فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۲۱ تا ۵٬۲۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
شخصیت ملی، از ارزشی بسیار بالا ب رخوردار است؛ به گونه ای که برایِ بسیاری، دست یابی به الگوهایِ ملی، هدف اصلی زندگی شان شده و بسیار ارزش مند است. اما به راستی چه الگو یا تیپ شخصیتی مناسب جامعه ما است؟ آیا در فرهنگ کهن ایرانی، الگوها یا تیپ های شخصیتی مناسب برای ارائه به نسل امروز وجود دارد یا باید دست به دامان فرهنگ های دیگر شد؟ شاهنامه فردوسی به عنوان شناس نامه ملی جامعه ایرانی، قرن ها است که از طریق اسطوره هایش، انتقال دهنده بخشی عمده از میراث کهن فرهنگی، هویتی، دینی و ملی ایرانیان تا به امروز بوده است. در نوشتار حاضر کوشش شده است تا از منظر جامعه شناسی و روان شناسی شخصیت، ویژگی های شخصیتیِ خوش نامان شاهنامه، مورد مطالعه و واکاوی قرار گیرد. پژوهنده در ابتدا با استفاده از روش تحلیل روایت، ویژگی های شخصیتیِ شش شخصیت اصلی داستان زال و رودابه را از شاهنامه فردوسی تعیین کرده و با به کارگیری از سه مرحله رمزگذاریِ باز، محوری و انتخابی، 158 مفهوم، 28 مقوله فرعی و 7 مقوله اصلی و بر اساس 4 محور، 8 شخصیت را آشکار ساخته است. هم چنین یک مفهوم اصلی (دو نوع شخصیت به نام نوع خردمندانه و ضدِّ خرد) را پیش کشیده است.
آبشخورهای تاریخی روایت نظامی در نظم هفت پیکر مقایسه تطبیقی داستان بهرام گور در روایت فردوسی، طبری، ثعالبی، نظام الملک، مقدسی، ابن اثیر و نظامی با توجه به افزوده های هنرمندانه نظامی به داستان تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
7 - 38
حوزههای تخصصی:
پرسش مقاله حاضر چونی و چگونگی افزوده های هنرمندانه نظامی (535- 612ه.ق) در روایت تاریخی داستان بهرام گور و نقل آن در منظومه هفت پیکر است. منظومه هفت پیکر یکی از بدیع ترین روایت های داستانی ادب فارسی است و از گذشته تا امروز مورد توجه خوانندگان بوده است. پیرنگ اصلی داستان بر روایتی تاریخی بنا شده که مأخذ آن کتاب هایی چون تاریخ طبری و تاریخ بلعمی، اخبارالطوال دینوری، سیاست نامه خواجه نظام الملک، تاریخ یعقوبی، کتاب البدء و التاریخ مطهر بن طاهر مقدسی، تاریخ ثعالبی و تاریخ ابن اثیر است و نظامی داستانسرا با ترفندهایی، ساخت و سیاق روایت ها را دگرگون می کند و با کاهش و یا افزایش هایی، روایتی نو و هنری می آفریند. نتایج مقایسه تطبیقی روایت نظامی با کتاب های تاریخی، نشانگر آن است که شاعر گنجه با احاطه بر دانش های گونه گونی چون ستاره شناسی، کیمیاگری، اسطوره شناسی و آشنایی با آیین های مهری و زرتشتی، بخش هایی نمادین و سمبولیک به داستان افزوده و فضایی اسطوره ای و ادبی برای آن خلق کرده است. ازجمله ابداعات شاعر، افزودن بخش هایی چون دیدار با تصویر هفت شاهزاده زیبا در کاخ خورنق است که استفاده مبتکرانه از عدد هفت را تداعی می کند. مبارزه با اژدها و کشتن او در زمره بخش های کهن نمونه ای داستان است. همچنین اقدام بهرام که تعقیب گوری تا غار است و فرو رفتن در غار و بیرون نیامدن وی، از جمله بخش هایی است که نظامی برای تأثیرگذاری بیشتر و جلوه روحانی بخشیدن به شخصیت بهرام ابداع کرده است.
ویژگی های شخصیت پردازی در سه داستان از بزرگ علوی، جمال زاده، آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت به عنوان مهمترین عنصر داستانی از گذشته تا به حال دارای دگرگونی های مهمی از نظر ویژگی ها و نحوه معرفی در داستان شده است. در ادبیات پس از مشروطه، داستان کوتاه با حضور شخصیت های واقعی و نه قهرمانان افسانه ای شکل گرفت و نویسنده ها اشخاص داستان خود را از میان مردم عادی برگزیدند و دگرگونی مهمی در داستان پردازی پدید آوردند. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شد، سه داستان میرزا، ویلان الدوله و آفتاب لب بام از نظر شخصیت پردازی مورد بررسی قرارگرفت. با بررسی این داستان ها، به این نتیجه رسیدیم که علوی و جمال زاده شخصیت ها را به واسطه توصیف معرفی کرده اند ولی آل احمد از تکنیک های دیگری همچون کنش و گفت وگو استفاده می کند. همچنین شخصیت های آل احمد برای خواننده آشنا تر از شخصیت های علوی و جمال زاده هستند. علوی شخصیتی سیاسی خلق کرده است که دارای پیچیدگی رفتاری است و از نوع تیپیک محسوب می شود، ویلان الدوله جمال زاده را هم می توان نمادی از افراد آواره و سربار دانست، اما شخصیت های آل احمد ساده هستند. نتیجه دیگر این است که شخصیت میرزا و شخصیت های آل احمد به جز مادر خانواده ایستاست ولی ویلان الدله جمال زاده و مادر داستان جلال پویا هستند.
روان زخم و پیامدهای آن با تأکید بر دیدگاه اسلاوی ژیژک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
231 - 276
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی و تحلیل مفهوم روان زخم و پیامدهای آن از منظر اسلاوی ژیژک است. ژیژک معتقد است که روان زخم ناشی از ورود نابهنگام امر واقع به امر نمادین است و در ساختار کُنش به تعویق افتاده معنا می یابد. افراد مختلف واکنش های متفاوتی نسبت به روان زخم نشان می دهند. به زعم لاکاپرا واکنش ها به روان زخم در دو دسته کلی قرار می گیرند؛ برون ریزی و درونی سازی. فرایند برون ریزی با نشانه های ترومایی از جمله اختلال های انگیختگی، تحمیل یا محدودیت همراه است. ولی در فرایند درونی سازی سوژه با فقدان ناشی از رویداد آسیب زا کنار می آید و به سوگواری می پردازد. در پیوستار واکنش های گوناگون به روان زخم، ژیژک مدعی است که روان زخم در نهایت به تولد یک سوژه جدید موسوم به سوژه پسا ترومایی می انجامد. بارزترین پیامد تجربه یک رویداد آسیب زا این است که بحران بیرونی به تجربه یک بحران درونی منجر می شود، چراکه روان زخم ماهیتی پس نگر دارد و کارکرد موفقیت آمیز زنجیره دلالت را تضعیف می کند. روان زخم به صورت یک اختلال و همراه با نشانه هایی نمایان می شود که هویت سوژه را تحت تأثیر قرار می دهد و او را رها نمی کند
جستاری تطبیقی بر داستان های «سیاوش» و «اتللو»
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
87 - 104
حوزههای تخصصی:
تفاوت نگاه انسان ها به جهان، ضرورت مطالعه در آثار ادبی را دو چندان می کند تا از این رهگذر شناخت انسان و پیوندهای ادبی- فرهنگی ملل میسّر شود. ادبیّات تطبیقی راهی علمی برای این شناخت و تأثیرگذاری است. فردوسی و شکسپیر ستارگان ادبیّات سرزمین خویش و جهان هستند که در خاستگاه اندیشه شرق و غرب آثار بی نظیری خلق کرده اند. اگرچه در بدو امر، داستان سیاوش، روایتی تراژیک همچون اتللو به نظر نمی رسد، لکن، بررسی اثر، انطباق آن با ویژگی های تراژدی را نشان می دهد که نوشتاری دیگر می طلبد. هدف مقاله حاضر که با روش تطبیقی-تحلیلی انجام یافته، بررسی درون مایه داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی و اتللو نوشته شکسپیر است که ضمن بررسی مضامین دو اثر و واکاوی داستان ها، وجوه مشترک و بعضاً متفاوت آن ها آشکار گردید. یافته های تحقیق مبیّن این مطلب است که دو شاعر اساس داستان های خود را بر توصیف ویژگی های اخلاقی بنا نهاده اند. در این دو اثر وجود شباهت ها بیش از تفاوت هاست و «حسادت» عامل مشترک وقوع حوادث بوده است. همچنین نتایج حاصله نشان دهنده این نکته مشترک در هر دو تراژدی است که جدال قهرمان و سرنوشت بیش از هر چیز عرصه تجلّی خصایصی انسانی، نظیر صداقت و عاطفه است. با این حال تفاوتی مهم که در این قرائت دریافت گردیده حاکی از آن است که شخصیّت های دو داستان انطباق دقیق با همزاد مشخّص خود در تراژدی دیگر ندارند؛ به گونه ای که شخصیّت سیاوش از برخی جهات منطبق با ویژگی های اخلاقی دِزدمونا و گاهی یادآور ویژگی های اتللوست.
آیینه عشق در شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی
منبع:
قند پارسی سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸
4-21
حوزههای تخصصی:
از آنجا که عشق یکی از موضوعات داستانی است، تجلی آن در داستان های حماسی از دیدگاه انواع ادبی، آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. الماسخان کندوله ای در سرایش شاهنامه کردی، متاثّر از فرهنگ بومی، پاره ای از مفاهیم غنایی از قبیل عشق، کیفیت، حالات و انگیزه های آن را متناسب با روحیات شخصی و شرایط فرهنگی مردم منطقه خود سروده است. در این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، چگونگی عشق، انگیزه، کیفیت و زبان بیان آن به صورت تطبیقی در پنج داستان مشترک شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی الماسخان کندوله ای به ویژه سه داستان (بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سیاوش) با هدف مشخص کردن بسامد نمونه های عاشقانه، انگیزه عشق، حالات عشق و دلدادگی و زبان بیان معاشقه ها مورد بررسی قرارگرفته است. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که بسامد نمونه های غنایی در شاهنامه کردی بیشتر و زبان بیان الماسخان کندوله ای در بیان حالات و کیفیت عشق صریح تر و بی پرواتر از زبان فردوسی است.
ویژگی ها و عملکرد فرمانروای آرمانی در اندیشه فارابی و فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱۰
1-23
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسأله ها در بررسی اندیشه سیاسی در متون فلسفی و ادبی این است که چه کسی با چه ویژگی هایی و چگونه باید حکومت کند. پاسخ به این پرسش بخش مهمّی از آثار فلسفی و ادبی قدیم را که در حوزه اندیشه سیاسی مهم اند، در بر می گیرد. در این مقاله نیز ابتدا به بررسی ویژگی ها و عملکرد رئیس اوّل در مدینه فاضله فارابی پرداخته ایم و سپس ویژگی ها و عملکرد شاه آرمانی در شاهنامه فردوسی را بررسی کرده ایم و در نهایت تفاوت ها و شباهت های این دو را نشان داده ایم. فارابی و فردوسی هر دو با درک بحران های سیاسی زمانه خویش، فرمانروایی آرمانی مدّ نظر خود را، یکی به زبان فلسفه سیاسی و دیگری در قالب حماسه ملّی ایران، توصیف کرده اند که توصیف های آن ها در بیشتر موارد مشترک و نشان دهنده آرمان شاهی ایرانی در قرن چهارم هجری است.
رابطه بین جنسیت و وجود انواع ادب و خشونت کلامی در ضرب المثل های زبان تالشی (گویش میناآبادی استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم بهمن و اسفند ۱۳۹۹ شماره ۳۶
129-157
حوزههای تخصصی:
یکی از مشخص ترین مرزهای اجتماعی مرزی است که بین زنان و مردان در استفاده از زبان وجود دارد و این مرز بیشتر در گفتار تجلی می یابد. از دیدگاه «هنجار اجتماعی» ادب زبان شناختی 1 ، عملی کاملاً استاندارد در جامعه است. هر فرهنگی هنجارهای رفتاری خاص خود را دارد و رفتاری که با قوانین مطابقت دارد، ادب است. بخشی از هنجارهای اجتماعی را می توان در ادبیات عامه و شفاهی ازجمله ضرب المثل ها جست وجو کرد. بنابراین، محقق با انتخاب زبان تالشی که در منطقه میناآباد شهرستان اردبیل بدان صحبت می شود و با بررسی ادب زبان شناختی و انواع تهدید وجهه در صدد پاسخ به این سؤال برآمد که آیا ارتباطی بین جنسیت گویشور و استفاده از انواع ادب و خشونت کلامی 2 در ضرب المثل های زبان تالشی وجود دارد یا خیر. به همین منظور، ابتدا پژوهشگر به صورت میدانی و مصاحبه با زنان و مردان سال خورده و میان سال، تعداد 180 ضرب المثل را جمع آوری و سپس آن ها را بر اساس وجود ادب و خشونت بر اساس جنسیت بررسی کرد. بر مبنای تحلیلی که در 180 ضرب المثل جمع آوری شده بر اساس نرم افزار اس.پی.اس.اس. نسخه 25 انجام شد، نتیجه به دست آمده نشان می دهد که رابطه معناداری بین جنسیت گویشوران و وجود انواع ادب و خشونت در ضرب المثل های زبان تالشی وجود دارد که با توجه به انتظارات جامعه، این امر سبب بروز تفاوت در رفتار اجتماعی آن ها نیز شده است.
کتم کرامات؛ علل و مبنای کتم کرامت ازسوی اولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از متون بسیار صوفیان می توان فهمید کتم کرامات یک سیره مستمر عرفانی بوده است. اصل در کرامت بر کتم است؛ مگر آنکه اراده خداوند بر اظهار آن تعلق گیرد. کتم در کرامات، در مقایسه با تحدّی و اظهار در معجزات، پژوهشگر را به سوی مبنایی عرفانی سوق می دهد که کرامات را از معجزات و نیز دیگر خوارق عادات متمایز می کند. در این پژوهش برای رسیدن به این هدف، نخست علل کتم کرامات و آنگاه دو رویکرد متفاوت اولیا به کراماتشان بررسی می شود. در کرامات به جای شاخصه «تحدّی» و «اظهار»، دو شاخصه «کتم» و «طلب» مطرحشده که به ظاهر متعارض است. سالک باید هم طالب کرامات باشد و هم نسبت به آن بی توجه و کتوم (رازنگهدار) باشد. تفاوت این دو حکم را باید در تفاوت انواع کرامات حسّی و معنوی و نیز انواع سالک جست. دستاورد این پژوهشْ مبنایی عرفانی در کتم کرامات است که باید آن را حتی در تعریف کرامات نیز دخیل دانست. این رویکرد واقع نمایانه به کرامات اولیا بسیار به باورپذیری این پدیده های بحث برانگیز یاری رسان است.
داستان پادشاهی جمشید در شاهنامه فردوسی از دیدگاه نقد منابع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جمشید یکی از شخصیّت های اساطیر هند و ایرانی، بر اساس یکی از قدیمی ترین اساطیر آریایی، نخستین انسان بوده و در هند و ایران، در دو مسیر جداگانه گسترش پیدا کرد. در صورت هندی، به شاه مردگان و در صورت ایرانی، به پادشاهی قدرتمند تبدیل شد که با ادّعای خدایی، فرّه از او فاصله گرفت و ضحّاک، پادشاهی اش را سرنگون و او را با ارّه به دو نیم کرد. داستان جمشید، علاوه بر اوستا، دینکرد و بندهش، در شاهنامه فردوسی و کتب تاریخی دوره اسلامی روایت شده است. در این مقاله، روایت فردوسی از داستان جمشید با رویکرد نقد منابع، با متون دیگر سنجیده خواهدشد. بررسی خاستگاه احتمالی روایت فردوسی از این داستان، هدف اصلی پژوهش حاضر است. بر اساس تجزیه داستان جمشید در شاهنامه و دیگر متون و تحلیل و تطبیق همسانی ها و ناهمسانی ها، این نتیجه حاصل شد که روایت کتب تاریخی عربی تحت تأثیر ادبیات دین اسلام قرار گرفته و با واسطه ای متنی به متون پهلوی پیش از اسلام متّصل هستند. روایت ثعالبی، ارتباط متنی با تاریخ طبری داشته و در کنار آن، از کتب دیگری بهره گرفته است. روایت فردوسی از داستان جمشید، ارتباطی خاستگاهی با متون پهلوی داشته و ارتباط احتمالی با شاهنامه ابومنصوری ندارد.
نقد جامعه شناختی مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند، اثر بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۰
41-65
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا مجموعه داستان کوتاه یوزپلنگانی که با من دویده اند از بیژن نجدی را بر مبنای نقد جامعه شناختی ادبیات و با روش ساختگرایی تکوینی لوسین گلدمن بررسی کند. با توجه به اینکه حوزه پژوهشهای موردنظر، رمان واقعگرای اجتماعی است، مقاله در نظر دارد با روش توصیفی تحلیلی، به سراغ داستان کوتاه غیررئالیستی برود و توان آن را برای نقد جامعه شناختی بررسی کند. در این روش، ساختارهای کلی اثر ادبی با ساختارهای اجتماعی که اثر در آن تکوین یافته است، در تناظر قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که این شیوه ابزارهای لازم تفسیر و تحلیل داستان کوتاه را دارد و بیژن نجدی در کنار ساختن فضای شاعرانه داستانهایش از مسائل اجتماعی غافل نیست و صورت و محتوای اثر او تحت تأثیر ساختارهای جامعه شکل گرفته است. او به طور غیرمستقیم و از طریق ایجاد دلالتهای ضمنی به آسیبهایی چون هجوم مدرنیته به ایران پس از جنگ و ماشینی شدن جوامع در قرن حاضر پرداخته است.
صدی المقاومه فی شعر أحمد الوائلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
113 - 134
حوزههای تخصصی:
قضیه فلسطین والمقامه، من أهم القضایا فی العصر الحدیث، حیث نری کثیراً من الشعراء والأدباء المعاصرین قد تطرّقوا ورکَّزوا فی آثارهم علی فلسطین والمقاومه والصمود بوجه المحتل، وقد لفتت هذه الآثار أنظار الباحثین تجاهها ولقد شغلت المقاومه وأدبها حیّزَاً واسعاً فی دواوین الشعراء، فقلما نری شاعراً لم یتطرّق بشعره لهذه القضیّه العالمیه. کما اهتم المخرجون بالأفلام السینمائیه والمسلسلات التی تعنی بهذا المضمار، لتبیین ملامح وصدی المقاومه ومکانتها والإشادَه بها فی آثارهم فی العصر الحدیث، وتحفیزاً ونصرهً للشعب الفلسطینی من قبل المسلمین وکُل المَعنیین فی العالم من أجل حریّه هذا الشعب المضطهد والمظلوم، وتندیداً للإحتلال الغاشم الذی تزداد غطرسته وبغیه وظلمهِ تِجاه الفلسطینیین أرضاً وشعباً یوماً بعد یوم. وقد کان أحمد الوائلی وهو الخطیب الذی لا یُشق له غبار من المحفزین لمنهج المقاومه وعدم الإستسلام والتراجع أمام العدو الصهیونی الغاشم. وفی هذه الدراسه نبیّن ملامح المقاومه التی تلوح فی أشعاره، کالصمود أمام الإحتلال وتحفیز المجاهدین، علی المنهج الوصفی- التحلیلی، وفی النهایه نشیر إلی نتائج البحث التی من أهمها هی إهتمام الشعراء المعاصرین إلی عنصر المقاومه ومسانده الشعب الفلسطینی المضطهد.
بررسی سیر تطوّر و کارکیایی های سیمرغ در گستره ادب حماسی، طومارهای نقّالی و ادب عامّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
43 - 86
حوزههای تخصصی:
سیمرغ یکی از موجودات رازآمیز شاهنامه، ادب حماسی و طومارهای نقالی است که در بسیاری از موارد با کارکیایی های خود، سرنوشت جنگ یا قهرمان را دگرگون می کند؛ اما با وجود جایگاه برجسته این پرنده شگرف در گستره ادب حماسی و طومارهای نقالی، تاکنون سیر تطوّر و کارکیایی های او به شکلی متمرکز بررسی نشده است. از این رو در این جستار کوشش شده که به شکلی جامع، سیر تطور و کارکیایی های سیمرغ در سه حوزه ادبیات پیش از اسلام، ادب حماسی وطومارهای نقالی بررسی گردد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بر خلاف شاهنامه که تنها سیمرغ در دو مورد به وسیله زال فراخوانده می شود، در گستره منظومه های پهلوانی و حماسه های منثور پس از شاهنامه، طومارهای نقالی و ادب عامه، کارکیایی های بسیار گسترده تری به این پرنده منسوب است که برخی از آن ها به شرح زیر است: کمک به دست یابی فرامرز به جزیره مرنج، یاری خواستن از سام برای رهایی از چنگ ارقم دیو، طلسم کردن شهر ارم، یاری رستم در شکست سرخاب دیو و رهایی رخش، یاری رستم در شکست جبّارشاه، یاری رستم در بازپس ستاندن انگشتری حضرت سلیمان (ع) از صخره دیو، فراخواندن زال و سپاهیانش به گروش به دین اسلام، پیشگویی شکست ضحاک، حمایت از فریدون، پی افکندن درفش کاویانی و جنگ افزارهای فریدون، پروراندن زال، رهایی کیکاووس از چاه مازندران، یافتن رخش و آگاه کردن زال از زنده ماندن فرامرز، کشتن اسفندیار، خدمت گرشاسپ به سیمرغ، درمان رستم و زایش فرامرز، رهایی کیخسرو، به پادشاهی رسیدن کیقباد، کشتن دیو سپید، گزینش رخش، پیروزی بر سهراب، چاره جویی در زنده ماندن سهراب، یاری زال در رویارویی با برزو، ساختن ببر بیان و رهاندن رستم و سیاوش از مرگ. از دیگرسو، با توجه به دو سویه اهورایی و اهریمنی سیمرغ و دیگر قراین موجود، پیوند او با زروان نیز دور از ذهن نیست.
سنّت حماسه سرایی در قیصرنامه ادیب پیشاوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
207 - 239
حوزههای تخصصی:
ادیب پیشاوری یکی از برجسته ترین شعرای سنت گرای دوره معاصر است که در افغانستان و ایران، در محضر بزرگان روزگار خود به کسب علم پرداخت و بر بسیاری از علوم زمان تبحر یافت. از ادیب، آثار گوناگونی به نظم و نثر بر جای مانده است که معروفترین آنها دیوان فارسی- عربی و «قیصرنامه» است. قیصرنامه منظومه ای است حماسی که ادیب آن را به تأثیر از شاهنامه فردوسی، در ستایش قیصر آلمان، ویلهلم، سروده است. از آنجا که ادیب شاعری سنت گرا بوده، انعکاس سنت های حماسی در قیصرنامه، فراوان به چشم می خورد. سنّت، بازتاب فرهنگی تجربه ها، دستاوردها و بینش های نیاکان است که از نسلی به نسل دیگر سپرده می شود و هر مؤلفی نه با یاری ذهن خود، بلکه با تکیه بر آن است که دست به آفرینش می زند. پژوهش حاضر قیصرنامه ادیب را با شش عنصر اصلی سنت حماسی یعنی انگیزه، قهرمان، ساختار، زبان، کاربرد اساطیر و بافت روایی بررسی نموده است. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که انگیزه ادیب از این حماسه سرایی، ملی نبوده و بیشتر به خاطر نفرت و انتقام جویی از استعمار انگلیس این منظومه را سروده است. او در زمینه کاربرد اساطیر و توصیف برخی از ویژگی های قهرمان در قالب سنت حماسه سرایی دست به آفرینش زده است. هرچند ادیب در کاربرد زبان، به سنت وفادار مانده، اما هنگام گزینش واژگان، به بافت کلام و محتوای داستان توجهی ندارد. در زمینه ساختار حماسی و بافت روایی نیز باید گفت قیصرنامه بافت و ساختار روایی ندارد و ادیب پیشاوری به این مسأله اصلاً توجه نکرده اس ت.
تحلیل شگردهای هنری آیرونی در اشعار سعدی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شگردهای هنری سعدی آن است که سادگی را با صنعت گری در می آمیزد و هنرش را برای خواننده به نمایش می گذارد. وی گاهی از ابزارهای کارآمد همچون: آیرونی، کنایه، استعاره تهکمیه و.. برای گریز از شفاف گویی بهره می گیرد. نگاهی نو به مبحث شگردهای هنری آیرونی، باعث یافتن راهی تازه برای تشخیص میزان قدرت و هنر شاعری وی است. هدف از این جستار بررسی بسامد تحلیلی شگردهای هنری آیرونی که شامل: کلامی، بلاغی، رادیکالی، موقعیت، ساختاری، سقراطی و تقدیر، در اشعار سعدی شیرازی و مقایسه آن با کنایه است زیرا هرچند میان کنایه و آیرونی تفاوت هایی وجود دارد اما شگردهای هنری آیرونی در کنار کنایه افزایش می یابد؛ بنابراین بهره گیری از ساختار کنایی همراه با آیرونی بر پیچیدگی و ابهام کلام می افزاید. روش کار در این پژوهش توصیفی- آماری است. یافته های پژوهش نشان می دهد آیرونی به عنوان یکی از اجزای سازنده زبان در اشعار سعدی برای بیان اندیشه های دینی، سیاسی و اجتماعی نمود بسیار روشن و آشکار دارد. آیرونی کلامی با 29% بیشترین بسامد و آیرونی تقدیر با 3% کمترین بسامد را به خود اختصاص داده است. در این میان سهم سعدی در کاربرد کنایه و آیرونی به طور محسوسی کمتر از هم عصران خود است.
روایت انتقاد طنزآمیز برادری دارا و اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر به سبب ویرانی و کشتار و غارت هایش، در منابع قدیم ایرانی ملعون و گجسته خوانده شده اما در منابع متأخر تحتِ تأثیر افسانه ها و خیال پردازی های یونانی، از او به نیکی و بزرگی یاد شده و شخصیتی مثبت یافته است. محققان عمدتاً تردید ندارند که شخصیت اسکندر در شاهنامه منفی است اما وجود دو مسئله را با این شخصیت منفی در تناقض دیده اند: یکی روایت برادری دارا و اسکندر و دیگری نقل مفصّل سرگذشت وی، تا جایی که تصور کرده اند این نقل مفصّل، دلالتی بر مقبولیّت و چهره مثبت یافتن اسکندر است. در مقاله حاضر براساس روش ساختارگرایی نشان داده ایم نسبت برادری دارا و اسکندر نه برای جبران شکست و حفظ غرور ملی، بلکه یک طنز گزنده نسبت به عملکرد ناشایست حاکمانی بوده که با بی تدبیری یا خودفروختگی، راه را برای تجاوز بیگانه هموار می کرده اند. نقل مفصّل داستان اسکندر در شاهنامه نیز به علت سرسلسله سلوکیه بودن اسکندر با دوره حکومت نسبتاً طولانی در تاریخ ایران است و دلالتی بر نگاه مثبت به اسکندر نمی کند چون در ضمن آن مطالبی گنجانده شده که حاوی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به نژاد و تبار اوست و افسانه هایی را نقش بر آب می کند که برای تثبیت اسکندر و جانشینان وی درست شده است. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.
تحلیل دیدگاه های عرفانی و تبیین مولفه های شبه عرفانی در رمان جزیره سرگردانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان «جزیره سرگردانی» با محوریت عنصر شخصیت، دارای یک طرح شخصیت محور است. در این اثر، تنها حوادث بیرونی داستان نیستند که جریان رمان را پیش می برند، بلکه همزمان با حوادث بیرونی، بیان دیدگاه ها و نگرش های دینی و اعتقادی شخصیت های داستان و کنش های پی درپی اندیشگانی، طرح داستان را گسترش می دهد. در این رمان، سه نوع دیدگاه و نگرش مختلف نسبت به عرفان در دنیای مدرن وجود دارد: نگرش سنتی و مقلدانه که در پی احیای عرفان سنتی در دنیای معاصر برای رهایی نسل معاصر از سرگردانی حاصل از مدرنیته است، نگرش انتقادی که به انکار عرفان در دنیای مدرن می پردازد، و نگرش تردیدی که از عدم قطعیت در باورهای دینی و اعتقادی نسل جوان حکایت دارد. نویسنده در این اثر، با خلق شخصیت هایی با دیدگاه و نگرش های اعتقادی متقابل، زمینه را برای گسترش محتوا و درونمایه عرفانی داستان فراهم آورده است. نویسنده ضمن وفادارای به چنین طرحی، با به کارگیری مولفه ها و نظریه های پسامدرنیته در تکنیک داستان پردازی خود، مولفه هایی چون: عدم قطعیت، تناقض، جریان سیال ذهن و آشفتگی روایت... با برانگیختن پرسش های وجودشناسانه در مخاطب، مفهوم و محتوایی شبه عرفانی در رمان ایجاد می کند. هدف از این پژوهش، تحلیل و شناخت دیدگاه و نگرش های عرفانی و تبیین مولفه های شبه عرفانی در این رمان است.
Деятельностный подход в преподавании дисциплины «Русский язык и культура речи» в вузе(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Предметом изучения дисциплины «Русский язык и культура речи» является качественное, культурно и национально обусловленное использование языка. Одной из главных целей в речевой области является культурный уровень, некое качество, последовательно и регулярно проявляющееся в речи на всех уровнях и во всех стилях. Этому способствует знание риторики, по-разному оцениваемой в различные времена и в разных обществах, которое необходимо при обсуждении вопросов практического характера.
تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۵۳-۷۷
حوزههای تخصصی:
طبق نظریه بازتاب در جامعه شناسی هنر، ادبیات در معنای گسترده اش آینه جامعه و نشان دهنده جهت گیری ها، سلیقه ها و جریان های اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک می کند. به شکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابسته اند و ضمن تأثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشأ تغییر می شوند و تغییرات جوامع را نیز نشان می دهند. به این ترتیب، می توان ازطریق شناخت نوسان ها و دگرگونی های دنیای درون شخصیت های اصلی داستان ها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری است. به این منظور، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، سعی شده است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیت های اصلی داستان های کوتاه گلشیری در دو دهه 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریان های سیاسی اجتماعی مؤثر سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستان های خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقه متوسط عصر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلت های روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیت های اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی _سیاسی حاکم بر آن دوره ، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره ، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ به طوری که با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگی ها نیز دستخوش تغییر شده است.
دستوری شدگی صورت های زبانی مشتق از «گفتن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۱۰۱-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
در فارسی امروز، صورت های مختلف فعل «گفتن» به ابزاری دستوری برای دلالت بر مفاهیم وجهی بدل شده اند. برخی از این صورت ها مانند «گو»، «گویی»، «گفتی»، «گوییا»، و «گویا»، در تحولات تاریخی زبان فارسی به عنوان قید به کار رفته اند و از آن میان، «گویی» و «گویا» هنوز رایج اند. در فارسی امروز، برخی صورت های فعل «گفتن»، مانند «بگو»، «نگو»، «بگویی» و مانند آن، در برخی بافت ها، کارکرد وجهی برعهده دارند. در این مقاله، به ویژگی های معنایی فعل «گفتن» از دوره باستان تا امروز پرداخته شده و سپس، روند تحولات برخی صورت های زبانی مشتق از آن، که طی فرآیند دستوری شدگی به قید بدل شده اند، بررسی شده است. «گویی» در تشبیه و تمثیل، برای دلالت بر فرضی و غیرواقعی بودن گزاره و «گویا» برای بیان شک و تردید در متون ادب فارسی به کار رفته اند و امروز نیز رایج اند. گذشته ازاین، برخی صورت ها و صیغه های این فعل در مرحله میانی دستوری شدگی قرار دارند. این صورت ها بازنمایی مفاهیم وجهی استنباط، حدس، گمان، فرض، و تصور را برعهده دارند و برخی از آنها به تدریج مقوله فعل را از دست می دهند و در جایگاه قید برای بازنمایی مفاهیم وجهی به کار می روند.