مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
کرامات اولیا
حوزه های تخصصی:
اسوه های قرآنی، از جمله وجود مقدس حضرت مریم(س)، همواره در ادبیات عرفانی بازتاب داشته اند. نزول رزق بهشتی از جانب خدا برای آن حضرت و نیز بارور شدن نخل خشکیده، از جمله کرامات آن حضرت است که عرفا بر همین اساس، مقامات و مراتب والایی چون ولایت و خلافت کبری، صـبر، توکّـل، مـوت ارادی، محبت، صدق و... را برای وی قائل شـده اند. برخـورداری از اصـطفا و اصـطناع حق، صدق و انجام کراماتی در حد معجزه، استجابت دعا، برخورداری از بینش الهی و مشاهده امور غیبی، احراز مقام خلافت کبری و قدرت تصرف در پدیده ها و نیز شهود تجلّی حق از جمله ویژگی های خواص اولیاء الله است که عرفا به حضرت مریم(س) نسبت داده اند. ایشان به ویژه از کرامات آن حضرت، در بحث اثبات کرامات اولیا بهره فراوان برده اند. در این مقاله، نظر به اهمیت ولایت حضرت مریم(س) و مبسوط بودن این بحث در متون عرفانی فارسی، تنها به مقام ولایت و مقام خلافت کبرای آن حضرت از دیدگاه عرفا پرداخته شده است.
طبقه بندی موضوعی حکایات کرامات در نثر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پربسامدترین موضوعاتی که در حکایت پردازی متون صوفیه دیده می شود، حکایاتی است که درباره کرامات عرفا نوشته شده است. نخستین گام برای مطالعه این حکایت ها ارائه طبقه بندی موضوعی بسامدی حکایات با حداکثر میزان شمول آن هاست. در متون صوفیانه ای که به زبان فارسی نوشته شده اند، مطلبی تحت عنوان طبقه بندی کرامات به صورت جامع و علمی وجود ندارد و تنها هنگام بیانِ کراماتِ اولیا، انواعی از آن بر شمرده شده است. حاصل پژوهش های مؤلف در این زمینه، این است که حکایات حاوی کرامات عرفا در متون منثور صوفیانه تا قرن هفت در 21 دسته کلی و 15 شاخه فرعی جای می گیرند. پربسامدترین موضوع در حکایات کرامات به «اطلاع بر غیب» و کم بسامدترین موضوع به «بر هوا رفتن جنازه» اختصاص دارد.
از کرامات تا خرافات (با تأکید بر اسرارالتّوحید و مقامات ژنده پیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامات منقول در کتب صوفیه در ادوار مختلف تاریخی، به علل گوناگون با تحولات روایی، لفظی و معنایی همراه بوده است؛ چنانکه در دوره های اولیه دارای تعبیراتی ساده و محتوایی نسبتاً باورپذیر است، ولیکن با گذر زمان و به موازات تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، این کرامات نیز از سادگی و حقیقت مانندی به اغراق و محال گویی می گراید. این گرایش در قرن ششم به اوج خود می رسد؛ به گونه ای که گاه، جای هیچ توجیهی در آن باقی نمی ماند. در این نوشتار قصد داریم تا با تأکید بر دو متن اسرارالتّوحید به منزلة میراث بازمانده از سنت عرفانی قرون چهارم و پنجم و مقاماتِ ژنده پیل به منزله میراث عرفانی قرن ششم و با تکیه بر وجهِ غالب[1] هر اثر، ضمن ملاحظة تحولی که در طول چندصدسال، در روایات کرامت رخ داد، چرایی و چگونگی سیر این تحول را ضمن تفصیل علل، اسباب و ریشه های آن، بررسی کنیم. بدون تردید تحولات سیاسی و آشفتگی های اجتماعی، حاکمیت چندین سالة ترکان سلجوقی و به تبع آن انحطاط شدید علوم عقلی و رکود خِردگرایی در ایرانِ قرن ششم، با نزول محتوایی و لفظی کرامات منقول در مقامات عرفانی، ارتباطی تنگاتنگ و پیوندی ناگسستنی دارد.
واقع نمایی حکایات کرامات؛ تعلیل کرامات و ادله واقع نمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درونمایه بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه را می توان تحت عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبولِ گروه های گوناگون بوده است. منکران کرامات نمی توانند دلایل عقلی و نقلی و انبوه گزارش های موجود از وقوع کرامات را در این حکایات، نادیده بگیرند. مثبِتان نیز نباید به دلایل عقلی و اقناعی اکتفا کرده، باید به فکر پذیرش و باورپذیریِ این پدیده ها از سوی مخاطبانی باشند که خود اهل سلوک و کرامات عرفانی نیستند. یکی از مهم ترین مباحث حول موضوع حکایات کرامات، واقعیت موجود در این حکایات است که ثمرات مهمی را در ارائه یک نوع واقع گرایی خاص و بومی در عرصه هنر و ادبیات در پی خواهد داشت. در این پژوهش پس از تعلیل کرامات، ثابت می شود که این پدیده ها قابلیت واقع نمایی را دارند و راه برای واقع نمایی چنین پدیده هایی هموار است. نظرات صوفیه در تعلیل کرامات بیان شده، مراد از واقع نمایی مشخص گشته، ادله برون متنی و درون متنیِ واقع نماییِ این حکایات بررسی شده است. اثبات امکان واقع نمایی کرامات، به پذیرشِ وجودِ سطحی از واقعیت در حکایات کرامات می انجامد هرچند این واقعیت عرفانی به خوبی تبیین نشده، به ظاهر در تضاد با واقعیت های مادی باشد.
کتم کرامات؛ علل و مبنای کتم کرامت ازسوی اولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از متون بسیار صوفیان می توان فهمید کتم کرامات یک سیره مستمر عرفانی بوده است. اصل در کرامت بر کتم است؛ مگر آنکه اراده خداوند بر اظهار آن تعلق گیرد. کتم در کرامات، در مقایسه با تحدّی و اظهار در معجزات، پژوهشگر را به سوی مبنایی عرفانی سوق می دهد که کرامات را از معجزات و نیز دیگر خوارق عادات متمایز می کند. در این پژوهش برای رسیدن به این هدف، نخست علل کتم کرامات و آنگاه دو رویکرد متفاوت اولیا به کراماتشان بررسی می شود. در کرامات به جای شاخصه «تحدّی» و «اظهار»، دو شاخصه «کتم» و «طلب» مطرحشده که به ظاهر متعارض است. سالک باید هم طالب کرامات باشد و هم نسبت به آن بی توجه و کتوم (رازنگهدار) باشد. تفاوت این دو حکم را باید در تفاوت انواع کرامات حسّی و معنوی و نیز انواع سالک جست. دستاورد این پژوهشْ مبنایی عرفانی در کتم کرامات است که باید آن را حتی در تعریف کرامات نیز دخیل دانست. این رویکرد واقع نمایانه به کرامات اولیا بسیار به باورپذیری این پدیده های بحث برانگیز یاری رسان است.
کرامات و واقعیات: حکایت کرامات و نوع واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۱۵۷-۱۸۲
حوزه های تخصصی:
درون مایه بیشتر حکایات صوفیه کرامات مشایخ است. حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه را می توان تحت عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبول گروه های گوناگون مخاطبان بوده است. یکی از مهم ترین مباحث ساختاری حول موضوع حکایات کرامات، تعیین نوع واقعیت موجود در این حکایات و رده بندی شان تحت یک نگرش از واقعیت خاص است. راه های مختلفی برای پذیرش حکایات کرامات وجود دارد، اما بهترین و فراگیرترین شیوه، که مدعای نگارنده در این نوشتار است، واقع نمایی تحلیلی کرامات است و رسیدن به نوعی واقع گرایی عرفانی یا رئالیسم صوفیانه. کسانی که نه به پذیرش تعبدی گردن می نهند و نه خود اهل سیروسلوک اند که با کشف و شهود به حقیقت کرامات برسند، با کمک تحلیل هایی خاص می توانند به سطحی از پذیرش درباره کرامات دست یابند، اما در تحلیل واقع نمایانه کرامات، هیچ گونه تقلیل و تحدیدی در اصل پدیده کرامت رخ نخواهد داد. این پژوهش کتابخانه ای به شیوه ای توصیفی و تحلیلی درصدد تشخیص نوع واقعیت موجود در این گونه روایی است تا از این طریق ثابت شود که واقعیت حکایات کرامات با هیچ نوع واقعیت موجود و مألوف برابر نیست و در نتیجه این حکایات به واقع نماییِ خاص خود نیاز دارند.
کتم کرامات؛ علل و مبنای کتم کرامت ازسوی اولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از متون بسیار صوفیان می توان فهمید کتم کرامات یک سیره مستمر عرفانی بوده است. اصل در کرامت بر کتم است؛ مگر آنکه اراده خداوند بر اظهار آن تعلق گیرد. کتم در کرامات، در مقایسه با تحدّی و اظهار در معجزات، پژوهشگر را به سوی مبنایی عرفانی سوق می دهد که کرامات را از معجزات و نیز دیگر خوارق عادات متمایز می کند. در این پژوهش برای رسیدن به این هدف، نخست علل کتم کرامات و آنگاه دو رویکرد متفاوت اولیا به کراماتشان بررسی می شود. در کرامات به جای شاخصه «تحدّی» و «اظهار»، دو شاخصه «کتم» و «طلب» مطرحشده که به ظاهر متعارض است. سالک باید هم طالب کرامات باشد و هم نسبت به آن بی توجه و کتوم (رازنگهدار) باشد. تفاوت این دو حکم را باید در تفاوت انواع کرامات حسّی و معنوی و نیز انواع سالک جست. دستاورد این پژوهشْ مبنایی عرفانی در کتم کرامات است که باید آن را حتی در تعریف کرامات نیز دخیل دانست. این رویکرد واقع نمایانه به کرامات اولیا بسیار به باورپذیری این پدیده های بحث برانگیز یاری رسان است.
گونه شناسی کرامات اولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
69-95
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی در تمام تذکره ها و مناقب نامه های صوفیه، کرامات است. کرامات، پدیده هایی ذاتاً ناشناخته یا کمتر شناخته شده هستند که از اسباب خفیه غیبی و فراطبیعی برخوردارند. غفلت از بازشناسی، تعریف، طبقه بندی و مبانی عرفانی درباره آنها، بسیاری را به انکار این واقعیات سوق داده است. یکی از مقدمات لازم برای بازشناسی کرامات، شیوه های گوناگون طبقه بندی آنها است. طبقه بندیِ پدیده ای که بشر نمی تواند به کشف تامه علل آن پی ببرد، موضوع پیچیده ای است که مورد توجه عرفا، صوفیه و اندیشمندان بوده است. با این حال، در متون عرفانی طبقه بندی های علمی و جامعی از کرامات گزارش نشده است. بیشتر این متون به برشمردن نمونه ها و مصادیقی فهرست وار از کرامات اکتفا کرده اند. کرامات گاه در میان خوارق عادات طبقه بندی شده اند و گاه در میان خودشان. پژوهش حاضر به طبقه بندی کرامات در میان خودشان اختصاص دارد و بیش از پانزده طبقه بندی قدیم و جدید، از حیثیات مختلف، در آن بررسی شده است؛ طبقه بندی فهرست وار، طبقه بندی کلان، طبقه بندی های ریخت شناسانه و طبقه بندی حسّی و معنوی.
خاستگاه کرامات اولیا در هستی شناسی عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۶
99 - 130
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوع های اصلی در تمام تذکره ها و مناقب نامه های صوفیه، کرامات است. کرامات، پدیده ه ایی ذاتاً ناشناخته یا کمتر شناخته شده اند که از علل خفیه غیبی و فراطبیعی برخوردارند که بشر هر اندازه در علوم و فنون پیشرفت کند، نمی تواند به کشف تامّه آن علل نایل گردد. هرچند این پدیده های ناشناخته تنها در تصوّف مطرح نیستنده امّا از مهم ترین دستاویزهای قشری گرایان برای انکار صوفیان بوده اند. غفلت از بازشناسی مبانی عرفانی کرامات، بسیاری را به سمت انکار این واقعیّات سوق داده است. این حقیقت گرچه باعث ناشناخته ماندن و غیرقابل تعریف بودنِ کرامات است، امّا می توان با تکیه بر مبانی نظری عارفان، با واقعیّت عرفانی کرامات آشنا شد. عرفا عامّه مخاطبان خود را به پذیرش متعبّدانه کرامات فرامی خوانده اند امّا مبانی خود را نیز در اثبات کرامات بیان داشته اند. موطن و خاستگاه اصلی کرامات در منظومه فکری عرفا، بحث گسترده ای است ولی می توان به طور خلاصه، دو جایگاه اصلی برای آن ترسیم نمود: در عوالم و در اسماء. در این پژوهش به طور مشخص تلاش شده است این دو خاستگاه هستی شنانه کرامات ، معرفی، بررسی و تحلیل شود.
حکایات کرامات؛ از کرامت سازی تا کرامت ستیزی (منابع کرامات مشایخ تا قرن نهم قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
129-157
حوزه های تخصصی:
درون مایه بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. این یعنی حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه که همگی را می توان با عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبولِ گروه های گوناگون از مخاطبانِ خود بوده است. برخی از کرامت باوران نه-تنها این حکایات را پذیرفته اند، بلکه کوشیده اند کراماتی چند در همین قالب برای مشایخ صوفیه جعل کنند. در مقابل، برخی از منکران و کرامت ناباوران نیز به نپذیرفتن و انکار قلبی بسنده نکرده، کار را به کرامت ستیزی کشانده اند. برخی از پژوهشگران معاصر نیز به دلایلی همچون کرامت سازی، یا رسماً و علناً به ستیزه با کرامات برخاسته اند، یا به گونه ای واقع گراییِ اینگونه حکایات را زیر سؤال برده اند، و یا برای آن، محدودیت هایی قائل شده اند. چگونه می توان در میانه این کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها، کرامات اولیا را به عنوان یک پدیده عرفانی به طور علمی بازشناسی نمود؟ در این نوشتار پس از بررسی انگیزه کرامت سازان و انکار کرامت ستیزان، به شیوه توصیفی و تحلیلی مشخص می شود که کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها مانع از آن نیست که نوع کرامات اولیا را به عنوان واقعیت هایی عرفانی به رسمیت نشناسیم. اهمیت موضوع در باورپذیری و واقع نمایی حکایات کرامات است که حجم بسیاری از تراث ادبی و عرفانی را شامل می شود.