فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه تاب آوری و شادکامی والدین با مشکلات رفتاری دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان بودند که در سال 94- 1393 به تحصیل اشتغال داشتند. از این جامعه آماری تعداد 120 نفر به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه تاب آوری، شادکامی و فرم والدین فهرست رفتاری کودک استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از همبستگی پیرسون، رگرسیون همزمان و تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد بین تاب آوری والدین با مشکلات عاطفی، اضطرابی، بیش فعالی و رفتار مقابله ای دانش آموزان رابطه منفی معنا داری وجود داشت. همچنین شادکامی والدین با مشکلات عاطفی، اضطرابی، جسمانی، بیش فعالی، رفتار مقابله ای و مشکلات سلوک دانش آموزان رابطه منفی معنا دار داشت. تاب آوری والدین پیش بینی کننده مشکلات بیش فعالی دانش آموزان و شادکامی والدین پیش بینی کننده مشکلات عاطفی، اضطرابی، جسمانی، رفتار مقابله ای و سلوک دانش آموزان بود. همچنین بین دانش آموزان دختر و پسر از نظر ابعاد مشکلات رفتاری تفاوتی وجود نداشت. بنابراین، نتایج نشان دهنده اهمیت تأثیر ویژگی های والدین بر مشکلات رفتاری دانش آموزان دختر و پسر بود.
تأثیر واقعیت درمانی بر استیگمای مادران کودکان دارای ناتوانی های رشدی و ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش واقعیت درمانی بر استیگما و مولفه های مادران کودکان دارای ناتوانی های رشدی و ذهنی شهر سبزوار انجام شد. روش تحقیق نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعة آماری این پژوهش شامل همة مادران کودکان دارای ناتوانی های رشدی و ذهنی شهر سبزوار در سال تحصیلی 1395-1396بود که تعداد 34 مادر دارای فرزند با ناتوانی های رشدی و ذهنی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (17 نفر) و گواه (17 نفر) جایگزین شدند. آن گاه از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد.گروه آزمایش مداخله واقعیت درمانی طی10 جلسة 75 دقیقه ای به صورت هفتگی دریافت نمود، در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. پس از انجام مداخله، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده های موردنیاز با استفاده از پرسشنامة استاندارد استیگمای ریتشر و همکاران (2003) جمع آوری شد. سپس داده های جمع-آوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(تحلیل کواریانس) تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی بر استیگما و مولفه های آن شامل بیگانگی، تایید تصورات قالبی، تجربة تبعیض اجتماعی، کناره گیری اجتماعی مادران کودکانِ دارای ناتوانی های رشدی و ذهنی موثر است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس-آزمون، به طور معناداری استیگمای کمتری داشتند)001/0(p
بررسی مقایسه ای درک روابط واژگانی در گفتمان روایی بین دانش آموزان عادی و سندرم داون آموزش پذیر فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سندرم داون اختلال ژنتیکی است که به علت ظهور یک نسخه اضافی از کروموزوم شماره 21 در سلول های فرد مبتلا به وجودمی آید. این افراد در طول زندگی اجتماعی خود با محدودیت های بسیاری همچون اختلال در تولید و درک گفتمان روبرو می شوند. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای ابزار روابط واژگانی، به عنوان یکی از ابزارهای انسجام، شامل شمول معنایی، مجاز جز و کل و باهم-آیی در درک گفتمان روایی دانش آموزان عادی و دانش آموزان سندرم داون آموزش پذیر فارسی زبان براساس دیدگاه دولی و لوینسون (2000) بود. بدین منظور، 20 دانش آموز عادی (10دختر و 10 پسر) و 20 دانش آموز سندرم داون آموزش پذیر (10 دختر و 10 پسر) به صورت هدفمند و با روش نمونه گیری آسان یا در دسترس از مدارس عادی و مدارس کودکان استثنایی شهر کرمان در مهر ماه سال 1395 انتخاب شدند. از آنها خواسته شد تا در رابطه با موضوع "رفتن به پارک" صحبت کنند. سپس گفتمان آن ها توسط یکی از پژوهشگران ضبط و ثبت شد و داده های حاصل از آن با استفاده از نرم افزار SPSS مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تنها در درک باهم آیی میان آزمودنی ها تفاوت معناداری وجود داشت اما این تفاوت در درک کلی انواع روابط واژگانی معنادار نبود.
اثربخشی تقلید حرکتی غیر گفتاری بر طول گفتار کودکان 16-8 ساله مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی تقلید حرکتی غیر گفتاری بر طول گفتار کودکان 16-8 ساله مبتلا به اختلال طیف اوتیسم صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم رده سنی 16-8 ساله شهرستان میاندوآب تشکیل دادند که از بین آنها 30 کودک به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای داده شدند. طرح پژوهش، طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. در این پژوهش از مقیاس درجه بندی کودکان اوتیسم ( CARS)، بسته تقلید حرکتی غیر گفتاری ، و بسته تصاویر داستانهای کوتاه استفاده شد از روش اندازه گیری مکرر نیز برای تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها نشان داد که تقلید حرکتی غیر گفتاری در سطح 01/0> P در افزایش طول گفتار کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم موثر است. با توجه به مزایای تقلید حرکتی غیرگفتاری در درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، پیشنهاد می شود این روش درمانی در کنار روش های مرسوم در زمینه اوتیسم به والدین و معلمان کودکان اوتیسم آموزش داده شود.
اثربخشی آموزش ایروبیک برسلامت روان وشادکامی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت شادکامی و سلامت روانی در کودکان کم توان ذهنی و نیاز به مداخله جهت بهبود این متغیرها، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ایروبیک بر سلامت روان و شادکامی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی بود.جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر کم توان ذهنی مدرسه صالحه شهر مشهد بود که از این تعداد به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس نمره سلامت روان ( GHQ) و نمره شادکامی آکسفورد( OHI)، 30 نفر که تمایل به همکاری داشتند به عنوان نمونه انتخاب شدند. این 30 نفر به طور کاملا همتا در ۲ گروه 15 نفره Aو Bگزینش شدند که گروه A، 16جلسه آموزش گروهی ایروبیک را دریافت کرد و گروه Bگروه کنترل بود که در لیست انتظار قرار داشتند. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.نتایج پژوهش نشان داد که آموزش ایروبیک به طور معناداری باعث افزایش شادکامی، سلامت روان و کاهش افسردگی، اضطراب و بی خوابی، نشانه های جسمانی و اختلال در عملکرد اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی می شود. به عبارت دیگر کودکان کم توان ذهنی که در گروه آزمایش بوده اند، نسبت به کودکانی که در گروه گواه بوده اند، به طور معناداری شادکامی، سلامت روان آنها افزایش و افسردگی، اضطراب وبی خوابی، نشانه های جسمانی و اختلال در عملکرد اجتماعی آنها کاهش یافت.
مقایسه کنش های اجرایی حافظه فعال دیداری- فضایی ، آزمون برج لندن و خطاهای محاسباتی در کودکان مبتلا به اختلال حساب نارسایی تحولی و کودکان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
: اختلال حساب- نارسایی تحولی یک اختلال یادگیری است که بر کسب دانش در مورد اعداد و حساب در کودکان با هوش بهنجار و آموزش مناسب تأثیر می گذارد. هدف این پژوهش در گام نخست مقایسه کنش های اجرایی حافظه کاری دیداری- فضایی، توانایی برنامه ریزی و سازمان دهی، در دانش آموزان مبتلا به اختلال حساب- نارسایی تحولی و عادی و بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر اول تا پنجم ابتدایی شهر مشهد در سال تحصیلی 96- 95 تشکیل دادند. از این جامعه دو گروه 16 نفری به عنوان نمونه به روش سهمیه ای انتخاب شدند. این روش ترکیبی از روش خوشه ای و در دسترس می باشد. گروه اول شامل 16 دانش آموز حساب- نارسا از بین 2383 دانش آموز 12 دبستان نواحی2 و 6 مشهد به عنوان ناحیه های منتخب نواحی در دو سطح برخوردار (ناحیه های 3 ، 4 و 6) و غیر برخوردار (ناحیه های 2،1 ، 5 و7) در طی چند مرحله انتخاب شدند. سپس بر اساس فهرست وارسی تشخیصی اختلال ریاضی- IV DSM ، تست هوش ریون رنگی کودکان و مصاحبه بالینی ، گروه نهایی برگزیده شدند . گروه دوم شامل 16 دانش آموز بهنجار از همان کلاسها انتخاب شدند. سپس خطای محاسبه از طریق آزمون استاندارد شده حساب شلو (دارای سه مؤلفه فهم عدد، تولید عدد و محاسبه عدد) و کنشهای اجرایی با آزمونهای حافظه کاری دیداری- فضایی بلوکهای تپنده کورسی، برج لندن سنجیده شدند. نتایج حاصل با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی شامل آزمونهای تحلیل کوواریانس چند متغیری، تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که توانایی حافظه کاری دیداری- فضایی کودکان مبتلا به حساب- نارسایی تحولی به طور معناداری کمتر از کودکان بهنجار بود. در مورد کنشهای برنامه ریزی و سازمان دهی تفاوت معناداری پیدا نشد. رابطه بین برخی مؤلفه های کنش اجرایی برنامه ریزی و سازمان دهی با نمره درصد خطا معنادار بود. همچنین از سه مؤلفه آزمون حساب، فهم عدد و تولید عدد در دو گروه تفاوت معناداری با هم داشتند. به ظور کلی کنشهای اجرایی در مفهوم جدید حساب- نارسایی تحولی به میزان اختلال ریاضیات مؤثر نیستند. همچنین کنش اجرایی حافظه کاری دیداری- فضایی به عنوان عامل تأثیر گذار در این اختلال محسوب می شود و بهبود کلی این کنش در رفع خطاها مؤثر است.
اثر آموزش شفقت نسبت به خود بر شادکامی و کیفیت زندگی مادران کودکان دارای اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی آموزش شفقت نسبت به خود بر شادکامی و کیفیت زندگی مادران کودکان دارای اتیسم انجام شد. روش : در این پژوهش، 30 نفر از مادران کودکان دارای اتیسم از 60 نفر کل جامعه به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه مداخله در 8 جلسه آموزشی گروهی 90 دقیقه ای شرکت کرد و گروه گواه هیج مداخله ای دریافت ننمود. اثربخشی این درمان در 3 دوره پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط پرسش نامه های شادکامی آکسفورد و کیفیت زندگی جهانی ریف سنجیده شد. یافته ها : نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش شفقت نسبت به خود بر افزایش شادکامی و کیفیت زندگی مادران کودکان دارای اتیسم تأثیر دارد. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش شفقت نسبت به خود بر افزایش شادکامی و کیفیت زندگی مادران کودکان دارای اتیسم اثربخش است، آموزش در دوره پیگیری نیز پایدار بود.
رویکرد آدلر-گلاسر به اختلال نافرمانی مقابله ای: مطالعه مروری نظامند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اختلال های دوران کودکی و نوجوانی، اختلال نافرمانی مقابله ای است که از علل رایج ارجاع کودکان به کلینیک های روان شناسی و مشاوره است. رویکردهای درمانی مختلفی برای بهبود نشانه های این اختلال به کار گرفته شده است. یکی از مداخلاتی که در این زمینه مطرح شده، تکنیک های درمانی آدلر و گلاسر است. هدف پژوهش حاضر معرفی ماهیت، ویژگی ها، و شواهد پژوهشی، پیرامون موثر بودن رویکرد آدلر-گلاسر برای اختلال نافرمانی مقابله ای است. در پژوهش حاضر از طریق پژوهش مروری نظامند و جستجوی کلیدواژه-های تخصصی مرتبط با اختلال نافرمانی مقابله ای و رویکرد آدلر و گلاسر در پایگاه های اطلاعاتی تخصصی ایران و جهان بین سال های 2017-1985 یافته ها و اطلاعات مورد نظر جهت دستیابی به هدف پژوهش مورد واکاوی قرار گرفت. بدین منظور از پایگاه های اطلاعاتیِ Google Scholar, ERIC, Science Direct و Pub Med استخراج و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. همچنین، از برخی منابع فارسی موجود در این زمینه استفاده شد.<br />مرور ادبیات پژوهش حکایت از اثربخشی رویکرد آدلر - گلاسر بر نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای دارند. براساس رویکرد آدلر- گلاسر افرد با اختلال نافرمانی مقابله ای بیمار نیستند، بلکه آنها دلسرد شده اند و نیازهای پنجگانه شان پاسخ داده نشده است. بنابراین با درک هدف رفتار و ارتقا علاقه اجتماعی در افراد با اختلال نافرمانی مقابله ای، نشانه های این اختلال را کاهش داد.
بررسی مقدماتی اثربخشی مدل تحولی تفاوتهای فردی مبتنی بر ارتباط بر بهبود زبان دریافتی در کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک زبان پایه زبان بیانی به شمار می رود. ازآنجاکه مهارت های زبان دریافتی کودکان اختلالات طیف اتیسم نسبت به همسالان عادی خود پایین تر است، ارائه مداخلاتی که منجر به بهبود عملکرد زبان دریافتی آن ها شود، ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی مدل تحولی تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط بر بهبود زبان دریافتی در کودکان اختلالات طیف اتیسم انجام شد. جامعه موردمطالعه تمامی کودکان 3-8 سال مبتلابه اختلالات طیف اتیسم بود که در زمان اجرای آزمون به کلینیک رهگشا اصفهان مراجعه کردند. از این جامعه 6 نفر به روش نمونه گیری در دسترس با توجه به ملاک های ورود و ملاک های خروج انتخاب شدند. مداخله طی حداقل 26 جلسه 45 دقیقه ای، هفته ای دو بار برگزار شد. در این پژوهش از مقیاس درجه بندی اتیسم کودکی، آزمون سنجش رشد نیوشا استفاده شد. پژوهش حاضر کاربردی و شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون یک گروهی اجرا شد. پس از اتمام جلسات درمانی، طی جلسه ای جداگانه پس آزمون ها انجام شد. برای تحلیل داده ها از آزمون tهمبسته استفاده شد. نتایج نشان داد که در نمرات زبان دریافتی تفاوت معنادار وجود داشت درنتیجه این پژوهش می توان گفت که مدل تحولی تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط می تواند اثراتی مثبت بر زبان دریافتی در میان کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم داشته باشد.
مدل یابی روابط بین کمال گرایی، هیجانات پیشرفت و بهزیستی تحصیلی در دانش-آموزان تیزهوش: آزمون تغییرناپذیری جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای هیجانات پیشرفت مثبت و منفی در رابطه کمال گرایی با بهزیستی تحصیلی نوجوانان تیزهوش دختر و پسر انجام شد. در مطالعه همبستگی حاضر، 326 دانش آموز تیزهوش (161 پسر و 165 دختر) به فهرست شناختارهای کمال گرایی چندبُعدی (MPCI، کابوری، 2006)، نسخه تجدیدنظر شده پرسشنامه هیجان های پیشرفت (AEQ-R، عبدالله پور، 1394)، سیاهه مشغولیت تحصیلی (SEI، سالملا آرو و آپادایا، 2012) و سیاهه فرسودگی تحصیلی (SBI، سالملا آرو، کیورا، لسکینن و نورمی، 2009) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در کل نمونه و در هر دو گروه نوجوانان تیزهوش دختر و پسر، مدل واسطه مندی نسبی هیجانات پیشرفت مثبت و منفی در رابطه کمال گرایی و بهزیستی تحصیلی با داده ها برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج تخصیص گروهی روابط بین متغیرهای چندگانه نشان داد که روابط بین کمال گرایی، هیجانات پیشرفت و بهزیستی تحصیلی در دو گروه نوجوانان تیزهوش دختر و پسر هم-ارز بودند. همچنین، نتایج نشان داد که در مدل کلی و مدل های مربوط به نوجوانان تیزهوش دختر و پسر، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند. نتایج پزوهش حاضر همسو با جهت گیری مدل های معاصر تیزهوشی، ضرورت تمرکز بر نقش ویژگی های کارکردی مفاهیم غیرشناختی مانند توانش های هیجانی/اجتماعی فراگیران تیزهوش دختر و پسر را در پیش بینی کنش وری تحصیلی آنها در مواجهه با موقعیت های چالش انگیز مورد تاکید قرار می دهد.
اثربخشی آموزش ریاضی بر اساس هوش های چندگانه Gardner بر عملکرد ریاضی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :یادگیری ریاضی برای دانش آموزان عادی دشوار است که این دشواری در دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی دو چندان می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه اثربخشی آموزش ریاضی بر اساس هوش های چندگانه Gardner بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی یادگیری بود. مواد و روش ها:این پژوهش به روش آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه شاهد انجام شد. جامعه تحقیق را تمام دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی یادگیری ریاضی شهر اصفهان تشکیل داد. از این میان، 42 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. سپس، گروه آزمایش به 8 گروه تقسیم شد. گروه های آزمایش 6 جلسه 60 دقیقه ای آموزش ریاضی بر اساس هوش های چندگانه را دریافت کردند و گروه شاهد در لیست انتظار بود. ابزار جمع آوری اطلاعات، آزمون معلم ساخته ریاضیات (عملیات ضرب) بود. داده ها با استفاده از آزمون کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین میانگین نمرات ریاضی گروه آزمایش و شاهد در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0 > P)؛ به این صورت که میانگین نمرات گروه آزمایش به طور معنی داری از میانگین نمرات گروه شاهد بیشتر بود. نتیجه گیری:با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت که آموزش ریاضی بر اساس هوش های چندگانه Gardner، می تواند بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان اثربخش باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های شناختی اجتماعی با بازی درمانی شناختی- رفتاری بر مهارت های اجتماعی و مقبولیت اجتماعی کودکان با اختلالات رفتار ایذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های شناختی اجتماعی با بازی درمانی شناختی- رفتاری بر مهارت های اجتماعی و مقبولیت اجتماعی کودکان مبتلا به اختلالات رفتار ایذایی شهر کرج انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان پایه اول و دوم ابتدایی مناطق 1، 2 و 3 شهر کرج در سال 1395 بودند. 46 کودک به شیوه نمونه گیری تصادفی و در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش (دو گروه) و کنترل (یک گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایش اول، 10 جلسه 30 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های شناختی اجتماعی و گروه آزمایش دوم، نیز 10 جلسه 30 دقیقه ای تحت آموزش بازی درمانی شناختی رفتاری قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسش نامه علائم مرضی کودکان و مقیاس مهارت های اجتماعی و مقیاس مقبولیت اجتماعی بود. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که دو گروه از نظر شدت تأثیر دو مداخله تفاوت معناداری باهم ندارند، ولی هر دو مداخله مهارت های شناختی اجتماعی و بازی درمانی شناختی- رفتاری، موجب تحول مهارت های اجتماعی و مقبولیت اجتماعی در دو گروه آزمایش شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد آموزش مهارت های شناختی اجتماعی و بازی درمانی شناختی اجتماعی هر دو در تحول مهارت های اجتماعی و مقبولیت اجتماعی کودکان با اختلالات رفتاری مؤثر هستند و می توان از آنها در مداخلات بالینی استفاده کرد.
تأثیر داشتن کودک با کم توانی ذهنی بر زندگی مادران: رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با در نظر گرفتن تأثیر عمیق و متقابل کودکان با کم توانی ذهنی بر زندگی اعضای خانواده و به ویژه مادران و وجود مطالعات بسیار اندک در این گروه هدف، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر داشتن کودک با کم توانی ذهنی بر زندگی مادران انجام گرفت. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش نظریه داده بنیاد انجام شد. نمونه پژوهش 22 نفر از زنان دارای کودک کم توان ذهنی شهر یزد بودند که با روش نمونه گیری غیر-تصادفی هدفمند انتخاب شدند؛ این تعداد براساس ملاک اشباع نظری انتخاب شد و نمونه گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. برای گرداوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق استفاده شد. داده های حاصل از مصاحبه، با روش کدگذاری نظری تجزیه و تحلیل شد. در مرحله کدگذاری باز 54 مفهوم و در مرحله کدگذاری محوری 9 مقوله به دست آمد. مقوله ها عبارتند از: ضعف امکانات، رنج هزینه، تضعیف روابط اجتماعی، نارضایتی زناشویی، ضعف حمایت، دیگران سرزنشگر، دوگانگی اعتقادی، دلهره ی فرزندآوری و ترس از آینده. مقوله «مراقبت- مخاطره» به عنوان مقوله هسته ای ظهور یافت. نتایج بیان کننده ی آن است که مراقبت از کودک با کم توانی ذهنی، مادر را در معرض انواع مختلفی از مخاطرات قرار می دهد. فقر فرهنگی، اقتصادی و حمایتی به عنوان شرایط علی تأثیرگذار بر پدیده مراقبت- مخاطره مادران بوده است، پیامدهای حاصل شامل طلاق عاطفی، زوال روابط، افسردگی و انصراف از بارداری بعدی است.
نقش تصویر بدنی و خودپنداره در پیش بینی اختلالات روان شناختی دانش آموزان نابینا و ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:این مطالعه با هدف بررسی نقش تصویر بدنی و خودپنداره در پیش بینی اختلالات روان شناختی دانش آموزان نابینا و ناشنوا انجام شد. روش:روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع علّی مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان نابینا و ناشنوا بود که در 6 ماهه دوم سال 92 در مدارس راهنمایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. تعداد 100 نفر (50 نابینا و 50 ناشنوا) از این دانش آموزان به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و در محل مدرسه به پرسش نامه های تصویر بدنی، خودپنداره و افسردگی، اضطراب و استرس (دی ای اس اس-21) پاسخ دادند. نتایج با استفاده از ابزارهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها:نتایج نشان داد که بین دو گروه نابینایان و ناشنوایان از لحاظ متغیرهایی مانند مؤلفه های سلامت روان یعنی افسردگی، اضطراب و استرس و همچنین تصویر بدنی و خودپنداره تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0≥ P) و افسردگی، اضطراب و استرس نابینایان بیشتر از ناشنوایان بود (05/0≥ P). همچنین نتایج نشان داد که مدل پیش بینی اختلالات روان شناختی از روی متغیرهای تصویر بدنی و خودپنداره در دانش آموزان نابینا و ناشنوا معنی دار بود (01/0≥ p) و 33/0 از کل واریانس اختلالات روان شناختی دانش آموزان نابینا و 45/0 از کل واریانس اختلالات روان شناختی دانش آموزان ناشنوا به وسیله متغیرهای تصویر بدنی و خودپنداره تبیین شد. نتیجه گیری:این مطالعه تلویحاتی را برای استفاده از مداخلات مبتنی بر تصویر بدنی و خودپنداره در جهت ارتقای سلامت روانی نابینایان و ناشنوایان به دنبال دارد.
اثربخشی برنامه اموزش حل تعارض بر بهبود کفایت های اجتماعی درکودکان با اختلال نقص توجه- بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضربه بررسی تاثیریک برنامه ا موزش حل تعارض گروهی بر افزایش کفایتهای اجتماعی کودکان با اختلال نقص توجه – بیش فعالی پرداخته است. روش پزوهش نیمه آزمایشی ( طرح پیش آزمون – پس آزمون باگروه کنترل و پیگیری) بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و از میان دانش آموزان پسر پایه ی پنجم و ششم ابتدایی مدارس ابتدایی شهر تهران ،تعداد 30 دانش آموز با اختلال نقص توجه – بیش فعالی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. به منظور تشخیص اختلال بیش فعالی-نقص توجه از پرسشنامه ی علائم مرضی کودکان ( فرم والدین) و بررسی میزان کفایت اجتماعی، از پرسشنامه کفایت اجتماعی فلنر استفاده شد. ازمودنیهای گروه ازمایشی به مدت 12 جلسه ( هر جلسه 60 دقیقه و 2 بار در هفته ) تحت تاثیر یک برنامه ا موزش حل تعارض(پوشنه و صدری ،1394 ) وبه شیوه گروهی قرار داده شدند . نتایج تحلیل واریانس مختلط نشان داد که بین نمرات کلی و زیر مولف های کفایت اجتماعی (شناختی ، رفتاری- هیجانی و انگیزشی) از مودنی های گروههای ازمایشی و کنترل از نظر اماری تفاوت معنی دار وجود داشته است . یافته های پژوهش نشان داد که برنامه آموزش حل تعارض منجر به افزایش کفایت اجتماعی در کودکان با اختلال نقص توجه – بیش فعالی شده است
بررسی مقایسه ای درک شنیداری و وضوح کلامی کودکان کاشت حلزونی و دارای سمعک با کودکان شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه درک شنیداری و وضوح کلامی کودکان شنوا با کودکان کاشت حلزونی و دارای سمعک در تهران انجام شد. روش: در این پژوهش علّی مقایسه ای 60 کودک 5 تا 7 سال شرکت کرده بودند. آنها به سه گروه 20 نفری تقسیم شدند، به نحوی که گروه اول و دوم به ترتیب از کودکان کاشت حلزون شده و دارای سمعک بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند؛ در حالی که گروه سوم شنوایی طبیعی داشتند و به روش تصادفی انتخاب شده بودند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش مقیاس تعیین سطح ادراک شنیداری و مقیاس تعیین سطح وضوح کلامی ب ود . اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین نمرات درک شنیداری و وضوح کلامی کودکان با شنوایی عادی به طور معناداری بیشتر از دو گروه دیگر بود. همچنین میانگین نمرات ادراک شنیداری کودکان کاشت شده به طور معناداری بیشتر از کودکان دارای سمعک بود. ولی در متغیر وضوح کلامی، میانگین نمرات کودکان کاشت شده و کودکان دارای سمعک تفاوت معناداری نداشت. نتیجه گیری: ادراک شنیداری و وضوح کلامی یک پدیده پیچیده و چندبُعدی است که نقش بسیار مهمی در تولید گفتار دارد.
اثربخشی قصه گویی تصویری بر کاهش رفتارهای برون نمود و درون نمود کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر قصه گویی تصویری بر کاهش رفتارهای برون نمود و درون نمود کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام گرفت. در این پژوهش جامعه آماری شامل کودکان مقطع ابتدایی با اختلال نافرمانی مقابله ای شهر تهران بوده است. این پژوهش بصورت نیمه آزمایشی (پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل به همراه پیگیری) انجام گرفت. جهت اجرای پژوهش تعداد 22 کودک مقطع ابتدایی مراجعه کننده در مرکز آموزشی و درمانی که با اختلال نافرمانی مقابله ای تشخیص داده شده بودند به صورت نمونه گیری هدفمند در پژوهش مشارکت کردند. سپس جهت ارزیابی پیش آزمون و قبل از اجرای مداخله، والدین چک لیست رفتاری کودکان را تکمیل کردند. در مرحله بعد برای گروه آزمایشی 13 جلسه مداخله قصه گویی تصویری اجرا گردید، و گروه کنترل نیز تحت شرایط انتظار قرار گرفت. در انتهای مداخله نیز پرسشنامه مذکور در مراحل پس آزمون و پیگیری توسط والدین تکمیل شد. داده های حاصل از ارزیابی پرسشنامه از طریق آزمون های آماری کوواریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله نشان داد که روش قصه گویی تصویری در کاهش رفتارهای برون نمود بصورت معنادار در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر بوده است؛ ولی در کاهش رفتارهای درون نمود صرفا در مرحله پس آزمون موثر بوده و در مرحله پیگیری تغییر معناداری ایجاد نشده است.
مطالعه آنتروپومتری نسبت انگشت اشاره به حلقه (D4:D2) دست چپ پسران سالم و عقب مانده ذهنی 7 تا 10 سال در اقوام سیستانی ساکن شهرستان زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده : هدف:نسبت طول انگشتان می تواند در تشخیص عقب ماندگی ذهنی بکار رود. طول انگشتان یکی از پارامترهای مورد استفاده در علم آنتروپومتری است، علمی که به سنجش ابعاد خطی و زاویه ای بدن انسان می پردازد. مطالعه حاضر به منظور بررسی نسبت های آنتروپومتریک طول انگشتان اشاره و حلقه در افراد سالم و عقب مانده ذهنی انجام شد تا بتواند کمکی به جلوگیری و تشخیص زود هنگام این بیماری باشد و نیز آرشیوی از داده های عددی برای کمک به جراحی های دست و صنعت ساخت انگشتان یا دست مصنوعی مرتبط با این قوم در اختیار قرار دهد. روش:در این پژوهش تعداد 180 پسر 7 تا 10 ساله سالم و عقب مانده ذهنی در سه گروه سنی 8-7 ، 9-8 و 10-9 سال مورد بررسی قرار گرفتند. فاصله بین نوک انگشتان تا بند انتهایی با کولیس دیجیتال اندازه گیری شد. داده ها با نرم افزارهای EXCEL 2007، SPSS 16و Minitab 16پردازش شد. میانگین داده ها ونسبت طول انگشت دوم به چهارم ( 2D:4D )در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت و نمودارهای مربوطه محاسبه و رسم شد. یافته ها:نتایج نشان داد میانگین طول انگشتان دست چپ پسران سالم از پسران عقب مانده ذهنی بیشتر می باشد. بنابراین در سنین مورد مطالعه یکسان، می توان گفت که پسران سالم از نظر مورفولوژی انگشتان طویل تری نسبت به پسران عقب مانده ذهنی دارند. نتیجه گیری:این مطلب می تواند برای پیشگویی و تشخیص زود هنگام عقب ماندگی ذهنی مورد استفاده قرار گیرد .
مطالعه اضطراب اجتماعی، خودپنداشت، و تصویر بدن در دانش آموزان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:بدون بینایی درک فرد از دنیای اطرافش متفاوت خواهد بود و همین مشکل می تواند به مشکلات عاطفی و اجتماعی مانند اضطراب اجتماعی و خودپنداشت منفی در او منجر شود. این پژوهش با هدف مطالعه اضطراب اجتماعی، خودپنداشت، و تصویر بدن در دانش آموزان با و بدون آسیب بینایی انجام گرفت.
تأثیر آموزش حافظه ی فعال بر عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه در دانش آموزان دارای ناتوانی خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:از جمله مواردی که نظریات کنونی در مورد ناتوانی یادگیری بر آن تأکید دارند، حافظه است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش حافظه ی فعال بر عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه در دانش آموزان با ناتوانی خواندن اجرا شد. روش:پژوهش از نوع آزمایشی و جامعه ی آماری شامل دانش آموزان پایه ی سوم ابتدایی دارای ناتوانی خواندنِ ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر یزد بود که از میان آن ها 40 دانش آموز (20 دختر و 20 پسر) به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (هر گروه 10 دختر و 10 پسر) جایگزین شدند. ابزارهای سنجش شامل چک لیست نشانگان نارساخوانی، فرم مصاحبه ی بالینی محقق ساخته، مقیاس هوش تجدیدنظر شده ی وکسلر کودکان، آزمون خواندن و نارساخوانی نما و آزمون حافظه ی ارقام وکسلر بود. آزمودنی های گروه آزمایش در طی 18 جلسه (هر هفته 2 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) تحت آموزش حافظه ی فعال قرار گرفتند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته های پژوهش نشان داد که آموزش حافظه ی فعال، عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه ی دانش آموزان با ناتوانی خواندن را بهبود بخشیده است (001/0>p). نتیجه گیری:با توجه به یافته های پژوهش، آموزش حافظه ی فعال می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه ی دانش آموزان با ناتوانی خواندن مورد استفاده قرار گیرد.