فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی و استرس انتظارات تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم انجام شد. روش شناسی: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسط دوم شهرستان تنکابن در سال تحصیلی 1404-1403 بودند. نمونه پژوهش حاضر 30 نفر از افراد جامعه بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی مثبت و منفی تری-شورت و همکاران (1995) و پرسشنامه استرس انتظارات تحصیلی انگ و هوان (2006) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکووا) و تک متغیره (آنکووا در متن مانکووا) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری در پس ازمون دو گروه ازمایش و کنترل از نظر میانگین نمرات متغیرهای کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی و استرس انتظارات تحصیلی دارد (001/0>P). نتیجه گیری: به این صورت که طرحواره درمانی سبب افزایش کمال گرایی مثبت و کاهش کمال گرایی منفی و استرس انتظارات تحصیلی دانش آموزان شد.
مدل پارادایمی برانگیزاننده های فرهنگی و اجتماعی رفتار پرخطر جنسی در نوجوانان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
61 - 76
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل و پیامدهای فرهنگی-اجتماعی رفتار پرخطر جنسی در نوجوانان شهر تهران بوده است.
روش: روش مورداستفاده در این پژوهش از نوع کیفی با راهبرد نظریه زمینه ای است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 24 نفر از نوجوانان دارای رفتار پرخطر جنسی در شهر تهران بوده که با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از روش مصاحبه عمیق جمع آوری، و به کمک روش کدگذاری نظری (باز، محوری و انتخابی) تجزیه وتحلیل شده اند.
یافته ها: به طورکلی در فرآیند تجزیه وتحلیل داده ها، 38 مقوله فرعی و 13 مقوله اصلی خلق شد. یافته های کلی حاکی از آن است که فقدان هدف و بیش کنترل گری به عنوان شرایط علّی، مهاجرت، فقر ادراک شده و فضای مجازی به عنوان شرایط زمینه ای، برچسب خوردن و محدودیت های دینی و فرهنگی به عنوان شرایط مداخله گر در بروز رفتار پرخطر جنسی استخراج شدند. جست وجوی مکان امن و خلوت و تلاش برای صمیمت زیاد با دوستان به عنوان راهبردهای به کاررفته شده توسط نوجوانان و نگرانی از گیر افتادن توسط پلیس، ترس از برخوردها و تنبیه های شدید خانواده و نگرانی از افشا نیز به عنوان پیامدهای این نوع رفتارها شناسایی شده اند.
نتیجه گیری: تأثیر متقابل شرایطی مانند مشکلات اقتصادی، مهاجرت، فضای مجازی و محدودیت های دینی و فرهنگی در شکل گیری رفتار پرخطر جنسی در نوجوانان مشخص گردید. لذا پیشنهاد می شود که برای کاهش این رفتارها، اقداماتی در جهت افزایش صمیمیت در خانواده ها و آموزش و ارتقای سواد رسانه ای والدین و نوجوانان انجام شود.
الگوی ساختاری سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و کنترل و انعطاف پذیری شناختی با افسردگی نوجوانان با نقش میانجی گر نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: سیستم های بازداری و فعال ساز رفتاری تغییرات خلق و خو و رفتارهای شخص را بر اساس عوامل زمینه ای تبیین می کند و بنابراین تفاوت های فردی در حساسیت ها منجر به تفاوت هایی در پردازش می شود. علاوه بر آن نشخوار فکری به عنوان یک سبک پاسخ پایدار ارتباط نزدیکی با حفظ اختلال افسردگی اساسی دارد و یک الگوی ناسازگار از متمرکز بر افکار و احساسات منفی است. با توجه به تأثیر افسردگی بر ابعاد عاطفی، جسمی و شناختی می تواند در افراد مبتلا مشکلاتی را در توجه، حافظه و کنترل شناختی ایجاد کند، بنابراین، پژوهش های بیشتر در خصوص کنترل شناختی در اختلال افسردگی مورد نیاز است. هدف: این پژوهش با هدف الگوی ساختاری سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و کنترل و انعطاف پذیری شناختی با افسردگی نوجوانان با نقش میانجی گر نشخوار فکری انجام شد. روش: این پژوهش ازنظر هدف بنیادی و از نظر روش یک پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند. نمونه پژوهش 347 نفر از دانش آموزان شهر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های از پرسشنامه های نشخوار فکری نالن هوکسما و همکاران (1991)، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی زیگموند و اسنیت (1983)، پرسشنامه سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری کارور و وایت (1994) و پرسشنامه کنترل و انعطاف پذیری شناختی گیبرس و همکاران (2018) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری و AMOS.24 و SPSS.27 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین سیستم فعال سازی رفتاری، کنترل و انعطاف پذیری شناختی با نشخوار فکری و افسردگی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 P<). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 20 درصد از واریانس نشخوار فکری توسط کنترل و انعطاف پذیری شناختی و سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری تبیین می شود. در نهایت 29 درصد از واریانس افسردگی توسط کنترل شناختی و انعطاف پذیری و سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و نشخوار فکری تبیین می شود. نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها استفاده از مداخلات درمانی که زمینه را برای انعطاف پذیری روانشناختی و کنترل شناختی فرام سازد می تواند در جهت کاهش نشخوار گری و علائم افسردگی کمک کننده باشد.
نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
15 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد-فرزند با اقدام به خودکشی در زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی بود. جامعه آماری مادران دانش آموزان مناطق کمتر برخوردار شهرستان خاش در سال ۱۴۰۳بود. نمونه پژوهش 220 نفر بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی از پنج مدرسه در مناطق کم برخوردار انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی با استفاده ازتحلیل مسیر بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اقدام به خودکشی عثمان و همکاران (۲۰۰۱)، بدرفتاری دوران کودکی حسین خانی و همکاران (1392)، تعارض والد-فرزند پیانتا (1994) و پریشانی روانی کسلر و همکاران (۲۰۰۲) بود. داده ها با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم متغیرهای بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی و پریشانی روانی معنادار شد و مسیر پریشانی روانی به اقدام به خودکشی نیز معنا دارشد (۰۱/۰>P) . هم چنین تمامی مسیرهای غیرمستقیم از طریق میانجی پریشانی روانی معنادار شد. علاوه بر این مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. طبق نتایج، شناخت عوامل مؤثر در اقدام به خودکشی زنان و اهمیت مداخلات فرهنگی برای کاهش پریشانی روانی و بهبود روابط خانوادگی در پیشگیری از خودکشی گام مهم و مفیدی محسوب می شود.
رابطه ساختاری ادراک ویژه تکلیف و یادگیری کلاسی: نقش میانجی سازماندهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بر اساس پژوهش های متعدد راهبردهای سازماندهی شناختی با پیشرفت تحصیلی ارتباط دارد و موجب بهبود یادگیری می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای سازمان دهی در رابطه بین ادراک ویژه تکلیف و یادگیری کلاسی دانش آموزان بود. روش: روش این پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مشغول به تحصیل در پایه نهم مدارس دوره یکم متوسطه شهر کرمان در سال تحصیلی ۱400-۱399 بودند که به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 400 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. تمامی افراد نمونه پرسشنامه های عاطفه مثبت و منفی (واتسن و همکاران، 1988)، خودتنظیمی (بوفارد و همکاران، 1995)، تلاش (دوپی رایت و مارین، 2005)، کنترل تحصیلی (پری و همکاران، 2001)، خودکارآمدی (جروسالم و شوارزر، 1992)، فشار و سختی ادراک شده (بورگ، 1982)، مفهوم خویشتن (بک و همکاران، 1990) و آزمون محقق ساخته ریاضی را تکمیل کردند. داده ها با روش معادلات ساختاری و نرم افزار Spss24 و Amos23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که ادراک ویژه تکلیف بر سازمان دهی (05/0, p<60/0γ = ) و یادگیری کلاسی(05/0, p<46/0γ = ) اثر ساختاری مستقیم دارد، سازماندهی بر یادگیری کلاسی اثر ساختاری مستقیم دارد(05/0, p<26/0β = )، و سازمان دهی در رابطه بین ادراک ویژه تکلیف و یادگیری کلاسی نقش میانجی ایفا می کند (001/0> p،427/0 = BS). نتیجه گیری: برای دستیابی به یادگیری مؤثر کلاسی نه تنها باید درک ویژه ای از تکلیف ایجاد کرد، که باید به یادگیرنده کمک کرد با سازماندهی عواطف، راهبردها و اراده اقدام به یادگیری کند. مربیان می توانند با طراحی تکالیف واضح و ارائه بازخورد سازنده، ادراک دانش آموزان از تکالیف و سازمان دهی را بهبود دهند. آموزش مهارت های سازمان دهی مانند برنامه ریزی و مدیریت زمان را می توان از طریق ابزارهایی مانند چک لیست ها و عملکرد کلاسی ارتقا داد. ایجاد محیط های یادگیری حمایتی و ارائه بازخورد مستمر، یادگیری کلاسی را با تقویت ادراک و سازمان دهی به طور مداوم بهبود می دهد.
The Mediating Role of Body Checking Behavior and Body Image in the Relationship Between Emotional Regulation and Coping Styles with Binge Eating Disorder in Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to investigate the mediating role of body checking behavior and body image in the relationship between emotional regulation and coping styles with binge eating disorder. Methods: The research design was a cross-sectional descriptive study of a correlational nature. The target population consisted of all women visiting clinics in Shiraz, and a sample of 200 women was selected using the convenience sampling method. The measurement tools used in this study included the Body Checking and Body Image Questionnaire, the Emotion Regulation Questionnaire, the Coping Styles Questionnaire, and the Binge Eating Disorder Scale. The obtained data were analyzed at both descriptive and inferential levels. In the descriptive section, indices such as mean, standard deviation, minimum, and maximum scores were calculated. At the inferential level, Pearson correlation coefficient and path analysis with structural equation modeling were conducted. Findings: The results indicated that body checking behavior and body image, as mediating variables, create a significant relationship between emotional regulation and coping styles with binge eating disorder. Both emotional regulation and body checking behavior directly and indirectly predicted binge eating disorder. Additionally, coping styles, particularly problem-focused coping, helped reduce binge eating behaviors, whereas emotion-focused and avoidant coping styles had more negative effects on this disorder. Conclusion: These results emphasize that body image and checking behaviors can increase body dissatisfaction and contribute to the persistence of binge eating disorder.
Comparison of the Effectiveness of Mindfulness-Based Therapy and Transactional Analysis on Sexual Function and Sexual Satisfaction in Female Patients with Bipolar Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effectiveness of mindfulness-based therapy and transactional analysis on sexual function and sexual satisfaction in female patients with bipolar disorder. Methods: In this study, 20 women with bipolar disorder who referred to the Gyrus Specialty Neurology and Psychiatry Clinic in Tehran from April to August 2022 were selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups: mindfulness-based therapy, transactional analysis therapy, and a control group. All participants completed the Female Sexual Function Index (FSFI) by Rosen et al. (2000) and the Sexual Satisfaction Scale by Larson et al. (1998) before and after the intervention. The mindfulness-based therapy group underwent eight 90-to-120-minute sessions held twice a week, while the transactional analysis group received treatment in nine 60-to-120-minute sessions held twice a week. Data were analyzed using descriptive statistics and repeated measures analysis. Findings: The results indicated that both mindfulness-based therapy and transactional analysis therapy had an effect on sexual function and sexual satisfaction in female patients with bipolar disorder. Moreover, a comparison of the effectiveness of the two therapeutic approaches across all dimensions showed that mindfulness-based therapy had a greater impact on sexual function and sexual satisfaction in female patients with bipolar disorder compared to transactional analysis. Conclusion: Therefore, the use of mindfulness-based therapy is recommended in psychology clinics.
Structural Equation Modeling of Marital Conflicts Based on Early Maladaptive Schemas, Gender Stereotypes, and Emotional Needs with the Mediation of Coping Styles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to develop and test a structural equation model for predicting marital conflict based on early maladaptive schemas, gender stereotypes, and emotional needs, with the mediating role of coping styles. Methods and Materials: The research adopted a correlational design using structural equation modeling. The statistical population included 1,760 married men and women with marital conflicts who had sought counseling services in Tehran in 2024. Using purposive sampling, 500 participants were selected who had been married for at least six months and voluntarily completed six standardized questionnaires: the Marital Conflict Questionnaire (MCQ), Young Schema Questionnaire-Short Form, Bem Sex Role Inventory (short form), Emotional Needs Questionnaire, Young-Rigg Schema Avoidance Inventory, and Young’s Overcompensation Inventory. Data were analyzed using SmartPLS software through both descriptive and inferential statistics, including path coefficients and indirect effects. Findings: The results showed that disconnection and rejection schema (β = 0.413, p < 0.001), other-directedness (β = 0.214, p < 0.001), avoidance coping (β = 0.217, p < 0.001), and overcompensation coping (β = 0.122, p = 0.010) were significant direct predictors of marital conflict. Emotional needs significantly predicted both avoidance (β = 0.175, p = 0.014) and overcompensation coping (β = 0.246, p < 0.001). Gender stereotypes also played a role, with neutrality negatively predicting marital conflict (β = –0.229, p < 0.001). Mediation analysis confirmed significant indirect effects of impaired autonomy and emotional needs on marital conflict via avoidance coping, and of impaired limits and over-vigilance via overcompensation coping (p < 0.05). However, several indirect paths through gender stereotypes were not statistically significant. Conclusion: The findings support a comprehensive model where early maladaptive schemas, emotional needs, and gender stereotypes predict marital conflict through maladaptive coping styles. These insights can inform schema-based couple therapy by addressing cognitive-emotional vulnerabilities and promoting healthier coping mechanisms in marital relationships.
مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در این پژوهش مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، والدین کودکان مبتلا به نقص توجه و بیش فعالی شهر تهران در سال 1402 بود که از بین آن ها به طور در دسترس 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره جایگذاری شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتاری کودکان راتر (1964، RCBQ) بود. پس از اجرای پیش آزمون در هر سه گروه، گروه های آزمایش به مدت 10 جلسه، هفته ای یک جلسه، تحت آموزش و مداخله گروهی قرار گرفتند. سپس میزان مشکلات رفتاری در هر دو گروه آزمایش و همچنین گروه کنترل مجدداً مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون گروه های مداخله (آدلری و رفتاری) و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). بنابراین آموزش والدین چه با رویکرد آدلری و چه با رویکرد رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است. همچنین نتایج دو گروه آزمایش آدلری و رفتاری با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش والدین با دو رویکرد آدلری و رفتاری اثربخشی یکسانی بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه دارد.
اثربخشی بازی درمانی بر اضطراب، افسردگی و تصویر بدنی کودکان مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی بر اضطراب، افسردگی و تصویر بدنی کودکان مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کودکان 7 تا 10 سال بستری شده در بخش سرطان بیمارستان کودکان مفید شهر تهران در پاییز سال 1402 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب آشکار کودکان (RCMS) (رینولدز و همکاران، 1978)، افسردگی کودکان و نوجوانان (CDS-A) (لانگ و همکاران، 1978) و روابط چند بعدی بدن- خود (MBSRQ) (کش، 1985) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله بازی درمانی در 8 جلسه 45 دقیقه و هفته ای دوبار دریافت کردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در متغیر اضطراب تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p، 86/8=d) و پیش آزمون پیگیری (05/0>p، 34/6-= d) معنادار است. در متغیر افسردگی نیز تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p، 75/7=d) و پیش آزمون و پیگیری (05/0>p، 06/5-=d) معنادار گزارش شد؛ همچنین در متغیر تصویر بدنی نیز تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p، 36/9-=d) و پیش آزمون پیگیری (05/0>p، 5934/4= d) معنادار گزارش شد. بر این اساس می توان گفت استفاده از بازی درمانی می تواند در بهبود اضطراب، افسردگی و تصویر بدنی کودکان مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان موثر باشد.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۹۲-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان دختر شهر قم در سال 1402 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخله پرسشنامه بحران هویت (ICQ، احمدی، 1387)، اسنادخصمانه (HDS، آرنتز و همکاران، 2003) و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS، فریستون، 1994) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در 20 جلسه 90 دقیقه و هفته ای دوبار دریافت کردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در متغیرهای اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p) و طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر بوده است (05/0>P). بر این اساس می توان گفت استفاده از طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار می تواند در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر باشد.
فراتحلیل اثربخشی درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال عملکرد جنسی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد جنسی زنان با استفاده از روش فرا تحلیل است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع فرا تحلیل است که به منظور ترکیب و تجزیه وتحلیل نتایج پژوهش های مختلف انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی پژوهش هایی است که تأثیر درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال عملکرد جنسی زنان را بررسی کرده اند و در پایگاه های Magiran و SID منتشرشده اند. جستجوی مقالات در فاصله زمانی 1393 تا 1403 انجام گرفت. برای گردآوری داده ها از فرم کاربرگ فرا تحلیل استفاده شد که شامل اطلاعاتی همچون شناسه پژوهش، مشخصات نمونه، و شاخص های آماری بود. با غربال مطالعات درنهایت 23 مطالعه وارد تحلیل نهایی شد. یافته ها: نتایج فرا تحلیل نشان داد که درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد جنسی زنان دارند. اندازه اثر در مدل های ثابت و تصادفی به ترتیب 22/1 و 45/1 به دست آمد که نشان دهنده تأثیر مثبت و متوسط درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی است. همچنین، نتایج تحلیل های جزئی تر نشان داد که پروتکل MBSR (درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس 8 جلسه ای) بیشترین تأثیر را بر عملکرد جنسی زنان نسبت به سایر پروتکل ها دارد. پروتکل های شناختی-رفتاری و سکس تراپی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیرات مثبت اما ضعیف تری نسبت به MBSR داشتند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت که درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی می توانند به عنوان یک روش مؤثر برای بهبود جنبه های مختلف سلامت جنسی زنان در نظر گرفته شوند.
اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه بر اساس تجربه زیسته نوجوانان مبتلا به رفتارهای خودآسیب رسان بر تصویر بدنی و سلامت معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود تصویر بدنی و سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل شده با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان 13 تا 17 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود که دارای رفتارهای خودآسیب رسان بودند. 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مبتنی بر پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندبعدی تصویر بدنی و پرسشنامه سلامت معنوی الیسون و پالوتزین بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل آماری نشان داد که اثر گروه، زمان و تعامل گروه × زمان برای متغیرهای تصویر بدنی و سلامت معنوی معنادار بود (p < 0.001). نتایج آزمون بونفرونی نیز نشان داد که در گروه آزمایش، تفاوت بین پیش آزمون و پس آزمون و نیز پیش آزمون و پیگیری در هر دو متغیر معنادار بوده است (p < 0.001)، در حالی که در گروه کنترل هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته می تواند به طور معناداری موجب بهبود تصویر بدنی و ارتقاء سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان شود و اثرات آن تا پنج ماه پس از مداخله نیز پایدار باقی بماند.
نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی: مروری بر ادبیات و پژوهش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۸۴-۲۶۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: هوش های چندگانه، به عنوان یکی از نظریه های شناخته شده در روانشناسی، نقش مهمی در تصمیم گیری های مختلف از جمله مسیر شغلی ایفا می کنند. با وجود پژوهش ها متعدد در این حوزه، شکاف های علمی قابل توجهی در بررسی نحوه تأثیرگذاری انواع مختلف هوش بر تصمیم گیری شغلی مشاهده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف مرور پژوهش های موجود پیرامون نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر مروری از نوع مرور منظم اسناد بود. جامعه این مطالعه شامل تمامی منابع علمی و پژوهشی مرتبط با مفاهیم نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی بود. این منابع شامل مقالات علمی، کتاب ها، گزارش های پژوهشی و تحلیل های انتقادی منتشرشده در بازه زمانی 2000 الی 2024 در پایگاه های داده علمی معتبر و نشریات بین المللی بود. روش نمونه گیری در این مطالعه به صورت غیرتصادفی و هدفمند بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. یافته ها: یافته های مرور نشان می دهد که هر یک از انواع هوش های چندگانه، از جمله هوش منطقی-ریاضی، هوش میان فردی، و هوش درون فردی، تأثیرات متفاوتی بر تصمیم گیری مسیر شغلی دارند. به ویژه، هوش میان فردی در انتخاب مشاغل مرتبط با تعامل اجتماعی و هوش منطقی-ریاضی در مشاغل فنی و تحلیلی تأثیرگذارتر بوده است. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که استفاده از نظریه هوش های چندگانه می تواند به درک بهتری از فرآیند تصمیم گیری مسیر شغلی کمک کند و به مشاوران شغلی و برنامه ریزان منابع انسانی در ارائه راهبردهای متناسب با قابلیت های فردی یاری رساند.
اثر بسته بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر فعالیت بدنی کودکان چاق
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فعالیت بدنی یکی از مولفه های مهم در درمان کودکان چاق محسوب می شود و بنابراین ارتقاء آن اهمیت بسیاری دارد. هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثر بسته بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر فعالیت بدنی کودکان چاق انجام شد. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با پیش-آزمون، پس-آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه مراجعه کنندگان به مراکز سلامت ایرانیان-شهر اصفهان در فاصله نیمه دوّم سال 1400 تا نیمه نخست سال 1401 بودند. 45 زوج والد-کودک چاق به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی ساده به 2 گروه آزمایش (22 زوج) و گواه (23 زوج)، گمارده شدند. کلیه والدین مونث و میانگین سن آنها 64/34 سال بود. متوسط سن کودکان از هر 2 جنسیّت 41/9 سال بود. همزمان با سنجش های هفتگی قد و وزن 2 گروه، گروه آزمایش 11 جلسه 45 دقیقه ای آموزش بسته بازی درمانی را دریافت نمودند ولی گروه گواه هیچگونه مداخله ای دریافت ننمودند. ابزار سنجش مقیاس لذت از فعالیت بدنی (مور و همکاران، 2009)، بود. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 29 و روش های آماری مجذور کای و تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 0۵/0 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند میان 2 گروه تفاوت معناداری از لحاظ داده های جمعیت شناختی وجود ندارد. همچنین مشخص شد بسته بازی درمانی بر ارتقاء فعالیت بدنی کودکان چاق تاثیر معناداری (05/0>P)، دارد. نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، آموزش بسته بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی تاثیر معناداری بر ارتقاء فعالیت بدنی کودکان چاق دارد و بنابراین می توان از آن در ارتقاء فعالیت بدنی کودکان چاق استفاده نمود.
اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و درمان فراشناختی بر ولع مصرف در افراد وابسته به مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتیاد به مواد مخدر یکی از چالش های اصلی در حوزه سلامت عمومی است که با پیامدهای منفی روانی، جسمی و اجتماعی همراه است.در عرصه مداخلات در حیطه اعتیاد نیز، درمانهای روانشناختی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده اند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و درمان فراشناختی بر ولع مصرف افراد وابسته به مصرف مواد انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و جامعه آماری کلیه افراد وابسته به مصرف مواد شهرستان سمنان در سال 1400 بود که با روش نمونه گیری در دسترس، 75 نفر با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش1 (درمان شناختی- رفتاری)، گروه آزمایش 2 (درمان فراشناختی) و یک گروه گواه جایگذاری شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه سنجش ولع مصرف لحظه ای فرانکن و همکاران(2002) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان دادند هر دو مداخله در بهبود ولع مصرف در افراد وابسته به مواد مؤثر واقع شدند. همچنین بین اثربخشی دو درمان، تفاوت معنادار نبود (01/0p<). طبق نتایج به دست آمده هر دو درمان می توانند با ایجاد تغییر در متغیرهای شناختی مرتبط با سوء مصرف مواد مانند باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز، خودکارآمدی و راهبردهای تنظیم هیجان خطر بازگشت به مصرف مواد را کاهش می دهد. لذا می توان از درمان شناختی - رفتاری و فراشناختی جهت پیشگیری از عود مجدد در افراد وابسته به مواد استفاده نمود.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری جنسی بر خودپنداره جنسی، خودابرازی جنسی، اختلال نعوظ و کمبود میل جنسی در بیماران مبتلا به کژکاری جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
93 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری- جنسی بر خودپنداره جنسی، خودابرازی جنسی، اختلال نعوظ و اختلال کمبود میل جنسی در بیماران مرد مبتلا به کژکاری جنسی بود.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مرد مبتلا به اختلال نعوظ و کمبود میل جنسی مراجعه کننده به متخصصان اورولوژی منطقه یک شهر تهران بود. از این جامعه نمونه ای به حجم 26 نفر به روش هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (13 نفر) و کنترل (13 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای را به مدت دو و نیم ماه دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. ابزارهای به کار برده شده در این مطالعه شامل پرسشنامه عملکرد جنسی مردان روزن و همکاران (1997)، پرسشنامه استاندارد خودپنداره جنسی اسنل (1995)، پرسشنامه خودابرازی جنسی اسنل، بلک، کلارک (1987) هستند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره به علاوه آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون، درمان شناختی رفتاری جنسی موجب افزایش معنی دار خودپنداره جنسی مثبت (P≤ 0.001) و خود ابرازی جنسی (P≤ 0.001) و کاهش معنی دار اختلال نعوظ (P≤ 0.001) و افزایش معنی دار میل جنسی (P≤ 0.001) در بیماران مرد مبتلا به اختلال کژکاری جنسی شد.
نتیجه گیری: درمان شناختی- رفتاری- جنسی با بهره گیری از تکنیک های شناختی- رفتاری و آموزش رفتارهای جنسی می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود خودپنداره جنسی، خودابرازی جنسی، اختلال نعوظ و کمبود میل جنسی در بیماران مرد مبتلا به کژکاری جنسی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی درمان فرا تشخیصی یکپارچه نگر بر شایستگی اجتماعی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
61 - 74
حوزههای تخصصی:
اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده با نمود رفتارهای قانون شکنانه و پرخاشگرانه سبب تخریب عملکرد تحصیلی یا اجتماعی نوجوان می شود. این نوجوانان بر رفتار خود کنترل کمی داشته که این روند توانایی های آنان را مختل می کند. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر شایستگی اجتماعی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده انجام شد. پژوهش حاضر کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده بود که در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. در پژوهش حاضر 35 دانش آموز مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (18 دانش آموز در گروه آزمایش و 17 دانش آموز در گروه گواه). دانش آموزان گروه آزمایش درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر را طی ده هفته در ده جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از سیاهه رفتاری- هیجانی کودکان و نوجوانان (CABEI) (آخنباخ و رسکورلا، 2001)، پرسشنامه شایستگی اجتماعی (SCQ) (فلنر، لیاس و فیلیپس، 1990) و پرسشنامه همجوشی شناختی (CFQ) (گیلاندرز و همکاران، 2014) استفاده شد. داده ها با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی نوجوان محور بر شایستگی اجتماعی (0/0001>P؛ 0/69=Eta؛ 74/11=F) و همجوشی شناختی (0/0001>P؛ 0/56=Eta؛ 39/71=F) نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر با بهره گیری از شناختن هیجان ها، آموزش آگاهی هیجانی، بازارزیابی شناختی، شناسایی الگوهای اجتناب از هیجان و بررسی رفتارهای ناشی از هیجان می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود شایستگی اجتماعی و کاهش همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده مورد استفاده قرار گیرد.
The mediating role of positive and negative religious coping strategies in the relationship between psychological capital and the ability of forgiveness on family strengths(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The family is the most basic and durable social-emotional unit that plays an important role in the entire development of a person and establishes her personality. The purpose of the present study was to investigate the mediating role of religious coping strategies in the relationship between psychological capital and the ability to forgive with family strength. Method: The research method is descriptive and correlation type, which was done using structural equation modeling. The statistical population of the research was all married employees with children in the executive bodies of Rasht; 400 people (200 men and 200 women) were randomly selected. To collect data, Pargament et al.'s religious coping strategies, Luthans' psychological capital, Ray's forgiveness, colleagues' questionnaires, and Sham et al.'s family strength scale were used. SPSS26 and AMOS24 software were used for data analysis and model fitting, and the bootstrap method in the MACRO program was used by Preacher and Hayes to investigate the role of mediating variables. Results: The research results showed that the proposed research model has a favorable fit. Psychological capital(P=0.001, β=0.155) and the ability to forgive(P=0.003, β=0.139) have a direct effect on family strength, and Psychological capital(P=0.001, β=0.0745) and the ability to forgive(P=0.006, β=0.0655) have an indirect effect on family empowerment through positive religious coping strategy. Also, a negative religious coping strategy does not mediate the relationship between psychological capital(P=0.210, β=0.0169) and the ability to forgive(P=0.0144, β=0.396) with family empowerment. Conclusion: Therefore, this conceptual model can be used in the process of family counseling interventions and couple therapy to improve the quality of life as well as the strength of the family
Presenting a Model to Reduce Infidelity in Cyber Space with Phenomenological Analysis of Individual, Interpersonal and Social factors(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۶, Issue ۱, March ۲۰۲۵
114 - 132
حوزههای تخصصی:
Aim: Marital infidelity is one of the important factors that threaten the marital bond between couples. Understanding the factors preventing marital infidelity is of great value in maintaining the stability and quality of marriage. The present study was conducted with the aim of explaining the effective individual, interpersonal and social indicators to reduce marital infidelity in virtual space with a qualitative approach and phenomenological method. Method: The statistical population of the research included One of the wives with a history of marital infidelity in cyberspace, referred from the family court of Urmia city in 2022, and for this purpose, a sample of 18 participants (13 women and 5 men) were selected using a non-probability and purposeful method. The tool of the current research was a semi-structured interview. The data were coded and analyzed using Brown and Clark thematic analysis . Results : the results of this research showed that there are a total of 14 sub-themes in line with the three main concepts including: individual factors with 7 sub-themes including (differentiation, avoiding extremes and excesses in common life, thinking about the consequences of uncontrolled communication, crisis management, strengthening individual competencies, having physical and mental health, and adhering to family, moral and spiritual values), Interpersonal factors with 3 sub-themes including (the ability to establish effective verbal and non-verbal communication, presence of determination in life, and dimming of interpersonal differences) and social factors with 4 sub-themes including (nature of job and economic situation, rule of strict laws, promotion of healthy lifestyle, and existence of happy and healthy programs) are effective as deterrents from extramarital relationships in the final model. Conclusion: It can be concluded that it is necessary to examine the factors that threaten the peace and stability of the family as the cornerstone of society. In the current research, it was found that a total of 14 sub-themes (including 7 sub-themes related to the individual factor, 3 sub-themes related to the interpersonal factor and 4 sub-themes related to the social factor) protect people from extramarital relationships. The results of this research can be used to help formulate preventive programs and interventions in the field of marital infidelity.