فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۰۰۱ تا ۹٬۰۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۷
125 - 142
حوزههای تخصصی:
رویارویی پدر و پسر از جمله موتیف هایی است که در بسیاری از اسطوره ها، آثار حماسی، افسانه ها، قصه های عامیانه و یا حتی در روایت های مذهبی جهان دیده می شود. بستر این رویارویی عموماً نوع ادبی حماسه است. در بسیاری از این رویارویی ها با نوع ادبی تراژدی روبه رو هستیم. در این مقاله، سه داستان «ادیپوس شهریار»، «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب» تحلیل شده اند. مسئله پژوهش حاضر این است که در حماسه هایی که روایتگر این رویارویی ها هستند، هرچند با توجه به تعریف تراژدی، «ساختی» همانند دارند، آنکه در فرجام نمونه یونانی مغلوب می شود و می میرد، پدر و در نمونه ایرانی، پسر است. در پاسخ به چرایی این مسئله بدین نتیجه رسیدیم که پیشینه تراژدی و ساختار فرهنگی یونان باستان که حاصل دموکراسی و گفتگو در آن فرهنگ است، دلیل فرجام نمونه یونانی است و در باب چرایی مرگ پسر در نمونه ایرانی، تقابل های دوگانه، تلاش در حفظ نمونه نخستین و ذهنیت تک صدا که در آن، نفی حضور دیگری رقم می خورد، دلیل اصلی امر است.
بررسی ساختار روایی الگوی لباو و والتسکی در داستان پیرچنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت نقل معنایی، طرحی است که رویداهای آن با نظم زمانی خاصی بیان می شوند. در روایت، جهت گیری حوادث داستان به وسیله روابط علت و معلولی به سمت خاصی پیش می رود و با بررسی ساختار روایت یک اثر می توان به مفاهیم و ژرف ساخت آن دست یافت. لباو و والتسکی از نظریه پردازان ساختار روایی، معتقدند که روایت های شفاهی دارای اصول و ضوابط خاصی هستند، و برای آن ها ساختار داستانی متناسبی را مطرح می کنند. طبق الگوی لباو، روایت از مراحلی چون چکیده، جهت گیری، رخداد، گره، ارزیابی، نتیجه و پایانه تشکیل می شود که تمام مراحل به غیر از ارزیابی در بندهای ثابت روایی قرار دارند. از آنجا که مثنوی متنی گسترده با داستان های متنوع است، در پژوهش حاضر نویسندگان برآن هستند تا بر اساس الگوی روایت شناسی لباو و والتسکی، داستان پیر چنگی را مورد بررسی قرار دهند. نتایج پژوهش نشان می دهد که مثنوی با وجود کلاسیک بودن با نظریه های نوین از جمله الگوی لباو و والتسکی قابل تطبیق است و ارزیابی که مهم ترین بخش این الگو است در بندهای روایی آزاد، وجود دارد.
تقابل «حذف و ارجاع ضمیر» به عنوان مولفه های انسجام متن بر اساس رویکرد متن پژوهی (مطالعه موردی داستان حضرت موسی در سوره طه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تقابل «حذف و ارجاع ضمیر» به عنوان مولفه های انسجام متن در داستان حضرت موسی می پردازد؛ با این رویکرد که متن تنها ساختاری لغوی و متشکل از توالی جمله ها نیست، بلکه عبارت است از کنش متقابل میان گوینده و شنونده که از طریق متن و به وسیله ابزارهای نحوی و معنایی تکوین می یابد و این ابزارهای نحوی جایگاه مهمی در تشکیل متن دارند؛ خواه از نظر ساختار سطحی (تماسک) و خواه از نظر ساختار مفهومی (انسجام). لذا پژوهش حاضر با رویکردی به زبان شناسی متن به بررسی سوره ی طه می پردازد تا اثر ارجاع ضمیر و وحدت موضوع را در کاهش نقش حذف و در نتیجه انسجام متنی این سوره مشخص کند. از آنجا که زبان شناسی جمله، با تمرکزش بر روی مفردات در جمله نمی تواند پدیده ی حذف را به خوبی بررسی و تبیین نماید، پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد کتابخانه ای بر کارکرد ضمیر و ارجاعات آن در متن متمرکز می شود تا میزان کارایی ضمیر در انسجام متن و کاهش نقش حذف را با رویکردی زبان شناسانه به متن در سوره ی طه مشخص نماید. یافته های تحقیق با تکیه بر آمار حاکی از آن است که وحدت موضوع در سوره و بهره گیری زیاد از ارجاعات به وسیله ی ضمیر با بسامدی بالا در انسجام متن نقش مهمی دارند و باعث کاهش نقش پدیده ی حذف در سوره ی طه گردیده است. نقش حذف در انسجام این سوره 3 درصد و نقش ضمیر 97 درصد بوده است.
انسجام واژگانی و دستوری با رویکرد به واژه های مکرر در دیوان منوچهری (بر اساس نظریه هلیدی و حسن)
منبع:
علوم ادبی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
155-183
حوزههای تخصصی:
در این پژوه ش با به ره گی ری از نظ ریه تکامل یافته انسج ام هلی دی و حسن (۱۹۸۵) در زب ان شناس ی نقش گ را، به تحلیل انسجام و پیوستگی در ابیاتی که با روی کرد به «واژه های مکرر» در دیوان منوچهری بوده پرداخت ه ایم تا روشن نماییم ابیات این دی وان ارتباط معن ای ی زنجی ره های انسج امی را چگونه محقق می س ازند. بر اساس این نظ ریه، «انسج ام» روابط میان عناص ر سازن ده متن است اما صرف دست یافت ن به ع وام ل انسج ام در متن، آن متن را منسج م نمی کند؛ بلکه پس از نش ان دادن این ع وام ل، بررسی پیوستگی متن مورد نظر بر پایه هماهنگی انسجامی ضروری است. در این پژوهش اثبات شد که ابیات منوچهری از انسج ام و پیوستگی بالایی برخوردار است. از کل ۴۵۶ گره انسجامی این مقاله، در «انسجام واژگانی»، از مجموع «4/41%» گره به ترتیب: «تکرار با بسامد 1/26%»، «باهم آی ی 4/7%»، «تضاد معنایی 2/4%»، «هم معنایی 2%» و «شمول معنایی 1/7%» کمترین بسامد واژگان ی را به خود اختصاص داده اند. در «انسج ام دستوری» نیز به ترتیب: «ارجاع شخصی و اش اری 7/21% »، «ادات رب ط 8/15%»، «حذف 9/14% »، «ارج اع سنجشی 4% » و «ج انشینی 2/2%» به چشم می خورند.
De Bakhtine à Ducrot: pour une approche polyphonique du discours littéraire(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La notion de polyphonie renvoie aux réflexions de Bakhtine qui, par ses analyses linguistiques sur la poétique de Dostoïevski (1970), remarquait que l’œuvre romanesque n’est pas un dialogue clos de l’auteur, mais un lieu par excellence de dialogue, interaction et de rencontre de plusieurs voix. Il s’agit bien sûr de multiplicité de «consciences équipollentes» et des pluralités de styles qui se disputent et se font entendre simultanément à travers le discours du narrateur. De son inspiration bakhtinienne, le linguiste-pragmaticien français O. Ducrot (1972, 1980b & 1984), a repris ladite notion et l’a développée pour élaborer sa fameuse théorie de polyphonie énonciative-sémantique. Il faut remarquer que la thèse de Ducrot en reste théorisée et originale; sachant que Bakhtine ne s’intéresse généralement qu’aux configurations polyphoniques dans les textes littéraires, mais tandis que le linguiste français s’appuie essentiellement sur une description polyphonique de la phrase qui est unité de la langue. Dans cette recherche polyphonique, tout en optant pour la polyphonie linguistique ducrotienne, nous voudrions dire comment le sens d’un énoncé se construit entre le «déjà-dit»(de l’interlocuteur-énonciateur) et le «dire» du locuteur-sujet parlant au moment de la constitution de son discours. Ce qui nous intéresse plus ici, c’est l’excellent rôle de certains marqueurs linguistiques qui recèlent la trace de la voix ou point de vue de l’autrui du discours romanesque qui parle indirectement (non en chair et en os) à travers l’acte d’énonciation du locuteur-narrateur.
به یاد استاد سلیم نیساری، خادم باوفای زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«زرین ملک و امیرارسلان: دو متن از یک نقال»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش صحت انتساب متن زرین ملک به نقیب الممالک و ارتباط آن به دربار قاجاری مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. به این منظور گزارههای قالبی مشترک میان این متن و دو اثر دیگر نقیب الممالک؛ یعنی امیر ارسلان و ملکجمشید را استخراج و بررسی نموده ایم. هرچند گزاره های قالبی، تمهید مشترک روایی در متون کلاسیک است، اما با توجه به تمایز نحوه بکارگیری و تفاوت صور بلاغی، می تواند در تعیین سبک شخصی و شناخت خالق اثر نقش مهمی ایفا نماید. گزاره های قالبی مشترک سه متن در این پژوهش به هشت دسته گزاره های قالبی آغازگر، پایانی، توصیفی، میان متنی، تشبیهی، سوگند، دشنام و دعا بخش بندی شده است. علاوه بر گزاره های قالبی، دیگر الگوهای همسان مشترک سه متن، در سه بخش ابیات، اسامی و طلسم های مشترک بررسی شده اند. برپایه همسانی پربسامد این الگوها و گزاره های قالبی مشترک می توان متن نسخه خطی زرین ملک را از نقیب الممالک، نقال دربار ناصرالدین شاه قاجاری دانست.
استعاره های مفهومی عشق در آینه ضرب المثل های فارسی، انگلیسی و ترکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی استعاره های مفهومی حوزه عشق در آینه ضرب المثل های سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی می پردازد. تلاش شده است از 15 منبع برای سه زبان مذکور، داده های مورد نیاز از هر سه زبان استخراج و گردآوری شود. با جست وجو در منابع، بیش از 10 هزار ضرب المثل مورد مطالعه قرار گرفت که از این تعداد به 201 ضرب المثل در حوزه عشق و تعداد 96 نگاشت نام در این ضرب المثل ها رسیدیم. تلاش شد تا پربسامدترین نگاشت نام ها در هر سه زبان مشخص و جداگانه در جدول آورده شود. در کنار نگاشت نام ها، پربسامدترین حوزه های مبدأ نیز شناسایی و معرفی شدند تا مشخص شود گویشوران این سه زبان بیشتر از چه نگاشت نام ها و حوزه های مبدأ برای بیان استعاری عشق استفاده می کنند. مشخص شد در زبان فارسی پربسامدترین نگاشت نام عشق، بلا، درد، رنج، بیماری است. در زبان انگلیسی و زبان ترکی «عشق روشنایی است» پربسامدترین نام نگاشت ها بودند. همچنین پربسامدترین حوزه های مبدأ که برای مفهوم سازی عشق به کار رفته اند، به ترتیب حوزه های مبدأ «انسان/ بدن انسان» در زبان فارسی، «روشنایی و تاریکی» در زبان انگلیسی و «انسان/ بدن انسان» در زبان ترکی بودند که بسامد وقوع به نسبت تعداد ضرب المثل های بررسی شده در هر زبان آورده شده است.
الگوی نقش معرف کارکرد در قصه های عامیانه طنزآمیز ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله قصه های عامیانه طنزآمیز ایرانی را بر اساس دو الگو بررسی و تحلیل می کند: الگوی نقش معرف کارکرد و کارکرد موجد نقش که عمدتاً مأخوذ از رویکردها و الگوهای ساختارنگرانه به ویژه الگوی برمون محسوب می شوند. همه بحث این است که الگوهای سنتی در مطالعه قصه های عامیانه و به ویژه شاخص تیپ و موتیف در طبقه بندی آرنه تامپسون نمی تواند به تمامی وجوه، این قصه ها را نشان بدهد و لازم است از الگوهای عمدتاً ساختارنگرانه ای دیگر سراغ گرفت که در این میان الگوی نقش معرف کارکرد و کارکرد معرف نقش پیشنهادی برمون به تأسی از رویکرد پراپ (1928/1961)، کارآمدتر می تواند وجوه مضمونی و ساختاری قصه های عامیانه طنزآمیز ایرانی را نشان بدهد. از این رو، این مقاله از رهگذر روش مفهومی تجربی و با توسل به تحلیل یک نمونه از قصه های طنزآمیز، تلاش می کند ضمن بازتعریف برخی مفاهیم اصلی مانند لطیفه، جوک، قصه و مرور طبقه بندی آرنه تامپسون مارزلف، قصه های طنزآمیز ایرانی و به ویژه قصه های احمقان را از منظر الگوی نقش معرف کارکرد طنزآمیز و کارکرد طنزآمیر موجد نقش طنزآمیز بررسی کند. بر این اساس، قصه عامیانه طنزآمیز واحد روایی خودبنیادی تعریف می شود که یک فرد یا عده ای از افراد به واسطه کنش های احمقانه/ زیرکانه ای که انجام می دهند، واجد نقش احمق/ زیرک می شوند.درواقع نقش احمقان معرف کارکرد آن ها و کارکرد آن ها در داستان، معرف نقش آن هاست.
تحلیل شخصیت از خود فرارونده کیخسرو بر اساس نظریه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
181 - 209
حوزههای تخصصی:
«لوگوس» یک واژه یونانی است که به «معنی» اطلاق می شود. لوگوتراپی که «مکتب سوم روان درمانی وین» نیز خوانده شده بر معنی هستی انسان و جست وجو برای رسیدن به این معنی تأکید دارد. بنابر اصول لوگوتراپی، تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسی ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. نیاز به معنا انسانی ترین انگیزش و حقیقتی انکار ناپذیر در زندگی انسان است و «معناجویی» حقیقتی است که ارضای صحیح آن، بشر را به معانی و ارزش های مشترکی چون اصل تحقّق خویشتن و «از خود فرارفتن»، رهنمون می شود. یافتن رشته های ظریف معنا در زندگی، به شکل یک انگاره استوار از مسئولیت، آزادی و اراده معطوف به معنا، هدف و موضوع مبارزه طلبی لوگوتراپی است که تعبیرِ فرانکل از تحلیل اگزیستانسیالیستی نوین است. در این جستار نگارندگان می کوشند شخصیت کیخسرو به عنوان فردی از خود فرارونده را بر مبنای اصل معنا گرایی ویکتور فرانکل بررسی کنند و از رهگذر این کنکاش در می یابند کهکیخسرو به عنوان شخصیّتی از خودفرارونده چهارچوب کمال شخصیتی خود را بر پایه معناجویی بنیان نهاده است شخصیّتی که فراسوی مرزهای توجّه به خود در تلاش برای حصول به سطح پیشرفته کمال و تحقق استعدادهای وجودی خویش، حداکثر استفاده را از ویژگی های ماهیّتی خود چون آزادی، انتخاب، مسئولیّت و معنویت می برد.
نسبت بازنمایی های ناتورالیستی و گروتسکی: تجسدگرایی، نمای نزدیک و تحریف بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناتورالیسم و گروتسک دو شکل از ادراک و بازنمایی است که اولی در مقام یکی از مکتب های ادبی و دیگری در قالب شگردی هنری- ادبی جایگیر شده است. برغم سابقه پیدایش و پشتوانه معرفتی آنها، مواجهه آن دو با سوژه-ابژه ها نیز پیامد مواجهه های مذکور مشابه است؛ البته با وجود نوشتارهای تحقیقی متعدّد در باب هریک از بازنمایی های مذکور، توجّه چندانی به نسبت آن دو نشده است. در این مقاله وجوه نسبت بازنمایی های ناتورالیستی و گروتسکی نیز دلایل آن با استناد به برخی از داستان های معاصر فارسی طبقه بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که تلقی ناتورالیستی بنا به نگاه نزدیک بینانه و منقطع یا زمینه زدایانه برآمده از پوزیتیویسم علمی و عینیت گرایی متّصل به آن و گروتسک با قصد دنیاگرایی یا دنیوی کردن، بر بدن سوژه-ابژه های خود متمرکز شده، آنها را تحریف می کنند. انگاره یا تصویر تحریف مذکور در بازنمایی های ناتورالیستی را می توان در دو سطح شبیه نمایی و استحاله ظاهر فیزیکی و کنش های انسان به غیر انسان مشاهده نمود. بدن های تحریف شده گل ببوی هدایت، شخصیت داستان قفس چوبک، موسرخه و مشد حسن ساعدی و دکتر حاتم بهرام صادقی پیامد عینی مواجهه ناتورالیستی-گروتسکی با آن سوژه-ابژه ها است.
مضامین پایداری و مردم مداری در اشعار نسیم شمال و بیرم التونسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
219 - 240
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر با عنایت به مضامین ملّی و میهنی، شاهد گروهی از شاعران هستیم که نه از فراز کرسی قدرت و نه با زبان علم و قواعد پرتکلف ادبی بلکه با زبان مردم و در میان مردم شعر می سرایند. سیّد اشرف الدین حسینی و بیرم التونسی، امیران شعر مردمی در ایران و مصر هستند. شعرهای کوچه بازاری نسیم شمال و موال و زجل های عامیانه التونسی، توانسته است با آمیزه ای از هجو طنزآلود، رسالت شاعران را در انتقاد و بیداری مردم ادا کند. در این مقاله بر آنیم با روش توصیفی – تحلیلی، ضمن معرفی دو شاعر و اوضاع زمانه شان، با رهیافتی بر زبان شعری آن دو، به تطبیق مفاهیم فکری مشترک در اشعارشان، همچون انتقاد از بیگانگان و پارلمان، آزادی بیان و بازگو کردن مشکلات زنان، علم آموزی و مسائل اقتصادی تا دعوت به پایداری، اهتمام نماییم و به نظر می رسد که تقارب اندیشه و نگاه دو شاعر، حاکی از تجربه شرایط مشابه ﺍست.
تاریکی های ادبیات تعلیمی با تکیه بر اندرزنامه های سیاسی قرن پنجم تا هفتم (بدآموزی های اندرزنامه های سیاسی و چرایی وجود آن ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
157 - 193
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی کهن ترین نوع ادبی در ایران است که از زیرشاخه هایی چون پند و اندرز، زهد و اخلاقیات تشکیل شده و پیوندی ناگسستنی با اخلاق دارد و همّ خود را در راستای پرورش قوای روحی و تربیت نفس انسانی به کار می گیرد. بخش وسیعی از ادبیات تعلیمی را اندرزنامه ها تشکیل می دهند که غالباً به صورت نثر و با نگرشی اخلاقی به منظور تعلیم شیوه های کشورداری و همچنین بهبود زندگی فردی و اجتماعی نگاشته شده اند. در نوشتار حاضر، برجسته ترین متون تعلیمی نثر فارسی که در فاصله قرون پنجم تا هفتم، به شکل اندرزنامه های سیاسی نگاشته شده اند، با رویکردی اخلاقی و با نیم نگاهی به اخلاق اسلامی مورد واکاوی قرار گرفت و نشان داده شد که مواردی چون تأکید بر نابرابری، جبرگرایی و اعتقاد به بخت و تقدیر، تعصبات نکوهیده عقیدتی و مذهبی، تحقیر زن، پرداختن به آداب و فواید می خواری، عشق ورزی های حرام، تأیید و توصیه تلویحی برخی رذایل اخلاقی، ناپاکی زبان و رعایت نکردن عفت کلام، از بدآموزی های این نوع متون تعلیمی هستند و عامل اصلی وجود آن ها ساختار طبقاتی و استبدادی است و سایر عوامل مانند محتوای متون تعلیمی، آمیختگی جریان های فکری، واقع بینی نویسندگان و جهت گیری های آنان در ارتباط با عامل اصلی در پیدایش این بدآموزی ها مؤثر بوده اند. <strong> </strong>
گُرگسار یا کَرگسار؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسم الخط فارسی در دوره هایی به گونه ای بوده که در متن شناسی متون کهن در روزگار ما مشکلات و بدخوانی هایی برای متون فارسی پیش آورده است. از آن میان صامت گ در نسخه های خطی در بسیاری از دوره ها با یک سرکش به صورت ک نوشته شده است. همین امر هنگام چاپ متون حماسی در خواندن واژه هایی مانند کَرگ (کرگدن) مشکلاتی به وجود آورده است؛ به این معنی که در پاره ای موارد در متون چاپی ازجمله شاهنامه کلماتی مانند کَرگسار و کَرگساران به صورت گُرگسار و گُرگساران خوانده و معنا شده و درنتیجه گوشه ای از فرهنگ گذشته، یعنی وجود اقوامی که در آن سرزمین ها زندگی می کرده اند، مکتوم مانده است. در این پژوهش با قراین برون و درون متنی روشن و پیشنهاد شده است که کلمات گرگسار و گرگساران به عنوان نام شهر، قوم و فرد در شاهنامه باید کَرگسار و کَرگساران خوانده و ضبط شود.
بررسی قصه یوسف (ع) بر اساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی معنا و یافتن مدلولات اثر ادبی به واسطه دال ها و نشانه های روساخت متنی، همواره یکی از دغدغه های اصلی ناقد ادبی از دیرباز تاکنون بوده است. تحلیل گفتمان با رویکردها و شاخه ها و نظرات متعدد و گوناگون خود در تلاش است روابط متقابل زبان و جامعه را گره گشایی کند؛ به بیانی دقیقتر تحلیل گفتمان با تکیه بر اشکال زبانی و نشانه ها، در ورای خود نوعی مفهوم ایدئولوژیک را با هدف عملکرد اجتماعی بازخوانی می کند و در واقع ایدئولوژی در پس متون را مورد واکاوی و کنکاش قرار می دهد؛ از این رو تحلیل گفتمان رویکردی متن بنیاد است که متن را از جهت ملاک های درونی و بیرونی بررسی می کند. نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف یکی از مشهورترین نظریات حوزه گفتمان کاوی به شمار می آید که در تلاش است ضمن بیان رابطه میان ملاک های درونی و برونی متن، قدرت مسلّط جامعه ای را که اثر ادبی در آن شکل گرفته از طریق سه محور توصیف، تبیین و تفسیر مورد واکاوی قرار دهد. بر این اساس پژوهش حاضر در صدد است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، داستان حضرت یوسف را بر پایه ی نظریه ی گفتمان انتقادی فرکلاف در سطوح سه گانه تحلیل نماید. دستاورد پژوهش حاضر نشان می دهد که میان زبان و بافت اجتماعی و بیرونی قصه حضرت یوسف در قرآن کریم انسجام و پیوند ناگسستنی وجود دارد و این قصه از جهت برجستگی های برهانی، عاطفی و گفتمانی در سطح زبان، متناسب با موقعیت آن در کنعان و سپس در قصر فراعنه مصر شکل گرفته است.
زمان پروستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چاره ی مخموری؛ تحلیل بارتی از سرخوشی غزل های حافظ
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
83 - 104
حوزههای تخصصی:
رولان بارت، منتقد فرانسوی (1980 – 1915) در آثار ادبی – انتقادی خود به ویژه در کتاب لذت متن چشم انداز تازه ای بر نقد متون باز کرده است. او بر این باور است که متن می تواند مخاطب را همچون مؤلفی دیگر در سرخوشی های مستانه ی خود غرق سازد. در این پژوهش تلاش شده است که دیدگاه لذت متن بارت را به چند مرحله بخش کرده و آن گاه برای هر مرحله، نمونه هایی از غزل حافظ تحلیل گردد. آن چه که در این پژوهش پرسش اصلی بوده، این است که حافظ چرا و چگونه توانسته به زبانی چندبُعدی دست یابد که با خوانش های گوناگون مخاطبان، معانی عمیق تری از آن متولد گردد. بر این بنیاد می توان گفت حافظ با علاق ه های لفظی و معنایی و اشاره های تلمیحی که در متن (بیت) به کار گرفته و بستارمتن را برای تأویل های دایمی مخاطب باز نگه داشته است. یکی از شگردهای بلاغی حافظ که سبب بازماندن بستار غزل او شده است تفاوت معنایی ژرفی است که میان ظاهر و باطن غزل او پدیدار می شود. این ظاهر و باطن را می توان به بودن (ایستایی) و شدن (پویایی) متن تعبیر کرد. حاصل حرکت از بودن به سوی شدن سرخوشی شاعرانه ای ست که حافظ در غزل خود پنهان کرده است.
Литературное творчество Д.И. Фонвизина в контексте русской культуры Екатерининского времени (проблемы и перспективы изучения)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Статья посвящена анализу направлений в изучении литературного творчества Д.И. Фонвизина, сложившихся в российском и зарубежном литературоведении более чем за два века признания комедиографа ключевой фигурой в русской литературе XVIII в. Поставлена проблема целостности фонвизинского наследия в школьной и вузовской интерпретации; сделаны выводы о значении такого подхода для установления системных связей фонвизинских комедий с другими сохранившимися произведениями писателя, а также историко-литературным контекстом екатерининского времени. В центре доклада – проблема ценностных ориентиров творчества Д.И. Фонвизина. Впервые она была поднята в «Послании к слугам моим…» (нач. 1760–х гг.) и впоследствии развертывалась как в драматургии, так и в прозе, и публицистике писателя. Художественная философия Фонвизина развивается от осмысления духовного кризиса современников к открытию ценностей, на которые может опираться в построении своей личности человек: национальное самосознание, образование и воспитание, дом и семья, что в конечном итоге означает возможность внутренней независимости, обретение которой русским дворянством стало главной культурной задачей екатерининского времени.
مختصری از تمثیلات دیوان مجیرالدین بیلقانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
عنوان مقاله ای که می خوانیم "مختصری از تمثیلات دیوان مجیرالدین بیلقانی" است و اساس کار دیوان مجیرالدین بیلقانی به تصحیح محمدآبادی است. سخنوران ایرانی در قرن پنجم و ششم هجری نیز از این فنون بی بهره نمانده اند و پیکره ی "عروس سخن" خویش را با جامه ی هنر بویژه"ارسال المثل و تمثیل" آراسته گردانیده اند. از جمله ی این "تمثیل پردازان" مجیرالدین بیلقانی، شاعر اوایل نیمه ی اوّل قرن ششم هجری قمری است. دوره ای که معاصر است با تعلیمات "زیبایی های صوری و معنوی" در قصاید انوری، کمال الدین اصفهانی، خاقانی، فلکی شروانی و دیگران. مجیر در انواع ادبی خود به "صنایع لفظی و معنوی"، بویژه "تمثیل" توجه دارد و برای نشان دادن سبک شعری وی لازم است گرایش شاعر را به "تمثیل" مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که برخی از "تمثیلات" مجیر ساخته طبع و قریحه ی شاعر و بعضی از آنها متأثر از فکر خاقانی و یا فرخی و منوچهری است. افزون بر این در دیوان مجیر سه نوع "تمثیل" دیده می شود: نخست، "مثل "هایی که امروز هم متداول است، دوم، "مثل" هایی که در عصر شاعر متداول بوده و سوم، "مثل" های مرده و غیر متداول.