فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۴۸۱ تا ۴٬۵۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهشگران بر این باورند که هوش هیجانی یک عامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی بوده و به صورت مستقیم متغیرهای مربوط به «خود» شخص را تحت تاثیر قرار می دهد. هوش هیجانی موجب پردازش مناس ب اطلاعات می شود که بار هیجانی دارد و استفاده از آن ها برای هدایت فعالیت شناختی ضرورت دارد؛ لذا هدف از پژوهش هاضر بررسی نقش میانجی بررسی نقش میانجی گر انعطاف پذیری روانشناختی در رابطه میان هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی زوجین بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش مطالعه ای توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره زوج درمانی و مشاوره منطقه 7 تهران در سال 1401 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس 150 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. سپس، شرکت کنندگان پرسشنامه های ذکر شده در قسمت ابزار پژوهش را تکمیل نمودند. در انتها، به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار اس.پی.اس.اس و اموس و از ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم هوش هیجانی بر انعطاف پذیری روانشناختی (28/0= β و 82/3 = t) معنادار است. همچنین اثر مستقیم هوش هیجانی بر بهزیستی روانشناختی (36/0= β و 40/3 = t) معنادار می باشد. همچنین، اثر مستقیم انعطاف پذیری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی (40/0= β و 14/4= t) نیز معنادار است. در نهایت، اثر غیر مستقیم هوش هیجانی بر بهزیستی روانشناختی 29/0 و اثر کل 65/0 به دست آمده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که در رابطه میان هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی، متغیر انعطاف پذیری روانشناختی به عنوان میانجی گر می تواند این رابطه را تقویت کند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بیماری کرونر قلبی با اپیدمی و شیوع بسیار بالا چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای درحال توسعه همراه بوده و به عنوان یکی از اساسی ترین علل مرگ ومیر در افراد به شمار می آید. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به بیماری قلبی بستری در بیمارستان شهید صیاد شیرازی شهر گرگان در سال 1401 بودند که از میان آنها تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های استرس درک شده کوهن و همکاران (1983)، ادراک از بیماری برادبنت و همکاران (2006) و شدت خستگی کراپ و همکاران (2001) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و استفاده از نرم افزار spss نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی اثربخش است (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از مهارت های شناختی مورد نیاز و کنترل فکر، منجر به کاهش استرس درک شده، ادراک از بیماری و شدت خستگی در افراد مبتلا به بیماری قلبی می شود.
ارزیابی دستور داستان در گفتمان روایتی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تازه های علوم شناختی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۸)
۱۳۶-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آزمون گفتمان روایتی فارسی که ابزاری برای بررسی بالینی گفتمان کودکان و بزرگسالان فارسی زبان با و بدون نیازهای ویژه به شمار می رود، مقیاسی برای ارزیابی دستور داستان ارائه نکرده است. پژوهش حاضر به منظور استانداردسازی آزمون دستور داستان در گفتمان روایتی فارسی زبانان مبتلا به اختلالات ارتباطی جهت ارزیابی بالینی انجام شد. روش کار: با استفاده از مقیاس لیکرت برای ارزیابی روایت، از پرسشنامه پنج سطحی برای سنجش وضوح عناصر چهار بخش روایت در مدل سلسله مراتبی ثرندایک استفاده شد. برای تعیین این که آیا سؤالات پیشنهادی، دامنه رفتاری مشاهده شده (دستور داستان) را پوشش می دهد، و برای همه آزمون گران ساده و ملموس است، و به طور کلی پرسشنامه دارای شاخص اعتبار محتوای بالایی بر اساس نظر متخصصان می باشد یا خیر، با شش زبان شناس و شش آسیب شناس گفتار و زبان مشاوره شد. برای تعیین روایی افتراقی، بررسی دستور داستان در رابطه با دو تکلیف بازگویی داستان و خلق بداهه روایت توسط دو گروه از دانش آموزان دبستانی با و بدون اختلال شنوایی در مدارس ابتدایی عادی انجام شد. پایایی به صورت درون ارزیاب و برون ارزیاب مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در بخش های صحنه و موضوع، بین میانگین نمرات گروه های شنوا و دچار آسیب شنوایی در خلق روایت یا بازگویی داستان تفاوت معنا داری وجود نداشت اما در بخش های اپیزودها (001/0>P) و گره گشایی (001/0>P)، نمرات گروه شنوا به طور قابل توجهی بالاتر از گروه آسیب دیده شنوایی بود. نتیجه گیری: روایی و پایایی آزمون مبتنی بر مدل ثرندایک مشخص کرد که برای ارزیابی بالینی دستور داستان موثر است.
رابطه پیوند والدینی و عملکرد جنسی با میانجی گری حساسیت بین فردی
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه پیوند والدینی و عملکرد جنسی با میانجی گری حساسیت بین فردی بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی بوده و جامعه آماری آن را زنان و مردان متاهل ساکن استان تهران در سال 98-99 تشکیل می دادند که کمتر از 7 سال از ازدواجشان گذشته بود. گروه نمونه پژوهش شامل 293 نفر (149 زن و144 مرد) بود که به شیوه دردسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های پیوند والدینی (PBI)، حساسیت بین فردی (IPSM) عملکرد جنسی زنان (FSFI) و پرسشنامه بین المللی عملکرد نعوظ مردان (IIEF) به دست آمد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره، پیوند والدینی و حساسیت بین فردی عملکرد جنسی را پیش بینی می کنند. در مؤلفه های پیوند والدینی، مراقبت مادر، به صورت مثبت، پیش بینی کننده عملکرد جنسی زنان و مردان است و مراقبت و کنترل پدر، عملکرد جنسی مردان را به صورت منفی پیش بینی می کند. همچنین عملکرد جنسی زنان و مردان توسط حساسیت بین فردی به صورت منفی پیش بینی می شود. از بین ابعاد حساسیت بین فردی، عزت نفس شکننده پیش بینی کننده منفی عملکرد جنسی مردان است. تحلیل مسیر نشان داد حساسیت بین فردی در ارتباط بین پیوند والدینی و عملکرد جنسی نقش میانجی ندارد. با توجه به تفاوت تعداد سوالات پرسشنامه های عملکرد جنسی زنان و مردان، بررسی نقش جنسیت به عنوان تعدیل کننده میسر نشد. نتایج به طور کلی نقش پیوند والدینی و حساسیت بین فردی را بر عملکرد جنسی در بزرگسالی نشان داده است. روابط اولیه با والدین، مدل های بازنمایی شده درونی، از خود و دیگری را شکل می دهد، که می تواند، در روابط بین فردی و عملکرد جنسی، بزرگسالی بازآفرینی شود.
اعتبارسنجی بسته استعاری Cardillo برای آزمایش فرضیه های عصبی در مورد استعاره و به کارگیری آن در مبتلایان به اختلال وسواسی -جبری و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی بسته استعاری کاردیلو (Cardillo) و به کارگیری آن در مبتلایان به اختلال وسواسی_جبری و افراد عادی صورت گرفت. روش کار: این پژوهش در دو مطالعه صورت گرفت. ابتدا، به اعتبارسنجی بسته استعاری Cardillo از دیدگاه متخصصان پرداخته شد. ابتدا با اقتباس از مطالعه Cardillo و همکاران (2010) تعداد 208 واژه پایه انتخاب و در اختیار 40 نفر از ارزیابان قرار گرفت؛ سپس 455 جمله لفظی، استعاری متعارف و استعاری بدیع تدوین شدند و توسط 12 نفر از متخصصان ارزیابی شدند. در مطالعه دوم به بررسی جملات در میان افراد مبتلا به اختلال وسواسی_جبری و غیرمبتلایان پرداخته شد. پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش، تما می افراد مراجعه کننده به کلینیک صبا و بیمارستان ابن سینا شهر مشهد بودند که تشخیص اختلال وسواسی_جبری دریافت کرده بودند و گروه مقایسه شامل افراد عادی بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند (20 نفر در هر گروه). به منظور تحلیل داده ها از t یک نمونه ای، ضریب کاپا، همبستگی درون رده ای و تحلیل واریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از توافق میان ارزیابان و همبستگی درون رده ای مناسب بود. همچنین، مقایسه افراد مبتلا به اختلال وسواسی_جبری و عادی نیز نشان داد که در ابعاد آشنایی، تصویرپذیری و مجازی بودن در هر سه گروه جملات لفظی، استعاری متعارف و استعاری بدیع اختلاف معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: بنابراین، بسته استعاری Cardillo از روایی محتوایی و ملاکی بالایی برخوردار است و می تواند جهت شناسایی و تعیین میزان درک ابعاد استعاره ها استفاده شود.
Investigating Psychometric properties of the Scale of Emotional Experience towards the Spouse(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The objective of the present study was to establish and assess the psychometric properties of the scale of emotional experience towards the spouse in 2018-19. For this purpose, all the married women in the city of Isfahan were considered as the statistical population from which 300 married women were selected as the statistical sample using convenience sampling. The research instruments included the scale of emotional experience towards the spouse, extroversion and introversion subscales of NEO Personality Inventory (Costa & McCrae, 1992), and triangulation (Dehghan and Yousefi, 2019). The data were analyzed using descriptive statistics, mean and standard deviation) and inferential statistics (correlation analysis, exploratory factor analysis, and norm determination. Convergent validity and divergent validity results revealed that the subscale of negative emotional experience towards the spouse was significantly positively related to neuroticism and triangulation (convergent validity), but negatively related to extroversion (divergent validity). The subscale of positive emotional experience towards the spouse, on the other hand, had a positive relationship to extroversion (convergent validity) and a significantly negative relationship to neuroticism and triangulation (divergent validity). Exploratory factor analysis showed two basic factors called positive emotional experience towards the spouse and negative emotional experience towards the spouse. Test-retest coefficients, at a three-week interval, confirmed test-retest reliability. Thus, based on what the results revealed, this test can be used to assess the scale of emotional experience towards the spouse in the married women both in research and psychotherapy.
مقایسه اثربخشی آموزش نقشه مفهومی و آموزش معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و اعتماد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر شهرکرد
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ی اثربخشی آموزش نقشه مفهومی و آموزش معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و اعتماد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر شهرکرد بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل تمام دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1401 - 1400 شهر شهرکرد که تعداد کل آن ها 4412 نفر بوده و 60 نفر از این افراد با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اعضای نمونه در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده جهت اجرای پژوهش شامل: پرسشنامه ی خودکارآمدی تحصیلی جینک و مورگان (1999)، پرسشنامه اعتماد تحصیلی شفیع پور مطلق (1400)، پروتکل آموزشی نقشه مفهومی کلهر و مهران (1393) و پروتکل آموزش معکوس قربان زاده (1399) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 24 در دو سطح توصیفی و استنباطی مربوط به فرضیه های پژوهش صورت گرفت. جهت تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل کواریانس چند متغیره و آزمون آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و در نهایت جهت بررسی میزان تفاوت معناداری هر کدام از روش های آموزشی و مقایسه آنها، از آزمون های تعقیبی (آزمون فیشر یا LSD) استفاده گردید. نتایج نشان داد بین اثربخشی آموزش نقشه مفهومی و آموزش معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی (P<0.05 , Eta= 0.5) و مولفه های آن (P< 0.05, Eta= 0.41 ,0.50 ,0.36 ) تفاوت معناداری وجود ندارد؛ اما بین اثربخشی آموزش نقشه مفهومی و آموزش معکوس بر اعتماد تحصیلی (P< 0.05 و Eta= 0.76 ) و مولفه های آن (P< 0.05 و Eta= 0.56, 0.75, 0.68, 0.54, 0.28) تفاوت معنادار وجود دارد و میزان اثربخشی نقشه مفهومی بیشتر است. برطبق نتایج، پیشنهاد می شود مدرسان از آموزش نقشه مفهومی و آموزش معکوس استفاده کنند.
اثربخشی طرحواره درمانی بافتاری بر تنظیم هیجان و نشانه های جسمانی دردناک افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی با اضطراب شدید از موقعیت های اجتماعی مشخص می شود که احتمال دارد فرد مورد ارزیابی دیگران قرار گیرد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بافتاری بر تنظیم هیجان و نشانه های جسمانی دردناک افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. روش : طرح پژوهش حاضر مطالعه تک آزمودنی A-B بود. جامعه آماری شامل همه افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی شهر مشهد در سال ۱۴۰۰ بود، که ۱۲ نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس طرحواره درمانی بافتاری طی ۱۶ جلسه ۱ ساعته و به صورت هفته ای یک بار برای ۱۲ آزمودنی اجرا شد. در این پژوهش از پرسشنامه تنظیم هیجان (۲۰۰۳) و مقیاس آنالوگ بصری (۱۹۲۱) استفاده شد. آزمودنی ها در مرحله خط پایه، جلسات ۴، ۸، ۱۲ و ۱۶ و پیگیری ۳ ماهه به پرسشنامه ها پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، درصد بهبود، شاخص تغییر پایا و اندازه اثر ناهمپوش استفاده شد. یافته ها: درصد بهبود (>۲۵%)، شاخص تغییر پایا (>۱/۹۶) و درصد داده های غیرهمپوش (>۷۵) نشان دهنده تأثیر معنادار درمان در افزایش ارزیابی مجدد همه آزمودنی ها (به جز آزمودنی ۱۲)، کاهش فرونشانی ابراز همه آزمودنی ها و کاهش نشانه های جسمانی دردناک همه آزمودنی ها (به جز آزمودنی ۷) بود. درصد بهبود پیگیری نشان داد مداخله در افزایش ارزیابی مجدد و کاهش فرونشانی ابراز و نشانه های جسمانی دردناک مؤثر بوده است. نتیجه گیری: براساس یافته ها طرحواره درمانی بافتاری با اصلاح ذهنیت ها و روش های موج سوم، در بهبود تنظیم هیجان و کاهش نشانه های جسمانی دردناک مؤثر بود؛ لذا می توان طرحواره درمانی بافتاری را به عنوان مداخله ای مناسب برای اختلال اضطراب اجتماعی پیشنهاد نمود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر ترس از ارزیابی منفی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی بر محور ترس از ارزیابی منفی قرار دارد. این سازه روانشناسی، باعث عملکرد ضعیف فرد می شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری و درمان ذهن آگاهی، بر ترس از ارزیابی منفی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل مراجعه کنندگان به کلینیک های روانشناختی شهر شیراز در سال ۱۳۹۸ با علائم اضطراب اجتماعی بود. شیوه نمونه گیری در این پژوهش در دسترس و ۴۵ نفر پس از ارزیابی های اولیه به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. جهت اجرای مداخلات از پروتکل شناختی- رفتاری هافمن و اوتو (۲۰۰۸) ۱۲ جلسه دو ساعته و پروتکل پذیرش و ذهن آگاهی فلمینگ و کوکوفسکی (۲۰۰۷) ۱۲ جلسه دو ساعته، همچنین شرکت کنندگان پرسشنامه های اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (۲۰۰۰) و ترس از ارزیابی منفی لیری (۱۹۸۳) را قبل و بعد از مداخله تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین نمرات گروه گواه و گروه های آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۰۱>P). در مقایسه با گروه گواه، در گروه های آزمایش ترس از ارزیابی منفی کاهش یافت. با وجود اینکه بین دو رویکرد درمانی تفاوت معناداری وجود نداشت (۰/۰۵<P)؛ اما تأثیر درمان ذهن آگاهی نسبت به درمان شناختی- رفتاری اندکی بیشتر بود. نتیجه گیری: مقایسه دو رویکرد ذهن آگاهی و شناختی- رفتاری حاکی از عدم تفاوت معنادار در کاهش ترس از ارزیابی منفی در مبتلایان به اضطراب اجتماعی بود؛ لذا پیشنهاد می گردد از این دو روش تلفیقی جهت بهبود ترس از ارزیابی منفی استفاده شود.
پدیدارشناسی خودافشایی مادران مطلقه در مورد مسائل مربوط به طلاق نزد فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
266 - 284
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه خود افشایی مادران مطلقه پیرامون مسئله طلاق نزد فرزندان می باشد. روش پژوهش: در این پژوهش کیفی، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با یک نمونه هدفمند شامل22 مادر مطلقه دارای حداقل یک فرزند 10 تا 38 ساله انجام شد. تحلیل داده ها به روش کلایزی منجر به کشف 2 طبقه اصلی، موضوعات خودافشایی و عوامل تأثیرگذار بر آن گردید. یافته ها: از جمله موضوعات مهم مطرح شده شامل: بیان علت طلاق، تصمیم گیری در مورد طلاق قریب الوقوع و مشکلات ایجاد شده بعد از طلاق، و برخی از عوامل تأثیرگذار بر این خودافشایی ها شامل سن، جنس فرزند و باور مادر بود. نتایج نشان می دهد که استرس های مربوط به طلاق، مادران را جهت خودافشایی منفی نزد فرزندان مستعد تر می کند. نتیجه گیری: از این رو توجه بیشتر مادران به چگونگی وقوع این پدیده در تعاملات خود با فرزندان و استفاده از خدمات مشاوره تخصصی می تواند پیامد های منفی طلاق را کاهش دهد.
بررسی تأثیر آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS بر مهارت های ارتباطی و مهارت های حل تعارض نامزدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
492 - 505
حوزههای تخصصی:
هدف: به عقیده پژوهشگران زیادی دوران نامزدی و سال های اول ازدواج از مقاطع مهم در چرخه زندگی خانوادگی است که در آن سطح تعارض و اختلاف ها افزایش می یابد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS بر مهارت های ارتباطی و مهارت های حل تعارض نامزدها بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و از لحاظ طرح پژوهش و شیوه انجام، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. بر این اساس، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه نامزدهای مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 تهران جهت دریافت مشاوره پیش از ازدواج در نیمه اول سال 1401 بود. از این رو، از میان این افراد و به شیوه نمونه گیری هدفمند در دسترس تعداد 40 نفر (20 زوج) انتخاب شده و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. سپس، روی گروه آزمایش آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS تهیه شده توسط لس و لسلی پروت (2006) اجرا شد. همچنین، به منظور گردآوری داده ها، ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حل تعارض (CRQ) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) بود. در بخش توصیفی از جدول های توزیع فراوانی استفاده شده و در بخش استنباطی تحلیل داده ها از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی و نسخه 26 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که با توجه به مقدار F و سطح معناداری مقدار به دست آمده در متغیر مهارت های ارتباطی (83/7 = F و 004/0 = P) و مهارت های حل تعارض (91/6 = F و 006/0 = P) می توان نتیجه گرفت که متغیر مستقل یعنی آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS به طور معنادار باعث تغییر در متغیرهای وابسته یعنی مهارت های ارتباطی و مهارت های حل تعارض شده و این بدان معناست که تغییرات ایجاد شده در متغیرهای وابسته ناشی از عضویت در گروه آزمایش یا متغیر مستقل (آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS) بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری نمود که آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل SYMBIS بر مهارت های ارتباطی و مهارت های حل تعارض نامزدها مؤثر است. بنابراین می توان از این مدل در مشاوره های پیش از ازدواج استفاده کرد.
بررسی تاثیر عدالت سازمانی و قابلیت مشاهده پذیری وظایف بر ادراک معلمان از طفره روی اجتماعی همکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
119 - 135
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه، سازمان ها ی بسیاری با پدیده ی طفره روی اجتماعی مواجه هستند و می توان گفت که طفره روی اجتماعی به یک نیروی بازدارنده ی قدرتمند و یک عامل نهفته ی خطرناک در سازمان ها تبدیل شده است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی عدالت سازمانی و قابلیت مشاهده پذیری وظایف با ادراک طفره روی اجتماعی همکاران در بین معلمان انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش انجام پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری این پژوهش، عبارت است از کلیه ی معلمان ابتدایی شهرستان فلاورجان در سال تحصیلی 1401-1402 که تعداد آن ها 416 نفر براورد شد. بر اساس جدول کرجسی و مورگان، تعداد 200 نفر از این جامعه ی آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش شامل پرسش نامه های ادراک طفره روی اجتماعی همکاران، قابلیت مشاهده پذیری وظایف و عدالت سازمانی است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی گام به گام در نرم افزار 26-SPSS انجام گرفت.
یافته ها: نتایج بررسی ها نشان داد که عدالت سازمانی و قابلیت مشاهده پذیری وظایف رابطه ی معناداری در جهت عکس با ادراک طفره روی اجتماعی همکاران دارند. همچنین عدالت توزیعی حدود 16 درصد از ادراک طفره روی اجتماعی همکاران و عدالت توزیعی و قابلیت مشاهده پذیری وظایف به طور همزمان 21 درصد از ادراک طفره روی اجتماعی همکاران را پیش بینی می کنند.
بحث و نتیجه گیری: زمانی که معلمان درک کنند که با آن ها منصفانه رفتار می شود و مدیرانشان از مشارکت های فردی آن ها در کار گروهی آگاهی کاملی دارند، ادراک آن ها در مورد طفره روی اجتماعی همکاران کاهش می یابد.
فرا تحلیل اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
137 - 118
حوزههای تخصصی:
تفکر انتقادی یک فرآیند فکری است که مبتنی بر نتیجه گیری، تصمیم گیری و ترسیم، داده های مرتبط ازجمله تجزیه وتحلیل، توضیح، فرضیه، استدلال و توسعه تفکر است پژوهش حاضر به روش فرا تحلیل و با ترکیب پژوهش های انجام شده در اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان انجام شده است. جامعه آماری فرا تحلیل حاضر پژوهش های در دسترس در رابطه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان در تفکر انتقادی در بانک های اطلاعاتی رایانه ای در دسترس موجود در ایران، از قبیل پایگاه علمی جهاد دانشگاهی (SID)، بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز) در بین سال های ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ و همچنین پایگاه های علمی خارجی Science Direct، PubMed و Google Scholar که در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ منتشر شده اند، می باشد. بر اساس ملاک ورود و خروج برای پژوهش های اولیه و نیز تحلیل حساسیت ۲۵ اندازه اثر از ۲۳ مطالعه توسط نرم افزار CMA موردبررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که، اندازه اثر خلاصه ی مدل تصادفی برابر با ۰/۱ بود که ازنظر آماری معنادار و بیانگر اثربخشی مثبت آموزش فلسفه به کودکان در پرورش مهارت تفکر انتقادی آنان می باشد.بنابرین پیشنهاد می شود که آموزش فلسفه برای کودکان در برنامه های آموزش رسمی قرار گیرد.
پیش بینی توسعه منابع انسانی بر اساس نشانگان وانمودگرایی و نشانگان استکهلم سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیای رقابتی حاکم بر فضای کسب و کار سازمان ها، موجب شده نیروی انسانی به یک متغیر تأثیرگذار در حفظ و اعتلای اهداف سازمانی و یک نیروی مسبب پایایی و ماندگاری در بازار رقابت سازمان ها بدل شود. بر همین اساس سازمان هایی که قصد دارند در سطح جهانی فعالیت کنند برای این که بتوانند به درستی به این سطح برسند، به کارکنان توسعه یافته بیش از دیگران نیاز دارند. لذا هدف پژوهش حاضر پیش بینی توسعه منابع انسانی بر اساس نشانگان وانمودگرایی و استکهلم سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. در این پژوهش کلیه کارکنان شرکت ماموت در سال 1401 مورد ارزیابی قرار گرفت و حجم نمونه با استفاده نرم افزار GPower 150 نفر تعیین و به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، مقیاس دلبستگی بزرگسالان (کالینز و رید، 1990)، مقیاس نشانگان وانمودگرایی (کلانس و ایمز، 1978)، رفتار شهروندی سازمانی (پادساکوف، 2000) و پرسش نامه توسعه منابع انسانی (ایربای، 1998) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که متغیرهای وارد شده در مدل رگرسیون می توانند ۳۱ درصد واریانس توسعه منابع انسانی در کارکنان را پیش بینی کنند. نشانگان وانمودگرایی با بتای 25/0- (30/2-T=، 02/0P<) و استکهلم سازمانی با بتای 35/0- (27/3-T=، 001/0P< ) می توانند به طور معنی داری توسعه منابع انسانی را پیش بینی کنند. اما رفتار شهروندی سازمانی با بتای 01/0- (17/0-T=، 8/0P<) پیش بینی کننده معنی داری برای توسعه منابع انسانی نمی باشد. لذا وجود نشانگان وانمودگرایی و استکهلم سازمانی به عنوان نوعی سازوکار دفاعی به دلیل کمال گرایی منفی، تعلل یا اهمال کاری، فشار، کمبود الهام و خلاقیت ضعیف باعث تضعیف توسعه منابع انسانی در کارکنان و در نتیجه منجر به عملکرد پایین می گردد.
طراحی مدل مفهومی انرژی کارکنان در محیط کار: یک رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخیراً رویکرد جدیدی در علم مدیریت ظاهر شده است که مربوط به روان شناسی مثبت است که از آن به عنوان دانش سازمانی مثبت یاد می شود. محققان این حوزه به آنچه که افراد را قادر می سازد در مواقع بحرانی انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند علاقه مند هستند. یکی از این مباحث، انرژی کارکنان است که به واکنش فیزیکی یا ذهنی افراد که به صورت ارادی و یا غیرارادی نسبت به یک رویداد رخ می دهد، تعریف شده است. بنابراین هدف از این پژوهش طراحی مدلی برای انرژی کارکنان در محیط کار است. از رویکرد کیفی تحلیل مضمون و بر اساس روش براون و کلارک برای شناسایی پیشایندها، پیامدها و ابعاد و مؤلفه های مدل مورد مطالعه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مقالات و کتاب های موجود در این زمینه بود که بر حسب نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از روش مطالعات کتابخانه ای شامل بررسی کتاب ها و مقاله ها برای گردآوری اطلاعات در زمینه مبانی نظری و ادبیات تحقیق مرتبط با موضوع پژوهش استفاده شده است. به منظور بررسی روایی از روش بازبینی توسط همکار پژوهشی و برای سنجش پایایی از ضریب پی اسکات استفاده شده است. نتایج کلی این پژوهش به صورت 64 مضمون پایه، 11 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر استخراج شد. نتایج پژوهش نشان داد که مضامین (ویژگی های روان شناختی، ویژگی های شغلی، سبک رهبری، ارتباطات اثربخش و سبک زندگی) به عنوان پیشران های انرژی کارکنان (انرژی فیزیکی، انرژی احساسی، انرژی شناختی و انرژی معنوی) به عنوان ابعاد و مؤلفه های انرژی کارکنان و پیامدهای (اولیه و ثانویه) به عنوان پیامد های انرژی کارکنان مشخص شد. متمرکز شدن بر مفهوم انرژی در سطوح مختلف در سازمان ها، اطلاعات ارزشمندی را در مورد وضعیت انرژی کارکنان در اختیار مدیران قرار می دهد. در نتیجه هنگامی که سطح بالایی از انرژی کارکنان در یک سازمان وجود داشته باشد کارکنان با تلاش مداوم برای دستیابی به اهداف موجب برانگیخته شدن سایر اعضا می شوند و این موضوع پیامدهای مثبتی را برای فرد و سازمان به همراه دارد.
تبیین علّی معنای زندگی براساس ویژگی های شخصیتی، باورهای ضمنی هوش و انطباق پذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۳
19 - 34
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه گری انطباق پذیری در رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و باورهای ضمنی هوش با معنای زندگی صورت گرفت.روش: این پژوهش از نوع همبستگی در قالب مدل معادلات ساختاری ارائه شده است. جامعه ی پژوهش دربرگیرنده ی دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود. از جامعه آماری مذکور 315 دانش آموز دختر (170) و پسر (145) پایه دهم و یازدهم دبیرستان در سال تحصیلی 99-1398 به روش نمونه گیری دردسترس مورد بررسی قرار گرفتند. آنان به پرسش نامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006)، مقیاس انطباق پذیری (مارتین و همکاران، 2012)، مقیاس باورهای ضمنی هوش (عبدالفتاح و ییتس، 2006)، سیاهه شخصیتی نئو (کاستا و مک کری، 1985) پاسخ دادند.یافته ها: در بخش یافته ها نیز مشخص شد که ویژگی های شخصیتی از راه انطباق پذیری بر معنای زندگی اثر دارد. افزون بر این، نشان داده شد که باور به افزایشی و ذاتی بودن هوش بر معنای زندگی از راه انطباق پذیری اثر معنادار دارد.نتیجه گیری: زمانی که در نهادهای آموزشی و تربیتی به ویژگی های شخصیتی، باورهای ضمنی هوش توجه ویژه شود سازگاری افراد افزایش پیدا می کند و آنان را برای موفقیت جنبه های گوناگون زندگی بالاخص معنای زندگی آماده می سازد.
پیش بینی تمایل به خودکشی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی شیوه های حل مسئله در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
39 - 57
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیش بینی تمایل به خودکشی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی شیوه های حل مسئله در نوجوانان شهر ایلام انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است، جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان 13 تا 18 سال شهر ایلام در شش ماهه اول سال 1401 (14384 نفر) بودند. نمونه پژوهش 328 نفر است که طبق فرمول کوکران در دو مرحله به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای (برحسب جنسیت) و نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل، پرسشنامه افکار خودکشی بک (1999)، پرسشنامه استاندارد طرح واره یانگ و براون (2001) و پرسشنامه شیوه های حل مسئله هپنر و پترسن (1987) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر به کمک نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. یافته ها: طرحواره های ناسازگار اولیه به طور مستقیم و نیز با میانجی شیوه های حل مسئله بر تمایل به خودکشی در نوجوانان شهر ایلام تاثیرگذار و قابل تبیین است. نتیجه گیری: شیوه های حل مسئله می تواند در تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه بر تمایل به خودکشی نوجوانان نقش میانجی داشته باشد. به این ترتیب می توان با شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه در نوجوانان، با آموزش شیوه های حل مسئله کارآمد، تمایل به خودکشی در موقعیت های بحرانی را در آنها کاهش داد.
نقش واسطه ای حساسیت انزجاری در رابطه بین ابعاد سرشت و اختلال پانیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
121 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش واسطه ای حساسیت انزجاری در رابطه بین ابعاد سرشت با اختلال پانیک بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی دانشجویان دانشگاه ارومیه در نیمسال تحصیلی 1398-1399 بودند که تعداد 377 نفر از آن ها با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و پرسش نامه های سرشت و منش (کلونینجر، شوراکیک و پرزیبرک، 1993)، حساسیت انزجاری (هیدت 1994) و نشانه های پانیک لیبویتز (1984) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. همچنین برای طبقه بندی، پردازش، تحلیل داده ها و بررسی فرضیه های پژوهش از نرم افزار Smart-PLS استفاده شده است. یافته ها: در پژوهش حاضر ضریب مسیر غیرمستقیم بین پاداش وابستگی (01/0p<، 309/0-β=) و پشتکار (01/0p<، 096/0-β=) با اختلال پانیک منفی و در سطح 01/0 معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین آسیب پرهیزی (01/0p<، 135/0β=) با اختلال پانیک مثبت و در سطح 01/0 معنادار بود. نتیجه گیری: این یافته ها نقش سرشت در ایجاد اختلال پانیک را مورد تأیید قرار می دهد و بیانگر توجه هرچه بیشتر به مبانی زیستی در درمان اختلال پانیک است. همچنین مدل آسیب شناختی پیشنهادی حاضر می تواند به فهم بهتر نقش انزجار در آسیب روانی و اثربخشی درمان های شناختی رفتاری در افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی از جمله اختلال پانیک کمک کند.
مسئولیت مدنی و کیفری آسیب های روحی زوجین به یکدیگر در زندگی مشترک زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
566 - 580
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مسئولیت مدنی و کیفری آسیب های روحی زوجین به یکدیگر در زندگی مشترک زناشویی صورت گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر از روش توصیفی - تحلیلی بهره برده و با استفاده از منابع کتابخانه ای حقوقی و فقهی معتبر انجام شده است. یافته ها: مسلما اولین اهداف زوجین از ازدواج کسب سود و منفعت نیست بلکه کسب آرامش، احترام، وفاداری، صمیمیت، امنیت است. از جمله خساراتی که ممکن است بر شخصی وارد آید. خسارت معنوی است که موضوع آن از دست دادن مال نیست؛ بلکه این خسارات بر خود شخص از نظر روحی و روانی وارد می شود. خسارت معنوی، غالباً مرتبط با حقوق مربوط به شخصیت افراد است و لطمه به تمامیت جسمانی و معنوی، مانند تألمات جسمانی، هویت، آبرو، عواطف و احساسات، حیثیت را در بر می گیرد. نتیجه گیری: در نتیجه در می یابیم اگر به دلیل دعوا و جنجال دائم زوجین یا سرزنش. سرکوب و تهمت هر یک از زوجین مبتلا به بیماری روحی شوند یا متضرر شوند مقصر ضامن مسئولیت مدنی و کیفری خسارت است اما این موضوع از نظر نیز دور نیست که جبران خسارت روحی صرفا به وسیله پرداخت پول نیست بلکه باید ابراز محبت، تعهد به عدم تکرار رفتار، عذر خواهی در عموم، روان درمانی و غیره... نماید.
نقش واسطه ای خودکارآمدی در پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس سبک های هویتی و نظارت والدین در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
117 - 132
حوزههای تخصصی:
نوجوانی از بحرانی ترین دوره های زندگی می باشد. و بیشترین ناسازگاری های رفتاری، از جمله گرایش به رفتار های پر خطر در این دوره نمود می یابد. این پژوهش با هدف پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس سبک های هویتی و نظارت والدین در نوجوانان با نقش واسطه ی خودکارآمدی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان کوهپایه در سال تحصیلی 1400 بود. تعداد 260 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس های خطر پذیری نوجوانان ایرانی، سبک های هویت بروزنسکی، نظارت والدینی سینگر و خودکارآمدی عمومی شرر بود. تحلیل آماری داده ها، از روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد سبک هویت هنجاری، نظارت والدین و خودکارآمدی بر رفتارهای پرخطر به صورت مستقیم اثر داشت. نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که متغیر خودکارآمدی نقش میانجی در رابطه بین نظارت والدین، سبک هویتی با رفتارهای پرخطر ایفا کرد. در نتیجه، برنامه ریزی نهادهای مربوطه و آموزش والدین، با توجه به نقش مهم نحوه ی نظارت والدین، سطح خودکارآمدی و سبک هویتی نوجوان در بروز رفتارهای پرخطر ضروری است.