مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
خودپنداره جنسی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، "بررسی رابطه سلامت روان، خودپنداره جنسی و نقش الگوهای ارتباطی با بی ثباتی در ازدواج " بود. روش این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و تحکیم خانواده در شهر تهران بود. بدین منظور 260 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج ادواردز، الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی (CPQ)، سلامت روان گلدنبرگ (GHQ)و خودپنداره جنسی اسنل (MSSCQ) بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون و از مدل معادلات ساختاری ( تحلیل عاملی و تحلیل مسیر ) استفاده شد. بر اساس یافته های پژوهش، سلامت روان، خودپنداره جنسی و نقش میانجی الگوهای ارتباطی پیش بینی کننده بی ثباتی ازدواج می باشند. و سلامت روان بصورت غیر مستقیم از طریق الگوی ارتباطی سازنده، پیش بینی کننده ی معناداری برای بی ثباتی در ازدواج می باشد و از بین مؤلفه های آن، اضطراب و بی خوابی همبستگی مثبت و معناداری با متغیر ملاک دارد. و همچنین الگوهای ارتباطی متوقع / کناره گیر و اجتنابی (ناکارآمد) همبستگی مثبت و معنادار دارند و الگوی ارتباطی سازنده همبستگی منفی با بی ثباتی ازدواج داشته اند. متغیر خودپنداره جنسی از طریق ضریب کل مسیرمی تواند پیش بینی کننده بی ثباتی ازدواج باشد و مؤلفه های آن با بی ثباتی ازدواج همبستگی منفی دارند.
اثربخشی زوج درمانگری رفتاری یکپارچه نگر بر خودکارآمدی جنسی و خودپنداره جنسی در افراد مبتلابه زودانزالی اکتسابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی زوج درمانگری رفتاری یکپارچه نگر بر خودکارآمدی جنسی و خودپنداره جنسی در افراد مبتلابه زودانزالی اکتسابی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد متأهل 25 تا 45 ساله که برای درمان زودانزالی به کلینیک های روان شناسی و مشاوره شهر کرمانشاه در سال 99 مراجعه کرده بودند را تشکیل می داد. نمونه پژوهش شامل 30 مرد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و در انتظار درمان (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. داده ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامه های خودکارآمدی جنسی (SSES) (وزیری و لطفی کاشانی، 1392)، خودپنداره جنسی (MSSCQ) (اسنل، فیشر و والترز، 1995)، ابزار تشخیصی زودانزالی (PEDT) (سیموندز و همکاران، 2007) و زمان سنج جمع آوری شدند. زوج درمانگری رفتاری یکپارچه نگر برای گروه آزمایش در 9 جلسه اجرا شد، اما برای گروه درانتظار درمان هیچ گونه مداخله درمانی به کار گرفته نشد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد زوج درمانگری رفتاری یکپارچه نگر بر خودکارآمدی جنسی، خودپنداره جنسی، زودانزالی و زمان نهفتگی انزال درون واژنی (IELT) مؤثر بود (001/0>P)؛ و نمرات متغیرهای وابسته در مرحله پس آزمون و پیگیری در مقایسه با گروه درانتظار درمان افزایش و نمره زودانزالی کاهش یافته بود (001/0>P)، همچنین اثر درمانی تا زمان پیگیری حفظ شد. از یافته های پژوهش حاضر می توان در راستای مداخلات بالینی و درمانی برای ارتقای خودکارآمدی جنسی و خودپنداره جنسی و در نتیجه، بهبود زمان نهفتگی انزال درون واژنی (IELT) و زودانزالی مردان استفاده کرد.
نقش میانجی صمیمیت زناشویی در رابطه بینِ تحمل پریشانی و خودپنداره جنسی در زوجین دچار تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷)
361 - 380
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف نقش میانجی صمیمیت زناشویی در رابطه بینِ تحمل پریشانی و خودپنداره جنسی در زوجین دچار تعارض زناشویی انجام پذیرفت. روش پژوهش: روش انجام پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل زنان و مردان متاهل ساکن شهر کرمان در سال 1398 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 384 نفر (192زن و 192مرد) برای جمع آوری داده های بخش مدل یابی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005)، صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون، 1983) و خودپنداره جنسی (اسنل، 1990) بود. داده ها با روش تحلیل همبستگی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که صمیمیت زناشویی نقش تعدیلگر در رابطه بین تحمل پریشانی متأهلین ساکن شهر کرمان داشتند. درحالیکه در رابطه میان خودپنداره جنسی و تحمل پریشانی، نقش میانجی نشان دادند. در مجموع تأیید این مدل علّی در سطح (P=0/001, RMSEA=0/089)، به معنای نقش صمیمیت زناشویی در رابطه بین خودپنداره جنسی با تحمل پریشانی افراد متأهل، بود. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده بیانگر نقش تعدیلگر صمیمیت زناشویی در رابطه میان خودپنداره جنسی و تحمل پریشانی در افراد متاهل است.
پیش بینی دلزدگی زناشویی بر اساس صمیمیت جنسی و میانجیگری خودپنداره جنسی در دانشجویان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
340 - 360
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش پیش بینی دلزدگی زناشویی بر اساس صمیمیت جنسی و میانجیگری خودپنداره جنسی در دانشجویان متاهل بود. روش پژوهش: این پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1399 تشکیل دادند که تعداد 210 نفر به صورت آنلاین به پرسشنامه های صمیمیت جنسی (بطلانی و همکاران، 1389)، خودپنداره جنسی (اسنل، 1998) و دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) پاسخ دادند. به منظور بررسی متغیرهای مدل پیش بینی دلزدگی زناشویی آزمون های ضریب همبستگی پیرسون (با استفاده از نرم افزار SPSS) و تحلیل مسیر (با استفاده از نرم افزار آماری LISREL) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودپنداره جنسی مثبت با دلزدگی زناشویی رابطه ندارد و فقط بعد منفی خودپنداره جنسی با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت دارد. صمیمیت جنسی با دلزدگی زناشویی رابطه مستقیم و معکوس داشت. خودپنداره جنسی منفی بین صمیمیت جنسی با دلزدگی زناشویی نیز نقش میانجیگری را داراست (05/0=P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه بیانگر این است که به صور خاص صمیمیت جنسی و خودپنداره جنسی نقش قابل توجهی در چگونگی دلزدگی زناشویی ایفا می کند، بنابراین توجه به این عوامل برای هر گونه اقدام و برنامه ریزی در زمینه دلزدگی زوجین بیش از پیش اهمیت دارد.
اثربخشی آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی بر خودپنداره جنسی، بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی زنان دچار درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی بر خودپنداره جنسی، بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی زنان دچار درد مزمن انجام شد. طرح تحقیق حاضر، نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون به همراه گروه گواه بود. 30 نفر از زنان دچار دردهای مزمن که در سال 1400 به بیمارستان فیروزگر شهر تهران مراجعه کردند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با جایگزینی تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه قرار داده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی اسنل (1995)، پرسشنامه بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1991) و پرسشنامه الگوهای تعاملی کریستنسن و سالاوی (1984) بودند و گروه آزمایش تحت آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی لیهی (2015) در طی 10 جلسه 2 ساعته، هر هفته یک جلسه قرار گرفتند و در این مدت افراد گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی بر بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی در زنان دچار درد مزمن تأثیر معنادار دارد (01/0>P). اما بر تغییرات خودپنداره جنسی تأثیر معنادار ندارد (05/0<P). برحسب نتایج حاصل از این پژوهش آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی با تمرکز بر چالش ها و شناخت ها و با ایجاد تغییرات مثبت و مناسب می تواند در تغییرات بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی بین زوجین در زنان دچار درد مزمن مورداستفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی بسته درمان تلفیقی با درمان شناختی رفتاری بر خودپنداره جنسی مردان دارای اختلال روانی کودک خواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۳۶۰-۳۴۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: کودک خواهی ک انحراف جنسی و یک اختلال روانی است که شیوع آن در افغانستان گسترده است. روش های درمانی که تاکنون استفاده شده، فقط بر یکی از علل این اختلال متمرکز هستند و نیاز به درمان های یکپارچه تری برای این اختلال محسوس است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بسته درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی با درمان شناختی رفتاری بر خودپنداره جنسی مردان افغانستان بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری سه ماهه با گروه گواه و دو گروه آزمایش است. جامعه آماری شامل کلیه مردان افغان ساکن افغانستان مبتلا به اختلال کودک خواهی بود که تعداد 30 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه درمان تلفیقی (10 نفر)، گروه درمان شناختی رفتاری (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی اسنل (1995) بود. شرکت کنندگان در گروه درمان تلفیقی تدوین شده توسط پژوهشگر (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی)، محتوای بسته درمانی اختلال کودک خواهی را در طی 20 جلسه به صورت فردی دریافت کردند. همچنین شرکت کنندگان در گروه شناختی رفتاری، آموزش های این درمان را در طی 8 جلسه و به صورت فردی دریافت نمودند. یافته ها: نتایج تحلیل اندازه های مکرر نشان داد که هر دو درمان تلفیقی و درمان شناختی رفتاری در افزایش نمرات خودپنداره جنسی مثبت آزمودنی ها مؤثر بودند ولی درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی اثربخشی بالاتری داشته است (05/0 > P). در ضمن فقط درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی در کاهش نمرات خودپنداره جنسی منفی آزمودنی ها مؤثر بود (05/0 >P). نتیجه گیری: مهم ترین وجه تمایز درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی نسبت به درمان شناختی رفتاری این بود که در درمان تلفیقی، همزمان با رهاسازی تفکر از قید عادات منفی خودکار و پذیرش این افکار، بر نقاط قوت، توانمندی های فرد و ارزش های واقعی فرد تمرکز نموده و مشکلات ریشه ای مهارت های ارتباطی و جنسی را مورد بررسی و درمان قرار داد و از تأثیر بهتری در درمان این اختلال برخوردار بود. بنابراین از درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی برای کمک به تغییر طرحواره های ناسازگار و کاهش نشانه های مجرمین مبتلا به اختلال کودک خواهی استفاده گردد.