مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
اردشیر بابکان
حوزه های تخصصی:
سلسله ساسانی در سال 224 م پس از غلبه اردشیر اول بر اردوان پنجم، پادشاه اشکانی در نبرد هرمزدگان پا به عرصه وجود نهاد.مؤسس این سلسله پس از تثبیت و تحکیم دولت مرکزی در پی گسترش مرزهای شمال غربی، غرب و جنوبی برآمد؛ بنابراین در راستای این هدف بایستی با امپراتوری روم می جنگید.این امپراتوری از عصر اشکانیان همواره با ایران درگیر بود.پژوهش حاضر بر آن است به بررسی شاخص های تأثیرگذار بر سیاست های مرزی اردشیر اول در قبال امپراتوری روم و میزان دست یابی وی به اهداف خود در این زمینه بپردازد.بر اساس موضوع، روش و انجام کار در این تحقیق توصیفی- تحلیلی بر پایه مطالعات کتابخانه ای است.آنچه پایان این نوشتار می توان نتیجه گرفت این است که اردشیر اول که خود را وارث شاهنشاهی هخامنشی می پنداشت، در درجه اول درصدد برآمد تا مرزهای آن را احیا کند.رسیدن به این هدف خود نیازمند اقدامات مهم دیگری مانند؛ تسلط بر ارمنستان، تسخیر مناطق سوق الجیشی بین النهرین و به ویژه شهر استراتژیک هتره و کنترل تجارت خلیج فارس و راه های بازرگانی بین النهرین بود.
چند نکته ی تازه درباره ی تاریخ گذاری نامه ی تنسر به گُشْنَسْپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ی تاریخ گذاری نامه ی تنسر دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. به عقیده ی پاره ای از پژوهندگان، نامه ی تنسر، دوره ی اردشیر بابکان نوشته شده است و آگاهی های این نامه، به طور کامل، رخدادهای دوره ی آغازین تاریخ ساسانیان را بازتاب می دهند؛ امّا در دوره ی خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹ م) و همچنین در هنگام ترجمه ی نامه ی تنسر به عربی، پاره ای آگاهی ها و گفتارهای تازه به این نامه افزوده اند. دیگران عقیده دارند که نامه ی تنسر دوره ی خسرو انوشیروان و برای مشروعیّت دادن به آیین ها و قوانین و نهادهای تازه ای که خود وی به وجود آورده بود، ساخته و پرداخته شده است تا اندیشه ها و نوآوری ها و تغییراتی که در این نامه دیده می شوند، پدیده ای کهن و از روزگار اردشیر بابکان شناخته شوند. حتی نامه ی تنسر را از ساخته های دوره ی یزدگرد سوم (۶۳۲ ۶۵۱م.) برای بازسازی شاهنشاهی ناتوان و آشفته ی ساسانیان هم شناخته اند. در این پژوهش، با مطالعه ی پاره ای آگاهی ها و اشاره ها در نامه ی تنسر که چندان دیده نشده است، کوشش خواهد شد که چند نکته ی تازه برای تاریخ گذاری نامه ی تنسر به خود دوره ی اردشیر بابکان بررسی و تحلیل شود.
موقعیّت جغرافیایی جنگ هرمزدگان؛ جنوب یا شمال؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ «هرمزدگان» در روز سی اُم مهر/ بیست و هشتم آوریل 224 م. یکی از بزرگ ترین جنگ ها در تاریخ ایران و حتا تاریخ شرق باستان است. با مرگ اردوان چهارم/ 213-224 م، آخرین پادشاه پارتیان در این جنگ بود که هماورد جنگجوی او، اردشیر بابکان/ 224-240 م، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانیان، خود را «شاهنشاه» خواند و سپس با گشودن تختگاه پارتیان و جنگ هایی دیگر با خاندان های نژادة پارتی و بسیاری پادشاهان محلّی که در ایران پراکنده بودند، «شاهنشاه ایران» نامیده شد. جنگ هرمزدگان، آغاز نزدیک به پنج سده فرمانروایی ساسانیان در ایران، و هم نشانة آغاز دورة تازه ای از جنگ های ایرانیان و رومی ها بود. با وجود این، هنوز موقعیّت جغرافیایی دشت هرمزدگان/ هرمزجان/ هرمزدجان/ مزدجان که طبری و دیگران آن را آوردگاهِ جنگ اردوان چهارم و اردشیر بابکان خوانده اند، شناخته شده نیست و یا دست کم، دیدگاه های گوناگونی دربارة آن وجود دارد. در این جستار، براساس روش تاریخی، به مطالعه و نقد همة این انگاره ها دربارة موقعیّت جغرافیایی دشت هرمزدگان خواهیم پرداخته شد و یک نقطة جغرافیایی تازه به عنوان آوردگاه نبرد هرمزدگان پیشنهاد داده شد.
اردشیر بابکان و خدابانو آناهیتا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوره ساسانیان که دین و پادشاهی همچون دو برادر همزاد انگاشته می شدند، پادشاهان ساسانی به ویژه پس از تاج گذاری و یا پیروزی در نبردها، پیشکش های شاهانه ای به آتشکده ها و پرستشگاه های زردشتی می بخشیدند و این خود گواه نگرشِ نیک آنها به دینِ کهنِ زردشتی همچون دین ملّی ایرانیان هم بود. شگفت این که اردشیر بابکان (224-240 م.)، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانیان، پس از نبردهایی پیروزمندانه سرهای بریده هماوردان خود در شهر مرو خراسان را به آتشکده خدابانو آناهیتا در اصطخر پارس فرستاد. پژوهندگان تاریخ و فرهنگ ساسانیان چندان به این رخداد نپرداخته اند و آگاهی های کنونی ما درباره این که چرا اردشیر سرهای بریده هماوردان خود را به آناهیتا پیشکش می دهد، بسیار ناچیز است. در این پژوهش پیوند اردشیر بابکان و خدابانو آناهیتا در یک بافت گسترده تر نگریسته خواهد شد و خواهیم دید که بخشیدن چنین پیشکش هایی به آناهیتا با ویژگی های جنگجویانه این خدابانو پیوستگی داشته است، چراکه در آبان یشت اوستا، آناهیتا نه تنها خدای آب ها و باروری، که خدای جنگ و جنگاوری است و پادشاهان و پهلوانان ایرانی را در نبردها کامیابی می بخشد. اردشیر بابکان، سرهای بریده هماوردان خود را به آناهیتا پیشکش داده بود تا ستاینده راستین این خدابانوی جنگ و جنگاوری باشد؛ خدایی که دوشادوش اهورامزدا، شهریاری را به تخمه ساسانیان بخشیده بود.
کشف یک حقیقت مهم تاریخی: حضور «تنسر» در نقش برجسته های اردشیر بابکان
حوزه های تخصصی:
تاکنون تعداد 35 نقش برجسته از دوره ساسانی شناسایی شده است که از این تعداد، یک نقش برجسته در خارج از مرزهای سیاسی ایران و در محلی موسوم به رگ بی بی در خاک افغانستان واقع شده و 34 نقش برجسته دیگر در درون مرزهای سیاسی ایرانِ امروز و در مناطق مختلفی چون: شهرری، تاق بستان، سلماس، بَرمِ دِلک، گویوم، تنگ چوگان بیشاپور، نقش رستم، نقش رجب، سراب بهرام، تنگاب فیروزآباد، دارابگرد، تنگ قندیل و سرمشهد کشف شده است. هرچند یکایک این نقش برجسته ها بارها و بارها ازسوی باستان شناسان و متخصصان داخلی و خارجی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند، اما غالب مطالعات انجام شده، معطوف به تعیین هویت شخصیت اصلی نقش برجسته ها، یعنی شاهنشاه ساسانی بوده و تلاش چندان جدی و نافذ در تعیین هویت دیگر شخصیت های حاضر در نقش برجسته های ساسانی انجام نگرفته است و در مواردی هم که اظهارنظر شده، این تعیین هویت ها عموماً بدون پشتوانه علمی و بدون آن که بر بنیان متون تاریخی و منابع مکتوب، شواهد چهره شناسی و مطالعات نشانه شناسی استوار باشند، صرفاً براساس حدس و گمان های شخصی و بافتار ذهنی پژوهشگران مطرح شده است. مهم ترین پرسشی که مقاله حاضر درصدد پاسخ گفتن به آن است این است که «شخصیت موردنظر در نقش برجسته اردشیر بابکان کیست؟». فرضیه متناظر با این پرسش نیز چنین است: «شخصیت موردنظر در نقش برجسته اردشیر بابکان با استناد به قرائن تاریخی، شواهد چهره شناسی و نشانه شناسی، تَنسَر (توسر، دوسر) است». در این پژوهش که براساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است، سعی شد تا به مددِ قرائن تاریخی، شواهد چهره شناسی و مطالعات نشانه شناسی، هویت واقعی یکی از شخصیت های حاضر در نقش برجسته های اردشیر بابکان -که به غلط «خدمتکار بادبزن، خواجه مگس پران و یا نماینده یکی از خاندان های اشرافی» معرفی شده است - روشن شود. نتایج مطالعات مؤید آن است که شخصیت موردنظر در نقش برجسته های اردشیر بابکان، شخصیت بلندپایه روحانی و مذهبی، کسی نیست جز «تنسر» (توسر)؛ روحانی نامدار و بانفوذی که در اشاعه آیین مزدیسنا و تنظیم متون اوستا بسیار کوشید و بشارت آمدن اردشیر بابکان را پیش از آغاز فعالیت های فراگیر او، به مردم داد و هم در رسیدن به قدرت و هم در تثبیت آن، اردشیر را همراهی نمود.
اردشیر بابکان از ارگبدی تا شاهنشاهی
حوزه های تخصصی:
اردشیر بابکان در سال ۲۲۴ میلادی موفق به برانداختن سلسلهٔ اشکانی شد. گزارش این خیزش که هم در منابع بومی ایرانی و هم در منابع غیر ایرانی بازتاب یافته است، فاقد هماهنگی و جهت گیری یکسان است. در منابع فارسی و عربی دورهٔ اسلامی این رخداد در هاله ای از ابهام قرار گرفته است، به گونه ای که گاه گزارش های ضد و نقیضی در مورد سیر تاریخی حرکت اردشیر بابکان، از قیام تا رسیدن به مقام شاهنشاهی، دیده می شود. هدف از پژوهش حاضر آن است که در کنار بررسی و تحلیل گزارش-های تاریخی در رابطه با سیر تاریخی خیزش اردشیر بابکان، با اتکاء به منابع معتبر و مستندتری چون سکه ها، سنگ نبشته ها و سنگ نگاره ها تصویر روشن تری از این رویداد و در نهایت نتایج مفیدتری در باب چگونگی شکل گیری شاهنشاهی اردشیر بابکان ارائه شود. در نتیجهٔ این پژوهش مشخص گردید که خط سیر حرکت اردشیر را می توان به دو دوره تقسیم کرد: دوره شاهی و دورهٔ شاهنشاهی. او متعاقب قدرت گیری در پارس و شکست آخرین شاهنشاه اشکانی، به جانب نواحی مرکزی و سپس نواحی شمال و شمال غرب ایران پیش رانده و در مرحلهٔ بعد، نواحی شرقی را تصرف و در نهایت خود را به تیسفون رسانده است.
از ساسان خدای تا نیای اردشیر
حوزه های تخصصی:
نام ساسان سردودمان سلسلهی ساسانیان برای نخستین بار در کتیبهی شاپور یکم بر بنایی در نقش رستم با عنوانی که هیچ نسبت مستقیمی را با بابک و اردشیر، بنیاگذاران این پادشاهی تأیید نمی کند به میان آمده است. به غیر از این در هیچ کتیبه ای به صورت ذکر شجره نسب نام او به عنوان سرسلسلهی این دودمان به میان نیامده است و هر چه از این نام بر کتیبه ها و اسناد مکتوب پهلویک و پارسیک هست به ایزدی زرتشتی و صاحب منصبان ساسانی اشاره دارد. در کتیبهی پایکولی نرسی هم تنها به «تخمهی ساسانیان» اشاره شده است. در منابع هم عصر ساسانی هم اشارات روشنی از نسبت ساسان با بابک و اردشیر بدست نمی آید. موسی خورنی و آگاثیاس که از جملهی این منابع اند به واقع مشابه همان اشارتی را دارند که منابع ایرانی چون کارنامهی اردشیر بابکان، بندهش و شاهنامهی فردوسی با اندکی تغییر نسبت به دیگری ثبت کرده اند. این نسبت در منابع ایرانی نامبرده به ترتیب به شکل های اردشیر پسر بابک و نوهی دختری ساسان، اردشیر پسر ساسان و نوه ی دختری بابک و غیره که در مقالهی حاضر به طور مشروح بررسی شده اند به میان آمده است. منابع اسلامی چون طبری، مسعودی و غیره نیز گزارشات متفاوتی داشته و اردشیر را پسر بابک و نوه ساسان شمرده اند، که جملگی اشارات منابع فوق هیچ یک همسو با گفتهی خود شاپور در کتیبهی خویش که نزدیک ترین شخص به تاریخ زندگانی ساسان است نمی باشد. در این مقاله نیز همهی گزارشات منابع یاد شده و بررسی های پژوهشگران مورد بررسی و نتیجه ای جهت روشن شدن پیوند ساسان با دودمان ساسانیان ارائه داده شده است.
اسطوره هفتواد
حوزه های تخصصی:
در آغاز حکومت ساسانیان در ایران، در منطقه کجاران در بم، شاهی که دست نشانده اشکانیان بود، حکومت می کرد. در منطقه ای که زیر سیطره اوبود، مردی به نام هفتواد می زیست و دارای هفت پسر (واد) بود. او از بخت یک کِرم بسیار ثروتمند شد تا اینکه اردشیر ساسانی، تصمیم به نابودی او گرفت. اردشیر با سپاه بزرگی که فراهم کرد، راهی کجاران یا کلالان (در کارنامه اردشیر بابکان) گشت و با کمک خیانت در باریان، کرم را کشته، هفتواد را نابود کرد و در آن محل آتش بهرام را نشانید از این جهت کرمان را منسوب به کرم دانسته اند. این مقاله در پی ارائه اسطوره هفتواد و دلیل انتساب آن به کرمان و بم می باشد. در پایان نیز، اثبات می نماید که نام کرمان، به کرم هفتواد مربوط نمی شود و نام این شهر، پیش از شکل گیری اسطوره هفتواد وجود داشته است.
سیاست های مذهبی پادشاهان ساسانی و انعکاس آن در سنگ برجسته های تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
228 - 244
حوزه های تخصصی:
مذهب در دوران ساسانی از آغاز این سلسله تا دوره ی انقراض آن، که بیش از چهار صد سال به طول انجامید، روند پُر فراز و نشیبی داشت. نقش اردشیر بابکان، پایه گذار سلسله ساسانیان در این میان نقشی برجسته است. او از راه تعامل با روحانیان زرتشتی، از آتشکده ها و کارگزاران آنها به عنوان ابزار سیاسی و عامل اساسی در تحکیم پایه های حکومت خود استفاده کرد. پس از مرگ اردشیر، جانشینان او نیز این روش را ادامه دادند. در دوره بهرام یکم (271م)، کرتیر، موبد پرنفوذ زرتشتی توانست دین زرتشت را در کشور رسمی کند. همچنین دیدگاه فره ایزدیِ شاهان که بر اساس آن مشروعیت پادشاهی توجیه می شد، به عنوان یک مفهوم قوی مذهبی اهمیت زیادی در نزد شاهان ساسانی و شخص اردشیر داشت. در این میان، نامه ی تنسر و کارهای کرتیر بیشترین نقش را در رسمی شدن آیین زرتشت در دوره ی ساسانیان ایفا کرد. تخت جمشید نیز به عنوان مرکز آیینی و نماد شکوه امپراطوری هخامنشیان به شمار می رفت که خیزش خاندان های ایرانی به ویژه ساسانیان در همین مکان شکل گرفت. بازتاب سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان در بخش هایی از تخت جمشید مانند کاخ تِچِر، نقش رستم، نقش رجب و کعبه ی زرتشت به صورت سنگ برجسته و سنگ نوشته به وضوح قابل دیدن است. روش استفاده شده در این پژوهش توصیفی _ تحلیلی بوده و پژوهشگر با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان و بازتاب آن در تخت جمشید پرداخته است. اهداف پژوهش: بررسی فرایند رسمی شدن دین زرتشت در دوره ساسانیان. بررسی بازتابِ پیوند عوامل سیاسی و دینی در دوره ی ساسانیان در سنگ برجسته های تخت جمشید. سوالات پژوهش: 1. بسترها و زمینه های رسمی شدن دین در دوره ساسانیان و عوامل تأثیرگذار بر آن کدامند؟ 2 سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان چگونه در سنگ برجسته های تخت جمشید بازتاب پیدا کرده است؟
سیمای ایرانشهر در آغاز دوره ساسانی (سده سوم) از نگاه روم: تصویری غربی از بازگشتِ هخامنشیان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
1 - 19
حوزه های تخصصی:
جابجاییِ اشکانیان با ساسانیان چرخشی بزرگ در سیاست های ژئواستراتژیک شاهنشاهی ایران بود. به این ترتیب، تغییر نگاهِ رومیان نسبت به ابرقدرتِ شرقی خیلی زود در همان نخستین آثار تاریخ نگارانه معاصر با اردشیر بابکان خود را نمایان کرد و نگارندگان رومی تلاش کردند میانِ ساسانیان و خاطره هخامنشیان پل بزنند. هدف از این پژوهش شناختِ ذهنیتِ روم و کارکردِ دستگاهِ تبلیغاتیِ این امپراتوری شاملِ برداشت (Perception) و انگاشتِ (Depiction) تازه بنیادِ آنان از ایرانِ سده سوم و پاسخ به این پرسش است که روم، افزون بر این درک و فهم از شرایط جدید، چه واکنشی متناسب با آن ارائه کرد. بر پایه این پژوهش، به نظر می رسد راهبردِ روم در سده سخت و دشوار سوم میلادی بزرگنمایی در کامیابی های نظامی اش در برابر ساسانیان و حتی ارائه گزارش های رسمیِ ساختگی و وارونه جلوه دادن واقعیت بود. آنان در این دوره به یک کلیشه سیاسی-رسانه ای برای بازنماییِ رخدادهای جبهه های شرقیِ خود دست پیدا کردند که در سده های سپسین ادامه یافت.
بررسی شخصیت اردشیر بابکان در قالب نظریه کاریزماتیک ماکس وبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار سیاسی حکومت اشکانیان، تنوع فرهنگی در جامعه اشکانی همراه با رویکرد دینی خاص شاهنشاهان اشکانی و تجاوزات پیاپی رومیان به مرزهای غربی قلمرو اشکانیان، بطورکلی شرایط بحرانی را در جامعه ایران قرن دوم و اوایل قرن سوم بوجود آورده بود در چنین شرایطی اردشیر بابکان از یک خاندان مذهبی در ایالت پارس، موفق شد اسباب سقوط حکومت اشکانیان را فراهم آورد و طی دو سال فعالیتهای سیاسی نظامی مستمر، قدرت سیاسی کشور را از خاندان اشک به خاندان ساسان منتقل نماید. توانایی اردشیر در انتقال قدرت از شاهنشاهان قانونی کشور به خاندان خویش که ناشی از درک صحیح او از شرایط بحرانی جامعه بود از یکسو و از سویی دیگر فائق آمدن بر بحرانها و نابسامانیهای سیاسی، نظامی، دینی و اجتماعی جامعه بواسطه داشتن برخی مشخصات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری وی، سبب می شود تا بتوان شخصیت و عملکرد اردشیر را در قالب نظریه رهبرکاریزماتیک ماکس وبر تبیین نمود. بدین ترتیب مسئله اصلی این پژوهش، تبیین شخصیت اردشیر بابکان در قالب نظریه کاریزماتیک ماکس وبر است. بررسی ها حاکی از آن است که علاوه بر ویژگی های شخصیتی و رفتاری اردشیر، شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه، می توانسته زمینه ساز ظهور رهبری جدید با ایدئولوژی نو در کشور بوده باشد. یافته های این جستار بیانگر آن است که اردشیر اول ساسانی با تمامی ویژگیهای شخصیتی، با انجام برخی اقدامات و با توجه ویژه به دین زرتشتی و طرح گفتمان جدید اتحاد دین و دولت برای حل بحران های سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه و در نهایت با کناره گیری از حکومت و انتخاب جانشینی شایسته می تواند به عنوان یک رهبر کاریزما مطرح شود. روش تحقیق در این مقاله با توجه به رویکرد جامعه شناختی آن، توصیف و تحلیل داده ها در چ ارچوب «ن ظریه کاریزما» و ش ناسایی اب عاد ش خصیت فردی، خاندانی، سیاسی و تاریخی اردشیر بابکان در قالب این نظریه است.
اسطوره شناختی چگونگی و چراییِ سفر قهرمان در کارنامه اردشیر بابکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارنامه اردشیر بابکان از متن های مهم اسطوره ای و حماسی در ادبیات پهلوی، در پی اسطوره سازی و برساختن قهرمانِ بنیان گذار دولت ساسانی است. اینکه چرا و چگونه این متن به مقابله با گفتمان رقیب اشکانی رفته و سعی در پیروزی گفتمان خود داشته، پرسش اصلی این پژوهش است. فرضیه مهم پژوهش، این است که نیروهای انسانی و طبیعی و فراطبیعی در این روایت با هماهنگی به برساخت و استوار داشتِ گفتمانی دست یافته اند که گونه ای دیگر از اندیشه و به تبع آن نوعی از زندگی را به نمایش می گذارند. قهرمان در روایت کارنامه، هم با تلاش ها و کوشش های خود و یارانش و هم به یاری شخصیت های دیگر که از صفّ رقیب جذب می کند، به نبردی پیگیر دست می یازد. این پژوهش با نگاهی اسطوره شناختی، با توجه به مراحل سفر قهرمان از دیدگاه جوزف کمپبل، به تطابق و هماهنگی نیروهای تأثیرگذار راهِ پیچیده پیروزی اشاره می کند. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی در پی رسیدن به چرایی سفر قهرمان است. بیان رهایی کشور از پراکندگی، هدف پژوهش و توضیح چگونگی رسیدن به انسجام شهریاری در ایرانشهر، نتیجه روایت کارنامه اردشیر بابکان بوده است. هر یک از شخصیت های کارنامه به گونه ای نقش خود را در راه بازگرداندن ایرانشهر به یگانگی ملی بازی می کنند و یادآور نقش رهایی رهندگان اسطوره ای در اساطیر ایرانی می شوند.
ساسانیان روحانی تبار بودند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
23 - 69
حوزه های تخصصی:
پدرام جم در پژوهش تازه ای به نام «آیا ساسانیان روحانی تبار بودند؟» به بازنگری روایت محمّد بن جریر طبری درباره ساسان، نیای ساسانیان، و پیوند او با آتشکده ایزدبانو آناهیتا در اصطخر پارس می پردازد و این گزارش را با آگاهی های حقوقی زردشتی دوره ساسانیان می سنجد و نتیجه می گیرد که ساسان در این آتشکده «سالارِ آتش» بوده و منصب دینی نداشته است. همچنین او گزارش آگاثیاس، تاریخ نگار بیزانسی، را درباره تبار و پیشینه خاندانی اردشیر بابکان (224-240م)، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانیان، با دیگر منابع تاریخی می سنجد و باور دارد که از روایت آگاثیاس نیز چیزی درباره تبار روحانی اردشیر و خانواده او به دست نمی آید. بنابراین، جم دیدگاه پژوهندگانِ ایرانی و غیر ایرانی را درباره روحانی تبار بودن ساسانیان درست نمی داند و اینکه آنها، بر پایه روایت طبری، ساسان را «موبد»، «هیربد» و یا «نگهبان آتشکده آناهیتا» در اصطخر پارس انگاشته و یا، بر پایه روایت آگاثیاس، اردشیر را مردی روحانی پنداشته اند، برداشت های نادرستی از روایت های طبری و آگاثیاس می انگارد و نیاکان اردشیر را از اشراف محلّی استان پارس می داند. با وجود این، به باور ما برداشت ها و نتیجه گیری های جم نادرست اند و ساسانیان به راستی روحانی تبار بوده اند. در این پژوهش، با تحلیل گزارش های طبری و آگاثیاس و نیز دیدگاه پاره ای از پژوهندگان ایرانی و غیر ایرانی درباره تبار ساسانیان و کیستی و پایگاه ساسان و بابک و پیوند آنها با آتشکده آناهیتا در اصطخر پارس، به نقد رویکرد و دیدگاه تازه جم درباره خاستگاه اشرافی ساسانیان و روحانی تبار نبودن آنها خواهیم پرداخت.
نسبت دین و سیاست در اندرزنامه های اردشیربابکان و نیکولو ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقیقت و ماهیت رابطه دین و قدرتِ سیاسی یکی از مسائل مهم در باب نظام فکر و عملِ سیاسیِ دوره ساسانی است. این پژوهش کوششی مقدماتی در ارزیابی دقیق ترِ رابطه پیچیده و چندلایه دین و سیاست در اندیشه سیاسی ایرانِ ساسانی با تحلیلِ تطبیقی رابطه دین و سیاست در کتاب عهد اردشیر و آرای ماکیاولی است. در این مقاله با روشی مقایسه ای و نیز با کاربست روش اسکینر در فهم منطق درونی متون، رساله عهد اردشیر را با تمرکز بر انگاره های دینی-سیاسی آن در تطابق با آرای ماکیاولی در شهریار و گفتارها مورد مطالعه قرار دادیم. بررسی ما نشان می دهد که اگر «کارکردهایِ سیاسیِ دین»، «ضرورت بازآرائیِ دین» و « تقدم مصلحت بر اخلاق» در نگاه ماکیاولی به رابطه دین و سیاست را معیار قرار دهیم، عهد اردشیر متضمن تمامی این عناصر در نگاه به دین در سیاست است. از این رو می توان این اثر را دربردارنده طرحی نظری از چگونگی و دقایقِ رابطه دین و سیاست دانست. اردشیر در عمل و نظر از همان آغازِ یکداستان کردن ایرانیان به استفاده از ابزار دین و دقائق آن بدانسان که ماکیاولی سده ها بعد اندیشیده بوده است، اما به سبب فقدان مقدمات فکری و تاریخی، نمی توانسته همچون ماکیاولی نظریه پرداز دوران گذار باشد.
بررسی تأثیر اوضاع سیاسی و اقتصادی شاهنشاهی ساسانی در سقوط آن
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
165 - 182
حوزه های تخصصی:
حکم افتادن امپراتوری ساسانی توسط اقوام بدوی به اجرا درآمد. این رویداد عظیم، آغاز تاریخ جدید ایران و پایان عصر باستانی آن به شمار می رود. سقوط این امپراتوری عظیم و سازمان یافته ی چهارصد ساله به دست قوم گمنام عرب که به زحمت بیست سال از جستن ایشان از دنیای جهالت می گذشت؛ مورخان و محققان تاریخ ایران را برآن می دارد که دلایل سقوط ناگهانی و شگفت انگیز این دولت را کشف کنند. وضعیت سیاسی و اقتصادی امپراتوری در طول دوره حکومتشان فراز و فرود بسیاری را تجربه کرد که در قرار گرفتن امپراتوری در ورطه نابودی و آغاز شمارش معکوس سقوط آن مؤثر بود. این پژوهش با چنین رویکردی درصدد بررسی این تأثیر در طول مقطع زمانی حکومت ساسانی به ویژه در اواخر آن به روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای می باشد.
بررسی تحوّلات معنایی دو واژه گستاخ، نخست (از دوره میانه تا پارسی نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
زبان پارسی از گذشته تا به امروز تحولاتی داشته است، که عدم شناخت کامل آن و واژه های قدیم آن می تواند سبب درک نادرستی از متون نظم و نثر سده های پیشین شود. دو نمونه از واژه هایی که شناخت ناقص آنها مانع درک صحیح آنها در متون قدیم شده است، در این مقاله بررسی می شود. این دو واژه عبارتند از «گستاخ» و «نخست» را که هم در فارسی میانه و هم در فارسی دری به کار رفته، بررسی کرده ایم تا نشان دهیم این واژه ها تحولات معنایی داشته اند، و معانی آنها در متون فارسی جدید کم و بیش با معانی آنها در متون فارسی میانه تفاوت دارد. ابتدا این واژه ها را از نظر ریشه شناختی بررسی کرده و سپس با شواهدی از متونِ پارسی میانه از جمله مینوی خرد، دینکرد و کارنامه اردشیر بابکان، و متون پارسی نو همچون شاهنامه فردوسی و ذکر معانی و شواهدی که در فرهنگهای جدید، چون لغتنامه دهخدا آمده است، تحول معنایی آنها را بیان کرده و نشان داده ایم که واژه «گستاخ» از گذشته تا کنون دچار تحولات معنایی شده است و نیز معنایی که در سده های اخیر شاعران و نویسندگان و گویشوران از آن بهره جسته اند حاصل واکنشی بیرونی از حالاتِ روحیِ درونیِ شخص است، در نتیجه دانستن معانیِ مختلف و سیر تحولات آن در درک بهتر متون راهگشاست. همچنین بررسیِ واژه «نخست» نشان داده که هرچند معنای «ابتدا» و «آغاز» در این واژه وجود داشته است اما در مواردی معنای «سپس» بر معنای «ابتدا» غالب است.
بازنمایی شخصیت مهرک نوشزاد در آیینه متون حماسی، تاریخی و فرهنگ عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۱
167 - 192
مهرک نوشزاد یکی از شخصیت های شاهنامه و کارنامهٔ اردشیر بابکان است که در برخی متون تاریخی صدر اسلام نیز به وی اشاره شده و نقشی مهم را در آغاز پادشاهی ساسانیان ایفا می کند. دختر مهرک نیز با شاپور پسر اردشیر بابکان، ازدواج می کند و مادر هرمز، شاه بعدی است. داستان زندگی مهرک و دخترش، به اندازه ای در دوران اسلامی شهرت داشته که در متون تاریخی از آن یاد شده است. این داستان به تفصیل در شاهنامه آمده، ولی در متون تاریخی، جزئیاتی دربارهٔ زندگی وی کم شده یا تغییر کرده است، مثلاً روایاتی دختر مهرک را کُردزاده یعنی زادهٔ شبانان می دانند. این مقاله ضمن اینکه می کوشد به صورت توصیفی تحلیلی، چهرهٔ مهرک را در آثار ادبی و تاریخی با مقایسهٔ روایات محلی و آثار جغرافیایی بازآفرینی کند، سعی کرده نام، محل زندگی، حکومت و علت طرح داستان مهرک را در شاهنامه به صورت مقایسه ای بیابد. بر اساس نتایج این تحقیق، مهرک شخصیتی تاریخی با نسب اشکانی، فرمانروای دولت شهر جهرم و مناطق جنوبی فارس و ایراهستان بوده است که پیوند خاندان وی با ساسانیان منجر به آرامش ایرانشهر و از بین رفتن آشوب های محلی می شود. جهرم و ایراهستان در متون تاریخی و حماسی در واقع یکی هستند و هردو به نواحی گرمسیر ایران و حاشیهٔ دریاهای جنوب اطلاق می شدند.
تأملی در اثبات هوّیت واقعی و محتوای تاریخی نقش برجسته اردشیر بابکان در نقش رجب فارس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
1 - 16
حوزه های تخصصی:
نقش برجسته های ساسانی از منابع و مآخذ بزرگ و ارزشمند دوره ساسانی به شمار می روند و به مثابه معیارهای اصیلی هستند که می توان مدارک به دست آمده از مطالعات باستان شناسی و تاریخی را با آنها سنجید و به کشفیات و نتایج مهمی دست یافت. این آثار ارزشمند نمودار بخش وسیعی از هنر، فرهنگ و روش سیاسی و مذهبی ساسانیان هستند، زیرا هر یک از آنها به منظورِ بیان و انتقالِ یک مفهوم و واقعه ای صادق خلق شده اند. از آنجا که ظهور ساسانیان از اهمیت خاصی در فرایند کلی تاریخ ایران برخوردار است، لازم است تا وضعیت دقیق یافته های باستان شناسی- خاصه نقش برجسته های این دوره- روشن گردیده و محتوای تاریخی آنها از هر گونه ابهام و تاریکی زدوده شود. بر این اساس، مهمترین هدف این مقاله روشن ساختن هویت واقعی شخصیتهای حاضر در نقش برجسته مورد بحث و بیان محتوای تاریخی و درک مفهوم و پیامِ مرموزِ موجود در آن است. نتایج مطالعات نشان میدهد که (۱) اعطا کننده حلقه سلطنتی در نقش برجسته اردشیر بابکان در نقش رجب فارس کسی نیست جز اهورامزدا. انتساب این شخصیت به موبدان موبد یا هر شخصیت فانی دیگر اساس علمی و منطقی ندارد؛ (۲) ازدواج اردشیر بابکان با دختر اردوان پنجم و به دنیا آمدن شاپور اول در نتیجه، این ازدواج، کذب محض بوده و مأخوذ از یک افسانه عامیانه است.
تبارشناسی مفهوم شاهی در نقش برجسته های اردشیر بابکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
115 - 126
حوزه های تخصصی:
اردشیر بابکان پس از رسیدن به قدرت، برنامه ای منسجم را در جهت مشروعیت بخشیدن به نظام پادشاهی اش به مرحله اجرا درآورد. از مهمترین کارهای وی در این زمینه، ایجاد نقش برجسته های تاج ستانی در نواحی گوناگون فارس بود. این شاه ساسانی در این نقش برجسته ها، سنت های بصری پیشین را آگاهانه به کار گرفت و از بر هم نهاد آنها به ترکیب بندی ای دست یافت که شکل نهایی اش را در دو نقش برجسته نقش رجب و نقش رستم به دست آورد و الگویی برای دیگر نقش برجسته های شاهان ساسانی قرار گرفت. در این ترکیب بندی بدیع، دو عنصر اصلی به چشم می خورد: نخست اعطاء «حلقه» از سوی ایزد به شاه و دودیگر رویارویی «شاه» با «ایزد» و بهره گیری از عناصر بصری مشابه در جهت نشان دادن تساوی جایگاه آنها. بنیان های چنین عناصری ریشه در فرهنگ میان دو رود باستان دارند و با درک درست مبانی فرهنگی آنها است که می توان درک درستی از «شاهی» در نقش برجسته های اردشیر بابکان به دست آورد. در این مقاله با بررسی ریشه های قراردادهای تصویری ای که در نقش برجسته های تاج ستانی اردشیر بابکان به کار گرفته می شوند، نشان داده می شود که برای دریافت بهتر این نقش برجسته ها، «شاهی» را باید مرتبه ای هستی شناختی و نه صرفاً جایگاهی سیاسی در نظر گرفت.