فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۵۴۱ تا ۵۲٬۵۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
77 - 112
حوزههای تخصصی:
در دوره باستان همواره ارتباط معناداری میان اصول و ارزش های سیاسی و اندیشه های دینی وجود داشته است. از این بین نخستین اصل، تعامل یا تقابل دین و حکومت داری است که با استناد به حماسه فردوسی یکی از ارکان مهم ساختار سیاسی ایران باستان بوده و در متون ادبی به آن پرداخته شده است. در ایام قدرت پادشاهان ایران باستان رابطه میان این دو، گاه با تعامل و گاه با تقابل همراه بوده است. در خلال مطالب شاهنامه، اشارات بسیاری به این موضوع شده است. در این جستار تلاش شده ضمن تحلیل موارد تعامل و تقابل بین این دو متغیر از منظر شاهنامه فردوسی، موارد تقابل و دلایل آن را از متن شاهنامه احصا و ضمن تجزیه و تحلیل نشان داده شود که این تقابل ها چگونه در سیستم حکومت داری تأثیر گذاشته است. این پژوهش به روش تحلیلی– توصیفی انجام شده و ساختار نهاد حکومت و دین به مقتضای هر دوره دسته بندی، سپس هر یک از دو متغیر با شواهد و قرائن تحلیل شده است. ضمن این پژوهش مشخص شد که در موارد متعددی تقابل بین این دو به نتایج مهمی منجر شده و همچنان که فرّه ایزدی، نشانی است از وجود رابطه عمیق میان حاکمیت و دین، تقابل این دو به نابودی ساختار سیاسی و نظام اجتماعی منجر شده است.
La notion de genre dans le degrés zéro de l'écriture .(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans Le Degré zéro de l'écriture, Roland Barthes se penche sur la notion d'une "écriture blanche", un style littéraire minimaliste qui aspire à se libérer des traditions et des conventions stylistiques héritées du passé. L'écriture blanche se veut neutre, transparente, dépouillée de tout artifice et des contraintes imposées par les genres littéraires. Barthes introduit les concepts clés de langue, de style et d'écriture, et examine comment ils interagissent et influencent la production littéraire. L'idée de l'écriture blanche, pour Barthes, est une tentative de rompre avec ces contraintes formelles et d'échapper aux classifications rigides des genres littéraires. Cependant, même cette écriture qui se veut neutre et dépourvue de style finit par être influencée par l'histoire et absorbée par la société. Ainsi, elle perd progressivement son caractère neutre et libre, devenant à son tour un nouveau cadre stylistique récupéré par les conventions littéraires. À travers Le Degré zéro de l'écriture, Barthes propose une réflexion profonde sur la difficulté, voire l'impossibilité, de créer une écriture totalement affranchie des contraintes historiques et sociales, tout en redéfinissant les rapports entre l'écrivain, son style, et la société.
فریاد خاموش زنان سیستان در «آییکَه» (لالایی های سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
187 - 218
حوزههای تخصصی:
آییکَه (â?i:ka) نوعی لالایی است که در منطقه سیستان خوانده می شود. با توجه به اینکه آییکه را معمولاً مادر برای کودک می خواند، دغدغه ها و احساسات مادر در آییکه نمود پیدا می کند. در جامعه سنتی که معمولاً زن صدایی ندارد، آییکه بهترین روشی است که یک زن بتواند سخن بگوید و مسائل خود را آشکارا بیان کند. نوشته حاضر به این پرسش پاسخ می دهد که مادر به عنوان یک زن در جامعه سنتی چه مسائل و دغدغه هایی دارد؟ این نوشته بر آن است که آییکه علاوه بر آرام کردن کودک و خواباندن دردانه، کارکردهای متعدد دیگری دارد که در چهار دسته کلی بررسی می شود. کارکرد آییکه در ارتباط با فرزند که مادر حس و حال خویش را خطاب به کودک و نسبت به او بیان می دارد. کارکرد دیگر آییکه در ارتباط با عشق و دغدغه های روحی مادر است که گوینده آییکه احساسات خویش را بروز می دهد و از ناکامی های گذشته خویش می گوید. سومین کارکرد آییکه در ارتباط با دیگران است که گوینده آن، گلایه های خود را به گوش دیگران می رساند. آخرین کارکرد آن در ارتباط با حیوانات است. تاکنون آییکه های سیستان، در کتابی مستقل جمع آوری نشده اند. بنابراین در این مقاله از دو روش تحقیقی بهره برده شده است. برخی از آییکه ها به روش کتابخانه ای و بخش زیادی به شیوه میدانی گردآوری شده است. پس از آن با کمک نرم افزار MAXQDA، مورد تحلیل قرار گرفته و به این نتیجه رسیده است که آییکه رسانه ای زنانه در جامعه سنتی است که زن به عنوان مادر می تواند سخن بگوید و دردهای خویش را بدون واهمه فریاد بزند.
خاقانی و موسیقی کلیسایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵) ویژه نامه خاقانی شناسی ۱
2 - 11
حوزههای تخصصی:
مناطق غربی دریای مازندران از سده ها پیش پایگاه آیین مسیحیت در ایران بوده است. در این کیش، موسیقی در برگزاری مراسم آیینی چه به صورت سازی و چه آوازی به کار می رود و شیوه ای دیرسال در کلیساهای مسیحی است. خاقانی شروانی به واسطه زاده شدن و پرورش در این ناحیه از ایران کهن و مراوده با مسیحیان و نیز آگاهی شایان توجهش از دانش موسیقی نظری و عملی، امکان آشنایی ژرف با گونه موسیقی کلیسایی برایش فراهم بوده است. در این مقاله با طرح این پرسش که خاقانی تا چه حدی با موسیقی کلیسایی مواجهه داشته و میزان آگاهی او از موسیقی کلیسایی چه اندازه بوده، در بستر مطالعات تاریخی آثار منظوم و منثور او در کنار منابع وابسته به موسیقی کلیسایی در سرزمین اران کاویده شد و موازین این پیوند کشف و طرح گردید. چنین برمی آید که خاقانی دست کم مؤلفه های اجرایی موسیقی کلیسایی را می شناخته است. وی به خوبی این را در معرفی نظام سازهای موسیقی کلیسایی و شیوه خواندن سرودهای کلیسایی در آثارش بازتاب می دهد. او در آثارش به متون سرودهای مسیحی اشاره ای نمی کند و از موسیقی دانان مسیحی که در زمره مقامات کلیسا به شمار می آیند سخنی نمی آرد اما به یقین نبودِ این موضوعات را دلیل نداشتن آگاهی و عدم ارتباطش نمی توان انگاشت چراکه هر داده در دسترسی در شعر و نثر شاعر بروز نمی کند.
تحلیل تصویرشناختی دختری در پاریس اثر شوشا گاپی: میان کلیشه سازی و واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرشناسی، رویکردی در ادبیات تطبیقی است که به بررسی چگونگی شکل گیری و بازنمایی «دیگری» در بستر تعاملات فرهنگی می پردازد و دریچه ای تازه به درک هویت ها و تفاوت های میان فرهنگی می گشاید. پژوهش حاضر به تحلیل تصویرشناسانه بازنمایی «دیگری» در کتاب دختری در پاریس اثر شوشا گاپی پرداخته است. این تحقیق با بهره گیری از نظریات دانیل هانری پاژو در حوزه ی تصویرشناسی، به بررسی واکنش های «مشاهده گر» در مواجهه با فرهنگ و جامعه پاریس پرداخته و تلاش می کند تا مشخص کند آیا گاپی در بازنمایی های خود گرفتار کلیشه ها و پیش داوری های رایج بوده یا از آن ها فراتر رفته است. بر اساس این نظریات، سه نوع نگاه در مواجهه با «دیگری» قابل تشخیص است: جنون، ترس و علقه. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نگاه گاپی به «دیگری» به نگاه علقه ای نزدیک است، جایی که فرهنگ بیگانه نه برتر از فرهنگ «مشاهده گر» تلقی می شود و نه فروتر از آن، بلکه تعاملی دوسویه و هم سطح میان «مشاهده گر» و «مشاهده شده» شکل می گیرد. گاپی با تجربه ی زیسته طولانی مدت خود در پاریس، از کلیشه ها و اسطوره های مرسوم سفرنامه نویسان دوره قاجار فاصله گرفته و توانسته به کلیشه زدایی بپردازد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و با تمرکز بر جنبه های مختلف زندگی اجتماعی و فرهنگی مانند زندگی دانشجویی، نظام آموزشی، بحران مسکن و هنر، به واکاوی دقیق تری از «من» و «دیگری» پرداخته است. این پژوهش نشان می دهد که گاپی نه تنها موفق شده است تصویری واقع گرایانه تر از جامعه پاریس ارائه دهد، بلکه توانسته است از خلال این مواجهه ی فرهنگی، به شناختی عمیق تر از هویت خود نیز دست یابد.
تعریف ادبیات الکترونیک و پیشنهاد یک اصطلاح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
160 - 193
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تلاش دارد در مفهوم اصطلاح نوظهوری که در مجامع فارسی زبان، با عنوان ادبیات الکترونیک/دیجیتال شناخته می شود، کاوش کند و با مرور برخی ویژگی های بنیادین آن، مانند «تعاملی بودن»، «چندرسانگی»، «وابستگی به محاسبات رایانشی» و «سخت پیمایی و غیرخطی بودن»، شناختی ملموس از آن به دست دهد. در دهه های اخیر، به دلیل چارچوب های نظریِ در حال تحول، تعریف ادبیات الکترونیک فرایندی پیچیده بوده است. مقاله حاضر سعی دارد با طرح ریزی پنج دوره «مفاهیم اولیه و ظهور فرامتن (نیمه نخست 1990 2000)»، «سخت پیمایی آرسِت و توجه به نقش تعامل (نیمه دوم 1990 2000)»، «کرشنباوم و مادیت متن الکترونیکی، هایلز و امر ادبی (2000 2010)»، «برجسته شدن روایت گری تعاملی و بازی مانندی (2010 تاکنون)» و «چالش تعریف در دوران هوش مصنوعی» نگاهی تاریخی به تلاش محققان برجسته این حوزه داشته باشد و درنهایت تعریفی روشن گر از ادبیات الکترونیک ارائه دهد. از طرف دیگر، مقاله حاضر، در ترجمه اصطلاح «electronic literature»، با ذکر دلایل مختلفی ازجمله «کژتابی اصطلاح ادبیاتِ الکترونیک»، واژه «کُدَبیات» را به جای ترجمه تحت اللفظی «ادبیات الکترونیک» پیش نهاد می دهد.
Structural and Reverse Racism in Morrison’s God Help the Child: A Black Feminist and Psychoanalytic Reading
حوزههای تخصصی:
In God Help the Child (2015), the overarching argument of this article is that Sweetness is incapable of conveying a meaningful reflection of her “true self”. Her frailty to love and respect herself makes her vulnerable to exchange the same emotions with Bride. The objective of this paper is to scrutinize the impact of colorism and color-blindness on the lives of African-American women. We try to respond to two fundamental questions, namely how can “looking-glass-self” theory be applied on the maternal bond between Sweetness and Bride? and second, what is the impact of intersectionality or matrix of the social domination on the lives of Sweetness and Bride in God Help the Child (2015)? Drawing upon Collins’s Black Feminist and Winnicott’s Psychoanalytic theories, we try to examine multi-faceted aspects of racism, including reverse racism, structural racism, intersectionality, matrix of the social domination, and common stereotypical images attributed to Black women with a holistic approach. Although socio-cultural White ideology is dominant to Bride’s Blackness, Bride rescues herself from the hatred of her own world by furnishing a kind of domination over other women and companies by her physical beauty and success in expanding cosmetics business. She turns her dark skin color into a marvelous asset in the guise of the White clothing.
نشانه شناسی کهن الگوی زن وحشی با توجه به شخصیت فرانک و تهمینه براساس تقابل و تشابه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
131 - 156
حوزههای تخصصی:
از آغاز پیدایش دانش نشانه شناسی در جهان بیش از چند دهه می گذرد که در این زمینه از چشم اندازهای گوناگون به شناسایی و بررسی نشانه ها پرداخته شده است. نشانه شناسی روشی پژوهشی است که سعی در تأویل معنا از صورت دارد. تقابل، در زبان شناسی و نشانه شناسی و نیز در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عنصری اساسی و مفهومی کلیدی است که در تفسیر و تأویل معنا به آن توجه می شود. کهن الگویی زن وحشی مبحث جدیدی است که از یافته های یونگ اخذ شده است. کلمه «وحشی» به مفهوم منفی امروزیِ آن، یعنی مهارشدنی نیست. این کهن الگو به مفهوم مادر ازلی و نخستین موجود سلاله مادر با ویژگی یاریگر، خردمند و پرورنده... است. مقاله حاضر به موضوع نشانه شناسی و تقابل و کهن الگوی زن وحشی با توجه به شخصیت فرانک و تهمینه می پردازد. در این پژوهش با توجه به کهن الگوی زن وحشی، شخصیت فرانک یاریگر نیک، در برابر عنصر شر (ضحاک) و ازنظر خویشکاری مادرانه از جنبه ای شبیه و ازجهتی در تقابل با تهمینه است. فرانک نماد مادر پرورنده و تهمینه نماد مادر فروگیرنده است؛ بنابراین شخصیت فرانک در برابر تهمینه در تقابل است. در این پژوهش، نماد به عنوان یک عنصر نشانه شناسی به درک کهن الگو کمک می کند. نشانه شناسیِ نمادهای سپندارمذ، آناهیتا، گاو برمایه، پری و... در این دو داستان، فهم ما را از داستان پذیرفتنی تر می کند. تقابل نور و تاریکی را می توان به صورت پنهان در خویشکاری فرانک یافت، صورت دیگری از آشتی ناپذیری نیک و بد که زیربنای اساطیر ایرانی است.
واکاوی اندیشه ی انتقادی دررمان های مهاجرت تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
265 - 297
حوزههای تخصصی:
مکتب تطبیقی اروپای شرقی تحت تأثیر فلسفه مارکسیستی زیرساخت های جامعه یعنی زمینه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را باعث پدیدآمدن روساخت های فرهنگی می داند.نظر به اهمیت ادبیات مهاجرت،دراین جستار با هدف بررسی مقوله های آسیب زای مهاجرت،اندیشه انتقادی نویسندگان دو رمان تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون بررسی شده است.باتوجه به اینکه در این دو رمان همسانی هایی در طرح وقایع تاریخی و مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دیده می شود، با تکیه بر روش توصیف و تحلیل بر پایه الگوی مکتب اروپای شرقی، بسترهای اجتماعی و سیاسی و مسائل فرهنگی مؤثر بر شرایط مهاجر موردواکاوی قرارگرفته است.رهیافت پژوهش نشان می دهد:نویسندگان با طرح مسأله ناامنی و شئ انگاری، نمودی از جبر شرایط را به تصویرکشیده اند که این امر در ارتباط با حوادث تاریخی کشورهای مهاجرفرست است. همچنین با انتقاد از حکومت ها و به چالش کشیدن تفکر ایدئولوژیک و بیان مسأله آزادی اندیشه و ارتباط آن با حوادث تاریخی کشورهای خود به انتقاد از خفقان اجتماعی و سیاسی پرداخته و با طرح مسائل فرهنگی در قالب گسست فرهنگی، سرگردانی و از خودبیگانگی مهاجران ترسیم نموده ند.
مفهوم واژه آزادی در اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
211 - 223
حوزههای تخصصی:
بدیهی است که آزادی یکی از ضروریات اولیه ی زندگی و رشد و تعالی بشر است. از نگاه دینی و فرهنگی نیز انسان آزاد خلق شده است. اساساً بلوغ و کمال انسان در سایه برخورداری از نعمت آزادی میسر خواهد بود چراکه ضروری ترین نعمت الهی به بشر برای تضمین رشد او محسوب می شود. برای همین است که انسان دوره ی معاصر اگرچه با مسائل متعددی چون فقر و نابرابری و امثال آن روبه روست اما هرگز فقدان آزادی را برنمی تابد. چرا که با بیان مفهوم آزادی و موضوعات مرتبط با آن چون نقش شاعر متعهد و آزادی خواه را در بیداری و آگاهی جامعه خویش روشن می نماید که از اهداف اصلی این مطالعه می باشد و از روش توصیفی- تحلیلی استفاده کرده است در این روش تلاش می شود مباحث راهبرد کیفی و مفهومی در این پژوهش تسرّی داده شود. نتایج مربوطه حاکی از آن است که وی شاعری معروف به فریاد و مبارزه است و از آنجا که بر اوضاع و احوال جامعه مسلط است به هر طریقی سخن خود را می گوید تا بدین گونه نقشی در جامعه خویش داشته باشد.
هستی شناسی انسان در شاهنامه و مهابهاراتا بر بنیاد نیکی و بدی اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
161 - 180
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد مهم در هستی شناسی انسان در اسطوره، بنیاد نیکی و بدی است. همواره نیروهای بدی و نیکی در جدال با هم هستند و سرانجام نیروی نیکی بر بدی پیروز شده است. بر این اساس، آفرینش انسان، زندگی انسان در جهان، ارتباط او با هستی و فرجامش قابل تفسیر است. در این مقاله، بخش اساطیری شاهنامه فردوسی با مهابهاراتا در این موضوع به شیوه توصیفی-تحلیلی، بررسی تطبیقی شده است. نتایج بررسی، مشابهت را نشان می دهد؛ چنانکه در هردو اثر، بنیاد نیکی و بدی، بر هستی پذیری و آفرینش انسان، اهداف آفرینش انسان، روابط انسان درون خانواده و سطح ملی تأثیر گذاشته است. نیروهای بدی به صورت دیو، اهریمن یا شخصیت های اهریمن صفت، پیوسته در جدال با نیروهای نیکی قرار گرفته اند؛ سرانجام باتوجه به اهداف آفرینش انسان در اسطوره، نیروهای نیکی پیروز می شوند. جدال کیومرث با اهریمن، فریدون با ضحاک و نیز تورانیان و ایرانیان در شاهنامه، درمقابل جدال کوران و پاندوان در مهابهاراتا، نمونه مشخص و مشابهی بوده که به واسطه مطالعه آن، ساختار هستی شناسی انسان بر بنیاد نیکی و بدی، نمایان می شود. در این تشابه، پاندوان و ایرانیان با ذات نیک آفریده شده اند و هدف از آفرینش آن ها مبارزه با نیروی بدی است و اگرچه مدتی بدی چیره شده؛ سرانجام هردو پیروز می شوند و دوره نیکی آغاز می شود.
تحلیل و بررسی انسجام و هماهنگی انسجامی دو داستانک از مثنوی معنوی بر اساس نظریه انسجام هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
115 - 136
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی موردتوجه تحلیل گران متن، انسجام متن است. هلیدی از زبان شناسانی است که علاوه بر توجه به معناگرایی و بافت موقعیت و کارکردهای متن، به انسجام متن نیز توجه کرده است. در این مقاله توصیفی-تحلیلی براساس نظریه نقش گرای هلیدی، عوامل انسجام متن، در دو داستانک از مثنوی مورد ارزیابی قرارگرفته است و نگارندگان در این جستار بر آن هستند تا نشان دهند، مثنوی مولوی، قابلیت های زبانی و انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی شایسته ای دارد و این نظریه را می توان برای مشخص کردن میزان انسجام و هماهنگی انسجامی در متون نظم روایی به کار گرفت. یافته های داستانک عاشق و معشوق نشان می دهد که بیشتر فرایندها، مادی هستند و حذف و ارجاع در انسجام دستوری و تکرار در انسجام واژگانی و رابطه سببی در انسجام پیوندی این متن غلبه دارند؛ ولی در داستانک بقال و طوطی، غلبه با فرایندهای ذهنی و سپس مادی است و جایگزینی و حذف و ارجاع از عوامل انسجام دستوری، نقش مهمی در فضاسازی و ساخت محور عمودی دارد. باهم آیی و تکرار چندان مشهود نیست، ولی پیوندهای تقابلی و سببی و زمانی با قوت تمام به کار گرفته شده اند. گفتمان برتری عشق و ناتوانی عقل، هر دو متن را منسجم تر کرده اند که با کلیت مثنوی مطابقت دارد.
معرفی و بررسی ویژگی های زبانی نسخه خطی مثنوی زینت الانجمن اثر میرزا حسن کفّاش اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
47 - 72
حوزههای تخصصی:
مثنوی زینت الانجمن در بحر متقارب با دوهزار بیت و در مدح و منقبت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است که شامل مرثیه امام حسین(ع) نیز می شود. این اثر متعلق به میرزا حسن کفّاش اصفهانی از شاعران دوره بازگشت در قرن سیزدهم است که متأسفانه درباره زندگی وی هیچ منبع مُتقَن و موثقی وجود ندارد. در هیچ یک از فهرست های نسخ و دست نوشته های فارسی، نامی از مثنوی زینت الانجمن نیست و تنها یکی از دو نسخه موجود دیوان کفّاش (نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی) با این مثنوی آغاز شده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای ابتدا به ویژگی های نسخه شناسی این اثر پرداخته و آنگاه مختصات زبانی آن را تحلیل کرده است. کفّاش اصفهانی در سرودن این مثنوی به شاهنامه فردوسی نظر داشته است. شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه های نامأنوس و دشوار است. لغات مهجور و ترکیبات عربی در دیوان او اندک است و تعبیرات و عبارات عامیانه، زبان شعر او را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک کرده است.
نقد روان شناختی اشعار حسین پناهی بر اساس نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو
منبع:
مطالعات ادبیات معاصر ایران سال ۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
43- 71
حوزههای تخصصی:
بسیاری از افکار و احساسات شاعران و نویسندگان در آثارشان نمود می یابد، از این رو مطالعه در آثار آنان، بستر مناسبی برای شناخت جهان ذهنی و شخصیتی شاعران و نویسندگان است. حسین پناهی (1335- 1384 ش)، از نامداران شعر و ادب ایران در سده چهاردهم، در اشعارش، اندیشه ها و احساسات گوناگون خود را به نمایش گذاشته است؛ ت ا ج ایی ک ه ب ه پشتوانه مطالعه در آن، می توان به میزان قابل توجهی، به شخصیت او پی برد. پژوهش حاضر، با روشی توصیفی- تحلیلی، و با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای، بر آنست تا با نقد روان شناختی اشعار حسین پناهی، بر اساس نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو، به شناخت شخصیت این شاعر بپردازد. نظریه مذکور که از نظریه های مطرح و مشهور در مکتب انسان گرایی دانش روان شناسی است، در بعضی از آثار ادبی، از جمله شعر، و نیز داستان هایی که ماهیتی انسان محور دارد، به عنوان رویکردی مهم در نقد روان شناختی این آثار، قابل کاربست است. بنا به یافته های پژوهش، اشعار حسین پناهی نمودار مناسبی از وجوه گوناگونی از شخصیت اوست. در شخصیت این شاعر، هر پنج سطح از سلسه مراتب نیازهای معرفی شده در نظریه خودشکوفایی آبراهام مازلو، قابل مشاهده است. نیز آن که اگر چه فرایند ارضای نیازهای مربوط به سه سطح اول، در شخصیت حسین پناهی، دچار نواقص و نارسایی هایی بوده است، اما باید او را در شمار آن دسته از استثنائاتی قلمداد کرد که صرف نظر از این نواقص و نارسایی ها، به سطح خودشکوفایی نائل آمده است.
بررسی بازتاب فرهنگ هند و ایران در تزئینات لباس بانوان هند و بلوچ (مطالعه موردی: رودوزی های هند و بنارسی دوزی های بلوچ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
213 - 230
حوزههای تخصصی:
ایران و هند دارای تاریخ و فرهنگی غنی در زمینه دوخت های سنتی هستند. این دو سرزمین در ادوار مختلف تاریخی با هم ارتباطاتی داشته و این موضوع باعث تأثیرپذیری آن ها از هم در هنرهای مختلف ازجمله گلدوزی شده است. شناسایی زری دوزی های هند و بنارسی دوزی های بلوچستان، دسته بندی نقوش، نحوه ترکیب بندی طرح ها، معرفی انواع تکنیک های دوخت و تأثیرپذیری فرهنگی این دو سرزمین در زمینه تزئینات پوشاک، از اهداف این پژوهش هستند. پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تاریخی و تطبیقی درپی پاسخ به این پرسش هاست که برای تزئین لباس های تزئین شده هند و بنارسی دوزی های بلوچستان از چه تکنیک هایی استفاده شده است؟ ترکیب بندی نقوش در این رودوزی ها به چه صورت است؟ بین نقوش تزئینی کارشده روی این لباس ها چه اشتراکات و افتراقاتی موجود است؟ همچنین اطلاعات پژوهش به صورت کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل 8 نمونه از لباس های بانوان بلوچ و هند با رودوزی های لاکنو، دهلی، بنارس، گجرات هند، چابهار و کراچی بلوچستان است. نتایج نشانگر آن است که در این دو سرزمین، اشتراکات بسیاری در نقوش، تکنیک های دوخت، نحوه نقش پردازی و اجرای نقوش و همچنین مواد اولیه برای تزئین لباس بانوان وجود دارد. نقوش در هند در اکثر موارد دارای فلسفه و مفهوم اجتماعی، تاریخی، اعتقادی و اسطوره ای است؛ درحالی که در پوشاک بلوچستان، تزئینات فقط جنبه زیبایی داشته و مفهوم خاصی را حمل نمی کنند. نقوش هندسی و گیاهی، بالاترین کاربرد را در بلوچستان داشته؛ اما در هند علاوه بر آن، نقوش حیوانی و انسانی هم رایج است.
Ecriture féminine en France et en Iran: de la définition aux stratégies discursives(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
L’écriture féminine est un moyen pour les femmes de s’exprimer, de se libérer des discours dominants masculin, et de revendiquer leurs places dans les créations littéraires. Théorisée par Hélène Cixous, ce type d’écriture existe depuis l’invention de la langue par l’humain, car elle relève du regard féminins, mais réprimée par le phallocentrisme. Les termes péjoratifs comme « féminisme » par Alexandre Dumas et « bas-bleus » par Barbey Aurevilly montrent les revendications des femmes à la fin du XVIIIe et au XIXe siècle. Elle est classifiée en trois générations en Iran et en France. La première génération commence avec Rabia Balkhi et Marie de France. La deuxième, liée au féminisme du XIXe siècle, apparaît avec des personnages audacieux comme « Lélia » de George Sand et de nouveaux thèmes comme l’identité féminine redéfinie par Parvin Etesami. La troisième génération commence avec la deuxième vague féministe et l’apparition de « Le deuxième sexe » de Simone de Beauvoir, ainsi que le débat sur la dualité de la langue neutralisée/sexualisée et une poétique phallocentrique. Hélène Cixous et Luce Irigaray ont défini les caractéristiques d’une langue féminine. Des exemples incluent « Claudine en ménage » de Colette et « L’île d’errance » de Simine Daneshvar. Julia Kristeva a approfondi ce débat en introduisant la mouvance du sujet dans la chora sémiotique, menant à une transformation perpétuelle. Cette théorie s’applique dans «La femme gelée» d’Annie Ernaux et «On s’y fera» de Zoya Pirzad, montrant des exemples contrastés entre la France et l’Iran.
از روایت دینی به روایت مردمی: تحلیل روایت شناختی داستان یوسف و زلیخا در تفسیر میبدی و منظومه خانای قُبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
235 - 271
حوزههای تخصصی:
تغییر روایت یک داستان به عنوان نشانه ای کلان از یک سو بر عدم مقبولیت روایت پیشین در جامعه فرهنگی موردهدف و تلاش برای حذف واقعیت بازنمایی شده در آن دلالت دارد، از سوی دیگر نیز این مسئله را نشان می دهد که با روایت آفرینی جدید، مطابق انتظارات آن جامعه واقعیت سازی انجام شده است. داستان یوسف و زلیخا که روایت آن در ادبیات تفاوت بنیادینی با منابع دینی دارد، مصداقی از مقوله تغییر روایت برای همسوسازی داستان با خواسته ها و انتظارات جمعی است. گفتمان و نظام معنایی ارزشی حاکم بر روایت دینی این داستان، اخلاقی تعلیمی است که بر نکوهش هوسرانی و خیانت زلیخا و نیز ارزش بخشی به پاکدامنی یوسف بنا شده است. با تغییرات و دستکاری هایی در این روایت، روایت دیگری برای داستان تولید شده است که ساختار و گفتمان کاملاً متفاوتی دارد. در روایت ادبی مردمی گفتمان عشق و دلدادگی حاکم است که در آن، زلیخا به عنوان سوژه با عشقی پاک برای رسیدن به معشوق تلاش می کند. هدف از این پژوهش، تبیین عوامل و انگیزه های دخیل در تغییر روایت این داستان و نیز تشریح تغییرات صورت گرفته در ساختار روایت و نشانه معناشناختی هرکدام از این تغییرات است. نتایج به دست آمده دالّ بر این است که به دلیل ماهیت این داستان، برای تغییر روایت آن نمی توان مبنای ایدئولوژیکی قائل شد تا منشأ این تغییر روایتی را به عوامل سیاسی، تاریخی و اندیشگانی نسبت داد، بلکه عوامل و انگیزه های عاطفی، روانی و ارزشی در این تغییر روایت نقش تأثیرگذار داشته اند.
شهِ نوذری در روایات ملی (طوس در اسطوره، حماسه و تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
19 - 40
حوزههای تخصصی:
روایات طوس، پهلوان و شاه زاده نوذری، از روزگار اوستا تا دوران تدوین متون تاریخی و حماسه ملی ایران، دست خوش دگرگونی های بسیاری شده است. طوس که در اوستا، پهلوانی نام آور و یلی جنگ جو معرفی شده، در شاهنامه فردوسی شاه زاده ای است که از پادشاهی دور مانده و به بی خردی و سبک سری شهره شده است. این دوگانگی شخصیتی می تواند برآمده از تفاوت هایی باشد که در روایات خاندان نوذر دیده می شود. شرح فردوسی از روایات نوذریان با متون پیش و پس از شاهنامه تفاوت های بسیاری دارد. کردارهای گوناگون شخصیت های اسطوره ای-حماسی در حوزه تغییرات ناشی از سیر اسطوره، فرایند تکامل حماسه و نیز اختلاف روایات قابل بررسی است. در این پژوهش با بررسی روایاتِ مربوط به طوس (از اوستا تا متن های تاریخی)، تصویر روشن تری از او ارائه و درباره تغییرات کار و کردار طوس در گذار از اسطوره به حماسه و دلایل این دگرگونی بحث شده است.کلیدواژه: طوس، شاهنامه، اسطوره، حماسه، متون تاریخی.
مبانی درست نویسی در زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
73 - 88
حوزههای تخصصی:
بحث از خطاهای زبانی و تمرکز بر اصلاح خطاهای نوشتار از موضوعاتی است که در بسیاری از کتاب های ویرایش و نگارش مطرح شده است. در این کتاب ها بدون توجه به مبانی درست نویسی، خطاهای زبانی مطرح شده و در نتیجه اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای بسیاری در این کتاب ها راه یافته است. این درحالی است که هرگونه بحث درباره درست نویسی مستلزم تبیین اصول و مبانی آن است. نظر به نبودِ بحث روشمند در حوزه مبانی درست نویسی، در این پژوهش کوشش می شود ضمن مرور و نقد دیدگاه های ابوالحسن نجفی، خسرو فرشیدورد، میرشمس الدین ادیب سلطانی و ناصرقلی سارلی معیارهایی برای درست نویسی پیشنهاد شود. نتایج این بررسی نشان می دهد یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درست نویسی به آن اهمیت داده نمی شود، توجه به سبک ها و گونه های مختلف زبان است. زبان معیار گونه های مختلفی دارد که از بین آنها گونه اداری، رسانه ای، ادبی و علمی شناخته شده تر است. با توجه به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونه ها با گونه های دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درست نویسی به این تفاوت ها توجه شود. همچنین، ضروری است در تدوین قواعد درست نویسی به تحولات زبان در ادوار زبانی مختلف و نیز گفتار توجه شود. بسیاری از الگوهای زبانی و گفتاری به تدریج به برخی از گونه های نوشتاری راه می یابد. پراکندگی ها و نبودِ معیارهای صریح در پژوهش های پیشین منجر به پیشنهاد معیارهایی برای درست نویسی در این پژوهش شد. این معیارها عبارت است از: 1. سره گرایی؛ توجه به ویژگی های صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛ 2. توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 3. اقتصاد زبانی یا کم کوشی؛ 4. پیشینه زبان و انطباق گفتار و نوشتار. لازم است این معیارها در کنار هم و با توجه به تفاوت ها و تنوعات زبانی در نظر گرفته شود.
بازنمایی شخصیت اسکندر و دارا در دو نامه از اسکندرنامه نظامی با توجه به لایه توصیف در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکندر در منابع گوناگون دوره اسلامی، به ویژه اسکندرنامه ها در قالب شخصیتی محبوب تصویر شده است. نظامی هم در اسکندرنامه خود تلاش دارد چهره ای از یک شاه آرمانی را در قامت شخصیت اسکندر معرفی کند. در این پژوهش دو نامه از دارا و اسکندر در شرف نامه نظامی براساس ابزار عبارت بندی افراطی، شمول معنایی، تضاد معنایی، واژگان نشان دار، استعاره ها، انواع جمله، فرآیند اسم سازی، وجه، وجهیت، ضمایر، شیوه های اقناعی، پیوند جملات، قراردادهای تعاملی و ساختارهای گسترده تر در متن از لایه توصیف تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف بررسی شد. با توجه به این ابزار، این دستاورد حاصل شد که نظامی تمایل دارد دارا را شخصیتی مغرور، خودبرتربین، انحصارطلب، بی خرد، کهنه گرا و خوشگذران و درمقابل او، اسکندر را شخصیتی خردمند، خداترس، جنگجو، جوان، سخنور و قدرتمند بازتاب دهد. همچنین سخنان دارا همواره تند و صریح و سخنان اسکندر غیرمستقیم و در لفافه است.