأمین می کند.
رابطه سرشت و منش با خرد به وساطت راهبردهای تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی ارتباط سرشت و منش با خردمندی به وساطت راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان صورت پذیرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه در تحلیل رگرسیون 400 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی واحد همدان به عنوان نمونه این پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه های خردمندی، سرشت و منش و تنظیم هیجان بود. تحلیل داده ها به روش آماری تحلیل مسیر انجام شد و برای بررسی نقش واسطه ای متغیرها از آزمون بوت استراپ استفاده شد. یافته ها نشان داد ارتباط سرشت و منش با خردمندی دانشجویان از طریق نقش واسطه ای راهبردهای مثبت تنظیم هیجان ار برازش خوبی برخوردار است. این مسیر از طریق راهبردهای مثبت تنظیم هیجان به خردمندی اثر بیشتری داشت. همچنین روابط مستقیم وغیر مستقیم سرشت ومنش با خردمندی مورد تایید قرار گرفت. منش از طریق راهبردهای مثبت تنظیم هیجان (به عنوان متغیر کلیدی مدل) بر خردمندی اثرگذار بود. رابطه مستقیم و غیر مستقیم سرشت با خرد معنادار نبود. به طور کلی راهبردهای مثبت تنظیم هیجان نقش میانجی در رابطه بین سرشت و منش با خردمندی ایفا کرد. انجام دادن اقدامات مناسب برای افزایش راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و خردمندی در دانشجویان پیشنهاد می-شود.
اثربخشی تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای (TDCS) بر بهبود سلامت روان زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
74 - 61
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (TDCS)بر بهبود سلامت روان زنان مطلقه مراجعه کننده به مراکز مشاوره انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مطلقه بودند که به مراکز مشاوره شهر اردبیل مراجعه کردند. از بین آن ها30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش چک لیست نشانه های اختلالات روانی(R-90-SCL) بود. مداخله با استفاده از دستگاه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر روی اعضا گروه آزمایش به مدت 10 جلسه متوالی ( هر جلسه20 دقیقه) به صورت قرار گرفتن آند در قسمتF3 و کاتد در قسمت FP2 اجرا شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش و گواه ازنظر سلامت روان و زیر مقیاس های آن ازجمله افسردگی، اضطراب، وسواس اجباری، پرخاشگری و روان پریشی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P). وجود تفاوت معنادار سلامت روان زنان در گروه آزمایش با گروه کنترل در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری است. شاخص مجذور اتا (اندازه اثر) نشان دهنده اثربخشی بیش تر مداخله در متغیر سلامت روانی کل و مؤلفه های وسواس و افسردگی (80/0≥ Eta) و اثربخشی به نسبت کم تر در مؤلفه های روان پریشی و تصورات پارانوییدی (53/0≥ Eta) است. این نتایج حاکی از اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر سلامت روان زنان مطلقه بود. درمجموع یافته های پژوهش نقش و اهمیت درمان TDCS را در بهبود سلامت روان متذکر می سازد.
پیش بینی نشانه های اضطراب جدایی کودکان براساس سبک های فرزندپروری با میانجیگری احساس ناایمنی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۱۱۰-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نشانه های اضطراب جدایی کودکان براساس سبک های فرزندپروری با میانجیگری احساس ناایمنی مادران انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8-6 ساله مراکز پیش دبستانی و دبستان های شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود؛ که 242 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای وارد مطالعه شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های فرزندپروری (PSQ؛ بامریند، 1973)، مقیاس سبک دلبستگی بزرگسالان (RAAS؛ کولینز و رید، 1990) و فرم والد مقیاس سنجش اضطراب جدایی (SAS؛ هان و همکاران، 2003) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد مدل بدست آمده از برازش مطلوب برخوردار است. اثر مستقیم و مثبت سبک فرزندپروری مستبدانه بر نشانه های اضطراب جدایی، و اثر مستقیم و منفی سبک فرزندپروری مقتدرانه با نشانه های اضطراب جدایی معنادار بود (001/0P<). اثر مستقیم و مثبت احساس ناایمنی مادر با اضطراب جدایی کودک معنادار بود (001/0P<). اثر غیرمستقیم رابطه بین سبک فرزندپروری مقتدرانه و مستبدانه با اضطراب جدایی کودک با نقش میانجی احساس ناایمنی مادر معنادار بود (001/0P<). بنابراین، با توجه به رابطه معنی دار سبک های فرزندپروری مادر با نشانه های اضطراب جدائی و همین طور نقش میانجی احساس ناایمنی مادر درمانگران و مشاوران می توانند در مسیر بهبود سبک های فرزندپروری و احساس ناایمنی مادر در راستای کاهش سطح اضطراب جدائی کودکان گام بردارند.
اثربخشی درمان مراجع محور راجرز بر خودانگاره و تحمل پریشانی زنان با علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۲۰۰-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مراجع محور راجرز بر خودانگاره و تحمل پریشانی زنان با علائم افسردگی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود و جامعه آماری پژوهش کلیه زنان کارگر شرکت خیاطی واقع در شهرک صنعتی یزد در سال 1401 بودند که به کمک روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از آن ها انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگذاری شدند. ابزار سنجش این پژوهش، پرسشنامه خودپنداره راجرز RSS (1957) و تحمل پریشانی DTS (سیمونز و گاهر، 2005) بود. درمان مراجع محور راجرز، طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شده بود. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری (05/0>P) بین پس آزمون گروه کنترل و آزمایش در خودانگاره و تحمل پریشانی وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درمان مراجع محور راجرز یکی از روش های مؤثر در ارتقای خودانگاره و تحمل پریشانی زنان با علائم افسردگی است.
ارتباط مهارت های مقابله ای و اضطراب کرونا با گرایش به مصرف مواد در بحران همه گیری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۲۱۰-۲۰۳
حوزههای تخصصی:
در شرایط بحران همه گیری کرونا، بهداشت روانی افراد تحت تاثیر قرار گرفته و مسائل بسیاری را بالاخص در بحث مصرف مواد مخدر به همراه داشته است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه اضطراب کرونا و مهارت های مقابله ای با مصرف مواد در شهر اردبیل در سال 1400 انجام شده است. روش پژوهش مورد-شاهدی بود. به طوری که با مراجعه به مراکز ترک اعتیاد 80 نفر از افراد مصرف کننده مواد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس 80 نفر از افراد به عنوان گروه گواه، از نظر برخی متغیرهای جمعیت شناختی با آنان همتاسازی و مقایسه شدند. آزمودنی ها به فرم آنلاین پرسشنامه های گرایش به مصرف مواد وید (1992)، اضطراب کرونا لی (2020) و مهارت های مقابله ای لازاروس و فولکمن (1984) پاسخ دادند و داده ها با استفاده از آزمون t و رگرسیون لجستیک در نرم افزار SPSS-25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. افراد مصرف کننده مواد در مقایسه با افراد گروه گواه، میزان بالاتری از اضطراب کرونا را تجربه کرده و برای مقابله با استرس، بیشتر از راهبرد هیجان مدار استفاده می کنند. 79 درصد واریانس گرایش به مصرف مواد توسط مهارت های مقابله ای و اضطراب کرونا تبیین شد که راهبرد هیجان مدار (51%) بیشترین سهم را در پیش بینی داشته است. اضطراب کرونا و استفاده از راهبردهای ناکارآمد مقابله با استرس خصوصاَ راهبرد هیجان مدار در گرایش به مصرف مواد نقش دارد. بنابراین، در شرایط بحرانی همه گیری کرونا، علاوه بر مداخلات پزشکی در نظر گرفته شده برای این بیماری، آگاهی از تبعات روانی این بحران برای پیش گیری از مصرف مواد افراد، ضروری است.
اثربخشی زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
69 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی زنان و مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره رازی شهر کرج در سال 1399 بود که از بین آنها 100 نفر به روش نمونه گیری دردسترس و داوطلب انتخاب شدند. سپس از میان این زنان و مردان متاهل، 24 نفر که دارای کیفیت زندگی پایین و فرسودگی زناشویی بالایی بودند، به صورت تصادفی در دو گروه (12 نفر در گروه آزمایش و 12 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (1996،CBM ) و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996، WHOQOL-BREF) بود. گروه آزمایش طی هفت جلسه ی دو ساعته و هفته ای دو بار تحت مداخله ی مبتنی بر درمان زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری الیس (2010) قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون کیفیت زندگی و فرسودگی زناشویی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0p< وجود دارد. درنتیجه زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری می تواند به عنوان رویکردی مؤثر برای بهبود کیفیت زناشویی و کاهش فرسودگی زناشویی زنان و مردان متأهل مورد استفاده قرار گیرد.
نقش میانجی خودانتقادی در رابطه بین ذهن آگاهی و نگرانی از تصویر بدن در دانشجویان با نشانگان پرخوری عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
141 - 150
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودانتقادی در رابطه بین ذهن آگاهی و نگرانی از تصویر بدن در دانشجویان با نشانگان پرخوری عصبی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان با نشانگان پرخوری عصبی شاغل به تحصیل دانشگاه های آزاد استان گیلان در نیمسال دوم تحصیلی 1402-1401 بودند. 300 دانشجو از طریق نمونه گیری هدفمند برای گروه نمونه انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های نگرانی تصویر بدنی (BICI) لیتلتون و همکاران (2005)، پرسشنامه مقیاس سطوح خودانتقادی تامپسون و زوروف (2۰۰4)، پرسشنامه پرخوری عصبی گورمالی، بلک، داستون، رادین (1982) و مقیاس ذهن آگاهی (MASS) ریان و براون (2003) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گفت. نتایج نشان داد که ذهن آگاهی و خودانتقادی بر نگرانی از تصویر بدن اثر مستقیم و معنادار دارد (05/0>P). همچنین ذهن آگاهی به طور مستقیم بر خودانتقادی اثر دارد (05/0>P). همچنین نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که ذهن آگاهی با نقش میانجی خوانتقادی بر نگرانی از تصویر بدن اثر غیرمستقیم معنادار دارد (05/0>P). طبق نتایج مدل پیشنهادی پژوهش از برازش مناسب برخوردار است. نتایج پژوهش حاکی از اهمیت نقش ذهن آگاهی بر نگرانی از تصویر بدن دانشجویان با نشانگان پرخوری عصبی می باشد. با توجه به نتایج بدست آمده اجرای برنامه هایی به منظور بهبود ذهن آگاهی در دانشجویان با نشانگان پرخوری عصبی می تواند منجر به کاهش نگرانی از تصویر بدن و خودانتقادی در آنان شود.
واکاوی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
223 - 234
حوزههای تخصصی:
چالش در درک نوجوانان، جزئی اجتناب ناپذیر از روابط میان والدین و نوجوانان امروزی است. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین انجام گرفته است. در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش شامل نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله پسر و دختر شهر سبزوار در بازه زمانی تابستان ۱۴۰۲ بودند که بر مبنای منطق نمونه گیری هدفمند ملاکی و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات در این مطالعه با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود که پس از مصاحبه با ۱۴ نفر به اشباع نظری رسید و تجزیه وتحلیل یافته ها نیز با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی انجام گرفت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه در زمینه شناسایی تجارب زیسته نوجوانان از درک نشدن توسط والدین، منجر به شناسایی ۳۶ مقوله فرعی و ۴ مقوله اصلی تحت عنوان«شکاف بین نسلی»، «فقدان استقلال»، «فقدان حمایتگری» و «فقدان ارتباط مناسب» گردید. نتایج حاصل از این پژوهش ضمن افزایش بینش نسبت به آنچه در روابط بین والدین و نوجوانان جاری است؛ زمینه تدوین برنامه ها کاربردی با هدف اصلاح روابط والد و نوجوان و همچنین زمینه مداخلات مؤثر در اصلاح روابط والد- فرزندی را فراهم می آورد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کیفیت خواب، علائم خلقی و اضطراب و علائم اعتیاد به بازی آنلاین در نوجوانان وابسته به بازی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ تیر ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۷)
11 - 20
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کیفیت خواب، علائم خلقی و اضطراب و علائم اعتیاد به بازی آنلاین در نوجوانان وابسته به بازی آنلاین بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر پایه های نهم و دهم وابسته به بازی آنلاین ناحیه یک شهر اهواز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش ذهن آگاهی قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، شاخص کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI، بویسی و همکاران، 1989)، پرسشنامه علائم خلقی و اضطراب (MASQ، واردینار و همکاران، 2010) و پرسشنامه بازی آنلاین (OGQ، وانگ و چانگ، 2002) بودند. داده ها با آزمون های کای اسکوئر و تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون کیفیت خواب، علائم خلقی و اضطراب و علائم اعتیاد به بازی آنلاین در نوجوانان تفاوت معنی داری در سطح کوچک تر از 001/0 وجود داشت. طبق نتایج این مطالعه، مشاوران و درمانگران می توانند از روش آموزش ذهن آگاهی در کنار سایر روش های آموزشی جهت بهبود ویژگی های روان شناختی نوجوانان بهره ببرند.