فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
10 - 21
حوزههای تخصصی:
ابتلا به بیماری سرطان، بحرانی آسیب زا می باشد که تاثیر به سزایی در ابعاد گوناگون زندگی شخص دارد. بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبت نگر بر انعطاف پذیری شناختی، سرخوردگی زناشویی و رشد پس از آسیب در زنان مبتلا به سرطان در شهر مشهد بود.پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری زنان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان امید و مراکز تخصصی مشهد در سال 1400 بود. از میان این افراد، 36 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل ( هر گروه شامل 18 نفر) جایگزین شدند. سپس روان درمانی مثبت نگر (به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای) روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه به پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنای و ونادروال (2010)، سرخوردگی زناشویی کایزر (1993) و رشد پس از آسیب تدسچی و کالهون (1996) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی با نرم افزار آماریSPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که مداخله رواندرمانی مثبت نگر بر افزایش انعطاف پذیری شناختی، افزایش رشد پس از آسیب و کاهش سرخوردگی زناشویی در زنان مبتلا به سرطان مؤثر بوده است (01/0 ≥p ).از آنجا که رواندرمانی مثبت نگر اثرات مطلوبی روی متغیرهای پژوهش پیش رو داشته است، بنابراین استفاده از آن به منظور روش درمانی موثر جهت حمایت از بیماران خاص سرطانی پیشنهاد می شود
بررسی کنش افتراقی سؤالات زبان انگلیسی آزمون کارشناسی ارشد روانشناسی نسبت به جنسیت به منظور مقایسه آزمون والد، آزمون نسبت درستنمایی و نسبت درستنمایی بازبینی شده در مدل تشخیصی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
37 - 61
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه روشهای شناسایی کنش افتراقی سؤال در مدلهای تشخیصی شناختی بر روی سؤالات درس زبان انگلیسی آزمون کارشناسی ازشد مجموعه روانشناسی بر اساس جنسیت انجام شد. نمونه تحقیق شامل 2455 داوطلب زن و 919 داوطلب مرد بود که در آزمون کارشناسی ارشد مجموعه روانشناسی سال 1396 شرکت کرده بودند. مدل تشخیصی شناختی G-DINA با داده ها برازش داده شد. کنش افتراقی سؤالات با سه روش آزمون والد، آزمون نسبت درستنمایی و آزمون نسبت درستنمایی بازبینی شده بررسی شد. نتایج این سه روش توافق متوسطی در تشخیص کنش افتراقی سؤال داشتند. دو روش مبتنی بر درستنمایی می توانند در کنار روش والد برای شناسایی کنش افتراقی سؤال به کار روند. بر اساس نتایج 16 سؤال دارای کنش افتراقی بودند. بیشتر سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال یکنواخت به نفع مردان بودند. سؤالات دارای کنش افتراقی غیریکنواخت برای افراد مسلط به نفع مردان و برای افراد غیرمسلط به نفع زنان عمل می کردند. توصیه می شود مطالعات تکمیلی برای بررسی وجود سوگیری و علت آن در سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال انجام شود.
کیفیت زندگی زنان خیانت دیده و ناملایمات دوران کودکی؛ نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: خیانت زناشویی یکی از چالش های مهم در روابط زوجین است که تأثیرات مخربی بر کیفیت زندگی افراد، به ویژه زنان خیانت دیده، دارد. هدف این پژوهش تدوین الگویی ساختاری برای بررسی تأثیر ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده، با نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی بود. روش: این پژوهش از نوع کمی و طرح آن شبه آزمایشی با روش پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل ۳۰۰ زن خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر تهران بود که از میان آن ها ۲۳۰ نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های ناملایمات دوران کودکی، سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی بود. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که ناملایمات دوران کودکی به طور منفی و معناداری بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تأثیر دارد (p<0. 01). همچنین، سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و اضطرابی) به طور معناداری با کاهش کیفیت زندگی در ارتباط بودند، درحالی که سبک دلبستگی ایمن تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی داشت (p<0. 01). حمایت اجتماعی به عنوان یک متغیر میانجی، اثرات منفی ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن بر کیفیت زندگی را کاهش داد و اثر مثبت سبک دلبستگی ایمن را تقویت کرد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تحت تأثیر تجربیات نامطلوب کودکی، سبک های دلبستگی و میزان حمایت اجتماعی قرار دارد. مداخلات روان شناختی برای بهبود کیفیت زندگی این زنان باید بر تقویت حمایت اجتماعی، اصلاح سبک های دلبستگی و کاهش تأثیرات منفی ناملایمات دوران کودکی متمرکز باشد. این پژوهش می تواند راهکارهای مؤثری برای مشاوران خانواده و سیاست گذاران در حوزه سلامت روان ارائه دهد.
الگوی بهینۀ توسعۀ فضاهای آموزشِ عالی از منظر ارگونومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۵
77 - 94
حوزههای تخصصی:
امروزه، توجه به مباحث ارگونومی در نظام های آموزشی به اولویتی مهم تبدیل شده است چراکه اعتقاد بر این است که این حوزه بر کیفیت نظام آموزشی تأثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی بهینه توسعه فضاهای آموزشِ عالی از منظر ارگونومی تدوین شده است. روش پژوهش کیفی است و از نظریه داده بنیاد برای طرح یک چارچوب تحلیلی انتزاعی استفاده می کند. نمونه آماری پژوهش شامل 25 استاد باسابقه می شود که، براساس نمونه گیری غیراحتمالی و نمونه گیری هدفمند (نظری)، دو نوع آن را با نام های حداکثر تنوع (ناهمگون) و گلوله برفی انتخاب کرده ایم. شایان ذکر است که نمونه آماری هم در دانشگاه حضور دارد و هم درخصوص موضوع پژوهش از اطلاعاتی نسبتاً جامع برخوردار است. همچنین اطلاعات جمع آوری شده را به وسیله نرم افزار ATLAS.tiTM تحلیل کرده ایم. براساس نتایج، آموزشِ عالی نیازمند بازنگری کلی در حوزه ارگونومی، به مثابه عاملی مهم و تأثیرگذار بر کیفیت آموزشی، است.
Machine or Human?: An Inspection of the Scoring of Writing Essays
حوزههای تخصصی:
Automated Writing Evaluation (AWE) systems are used to evaluate measurable characteristics of written texts, thereby creating a scoring model based on a compilation of essays. While considerable research has focused on the feedback provided by AWE systems, there is a conspicuous absence of studies examining these tools specifically in the Iranian context. Therefore, this research aimed to investigate the consistency of scores obtained from automated systems and human raters. Furthermore, it sought to explore the perceptions of EFL learners regarding the application of AWE in their writing practices. To facilitate this investigation, 30 male and female IELTS students participated, each writing two essays: one selected from topics provided by the AWE system and the other derived from Cambridge Official IELTS past papers. The essays were assessed by both My Access and three human raters. For the topics designated for the AWE system, a significant and robust positive correlation was identified between the ratings assigned by human raters and the machine. A similar significant and strong positive correlation was also found for the second essay, which did not utilize pre-defined topics. The results of two linear regression analyses demonstrated that the scores produced by the machine could significantly predict human scores for both pre-defined and non-pre-defined topics. Additionally, the findings indicated that My Access Home Edition is perceived to significantly enhance students' accuracy and autonomy, although it does not contribute to improved interaction. This study presents important implications for writing instructors and the field of second language education.
واکاوی چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه؛ مطالعه پدیدارشناسانه
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
19 - 33
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: برنامه درسی نقش مهمی در بهبود شرایط آموزشی موجود و دستیابی به وضعیت مطلوب دارد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر تحلیل پدیدارشناسانه چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه بود. روش ها : این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه پژوهش حاضر شامل دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه می شد که 84 نفر بودند. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها بعد از مصاحبه با 13 نفر به اشباع رسید. جهت تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به شناسایی ده مقوله اصلی اصلاح نگرش ها، توسعه دانش محتوایی و تخصصی، آشنایی با سرآمدان علمی و پژوهشی، تجهیزات آموزشی، کاربینی و کارورزی، کنترل هیجانات و عواطف، آشنایی با ابزارهای آموزشی، تعامل با خانواده ها، توجه به تفاوت های فردی و تعامل بین رشته ای شد. علاوه بر این، بیست و یک زیرمقوله برای این مقوله های اصلی استخراج شد که نقش تعیین کننده ای در کیفیت آموزش دارند. نتیجه گیری: شرایطی که امکان دستیابی به حداکثر شایستگی های لازم برای دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه را فراهم کند، از اولویت های برنامه درسی این رشته است. پیشنهادهای برگرفته از این مطالعه بر اهمیت بازنگری برنامه درسی و توجه به چالش های موجود به منظور غنی سازی برنامه درسی رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه تاکید ویژه ای دارد.
پیش بینی عملکرد تحصیلی از طریق سرمایه روانشناختی، خودکارآمدی تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و معناداری تحصیلی دانش آموزان شهر واسط عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
227 - 240
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: میزان عملکرد تحصیلی یادگیرندگان در هر جامعه نشان دهنده موفقیت نظام آموزشی در زمینه هدف یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش آموزان شهر واسط از طریق سرمایه روانشناختی، خودکارآمدی تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و معناداری تحصیلی بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نظر نوع، توصیفی و از نظر روش یک پژوهش همبستگی است و جامعه آماری آن را دانش آموزان مقطع راهنمائی شهر واسط کشور عراق در بهار سال 1403 تشکیل داده اند که از میان آنان، تعداد 174 نفر به عنوان نمونه از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز، 2007)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (میجلی و همکاران، 2000)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (فردریکز و همکاران، 2004)، پرسشنامه معناداری تحصیلی (هندرسون- کینگ و اسمیت، 2006)، و پرسشنامه عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) بود. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS22 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین سرمایه روانشناختی، خودکارآمدی تحصیلی، اشتیاق تحصیلی، معناداری تحصیلی با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد (01/0>p). به علاوه، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از میان متغیر های پیشبین طی دو گام به ترتیب 7/24 درصد و 6/4 درصد تغییرات عملکرد تحصیلی از طریق سرمایه روانشناختی و معناداری تحصیلی قابل تبیین است (01/0>p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به دلیل نقش مهم و برجسته سرمایه روانشناختی و معناداری تحصیلی در پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش آموزان، توجه به این یافته های مهم باید مد نظر مدیران و سیاستگزاران مدارس در کشور عراق قرار بگیرد.
بازشناسی مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در نظام آموزشی ایران: یک مدل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف تبیین مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در بافت نظام آموزشی ایران انجام شد. با اتخاذ رویکرد سازاگرایانه و بهره گیری از روش نظریه داده بنیاد، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با متخصصان حوزه استعدادپروری گردآوری و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مفهوم استعداد در مرکز این مطالعه، دارای ماهیتی چندبعدی و پویاست که در تعامل میان عوامل ذاتی و محیطی شکل می گیرد. تحلیل داده ها منجر به استخراج چهار مؤلفه کلیدی شد که همگی در خدمت تبیین چیستی استعداد قرار دارند. ماهیت استعداد (هسته مرکزی پژوهش) شامل: ابعاد زیستی (توانمندی های ذاتی و وابسته به هوش) و ابعاد اجتماعی (تأثیرپذیری از محیط و جهت گیری آینده نگر)؛ همچنین ویژگی های افراد بااستعداد به عنوان شاخص های تشخیصی مفهوم، عوامل مرتبط (شناختی، هیجانی، زیستی و بافتی) به عنوان بسترهای شکل دهنده و روش های شناسایی به عنوان ابزارهای عملیاتی سازی مفهوم. مطالعه حاضر با ارائه مدلی یکپارچه نشان می دهد که درک جامع از استعداد، مستلزم توجه همزمان به ابعاد ذاتی (ژنتیک و هوش) و ابعاد اکتسابی (محیط و آموزش) است. این یافته ها می تواند مبنایی برای توسعه چارچوب های نظری و طراحی برنامه های عملی در نظام آموزشی ایران فراهم آورد.
شناسایی کارکردهای اجرایی مؤثر در عملکرد تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۵۸-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اولویت بندی کارکردهای اجرایی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش، کیفی از نوع تئوری زمینه ای بود که از روشهای تحلیل اسناد علمی و مصاحبه استفاده شده است. جامعه آماری نخست شامل اسناد علمی مکتوب بود که نمونه ای 47 تایی از میان اسناد سالهای 2002 تا 2021 با روش واش و وارد انتخاب شدند و جامعه دوم شامل متخصصان و مجریان حوزه آموزش بود که از میان آنان 20 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های اسناد مکتوب با روشهای آماری کمی و کیفی و مصاحبه ها با روش کدگذاری به کمک نرم افزار مکس کیودا 18 تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که مهم ترین کارکردهای اجرایی در عملکرد تحصیلی به ترتیب حافظه فعال، برنامه ریزی و تعیین هدف، سازمان دهی و خودتنظیمی است. نتایج این پژوهش ادبیات گذشته را در زمینه کارکردهای اجرایی در حوزه تحصیلی گسترش می دهد و عوامل استخراج شده در حوزه کارکردهای اجرایی اولویت دار جزء مؤلفه های اصولی در عملکرد تحصیلی است که می تواند تلویحات کاربردی برای مجریان حوزه آموزش داشته باشد.
Investigating ESP Instructors’ Knowledge of Assessment Literacy Components and Instructional Practices in the Iranian Academic Context(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
11-34
حوزههای تخصصی:
In the Iranian academic setting, the current investigation aimed to identify the assessment literacy (AL) components that experienced and novice English for Specific Purposes (ESP) teachers with and without TEFL (teaching English as a foreign language) backgrounds comprehended. We designed an explanatory sequential mixed-methods study, and selected 100 PhD male and female ESP educators from various branches of Islamic Azad University via criterion sampling in order to complete the teacher assessment literacy scale (TALS). The standard deviation as well as mean of the TALS were computed. The mean scores of the TEFL/non-TEFL and novice/experienced teachers on the seven TALS components were then independently compared using two multivariate analyses of variances (MANOVA). After administering the scale to 100 ESP teachers and analyzing the results, 20 of the instructors were chosen via convenience sampling for observation during the study's qualitative phase. Afterwards, the qualitative information was collected through the use of the observation notes. Employing axial/open coding and content analysis of themes, all of the notes were classified and examined. The results showed that in terms of knowledge of assessment literacy components, instructors with TEFL backgrounds understand much better than teachers without TEFL backgrounds. Similarly, the means of all TALS components were greater for inexperienced teachers than for experienced ones. Furthermore, the results of the qualitative phase demonstrated that the novice TEFL teachers performed AL components more effectively than their non-TEFL counterparts as well as the experienced TEFL/non-TEFL instructors.
ارائه مدل استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، با هدف استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران همراه با ارائه مدل انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) با طرح اکتشافی است. در بخش کیفی، استادان دانشگاه های علوم پزشکی به روش نمونه گیری هدفمند (تعداد 10 نفر) انتخاب شدند. جمع-آوری داده های کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و به روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. در بخش کمی، 276 نفر از استادان دانشگاه و مدعوین دانشگاه علوم پزشکی مازندران (به تعداد 975 نفر) با استفاده از فرمول کوکران محاسبه و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی صوری و محتوایی آن تأیید شد و ضریب آلفای کرونباخ آن بیش از 7/0 بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. در بخش کیفی، 5 مؤلفه رایانش ابری اعم از «برنامه ریزی»، «انتخاب مدل»، «انتخات فروشنده خدمات»، «قرارداد سطح خدمات» و «بهینه سازی» و 3 مؤلفه اصلی توسعه آموزش عالی «عوامل درون سازمانی»، «عوامل برون سازمانی» و «عوامل زیر ساختی» شناسایی شدند. بخش کمی نشان داد که در میان ابعاد و مؤلفه های این دو متغیر، بالاترین ضریب به « انتخاب مدل» با ضریب مسیر 0.866 مربوط می شود که میزان R2 آن نیز برابر 749/0 است.
ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس: یک نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
108 - 133
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
آموزه های آیات و احادیث در قطعات انوری
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سابقه بهره گیری سخنوران پارسی از قرآن و حدیث به نیمه قرن سوم هجری می رسد. دوره ای که شعر در خدمت تبلیغ دینی قرار می گیرد و بستری برای ترویج اخلاق و اندکی بعد جلوه گاه عرفان و تصوف می شود. در این دوره استفاده از قرآن و حدیث به عنوان خاستگاه این مفاهیم در شعر و ادب پارسی گسترش می یابد. انوری در سده ششم هجری می زیست و در آثارش علاوه بر علوم متداول زمان خود از آیات و احادیث و قصص و تمثیلات استفاده می کرد.در این پژوهش کوشیده ایم، شیوه ها و شگردهای انوری را در استفاده ازآموزه های قرآن و حدیث در قطعاتش نشان دهیم .روش ها:داده های این پژوهش با شیوه کتابخانه ای به دست آمده و با روش کیفی توصیف شده است.یافته ها: در این بررسی این نتیجه حاصل شد که انوری در بهره گیری از آیات و احادیث اولاً اعتدال دارد، ثانیاً از آیات واحادیث هم برای تقویت مفاهیم و هم برای مزین کردن سخن خود استفاده کرده است. نتیجه گیری: با وجود اشراف انوری بر علوم قرآن وحدیث بهره مندی او از آیات قرآن کریم در قطعاتش بیش از احادیث است. اقتباس بیشترین نمود وتضمین کمترین نمود را در قطعات وی دارد.همچنین انوری با استفاده از آموزه های قرآن وحدیث علاوه بر تشبیه و توصیف ممدوح، نابسامانی های جامعه را در قالب طنز به تصویر کشیده است. آفرینش مضامین نو وخیال انگیز از لابه لای آیات و احادیث نیز در خور تأمل است.
ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اُُتیسم به عنوان نوعی از اختلال عصبی تحولی معرفی می شود که مشخصه های اصلی آن وجود رفتارهای تکراری، علائق محدود و آسیب در تعامل اجتماعی و بین فردی است که این اختلالات می تواند تحت تأثیر عوامل حسی و شناختی قرار گیرد. پژوهش حاضر باهدف ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم در سال 1402 می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 200 کودک با اختلال طیف اُُتیسم از شهرهای شیراز، رشت، شهریار و کاشان انتخاب شدند و والدین و معلمان آنها به پرسشنامه گارس ) 1994 (، پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف فرم والدین و پرسشنامه پردازش حسی پارهام و همکاران ) 2007 ( پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل نسخه 10.20 بهره برده شد. یافته ها: برای الگوی پژوهش مقادیر شاخص های نیکویی برازش شامل شاخص مجذور خی ) 2 (، شاخص مجذور خی بر درجه آزادی، شاخص برازش مقایسه ای، شاخص نیکویی برازش، شاخص نیکویی برازش انطباقی و خطای ریشه مجذور میانگین تقریب به ترتیب برابر با 33 / 157 ، 25 / 2، 98 / 0، 96 / 0، 98 / 0 و 034 / 0 به دست آمد که ارزش عددی مقادیر شاخص های نیکویی برازش الگوی اصلاح شده نشان می دهد که برازش الگوی پیشنهادی با داده ها قابل قبول است. نتایج نشان داد به میزان 75 / 0 از ضریب ساختاری توانایی در برقراری ارتباط بین فردی کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت غیرمستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین شده است. همچنین، از بین متغیرهای موجود در مدل تحلیل شده، متغیرهای برونزا بازداری، انتقال توجه، کنترل هیجانی، برنامه ریزی، سازمان دهی مواد، نظارت، حافظه کاری، آغازگری و همچنین یکپارچگی حسی بر متغیر ملاک یعنی توانایی برقراری ارتباط بین فردی دارای اثر معنادار هستند ) 96 / T<1 ( و به ترتیب 33 / y=0/29 ،y=0/12 ،y=0/29 ،y=0/15 ،y=0/17 ،y=0/22 ،y=0/24 ،y=0 و 14 / y= 0 از ضریب مسیر توانایی در برقراری ارتباط بین فردی را به صورت مستقیم تبیین می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج می توان چنین نتیجه گیری کرد که توانایی برقراری ارتباط بین فردی در کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت مستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین می شود و می توان درجهت بهبود توانایی برقراری ارتباط بین فردی به نقش بااهمیت یکپارچگی حسی توجه کرد. به عبارتی، متغیر یکپارچگی حسی با تأثیرپذیری مثبت از مهارت های شناختی می تواند باعث بهبود توانایی در برقراری ارتباط بین فردی در کودکان باشد؛ زیرا افرادی که اطلاعات حسی را به خوبی پردازش می کنند، توانایی بیشتری برای شناسایی نشانه های غیرکلامی )مانند حالت چهره، تُُن صدا یا زبان بدن( دارند.
ضرورت قابل توجه در مطالعه و آموزش تاریخ، یک پارادوکس تاریخی
حوزههای تخصصی:
هدف و پیشینه: این مقاله با هدف فهم و شناسایی تعارض میان تاریخ به مثابه امری عبرت آموز و واقع گرا یا تاریخ به مثابه پدیده ای نگارش شده توسط حاکمان و آغشته به تحریف با تاکید بر تاریخ ایران باستان انجام گرفت. پژوهشگر برای دستیابی به این هدف، از روش: کتابخانه ای – اسنادی استفاده کرد. بر این اساس ضرورت دید که واحد مراجعه خود را آثار ،کتب ،مقالات و اسناد تاریخی نگارش شده با موضوع ایران باستان را انتخاب کند. با توجه به گستردگی منابع و آثار، تصمیم گرفته شد تا بر مبنای حساسیت نظری، آثاری از چهار دوره عیلامیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به عنوان نمونه نهایی گردآوری اطلاعات تعیین شود. برای ساماندهی یافته ها و تسریع و طبقه بندی دقیقتر و سریعتر اطلاعات از ابزار فیش برداری و یادداشت برداری استفاده شده است. یافته های: مطالعه نشان داد که با اینکه هر دو بعد بازشناسی تاریخ (عبرت آموز بودن و واقعی/ تحریف شده و آغشته به واقعیت ) وجود داشت. نتیجه گیری: مهم آنکه تاریخ مقدس فرض نشود و آنچه از تاریخ می آید هم تماما رخ نداده و هم تمام ساخته و پرداخته شده نیست، بلکه تاریخ و حوادث آن در ایران باستان واقعیتی است که به تبعیت از منافع حاکمان و اقتدارگرایان به تحریف ها و سوگیری هایی آغشته شده است که بخشی از آن عبرت آموز بوده است، اما جهت تمیز این بخش آن نیازمند مثلث سازی و رجوع منابع همسو و ناهمسو با عنوان تقابل منابع است. یادآوری و تذکر این موضوع یکی از ضرورت های قابل توجه در آموزش تاریخ است.
شناسایی راهبردهای توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره های فرهنگی- اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
5 - 18
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شناسایی راهبردهای توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره های فرهنگی-اجتماعی می تواند به عنوان یک ابزار مؤثر در ارتقاء مهارت ها و توانمندی های آنان مورد استفاده قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی دیدگاه دانشجویان در خصوص الگوی توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره-های فرهنگی- اجتماعی انجام شد. روش ها: رویکرد این پژوهش کیفی بود. جامعه پژوهش شامل دانشجومعلمان در جشنواره های فرهنگی- اجتماعی بودند که در پردیس الزهرا (س) و شهید بهشتی زنجان در سال تحصیلی 1402-1403 مشغول به تحصیل بودند که با روش هدفمند و براساس اصل اشباع نظری با 16 نفر از آنان مصاحبه شد. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. صحت داده های کیفی با استفاده از ملاک قابل قبول بودن، انتقال پذیری و قابلیت اطمینان به دست آمد. اعتبارپذیری داده ها از طریق ضبط نوار با کیفیت و مستندسازی، ثبت، نوشتن و تفسیر آن ها، دست نویس کردن آن، کدگذاری کور و توافق میان کدگذاران متخصص در زمینه پژوهش های کیفی انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از رهیافت نظام مند کوربین و اشتراوس (2008) استفاده شد. یافته ها: راهبردهای موثر برای توانمندسازی دانشجومعلمان در جشنواره های فرهنگی- اجتماعی مختلف در 5 مقوله (مدیرت اثربخش منابع، اقدامات مبتنی بر اسناد بالادستی، کاربردی کردن محتوای آموزشی) و 15 مفهوم شناسایی شد. نتیجه گیری: عوامل مختلفی می توانند بر توانمندسازی دانشجومعلمان تاثیر بگذارند که یافته ها و مقوله های استخراج شده می توانند راهبردهای موثری در این امر باشند.
مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم [tDCS] و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش tDCS و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد بالای 65 سال که با تشخیص آلزایمر خفیف در سال 1401 در شهر اردبیل به پزشک مغز و اعصاب به صورت سرپایی مراجعه کرده بودند که از بین این افراد،60 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. سپس روش tDCS به مدت 10 جلسه 20دقیقه ای روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس آزمون با فاصله یک هفته اجرا شد و پیگیری یک ماه بعد از پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون شناختی آدن بروک نسخه تجدید نظر شده استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که روش tDCS تاثیر معنی داری بر حافظه پیش گستر دارد (05/0>p). در مورد متغیر حافظه پس گستر، اگر چه روش توانبخشی شناختی کوتاه مدت در پس آزمون تاثیر معنی داری نداشته است ولی در بلندمدت تأثیر معنی دار داشته است (05/0>p). در مجموع می توان گفت روش های به کار گرفته شده در بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر تأثیر معناداری داشته اند. نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می توان در جهت بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (tDCS) بر آگاهی واج شناختی کودکان مبتلا به اختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: به تازگی تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای (tDCS) برای بهبود آگاهی واج شناختی مورد توجه پژوهش ها قرار گرفته است. این پژوهش با هدف اثر بخشی tDCS بر آگاهی واج شناختی کودکانِ نا رسا خوان انجام شد. روش: در این مطالعه، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل با دوره پیگری یک ماهه استفاده شد. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان نا رسا خوان (8 تا 12 ساله) مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش بهارستان (استان تهران) در آذرماه 1402 تا اردیبهشت 1403 تشکیل می دادند که از بین آنها 40 دانش آموز (27 پسر و 13 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (تحریک فعال، 20 نفر) و کنترل (تحریک ساختگی، 20 نفر) قرار گرفتند. tDCS دو جانبه در کرتکس گیجگاهی- آهیانه ای (الکترود آند بین TP7 و P7؛ الکترود کاتد بین TP8 و P8) نصب شد. گروه آزمایش و کنترل 12 جلسه (20 دقیقه ای) به ترتیب تحریک واقعی و ساختگی را دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از فهرست نشانگان نا رسا خوانی، آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، ویراست پنجم آزمون هوش استنفورد- بینه و آگاهی واج شناختی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که tDCS منجر به بهبودی آگاهی واجی (ترکیب و تقطیع واجی، تشخیص کلمه های با واج آغازین و پایانی یکسان، نامیدن و حذف واج آغازین و پایانی، حذف واج میانی) شد (01/0>p)؛ ولی اثر بخشی معنی داری بر آگاهی درون هجایی و آگاهی هجایی نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: بنابراین، tDCS یک مداخله امید بخش است که توانایی های آگاهی واجی را تقویت می کند و درمانگران بالینی می توانند از آن به عنوان یک مداخله مکمل استفاده کنند.
Predicting Body Image Satisfaction in Adolescents with Physical Disabilities: The Role of Frustration Tolerance and Social Competence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
44-51
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive role of frustration tolerance and social competence in body image satisfaction among adolescents with physical disabilities. This research utilized a correlational descriptive design with a sample of 350 adolescents with physical disabilities, selected based on Morgan and Krejcie’s sample size determination table. Participants completed standardized self-report measures assessing body image satisfaction (MBSRQ), frustration tolerance (FDS), and social competence (SSRS). Data analysis was conducted using Pearson correlation to explore associations between variables and linear regression to determine the predictive power of frustration tolerance and social competence on body image satisfaction. All statistical analyses were performed using SPSS-27, and assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were confirmed before conducting the regression analysis. Descriptive statistics showed that participants had a mean body image satisfaction score of 74.56 (SD = 9.87), a frustration tolerance score of 62.34 (SD = 8.23), and a social competence score of 68.21 (SD = 7.95). Correlation analysis revealed significant positive relationships between body image satisfaction and frustration tolerance (r = 0.52, p < 0.01) and body image satisfaction and social competence (r = 0.61, p < 0.01). The regression model was statistically significant (F(2, 347) = 90.75, p < 0.01, R² = 0.46), indicating that frustration tolerance (B = 0.42, β = 0.39, t = 5.25, p < 0.01) and social competence (B = 0.56, β = 0.47, t = 7.91, p < 0.01) were both significant predictors of body image satisfaction. The findings suggest that higher frustration tolerance and greater social competence are associated with increased body image satisfaction in adolescents with physical disabilities, with social competence playing a slightly stronger role. These results highlight the importance of resilience-building and social skills interventions to enhance body image satisfaction in this population.
ارائه الگوی شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شایستگی دیجیتال، تازه ترین مفهومی است که برای توصیف مهارت های مرتبط با فناوری استفاده می شود و به درک و مهارت هایی که افراد باید در این دنیای دیجیتال برخوردار باشند اشاره می کند. این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در عراق بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE) انجام شده است. پژوهش به روش ترکیبی کیفی و با استفاده از روش گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و متخصصان فناوری در کشور عراق بودند. حجم نمونه شامل 14 نفر بود که طبق اصل اشباع نظری و به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل داده های کیفی از روش کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در پنج حوزه اصلی قابل طبقه بندی است: شایستگی های تدریس دیجیتال، شایستگی های محتوایی و ابزار، به روزرسانی مستمر مهارت ها، شایستگی های ارتباطی و همکاری آنلاین و ارزیابی و نظارت دیجیتال. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شایستگی های دیجیتال معلمان نقشی حیاتی در ارتقای کیفیت آموزش جغرافیا و افزایش تعامل بین معلمان و دانش آموزان دارد. الگوی ارائه شده بر اساس استانداردهای ISTE می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی برنامه های آموزشی و توسعه حرفه ای معلمان استفاده شود و به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در عراق کمک کند.