فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۲۸٬۰۲۲ مورد.
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷ (پیاپی ۱۴۷)
135 - 162
حوزههای تخصصی:
طرح اتحاد اسلام، سیاست حکومت عثمانی با همکاری حکام و امرای مسلمان منطقه آذربایجان و داغستان برای مهار نفوذ و توسعه طلبی روس ها در منطقه قفقاز بود. هدف این طرح، ایجاد هماهنگی و اتحاد میان خوانین منطقه به منظور تشکیل قوای مشترک تحت شعار اسلام علیه برنامه های استعماری روسیه بود. عثمانی ها با عنایت به نفوذ و اقتدار احمدخان دنبلی (حک:1200-1176ق/1786-1762م) حاکم خوی در منطقه آذربایجان، علی رغم شیعی مذهب بودن او، وی را عنصری مناسب برای اهداف طرح اتحاد اسلام تشخیص داده و به برقراری ارتباط با او روی آوردند. شناخت نقش و جایگاه احمدخان خویی در سیاست منطقه ای عثمانی و بررسی ابعاد همکاری آن دو از مسائل فراروی این پژوهش است. این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤالات است: همکاری احمدخان خویی با عثمانی ها در طرح اتحاد اسلام در چه سطحی بود؟ حاکم خوی از همکاری با سیاست منطقه ای عثمانی چه اهدافی داشت؟ این پژوهش بر آن است تا باتکیه بر نسخ خطی فارسی، اسناد آرشیو چاپ عثمانی و منابع تاریخ نگاری عثمانی با رویکرد توصیفی-تحلیلی موضوع مدنظر را واکاوی کند. یافته های پژوهش مؤید آن است سطح همکاری آنان در مقابله با دشمنان اسلام با گذر از سطح تبادل سفرا و مکاتبات، وارد همکاری عملی مشترک اطلاعاتی و نظامی شد. ارتقای جایگاه از سطح حاکم محلی به سطح مدعیان حکومت و شناساندن خود به عنوان حکمران مستقل آذربایجان در فقدان حکومت مقتدر از اهداف حاکم خوی بود.
نظریه ای درباره جنگ و شهادت طلبی به مثابه روش اصلی در قیام سیدالشهدا(ع): سنجش شواهد تاریخی موافق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برابر نظریه های ارائه شده برای توضیح معقول و موجه از چرایی (علت غایی) قیام سیدالشهدا(ع)، در مقاله حاضر تلاش شده است با استفاده از روش استنتاج بهترین توضیح، از نظریه ای با صورت بندی زیر، برای تبیین چرایی و چگونگی قیام سیدالشهدا (ع) دفاع شود : امام(ع) از آغاز، با آگاهی کامل و با اراده خود، روش جنگ و شهادت طلبی را نه به عنوان هدف، به مثابه روش اصلی برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کرد و روش های دیگر چون تشکیل حکومت، مذاکره و صلح را روش های فرعی در خدمت این روش اصلی به کار گرفت. برای رسیدن به این هدف، نشان داده می شود که رخدادهایی چون قیام در زمان حکومت یزید، نه در زمان معاویه، رفتن امام (ع) به کوفه با وجود مخالفت بسیاری از صاحب نظران و آگاهی از پیمان شکنی کوفیان، همراه بردن خانواده، ادامه حرکت به کوفه حتی پس از، از بین رفتن احتمال موفقیت در تشکیل حکومت و رفتن امام(ع) به سمت کوفه با وجود اطلاع از سست عنصری و پیمان شکنی مردم کوفه، برخی از شواهد تاریخی اند که نظریه برگزیده در قیاس با نظریه های رقیب، توضیح به مراتب بهتر و معقول تری را از آ نها ارائه می دهد؛ از این رو، باور به صدق نظریه برگزیده در قیاس با نظریه های رقیب، موجه و معقول است.
Aryans and the Sea Peoples: Migration and Invasion, Responses to the Climatic Stress in the Second Millennium BC(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۳, Issue ۵, July ۲۰۲۳
15 - 29
حوزههای تخصصی:
The consequences of climate change could be so severe and extensive that the issue has prompted human societies to change their subsistence system and adopt strategies to deal with those challenges. In the past, droughts and the reduction in water resources caused serious problems for human societies and made it difficult for water-dependent communities to continue living in a specific region and area. In order to get out of the crisis, many communities either migrated to favorable areas or attacked other communities. In the second millennium BC, Central and West Asia witnessed large-scale human migrations and violent invasions, which apparently overlapped with climatic stresses. The extensive migration of Aryan tribes and predatory invasions of the Sea Peoples in Egypt, Levant, Anatolia, and Greece during the second half of the second millennium BC coincided with the 3.2 ka BP mega drought event. This research, with an environmental archeology approach, actually tries to warn about the unfortunate consequences of global warming, i.e. climate migrations and social tensions. Here, the reason for population displacements and attacks on civilizations in the second millennium BC has been investigated from the climatic perspective. The Paleoclimate research indicates frequent climatic events in the early Late Holocene in Central and West Asia, which probably triggered many socio-political events.
"سوختار همه ساختارها"؛ تأملی بر بازنگری ایدئولوژیک احسان طبری در مبانی مارکسیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
۱۰۰-۷۱
حوزههای تخصصی:
احسان طبری (1295-1368ش) به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی و نظریه پرداز حزب توده شناخته می شود. این امر باعث می شود که تاریخ پژوهان معاصر با اتصاف او به صفت مارکسیسم، غالباً رفتار و افکار وی را در چهارچوب های ایدئولوژیک و حزبی ارزیابی کنند و به ویژگی های اخلاقی در شاکله بندی شخصیت او اعتنایی نداشته باشند. در حالی که اگر طبری را در جایگاه یک ادیب، شاعر و یا مورخ مورد بررسی قرار دهیم، می توانیم جنبه هایی از شخصیت وی را دریابیم که لزوماً برآمده از رفتار حزبی و سازمانی نیست، بلکه دغدغه هایی برخاسته از یک ذهن حقیقت جو است که در بیشتر دوران حیات در کسوت یک روشنفکر ماتریالیست مجال بروز و ظهور یافته است. مسئله اصلی این مقاله واکاویِ دلایل بازنگری ایدئولوژیکِ طبری در دهه پایانی عمر اوست. بدین منظور ابتدا با متن پژوهیِ آثار طبری در دوران مقدم بر دهه پایانی عمر، به جنبه هایی مغفول از تاریخ اندیشی طبری تا قبل از مقطع بازنگری ایدئولوژیک پرداخته می شود. این بررسی نشان می دهد آنچه با عنوان بازنگری ایدئولوژیک طبری یاد می شود بر بستری از بازاندیشی های تدریجی او در مبانی مارکسیسم استوار بوده است. در انتها با تمرکز بر آثار سال های پایانی عمر او به بیان درون مایه ها و دغدغه های تاریخ اندیشانه در این آثار پرداخته خواهد شد. عنوان مقاله برگرفته از یکی از تعابیر طبری در مورد بازنگری ایدئولوژیک وی می باشد.
معرفی و تحلیل بنای آتشکده شیان، اسلام آباد غرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
79 - 98
حوزههای تخصصی:
آثار معماری دوره ساسانی شامل بناهای مذهبی و غیرمذهبی است. با توجه به اینکه آیین زرتشتی، دین رسمی ایران در دوره ساسانی بوده است، بناهای مذهبی مرتبط با این دوران از جایگاه مهمی برخوردار بوده اند. آتشکده شیان نمونه ای از آتشکده های دوره ساسانی استان کرمانشاه است که ویژگی معماری آن عبارت است از یک چهارتاقی با راهروهای پیرامونی و مصالح معماری بنا شامل قلوه سنگ، لاشه سنگ، گچ وملات گچ است. ابعاد بنا ۱۴/۵×۱۴/۵ متر و با پلان مربعی شکل است. تاکنون هیچ گونه گزارش و مطالعه دقیقی در مورد این بنا به چاپ نرسیده و اندک اطلاعات منتشر شده، از طریق نوشته ها و مدارک موجود در پرونده ثبتی بنا و برخی گزارش های کاوشگران بنای شیان است. در این پژوهش کلیه مدارک موجود گردآوری و اساس کار بر فعالیت میدانی متمرکز گردیده است. همچنین، بنا از نظر پلان، مصالح و دیگر ویژگی های معماری به دقت بررسی و مطالعه شد. هدف این پژوهش، معرفی بنای آتشکده شیان به عنوان نمونه شاخص آتشکده های کمتر شناخته شده غرب کشور است. شناسایی دقیق مشخصات این اثر می تواند بازسازی آتشکده های غرب ایران را هموارتر سازد. به علاوه، بررسی این بنا در تعیین گاهنگاری و کاربری بناهای مشابه این منطقه نیز مؤثر است. با توجه به ویژگی های معماری بنای شیان، مصالح و اجزای به کار رفته در معماری، همچنین سایر یافته های منقول و غیرمنقول به دست آمده، می توان این بنا را یک نیایشگاه مذهبی یا آتشکده ای از دوره ساسانی قلمداد نمود.
Achaemenid Sarcophagi of Hossein-Abad in Susa, Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷
33 - 41
حوزههای تخصصی:
In 1994, it was reported that a group of smugglers had been arrested while excavating the hills of Hossein Abad, south of Susa, about 800m south of an area called Siahchal (Donjon). That excavation led to the revelation of half of a stone coffin or a sarcophagus and eventually led to the discovery of two more sarcophagi, which were located 2.5m from each other. The first sarcophagus was constructed in the form of a tomb with bricks of lion stamp patterns. Both sarcophagi are made of sandstones. The mine of these stones does not appear to have existed in Susa. However, the older fabric of Susa had instances of a sand mass, with underground cellars created inside these stones. Hence, the stones from which the sarcophagi were built could probably relate to Susa. No objects or human skeletal representing burial remnants were recovered from inside of the sarcophagi; however, out of Sarcophagus No. 1, some pieces of earthenware and perfume containers (Alabaster) were found. The bricks used in Tomb No. 1 were bearing lion patterns, as the pieces of earthenware and marble perfume bottles, numerous examples of which were reported from there, demonstrate they could reasonably be attributed to the Achaemenid dynasty.
نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری در دوره احمد شاه قاجار ( 1304-1288 ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
383 - 407
حوزههای تخصصی:
نظام اداره تقسیمات کشوری ایران تا قبل از دوره سلطنت احمد شاه در چارچوب ساختاری سنتی پیش از مشروطه قرار داشت و حتی قانون سال 1325 ق مجلس اول شورای ملی که توسط نویسندگان مشروطه طلب به رشته تحریر درآمده بود نیز نتوانست در نظام اداره تقسیمات کشوری تغییر چندانی ایجاد نماید. اما در دوره احمد شاه و وزارت داخله قوام السلطنه و با حضور دمرنی مستشار فرانسوی وزارت داخله؛ نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری به اجرا درآمد. براین اساس این پژوهش درصدد است تا با استفاده از روش تحقیق تاریخی و به کارگیری اسناد و مدارک آرشیوی، نشریات و دیگر منابع تاریخی به این پرسش پاسخ دهد که عوامل و دلایل تغییر روال پیشینی در تقسیمات کشوری در دوره احمد شاه چه بود و این تغییر چگونه اجرا شد؟ یافته های تحقیق نشان می دهد اولیای امور حکومتی در دوران سلطنت احمد شاه از طریق اصلاحات در ساختار وزارت داخله و اداره ایالتی، تدوین بودجه سنواتی برای ستاد وزارت داخله و ایالات و ولایات، تدوین نظام نامه پرسنل اداری وزارت داخله و ایالات و ولایات و تشکیل کمیسیون های تخصصی تقسیمات کشوری در وزارت داخله در پی نوسازی نظام اداره تقسیمات کشوری و ایجاد تغییرات در آن حوزه باهدف تمرکز امور و اجرای برنامه های اصلاحی حکومت قاجاریه بودند.
تاثیر تنزل نظام تیمارلی در ساختار امپراتوری عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۲
53 - 69
حوزههای تخصصی:
در حالیکه در امپراتوری عثمانی نظامیان از اهمیت قابل توجهی برخوردار بودند و غالب سپاهیان را سواره نظام تشکیل می داد، این حکومت با مشکل کمبود فلزات و نقدینگی جهت تامین هزینه سپاه مواجه بود. بمنظور رفع این مشکل اراضی ای بعنوان تیمار به سپاهیان سواره-نظام واگذار گردید. تیمارلی ها که جزء تشکیلات نیروهای ایالتی به شمار می رفتند و نقش مهمی درتثبیت قدرت عثمانی ایفا کردند از اواخر قرن شانزدهم میلادی ضعیف گردیدند و از تعدادشان کاسته شد. برخی از مورخین تنزل و کاهش نظام تیمارلی را از عوامل مهم انحطاط عثمانی می دانند. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از ابزار مطالعه کتابخانه ای، در پی تبیین این مساله است که کاهش جایگاه نهاد تیمارلی چه تاثیری در ساختار حکومتی امپراتوری عثمانی داشت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تنزل تیمارلی آسیب دیدگی شدید تشکیلات نظامی و دفاعی عثمانی ها را در پی داشت و بسترساز آشوب-های سپاهیان و در نهایت ضعف امپراتوری گردید. به این معنا که عثمانی ها نه تنها تیمارلی ها-ی سواره نظام را بعنوان پایه اساسی ساختار نظامی خود از دست دادند بلکه با تنزل تیمارلی زمینه شورش و اعتراض سپاهیان قاپی قولو اعم از سپاهی سواره نظام و ینی چری پیاده نظام را نیز مهیا کردند.
ماهیت مشروعیت سیاسی ساسانیان در تاریخ نگاری یعقوبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
درک مشروعیت سیاسی در اندیشه سیاسی ایران، مبتنی بر دادگری، امنیت طلبی و نظم حاکم بر جهان هستی بوده و صرف نظر از معنای ساده امنیت، وجهی عمیق تر، در پیوند با جهان بینی و نظم کیهانی مورد اعتقاد ایرانیان داشته است. پرداختن به عدالت و امنیت در هر عصری و شرح سلوک معطوف به نظم و امنیت از سوی فرمانروایان است که فهم مشروعیت سیاسی آنها را امکان پذیر می کند. بررسی مشروعیت سیاسی شاهان ساسانی نیز تابع همین قاعده است. به نظر می رسد یعقوبی، مورخی که در قرن سوم هجری می زیست و با رویکرد فرهنگی تری با تاریخ مواجهه داشته است، از همین منظر کارکردگرایانه به تاریخ ساسانیان پرداخته و کارکردهای نظام حکومتی را مبتنی بر میزان اهتمام حاکمان آن به دادگری و امنیت طلبی ایشان روایت کرده است. یعقوبی به عنوان یکی از نخستین تاریخ نگاران مسلمان، ضمن این که نگرش انتقادی تری نسبت به گزارش های موجود درباره تاریخ ساسانیان دارد و در شرح تاریخ ایشان میان افسانه و تاریخ تمیز قائل می شود، در پرتو نگرش فرهنگی خویش، با تکیه بر دادگری و تأیید سلوک نیک یا نفی بدروشی فرماروایان ساسانی، عملکردهای مطلوب یا نامطلوب آنها را به نحوی روایت می کند که اهمیت عدالت و ضرورت تأمین امنیت را به مخاطب خویش یادآور شود. نوشتار حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی، با هدف تبیین مشروعیت سیاسی فرمانروایان ساسانی در نگاه یعقوبی، چگونگی روایت این مورخ را درباره سلوک سیاسی- اجتماعی آنها مورد بررسی قرار می دهد.
بررسی و شناسایی باستان شناختی شهرستان درمیان، خراسان جنوبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
127 - 145
حوزههای تخصصی:
شرق ایران به ویژه خراسان جنوبی یکی از مناطقی است که تحقیقات باستان شناسی محدودی در آن انجام شده است و با وجود داشتن آثار تاریخی فراوان، سیمای باستان شناسی آن ناشناخته باقی مانده است. شهرستان درمیان یکی از مناطق استان خراسان جنوبی است که نسبت به سایر شهرستان های استان کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. این شهرستان در شرق استان قرار گرفته و هم مرز با کشور افغانستان است. با توجه به بررسی باستان شناسی که در سال ۱۳۹۴ و در سطح شهرستان صورت گرفت، تعداد ۲۱۳ اثر تاریخی در آن شناسایی شد. این آثار شامل محوطه های تاریخی، مسجد، قلعه، برج، حمام، آرامگاه، آسیاب ، آسباد، حوض انبار، قبرستان، غار های تاریخی و سنگ نگاره است که قدمت آن ها به دوره های پیش از تاریخ (هزاره سوم پ.م) تا دوران اسلامی متأخر (پهلوی) باز می گردد. بیشترین تعداد این محوطه ها مربوط به دوران اسلامی بوده و کهن ترین آنها، محوطه شاه ولی، مربوط به هزاره سوم پ.م است. نظر به این که بسیاری از آثار تاریخی این شهرستان برای نخستین بار شناسایی شده بودند، ضرورت داشت که در پژوهشی مستقل به بررسی و تحلیل آن ها پرداخته شود. بدین سبب، هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل آثار تاریخی شناسایی شده شهرستان درمیان است. روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی بوده که داده های آن از طریق بررسی میدانی و مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که آثار تاریخی این شهرستان، نسبت به برخی از مناطق هم جوار از قدمت کمتری برخوردار است، اما عموماً با حوزه های فرهنگی شمال شرقی و جنوب شرقی ایران ارتباطات نزدیکی داشته است. علاوه بر این، چنین مشخص شد که شهرستان درمیان در دو بازه زمانی دوره اشکانی و سده های میانی اسلامی از اهمیت و رونق زیادی در منطقه برخوردار بوده است.
مروری بر استحصال و ویژگی های آلیاژهای مس – آرسنیکی در دنیای باستان (مقاله مروری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی شک یکی از مهمترین عناصر آلیاژکننده در دنیای باستان، عنصر آرسنیک است که نقش مهمی در دست ساخته های آلیاژهای اوایل عصر برنز را ایفا کرده است. آلیاژهای مس آرسنیکی و برنزهای آرسنیکی بی تردید به عنوان یک آلیاژ ساخته شده دست بشر از جایگاه ویژه ای در بین باستان شناسان و محققان فلزگری کهن، برخوردار است. آرسنیک به عنوان یک عنصر آلوده کننده و ناخالصی در تمام محیط به صورت پراکنده وجود دارد و فلزگر باستان با توجه به معایب و مضرات این عنصر برای اهداف آیینی و کاربردی، در تولید آلیاژ مس آرسنیکی استفاده کرده است. آرسنیک به عنوان یک عنصر چالش برانگیز در ساخت این آثار و همچنین ویژگی های خاصی که در سطح این آثار ایجاد می نماید، ظاهر می گردد که از مهمترین ویژگی این عنصر در ریخته گری، ایجاد جدایش معکوس در سطح این آثار است که ایجاد پدیده عرق آرسنیک در این آلیاژها می نماید. مواد معدنی اولیه مورد استفاده در ساخت این آلیاژها اولوینیت Cu2(AsO4)(OH) یا کیلنوتیس Cu3(AsO4)(OH)، سولفور آرسنید آهن FeAsS و انارژیت Cu3AsS4 هستند که یا به صورت احیاء مستقیم یا به روش ذوب همزمان Co-Smelting مورد استحصال قرار گرفته اند، و یا اینکه آرسنیک به صورت آگاهانه از طریق Speiss، در تولید آلیاژ مس آرسنیکی در هزاره سوم مورد استفاده قرار گرفته است. از استحصال این فلزات چندین محصول دیگر همراه با ذوب همزمان که شامل مات Matt، اشپایس Speiss و سرباره Slag است، ایجاد می شوند. هدف اصلی این مقاله با توجه به اهمیت موضوع آلیاژهای مس آرسنیکی در حوزه باستان شناسی و بررسی های فلزگری کهن، ارائه یک بررسی جامع در مورد روش های استحصال، ویژگی های فیزیکی این آلیاژها و نقش آرسنیک و تاثیر آن به عنوان عنصر آلیاژی در شکل گیری سطح نقره ای و همچنین محصولات جانبی دیگر به عنوان موضوعی پراهمیت در بررسی آلیا ژهای اوایل عصر برنز، پرداخته شده است.
بهره برداری از جانوران در دوره ی مس و سنگ قدیم (دالما) در زاگرس شمالی، مطالعه ی جانورباستان شناختی بازمانده های استخوانی تپه سیلوه پیرانشهر، شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه های بقایای جانوری دوره ی مس و سنگ قدیم یا همان دوره ی دالما در شمال غرب ایران اندک است و مطالعه ی جانورباستان شناختی در مورد بخش ناچیزی از آنان صورت پذیرفته است. بدین صورت دانش ما از سازوکارهای معیشتی و الگوهای احتمالی آن در جوامع مس و سنگ نیازمند بهبود است. این مطالعه که بر بقایای مهره داران مس و سنگ قدیم در تپه ی سیلوه دشت پیرانشهر صورت پذیرفته است، حاکی از وجود سازوکارهای چندگانه ی بهره برداری از جانوران در قالب فعالیت های معیشتی است. نتایج این پژوهش نشان از آن دارد که در هزاره ی پنجم پیش از میلاد در این محوطه، اقتصاد معیشتی مبتنی بر بهره برداری از گونه های اهلی همانند بز (Capra hircus)، گوسفند (Ovis aries) و گاو (Bos taurus) بوده است. بیشترین میزان بقایای جانوری یافت شده از لایه های مس و سنگ قدیم این محوطه متعلق به گوسفند اهلی (Ovis aries) است. شواهدی از حضور حیوانات وحشی همچون گوزن زرد ایرانی (Dama mesopotemica)، آهوی گواتردار (آهوی ایرانی) (Gazella subgutturosa)، لاک پشت (Testudines) و اسب سانان (Equidae) نیز به دست آمده است. بقایای استخوانی جانوران وحشی از فراوانی اندکی نسبت به بقایای جانوران اهلی برخوردار است که می تواند مؤید ارجحیت کمتر شکار نسبت به دامپروری باشد. از سوی دیگر بر مبنای تخمین زمان مرگ، ذبح گاو در سنین بزرگسالی و ذبح گوسفندان در پیش از بلوغ و نیز بزرگسالی انجام می شده است. این سازوکارهای چندگانه ی بهره برداری می توانند نمایانگر شیوه های مختلف سودجستن از گونه های جانوری (استفاده از نیروی کار، بافت ماهیچه ای و نیز فرآورده ای ثانویه)، افزایش مهارت های انسان در سازگاری با پیرامون و کنترل جانوران، دیرین اقلیم و نیز چگونگی تعادل جمعیت انسانی در زیست بوم زاگرس شمالی در هزاره ی پنجم پیش از میلاد باشند.
مجموعه گوهرشاد در هرات: یافته های جدید در مورد معماری و تزئینات کاشی کاری
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
139 - 206
حوزههای تخصصی:
مجموعه معماری مصلی به سفارش گوهرشاد در هرات (820–841/1417–1438) یکی از پایه های اصلی پایتخت تیموریان را تشکیل می دهد. این مجموعه در طول قرن ها آسیب قابل توجهی دیده است و در حال حاضر اطلاعات کمی در مورد معماری و تزئینات آن وجود دارد. از دهه 1980م. دسترسی به آن به دلیل وجود مین های زمینی به شدت محدود شده است. هدف این مقاله ارائه آخرین مطالعات باستان شناسی است که در سال های اخیر در این سایت انجام گرفته، و سپس معرفی اولین نتایج حاصله از مطالعات بر روی کاشی های گردآوری شده از بنای "مصلی " است که در سال 2015 به موزه ملی هرات منتقل شده اند. انجام کاوش های باستان شناسی به ما کمک می کند تا بفهمیم این بنای مهم معماری تیموری چطور ساخته شده، تا در جهت حفظ و بازیابی بیشتر آن حرکت کرده، به احتمال زیاد مصالحی درون آن پیدا نموده و لذا از این طریق در بازیابی تزئینات مجموعه، فنون به کار رفته در آن، و شناخت درخشش این مرکز هنری برجسته یعنی هرات قرن پانزدهم، قدمی فراتر نهیم.
بررسی انتقادی بخش سلجوقیان جامع التواریخ حسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامع التواریح حسنی به عنوان یک اثر تاریخ نگاری عمومی متعلق به عصر تیموری، با این که در دوره ای متأخر نوشته شده، درخصوص تاریخ سلجوقیان برخی ویژگی های خاص و منحصربه فرد دارد که آن را شایسته توجه می کند. مسئله پژوهش حاضر این است که بخش سلجوقیان جامع التواریخ حسنی، براساس چه منابع و مستنداتی نوشته شده و به لحاظ محتوایی و اسنادی چه جایگاه و ویژگی هایی دارد؟ تاج الدین حسن یزدی مؤلف این اثر، تاریخ سلجوقیان را براساس چندین رساله و اثر تاریخ نگاری متعلق به این دوره نوشته است. وی بخش هایی از تاریخ سلجوقیان را به روایت سلجوق نامه ظهیرالدین نیشابوری و بدایع الازمان فی وقایع کرمان افضل الدین کرمانی نوشته است. مطالب نوشته شده براساس این دو اثر به جهت موجودبودن کتاب سلجوق نامه و باقی ماندن اساس متن بدایع الازمان به روایت محمدابراهیم خبیصی مورخ دوره صفوی، جنبه ای تکراری دارد، اما قسمت های مهمی از تاریخ سلجوقیان در جامع التواریخ، براساس دو اثر تاریخ نگاری ناشناخته و ناموجود دوره سلجوقی به نام های تاریخ قوامی و سنجرنامه به نگارش در آمده که به لحاظ محتوایی و اسنادی ارزشمندترین بخش آن محسوب می شود. روایت یزدی درباره نحوه حضور سلجوقیان در خراسان مستند به اثری ناشناخته با عنوان تاریخ قوامی است و اخبار رویدادهای تاریخی خراسان دوره سلطان ملک شاه و سلطان سنجر مستند به سنجرنامه است. پژوهش حاضر ضمن این که بخش های تکراری و خلاصه نویسی شده جامع التواریخ براساس سلجوق نامه و بدایع الازمان را به صورت مستند و تطبیقی با این دو اثر نشان داده، قسمت های منحصربه فرد این اثر درخصوص تاریخ سلجوقیان را هم با موضوعات مربوط بدان بیان کرده است. هدف این تحقیق آن است که با نشان دادن بخش های نوشته شده جامع التواریخ براساس تاریخ قوامی و سنجرنامه، محققان و پژوهشگران تاریخ دوره سلجوقی را متوجه اهمیت و ضرورت بازخوانی انتقادی این بخش از روایت های جامع التواریخ در خصوص تاریخ سلجوقیان کند.
صدور انقلاب اسلامی از منظر سازه گرایی (ملاحظه ای بر مؤلفه های هویتی صدور انقلاب اسلامی)
حوزههای تخصصی:
انقلاب ها بیشترین دگرگونی های ماهیتی و هویتی را در جوامع انسانی به ارمغان می آورند. ارزش ها، باورها، هنجار ها در ساختارهای اجتماعی تحولات عمیقی را پشت سر می ذارند. صدور انقلاب نیز از این تغییرات ماهیتی بی بهره نمانده اند. سازه انگاری با محوریت قراردادن مولفه های غیرمادی تلاش دارد تا در بررسی تحولات به عناصر غیرمادی توجه بیشتری داشته باشد. این پژوهش در تلاش است تا به بنیان های هویتی که ماهیت انقلاب اسلامی را تشکیل، شناسانده و تحول بخشیده اند بررسی و تاثیر و نقش آنها را در شکلبندی نهایی صدور انقلاب اسلامی با ماهیت و هویت یکه و متمایز مورد تبیین و بررسی قرار دهد. پرسش اصلی در این پژوهش این خواهد بود که مولفه های هویتی جمهوری اسلامی چه شاخصه هایی دارند و چه نقشی در شکلبندی نهایی ایفا نموده اند؟ بر این باوریم مولفه های هویتی در شکلبندی نهایی صدور انقلاب اسلامی با شاخص های صدور نرم، تکلیف گرایانه و تدریجی و اولویت آگاهی بخش بر عمل انقلابی نقش اساسی داشته اند.
گیاه هندبا؛ بررسی محتوایی منابع پزشکی و داروشناسی دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
114 - 134
حوزههای تخصصی:
هندبا از گیاهان دارویی مورد توجه در منابع پزشکی و داروسازی دوره اسلامی است. حکمای دوره اسلامی از آن با نام هایی چون اَنطوبیا، بِکریذیا، تیفاف، کاسنی و کَسناج یاد کرده و برای اجزای مختلف این گیاه از جمله برگ و ریشه آن خواص درمانی قائل شده اند. پژوهشگران معاصر هندبا را با گیاه Cichorium intybus و C. endivia از تیره Asteraceae تطبیق داده اند. در این پژوهش مدخل هندبا در تعدادی از آثار پزشکی و گیاهداروشناسی دوره اسلامی از سده 3 تا 12 قمری بررسی شده است. غالباً حکمای دوره اسلامی هندبا را به دو نوع بری و بستانی تقسیم کرده و شرح ریخت شناسی هر یک را نیز بیان داشته اند. در آثاری چون الحاوی فی الطب، الجامع لمفردات الأدویه و الأغذیه، اختیارات بدیعی، حدیقه الأزهار، تذکره الأولی الألباب، تحفه المؤمنین و مخزن الأدویه به مواردی چون انواع هندبا و ویژگی های آن، نام هندبا در زبان های مختلف و خواص دارویی آن و در عمده الطّبیب فی معرفه النّبات به انواع، ویژگی ها و نام های هندبا اشاره شده و منبع اخیر کامل ترین شرح گیاهشناسی را در میان منابع مورد بررسی داشته است. در آثاری چون فردوس الحکمه فقط به خواص دارویی هندبا پرداخته شده است. مطالب یاد شده در آثاری چون تذکره الأولی الألباب، تحفه المؤمنین و مخزن الأدویه شباهت زیادی با یکدیگر دارند. در آثاری چون الصّیدنه فی الطّب و تحریر کهن فارسی آن می-توان درباره واژه هندبا آگاهی هایی کسب کرد. طرخشقوق نیز در غالب منابع کاسنی بری دانسته شده است.
بازآفرینی فضایل شاهی سیاستنامه خواجه نظام الملک در آثار تاریخ نویسان عصر صفوی (907-1136ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با استقرار حکومت صفوی (907 ق.)، تاریخ نویسان عصر در فضای فکری و گفتمان جدید، وظیفه ای را به عهده گرفتند که تاریخ نویسان پیش از این، کمتر به آن پرداخته بودند و آن به کارگیری فضایل شاه آرمانی سیاستنامه ها، برای مشروعیت بخشی به پادشاهان هم عصرشان بوده است. از ویژگی های اصلی سیاستنامه ها یا سیرالملوک ها، یکی از حوزه های اصیل فکرى در اندیشه سیاسى ایران دوران اسلامی، به خصوص در دوران میانه، توجیه گرى سیاسى و مشروعیت بخشی و تایید حکومت ها و شاهان عصر بوده است. این آثار با توجه به شرایط تاریخى سیاسى ظهور آن ها، خصایص ویژه اى داشته و به منظور راهنمایى عملى امیر یا سلطان خاص نوشته شده اند. پژوهش حاضر در پی آن است که تاریخ نویسان عصر صفوی کدام یک از فضایل شاه آرمانی سیاستنامه نظام الملک، از منابع اصیل طرح و انتقال اندیشه شاه آرمانی در دوره میانه را برای توصیف پادشاه هم عصرشان به کار برده اند؟ و اهداف تاریخ نویسان از توجه به آثار سیاستنامه ای چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که تاریخ نویسان این عصر تحت تاثیر سنت های فکری ایرانی و زمینه های تاریخی، جهت مشروعیت بخشی به سلاطین صفوی از فضایلی چون برگزیده بودن، ایجاد کننده امنیت، بوجود آورنده سعادت و نیکبختی، عدالت و دادگری، دینداری و حمایت از دین، سیاست و اداره امور، دانش نظامی و دارا بودن صفات ظاهری شایسته را به صورت غیر دستوری و انتسابی استفاده کرده اند. هدف اصلی این پژوهش که با روش توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از منابع تاریخی عصر صفوی نگاشته شده، بازآفرینی فضایل شاه آرمانی یکی از مهم ترین سیاستنامه های دوران اسلامی در آثار تاریخ نویسان عصر صفوی است.
عنصر ایرانی در بیزانس دوره سلطنت هراکلیوس
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۴
107 - 126
حوزههای تخصصی:
عرفان عارف شهید، استاد ممتاز دانشگاه جورج تاون تا زمان مرگش به سال 2016 میلادی بود. در سال 1946 برای تحصیل به کالج سنت جانز آکسفورد رفت و به تحصیل آثار کلاسیک و تاریخ یونانی رومی زیر نظر مورخ مشهور، شروین وایت پرداخت. او سپس دکترای خود را از دانشگاه پرینستون دریافت نمود. تحقیقات شهید عمدتا بر حوزه-های زیر متمرکز بود: جهان یونانی-رومی، به ویژه امپراتوری بیزانس و تلاقی این حوزه با جهان عربی و اسلام در اواخر دوره باستان و قرون وسطی و مطالعات اسلامی به ویژه قرآن و ادبیات عرب. در سال 1970 سمپوزیومی با عنوان «بیزانس و ایران دوره ساسانی» در دامبرتون اُکس برگزار شد و بزرگانی چون ریچارد فرای، آندریاس آلفولدی، پیگولوسکایا، بیوار و عرفان شهید به سخنرانی پرداختند. مقاله پیش رو متن سخنرانی پایانی این همایش از عرفان شهید است که نویسنده به بررسی دقیق عناصر ایرانی و تاثیرات آن ها بر ساختار تاریخ بیزانس می پردازد. در این راستا انتخاب رسمی لقب باسیلئوس توسط هراکلیوس و روند آن مورد واکاوی قرار گرفته و از نقش ساسانیان به عنوان محرک های خارجی یاد شده است.
نظامنامه مدارس ابتدائی و متوسطه ذکور و اناث دولتی
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
207 - 229
حوزههای تخصصی:
جامعه ی ایران در عصر قاجار وارد مرحله ی جدیدی از تغییر و تحول ساختار سیاسی- اجتماعی گردید که با دوران قبل از آن تفاوت چشمگیری داشت. با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت که نقش عمده انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر را بر عهده دارد. لازم است که میراث فرهنگی کشور مورد مطالعه قرار بگیرد تا بتوان آن را پربارتر نمود. علوم و فنون، آموزش و پرورش، فرهنگ و تمدن مشترک برای ساخت یک جامعه مترقی ضروری است و هیچ یک از این پدیده ها نمی توانند به تنهایی و بدون کمک یک دیگر به وجود آیند و هر یک ساخته و مکمل یک دیگر است. چون تعلیم و تربیت رابطه ی مستقیمی با زندگی فردی و اجتماعی مردم دارد؛ بنا بر این باید در حیات آنان جنبه واقعی و عملی پیدا کند. در واقع تعلیم و تربیت هم یک نوع فلسفه ی حیاتی است. حتی مذهب و ادبیات و فلسفه به معنی اعم نیز دارای این منظور و مقصود است که حیات فردی و اجتماعی شخص را پرمایه تر سازد. حفظ گسترش و ارزشیابی میراث فرهنگی در ترقی و تحول و تکامل آموزش و پرورش کشور موثر باشد. پس بررسی و مطالعه تعلیم و تربیت در ایران باستان می تواند راهنمایی خوب برای آشنایی با نحوه ی تعلیم و تربیت در کشور از گذشته تا کنون باشد.
Identifying the Mobility Patterns of Human Societies in the Hawraman Cultural Landscape Based on the Ethnoarchaeological Approach(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
The lifeways of mobile human societies are a field investigated by anthropologists and archaeologists. Mobility is considered an effective way of foraging and resource production among human societies (for hunter-gatherers, pastoralists, and farmers, respectively). Various classifications regarding the mobility patterns of human societies have been proposed so far. As of today, the majority of archaeologists use Murdock’s multi-purpose classification which divided mobile human societies into four groups: (1) Nomadic societies, (2) semi-nomadic societies, (3) semi-sedentary societies, and (4) sedentary societies. But some societies have characteristics that do not allow them to be placed in one of these groups. For identification of these unclearly defined societies, the authors will refer to 5 criteria of demographic dimensions: Mobility, number of movements, movement distance, residential criteria, and lifeway. For instance, it was not until 2003 that archaeologists began to recognize the intermediate trajectory of nomadic pastoralism from early village-based herding to the formation of full-fledged pastoralism in the western part of Central Zagros. Extensive study of pastoralist communities, however, can be used for the identification of several intermediate stages of the 5 criteria. Current archaeological evidence in most of the early Neolithic sites in Central Zagros such as Qazanchi, Sheikhi Abad, Sarab, Asiab, and Guran, unlike the Levant region which was settled in the Epipaleolithic (Natufian) period, indicates that these sites are seasonal. So how can we explain the mobility of human societies in the proto-Neolithic period of Zagros? As a result, the authors try to use these criteria to identify the intermediate stages of sedentarism in Zagros, from mobile societies in the Epipaleolithic period to sedentary societies in the late Neolithic period. For this purpose, the authors have studied the mobility patterns and residential criteria of human societies in the cultural landscape of Hawraman. The research was conducted in two seasons, in the summer of 2016 and the summer of 2018, respectively. At first glance, the patterns of mobility and lifeways of human societies seemed homogeneous and identical in the cultural landscape of Hawraman. But with a deeper analysis, Four main mobility patterns were identified. The patterns include (1) single-stage agriculturalist residential mobility in Koh-e-Takht, (2) multistage pastoralist residential mobility in Kosalan and Shahu Mountain, (3) logistical mobility (transhumance) in Javeh River, and (4) logistical mobility (based on cultural exchanges) all over the Hawraman. The patterns show that the Zagros societies did not become sedentary in a single stage. Therefore, semi-sedentary societies with residential mobility and semi-sedentary societies with logistical mobility can be placed in the intermediate stages.