مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
سنت ادبی
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی با وجود شباهت های معنایی و فکری با مثنوی های تعلیمی پیش از خود و حتی با وجود برتری نسبی آثاری چون حدیقه سنایی و مثنوی های عطار از دیدگاه زبان ادبی و ظرافت های هنری، بیش از آنها مورد استقبال خوانندگان و مخاطبان خاص و عام قرار گرفته و شهرت بیشتر یافته است. نظر نگارنده بر آن است که یکی از عوامل اصلی بقا و تداوم شهرت روزافزون مثنوی به سبب خروج از عادت،عادت گریزی مثنوی، به خصوص در نظم پریشان صورت و اصرار بر بیان جزئیات وقایع و توصیف روانی و رفتاری شخصیت های داستانی است که مقاومت اولیه و طبیعی در برابر این عادت گریزی ها و در نتیجه کار مثنوی را از طرف معاصران وی برمی انگیزد. هدف نگارنده در این مقاله بر آن است تا ابعاد گوناگون مسئله را بررسی و تبیین کند.
خوانش تطبیقی نگاه شفیعی کدکنی و عزّالدین اسماعیل به کارکرد سنت ادبی در مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۸)
97 - 110
حوزه های تخصصی:
سنت و مدرنیسم از مؤلفه های مهم ادبیات و نقد ادبی معاصر به شمار می آید که بسیاری از ناقدان ادبیات عربی و فارسی معاصر ازجمله عزالدین اسماعیل و محمدرضا شفیعی کدکنی بدان پرداخته اند. این دو شخصیت ادبی با تکیه بر ادبیات و نقد ادبی قدیم عربی و فارسی به تأثیر مثبت تعامل سنت و مدرنیسم و ضرورت کارکرد سنت در شعر معاصر عربی و فارسی تأکید دارند؛ بنابراین پژوهش حاضر، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی کوشیده است دیدگاه های نقدی عزّالدین اسماعیل و شفیعی کدکنی را درباره لزوم استمرار سنت ادبی در شعر معاصر عربی و فارسی بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که حضور سنت ادبی در شعر معاصر عربی و فارسی از دیدگاه این دو تا چه میزان است و رابطه سنت با مدرنیسم تعاملی است یا تقابلی. علاوه بر این، علت تشابه و اختلاف در اندیشه این دو ناقد چیست. نتیجه این پژوهش نشان داد هردو ناقد سنت و نوگرایی را به خوبی تجربه کرده اند و با اشراف کامل بر ویژگی های این دو حوزه، ضمن پایبندی و تعهد به موازین سنت، نوگرایی را در تعامل با آن دانسته اند. شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو ناقد هم معلول گرایش ها، نگرش ها، محیط، میدان رشد و فضای حاکم بر اندیشه های دو نویسنده است. از سویی ریشه های فرهنگی مشترک این دو شخصیت ادبی، به خصوص در حوزه نقد ادبی، آنان را دست کم در نگرش به موضوع تعامل سنت و مدرنیسم بسیار به هم نزدیک کرده است.
مخالف خوانی و ترک ادب شرعی، خصیصه بارز سبکی تقی دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقی دانش از فضلا و ارباب قلم و از شعرای گمنامِ صاحب سبکِ سنت گرای اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی است که تحت تأثیر اشعار و افکار شعرای سبک های: خراسانی، آذربایجانی، عراقی، مکتب واسوخت و بخصوص سبک هندی قرار گرفته است. در اشعار و غزلیات تقی دانش، با تأسی از شعرای نامدار سبک هندی، دو نوع اندیشه و نگرش متضاد از هم (موافق خوانی و مخالف خوانی(آشنایی زادیی و هنجارشکنی) به چشم می خورد، یعنی: زمانی نگرشش به عناصر و پدیده های شعری و شخصیت های مشهور داستانی و تاریخی و قرآنی و اسطوره ای، همان نگرش کلیشه ای و تک بُعدی و تکرار شونده در سنت دیرینه ادبی( سبک های شعری خراسانی، آذربایجانی، عراقی) است، زمانی نیز با تأسی از شعرای سبک هندی نسبت به همان عناصر و پدیده های شعری و شخصیت های مشهور نگاه متفاوتی ابراز داشته به هنجارشکنی و مخالف خوانی پرداخته است. منظور از مخالف خوانی(آشنایی زادیی) در شعر تقی دانش، که از خصایص بارز سبکی وی بشمار می آید، آن است که با تأسی از شعرای سبک هندی، به جهت دستیابی به «معنی بیگانه» و فرار از سنت دیرینه ادبی، در خصوص معانی و مضامین کلیشه ای و تک بُعدی و تکرار شونده در عرف و هنجار ادبی و شخصیت ها و عناصر مشهور داستانی و قرآنی و اسطوره ای از زوایه ای غیر عرفی نگریسته و به خلاف آمد عادت در خصوص آنها به قضاوت می نشیند و در خصوص عناصر و شخصیت های مذهبی و قرآنی، با تأسی از شعرای سبک هندی، ترک ادب شرعی می کند. نگارنده در این پژوهش موارد مخالف خوانی( آشنایی زادیی) و ترک ادب شرعی را از اشعار تقی دانش استخراج کرده و به ترتیب حروف الفبایی مورد بحث و بررسی قرار داده است. هدف از این تحقیق تعیین موارد مخالف خوانی( هنجار شکنی) و ترک ادب شرعی در محدوده شعر تقی دانش است. نتیجه تحقیق اینکه مخالف خوانی و ترک ادب شرعی در شعر دانش با تأسی از شعرای سبک هندی در حد قابل توجهی بکار رفته است.
«دوک همت» در دستان عنکبوت دورگه: پذیرش خلاق پروین اعتصامی از شعر والت ویتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
پروین اعتصامی (۱۲۸۵ ۱۳۲۰)، شاعر نامدار معاصر، در شعرهایش از منابع متعددی بهره برده است؛ اما نکته جالب توجه این است که او در تمام این برداشت های ادبی، اشعار خود را کاملاً از آثار پیشین متمایز می کند. پروین عناصری را که از آثار دیگران وام گرفته است هنرمندانه با عناصر شعر خود و سنت ادبی فارسی درمی آمیزد و آن را از آن خود می کند؛ به گونه ای که در برخی از موارد، ردیابی منابع پیشین بسیار دشوار است. همان طور که یوسف اعتصام الملک با ترجمه آثار از زبان های بیگانه به فارسی تلاش می کرد تا عناصر فرهنگی و ادبی دیگر فرهنگ ها را در دل فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بومی سازی کند، دخترش نیز با پذیرش خلاق ادبیات جهان، در همین مسیر قدم برمی داشت. پژوهش پیش رو با تمرکز بر شعر «جولای خدا»، سروده پروین و شعر «عنکبوتی ساکت و صبور»، سروده والت ویتمن، شاعر نامور آمریکایی، زوایای پنهان پذیرش خلاق پروین از ویتمن را آشکار می کند و با پیشنهادهایی درباره بازخوانی رابطه سنت و نوآوری و همچنین رابطه شعر معاصر فارسی و ادبیات جهان، به پایان می رسد.
سنّت حماسه سرایی در قیصرنامه ادیب پیشاوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
207 - 239
حوزه های تخصصی:
ادیب پیشاوری یکی از برجسته ترین شعرای سنت گرای دوره معاصر است که در افغانستان و ایران، در محضر بزرگان روزگار خود به کسب علم پرداخت و بر بسیاری از علوم زمان تبحر یافت. از ادیب، آثار گوناگونی به نظم و نثر بر جای مانده است که معروفترین آنها دیوان فارسی- عربی و «قیصرنامه» است. قیصرنامه منظومه ای است حماسی که ادیب آن را به تأثیر از شاهنامه فردوسی، در ستایش قیصر آلمان، ویلهلم، سروده است. از آنجا که ادیب شاعری سنت گرا بوده، انعکاس سنت های حماسی در قیصرنامه، فراوان به چشم می خورد. سنّت، بازتاب فرهنگی تجربه ها، دستاوردها و بینش های نیاکان است که از نسلی به نسل دیگر سپرده می شود و هر مؤلفی نه با یاری ذهن خود، بلکه با تکیه بر آن است که دست به آفرینش می زند. پژوهش حاضر قیصرنامه ادیب را با شش عنصر اصلی سنت حماسی یعنی انگیزه، قهرمان، ساختار، زبان، کاربرد اساطیر و بافت روایی بررسی نموده است. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که انگیزه ادیب از این حماسه سرایی، ملی نبوده و بیشتر به خاطر نفرت و انتقام جویی از استعمار انگلیس این منظومه را سروده است. او در زمینه کاربرد اساطیر و توصیف برخی از ویژگی های قهرمان در قالب سنت حماسه سرایی دست به آفرینش زده است. هرچند ادیب در کاربرد زبان، به سنت وفادار مانده، اما هنگام گزینش واژگان، به بافت کلام و محتوای داستان توجهی ندارد. در زمینه ساختار حماسی و بافت روایی نیز باید گفت قیصرنامه بافت و ساختار روایی ندارد و ادیب پیشاوری به این مسأله اصلاً توجه نکرده اس ت.
تجدد ادبی در عصر مشروطه و مسئله میراث ادبی کلاسیک (تحلیل از منظر نظریۀ جامعۀ کوتاه مدت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۱۸۲-۱۴۳
حوزه های تخصصی:
با وقوع انقلاب مشروطه بحث در ضرورت تحول فرهنگی و نوسازی ادبی و کیفیت آن رونق گرفت. یکی از محورهای مهم این بحث تعیین نسبت ادبیات کهن ایران با وضع جدید بود. نوگرایان این عصر، سنت ادبی را فاقد زایندگی می دیدند و به جای تلاش برای بازخوانی، به حذف آن کمر بستند. در مقابل، سنت گرایان با تقدیس سنت، نگاهی پرستش گرایانه را پی گرفتند که هرگونه نقد بر سنت کلاسیک را تقبیح می کرد. در این مقاله، پس از ارائه گزارشی تاریخی، سرفصل های نقد جریان نوگرا بر سنت کلاسیک فهرست شده است. این سرفصل ها عبارت اند از: زبانِ تاریخ گذشته، نخبه گرایی، نگاه محدود و منطقه ای، ناتوانی در قبال مقتضیات و نیازهای جهان جدید، توجیه کردن قدرت استبدادی، بی توجهی به کارکرد اجتماعی ادبیات و ماهیت غیرانقلابی و سازش کارانه. سپس این نگاه تخریب گرانه از منظر نظریه جامعه کوتاه مدت تحلیل شده است. این تحلیل نشان می دهد که نقد بی رحمانه تجددگرایان، مصداق بی توجهی به ضرورت انباشت سرمایه است. ضمن این که از فقدان مقوله نقد و نقش حیاتی آن در توسعه و پیشرفت فرهنگی حکایت دارد. همچنین این نقادان به ماهیت استبدادی حکومت که هیچ بدیلی برای آن متصور نبود توجهی نداشتند؛ همان طور که از نقش کلیدی نهاد قدرت در حیات اقتصادی جامعه فرهنگی غافل بودند.
بررسی برخی علل و زمینه های تغییر تخلص شاعران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
5 - 27
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ ادب فارسی، مخاطبانِ گونه گونِ شعر فارسی و حتی مردمِ هم روزگارِ شاعران قدیم و جدید، غالباً نامِ درست و کامل بسیاری شاعران را نمی دانسته اند و بیشتر، آن ها را بر اساس نامِ هنری و یا تخلص شعری شان می شناخته اند؛ بنابراین شاعران همواره در انتخاب تخلص، دقت و وسواس بسیاری به خرج می داده اند تا زیباترین و سازگارترین تخلص را برای خویشتن برگزینند. به همین سبب است که برخی شاعران بعد از مدتی درمی یافته اند که بنا به علل مختلف، نیاز است تخلص خود را تغییر دهند. باید در نظر داشت که «تغییر» آن هم از نوع «تخلص» تأثیری شگرف در تکوین و تداوم حیات شعری شاعران داشته است؛ یعنی وقتی که شاعری با تخلص قدیم، نامی برای خود دست وپا کرده بود و آن تخلص بر شعرهای وی نیز خوش نشسته بود، احتمال داشت با تغییرِ آن، ادامه حیات شعری خود را دچار چالش های سخت و دشوار نماید. در این جُستار، برخی دلایل تغییر تخلص شاعران به صورت توصیفی تحلیلی بررسی شده است و نشان داده شده که تغییر تخلص شاعران، به عنوان یک سنّت ادبی، تحت تأثیر شاخصه های سیاسی، اجتماعی، ادبی، فردی و غیره صورت پذیرفته است. دراین بین، برخی شاعران ضمن انتخاب تخلص جدید، تخلص قبلی خود را نیز رها نکرده اند و بعضی دیگر، تخلص جدید را در سروده های قبلی جایگزین تخلص قدیم کرده اند و گروهی دیگر، پایبندی چندان به تخلص جدید هم نداشته اند؛ گاه به تخلص قبلی بازگشته اند و گاه تخلص های تازه و تازه تر را آزموده اند که همه این موارد را می توان در خصوص هر شاعر به صورت جداگانه بررسی کرد.
تحلیل شیوه های بازنگری و نوآوری زلالی خوانساری در تصاویر موتیوهای گیاهی (مجموعه اشعار زلالی خوانساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
79 - 102
حوزه های تخصصی:
موتیوهای گیاهی و سنّت های ادبی مربوط به آنها یکی از وجوه تصاویر شعری زلالی خوانساری شاعر سبک هندی در سده یازدهم هجری را تشکیل می دهند. وی گاه به ضرورت و گاه به قریحه شعری به بازنگری سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی در شعر خود دست زده است. براین اساس، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، رویکردهای زلالی را در برابر سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی بررسی کرده است. دستاوردهای این پژوهش نشان داد وی در مواجهه با سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی سه رویکرد داشته است؛ تکرار سنّت ادبی، همراهی سنّت ادبی با تصویر تازه و نوآوری. بدین ترتیب یکی از رویکردهای شاعر تکرار سنّت ادبی بوده است که از بطن آن با روش های گوناگون تصاویر تازه شکل گرفته اند. افزون بر این زلالی خوانساری توانسته است با توانی که در آفرینش هنری تصاویر دارد، تصاویری نو و بدون پیشینه از موتیوهای گل سرخ، سرو، شقایق، شکوفه، غنچه، لاله و نخل پدید آورد که اغلب این تصاویر نو را از طریق تصویر مصراع دوم، شرح داده و تکمیل کرده است.