فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
37 - 61
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه روشهای شناسایی کنش افتراقی سؤال در مدلهای تشخیصی شناختی بر روی سؤالات درس زبان انگلیسی آزمون کارشناسی ازشد مجموعه روانشناسی بر اساس جنسیت انجام شد. نمونه تحقیق شامل 2455 داوطلب زن و 919 داوطلب مرد بود که در آزمون کارشناسی ارشد مجموعه روانشناسی سال 1396 شرکت کرده بودند. مدل تشخیصی شناختی G-DINA با داده ها برازش داده شد. کنش افتراقی سؤالات با سه روش آزمون والد، آزمون نسبت درستنمایی و آزمون نسبت درستنمایی بازبینی شده بررسی شد. نتایج این سه روش توافق متوسطی در تشخیص کنش افتراقی سؤال داشتند. دو روش مبتنی بر درستنمایی می توانند در کنار روش والد برای شناسایی کنش افتراقی سؤال به کار روند. بر اساس نتایج 16 سؤال دارای کنش افتراقی بودند. بیشتر سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال یکنواخت به نفع مردان بودند. سؤالات دارای کنش افتراقی غیریکنواخت برای افراد مسلط به نفع مردان و برای افراد غیرمسلط به نفع زنان عمل می کردند. توصیه می شود مطالعات تکمیلی برای بررسی وجود سوگیری و علت آن در سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال انجام شود.
Predicting Body Image Satisfaction in Adolescents with Physical Disabilities: The Role of Frustration Tolerance and Social Competence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
44-51
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive role of frustration tolerance and social competence in body image satisfaction among adolescents with physical disabilities. This research utilized a correlational descriptive design with a sample of 350 adolescents with physical disabilities, selected based on Morgan and Krejcie’s sample size determination table. Participants completed standardized self-report measures assessing body image satisfaction (MBSRQ), frustration tolerance (FDS), and social competence (SSRS). Data analysis was conducted using Pearson correlation to explore associations between variables and linear regression to determine the predictive power of frustration tolerance and social competence on body image satisfaction. All statistical analyses were performed using SPSS-27, and assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were confirmed before conducting the regression analysis. Descriptive statistics showed that participants had a mean body image satisfaction score of 74.56 (SD = 9.87), a frustration tolerance score of 62.34 (SD = 8.23), and a social competence score of 68.21 (SD = 7.95). Correlation analysis revealed significant positive relationships between body image satisfaction and frustration tolerance (r = 0.52, p < 0.01) and body image satisfaction and social competence (r = 0.61, p < 0.01). The regression model was statistically significant (F(2, 347) = 90.75, p < 0.01, R² = 0.46), indicating that frustration tolerance (B = 0.42, β = 0.39, t = 5.25, p < 0.01) and social competence (B = 0.56, β = 0.47, t = 7.91, p < 0.01) were both significant predictors of body image satisfaction. The findings suggest that higher frustration tolerance and greater social competence are associated with increased body image satisfaction in adolescents with physical disabilities, with social competence playing a slightly stronger role. These results highlight the importance of resilience-building and social skills interventions to enhance body image satisfaction in this population.
ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اُُتیسم به عنوان نوعی از اختلال عصبی تحولی معرفی می شود که مشخصه های اصلی آن وجود رفتارهای تکراری، علائق محدود و آسیب در تعامل اجتماعی و بین فردی است که این اختلالات می تواند تحت تأثیر عوامل حسی و شناختی قرار گیرد. پژوهش حاضر باهدف ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم در سال 1402 می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 200 کودک با اختلال طیف اُُتیسم از شهرهای شیراز، رشت، شهریار و کاشان انتخاب شدند و والدین و معلمان آنها به پرسشنامه گارس ) 1994 (، پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف فرم والدین و پرسشنامه پردازش حسی پارهام و همکاران ) 2007 ( پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل نسخه 10.20 بهره برده شد. یافته ها: برای الگوی پژوهش مقادیر شاخص های نیکویی برازش شامل شاخص مجذور خی ) 2 (، شاخص مجذور خی بر درجه آزادی، شاخص برازش مقایسه ای، شاخص نیکویی برازش، شاخص نیکویی برازش انطباقی و خطای ریشه مجذور میانگین تقریب به ترتیب برابر با 33 / 157 ، 25 / 2، 98 / 0، 96 / 0، 98 / 0 و 034 / 0 به دست آمد که ارزش عددی مقادیر شاخص های نیکویی برازش الگوی اصلاح شده نشان می دهد که برازش الگوی پیشنهادی با داده ها قابل قبول است. نتایج نشان داد به میزان 75 / 0 از ضریب ساختاری توانایی در برقراری ارتباط بین فردی کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت غیرمستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین شده است. همچنین، از بین متغیرهای موجود در مدل تحلیل شده، متغیرهای برونزا بازداری، انتقال توجه، کنترل هیجانی، برنامه ریزی، سازمان دهی مواد، نظارت، حافظه کاری، آغازگری و همچنین یکپارچگی حسی بر متغیر ملاک یعنی توانایی برقراری ارتباط بین فردی دارای اثر معنادار هستند ) 96 / T<1 ( و به ترتیب 33 / y=0/29 ،y=0/12 ،y=0/29 ،y=0/15 ،y=0/17 ،y=0/22 ،y=0/24 ،y=0 و 14 / y= 0 از ضریب مسیر توانایی در برقراری ارتباط بین فردی را به صورت مستقیم تبیین می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج می توان چنین نتیجه گیری کرد که توانایی برقراری ارتباط بین فردی در کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت مستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین می شود و می توان درجهت بهبود توانایی برقراری ارتباط بین فردی به نقش بااهمیت یکپارچگی حسی توجه کرد. به عبارتی، متغیر یکپارچگی حسی با تأثیرپذیری مثبت از مهارت های شناختی می تواند باعث بهبود توانایی در برقراری ارتباط بین فردی در کودکان باشد؛ زیرا افرادی که اطلاعات حسی را به خوبی پردازش می کنند، توانایی بیشتری برای شناسایی نشانه های غیرکلامی )مانند حالت چهره، تُُن صدا یا زبان بدن( دارند.
Examining the Psychological and Emotional Adjustment of Parents of Children with Intellectual Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۱ (۲۰۲۵) : Serial Number ۹
10-18
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore the psychological and emotional adjustment of parents raising children with intellectual disabilities. This qualitative study utilized semi-structured interviews with 26 parents recruited through online platforms. Participants were selected through purposive sampling, ensuring diversity in caregiving experiences. Data collection continued until theoretical saturation was reached, and all interviews were transcribed verbatim. Thematic analysis was conducted using NVivo software to identify key themes related to parental psychological adjustment, coping mechanisms, and social interactions. The results revealed that parents experienced significant emotional distress upon receiving their child’s diagnosis, including grief, denial, and prolonged sadness. Chronic stress was a recurring theme, with concerns over financial burdens, caregiving demands, and uncertainty about their child’s future contributing to heightened anxiety. Coping strategies varied, with some parents relying on social support networks, religious beliefs, and cognitive reframing, while others struggled with emotional exhaustion and isolation. Family relationships were deeply affected, with some parents reporting marital strain and sibling adjustments, whereas others experienced strengthened familial bonds. Social stigma and external judgment further complicated parental adjustment, with many parents becoming active advocates for disability rights and inclusion. Despite the challenges, many parents reported significant personal growth, emotional resilience, and increased psychological strength over time. The psychological and emotional adjustment of parents raising children with intellectual disabilities is a complex process influenced by stress, coping mechanisms, family dynamics, and social factors. While many parents experience significant distress, those with strong support systems and adaptive strategies demonstrate greater resilience. This study highlights the need for targeted support programs, advocacy efforts, and policy interventions to enhance parental well-being and social inclusion.
تحلیل موانع تحقق اهداف و چالش های پیش روی پژوهش سراهای دانش آموزی از منظر مدیران و دبیران: دلالت هایی برای بهبود برنامه ریزی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش سراهای دانش آموزی نقش مهمی در پرورش خلاقیت و مهارت های پژوهشی دانش آموزان ایفا می کنند. با این حال، این مراکز در مسیر دستیابی به اهداف خود با چالش هایی روبرو هستند که نیازمند بررسی دقیق است. این مطالعه با هدف شناسایی، بررسی چالشهای پیش روی پژوهش سراهای دانش آموزی از دیدگاه دو گروه اصلی بازیگر کلیدی (مدیران و دبیران تخصصی) و تبیین دلالتهای آن برای برنامه ریزی آموزشی مؤثر، به منظور درک موانع تحقق اهداف این مراکز در تقویت پژوهش و خلاقیت انجام شده است. ر وش شناسی: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و مبتنی بر تحلیل محتوای مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام پذیرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه مدیران و دبیران تخصصی همکار در پژوهش سراهای دانش آموزی استان آذربایجان شرقی در سال تحصیلی ۱۴۰3-1404 بود. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و شامل ۱۵ مدیر و ۲۵ دبیر گردید که بر اساس تجربه و درگیری فعال آنها در پژوهش سراها انتخاب شدند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. برای افزایش اعتمادپذیری یافته ها، از راهبردهایی نظیر بازبینی توسط همکاران و تطبیق نتایج با مبانی نظری و پیشینه پژوهش بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدیران و دبیران تخصصی با چالش های متمایزی در ابعاد سیستمی، زیرساختی، نگرشی و مهارتی مواجه هستند که بر عملکرد کلی پژوهش سراها و تحقق اهداف برنامه ریزی شده برای آنها تأثیرگذار است. نتیجه گیری و پیشنهادها: تحلیل مقایسه ای دیدگاه های مدیران و دبیران، شکافی عمیق بین اهداف اولیه تأسیس پژوهش سراها (تقویت پژوهش و خلاقیت) و واقعیت اجرایی آنها را آشکار می سازد. این چالش ها بر ضرورت بازنگری در سیاست ها و برنامه ریزی های آموزشی مرتبط با این مراکز و همچنین اتخاذ رویکردی چندجانبه و هماهنگ برای رفع آنها از دیدگاه هر دو گروه تأکید دارد. نوآوری و اصالت : این پژوهش با ارائه دسته بندی دقیقی از موانع از دیدگاه مدیران و دبیران و برجسته سازی دیدگاه هایشان، به درک جامع تری از وضعیت موجود و ریشه های مشکلات کمک می کند. این امر مبنایی برای برنامه ریزی آموزشی هدفمندتر و مداخلات سیاستی مؤثرتر جهت بهبود عملکرد این مراکز فراهم می آورد.
ضرورت قابل توجه در مطالعه و آموزش تاریخ، یک پارادوکس تاریخی
حوزههای تخصصی:
هدف و پیشینه: این مقاله با هدف فهم و شناسایی تعارض میان تاریخ به مثابه امری عبرت آموز و واقع گرا یا تاریخ به مثابه پدیده ای نگارش شده توسط حاکمان و آغشته به تحریف با تاکید بر تاریخ ایران باستان انجام گرفت. پژوهشگر برای دستیابی به این هدف، از روش: کتابخانه ای – اسنادی استفاده کرد. بر این اساس ضرورت دید که واحد مراجعه خود را آثار ،کتب ،مقالات و اسناد تاریخی نگارش شده با موضوع ایران باستان را انتخاب کند. با توجه به گستردگی منابع و آثار، تصمیم گرفته شد تا بر مبنای حساسیت نظری، آثاری از چهار دوره عیلامیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به عنوان نمونه نهایی گردآوری اطلاعات تعیین شود. برای ساماندهی یافته ها و تسریع و طبقه بندی دقیقتر و سریعتر اطلاعات از ابزار فیش برداری و یادداشت برداری استفاده شده است. یافته های: مطالعه نشان داد که با اینکه هر دو بعد بازشناسی تاریخ (عبرت آموز بودن و واقعی/ تحریف شده و آغشته به واقعیت ) وجود داشت. نتیجه گیری: مهم آنکه تاریخ مقدس فرض نشود و آنچه از تاریخ می آید هم تماما رخ نداده و هم تمام ساخته و پرداخته شده نیست، بلکه تاریخ و حوادث آن در ایران باستان واقعیتی است که به تبعیت از منافع حاکمان و اقتدارگرایان به تحریف ها و سوگیری هایی آغشته شده است که بخشی از آن عبرت آموز بوده است، اما جهت تمیز این بخش آن نیازمند مثلث سازی و رجوع منابع همسو و ناهمسو با عنوان تقابل منابع است. یادآوری و تذکر این موضوع یکی از ضرورت های قابل توجه در آموزش تاریخ است.
مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان بود. این پژوهش با پارادایم اثبات گرایی، رویکرد استقرایی، استراتژی پیمایشی، و روش توصیفی- همبستگی و از نوع کاربردی است که داده های آن بصورت میدانی در مقطع زمانی (1403-1404) گردآوری شد. جامعه آماری شامل 4000 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با توجه به جنسیت(مرد و زن)، مقطع تحصیلی(کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) و رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی)، حجم نمونه به تناسب جمعیت بر اساس جدول مورگان 352 نفر برآورد و انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه های سلامت معنوی الیسون (1982)، امید به زندگی اشنایدر (۱۹۹۱)، جهت گیری مذهبی آلپورت (1950)، و تحمل ناراحتی سیمونز (۲۰۰۵)، که پایایی آنها بر اساس آلفای کرونباخ به ترتیب 0. 9، 0. 72، 0. 73، 89/0، می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها، شامل آمار توصیفی و در بخش استنباطی از مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزارSmart pls4 استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مقدارt برای اثر مستقیم و غیر مستقیم کوچکتر از (1.96=t) است. بنابراین فرضیه های پژوهش مبنی بر این که متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر مستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان ایفا می کند، و متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر غیرمستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان با میانجیگری تحمل ناراحتی ایفا می کند، با اطمینان95% رد می شود. ارزش عددیSRMR در هر دو گروه کمتر از0.08 و NFI نزدیک به 1 و مدل از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین نتیجه گیری می شود متغیر جنسیت نقش تعدیلگر ندارد و تفاوت معناداری در خصوص تاثیرگذاری آیتم های روانشناسی فوق وجود ندارد.
تحلیل ارتباطات چندگانه میان هیجانات سازنده و مهارت های تدریس دبیران ریاضی با ادراکات ایشان از درگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
64 - 77
حوزههای تخصصی:
موضوع دیدگاه ها و مهارت های تدریس معلمان ریاضی، یکی از زمینه های پژوهشی مهم در میان متخصصان آموزش ریاضیات است. هدف این پژوهش بررسی ابعاد تاثیرات نگرش های معلمان نسبت به یادگیری ریاضیات و اقدامات ایشان برای ایجاد هیجانات سازنده در کلاس های درس با ادراکات ایشان از مشارکت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی و جامعه آماری آن را دبیران ریاضی در دوره اول و دوم متوسطه تشکیل داده اند که تعداد 261 نفر از آنها به روش «در دسترس» و از طریق ارسال پرسشنامه الکترونیکی انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها یک پرسشنامه محقق ساخته طراحی شد که مهارت های تدریس اثربخش معلمان ریاضی را در سه مؤلفه «مرور پیش نیازها و بیان اهداف»، «اجرای کاوشگرهای یادگیری» و «اشتیاق و شوخ طبعی» اندازه گیری می کرد. بخش دوم و سوم این پرسشنامه به ترتیب با هدف سنجش دیدگاه های ریاضیاتی و اقدامات معلمان ریاضی برای ایجاد هیجانات سازنده و نیز ادراکات ایشان از مشارکت تحصیلی دانش آموزان طراحی شد. مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که ابزار تحقیق از روایی محتوایی و روایی سازه برخوردار می باشد. یافته ها نشان داد که نگرش های سازنده معلمان ریاضی در مورد یادگیری ریاضیات و نیز تلاش های ایشان برای ایجاد هیجانات سازنده در دانش آموزان می تواند با تلاش های بیشتر ایشان برای «مرور پیش نیازها و بیان اهداف»، «اجرای کاوشگرهای یادگیری» و «اشتیاق و شوخ طبعی» در کلاس ارتباط معنادار دارد. در عین حال، معلوم شد که افزایش نمره شوخ طبعی با کاهش خفیف معنادار در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی همراه است.
رابطه بین اخلاق حرفه ای آموزگاران با مهارت های اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران سال 1403(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
284 - 296
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین اخلاق حرفه ای آموزگاران با مهارت های اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران سال 1403 انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی؛ از حیث نحوه ی گردآوری داده ها، توصیفی- همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه معلمان و دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران در سال 1403 بود که با توجه به فرمول کوکران و نیز بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 113 معلم و 196 دانش آموزان برای تکمیل پرسشنامه ها انتخاب شدند. در جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد: مهارت اجتماعی ماتسون (1983)؛ اشتیاق تحصیلی ویگا (2016) و اخلاق حرفه ای آرمیتو و همکاران (2011) استفاده شده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس آمار استنباطی شامل آزمون ضریب همبستگی پیرسون، با کمک نرم افزار SPSS 23 بوده است. نتایج نشان داد که اخلاق حرفه ای معلمان بر مهارت اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. نتایج ضرایب رگرسیونی نشان داد که از میان متغیرهای پیش بین شامل متغیر تعلق به اجتماع علمی با ضریب 0.215، خودکارایی با ضریب 0.314 و مسئولیت علمی با ضریب 0.353 اثر مثبت و معناداری در سطح خطای ۵ درصد بر مهارت اجتماعی دانش آموزان دارند. مبنی بر اینکه با افزایش تعلق به اجتماع علمی، خود کارایی و مسئولیت علمی میزان مهارت های اجتماعی در میان دانش آموزان نیز بیشتر می شود در حالی که متغیر مسئولیت اجتماعی با معناداری 0.464 اثر معناداری بر مهارت اجتماعی نداشته است. همچنین نتایج ضرایب رگرسیونی متغیرهای خودکارایی با ضریب 0.404 و مسئولیت علمی با ضریب 0.283 اثر مثبت و معناداری در سطح خطای ۵ درصد بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دارند. بدین ترتیب که با افزایش خود کارایی و مسئولیت علمی میزان اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان نیز افزایش می یابد در حالی که متغیرهای مسئولیت اجتماعی با معناداری 0.746 و تعلق به اجتماع علمی با معناداری 0.567 اثر معناداری بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان نداشته است.
پیش بینی اعتیاد دانش آموزان به شبکه های اجتماعی براساس اهمال کاری تحصیلی و طرح واره های ناسازگار اولیه با درنظرگرفتن نقش میانجیگری ناگویی خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
25-46
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش پیش بینی اعتیاد دانش آموزان به شبکه های اجتماعی، بر اساس اهمال کاری تحصیلی و طرح واره های ناسازگار اولیه، با درنظرگرفتن نقش میانجیگری ناگویی خلقی است. پژوهش با روش همبستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری دربردارنده تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم آموزش وپرورش کرج در سال تحصیلی 1402-1401بوده است. با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و ساده، 390 نفر از دانش آموزان برای نمونه پژوهشی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های اعتیاد به فضای مجازی یانگ (1998)، اهمال کاری تحصیلی راثبلوم و سولومون (1984)، طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (1998) و ناگویی خلقی تورنتو باگبی و همکاران (1997) بوده است. داده ها با آزمون تحلیل عاملی تأییدی و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد اهمال کاری تحصیلی و طرح واره های ناسازگار اولیه رابطه مستقیم مثبت و معناداری با ناگویی خلقی و اعتیاد به شبکه های اجتماعی دارند. همچنین، نتایج تحلیل مسیر نشان از برازش خوب الگوی نهایی پژوهش دارد؛ به صورتی که اهمال کاری تحصیلی و طرح واره های ناسازگار اولیه، غیرمستقیم از طریق نقش میانجی ناگویی خلقی، اعتیاد به شبکه های اجتماعی را به صورت مثبت و معنی داری پیش بینی کرده اند. نتایج نشانگر نقش مهم ناگویی خلقی در پیش بینی اعتیاد به شبکه های اجتماعی در دانش آموزان است.
پیش بینی پیشرفت تحصیلی براساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم بود. پژوهش حاضر از مدل سازی معادلات ساختاری برای ارزیابی مدل مفهومی (پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم) با داده های تجربی استفاده کرده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی دارای اضطراب جدایی در شهر قم و مادران آنان بود که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و تعداد نمونه 381 نفر بود. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسش نامه اضطراب جدایی هان و همکاران (2003)، ظرفیت تأملی والدینی لویتن و همکاران (2017) و پرسش نامه خودآگاهی هیجانی گرنت و همکاران (2002) بود. داده های پژوهش به روش معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان قابل پیش بینی است (P<0/05). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان قابل پیش بینی است و این متغیرها بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر هستند.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی در نوجوانان تیزهوش ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
63 - 96
حوزههای تخصصی:
مرور پیشینه چالش فزاینده تیزهوشان کمتر موفق سبب شده است که تعداد زیادی از محققان علاقه مند به قلمرو مطالعاتی روان شناسی تیزهوشی، وارسی انگیزاننده های عضویت سرآمدان به گروه مزبور را در صدر اولویت های تحقیقاتی خود تعریف کنند. بنابراین، این پژوهش با هدف ساخت و اعتباریابی پرسشنامه انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی در نوجوانان تیزهوش انجام شد. در این پژوهش توصیفی پیمایشی از جامعه آماری نوجوانان تیزهوش دختر و پسر شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1402-1401، تعداد 500 دانش آموز (250 دختر و 250 پسر) با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به پرسشنامه انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی و ابزار غربالگری تاب آوری روان شناختی در نوجوانان تیزهوش (Almasi & et al.,2023) پاسخ دادند. نتایج روش آماری تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که در پرسشنامه انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی مدل اندازه گیری مشتمل بر پنج عاملِ آمایه های ذهنی تحصیلی تثبیت شده، درماندگی آموخته شده، بیش اشتغالی به ناتوانی های فردی، فقدان پرطاقتی و اراده مندی و عدم کنترل ادراک شده، با داده ها برازش مطلوبی داشت. همچنین، نتایج مربوط به همبستگی بین وجوه چندگانه رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی با ابعاد منابعِ درون برون فردی تاب آوری روان شناختی در نوجوانان تیزهوش، شواهد مضاعفی در دفاع از روایی ملاکی این ابزار فراهم آرود. علاوه بر این، نتایج روش آماری آزمون t برای گروه های مستقل با تاکید بر معناداری آماری بین دو گروه یادگیرنده متمایل و غیرمتمایل به رفتارهای پرخطر تحصیلی، از روایی افتراقی پرسشنامه، حمایت کرد. ضرایب همسانی درونی وجوه چندگانه پرسشنامه انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی در بازه 91/0 تا 94/0 به دست آمد. در مجموع، نتایج این پژوهش ضمن تاکید بر اتقان نظام مفهومی زیربنایی سازه چندساحتی انگیزه سازهای رفتارهای خودآسیب زای تحصیلی در نوجوانان تیزهوش، شواهد متقنی را نیز در دفاع از مشخصه های فنی روایی و پایایی پرسشنامه رفتارهای پرخطر تحصیلی در نوجوانان تیزهوش فراهم آورد.
طراحی برنامه یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی و بررسی اثربخشی آن بر مهارت حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۷
115 - 143
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف طراحی برنامه یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی و بررسی اثربخشی آن بر مهارت حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی صورت گرفت. ازنظر هدف، پژوهش حاضر ازجمله ی پژوهش های توسعه ای با ماهیت اکتشافی است و انجام آن به شیوه ی نیمه آزمایشی با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه ی آماری مطالعه، شامل کلیه دانش آموزان مشکوک به اختلال یادگیری ریاضی پایه های چهارم تا ششم ابتدایی شهرستان ماهیدشت استان کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود؛ که پس از غربالگری با استفاده از مقیاس برایانت و هامیل (2000) تعداد 20 نفر که امکان دسترسی به آموزش آنلاین را داشتند، انتخاب و در دو گروه 10 نفری (10 نفر گروه آزمایش و 10 نفر گروه کنترل) قرار داده شدند. قبل از اجرای برنامه، آزمون مهارت حل مسئله برای دانش آموزان به شکل پیش آزمون اجرا و سپس برنامه ی طراحی شده به مدت 6 هفته ی آموزشی اجرا گردید. در پایان پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و نتایج بر اساس مقیاس استاندارد مهارت حل مسئله احدیانتو و همکاران (2020) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با به کارگیری هوش مصنوعی به شکل تلفیقی در برنامه ی آموزشی ریاضی، مهارت حل مسئله و خرده مهارت های مربوط به آن در دانش آموزان افزایش معناداری دارد.
تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یادگیری مغز محور یک الگوی جدید و هیجان انگیز است که در دو دهه اخیر به دلیل چالش های موجود در فرآیند آموزش و یادگیری در کلاس درس، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی انجام گردید. روش کار: این مطالعه با روش، نیمه آزمایشی با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی مدارس دولتی شهر بابلسر در سال تحصیلی 1403-1402 که به روش تصادفی ساده، تعداد 40 نفر در دو گروه آزمایش (15نفر) و گروه کنترل (15نفر) گمارش شدند. ابزار اندازه گیری، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)،خودکارآمدی تحصیلی جینک و مورگان(1999) و درگیری تحصیلی زرنگ (۱۳۹۱) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته: یافته ها نشان داد که تمام آزمون های چند متغیره حاکی از معنی داری واریانس عامل تعامل گروه و عامل مکرر است، مقدار اثر پیلایی برابر با 74/0 است که (F2,37=52.62 P<.01) با توجه به اندازه اثر 74/0 مشخص شد که جلسات یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی تاثیر دارد. نتیجه گیری: یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی یکی از شیوه ها و روش های مؤثر در افزایش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی است.
الگوی رهبری تحول دیجیتال در آموزش دانشگاه علوم پزشکی البرز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
رهبری تحول دیجیتال یکی از موضوعات مهمی می باشد که در سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است، بنابراین هدف از انجام این پژوهش ارائه الگوی الگوی رهبری تحول دیجیتال در آموزش دانشگاه علوم پزشکی می باشد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، کیفی از نوع نظریه داده بنیاد می باشد. جامعه مورد پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی می باشد. گردآوری داده ها از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی با 15 نفر از خبرگان با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گردید و برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودآ استفاده شده است. سرانجام، در مرحله کدگذاری 6 مقوله اصلی و تعداد 12 مقوله فرعی و 94 کد انتخاب گردید. برای اطمینان از روایی و پایایی ، یافته ها به تایید مصاحبه شوندگان رسید. نتایج نشان داد پیشرفت شتابان فناوری در دنیای امروز، بر همه جنبه های زندگی انسانی و سازمانی در سراسر جهان تأثیر زیادی گذاشته است. در عصر کنونی سازمان ها در یک محیط پیچیده با تغییرات پویا و اساسی حضور دارند که یکی از جنبه های اصلی این تغییرات، توسعه تصاعدی فناوری های نسل چهارم است. در این دوره از انقلاب فناوری چهارم، سازمان ها برای حفظ خود و رقابتی ماندن نیازمند تغییراتی تحت عنوان تحول دیجیتال هستند . در عصر تحول دیجیتال، صنعت آموزش نیز به شدت تحت تأثیر فناوری ها قرار گرفته است. در اثر این رشد پر سرعت در بخش های آموزش، دانشگاه ها به طور فزاینده ای دیجیتالی می شوند.
اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (tDCS) بر آگاهی واج شناختی کودکان مبتلا به اختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: به تازگی تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای (tDCS) برای بهبود آگاهی واج شناختی مورد توجه پژوهش ها قرار گرفته است. این پژوهش با هدف اثر بخشی tDCS بر آگاهی واج شناختی کودکانِ نا رسا خوان انجام شد. روش: در این مطالعه، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل با دوره پیگری یک ماهه استفاده شد. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان نا رسا خوان (8 تا 12 ساله) مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش بهارستان (استان تهران) در آذرماه 1402 تا اردیبهشت 1403 تشکیل می دادند که از بین آنها 40 دانش آموز (27 پسر و 13 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (تحریک فعال، 20 نفر) و کنترل (تحریک ساختگی، 20 نفر) قرار گرفتند. tDCS دو جانبه در کرتکس گیجگاهی- آهیانه ای (الکترود آند بین TP7 و P7؛ الکترود کاتد بین TP8 و P8) نصب شد. گروه آزمایش و کنترل 12 جلسه (20 دقیقه ای) به ترتیب تحریک واقعی و ساختگی را دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از فهرست نشانگان نا رسا خوانی، آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، ویراست پنجم آزمون هوش استنفورد- بینه و آگاهی واج شناختی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که tDCS منجر به بهبودی آگاهی واجی (ترکیب و تقطیع واجی، تشخیص کلمه های با واج آغازین و پایانی یکسان، نامیدن و حذف واج آغازین و پایانی، حذف واج میانی) شد (01/0>p)؛ ولی اثر بخشی معنی داری بر آگاهی درون هجایی و آگاهی هجایی نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: بنابراین، tDCS یک مداخله امید بخش است که توانایی های آگاهی واجی را تقویت می کند و درمانگران بالینی می توانند از آن به عنوان یک مداخله مکمل استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم [tDCS] و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش tDCS و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد بالای 65 سال که با تشخیص آلزایمر خفیف در سال 1401 در شهر اردبیل به پزشک مغز و اعصاب به صورت سرپایی مراجعه کرده بودند که از بین این افراد،60 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. سپس روش tDCS به مدت 10 جلسه 20دقیقه ای روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس آزمون با فاصله یک هفته اجرا شد و پیگیری یک ماه بعد از پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون شناختی آدن بروک نسخه تجدید نظر شده استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که روش tDCS تاثیر معنی داری بر حافظه پیش گستر دارد (05/0>p). در مورد متغیر حافظه پس گستر، اگر چه روش توانبخشی شناختی کوتاه مدت در پس آزمون تاثیر معنی داری نداشته است ولی در بلندمدت تأثیر معنی دار داشته است (05/0>p). در مجموع می توان گفت روش های به کار گرفته شده در بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر تأثیر معناداری داشته اند. نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می توان در جهت بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
شناسایی کارکردهای اجرایی مؤثر در عملکرد تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۱۵۸-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اولویت بندی کارکردهای اجرایی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش، کیفی از نوع تئوری زمینه ای بود که از روشهای تحلیل اسناد علمی و مصاحبه استفاده شده است. جامعه آماری نخست شامل اسناد علمی مکتوب بود که نمونه ای 47 تایی از میان اسناد سالهای 2002 تا 2021 با روش واش و وارد انتخاب شدند و جامعه دوم شامل متخصصان و مجریان حوزه آموزش بود که از میان آنان 20 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های اسناد مکتوب با روشهای آماری کمی و کیفی و مصاحبه ها با روش کدگذاری به کمک نرم افزار مکس کیودا 18 تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که مهم ترین کارکردهای اجرایی در عملکرد تحصیلی به ترتیب حافظه فعال، برنامه ریزی و تعیین هدف، سازمان دهی و خودتنظیمی است. نتایج این پژوهش ادبیات گذشته را در زمینه کارکردهای اجرایی در حوزه تحصیلی گسترش می دهد و عوامل استخراج شده در حوزه کارکردهای اجرایی اولویت دار جزء مؤلفه های اصولی در عملکرد تحصیلی است که می تواند تلویحات کاربردی برای مجریان حوزه آموزش داشته باشد.
شناسایی و سنجش روابط ابعاد فلات زدگی شغلی در کارکنان مدارس شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
158 - 181
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : فلات زدگی شغلی در میان کارکنان مدرسه به رکود حرفه ای اشاره دارد که در آن افراد فرصت های محدودی را برای پیشرفت یا رشد در حرفه خود تجربه می کنند. این پدیده به دلیل تأثیرات قابل توجهی که بر روحیه کارکنان، رضایت شغلی و اثربخشی کلی سازمانی در محیط های آموزشی دارد، قابل توجه است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و سنجش روابط ابعاد فلات زدگی شغلی در کارکنان مدارس شهر تهران انجام شد. روش شناسی پژوهش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر رویکرد آمیخته اکتشافی بوده است. در بخش کیفی، علاوه بر بررسی متون، 17 نفر به عنوان مشارکت کنندگان در پژوهش به روش هدفمند برای انجام مصاحبه نیمه ساختمند انتخاب شدند. در بخش کمّی، برای تعیین اثرگذاری و اثرپذیری عوامل موثر بر فلات زدگی شغلی، پرسشنامه مقایسات زوجی بین 35 نفر از صاحب نظران مدیریت آموزشی که به روش هدفمند انتخاب شده بودند، توزیع و داده های آن به وسیله تکنیک دیمتل تحلیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از نرم افزارهای متلب و اکسل استفاده شد. یافته ها : نتایج بخش کیفی نشان داد ابعاد فلات زدگی شغلی شامل یازده بعد اصلی بود که عبارتند از: سیاست های نامناسب مدرسه و نظام آموزشی، ساختار و قوانین نامناسب، مدیریت ناکارآمد، ارزیابی نامناسب، شرایط اجتماعی و اقتصادی، مسائل مالی، ویژگی های فردی، تعاملات ناسالم میان همکاران، سیستم پاداش و ارتقای نامناسب، ویژگی های شغل و فقدان پویایی سازمانی. همچنین، نتایج تحلیل تکنیک دیمتل نشان از تاثیرگذاری عوامل سیاست های نامناسب مدرسه و نظام آموزشی، ساختار و قوانین نامناسب، مدیریت ناکارآمد، ارزیابی نامناسب، شرایط اجتماعی و اقتصادی، مسائل مالی و اثرپذاری عوامل ویژگی های فردی، تعاملات ناسالم میان همکاران، سیستم پاداش و ارتقای نامناسب، ویژگی های شغل و فقدان پویایی سازمانی داشت. بحث و نتیجه گیری: کاهش فلات زدگی، رهنمودهای روشنی برای سیاست گذاران و مدیران آموزشی و مدیران توسعه منابع انسانی و برنامه ریزان فراهم می آورد تا با تدوین برنامه و سرمایه گذاری بر روی عواملی که بیشترین تاثیر را دارا هستند، به کاهش فلات زدگی شغلی کمک نمایند و به گام برداشتن درست آموزش و پرورش در انجام رسالت خود کمک کنند و از هدر رفت نیرو، امکانات و توانمندی های افراد شاغل در سازماندهی آموزشی جلوگیری نمایند.
ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
223 - 235
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سازمان ها برای بهبود یادگیری بیشتر خود در محیط های پیوسته در حال تغییر به رهبری تحول آفرین نیاز دارند. پژوهش حاضر با هدف ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN) انجام گرفت. روش شناسی پژوهش: جامعه آماری این مطالعه شامل کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با جمعیت 460 نفر در سال 1403 بود. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بود. حجم نمونه با توجه به مدل کرجسی- مورگان 132 نفر در نظر گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رهبری تحول آفرین باس و آوولیو (2000) و پرسشنامه محقق ساخته سازمان یادگیرنده میر آقاپور اقدم (1388) و استفاده شد. روایی ابزارها با نظر استادان علوم تربیتی و روانشناسی تأیید شد. داده ها با شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه (MLP) در نرم افزار Spss.25 تحلیل شد. نتایج نشان داد ارتباط یابی رهبری تحول آفرین بر سازمان یادگیرنده دارای یک لایه ورودی با 6 گره و یک لایه پنهان با 6 گره است و شبکه عصبی مصنوعی به خوبی قادر است پرش ها و روند سازمان یادگیرنده را از روی رهبری تحول آفرین پیش بینی کند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که ویژگی های آرمانی (100/0) بیشترین تأثیر و حمایت توسعه گرا (ملاحظات فردی) (2/17) کمترین تأثیر ضریب اهمیت را در بر آورد سازمان یادگیرنده در بر می گیرد. بحث و نتیجه گیری: آموزش و مربیگری بر رهبران در سازمان آموزش و پرورش می تواند باعث تقویت کیفیت رهبری تحول آفرین و همچنین بهبود آن گردد. بدین ترتیب امید است بتوان سطح یادگیری سازمان را نسبت به چشم انداز و مأموریت سازمان افزایش داد و نیروی کار منسجم و با انگیزه تر را پرورش داد.