فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
55 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف معناکاوی سبک زندگی جوانان مصرف کننده مواد اعتیادآورِ در فرحزاد تهران انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه جوانان مصرف کننده مواد مقیم پاتوق فرحزاد تهران بودند که از بین آن ها 35 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام گرفت. یافته ها: عوامل تاثیرگذار بر پیدایش و پویش سبک زندگی دل فریب اعتیادی و خودکشی خودخواسته شامل عوامل فردی و اجتماعی (شامل لذت جویی و حس کنجکاوی، پنداشت های غلط درباره مصرف مواد)؛ عوامل زمینه ساز، تداوم بخش و تشدیدکننده (شامل شرایط خانوادگی، اجتماعی، محیطی و اقتصادی)؛ و عوامل مداخله گر (شامل متغیرها و اختلالات روان شناختی و هیجانی، برچسب اجتماعی و پیامدها شامل احساس بی ارزشی، بی پناهی، شکست و خروج از زندگی معمولی) بودند. همچنین، راهبردها شامل معنابخشی به زندگی اعتیادی، مقاومت در برابر تغییر و تقسیم دردها با هم نوعان در پاتوق بود. نتیجه گیری: هم کنشی عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی و نهادی در پیدایش و معنادهی به سبک زندگی اعتیادی مشارکت کنندگان مؤثر بود. آنها با ناکامی در زندگی برای جبران تنهایی و انزوا به سبک زندگی دلفریب اعتیادی روی آورده و مرگ تدریجی و خودکشی خودخواسته را تجربه کردند. توجه به واقعیت های فراروی زندگی نوجوانان و جوانان، به خصوص ناامیدی و سرخوردگی های آنان به طور عمیق و فهم معنای زندگی از دریچه دید آنان، توصیه می شود.
مقیاس استحکام روانی نوجوانان: ویژگی های روان سنجی و رابطه ی آن با اهمال کاری و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
6 - 37
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی ویژگی های روان سنجی مقیاس استحکام روانی نوجوانان McGeown و همکاران (2016) و آزمون رابطه ی آن با اهمال کاری تحصیلی، اضطراب فراگیر و اضطراب ریاضی در قالب تحلیل مسیر بود. نمونه آماری پژوهش شامل 455 نفر از دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر زنجان بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به صورت حضوری و اجرای کلاسی به مقیاس های مربوطه پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها، به صورت دوفازی و با به کارگیری روش های آماری تحلیل عاملی و تحلیل مسیر انجام شد. در فاز اول پژوهش به بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس استحکام روانی پرداخته شد. نتایج نشان داد یک راه حل شش عاملی، مطابق با شش ویژگی پیشنهادی استحکام روانی یعنی چالش، تعهد، کنترل (زندگی و هیجان) و اعتمادبه نفس (توانایی ها و بین فردی)، نسبت به مدل های رقیب بهترین برازش مدل را دارد. به علاوه همسانی درونی کل مقیاس با استفاده از آلفای کرونباخ 81/0 به دست آمد. در فاز دوم پژوهش به آزمون اثرات مستقیم و غیرمستقیم استحکام روانی بر اضطراب (فراگیر و ریاضی) و اهمال کاری تحصیلی با به کارگیری تکنیک آماری تحلیل مسیر پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان که استحکام روانی اثر مستقیم بر اضطراب فراگیر، اضطراب ریاضی و اهمال کاری تحصیلی دارد به علاوه استحکام روانی با میانجی گری اضطراب فراگیر بر اهمال کاری تحصیلی و اضطراب ریاضی اثر غیرمستقیم دارد. پیامد یافته های پژوهش ازجمله کاربرد نتایج در مدارس و محیط های تحصیلی و پیشنهاد های پژوهشی برای مطالعات آتی موردبررسی قرار گرفت.
بررسی نقش آموزش مهارت ها مدیریت هیجان بر پرخاشگری دانش اموزان مقطع ابتدایی شهرستان کرج سال تحصیلی 1403- 1402
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
66 - 73
حوزههای تخصصی:
پرخاشگری در میان کودکان و نوجوانان یک مشکل اجتماعی جدی است که در سال های اخیر به سرعت گسترش یافته است به طوری که ناکامی ها و تنش های مکرر می توانند باعث بروز واکنش های نامناسب مانند پرخاشگری شوند پرخاشگری رفتارهای فیزیکی و کلامی تخریب کننده اشیاء با آسیب رساندن به افرادی است که به دنبال فرار با اجتناب از آن هستند. این پژوهش با هدف تاثیر آموزش مهارت های مدیریت هیجان بر پرخاشگری دانش آموزان انجام یافته است. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی به روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. از میان جامعه آماری پژوهش که شامل کلیه دانش آموزان پایه ششم ابتدایی ناحیه 1 شهر کرج در سال تحصیلی 1403-1402 می باشد، نمونه آماری متشکل از 30 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده به صورت تصادفی در یک گروه آموزش مهارت های مدیریت هیجانی و یک گروه کنترل جای دهی شدند. ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه خشم و پرخاشگری کودکان نیلسون و همکاران (۲۰۰۰) و پروتکل مهارت های مدیریت هیجانات مبتنی بر مدل فرایند گراس می باشد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مهارت های مدیریت هیجان به طورمعنی داری باعث کاهش پرخاشگری بدنی در دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی می شود
شناسایی مولفه های پویایی تعلیم و تربیت از دیدگاه معلمان و مدیران
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
36 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه شناسایی مؤلفه های پویای آموزش از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس با تمرکز بر انعطاف پذیری برنامه درسی، توسعه حرفه ای، رهبری و ادغام فناوری است. با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی، داده ها از طریق یک بررسی جامع ادبیات و مصاحبه های کیفی با مربیان جمع آوری شد. یافته ها بر نقش حیاتی انعطاف پذیری برنامه درسی در تطبیق روش ها و محتوای تدریس برای رفع نیازهای متنوع دانش آموزان تأکید می کند. توسعه حرفه ای مستمر به عنوان یک ضرورت برای ارتقای مهارت ها و دانش معلمان مطرح شد که آنها را قادر می سازد تا استراتژی ها و فناوری های نوآورانه آموزشی را به طور مؤثر پیاده سازی کنند. رهبری، به ویژه توسط مدیران مدارس، در پرورش یک فرهنگ حمایتی و نوآورانه در مدرسه محوری تشخیص داده شد. علاوه بر این، ادغام فناوری، فرآیندهای یادگیری و تدریس را با تعاملی تر و قابل دسترس تر کردن، بهبود می بخشد. نتایج این مطالعه با ادبیات موجود سازگار است و بر اهمیت سازگاری و نوآوری در آموزش تأکید می کند. با این حال، این مطالعه با ترکیب دیدگاه های معلمان و مدیران، دیدگاه جامع تری ارائه می دهد. توصیه هایی برای تحقیقات آینده شامل بررسی این مؤلفه ها در زمینه های مختلف آموزشی و توسعه استراتژی هایی برای اجرای مؤثر است. این مطالعه بینش های ارزشمندی را برای مربیان، سیاست گذاران و محققانی که هدفشان بهبود نتایج آموزشی از طریق محیط های آموزشی پویا و پاسخگو است، ارائه می کند
اثربخشی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی براساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۷۴-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تمامی ازدواج ها ممکن است به نوعی، دلزدگی را تجربه کنند؛ به طوری که با افکار و تصورات فراوانی درباره جدایی همراه باشد. لذا توجه به اثرات مخرب این پدیده و درمان به موقع آن حائز اهمیت است . هدف: هدف از پژوهش، تأثیر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی (پس آزمون - پیش آزمون - پیگیری 6 ماهه) بود. شرکت کنندگان 30 زوج با تشخیص دلزدگی زناشویی در سال 1401 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری متغیرها، پرسشنامه دلزدگی زناشویی 20 ماده ای پاینز (2002) بود. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش گروهی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی که با استفاده از شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده به روش پدیدارشناسی توسط نویسنده مقاله تدوین شده بود، شرکت کردند. برای تجزیه داده ها از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد با توجه به مقدار 48/58 =F برای منبع گروهی در سطح 01/0 P< معنادار و مداخله ی مبتنی بر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی اثربخش بود و با توجه به ضریب اتا، 68 درصد از تغییرات در کوواریانس دلزدگی زناشویی متأثر از رویکرد مداخله ای بود. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی بسته آموزشی، این بسته مشاوره ای می تواند در مراکز روانشناختی خانواده درمانی و زوج درمانی جهت آموزش زوجین و بهبود تعاملات آنان جهت کاهش دلزدگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی مداخلات گروهی مبتنی بر درمان شناختی رفتار مبتنی بر ذهن آگاهی برافزایش خود کارآمدی اجتماعی، خودتنظیمی و بهبود مهارت ارتباطی دختران ۱۶ الی ۱۹ سال
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به بررسی اثربخشی مداخلات گروهی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) در بهبود خودکارآمدی اجتماعی، خودتنظیمی و مهارت های ارتباطی در دختران نوجوان ۱۶ تا ۱۹ ساله پرداخت. یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون/پس آزمون انجام شد. با ۳۰ شرکت کننده که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بود و به دو گروه تجربی (n = 15) و کنترل (n = 15) تقسیم شده بودند، به کار گرفته شد. گروه مداخله یک برنامه درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی هشت هفته ای را گذراند بودند.جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های خودکارآمدی، خودتنظیمی و مهارت های ارتباطی بود که قبل و بعد از مداخله اجرا شد.تحلیل واریانس هم زمان برای ارزیابی تأثیر مداخله استفاده شد. نتایج نشان دهنده بهبودهای قابل توجهی در هر سه حوزه برای گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل بود. امتیازهای خودکارآمدی اجتماعی به طور قابل توجهی بهبود یافتند، که نشان دهنده افزایش اعتمادبه نفس در تعاملات اجتماعی و کاهش اضطراب بود. نتایج خودتنظیمی نشان دهنده افزایش کنترل عاطفی و کاهش تکانش گری بودند. علاوه بر این، نمرات مهارت های ارتباطی نشان دهنده بهبود وضوح، قاطعیت و توانایی های گوش دادن فعال بودند.یافته ها نشان می دهند که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی رویکرد مؤثری برای مقابله با چالش های روانی و اجتماعی در دوران نوجوانی است. ادغام درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی در چارچوب های آموزشی و درمانی می تواند مزایای قابل توجهی برای توسعه شخصی و بین فردی ارائه دهد.
طراحی و تبیین الگوی اهمال کاری تحصیلی: یک مطالعه کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی و مدل سازی الگوی اهمال کاری تحصیلی بر اساس نظریه داده بنیاد بود . این پژوهش با رویکرد کیفی و طراحی متوالی-اکتشافی انجام شده است. در بخش کیفی، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل داده بنیاد استفاده گردید. مشارکت کنندگان پژوهش شامل دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تهران بودند که بر اساس خوداظهاری درگیر مشکل اهمال کاری تحصیلی بودند. انتخاب نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری نظری صورت گرفت. برای جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که عوامل روان شناختی، کمال گرایی، اجتناب تجربی، اعتیاد به اینترنت و عوامل فرهنگی-اجتماعی به عنوان علل اصلی اهمال کاری تحصیلی از دیدگاه مصاحبه شوندگان شناسایی شدند. همچنین، مهم ترین عوامل محوری و فرعی مؤثر بر اهمال کاری تحصیلی شامل تعویق، بی اعتنایی، تنبلی، تکانشگری و عدم تمرکز بودند. در خصوص استراتژی های مقابله ای، خود شکوفایی و مدیریت زمان به عنوان راهکارهای اصلی برای کاهش اهمال کاری تحصیلی از سوی مصاحبه شوندگان معرفی شدند. عوامل زمینه ای مؤثر بر به کارگیری این استراتژی ها شامل مدیریت هیجان و اصلاح رفتار بود. همچنین، مداخلات راهبردی و مداخلات کلان به عنوان عوامل مداخله گر مهم در فرآیند مقابله با اهمال کاری تحصیلی مطرح گردید. در نهایت، پیامدهای استراتژی های مقابله ای شامل افزایش خودکارآمدی تحصیلی و ارتقای سلامت روانی دانشجویان گزارش شد. این نتایج می تواند راهگشای مداخلات مؤثر در زمینه مدیریت اهمال کاری تحصیلی در بین دانشجویان باشد.
مروری بر اثرات تغییرپذیری ضربانات قلبی بر شبکه مغزی تنظیم عواطف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرپذیری ضربانات قلبی، معیاری شناخته شده به مفهوم تغییرات ضربه به ضربه ضربانات قلبی است. در عین حال، دیده شده است که افراد با تغییرپذیری ضربان قلب بالا نسبت به افراد با تغییرپذیری ضربان قلب پایین، دارای سلامتی عاطفی بهتری هستند و در تنظیم عواطف خود بهتر عمل می نمایند. برای توجیه این پدیده دو مکانیسم پیشنهاد می شود. مکانیسم اول مربوط به ارتباط قلب از طریق سیستم عصبی خودمختار با شبکه های مغزی تنظیم عواطف است که از آن جمله می توان به قشر پیش پیشانی و همچنین آمیگدال اشاره نمود. مکانیسم دوم ارتباط قلب با الگوی خون رسانی مشخص به مغز با فرکانس معین می باشد. باید در نظر گرفت که ارتباط قلب و مغز دو طرفه است. به طوری که قلب بر سیستم عصبی مرکزی اثر می گذارد و به طور متقابل سیستم عصبی مرکزی هم با اثر بر قلب موجب تغییرات ایجاد شده در ضربان سازی آن می شود. در پژوهش های پیشین دیده شده است که نوسانات با دامنه زیاد در ضربانات قلبی، فعالیت نوسانی مغز را تعدیل می کند، و این مورد به ویژه در نواحی مغزی مرتبط با شبکه های تنظیم عواطف مرتبط است. مطالعات اخیر با استفاده از الگوی تنفس رزونانسی یا جلسات روزانه بیوفیدبک برای افزایش دامنه نوسانات ضربان قلب نشان می دهد که نوسانات فیزیولوژیکی با دامنه زیاد تأثیر معناداری بر سلامتی عاطفی به خصوص از طریق عصب واگ دارند. در مجموع به نظر می رسد سلامت فعالیت ضربان سازی قلب با عملکرد بهینه شبکه های مغزی تنظیم عواطف رابطه تنگاتنگی برقرار می نماید.
اثربخشی یادگیری مغز محور بر تعلل ورزی تحصیلی و ارتقای تاب آوری دانش آموزان با اختلال یادگیری
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۳۷۴-۳۶۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی یادگیری مغزمحور بر تعلل ورزی تحصیلی و ارتقای تاب آوری دانش آموزان پایه ششم ابتدایی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزﻣﺎیﺸﯽ با طرح پیش آزمون- پس آزمون ﺑﺎ ﮔﺮوه ﮐﻨﺘﺮل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان بوکان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 3042 نفر بود که از طریق روش نمونه گیری هدفمند تعداد 60 نفر بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و در دو گروه 30 نفر (آزمایش) و 30 نفر (گواه) گمارده شدند. در نهایت گروه آزمایش 8 جلسه 30 دقیقه ای و به مدت 4 هفته متوالی (هر هفته 2 جلسه) تحت آموزش یادگیری مغز محور جعفرپور و زارعی (1397) قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های تعلل ورزی سولومون و روثبلوم (1984) و تاب آوری کونور و دیوسون (2003) استفاده شد. بعد از تائید نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو ویلکز تجزیه وتحلیل داده های آماری با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره موردبررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد پروتکل آموزشی یادگیری مغزمحور بر تعلل ورزی تحصیلی و ارتقای تاب آوری دانش آموزان معنادار بود. بر اساس نتایج می توان گفت که آموزش یادگیری مغزمحور باعث کاهش سطح تعلل ورزی و ارتقاء سطح تاب آوری دانش-آموزان با اختلال یادگیری پایه ششم ابتدایی شهرستان بوکان می گردد.
شناسایی عوامل مؤثر بر آسیب پذیری نوجوانان در برابر اعتیاد با میانجی گری محیط مدرسه (مورد مطالعه: دبیرستان های هشتگرد)
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۵۸۰-۵۷۱
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر آسیب پذیری نوجوانان در برابر اعتیاد با میانجی گری محیط مدرسه (موردمطالعه: دبیرستان های هشتگرد) در سال تحصیلی 1402-1401 بود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ روش گردآوری داده ها از نوع توصیفی و به روش همبستگی بود. جامعه آماری موردپژوهش حاضر، شامل کلیه دانش آموزان دبیرستان های شهرستان هشتگرد می باشد. نمونه تحقیق با استفاده از فرمول کوکران و حجم جامعه 269 نفر انتخاب شدند و به پرسشنامه استعداد اعتیاد نوجوانان (ASQ-AV) به صورت مجازی پاسخ دادند. نتایج نشان داد که مقدار خی دو برابر 582/63، درجه آزادی برابر 9 و سطح معنی داری 0/001 است. چون سطح معنی داری کمتر از 0/05 فرض صفر رد می شود؛ بنابراین بین میانگین رتبه های مؤلفه های استعداد اعتیاد اختلاف معنی داری وجود دارد. مؤلفه های استعداد اعتیاد به ترتیب از زیاد به کم به صورت زیر می باشد: رفتارهای مخاطره آمیز، نارضایتی درونی، خودمحوری، روابط مخاطره آمیز با دوستان، ایمان و معنویت پایین، غیرقابل اعتماد بودن، نارضایتی از خانواده، خودنمایی، انحراف از هنجارها و افکار مثبت نسبت به مواد؛ بنابراین نتایج این پژوهش می تواند موردتوجه سازمان آموزش وپرورش، معلمان، والدین و دانش آموزان جهت کاهش آسیب پذیری در برابر اعتیاد قرار گیرد.
The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy in Resilience, Rumination and Dysfunctional Attitudes of Infertile Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۲ - Serial Number ۲۰, Spring ۲۰۲۴
71 - 83
حوزههای تخصصی:
Objective: In this study, the intervention of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on resilience, rumination, and dysfunctional attitudes in infertile couples is studied.Method: The research design was quasi-experimental with pre-test-post-test and a one-month follow-up with control groups. The statistical population of the study consisted of infertile couples referred to Ibn Sina Infertility Center in Tehran, where 30 infertile couples aged 24-40 were selected as research samples by using a purposive sampling method based on inclusion and exclusion criteria, who were then randomly assigned into two groups of 15 couples. The research instruments were Connor and Davidson's (2003) Resilience Questionnaire, the Nalen and Huxma (1991) rumination, and the Weissman and Beck (1978) dysfunctional attitude questionnaire that were provided to both groups to collect the required data. The control group stayed on the waiting list, and the mindfulness training was performed for the experimental group during eight weekly sessions (two 90-minute sessions per week), according to Segal, Williams, and Tisdale MBCT Protocol (2018). The sessions were performed online and on Skyroom's platform. The research data were analyzed using descriptive statistics and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).Results: The results showed that MBCT treatment improved resilience and reduced rumination and dysfunctional attitudes in the experimental group and the post-test and follow-up phase (P<0/001).Conclusion: According to the results, employing this approach for infertile couples is helpful and it can be suggested for improving their psychological conditions.
اثربخشی مداخله مبتنی بر چشم انداز زمان بر رضایتمندی، پایستگی و احساس موفقیت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
123 - 154
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر چشم انداز زمان بر مولفه های رضایتمندی تحصیلی، پایستگی تحصیلی و احساس موفقیت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش-آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر خانمیرزا است. بدین منظور از بین مدارس دخترانه شهرستان خانمیرزا یک مدرسه و سپس یک پایه تحصیلی به صورت تصادفی انتخاب و مورد سنجش قرار گرفتند. سپس از بین تعداد ۵۶ نفر که نمرات پایین تر از متوسط در متغیرهای پژوهش دریافت کردند ۲۴ نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و انتظار جایگزین شدند. گروه آزمایش ۸ جلسه مداخله دریافت کرده و گروه انتظار هیچ مداخله ای تا بعد از پیگیری نتایج دریافت نکردند. ارزیابی متغیرهای پژوهش با استفاده از پرسشنامه های رضایت تحصیلی Salehi (2014)، پایستگی تحصیلی Martin & Marsh (2008) و احساس موفقیت تحصیلی Salehi (2014)، در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام شد. داده ها پس از جمعآوری به وسیله نرم افزار SPSS22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در دو مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و گروه انتظار نسبت به پیش آزمون وجود دارد. بنابراین می توان گفت آموزش مبتنی بر چشم انداز زمان بر سه متغیر رضایت، پایستگی و احساس موفقیت تحصیلی دانش آموزان موثر بوده و این تاثیرات در طول زمان پایدار بوده است. مشاوران و روانشناسان از یافته های پژوهش حاضر می توانند جهت آموزش چشم انداز زمان در مدارس و مراکز مشاوره استفاده کنند و به رشد دانش آموزان در این زمینه کمک نمایند.
ارتباط بین سبک دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی در مبتلایان به درد مزمن: نقش میانجی ناگویی هیجانی و تعدیل گری تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
45 - 62
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درد مزمن به عنوان یک مشکل شایع می تواند بر سلامت جسمانی، بهزیستی روانی و کیفیت زندگی بیماران تأثیر گذارد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری ناگویی هیجانی و تعدیل کنندگی تاب آوری در رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مبتلایان به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر کاشان در سال 1401 بودند که از میان آن ها تعداد 181 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات پرسشنامه های سبک دلبستگی (کالینز و رید، 1989)، پرسشنامه ناگویی هیجانی (تورنتو، 1992) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون،2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی-فرم کوتاه به کاربرده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد ناگویی هیجانی رابطه بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و کیفیت زندگی (۰1/۰p<،347/۰-β=) و دلبستگی ناایمن وابستگی و کیفیت زندگی (۰5/۰p<،188/۰-β=) مبتلایان به درد مزمن را میانجی می کند. همچنین تاب آوری رابطه بین ناگویی هیجانی و کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن را تعدیل می کند (۰5/۰p<،121/۰-β=).
نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به درد مزمن سبک دلبستگی ناایمن می تواند از طریق ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تاب آوری عامل محافظت کننده تأثیر منفی ناگویی هیجانی بر کیفیت زندگی این بیماران است. این نتایج تلویحات مهمی برای متخصصان بالینی و تحقیقات در زمینه روانشناسی سلامت دارد
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی کارکنان شرکت توزیع نیروی برق انجام شد. روش مطالعه نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل وپیگیری سه ماه بود بر روی کلیه کارکنان شاغل در شرکت توزیع نیروی برق استان کرمانشاه در سال 1401 انجام شد. تعداد 40 نفر وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (20 نفر در هر گروه) تقسیم شدند. پس از انجام پیش آزمون به وسیله مقیاس سخت رویی(کوباسا،1979) ،تاب آوری(کونور،1979) وکیفیت زندگی (تستا ،2014) گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای ارزیابی تأثیر آموزش از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اخذ گردید. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS.23و با روش تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب تفاوت معنادار سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شده است. برمبنای این یافته ها می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق تأثیر مثبت دارد. بنابراین، می توان گفت که از این برنامه می توان برای کارکنان مشاغل سخت استفاده کرد.
Effectiveness of Cyberbullying/Victimization prevention package on Self-esteem and cognitive flexibility of adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to assess the impact of a cyberbullying and victimization prevention program on the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents in Osku City Iran. The research followed an experimental design with a pre-test and post-test approach. The study included all female junior high school students in Osku City during the academic year 2023-2024, selected through convenience sampling. Thirty students who had experienced cyberbullying and victimization were randomly assigned into two groups: an experimental group (15 students) and a control group (15 students). Data collection tools included a questionnaire on self-esteem, cognitive flexibility, and experiences of cyberbullying and victimization. The experimental group attended 10 sessions, each lasting 75 minutes, to receive training through the prevention program. Both groups took a pre-test before the sessions and a post-test after the training. The data were analyzed using inferential statistics and covariance analysis, which indicated that the cyberbullying and victimization prevention program effectively improved students' self-esteem and cognitive flexibility. With all research hypotheses confirmed, the strategies and skills taught to address cyberbullying and victimization contribute to enhancing the self-esteem and cognitive flexibility of students. It is recommended that educational administrators, particularly school counselors, organize workshops on cyberbullying and victimization prevention to improve the self-esteem and cognitive flexibility of adolescents.
رابطه پریشانی ذهنی و پردازش هیجانی با بهزیستی روانشناختی در جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
301 - 309
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این تحقیق تعیین رابطه پریشانی ذهنی و پردازش هیجانی با بهزیستی روانشناختی در جوانان بود. روش تحقیق: این تحقیق از لحاظ هدف از نوع کاربردی، از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی و از لحاظ گردآوری داده ها از نوع مطالعات میدانی است. جامعه آماری شامل جوانان شهر تبریز بود. تعداد نمونه با استفاده از نمونه گیری در دسترس، بر اساس فرمول کوکران (در جامعه نامحدود) بیشترین تعداد یعنی 385 نفر تعیین شد. ابزار مورد استفاده در این تحقیق برای گردآوری داده ها پرسشنامه های پریشانی روانشناختی کسلر و همکاران (2002)، پردازش هیجانی باکر و همکاران (2010) و بهزیستی روان شناختی ریف (1989) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که بین پریشانی ذهنی و بهزیستی روانشناختی در جوانان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد اما بین پردازش هیجانی و بهزیستی روانشناختی در جوانان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که برازش مدل علی رابطه بین پریشانی ذهنی و پردازش هیجانی با بهزیستی روانشناختی در جوانان مورد تایید است.
اثربخشی آموزش مهارت های اساسی زندگی بر سرمایه روانشناختی، تنظیم هیجانی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسر زندانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
71-82
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های اندکی بر روی زنان دارای همسر زندانی یا سرپرست خانوار انجام شده و لازم است پژوهش هایی با هدف بهبود سرمایه روانشناختی، تنظیم هیجانی و کیفیت زندگی آنان انجام شود. در نتیجه، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های اساسی زندگی بر سرمایه روانشناختی، تنظیم هیجانی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسر زندانی بود. روش و مواد: مطالعه حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه این مطالعه همه زنان دارای همسر زندانی شهر تهران بودند. حجم نمونه برای هر گروه 15 نفر در نظر گرفته شد و بر همین اساس 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 120 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های اساسی زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1998) قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سرمایه های روان شناختی (لوتانز و همکاران، 2007)، دشواری در تنظیم هیجانی (گراتز و روئمر، 2004) و فرم کوتاه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996) بودند. داده های این مطالعه با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های اساسی زندگی باعث افزایش معنادار سرمایه روانشناختی و کیفیت زندگی و کاهش معنادار دشواری در تنظیم هیجانی در زنان دارای همسر زندانی شد (001/0P<). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های اساسی زندگی نقش موثری در افزایش سرمایه روانشناختی و کیفیت زندگی و کاهش دشواری در تنظیم هیجانی در زنان دارای همسر زندانی داشت. بنابراین، برای بهبود ویژگی های روانشناختی در گروه های آسیب پذیر از جمله زنان دارای همسر زندانی می توان از روش آموزش مهارت های اساسی زندگی استفاده کرد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور بر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی با مشکل هایی در زمینه سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی مواجه هستند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور بر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی بود. روش و مواد: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در فصل بهار سال 1403 بودند. نمونه پژوهش 40 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای (هفته ای یک جلسه) تحت آموزش ذهن آگاهی شفقت محور قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس سلامت روانشناختی (نجاریان و داودی، 1380)، مقیاس ناگویی خلقی (بگبی و همکاران، 1994) و مقیاس سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) بودند و داده های آن با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در هر دو متغیر سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش ذهن آگاهی شفقت محور باعث افزایش سلامت روانشناختی و کاهش ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی شد (001/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه یعنی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی شفقت محور باعث افزایش سلامت روانشناختی و کاهش ناگویی خلقی در زنان مبتلا به ناسازگاری زناشویی، درمانگران و متخصصان سلامت می توانند از روش آموزش ذهن آگاهی شفقت محور در کنار سایر روش های آموزشی موثر جهت بهبود سلامت روانشناختی و ناگویی خلقی استفاده کنند.
Investigation of the Psychometric Properties of the Persian Version of the Relationship Flourishing Scale(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to validate the Persian version of the Relationship Flourishing Scale (RFS) on a sample of married Iranian students. Method: The study was descriptive-correlational and applied in nature. The sample consisted of 352 individuals (89% female), selected through multi-stage cluster sampling. The data collection tools included the Fowers et al.'s Relationship Flourishing Scale (2016), Adams et al.'s Sexual Mindfulness Questionnaire (2015), and the short form of Booth et al.'s Marital Instability Questionnaire (1989). Data analysis was performed using SPSS26 and AMOS24 software, utilizing descriptive statistics and confirmatory factor analysis (Cronbach's Alpha, Pearson correlation, and construct validity and reliability). Findings: The results of the confirmatory factor analysis were satisfactory, confirming the psychometric properties of the Relationship Flourishing Scale. The factor structure of the questionnaire, consisting of four factors (having meaning, shared goals, personal growth, and being in a relationship), was validated. Cronbach's Alpha calculated for the overall questionnaire was 0.83, and for the factors having meaning, shared goals, personal growth, and being in a relationship, it was 0.82, 0.83, 0.89, and 0.80 respectively, confirming the construct reliability. Fit indices (GFI = 0.90, NFI = 0.92, CFI = 0.94, TLI = 0.91, CMIN/df = 4.92) were within acceptable ranges, and construct validity was confirmed. Conclusions: The factor structure of the original English version of the Relationship Flourishing Scale was replicated, and satisfactory internal reliability was found. Consequently, the translated Persian version of the Relationship Flourishing Scale can serve as a valid tool for assessing the quality of marital relationships in research and clinical settings within the Iranian community.
Effects of Cognitive-Based Problem-Solving skills On Changing Parenting Styles and Reducing Parental Anger(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study aims to examine the effect of cognitive problem-solving skills training on parents' parenting styles and their anger reduction towards their children. Method: The method of this research is quasi-experimental with a pretest-posttest single-group design without follow-up. The sample group consisted of 69 mothers of children aged 4 to 7 years, selected through convenience sampling. In these workshops, which were held over 9 two-hour sessions across 9 weeks, parents were made aware of effective and ineffective methods of dealing with children's behaviors, and practiced exercises to improve their response style to challenging behaviors of children. To evaluate the effectiveness of the training program, two questionnaires were used: the Parenting Styles questionnaire (Shokoohi Yekta & Parand, 2007) and the Anger Assessment questionnaire (Shokoohi Yekta & Zamani, 2007). The research data were analyzed with ANOVA and t-test methods using SPSS software. Findings: The results showed that participation in the problem-solving workshop had a positive effect on participants' performance regarding their parenting styles. Such that, this program led to an increase in the problem-solving parenting style and a decrease in parents' use of other ineffective parenting styles such as advising without explanation, and punishment and scolding (P<0.05). However, the analysis of the findings did not show a significant difference in terms of reducing mothers' aggression towards their children (P>0.05). Conclusion: Accordingly, it can be inferred that training in problem-solving skills can be used to improve parenting styles and the quality of interpersonal communications within the family.