فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۳۴٬۶۸۵ مورد.
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
107 - 123
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه ارتباط بدون خشونت بر خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با آسیب شنوایی انجام شد. این مطالعه، یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. تعداد کل جامعه آماری 49 نفر بود که 30 نفر از مادران کودکان با آسیب شنوایی از مدارس تلفیقی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل 15 نفری جایگزین شدند. همه شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران و بهزیستی روان شناختی ریف ارزیابی شدند. گروه آزمایش در برنامه ارتباط بدون خشونت در 8 جلسه 45 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه شرکت کردند. سپس هر دو گروه با همان مقیاس ها ارزیابی شدند. داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که برنامه ارتباط بدون خشونت تأثیر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی در گروه آزمایش داشت. با توجه به اینکه مداخله سبب بهبود خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با آسیب شنوایی شد؛ بنابراین برنامه ریزی برای این مداخله نقش مهمی در بهبود خودکارآمدی والدگری و بهزیستی روان شناختی مادران دارد.
بررسی نقش حمایتی خانواده با تحلیل صفحه «تقدیم به» در رساله های دکتری فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش پیش رو تحلیل محتوای قدردانی به عنوان یکی از مقوله های مهم در تربیت اسلامی از راه استخراج اطلاعات از صفحه «تقدیم به» رساله های دانشجویان مقطع دکتری در ده رشته متفاوت است؛ این صفحه، صفحه ای اختیاری برای شناسایی حامیان معنوی دانشجویان در آخرین مرحله از آموزش رسمی آنهاست. نوع پژوهش حاضر کاربردی است. روش آن تحلیل محتوا و با رویکرد تحلیلی انجام شده است. نمونه آماری پژوهش شامل 393 رساله دکتری بود که به روش نمونه گیری طبقه ای−تصادفی و براساس رشته دانشگاهی و نویسنده رساله از میان ده رشته دانشگاهی از پایگاه گنج استخراج شد. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که با استفاده از آزمون های آماری کروسکال والیس و آنوا مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مقوله خانواده با محوریت مادر، بیشترین میزان تقدیم (85 درصد) را به خود اختصاص داده است. مقوله انتزاعیات و سپس مقوله معنویات به ترتیب در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین تعداد دفعات تقدیم در رشته های مختلف از نظر آماری اختلاف معنا داری وجود دارد. نتایج آزمون آنوا در مورد میانگین حجم واژگان در رشته های مختلف نشان داد که میانگین حجم واژگان «تقدیم به» در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی، بیش از سایر رشته ها و در رشته هنر کمتر از سایر رشته هاست. در مجموع می توان گفت که دانشجویان معتقدند موفقیت ایشان در دوره دکتری ارتباطی تنگاتنگ با زحمات خانواده و در رأس آن مادر و حمایت های روانی، اجتماعی، اخلاقی و حتی مالی آنها دارد.
نقش میانجی گری راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان در ارتباط بین بهزیستی معنوی و تاب آوری در جانبازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جانبازان در زندگی خود آسیب های جسمانی و روانی فراوانی را متحمل می شوند؛ بنابراین ارزیابی تاب آوری آنها در برابر مصائب اهمیت دارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر تبیین نقش میانجی گر راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان در رابطه بهزیستی معنوی و تاب آوری در جانبازان شهرستان شهرضا بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری جانبازان شهرستان شهرضا شامل 500 نفر بودند که از بین آنها براساس جدول مورگان و کرجسی با نمونه گیری تصادفی تعداد 220 نفر انتخاب و با توجه به ریزش نمونه که ناشی از عدم پاسخگویی به سوالات پرسشنامه بود، درنهایت 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های بهزیستی معنوی دالمن و فری (2005)، تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) بود که جانبازان تکمیل کردند. تحلیل یافته ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار spss23 نشان داد که بین تمامی متغیرها به استثنای ارتباط بهزیستی معنوی و راهبرد پذیرش همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (P<0.01)؛ همچنین مدل معادلات ساختاری در نرم افزار pls4 نشان داد که اثر مستقیم بهزیستی معنوی بر تاب آوری و نیز اثر مستقیم بهزیستی معنوی و راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان معنادار است (0.05>p). بررسی اثرهای غیرمستقیم بهزیستی معنوی و تاب آوری از طریق پنج راهبرد سازگارانه تنظیم هیجان نشان داد که تنها راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه ریزی به عنوان میانجی اثر غیرمستقیم معناداری را ایفا می کند (0.05>p).
Gender (In)equality in Mandated English Language Textbooks in Iran: Teachers’ Perceptions and Implications(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
EFL textbooks play a challenging role in underpinning or imposing certain ideological values, such as gender-related values on students. Thus, this inquiry examined Iranian high school teachers’ perceptions of the issue in mandated EFL textbooks (Vision series). This study adopted an exploratory descriptive method with a qualitative approach to collect and interpret the data. The population comprised all members of the Iranian high school EFL teachers’ channel from whom, thirty teachers were selected through a volunteer sampling method. As the study concurred with the COVID-19 pandemic, a researcher-made semi-structured interview was administered via WhatsApp and Telegram, and then, the responses were analyzed and interpreted using thematic analysis via the Nvivo 12 software. The data analysis showed that most teachers believed in the unequal representation of male and female characters in the series. Moreover, it was held that gender representation has educational effects on students' learning motivation, desire, and educational goals through the creation of gender stereotype roles. The findings revealed the permanence of male dominance in the textbooks and highlighted the must for the stakeholders to address gender inequalities as one of the most crucial sociocultural concerns of Iranian EFL educational textbooks.
بررسی رابطه سبک رهبری مشارکتی با میزان سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی مدیران شاغل در آموزش و پرورش نواحی پنج گانه شهرستان تبریز
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
54 - 62
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک رهبری مشارکتی با میزان سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی مدیران انجام یافته است. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش گردآوری اطلاعات توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه اماری این پژوهش را کلیه مدیران زن و مرد شاغل در پست مدیریت مدارس اموزش و پرورش شهرستان تبریز که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به فعالیت می باشند را تشکیل داده بود. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری تصادفی ساده بوده و بر اساس فرمول کوکران تعداد حجم نمونه آماری برابر 146 نفر تعیین گردیده بود. جهت گرداوری اطلاعات از سه پرسشنامه مدیریت مشارکتی کارتون(2010)، پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل 1961، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری و گریوز(2004) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده تحقیق از روش کولموگروف – اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن متغییرها استفاده شد که برای رهبری مشارکتی 0/844سازگاری اجتماعی0/820 و هوش هیجانی 0/731 گزارش شد(p>0/05). جهت بررسی فرضیات از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده از نرم افزار 27spss استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد سبک رهبری مشارکتی با میزان سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی با هم رابطه مستقیم و معنی دار دارند و به عبارت دیگر با افزایش نمره سبک رهبری مشارکت هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی افزایش می یابد. همچنین این نتیجه حاصل گردید که ارتباط مثبت و معنی دار متغیرهای مشارکت (154/1)، عدالت (038/1)، پاسخگویی (485/1) و مالکیت (174/1) و سازگاری اجتماعی وجود دارد. همچنین ارتباط مثبت و معنی دار متغیرهای مشارکت (188/1)، عدالت (304/1)، پاسخگویی (721/1) و مالکیت (156/1) و هوش هیجانی مشاهده گردید
مشاوره پس از فقدان تروماتیک: تأثیر بر خودشفقتی، رشد پس از تروما و افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی اثربخشی بسته مشاوره فقدان تروماتیک بر خودشفقتی، رشد پس از تروما و افسردگی در سوگواران انجام شد. روش : ای ن پژوهش از نوع آزمایشی ب ا پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل ب ود. جامعه آماری شامل تمامی زنان و مردان سوگوار با تجربه فقدان تروماتیک در بازه ی 19 تا 40 سال در شهر اصفهان و سال 1401 بود. طبق ملاک های ورودی و تمایل افراد، تعداد 30 نفر به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. بسته ی مشاوره تنها برای افراد گروه آزمایش در 6 مرحله و با تعداد 6 تا 10 جلسه حضوری تا 90 دقیقه اجرا شد و جهت رعایت اصول اخلاقی، در پایان پژوهش، جلسات برای گروه کنترل نیز انجام گرفت. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های خودشفقتی ، رشد پس از تروما و افسردگی استفاده شد. داده های پژوه ش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر به وسیله نرم افزارSPSS 22 تجزیه و تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در نمرات خودشفقتی، رشد پس از تروما و افسردگی بین گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون وجود دارد (P<0/05) و بعد از یک ماه پیگیری نتایج نیز باقی مانده بود.نتیجه گیری: با توجه ب ه اثر معنادار بسته مشاوره فقدان تروماتیک برای افزایش خودشفقتی و رشد پس از تروما و کاهش افسردگی سوگواران میتوان این بسته را جهت تسهیل فرآیند سوگواری افراد استفاده کرد.
تأثیر درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در بستر رسانه اجتماعی بر عملکرد جنسی و پریشانی جنسی زنان مبتلا به دیابت: کارآزمایی بالینی تصادفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف این پژوهش با هدف بررسی تأثیر روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در بستر رسانه های اجتماعی بر عملکرد جنسی و پریشانی جنسی زنان مبتلا به دیابت انجام شد. مواد و روش ها این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده با گروه کنترل هم زمان بود که به مدت 12 ماه از آبان ماه سال ۱۴۰1 تا آبان ماه سال ۱۴۰2 در کلیه مراکز جامع سلامت شهر قزوین انجام شد. مشارکت کنندگان با استفاده از روش بلوک بندی متعادل تصادفی در دو گروه مداخله (36 نفر) و کنترل (36 نفر) تخصیص یافتند. مداخله به صورت فردی در بستر رسانه اجتماعی در 8 جلسه حدود 60 دقیقه ای برای گروه مداخله ارائه شد. پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه اختلال عملکرد جنسی، پرسش نامه پریشانی جنسی و پرسش نامه ذهن آگاهی قبل از مداخله، بلافاصله 1 و 3 ماه بعد از اتمام جلسات تکمیل شدند. داده ها با استفاده از روش آنالیز واریانس-کوواریانس برای اندازه گیری های مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 در سطح معنی داری 0/05 تحلیل شدند. یافته ها توزیع متغیرهای جمعیت شناختی بین گروه های مطالعه به جز در متغیرهای تحصیلات خانم و همسرش متوازن می باشد. بنابراین این متغیرها به عنوان کوواریت در تحلیل های بعدی کنترل شدند. نمرات عملکرد جنسی و ذهن آگاهی در گروه مداخله نسبت به کنترل در سنجش های بعد از مداخله به صورت معنی داری بیشتر بود. بدین ترتیب این مداخله به صورت مؤثری توانست عملکرد جنسی و ذهن آگاهی زنان مبتلا به دیابت را افزایش دهد. نمرات پریشانی جنسی در گروه مداخله نسبت به کنترل در سنجش های بعد از مداخله به صورت معنی داری کمتر بود. ازاین رو این مداخله به صورت مؤثری توانست پریشانی جنسی زنان مبتلا به دیابت را کاهش دهد. نتیجه گیری یافته های مطالعه حاضر نشان داد مداخله درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در بستر رسانه اجتماعی با افزایش عملکرد جنسی و کاهش میزان پریشانی جنسی و افزایش ذهن آگاهی زنان مبتلا به دیابت همراه بوده است. همچنین میزان ذهن آگاهی در تمام ابعاد شامل مشاهده، توصیف، عمل ذهن آگاهانه و واکنشی نبودن افزایش یافته و تنها در بعد غیرقضاوتی بودن تأثیر نداشته است. ۹۸۹,۱
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر طرح واره های جنسی و رضایت جنسی زنان متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۱۸۸-۱۷۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر طرح واره های جنسی و رضایت جنسی زنان متعارض بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی زنان متعارض مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روانشناسی شهرستان کرج در سال 1402 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی و دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی (1379، MCQ)، پرسشنامه طرح واره خودجنسی- فرم زنان آندرسون و سیرانوسکی (1994، WSSS) و مقیاس رضایت جنسی متسون و تراپنل (2005، SSS-W) بود. گروه آزمایش طی 10 جلسه ی 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار جلسات زوج درمانی هیجان مدار جانسون را دریافت کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون طرح واره جنسی و رضایت جنسی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0>p وجود دارد. در نتیجه زوج درمانی هیجان مدار می تواند به عنوان روش درمانی مؤثر در جهت بهبود طرح واره جنسی و افزایش رضایت جنسی زناشویی زنان متعارض مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی آسیب های روان شناختی کودکان ایرانی در طلاق والدین: یک مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلاق والدین یک رخداد سرنوشت ساز و مخاطره برانگیز در زندگی کودک است. مطالعه حاضر به دنبال شناسایی و دسته بندی آسیب های روان شناختی کودکان طلاق است. بدین منظور در پایگاه های داده های ایرانی شامل مگیران (Magiran)، مرکز اطلاعات علمی (SID)، پایگاه تخصصی نور (Noormags) و پرتال جامع علوم انسانی (Ensani)، در بازه زمانی 1402-1385 تعداد 3296 سند بازیابی شدند. سپس با استفاده از فهرست وارسی برنامه مهارت های ارزیابی انتقادی (CASP)، 26 سند بر اساس ملاک ارتباط، سودمندی و اعتبار مطالعه و تحلیل انتخاب شدند. یافته ها به استخراج 42 ملاک برای تبیین آسیب های روان شناختی کودکان طلاق و دسته بندی آن در قالب 2 بُعد درون فردی (26 ملاک) و بین فردی (16 ملاک) منجر شد. از میان ملاک های شناسایی شده، کودکان طلاق بیشتر با کاهش سلامت روان و عزت نفس و افزایش اضطراب، خشم و پرخاشگری مواجه بوده و از مشکلاتی نظیر ناسازگاری، افسردگی، غم، اندوه، انزوا و تنهایی رنج می برند. این آسیب های روان شناختی منشأ بسیاری از مشکلات اجتماعی و کژکارکردی ها است. ادامه روند نگران کننده، تصاعدی و گاهاً نمایی آمار های طلاق و تداوم رویکردها، تصمیم سازی ها، تصمیم گیری ها و اقدامات عمدتاً صوری، منفعل، واکنشی، جزیره ای و مقطعی حال حاضر، نه تنها می تواند سلامت فردی و خانوادگی را با مخاطرات جدی مواجه کند، بلکه بنیان فرهنگ اسلامی ایرانی را در ابعاد کلان امنیت عمومی و ملی با صدمات دوچندانی همراه می سازد. به نظر می رسد تداوم این روند خطرناک بزرگترین تهدید نرم جامعه است که بنیان، سلامت، بالندگی و پایداری فرهنگ اسلامی ایرانی را بشدت تهدید می کند.
تدوین مدل فرهنگ ایمنی یک شرکت فولادی: یک مطالعه آمیخته
حوزههای تخصصی:
زمینه: فرهنگ ایمنی مجموعه ای از باورها، هنجارها، انگیزه ها، نقش ها و عملکردهای تخصصی است که موجب کاهش رویارویی کارکنان ، مدیران ، مصرف کنندگان و عموم مردم با شرایط خطرناک و آسیب رسان می شود.هدف: این پژوهش به منظور تدوین یک مدل مفهومی فرهنگ ایمنی و آزمون برازش آن در شرکت فولادی انجام شد.روش: این مطالعه از نوع آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) بود. در بخش کیفی و کمی به ترتیب از روش های کلایزی و توصیفی (همبستگی) استفاده شد. در بخش کیفی، جامعه آماری شامل کلیه کارشناسان HSE و نیروهای عملیاتی بودند که از میان آن ها 42 نفر به صورت هدفمند و با استفاده از روش نمونه گیری همگون انتخاب شدند. دومین جامعه آماری شامل تمام کارکنان یک شرکت فولادسازی بودند که تعداد 473 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه جهت تعیین برازش مدل انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از پدیدارشناسی توصیفی روش کلایزی و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده گردید.یافته ها: تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها منجر به استخراج 7 مضمون اصلی و 42 مضمون فرعی شد. مضامین اصلی عبارت بودند از مدیریت نظام مند و متعهد (با 16 مضمون فرعی)، عامل ویژگی های فردی (13 مضمون فرعی)، عامل شغلی (3 مضمون فرعی)، عامل اجتماعی (2 مضمون فرعی)، عامل محیطی (3 مضمون فرعی)، عامل سازمانی (3 مضمون فرعی) و عامل پیمانکاری (2 مضمون فرعی). بعلاوه، نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که مدل مفهومی استخراج شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و با مشاهدات واقعی انطباق دارد.نتیجه گیری: فرهنگ ایمنی حاکم بر صنعت فولادسازی کاملاً متأثر از عملکرد سیستم مدیریتی، شخصیتی، سازمانی، شغلی، اجتماعی، محیطی و پیمانکاری است. بنابراین، فرهنگ ایمنی یک کل چند بعدی و چند سطحی است که برای استقرار آن باید روابط ساختاری بین عوامل مدیریتی، شخصیتی، سازمانی، شغلی، اجتماعی، محیطی و پیمانکاری توجه شود.
مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
557 - 572
حوزههای تخصصی:
زمینه: بسیاری از رفتارهای پرخطر دوران نوجوانی ناشی از اغتشاشات هیجانی حاصل از تحولات دوران بلوغ است. سلامت روانی دانش آموزان در آستانه بلوغ، ارتباط مستقیمی با عملکرد تحصیلی و فردی-اجتماعی دارد. علاوه بر آن، دختران و پسران در زمینه ادراک، شناخت، حافظه و عملکردهای عصبی تفاوت های جنسیتی آشکاری دارند. این تفاوت ها ممکن است به عوامل مختلف ژنتیکی، هورمونی و محیطی نسبت داده شود. با این حال، نتایج پژوهش های پیشین در این زمینه ناهماهنگ و ناکافی است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی-هیجانی و سیستم مغزی-رفتاری دانش آموزان دختر و پسر مقطع تحصیلی متوسطه اول در شهر حویق انجام شد.
روش: روش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی از نوع علّی-مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه اول مدارس آموزش و پرورش منطقه حویق (شهرستان تالش) در سال تحصیلی 1402- 4011 بودند که به روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس، به تعداد هر گروه 50 نفر، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، تنظیم شناختی-هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001) و سیستم های مغزی-رفتاری (کارور و وایت، 1994) استفاده شد که با آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) در نرم افزار SPSS-24 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت آماری معناداری بین دانش آموزان دختر و پسر در نمرات بهزیستی روانشناختی (82/12 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی مثبت (88/34 =F و 01/0 >P)، تنظیم شناختی-هیجانی منفی (97/24 =F و 01/0 >P)، سیستم بازداری رفتاری (62/14 =F و 01/0 >P) و سیستم فعال سازی رفتاری (16/9 =F و 01/0 >P) وجود دارد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر؛ تفاوت دو جنس در بهزیستی روانشناختی، تنظیم شناختی هیجانی و سیستم مغزی رفتاری، می تواند باعث عملکرد و مواجهه متفاوت دانش آموزان دختر و پسر در مقابله با مشکلات دوران نوجوانی و بلوغ شود.
اثربخشی توان بخشی شناختی بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
767 - 784
حوزههای تخصصی:
زمینه: توجه و بازداری پاسخ از مشکلات دانش آموزان نارسانویس هست که به درمان آن توجه چندانی نشده، لذا نیازمند مداخلات روانشناختی جدید از جمله توان بخشی شناختی است.
هدف: مطالعه حاضر باهدف تعیین اثربخشی توان بخشی شناختی بر توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس انجام شد.
روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دوره پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دوم و سوم ابتدایی مبتلابه اختلال نارسانویسی منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از مدارس عادی به مرکز مشاوره شرق ارجاع داده شده بودند. 14 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند؛ و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند و به پرسشنامه های تشخیصی نارسانویسی یعقوبی و همکاران (1400)، آزمون توجه انتخابی، تمرکز و تلاش مندی بریکن کمپ (2002) و آزمون برو- نرو هافمن (1984) پاسخ دادند. سپس گروه آزمایش به مدت ۱0 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش توان بخشی توجه و حافظه آرام نجاتی (1397) را دریافت کردند، ولی برای گروه گواه فقط آموزش های مدرسه ارائه شد. بعد از جلسات آموزش پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توان بخشی شناختی بر بهبود توجه و بازداری پاسخ دانش آموزان نارسانویس در مقایسه با گروه گواه مؤثر بود و این نتایج در دوره پیگیری تداوم داشت (0/01 >P).
نتیجه گیری: آموزش توان بخشی شناختی با ایجاد محیط جذاب آموزشی می تواند به عنوان یک درمان مکمل در کنار مداخلات آموزشی دیگر برای افزایش توجه و بازداری استفاده شود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی–رفتاری با استفاده از تمثیل ها و حکایت های مولانا و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد پس از آسیب در مادران دارای کودک فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (شهریور) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۸
1397 - 1416
حوزههای تخصصی:
زمینه: اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد پس از آسیب مورد توجه پژوهشگران بوده و با توجه به اهمیت کاربست این دو روش در بافت کشور ایران، تشخیص درمان کارآمد تر در کاهش رشد پس از آسیب از اهمیت برخوردار است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری با استفاده از تمثیل ها و حکایت های مولانا و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد پس از آسیب در مادران دارای کودک فلج مغزی انجام شد.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای کودک مبتلا به فلج مغزی مراجعه کننده به مرکز توان بخشی بیمارستان فوق تخصصی فلج مغزی نورافشار و مرکز توان بخشی کارگران زعفرانیه شهر تهران در سال 1401 بودند که از میان آن ها 39 نفر با روش نمونه گیری داوطلبانه و براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و به روش تصادفی در 2 گروه آزمایش و 1 گروه گواه (هر گروه 13 نفر) گمارش شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه رشد پس از آسیب (تدسکی و کالهون، 1996) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری با استفاده از تمثیل ها و حکایت های مولانا و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش رشد پس از آسیب و مؤلفه های آن در آزمودنی ها در مرحله پس آزمون و پیگیری اثربخش بودند (0/01 >p). و درمان شناختی-رفتاری با استفاده از تمثیل ها و حکایت های مولانا در مقایسه با مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد پس از آسیب اثربخشی بالاتری نشان داد
(0/05 >p).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش محتوای درمان شناختی رفتاری مبتنی بر آثار مولانا به دلیل نزدیکی با جو روانی مادرانِ دارای کودک فلج مغزی اثربخشی بیشتری بر ارتقاء رشد پس از آسیب دارد.
نقش سرمایه های روانشناختی و خودتنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با میانجی گری سبک های شناختی ویت کین (مطالعه موردی: دختران 16 تا 18 سال دانش آموز مقطع متوسطه دوره دوم شهر زاهدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (مهر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
1723 - 1738
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات گذشته نشان داده است که سبک های یادگیری دانش آموزان می تواند به عنوان متغیر میانجی در تأثیر سازه های روانشناختی چون خود تنظیمی و سرمایه های روانشناختی بر شدت اشتیاق تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنادار داشته باشد. سبک شناختی ویژگی های شخصیتی را شامل می شود که سبب تفاوت افراد از یکدیگر می گردد. بررسی های انجام شده نشان داد که مدلی برای تبیین نقش سرمایه های روانشناختی و خود تنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان وجود ندارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سرمایه های روانشناختی و خود تنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با میانجی گری سبک های شناختی ویت کین بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری دختران 16 تا 18 سال شاغل به تحصیل در دوره دوم متوسطه شهر زاهدان بودند. که از بین آن ها 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه ها شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز، 2007)، مقیاس خود تنظیمی انگیزشی (ولترز، 1999)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (فریدل و پاریس، 2005) و آزمون شکل های نهفته استفاده شده است. روش تحلیل داده ها مبتنی بر داده های ترکیبی و مدل رگرسیون چندمتغیره با الگوی حداقل مربعات با استفاده از آزمون سوبل و بوسیله نرم افزار آماری Spss نسخه 20 و لیزرل بود.
یافته ها: نتایج آزمون سوبل نقش واسطه ای سبک های شناختی بر ارتباط بین سرمایه روانشناختی و خودتنظیمی و اشتیاق تحصیلی را معنادار نشان داد. سرمایه روانشناختی بر اشتیاق تحصیلی با نقش میانجی سبک های شناختی با ضریب مسیر (27/0) و اثر کل 78/0 اثر غیر مستقیم دارد. همچنین خودتنظیمی بر اشتیاق تحصیلی با نقش میانجی سبک های شناختی با ضریب مسیر (44/0) و اثر کل 88/0 اثر غیرمستقیم دارد.
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش توصیه می شود به منظور افزایش اشتیاق دانش آموزان شرایطی برای ایجاد رقابت سالم، خودمختاری و دریافت بازخورد مثبت فراهم شود. در این ارتباط، ایجاد فرصتی برای تفکر، تفحص، تحقیق، انتقاد سازنده، تشویق و تقویت بهنگام، افزایش اعتماد به نفس می تواند کارساز باشد.
ارائه مدل پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس سیستم مغزی رفتاری با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ تیر ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۷)
183 - 192
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس سیستم مغزی رفتاری با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی در نوجوانان صورت گرفت. مطالعه حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهر آشتیان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که 250 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها توسط پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال (2010، CFI)، اعتیاد به اینترنت یانگ (1998، IAT)، مقیاس سیستم مغزی رفتاری کارور و وایت (1994 ،BIS/BAS) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین سیستم فعال ساز رفتاری و انعطاف پذیری شناختی با اعتیاد به اینترنت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (۰۱/0>P). بین سیستم بازداری رفتاری و انعطاف پذیری شناختی با اعتیاد به اینترنت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (۰۱/0>P). همچنین مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود. یعنی مدل پژوهش، قادر به تبیین و توضیح رابطه ی بین متغیرها است. همچنین نتایج حاکی از تأیید نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در ارتباط بین سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد به اینترنت در نوجوانان بود. (۰۱/0>P). از این رو، با اعمال برنامه ها و مداخلاتی برای افزایش انعطاف پذیری شناختی می توان از گرایش به اعتیاد به اینترنت کاست.
تجربه زیسته بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر از عوامل زمینه ای ابتلا به بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
73 - 82
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر از عوامل زمینه ای ابتلا به بیماری صورت گرفت.روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه ی نیمه ساختاریافته انجام گرفت. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 13 نفر از بیماران دارای سندروم روده تحریک پذیر در شهر تهرآن بودند. انتخاب مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج از استان تهران در سه ماهه سوم 1401 صورت گرفت و تا زمان اشباع اطلاعات ادامه یافت. گردآوری داده ها، با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد و پس از ضبط هر مصاحبه، محتوای استخراج شده به صورت واژه به واژه نوشته شد. کدگذاری داده ها، همزمان با جمع آوری داده ها ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از روش کُلایزی (هفت مرحله) انجام شد. مجموعا از تعداد 13 مصاحبه، 13 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی به دست آمد. نتایج این مطالعه نشان می دهد عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی و عوامل فردی- اجتماعی از پیامدهای ابتلا به سندروم روده تحریک پذیر است.
کارکرد انعکاسی مادر و بیان هیجانی کودکان در شرایط تروما: نقش واسطه ای رابطه مادر- کودک
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲
15 - 29
حوزههای تخصصی:
نحوه مواجهه کودکان با تروما، به ظرفیت های روان شناختی آنان بستگی دارد. نظر به اهمیت کارکرد انعکاسی مادرانه در شکل گیری این ظرفیت های روان شناختی، این پژوهش به دنبال بررسی نقش میانجی رابطه مادر-کودک در رابطه کارکرد انعکاسی مادرانه و بیان هیجانی کودک در شرایط تروما بود. برای انجام این مطالعه توصیفی، تعداد 74 مادر دارای کودکان 4 تا 8 سال، در شرایط همه گیری کووید 19، مقیاس ارزیابی رابطه مادر-کودک (MCRE) و پرسشنامه کارکرد انعکاسی والدینی (PRFQ) را تکمیل کردند. برای سنجش بیان هیجانی کودکان (افسردگی، اضطراب و هیجان پذیری) از ترسیم نقاشی کودکان استفاده شد. نتایج نشان داد که علی رغم برازش مدل هیچ یک از اثرات غیرمستقیم معنادار نیستند (0.05<P). ضرایب مسیر مستقیم نیز نشان داد که پیش ذهنی سازی مادران با رابطه ناکارآمد مادر-کودک و نیز بیان هیجانی کودک رابطه معناداری دارد. علاوه بر آن، علاقه و کنجکاوی به حالات ذهنی کودک نیز با رابطه ناکارآمد مادر-کودک در ارتباط بود (0.05>P). به نظر می رسد کارکرد انعکاسی مادر نقش مهمی در پیش بینی بیان هیجانی کودک در شرایط تروما دارد. اما تبیین دقیق این روابط نیازمند مطالعات بیشتری است.
ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر استعدادها و توانایی ها، به جای تمرکز بر بیماری ها، جای خود را در ادبیات روانشناسی گشوده است و با پیشرفت روزافزون جوامع و گسترش مادی گرایی، اهمیت بیشتری یافته است. شادکامی در نظریه مارتین سلیگمن، یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی مثبت گرا است و به احساس خوشحالی و رضایت فرد اشاره می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، کیفی بود که با روش گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) انجام شد. جامعه آماری در بخش بررسی نظریه سلیگمن، محتوای کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا: درک جدیدی از نظریه شادکامی و بهزیستی بود که تمام محتوای آن با دقت توسط پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفت و در بخش خبرگان نیز، جامعه آماری شامل تمامی متخصصان روانشناسی مثبت گرا در شهر تهران در سال 1402 بود که با نمونه گیری گلوله برفی شناسایی شدند و با نظرخواهی از 10 نفر از این خبرگان، نظرات آنان در مورد موضوع مورد مطالعه، بررسی شد. یافته ها: در پژوهش حاضر عوامل علی، زمینه ای و مداخله گر شادکامی شناسایی شدند. از طرفی راهبردهای تمرکز بر نقاط قوت، تمرین شکرگزاری، تمرین پذیرش رنج ها، تعیین اهداف و برنامه ریزی هفتگی یا ماهانه، برقراری و حفظ روابط مثبت و ارتباطات معنادار با دیگران، تمرین زندگی در حال و ارزش قائل شدن به لحظات حال و فعالیت های ورزشی و تحرک بدنی به عنوان راهکارهای شادکامی شناسایی شدند. در نهایت مشخص شد شادکامی پیامدهای مختلفی شامل بهبود روحیه، بهبود سلامت، بهبود روابط، افزایش خلاقیت، موفقیت در کار، حفظ تعادل روحی و افزایش انگیزه را به همراه دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که شادکامی اصیل مارتین سلیگمن با دیدگاه خبرگان حوزه روانشناسی مثبت گرا همخوانی دارد؛ زیرا هر دو تأکید دارند که شادکامی، رضایت و آرامش درونی است که می تواند از طریق ارتباط معنوی با خداوند و پیروی از اصول دینی و اخلاقی و نگرش مثبت به زندگی میسر شود.
اثربخشی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی براساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۷۴-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تمامی ازدواج ها ممکن است به نوعی، دلزدگی را تجربه کنند؛ به طوری که با افکار و تصورات فراوانی درباره جدایی همراه باشد. لذا توجه به اثرات مخرب این پدیده و درمان به موقع آن حائز اهمیت است . هدف: هدف از پژوهش، تأثیر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بر دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی (پس آزمون - پیش آزمون - پیگیری 6 ماهه) بود. شرکت کنندگان 30 زوج با تشخیص دلزدگی زناشویی در سال 1401 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری متغیرها، پرسشنامه دلزدگی زناشویی 20 ماده ای پاینز (2002) بود. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش گروهی بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی که با استفاده از شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده به روش پدیدارشناسی توسط نویسنده مقاله تدوین شده بود، شرکت کردند. برای تجزیه داده ها از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد با توجه به مقدار 48/58 =F برای منبع گروهی در سطح 01/0 P< معنادار و مداخله ی مبتنی بر بسته آموزشی کاهش دلزدگی زناشویی اثربخش بود و با توجه به ضریب اتا، 68 درصد از تغییرات در کوواریانس دلزدگی زناشویی متأثر از رویکرد مداخله ای بود. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی بسته آموزشی، این بسته مشاوره ای می تواند در مراکز روانشناختی خانواده درمانی و زوج درمانی جهت آموزش زوجین و بهبود تعاملات آنان جهت کاهش دلزدگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی و اعتباریابی پروتکل مداخلات آنلاین سازگاری بعد از طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (بهمن) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۳
۱۷۶-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است افرادی که تجربه طلاق دارند اغلب دچار مشکلاتی در تطبیق با شرایط جدید خود می شوند و ممکن است با مشکلات مدیریت احساسات، مقابله با استرس و حفظ روابط سالم مواجه شوند. مداخلات آنلاین به عنوان یک رویکرد نوظهور برای حمایت از افراد در دوره بعد از طلاق ظاهر شده اند. این مداخلات معمولاً منابع و ابزارهای تعاملی را از طریق پلتفرم های دیجیتالی ارائه می دهند و راهنمایی، حمایت و تمرینات افزایش مهارت را برای کمک به افراد در هدایت چالش های طلاق و ارتقای روانشناختی آن ها ارائه می دهند. با این حال، یک شکاف در تحقیقات موجود درباره طراحی و اعتباریابی پروتکل های مداخلات آنلاین به خصوص منطبق بر سازگاری بعد از طلاق وجود دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر طراحی و اعتباریابی پروتکل مداخلات آنلاین سازگاری بعد از طلاق بود. روش: این پژوهش با استفاده از روش کیفی (تحلیل مضمون) با انجام مصاحبه های نیمه ساختار یافته انجام شد و جامعه آماری شامل تمامی متخصصان خانواده در استان خوزستان بود. نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری ملاکی انتخاب شدند. ملاک انتخاب افراد عبارت بود از دارا بودن مدرک دکترای تخصصی در یکی از گرایش های مشاوره و روانشناسی و حداقل ۵ سال تجربه کار درمانی با زوجین و خانواده ها. داده های حاصل از مصاحبه در قالب سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی با استفاده از نرم افزار مکس کیودا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در پروتکل تدوین شده آموزش ها در سه بخش خود، فرزندان و هیجانات و استرس ها طبقه بندی شد که بخش خود شامل پنج موضوع بود: مدیریت استرس و اضطراب، مدیریت خشم، تاب آوری، ارتباط با همسر سابق و ازدواج مجدد. بخش فرزندان، شامل پنج موضوع: سرمایه گذاری برای آینده کودک، تعاملات در خصوص فرزندپروری، تعامل با خانواده ها، ازدواج مجدد و تعامل با کودک و تعطیلات و جشن های فرزندان و بخش هیجانات و استرس ها، شامل دو موضوع است: بخشش همسر و پذیرش طلاق و واقعیت نگری بود. نتیجه گیری: باتوجه به نتیجه مثبت اعتباریابی پروتکل طراحی شده استفاده از آن برای سازگاری بعد از طلاق در زمان بیماری های واگیر که نیاز به خدمات غیرحضوری است به سازگاری این افراد کمک خواهد نمود و توصیه می شود دست اندرکاران حوزه بهداشت روان نسبت به گسترش آن اقدام نمایند.