فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۶۱ تا ۲٬۱۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه منبع کنترل، نشخوار و نگرانی با افسردگی و اضطراب در دانشجویان بود. در این پژوهش، علاوه بر سنجش رابطه متغیرها، نقش واسطه ای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نیز بررسی شد. تعداد 154 دانشجو (88 دختر و 66 پسر) از دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه منبع کنترل راتر (RLCS)، مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS)، پرسشنامه نگرانی (PSWQ)، مقیاس افسردگی بک (BDI) و مقیاس اضطراب بک (BAI) بود. نتایج با استفاده از روش تحلیل مسیر و ماتریس واریانس- کوواریانس تحلیل شدند. ضرایب همبستگی نشان داد که منبع کنترل با افسردگی (05/0P<) و اضطراب (05/0P<) رابطه معنادار داشت و نشخوار و نگرانی با افسردگی (01/0P<) و اضطراب (01/0P<) رابطه معنادار داشت. نتایج هم چنین نشان داد که متغیرهای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نقش واسطه ای دارند. شاخص هایGFI و CFI و RESMA حاکی از برازش مدل فرضی پژوهش است. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب یک رابطه ساده نیست و متغیرهای دیگر، مثل نشخوار و نگرانی، می توانند در این رابطه نقش واسطه ای داشته باشند.
تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد: مطالعه ی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: در فرایند درمان و پیشگیری از بازگشت اعتیاد، حالت های هیجانی منفی و مثبت، و وسوسه از مهم ترین عوامل خطر بازگشت می باشد. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ی پلکانی اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه، مصاحبه ی تشخیصی ساختار یافته و ملاک های ورود، از میان بیماران مرد مبتلا به سوء مصرف مواد، سه نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در خلال ده جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش وسوسه از نسخه ی فارسی پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز (بک، 1993) استفاده شد. یافته ها: آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک به آزمودنی های پژوهش موجب کاهش چشم گیر نمرات وسوسه در مقیاس عقاید وسوسه انگیز شد، به طوری که نمرات در طی ده جلسه ی مداخله ی آموزشی کاهش قابل توجهی نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر کاهش معنادار و قابل توجّه شدت وسوسه ی آزمودنی ها بود. نتیجه گیری: آزمودنی های مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک می تواند در انتخاب راهبردهای مقابله ای با وسوسه مؤثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوء مصرف مواد دارد.
رابطه ی بین سبک های مقابله ی اجتناب شناختی - رفتاری و اختلال خوردن در دانشجویان دانشگاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر جهت بررسی رابطهی سبکهای مقابلهای شناختیرفتاری و انواع اختلال خوردن در دانشجویان دانشگاه انجام شده است.
روشکار: در این پژوهش توصیفی همبستگی، 200 نفر دانشجوی شاغل به تحصیل در نیمسال اول 89-1388 از میان دانشکدههای مختلف دانشگاه شهید چمران اهواز به صورت تصادفی مرحلهای انتخاب شدند. به منظور سنجش انواع سبکهای مقابلهی اجتنابی از مقیاس سبکهای مقابلهی اجتناب اجتماعیشناختی و برای سنجش اختلال خوردن از آزمون بازخورد اختلال خوردن استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام با سطح معنیداری 05/0>P انجام شد.
یافتهها:سبک مقابلهی اجتناب اجتماعیرفتاری با اختلال خوردن و زیرمقیاسهای آن یعنی رژیم غذایی (05/0>P)، پرخوری (01/0>P) و مهار دهانی (05/0>P) رابطهی مثبت معنیداری دارد. در این میان مقابلهی اجتناب رفتاری با مشکل پرخوری رابطهی مثبت معنیداری دارد. مقابلهی اجتناب اجتماعیشناختی با اختلال خوردن کلی (05/0>P) و دو زیرمقیاس مهار دهانی و پرخوری رابطه دارد (01/0>P) اما با رژیم غذایی رابطهی معنیداری نداشت. تحلیل رگرسیونی چندگانه نشان میدهد که از بین انواع سبکهای اجتنابی، سبک مقابلهی اجتناب اجتماعیرفتاری بهترین پیشبینیکنندهی انواع اختلال خوردن میباشد به طوری که اجتناب اجتماعیرفتاری میتواند 07/0 درصد واریانس خردهمقیاس رژیم غذایی،22 درصد واریانس پرخوری و 13 درصد واریانس مهار دهانی را تبیین کند.
نتیجهگیری: مبتلایان به اختلال خوردن از انواع سبکهای مقابلهی اجتنابی برای رویارویی با فشارهای روانشناختی استفاده میکنند و اختلال خوردن نیز نوعی سبک رویارویی با مشکلات زندگی است. سبک مقابلهی اجتنابی اجتماعیرفتاری بهترین پیشبینیکنندهی اختلال خوردن محسوب می شود.
ارتباط میزان فرسودگی در مراقبین بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون با وضعیت بالینی بیماران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:مطالعهی حاضر با هدف بررسی میزان فرسودگی در مراقبین بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون و ارتباط آن با وضعیت بالینی بیماران انجام شده است.
روشکار: در این مطالعهی همبستگی، 35 بیمار مبتلا به بیماری پارکینسون مراجعهکننده به درمانگاه سرپایی نورولوژی بیمارستان قائم (عج) مشهد و مراقبین آنها در طی یک سال (90-1389) بررسی شدند. از مراقبین بیمار، پرسشنامهی بار بیماری و معیار ناراحتی مراقبین گرفته شد. آزمون معاینهی مختصر روانی برای بررسی وضعیت عمومی شناخت و مقیاس یکپارچهی درجهبندی بیماری پارکینسون برای بررسی سیر بیماری به کار رفت. همچنین برای بیماران از معیار درجهبندی هون و یار استفاده شد که معرف مرحلهی بیماری است. اطلاعات با نرمافزار SPSS تحلیل شد. برای بررسی متغیرهای جمعیتشناختی از جدول فراوانی و برای بررسی ارتباط بین فرسودگی مراقبین با وضعیت بالینی بیماران از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافتهها:بین بخش 2 و3 مقیاس یکپارچهی درجهبندی پارکینسون (فعالیتهای زندگی روزمره و عملکرد حرکتی) با فرسودگی مراقبین همبستگی مثبت معنیداری وجود داشت (01/0P>). بر اساس معیار درجهبندی هون و یار، ارتباط مثبت معنیداری بین مرحلهی بیماری با نمرهی فرسودگی مراقبین وجود داشت (01/0P<). همچنین بین وضعیت شناختی بیماران بر اساس نمرهی وضعیت روانی با نمرات پرسشنامههای بار بیماری و ناراحتی مراقبین ارتباط مثبت معنیداری یافت شد (01/0P>).
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط میان فرسودگی مراقبین بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون با وضعیت بالینی این بیماران، لزوم توجه بالینی بیشتر به سلامت جسمی و عاطفی مراقبان احساس میشود.
اثر آموزش روش درمانی پاسخ محور بر عملکرد خانواده در مادران کودکان مبتلا به اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثر آموزش روش درمانی پاسخ محور به مادران کودکان اتیستیک بر عملکرد خانواده صورت گرفته است. جامعه آماری شامل کلیه مادران کودکان مبتلا به اتیسم شهر تهران می شود.
از بین مادران با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 20 نفر به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. طرح پژوهش، طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. به گروه آزمایش روش درمانی پاسخ محور، در طول سه-ماه آموزش داده شد. از پرسشنامه خودکارآمدی والدین، مقیاس استرس والدین، پرسشنامه کارکرد خانواده و مقیاس رضایت مندی خانواده در این پژوهش به عنوان ابزاری جهت سنجش عملکرد خانواده استفاده گردید. یافته ها نشان دادند که آموزش روش درمانی پاسخ محور در کاهش استرس مادران، افزایش خودکارآمدی و کارکرد خانواده در سطح (05/0p<) معنادار بوده است، البته در مقیاس رضایت مندی خانواده تأثیر معناداری دیده نشد. از آن جایی که آموزش روش پاسخ محور در کاهش استرس و افزایش خودکارآمدی و کارکرد خانواده مؤثر بوده، پیشنهاد می شود این روش-درمانی در کنار روش های مرسوم در زمینه اتیسم به مادران آموزش داده شود که می تواند در بهبود عملکرد خانواده مؤثر باشد.
رابطه علی تیپ زمانی، خستگی مزمن با سطح IgM سرم کارکنان شیفتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه وهدف: خستگی ناشی از فعالیت در شیفت شب خطر بیماری های وابسته به سیستم ایمنی را تشدید می کند، تیپ زمانی در نقش یک عامل اثرگذار در ایجاد خستگی وتعیین میزان آسیب پذیری از اهمیت برخوردار است. هدف از این پژوهش رابطه تیپ زمانی، خستگی مزمن با سطح IgM (Immunoglobulin M) سرم در کارکنان شیفتی بوده است.
مواد و روش ها: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کارکنان شیفت شب یکی از شرکت های فولادسازی اصفهان در سال 1390 بوده اند که با نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 221 نفر انتخاب شدند. تیپ زمانی با دو پرسشنامه صبح خیزی تورسوال و آکرستد، سیاهه تیپ شبانه روزی فولکارد و خستگی مزمن با پرسشنامه بارتون و همکاران ارزیابی شد. سطح IgM سرم خون به روش نفلومتری انجام شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر جهت مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارSPSS نسخه 15 و LISREL نسخه 5/8 تحلیل گردید.
یافته ها: بین انعطاف پذیری و خستگی مزمن رابطه منفی، بین صبح خیزی، کسالت پذیری و خستگی مزمن رابطه مثبت و بین خستگی مزمن و سطحIgM رابطه منفی وجود دارد(01/0< P ).
نتیجه گیری: تیپ های صبح خیز و کسالت پذیر به جهت خستگی بیشتر و کاهش سطح IgM برای تحمل شیفت با مشکلات بیشتری روبرو هستند. لذا ارزیابی تیپ زمانی خواب برای گزینش مناسب شیفت کاران و ارتقا بهداشت جسمی آن ها می تواند موثر باشد.
مطالعه میزان اضطراب اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی: مطالعه موردی دانشجویان ایرانی در کشور مالزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به مطالعه میزان اضطراب اطلاع یابی گروهی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی ایرانی شاغل به تحصیل در یکی از دانشگاه های کشور مالزی می پردازد.
روش پژوهش: این پژوهش به روش پیمایشی انجام گرفته است. نمونه پژوهش را تعداد 375 دانشجو تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از جامعه ای شامل 850 نفر انتخاب شده اند. پرسشنامه سنجش اضطراب اطلاع یابی جهت گردآوری داده های پژوهش مورد استفاده قرار گرفت.
یافته های پژوهش: نتایج پژوهش نشان می دهد که اگرچه اضطراب اطلاع یابی عارضه ای شایع در میان دانشجویان مورد بررسی بوده است و 5/96 درصد از دانشجویان سطوحی از اضطراب را تجربه کرده اند، اما میزان کلی اضطراب در حدی متوسط قرار دارد. همچنین از میان ابعاد شش گانه مقیاس اضطراب اطلاع یابی، دانشجویان مورد بررسی، بیش ترین میزان اضطراب را در عامل ""موانع مربوط به منابع اطلاعاتی"" و کمترین میزان اضطراب را در عامل ""موانع مربوط به رایانه و اینترنت"" گزارش کرده اند.
مقایسه تاثیر مداخلات برنامه قلب سالم اصفهان بر روند مصرف برخی اقلام غذایی در افراد سیگاری و غیر سیگاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: الگوی غذایی نادرست و مصرف سیگار از عوامل مهم در ایجاد بیماریهای قلبی عروقی است. انجام مداخلات درکاهش بار بیماریها از جمله بیماریهای قلبی عروقی، اهمیت زیادی دارد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه تاثیر مداخلات برنامه قلب سالم اصفهان بر روند مصرف برخی اقلام غذایی در افراد سیگاری و غیر سیگاری انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه یک مطالعه مداخله ای جامعه نگرمیباشد که درشهرستانهای اصفهان و نجف آباد انجام شد. نمونهها4719 نفر افراد بالای 19 سال بودند که به روش چند مرحله ای، خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور ارزیابی وضعیت تغذیه از پرسشنامه بسامد خوراک کیفی شامل 48 آیتم غذایی استفاده گردید.برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای کای دو، آنالیز واریانس یکطرفه و آنالیزکوواریانس استفاده شد.
یافته ها: اگرچه مصرف چربیهای حیوانی(002/0P=)، غذای آماده (0001/0P<)، نوشابه(0001/0P<)، شیرینی ها (006/0P<) و لبنیات چرب (0001/0P<) به طور معنی داری در سیگاریها بیشتر و مصرف میوه و سبزی کمتر بود(02/0P=) و از طرفی روند مصرف روغن جامد، چربی های حیوانی، گوشت قرمز، شیرینی ها، نوشابه و غذای آماده در پایان مطالعه نسبت به سال پایه در هر دوگروه به طور معنی داری کاهش و روند مصرف روغن مایع و زیتون، گوشت سفید، میوه و سبزی افزایش یافته است (در کلیه موارد001/0 (P<، ولی بین سیگاریها و غیر سیگاریها در طی سالهای مداخله به جز در لبنیات پر چرب، تفاوت معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: اگرچه در ابتدا و انتهای مطالعه، رژیم غذایی افراد غیر سیگاری سالمتر از افراد سیگاری به نظر می رسد ولی بهبود روند مصرف مواد غذایی هم در سیگاریها و هم در غیر سیگاریها، تاثیر مثبت مداخلات تغذیه ای بر رژیم غذایی هر دو گروه را نشان می دهد.
رابطه صفات شخصیتی، جهت گیری مذهبی و وسواس مرگ: آزمون یک الگوی علّی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین صفات شخصیتی و وسواس مرگ با توجه به نقش واسطه ای جهت گیری مذهبی است. براین اساس، به حجم 484 نفر (246 دختر و 238 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. مقیاس وسواس مرگ، پرسش نامه جهت گیری مذهبی و پرسش نامه پنج عاملی شخصیت نئو به روش گروهی توسط آزمودنی ها تکمیل شده است. اعتبار و روایی پرسش نامه های مذکور احراز شده است. نتایج اجرای همبستگی پیرسون نشان می دهد که مؤلفه های جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی)، صفات شخصیتی (روان رنجوری، سازگاری، گشودگی به تجربه، برون گرایی و مسئولیت پذیری) و وسواس مرگ (نشخوار مرگ، سلطه مرگ و عقاید تکراری مربوط به مرگ) دوبه دو با هم همبستگی دارند (01/0P<). با اجرای الگوی معادلات ساختاری برای آزمون، رابطه صفات شخصیت با وسواس مرگ از طریق متغیر میانجی جهت گیری مذهبی، مشخص شده که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی بهره مند بوده و وسواس مرگ از طریق بعد تجربه پذیری شخصیت و جهت گیری مذهبی پیش بینی و تبیین شده است (91/0GFI=)و (06/0RSMEA=).