مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
مشکلات رفتاری کودکان
حوزه های تخصصی:
"هدف از پژوهش حاضر، هنجاریابی و تعیین روایی و پایایی مقیاس درجه بندی کانرز فرم کوتاه ویژه والدین در گروهی از دانش آموزان دبستانی شهر شیراز بود. بدین منظور پس از ترجمه و انطباق مقیاس توسط گروه مترجمین برای درک بیشتر مشکلات مقیاس در به کار گیری آن در جامعه ایران در یک بررسی مقدماتی والدین 30 کودک پرسشنامه را به منظور اطلاع از قابل فهم بودن سوالات تکمیل کردند و پس از آن مقیاس نهایی فراهم آمد. سپس نمونه هنجار مشتمل بر 598 کودک (292 دختر و 306 پسر) به روش نمونه گیری طبقه ای بر اساس سن و جنس انتخاب شدند و والدین پرسشنامه را برای این کودکان تکمیل کردند. جهت بررسی روایی، تحلیل عوامل با مولفه های اصلی و چرخش واریماکس به منظور پی بردن به ساختارهای زیر بنایی آزمون انجام شد و 4 عامل مشکلات سلوک، مشکلات اجتماعی، اضطراب- خجالتی و روان- تنی به دست آمد. به منظور محاسبه پایایی از روش بازآزمایی و آلفای کرونباخ و پایایی بین نمره گذاران استفاده شد. ضریب پایایی بازآزمایی 58/0 برای نمره کل و از 41/0 برای زیر مقیاس مشکلات اجتماعی تا 76/0 برای زیر مقیاس مشکلات سلوک متغیر بود. ضرایب آلفای کرونباخ برای نمره کل معادل 73/0 و از 57/0 (زیر مقیاس مشکلات اجتماعی) تا 86/0 (زیر مقیاس اضطراب- خجالتی) برای زیر مقیاس ها متغیر بود. ضرایب پایایی بین نمره گذاری پدر و مادر 70/0 برای نمره کل و از 46/0 برای زیر مقیاس اضطراب- خجالتی تا 71/0 برای زیر مقیاس مشکلات اجتماعی می باشد. در این مطالعه نمرات گروه های سنی 6 تا 8 سال و 11 ماه و 9 تا 11 سال و 11 ماه تفاوت معنی داری نداشت. مقایسه بین دو جنس نشان داد بر اساس ارزیابی والدین بین نمرات کل دختران و پسران تفاوت معنی داری وجود ندارد اما در زیر مقیاس مشکلات سلوک پسران و در زیر مقیاس اضطراب- خجالتی دختران به طور معنی داری میانگین نمرات بیشتری را کسب کردند. با توجه به یافته های ذکر شده، نمرات خام برای کل پرسشنامه و زیر مقیاس ها به نمرات تراز شده T با میانگین 50 و انحراف معیار 10 تبدیل شد.
"
هنجاریابی و ویژگی های روان سنجی مقیاس درجه بندی کانرز - فرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، هنجاریابی و تعیین روایی و پایایی فرم معلم مقیاس درجه بندی کانرز، برای گروهی از دانش آموزان دبستانی شهر شیراز بود. بدین منظور تعداد 529 کودک (257 دختر و 272 پسر) 6 تا 11 ساله با روش نمونه گیری طبقه ای بر اساس سن و جنس انتخاب شدند و معلمان، آنها را مورد ارزیابی قرار دادند. ابتدا مقیاس توسط گروه مترجمان ترجمه و با فرهنگ ایرانی منطبق شد و در یک بررسی مقدماتی توسط معلمان مورد ارزیابی و داوری قرار گرفت. ساختار عاملی مقیاس با استفاده از روش تحلیل عوامل با مولفه های اصلی و سپس چرخش واریماکس بررسی شد. از تحلیل عوامل 5 عامل مشکلات سلوک، بیش فعالی، بی توجهی - رویاپردازی، اضطراب - خجالتی و انفعالی بودن به دست آمد. پایایی مقیاس با روش بازآزمایی برای کل مقیاس 0.76 و برای زیر مقیاس ها از 0.68، برای انفعالی بودن، تا 0.82، برای مشکلات سلوک، متغیر بود. ضرایب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه معادل 0.86 و برای زیر مقیاس ها از 0.74 برای بیش فعالی تا 0.89 برای بی توجهی - رویاپردازی متغیر بود. در این مطالعه، بین نمره های دو گروه سنی، 6 تا 8 سال و 11 ماه و 9 تا 11 سال و 11 ماه، تفاوت معنی داری وجود نداشت. مقایسه بین دو جنس نشان داد پسرها در نمره کل و در زیر مقیاس های مشکلات سلوک و بیش فعالی نمره های بیشتری، نسبت به دخترها کسب کردند. با توجه به یافته های فوق نمره های خام دخترها و پسرها به طور جداگانه به نمره های استاندارد T با میانگین 50 و انحراف معیار 10 برای نمره کل و زیر مقیاس ها تبدیل گردید.
رابطه ناخواسته بودن تولد کودکان و مشکلات رفتاری و خانوادگی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناخواسته بودن فرزند با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از عواملی است که می تواند بر سیر رشد طبیعی کودک تاثیر گذاشته، مشکلاتی را به بار آورد. برای کودک ناخواسته احتمال بیشتری وجود دارد که در معرض سوءاستفاده، سوءرفتار، غفلت و کودک آزاری قرار گیرد. این مسئله می تواند به عنوان عاملی در جهت شکل گیری رفتارهای فردی و اجتماعی ناهنجار تلقی شود و کودکان را به سوی مشکلات رفتاری و اجتماعی سوق دهد. در این پژوهش تلاش شده که این تاثیرات مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش از نوع پس رویدادی است. جامعه پژوهش خانواده های کودکان6 تا 13 ساله شهر تهران است که گروه نمونه (428 نفر) از کودکان دبستانی شهر تهران به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند.
ابزار سنجش شامل پرسشنامه فردی و خانـوادگی، ابزار سنجش خانواده و پرسشنامه کانرز فرم والدین بود که توسط مادران کودکان تکمیل می شد. تاثیر خواسته و ناخواسته بودن کودکان بر میزان مشکلات رفتاری آن ها و نیز کارکرد خانواده های شان توسط آزمون t بررسی گردید. یافته ها حاکی از آن است که در کودکانی که توسط مادران ناخواسته ارزیابی شدند نسبت به کودکانی که خواسته ارزیابی شدند مشکلات رفتاری بیشتر (031/0=p) و کارکرد خانواده پایین تر (004/0=p) بود. نتایج پژوهش بیشتر پژوهش های قبلی را تایید می کند. ارائه راهکارهایی جهت پیشگیری و درمان مشکلات رفتاری و اجتماعی کودکان، مانند آموزش والدین و برنامه های مؤثرتر برای جلوگیری از حاملگی های بی موقع برای کاهش مشکلات مرتبط با ناخواسته بودن ضروری به نظر می رسد.
معناداری اثربخشی آموزش والدین کودکان نافرمان بر روش های فرزندپروری مادران و مشکلات رفتاری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بهبود روش های فرزندپروری مادران و کاهش مشکلات رفتاری کودکان بر اساس برنامه «فرزندپروری کودک نافرمان» (لانگ و فورهند، 2002) مطالعه ای شبه آزمایشی از نوع گروه های نامعادل انجام شد.
گروه نمونه شامل 25 مادر (میانگین سنی 30 سال) مراجعه کننده به خانه های سلامت و اسباب بازی منطقه 10 شهرداری تهران، دارای کودک 4-6 سال و داوطلب شرکت در پژوهش بود که به دو گروه (آزمایش 13 و گواه 12 نفر) تقسیم شدند. در مرحله پیش آزمون، دو گروه سیاهه رفتاری والدین و نیز سیاهه رفتاری کودک آیبرگ را تکمیل کردند. 6 جلسه برنامه آموزش والدین در طول 2 ساعت برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج حاصل از مقایسه میانگین پس آزمون گروه ها با تحلیل کوواریانس، نشان داد برنامه آموزش والدین، بهبود روش های فرزندپروری و بعد کنترل قاطعانه مادران گروه آزمایش را به دنبال داشت. تفاوت معناداری در دیگر ابعاد روش های فرزندپروری و مشکلات رفتاری کودکان بین گروه های آزمایشی و گواه مشاهده نشد. یافته های پژوهش بر پایه مفهوم روش ها و ابعاد فرزندپروری، نقش تفاوت های فرهنگی، شیوه و مؤلفه برنامه های آموزش والدین و نیز عامل زمان و ابزار مورد بحث قرار گرفته است.
مقایسه مشکلات رفتاری فرزندان در مادران باهوش هیجانی بالا و پایین
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات رفتاری در فرزندان مادران باهوش هیجانی بالا و پایین صورت گرفته است. در یک مطالعه علی – مقایسه ای تعداد 200 مادر دانش آموز ابتدایی (100 مادر باهوش هیجانی بالا و 100 مادر باهوش هیجانی پایین) به روش نمونه گیری ملاکی از بین 386 مادر 30 الی 45 ساله دانش آموزان ابتدایی شهر تبریز انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از چک لیست تجدید نظر شده مشکلات رفتاری کوای و پترسیون (RBPC) و پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ و از روش های آماری تی تست برای تحلیل داده ها استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد، میانگین مشکلات رفتاری (اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه – ناپختگی، اضطراب – گوشه گیری) در فرزندان مادران باهوش هیجانی بالاکمتر است (P<0.01). دختران نسبت به پسران در میانگین رفتاری (اختلال اختلال سلوک، پرخاشگری اجتماعی، مشکلات توجه – ناپختگی، اضطراب – گوشه گیری) نمرات کمتری داشتند (P<0.05).
بررسی رابطه مشکلات رفتاری و حافظه با انگیزه تسلط در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه ی حاضر بررسی ارتباط مشکلات رفتاری(نقص توجه-بیش فعالی، اضطراب فراگیر، اختلال نافرمانی مقابله ای) و انواع حافظه با انگیزه تسلط در کودکان می باشد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پایه اول دبستان شهر اصفهان وحجم نمونه 200 کودک 7 ساله بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. به منظور بررسی مشکلات رفتاری کودکان از پرسشنامه csi4 (اسپرافکین، گادو) جهت بررسی انواع حافظه از پرسشنامه کانرز و برای سنجش انگیزه تسلط در کودکان از پرسشنامه انگیزه تسلط (لانگ، لو) استفاده شد که توسط والدین این کودکان تکمیل گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری همزمان تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین مشکلات رفتاری کودکان (کمبود توجه-بیش فعالی و اضطراب فراگیر) با انگیزه تسلط آنان رابطه ی معنادار منفی و بین انواع حافظه با انگیزه ی تسلط ارتباط معنادار مثبت وجود داشت. همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که اختلال کمبود توجه- بیش فعالی و حافظه فعال از جمله پیش بینی کننده های انگیزه تسلط در کودکان بودند. یافته های پژوهش نشان داد که انگیزه تسلط در رشد رفتاری و شناختی کودکان موثر بود و در نتیجه پیشنهاد گردید که با انجام مداخلات به هنگام می توان انگیزش کودکان را ارتقا داد. همچنین، پیشنهاد گردید با انجام مداخلات درمانی در سنین قبل از دبستان سطح انگیزش را در کودکان بیش فعال بالا برد تا از مشکلات دیگر در آینده جلوگیری شود.
تأثیر آموزش مهارت های فرزندپروری به شیوه راه حل مدار بر مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری به شیوه راه حل مدار بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی شهر اصفهان انجام شد. مواد و روش ها:روش پژوهش، نیمه تجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی والدین کودکان پیش دبستانی شهر اصفهان در سال تحصیلی 95-94 تشکیل داد. بدین منظور، 32 خانواده (پدر و مادر) به روش خوشه ای از بین مراکز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 16 والدی آزمایش و شاهد گنجانده شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه ها، گروه آزمایش طی 6 جلسه، مدت یک ماه تحت آموزش راه حل مدار مهارت های فرزندپروری توسط پژوهشگر قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. سپس، در هر دو گروه پس آزمون و پیگیری اجرا گردید. جهت سنجش مشکلات رفتاری کودکان، از چک لیست رفتاری کودکان- فرم والدین (CBCL یا Child behavior checklist) استفاده و توسط نرم افزار آماری SPSS تحلیل گردید. یافته ها:آموزش مهارت های فرزند پروری راه حل مدار، میانگین مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی گروه آزمایشی را در تمامی حوزه های رفتاری: اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی، مشکلات اجتماعی/ تفکر/ توجه، رفتار قانون شکنی/ پرخاشگرانه و سایر مشکلات را نسبت به گروه شاهد در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش داده و تفاوت آماری معنی دار بود. نتیجه آزمون پیگیری بر روی متغیر مشکلات تفکر 102/0 = Pمعنی دار نبود که در پس آزمون معنی دار شد. نتیجه گیری:می توان از آموزش راه حل مدار مهارت های فرزندپروری به عنوان یک روش مؤثر در کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده نمود.
نقش واسطه ای استرس فرزندپروری، کیفیت رابطه مادر-کودک و سلامت روان مادر در رابطه بین فرزندپروری ذهن آگاهانه و مشکلات رفتاری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
135 - 146
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای استرس فرزندپروری، کیفیت رابطه مادر-کودک و سلامت روان مادر در رابطه بین فرزندپروری ذهن آگاهانه و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود جامعه آماری شامل 585 مادران کودکان پیش دبستانیِ مدارس منطقه سه، شهر اهواز در سال 1396 بود که تعداد 280 نفر براساس فرمول کوکران با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه فرزندپروری ذهن آگاهانه (MIPQ)، سیاهه رفتاری کودک (CBCL)، پرسشنامه استرس -فرزندپروری (PSI)، مقیاس رابطه کودک- والد (CPRS) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر مشکلات رفتاری کودکان معنادار نیست؛ اما اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر استرس فرزندپروری، منفی معنادار؛ اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان مادران مثبت معنادار و اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر کیفیت رابطه والد کودک نیز مثبت معنادار است. همچنین، نتایج نشان داد که نقش واسطه ای استرس فرزندپروری، سلامت روان و کیفیت رابطه مادر-کودک در رابطه بین فرزندپروری ذهن آگاهانه و مشکلات رفتاری کودکان معنادار است. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت که مشکلات رفتاری کودکان می تواند تحت تأثیر استرس فرزندپروری، سلامت روان و کیفیت رابطه مادر-کودک قرار گیرد؛ بنابراین آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه و بهبود سلامت روان مادران می تواند به عنوان روشی برای پیشگیری و کاهش مشکلات رفتاری کودکان مورداستفاده مشاوران خانواده و کودک قرار گیرد.
بررسی نقش واسطه ای کیفیت زندگی خانوادگی در رابطه بین استرس والدگری و مشکلات رفتاری فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
131 - 154
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای کیفیت زندگی خانوادگی در رابطه بین استرس والدگری و مشکلات رفتاری فرزندان بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی والدین دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 95-94 بودند که از میان آنها تعداد 500 نفر از والدین به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های مشکلات رفتاری راتر، شاخص استرس فرزندپروری- فرم کوتاه (PSI-SF) و مقیاس کیفیت زندگی خانواده ( FQOL ) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار نسخه 21 استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از وجود رابطه مثبت و معنادار (42/0 و 01/0> ) بین استرس والدگری و مشکلات رفتاری فرزندان بود. علاوه براین رابطه بین استرس والدگری و کیفیت زندگی خانوادگی (47/0 و 01/0> p) و کیفیت زندگی خانوادگی و مشکلات رفتاری فرزندان (15/0- r= و 01/0> p) منفی و معنادار بود. همچنین نقش واسطه ای کیفیت زندگی خانواده در رابطه بین استرس والدگری و مشکلات رفتاری فرزندان مورد تأیید قرار گرفت. بنابراین می توان با ارتقا کیفیت زندگی زندگی خانواده اثر استرس والدگری بر مشکلات رفتاری فرزندان تعدیل کرد. همچنین اجرای راهبردهای مدیریت استرس در والدین نیز می تواند تا حدودی مانع بروز مشکلات رفتار فرندان شود.
پیش بینی اختلالات رفتاری کودکان بر اساس روان بنه های ناسازگار اولیه و دینداری مادران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، از نوع همبستگی است که با هدف بررسی ارتباط بین دینداری و روان بنه های ناسازگار اولیه مادران با مشکلات رفتاری کودکان در یک نمونه غیربالینی اجرا شد. بدین منظور، نمونه ای به حجم 386 نفر از دانش آموزان ابتدایی به روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش سیاهه رفتاری کودک (CBCL)، پرسش نامه دینداری و پرسش نامه روان بنه های ناسازگار اولیه (YSQ-SF) بودند. هر سه پرسش نامه توسط مادر دانش آموزان تکمیل شد. نتایج نشان دادند که بین دینداری مادران و مشکلات رفتاری کودکان و نیز بین روان بنه های ناسازگار اولیه مادران و مشکلات رفتاری کودکان رابطه معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که بُعد اخلاق دینداری مادران و نیز حوزه های بریدگی و طرد و خودمختاری و عملکرد مختل روان بنه های ناسازگار اولیه مادران به صورت معناداری مشکلات رفتاری کودکان را پیش بینی می کند. این یافته ها ضمن پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان بر پیامدهای منفی روان بنه های ناسازگار اولیه مادران و ضرورت طرح برنامه های درمانی و حمایتی تأکید می کند و نقش دینداری مادران را در کاهش مشکلات رفتاری کودکان مورد تأیید قرار می دهد.
مشکلات رفتاری کودکان 2 تا 6 سال: نقش سبک های والدگری و استرس والدینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
29 - 43
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های والدگری و استرس والدینی در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 2 تا 6 سال انجام شد. روش: طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 355 نفر (149 دختر و 206 پسر) از کودکان مهدکودک های شهر قم به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و مادران آنها به پرسش نامه مشکلات رفتاری کودکان آخنباخ (CBCL)، پرسشنامه سبک های والدگری بامریند (PSS) و پرسشنامه استرس والدینی آبیدین(PSI-SF) پاسخ دادند. در تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین سبک والدگری مستبدانه و مؤلفه های استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری برونی سازی شده کودک ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین ارتباط مثبت و معنادار سبک والدگری سهل گیرانه، والدگری مستبدانه و مؤلفه های استرس والدگری مادر با مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودک تأیید شد. رابطه سبک والدگری مقتدرانه با مشکلات رفتاری درونی سازی شده منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد که مولفه ویژگی های کودک مشکل آفرین از ابعاد استرس والدینی و سبک والدگری مستبدانه به خوبی مشکلات رفتاری برونی سازی شده کودکان را پیش بینی می کنند. همچنین مولفه های ویژگی های کودک مشکل آفرین و آشفتگی والدینی از ابعاد استرس والدینی به علاوه سبک والدگری مستبدانه نیز از مهم ترین پیش بینی کننده های مشکلات رفتاری درونی سازی شده کودکان بودند. این یافته ها نقش مهم سبک های والدگری و استرس والدینی را در شکل گیری مشکلات رفتاری کودکان نشان می دهد. نتیجه گیری: بنابراین تدوین و طراحی برنامه های پیشگیرانه و آموزشی با در نظر گرفتن این متغیرها جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان ضروری به نظر می رسد.
ساخت، رواسازی و تعیین پایایی آزمون تشخیص مشکلات رفتاری کودکان مقطع ابتدایی تبریز بر اساس DSM-5(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۳
99 - 130
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ساخت آزمونی برای تشخیص مشکلات رفتاری دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر تبریز و بررسی روایی و پایایی آن بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر تبریز که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دادند. تعداد 1374 نفر دانش آموز دختر و پسر مقطع ابتدایی با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند، سپس مادران همان دانش آموزان به سوالات آزمون تشخیص مشکلات رفتاری کودکان پاسخ دادند و در نهایت آزمون مورد نظر بر اساس معیارها و ملاک های DSM-5 به کمک روش تحلیل عاملی ساخته شد . نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل مولفه های اصلی با چرخش مستقل واریماکس هفت عامل را به ترتیب با عناوین مشکل سلوک، بیش فعالی صرف، کم توجهی صرف، یادگیری تحصیلی، اضطراب جدایی، لجبازی و نافرمانی و ارتباط اجتماعی معرفی کرد که بر روی هم 30/32% کل واریانس متغیرها را تبیین می کردند. تمام هفت عامل و کل پرسشنامه از روایی مناسب برخوردار بودند. برای بررسی روایی علاوه بر روایی صوری و محتوایی، از روش ارزش ویژه بیشتر از 1 استفاده شد و نتایج نشان داد که هم عوامل هفتگانه و هم کل آزمون از روایی مطلوب برخوردارند. مقدار ضریب آلفای کرونباخ برای بررسی پایایی عوامل هفتگانه آزمون از 61/0 تا 79/0 و برای کل آزمون (90/0=α) به دست آمد. میانگین شیوع مشکلات رفتاری کودکان گروه نمونه در هفت عامل به دست آمده 4/10% به دست آمد. با توجه به خصوصیات رفتارسنجی مطلوب آزمون تشخیص مشکلات رفتاری کودکان، می توان از این آزمون برای تشخیص مشکلات هفتگانه به دست آمده برای سرند کردن، پیشگیری و یا درمان در کارهای بالینی و یا تحقیقاتی استفاده کرد.