فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱٬۹۳۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش حافظه کاری بر عملکرد خواندن دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خواندن اجرا شد. پژوهش از نوع شبه آزمایشی و جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی خواندن در شهر یزد بودند که از میان آن ها 32 دانش آموز به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس هوش تجدیدنظر شده وکسلر کودکان (WISC-R)، آزمون خواندن و نارساخوانی نما و فرم مصاحبه بالینی بود. داده ها از طریق تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش حافظه کاری می تواند عملکرد خواندن دانش آموزان با ناتوانی خواندن را بهبود بخشد (001/0>p). با توجه به نتایج پژوهش، آموزش حافظه کاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود عملکرد خواندن در این دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد. واژه های کلیدی: ناتوانی یادگیری، ناتوانی خواندن، حافظه کاری، عملکرد خواندن
پویش الزام های تحولی-تعاملی در آموزش دانش آموزانِ با آسیب شنوایی (مطالعه موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدفِ فهم الزامات تحولی-تعاملی در آموزش دانش آموزانِ با آسیب شنوایی انجام شده است. این پژوهش با رویکردکیفی و استفاده از راهبردهای مطالعه موردی بر روی دوفرد با آسیب شنوایی انجام شد و موردهای مطالعه، با استفاده از تکنیک ""بیشترین تفاوت یا تشابه"" انتخاب شدند. داده ها با ابزار مشاهده فیلم ها، بررسی اسناد، مصاحبه نیمه ساختاریافته از موارد انتخابی و اطرافیان آنها در خانه و مدرسه، جمع آوری و با استفاده از روش تفسیر تأملی تحلیل گردید. ملاک های ""قابلیت پذیرش""، ""اعتماد""، ""انتقال"" و ""تائید"" برای اعتبارسنجی مد نظر قرار گرفت. یافته ها: درک و بازنگاری تجربه مشارکت کنندگان، این امکان را می دهدکه اظهار داریم، موارد انتخابی پژوهش به رغمِ میزانِ آسیب شنوایی یکسان و امکان بهره مندی از آموزش تلفیقی، توفیقی متفاوت در امر تحصیل داشته اند. این تمایزکه متاثر از الگوهای تعاملی والدین و چگونگی تسلط افراد به قابلیت های پایه رشد هیجانی کارکردی حاصل شده است، برخلاف باور رایج، منوط به تقویت حس شنوایی نبوده است. نتیجه گیری: تفاوت افرادِ با آسیب شنوایی از منظر میزان تسلط به قابلیت های پایه رشد هیجانی کارکردی، ماهیتِ نیازهایِ آنان را در محیط آموزشی نه تنها نسبت به افراد سایرگروه های با نیاز ویژه، بلکه نسبت به یکدیگر متفاوت می نماید. لذا در راستای تحقق عدالت تربیتی توصیه می شود، در انجام مداخلات و تعیین ویژگی عناصر برنامه درسی، بالاخص در دوره دبستان، نسبت به فهم و بهبود کیفیت تجربیات افرادآسیب دیدهشنوایی در تسلط به قابلیت های پایه هیجان کارکردی در تعامل با بافت تحصیلی و خانوادگی توجه شود.
تنظیم هیجان در کودکان با اختلال یادگیری و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعة حاضر به مقایسة تنظیم هیجان در کودکان با اختلال یادگیری و عادی نه تا یازده سال پرداخت. مطالعة حاضر دارای طرح توصیفی- پس رویدادی است. نمونة پژوهش شامل سی کودک با اختلال یادگیری و سی کودک عادی است که به طور دسترس از شهر تهران انتخاب شدند. دو ابزار از جمله پرسش نامة تنظیم هیجان و سیاهة تنظیم هیجان اجرا شد. پرسش نامة تنظیم هیجان به وسیلة کودکان و سیاهة تنظیم هیجان از سوی والدین آنان تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری حاصل از هر دو ابزار پژوهش حاضر نشان داد که در مقایسه با کودکان عادی، کودکان اختلال یادگیری بی ثباتی هیجانی/منفی گرایی بیشتر و نمره های پایین تری را در استفاده از راهبرد تنظیم هیجان ارزیابی مجدد به طور معناداری نشان دادند. همچنین، یافته های به دست آمده از اثرهای تعاملی و اثرهای اصلی متغیرهای جمعیت شناختی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس یافته های به دست آمده، با توجه به نمره های بالای کودکان با اختلال یادگیری در بی ثباتی/منفی گرایی هیجانی، پیشنهاد می شود که مشکلات هیجانی در این گروه از کودکان از سوی متخصصان و معلمان مورد ملاحظة بیشتری قرار گیرد و برنامه هایی به منظور بهبود مسائل این کودکان طراحی شود.
مقایسه عملکرد کودکان با و بدون اختلال های یادگیری در مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه عملکرد دانش آموزان با و بدون اختلال های یادگیری در مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان بود. روش پژوهش علی-مقایسه ای بود. از این رو با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 45 دانش آموز دارای اختلال های یادگیری با 45 نفر دانش آموز بدون اختلال یادگیری پرسش نامه داده های جمعیت شناختی و مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان را تکمیل کردند. داده ها با آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد. کودکان با و بدون اختلال های یادگیری در نمرات کل تراز شده وکسلر، خرده مقیاس کلامی و خرده مقیاس عملی از لحاظ آماری تفاوت معنا داری با هم داشتند. توان خالص خرده مقیاس های کلامی و عملی مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان در تشخیص دو گروه به ترتیب برابر با 84/0 و 56/0 بود. افزون بر این، عملکرد دو گروه به تفکیک در خرده مقیاس های اطلاعات، ریاضیات، حافظه عددی، تنظیم تصاویر و رمزنویسی به طور معناداری متفاوت بود و این خرده مقیاس ها توان مطلوبی در تشخیص دو گروه از هم داشتند. بنابراین می توان بیان کرد که مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان قابلیت استفاده در تشخیص افتراقی کودکان با و بدون اختلال های یادگیری را دارد و با تهیه ی فهرست تشخیصی اختلال های یادگیری مبتنی بر مقیاس وکسلر به خصوص با تمرکز بر پنج خرده مقیاس اطلاعات، ریاضیات، حافظه عددی، تنظیم تصاویر و رمزنویسی می توان برای تشخیص اختلال های یادگیری اقدام کرد.
اثربخشی بازی های واجی بر نادرست نویسی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازی های واجی بر میزان نادرست نویسی دانش آموزان پسر با ناتوانی های یادگیری پایه سوم ابتدایی صورت گرفت. روش پژوهش، آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری املا در مقطع سوم ابتدایی شهر اصفهان بود. به منظور انجام این پژوهش، 30 نفر دانش آموز با ناتوانی یادگیری املا از میان جامعه دانش آموزان پسر سوم ابتدایی شهر اصفهان که ملاک های ورود به پژوهش را دارا بودند به شیوة نمونه گیری چندمرحله ای، انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت از آزمون املا و ماتریس های هوشی پیش رونده ریون کودکان بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین نادرست نویسی گروه آزمایش و کنترل در سطح 001/0>p تفاوت معناداری وجود دارد؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که بازی های واجی بر بهبود نادرست نویسی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری مؤثر است و به عنوان یک روش آموزشی و درمانی می توان از آن استفاده کرد.
پیش بینی عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی بر اساس سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده مادران آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف بررسی رابطه عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی ، سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده مادران آنها و پیش بینی عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی بر اساس دو متغیر دیگر می باشد. پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه متشکل از کلیه مادران دارای کودک با ناتوانی جسمی – حرکتی در شهر تهران در سال 1394 می باشد. تعداد 150 نفر از مادران کودکان به روش نمونه گیری در دسترس بعد از اخذ رضایت آگاهانه انتخاب شدند . جمع آوری اطلاعات از 4 پرسشنامه : دموگرافیک، پرسشنامه حمایت اجتماعی فلیپس و همکاران(1986)، پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز ، پرسشنامه عادات زندگی کودکان ناتوان جسمی- حرکتی .تحلیل داده ها از آمار توصیفی مانند: میانگین و انحراف استاندارد و از آمار استنباطی مانند همبستگی و رگرسیون استفاده شد. داده ها از طریق نرم افزار 16 spss- تحلیل شد. یافته ها نشان داد که رابطه معناداری بین عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی ، سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده مادران آنها وجود دارد. 34 درصد از واریانس متغیر عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی توسط 2 متغیر دیگر تبیین می شود. و از طریق این دو متغیر می توان عادات زندگی کودکان کم توان جسمی - حرکتی را پیش بینی کرد . نتیجه گیری : بسیاری از عوامل روانشناختی والدین ، خصوصا مادران با عادات زندگی کودکان کم توان جسمی- حرکتی مرتبط هستند و می توان از مهمترین آنها یعنی سرمایه روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده مادران آن ها نام برد.
تجربه زیسته ی مربیان دانش آموزان کم توان ذهنی: پژوهش کیفی پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مربیان بخش قابل توجهی از روز را با دانش آموزان کم توان ذهنی می گذرانند و از تجربیات زیسته آن ها می توان اطلاعات مفید و گران بهایی استخراج کرد. بر این اساس هدف اصلی پژوهش حاضر کشف تجربه زیسته مربیان دانش آموزان کم توان ذهنی در ارتباط با ویژگی ها، رفتارها، تعاملات، واکنش های بین خود و دانش آموزان کم توان ذهنی می باشد. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. شیوه گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. بر این اساس از بین مربیان دانش آموزان کم توان ذهنی، 19 نفر بر اساس معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده های مصاحبه ها از روش کلایزی استفاده شد. پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی آنها، یافته ها شامل 5 مضمون اصلی (تغییر باورها، عدم هماهنگی در ارائه خدمات ، تاثیر شغل در زندگی شخصی، ملزومات مربی گری و انتظارات والدین) و 15 مضمون فرعی بود. ارتباط این مضامین اصلی و فرعی در اصل مقاله آورده شده است. واکاوی تجارب مربیان دانش آموزان کم توان ذهنی نشان داد که این گروه تأثیرگذار به شیوه های مختلفی از این دانش آموزان تأثیر می پذیرند و قادرند تأثیرات مختلفی نیز بر آن ها داشته باشند. بر این اساس می توان از تجارب آنان جهت حل مسائل و مشکلات دانش آموزان، والدین و مربیان بهره برد.
مقایسه یادگیری توالی حرکتی ناآشکار و آشکار در کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این تحقیق، بررسی تأثیر یادگیری ناآشکار و آشکار بر اکتساب و یادداری حرکات کودکان کم توان ذهنی است. روش: در این پژوهش نیمه تجربی، 16 نفر از پسران 8 تا 12 ساله کم توان ذهنی براساس هوش بهر 70 - 50 به صورت تصادفی انتخاب شده و بر اساس سن و بهره هوشی در دو گروه (هر گروه برای یک نوع تمرین) همسان قرار گرفتند. هر دو گروه در روز اول به انجام آزمون عکس العمل متوالی (10 بلوک) با دست راست پرداختند و در آزمون یادداری 2 بلوک را انجام دادند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، تی مستقل و تی وابسته استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زمان واکنش و خطا در پاسخ، طی تمرین در هر دو گروه آشکار و ناآشکار کاهش می یابد. مقایسه دو نوع یادگیری در سرعت (زمان واکنش) و دقت (پاسخ صحیح) نشان داد که گروه ناآشکار عملکرد بهتری دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق گروه یادگیری ناآشکار برتر بود، بنابراین بهتر است در یادگیری حرکتی افراد کم توان ذهنی از شرایط ناآشکار استفاده شود.
اثر آموزش حل مسئله ریاضی با روش بازی بر توجه، حل مسئله و خودکارآمدی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشکلات یادگیری ریاضی از این نظر مهم اند که همه کودکان نیاز دارند تا در سال های نخست مدرسه محاسبات ریاضی را انجام دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر آموزش حل مسئله ریاضی با روش بازی بر توجه، حل مسئله و خودکارآمدی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری ریاضی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه این مطالعه شامل تمام دانش آموزان دختر و پسر مبتلا به اختلال یادگیری ریاضی شهر تربت حیدریه در سال تحصیلی 95-1394 بود. نمونه شامل 36 دانش آموز دختر و پسر مبتلا به اختلال یادگیری ریاضی بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه کانرز، پرسش نامه خودکارآمدی عمومی شرر، آزمون حل مسئله ریاضی معلم ساخته، آزمون هوش وکسلر برای کودکان، آزمون تشخیصی کی مت بود. پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه اجرا شد...
مقایسه خودتعیین گری و ابعاد آن در دانش آموزان با و بدون ناتوانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه خودتعیینی و ابعاد آن در دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی بود. روش پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی در سنین 14 سال و بالاتراند که در سال تحصیلی 92- 91 در مدارس شیراز مشغول به تحصیل هستند. نمونه پژوهش حاضر مشتمل بر120 دانش آموز دختر و پسر (60 دانش آموز با کم توانی ذهنی و 60 دانش آموز بدون کم توانی ذهنی) سنین 14 سال و بالاتر بودند که به روش هدفمند از مدارس مربوط به دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی انتخاب شدند. در این پژوهش خودتعیینی و ابعاد آن توسط مقیاس خودگزارش خودتعیینی گومز - ولا و همکاران (2012) مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس دو طرفه و تحلیل واریانس طرح های تکراری استفاده شد. نتایج نشان داد که دانش آموزان با کم توانی ذهنی نسبت به دانش آموزان بدون کم توانی ذهنی در خودتعیینی و ابعاد آن نمره پایین تری به دست آوردند. در این پژوهش تفاوت معنی داری بر اساس جنسیت در نمره کل خودتعیینی و ابعاد استقلال رفتاری و توانمندسازی روانشناختی مشاهده نشد و تنها در بعد تحقق خود بود که بین دختران و پسران تفاوت معنی دار مشاهده شد. از دیگر نتایج پژوهش که در بین ابعاد مختلف خودتعیینی در میان دو گروه دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی، بالاترین رتبه به توانمندسازی روانشناختی و کمترین رتبه به استقلال رفتاری تعلق گرفت. همچنین با توجه به سطح تحصیلات والدین بین دو گروه دانش آموزان با و بدون کم توانی ذهنی در نمره کل خودتعیینی و ابعاد آن تفاوت معنی داری وجود دارد.
تاثیر آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش-آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی در مدارس استثنایی شهر تبریز در سال تحصیلی 96-1395 بودند. از این جامعه تعداد 40 نفر از مادرانی که در پرسشنامه معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی نمرات پایینی کسب کرده بودند به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بانفرنی تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی مادران تاثیر دارد و باعث افزایش معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی می شود. نتایج این پژوهش علاوه بر مشخص کردن نقش آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر معناداری زندگی و خودافشایی هیجانی می تواند راهبردهای آموزشی، تربیتی و کاربردی ارزنده ای به خانواده ها، مسئولین و کارشناسان مسائل تربیتی ارائه نماید.
تاثیر ۸هفته تمرین های مقاومتی و تعادلی بر قدرت اکستنسورهای دست برتر و استقامت تنه کودکان با فلج مغزی: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های مختلفی تاثیر تمرین های مقاومتی بر قدرت عضلات افراد با فلج مغزی را بررسی کرده اند، درحالی که پژوهشی با برنامه تمرین های ترکیبی و کودکان با فلج مغزی انجام نشده است. هدف این پژوهش تاثیر 8هفته تمرین های مقاومتی و تعادلی بر قدرت اکستنسورهای دست برتر و استقامت تنه 3پسر با فلج مغزی بود.
روش: این پژوهش روی 3پسر با فلج مغزی با میانگین سنی 5/6سال (2نفر 7سال و یک نفر 6سال) انجام شد. در این پژوهش از روش پژوهشی موردی با طرح ای-بی-ای استفاده شد. در پژوهش حاضر، پس از موقعیت خط پایه، مداخله آغاز و طی 24جلسه مداخله انفرادی، تمرین های مقاومتی و تعادلی به آزمودنی ها ارایه شد و هر 3آزمودنی یک ماه پس از پایان مداخله به مدت 2هفته پی درپی تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. قدرت اکستنسورهای شانه و استقامت تنه به ترتیب توسط دینامومتر و آزمون استقامت تنه اندازه گیری شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مطابق با تحلیل دیداری نمودار داده ها براساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری ، مداخله موردنظر برای اکستنسورهای دست برتر و استقامت تنه برای هر 3شرکت کننده موثر بود.
نتیجه گیری: انجام تمرین های مقاومتی و تعادلی می تواند باعث افزایش قدرت اکستنسورهای دست برتر و استقامت تنه افراد با فلج مغزی شود که احتمالا عامل اصلی افزایش قدرت عضلات کودکان با فلج مغزی می تواند به عوامل عصبی مرتبط باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های خودنظارتی توجه بر افزایش توجه در دانش آموزان با مشکلات خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: با وجود این که خواندن به عنوان یکی از عمده ترین روش های کسب معلومات و دانش و اساسی ترین ابزار یادگیری دانش آموزان است، واقعیت های موجود در جامعه نشان دهنده توانایی پایین دانش آموزان ایرانی در این مهارت است. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های خودنظارتی توجه بر افزایش توجه در دانش آموزان با مشکلات خواندن بود.
مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان، اجتناب شناختی و خود تنظیمی عاطفی در دانش آموزان با و بدون آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:هدف از این پژوهش مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان، اجتناب شناختی و خود تنظیمی عاطفی در دانش آموزان با و بدون آسیب بینایی بود. روش پژوهش:روش پژوهش حاضر زمینه یابی از نوع علی مقایسه ای است. جامعه این پژوهش عبارت بود از تمامی دانش آموزان نابینا به حجم 30 نفر و دانش آموزان بینا مقطع راهنمایی شهر اهواز که در سال تحصیلی 94- 93 مشغول به تحصیل بودند. از میان جامعه آماری به دلیل حجم کم دانش آموزان نابینا همان30 نفر به روش نمونه گیری سرشماری و 30 دانش آموز بینا به روش نمونه گیری خوشه ای از مناطق 1 و 3 شهر اهواز انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه تنظیم هیجان (گارنفسکی)، مقیاس اجتناب شناختی( سکستون و دوگاس) و مقیاس خود تنظیمی عاطفی ( مارس ) استفاده شده است. داده های بدست آمده از طریق تحلیل واریانس چند متغیری( MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش نشان دادند که دانش آموزان نابینا در راهبردهای تنظیم هیجان، اجتناب شناختی و خود تنظیمی عاطفی با همتایان بینای خود تفاوت معناداری دارند، بدین معنا که پائین تر از دانش آموزان عادی بودند ( p<0/05). نتیجه گیری:با توجه به نتایجی که از این پژوهش حاصل شد، پیشنهاد می گردد مدارسی که دارای دانش آموزان نابینا هستند ضمن شناسایی و تشخیص توانایی های هیجانی در دانش آموزان نابینا آموزش های جهت بهبود توانایی های شناختی و تنظیم عواطف آنان در محیط های گوناگون ارائه کنند.
وضعیت دهی کودکان دارای فلج مغزی در مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: از آن جایی که کودکان دارای فلج مغزی نیمی از طول روز را در مدرسه سپری می کنند، بنابراین اتخاذ وضعیت های خاص می تواند در بهبود و پیشرفت جسمی آن ها تاثیرگذار باشد. این وضعیت ها افزون بر ایجاد بدشکلی های ظاهری منجر به کاهش ظرفیت تنفسی و ریوی این کودکان می شود و در پی آن مشکلات دیگری را نیز به همراه دارد.
تأثیر تکنیک خودآموزش دهی در بهبود عملکرد خواندن و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نارساخوانی رایج ترین مقوله ناتوانی یادگیری است که به تأخیر و نارسایی در توانایی خواندن مربوط می شود و با نارسایی قابل ملاحظه در پیدایش مهارت های شناخت واژگان و فهم مطالب خوانده شده مشخص می شود. براین اساس هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تکنیک خودآموزی بر مهارت های خواندن و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان با نشانگان نارساخوانی بود. پژوهش با روش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان دختر نارساخوان پایه های سوم و چهارم ابتدایی شهرستان کرج بوده است که در سال تحصیلی 93-1392 مشغول به تحصیل بودند. تعداد 30 نفر از این افراد با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه، به شیوه تصادفی، جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش وکسلر، چک لیست نارساخوانی، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی و آزمون عملکرد خواندن استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس و کوواریانس نشان داد که آموزش تکنیک خودآموزی به دانش آموزان نارساخوان گروه آزمایش در بهبود عملکرد خواندن، سرعت خواندن، درک مطلب، خودکارآمدی تحصیلی آنان موثر است. همچنین آموزش با این روش موجب کاهش خطاهای خواندن در دختران نارساخوان شد. براین اساس پیشنهاد می شود تا از این تکنیک برای بهبود عملکرد خواندن و کاهش خطاها در این گروه از دانش آموزان در مدارس استفاده شود. همچنین از این تکنیک برای بهبود عملکرد تحصیلی و باور به توانمندی در برابر تکالیف و مشکلات تحصیلی در مدارس در این گروه از کودکان استفاده شود.
پیش بینی قضاوت اخلاقی در دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی عادی و تیزهوش بر اساس ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر برای پیش بینی قضاوت اخلاقی دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی عادی و تیزهوش بر اساس ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره انجام شد. روش پژوهش همبستگی است. 50 دانش آموز از مدارس ابتدایی عادی به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای و 50 دانش آموز از مدارس ابتدایی تیزهوش به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ارزش های شخصی - خانوادگی، خودپنداره و قضاوت اخلاقی، جمع آوری و با ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و zفیشر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره، قضاوت اخلاقی دانش آموزان مدارس تیزهوش و ارزش های مذهبی، مردمی، اقتصادی و دانش می توانند قضاوت اخلاقی دانش آموزان تیزهوش را به طور معناداری پیش بینی کنند (01/0>P). ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره نمی توانند قضاوت اخلاقی دانش آموزان مدارس عادی را به طور معناداری پیش بینی کنند. همچنین نتایج نشان داد که همبستگی ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره با قضاوت اخلاقی بین دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی متفاوت است. نتایج، شواهدی را پیشنهاد می کند که ارزش های شخصی - خانوادگی در قضاوت اخلاقی دانش آموزان تیزهوش تأثیر دارند. بنابراین برای تغییر و اصلاح قضاوت اخلاقی و بهبود فرایند تحوّل استدلال اخلاقی در دانش آموزان 12 تا 13 سال، لازم است به کارآمدسازی عملکرد خانواده به ویژه ارزش ها توجّه شود.
بررسی تاثیر آموزش امید بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش امید بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد بود.
روش: روش پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر کم توان ذهنی دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد در سال تحصیلی 94-1393 بود. نمونه پژوهش شامل 30دانش آموز دختر کم توان ذهنی دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد بود که با استفاده از روش سرشماری انتخاب شده و به صورت تصادفی در 2گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15نفر) جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 9جلسه تحت آموزش امید قرار گرفتند اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. در پایان از هر 2گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزار اندازه گیری، پرسش نامه درگیری تحصیلی زرنگ بود. داده ها به وسیله نرم افزار اس پی اس و آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش امید بر درگیری تحصیلی و مولفه های آن شامل درگیری شناختی، انگیزشی و رفتاری دانش آموزان دختر کم توان ذهنی موثر بوده است.
نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش امید توانسته است درگیری تحصیلی و مولفه های شناختی، انگیزشی و رفتاری آن را در دانش آموزان کم توان ذهنی افزایش داده و بهبود عملکرد تحصیلی آنان را در پی داشته باشد.
فراگیرسازی معکوس برای دانش آموزان با ناتوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از راه های تحصیل در محیط با کمترین محدودیت برای دانش آموزان با ناتوانی شرکت در طرح آموزش فراگیر است و یکی از انواع روش های فراگیرسازی پاره وقت، روش فراگیرسازی معکوس است. روش فراگیرسازی معکوس به این صورت است که دانش آموزان عادی گاهی اوقات در کنار دانش آموزان با ناتوانی قرار می گیرند تا از طریق تعامل تحصیلی و غیرتحصیلی بین آن ها، به یکدیگر در درک وکنار آمدن با نیازهای همدیگر کمک کنند.
رابطه عزت نفس و تاب آوری با مؤلفه های خودپنداره بدنی دانش آموزان دارای ناتوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:هدف این پژوهش بررسی رابطه عزت نفس و تاب آوری با مؤلفه های خودپنداره بدنی دانش آموزان دارای ناتوانی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و در زمره روش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دارای ناتوانی شهرستان شیروان است که تعداد آن ها 35 نفر و نمونه طبق فرمول کوکران 30 نفر است. داده های این پژوهش توسط سه پرسش نامه استاندارد اسمیت (1967) با ضریب آلفای کرونباخ (88/0= α)، تاب آوری کانر- دیویدسون (2003) با ضریب آلفای کرونباخ (89/0= α) و خودپنداره بدنی مارش و همکاران (1994) با ضریب آلفای کرونباخ (872/0= α) جمع آوری شده است. یافته ها:پژوهش دارای سه فرضیه اصلی و 4 فرضیه فرعی بود که جهت آزمون فرضیه های تحقیق، از روش آماری رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که عزت نفس و تاب آوری نمی تواند خودپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان را پیش بینی کند. فرضیه اصلی دوم پژوهش مبنی بر وجود رابطه بین عزت نفس و خودپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان نیز مورد پذیرش قرار نگرفت. فرضیه اصلی سوم پژوهش مبنی بر وجود رابطه بین تاب آوری و خودپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان مورد پذیرش قرار نگرفته و رد شد. فرضیه فرعی اول پژوهش مبنی بر وجود رابطه بین بُعد عمومی عزت نفس و خودپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان رد شد. فرضیه فرعی دوم نشان داد بعد خانوادگی عزت نفس قادر به پیش بینی خودپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان نیست. در مورد فرضیه فرعی سوم نتایج نشان داد، همبستگی بین خودپنداره و عزت نفس اجتماعی از نظر آماری معنادار نیست و در مورد فرضیه فرعی چهارم نیز نتایج نشان می دهد بُعد آموزشگاهی عزت نفس قادر به پیش بینی خوپنداره بدنی دانش آموزان ناتوان نیست. نتیجه گیری:نتیجه ای که از این تحقیق گرفته می شود این است که عزت نفس و تاب آوری نمی تواند خودپنداره بدنی دانش آموزان دارای ناتوانی را پیش بینی کند.