فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۵٬۹۶۱ تا ۴۵٬۹۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
جایگاه و نقش «زن» در اجتماع و نگرش های مثبت و منفی در این باب موضوعی است که همواره، از دیرباز و پرتکرار در ادبیات شرق و غرب، از کلاسیک تا مدرن بازتاب داشته است. به ویژه امروزه با اوجگیری موج گرایش های اجتماعی زن مدار و فمینیستی و تسرّی آن به حوزه ادبیات، سخن در باب تلقی های یکسویه نویسندگان آثار ادبی و فراتر از آن دیدگاه های زن ستیزانه، بیش از پیش محل بحث و پژوهش است. مقاله حاضر با رویکردی به این مهم، در میان آثار کلاسیک ادبیات جهان، هزار و یک شب از مشرق زمین و قصه های کنتربری اثر جفری چاسر داستانسرا و شاعر شهیر انگلیسی از غرب را به دلیل تناسب زمانی، سبک ادبی و مشابهت بستر اجتماعی روزگار خلق دو اثر، برگزیده و مؤلفهء «زن» را در آن ها مورد بررسی تطبیقی و همسنجی قرار داده است و در پایان به دریافت دیدگاه هایی کمابیش مشترک با دامنه ای پارادوکسیکال از مفاهیم زن ستیزانه- زن ستایانه در دو اثر مذکور، منجر شده است
طبقه بندی و تحلیل بن مایۀ "آغاز عشق" در منظومه های عاشقانۀ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
99 - 116
حوزههای تخصصی:
یکی از بن مایه های داستانی در منظومه های عاشقانه، آغاز عشق عشّاق آن است. در این منظومه ها نویسنده هنر خود را به کار می گیرد تا اوّلین جرقّه ایجاد عشق را حادثه ای زیبا و به یادماندنی توصیف کند. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی، به این سؤالات پاسخ می دهد که بن مایه آغاز عشق را در منظومه های عاشقانه فارسی چگونه می توان طبقه بندی کرد و هر یک از این طبقه بندی و زیرگونه ها در روایت داستان چه نقشی ایفا می کند؟ برای این منظور کتاب "یک صد منظومه عاشقانه فارسی" (ذوالفقاری،1394) مبنای کار قرار گرفته است. براساس نتایج به دست آمده، آغاز عشق با دو کنش "دیدن" و "شنیدن" و در انواع گوناگون، در سیر حوادث به وقوع می پیوندد. دیدن معشوق به صورت مستقیم، دیدن در خواب و دیدن تصویر وی، مشهورترین انواع آغاز عشق به واسطه دیدن محسوب می شود. آغاز عشق با دیدن تصویر فقط بین عشّاق ایرانی و عرب کاربرد داشته است. شنیدن توصیف معشوق و یا شنیدن صدای وی نیز از انواع دیگر آغاز عشق است و در میان همه ملّت ها به جز اعراب رایج بوده است. نقش بن مایه مذکور از آن جهت است که تا زمانی که اوّلین جرقّه عشق زده نشود و آغاز عشق صورت نگیرد ساختار روایی منظومه عاشقانه شکل نخواهد گرفت.
بررسی سوانح حیات ابوالقاسم لاهوتی و نقد منابع ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۱۶
145 - 166
حوزههای تخصصی:
آگاهی هایی که درباره حیات پرهول و حادثه ابوالقاسم لاهوتی( 1264- 1336 ش) شاعرعصر مشروطه و معاصر در منابع ایرانی انعکاس یافته است چنان با ابهام و تناقض آمیخته است که بر اساس آن ها دشوار می توان تصویر روشنی از زندگی و سوانح حیات او ترسیم کرد. منابعی که به شرح احوال او پرداخته اند عمدتاً پس از قیام بد فرجام و گریز و غیبت او از ایران به تحریر درآمده و از همین رو از شائبه انواع شایعات و افسانه پردازی ها مصون نمانده اند. زندگی پرماجرای او نیز که فاصله لاهوت و ناسوت را شتابان درنوردید، و نیمی از آن را در سال های آشوب ناک دوره مشروطه و جنگ جهانی اول در ایران و ترکیه گذرانید و نیمی دیگر را در آن سوی دیوارهای آهنین اتحاد جماهیر شوروی، زمینه های لازم را برای قصه پردازی و شایعه سازی درباره او فراهم آورده و دست یابی به اطلاعات دقیق را با دشواری مواجه کرده است؛ از همین رو نه فقط آن چه گزارش گران احوال لاهوتی در زمان حیاتش در خصوص حوادث زندگی ودیدگاه ایدئولوژیک او نقل کرده اند غالبا ازدقّت و یا صحّت لازم برخوردار نیست، بلکه پژوهندگان متأخر شرح احوالش نیز درذکر رخدادهای زندگی او ازلغزش و خطا مصون نمانده اند، در این مقاله می کوشیم با بهره گیری ازاسناد و منابعی که کمتر مورد عنایت پژوهندگان زندگی و احوال لاهوتی قرار گرفته است و نیز باتحلیل محتوایی برخی از سرودهای او، ضمن نقد آگاهی های مندرج درمنابع ایرانی، بر پاره ای ابهامات و تناقضات موجود پرتو افکنیم و از این رهگذر تصویر دقیق تری از برخی جوانب حیات ادبی ، ایدئولوژیک وسیاسی او به دست بدهیم.
تجلیات الحنین فی الاستذکار الشعری (قصیده "إلی النجف الأشرف بلدی الحبیبه" للشیخ أحمد الوائلی و"ملحمه حیدر بابا الترکیه" لشهریار نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاستذکار حاله إنسانیه یشترک فیها جمیع الناس، لکنّها تکون مختلفه عند الشعراء وفی الفن عموماً؛ فالذکریات تعدّ مصدراً مهماً یعتمدها الشعراء والفنانون فی تشکیل تجاربهم الأدبیه والفنیه وإثرائها. إنّ الحنین مقترن بالاستذکار وللشاعر ممکن أن یجعلَ منه الأساس الذی یرکِّز علیه بناء قصیدته. قد کان اغترابُ الشاعرِ المثیرَ الأولَ للحنین الذی کان مدعاه للاستذکار الشعری المتنوع الذی افضی إلی تشکیل القصیده موضوعیاً وفنیاً. أنشد الشیخ الوائلی قصیده "إلی النجف الأشرف بلدی الحبیبه" بعد اغترابه عن موطن طفولته وصباه وشبابه، مدینه نجف الأشرف، فی قصیدته یعرب عن حنینه إلی بلده ویستعرض ذکریاته واصفاً بلده بأبهی الأوصاف ویکشف عن معنی داخلی مضمر فی أعماق الشاعر یؤکد علاقته بمدینته وعمق هذه العلاقه ومن جانب آخر إنّ شهریار الشاعر الشهیر الإیرانی أنشد ملحمه"حیدربابا" باللغه الترکیه بعد اغترابه عن مولده ویعبر فیها الشاعر عن ذکریاته عن طفولته وصباه والحسره علی أیامه الّتی انقضت فی الریف عند تنوره جبل حیدربابا. هذه دراسه مقارنه لهاتین القصیدتین من خلال دیوانهما متبنّیهً المنهج الوصفی-التحلیلی علی أساس مکتب أمریکی فی الأدب المقارن، وقفاً فیهما علی مستویات الاستذکار الشعری التی وجدناها علی ثلاثه أنواع هی: الاستذکار الزمانی والاستذکار الاجتماعی والاستذکار المکانی، ومن ثمّ الکشف عن الافتراقات والاشتراکات بینهما والممیزات الخاصه فی التصاویر الفنیه التی اُستخدمت فی إبراز خواطرهما الجیاشه وخیالهما الشعری الذی ساهم بفاعلیه فی التشکیل اللغوی والتصویری لشعرهما. من نتائج الدراسه أنّ للطبیعه بعناصرها المختلفه دوراً فاعلاً فی تشکیل مستویات الاستذکار الشعری. إنّ تصاویر شعرهما وموسیقاهما تکون فی خدمه الفکره و تؤدی هذه الصور وظیفهً جمالیهً منظمهً ذات رتبه عند المتلقی وتجعل دور المتلقی مرکزیاً فی عملیه الإیصال، مما یساعد علی إزاله الفواصل بین شعور المتلقی والشاعر.
رئالیسم سوسیالیستی تطبیقی در ادبیّات داستانی آلمانی و روسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۳
76 - 95
حوزههای تخصصی:
ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی یا ژانر از لحاظ ساختار محتوا، همواره تحت تأثیر جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی بوده است. ادبیّات جهان، پس از جنگ جهانی دوم، در نقش ابزاری برای تبلیغات در خدمت بازسازی جوامع بحران زده قرار گرفت. رئالیسم سوسیالیستی، مبتنی بر دورنمایی از جامعه سوسیالیستی و توصیف نیروهایی است که از درون، مشغول ساختن جامعه هستند. رمان نویس رئالیست، به ارائه تصویر درست تاریخی و ترسیم جلوه های مبارزاتی زندگی مردم، از ایدئولوژی مارکسیستی و ماتریالیسم تاریخی و توجّه به مفهوم مدرن کار در نگاه سوسیالیستی و تقدیس مردم گرایی، می پردازد. جستار حاضر، به بررسی سه اثر از سه نویسنده آلمانی و روسی؛ آنازگرس، کریستا ولف و میخائیل شولوخف از منظر واقع گرایی سوسیالیستی و انعکاس آن در آثار داستانی شان پرداخته است. گرچه این آثار در دوره های تقریباً متفاوتی از هم نوشته شده اند و درون مایه های متفاوتی نیز دارند، امّا هر یک به ترفندی، از این مبانی، به شیوه های مختلف بهره گرفته اند. نتایج این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر مبنای داده کاوی کتابخانه ای صورت گرفته است، نشان می دهد که دیدگاه های میخائیل شولوخف در جهت نشان دادن آرمان های حکومت کمونیستی و بهره گیری از مؤلّفه های رئالیسم سوسیالیستی در مقایسه با فردیّت و توجّه به عشق در «آسمان تقسیم شده» ولف و «مرده ها جوان می مانند» اثر زگرس به صورت قوی تری عمل کرده است.
زبان شعر و عشق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شعر غنایی یا عاشقانه که شاعر در آن، احساسات و عاطفه های درونی خود را آشکار می سازد از عمده ترین نوع شعر به شمار می رود و کاربرد اشعار عرفانی و ستایشی در این نوع شعر بسیار گسترده تر از غنائیات اروپایی است. اشعار عاشقانه و غنایی در شعر فارسی از سال های میانی سده سوم، یعنی از نخستین روزگار پیدایش شعر دری آغاز شد و قدیم ترین نمونه آنها را در ابیات بازمانده از حنظله بادغیسی می یابیم، لیکن دوره کمال اشعار غنایی در زبان فارسی از قرن چهارم آغاز شد، نخستین غزل های دل انگیز فارسی را رودکی سرود و در نیمه اوّل قرن پنجم، غزل و تغزّل در شعر فرّخی، کمال بسیار یافت. در بعضی از اشعار انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی، نظامی، جلال الدّین محمّدبن عبدالرّزّاق، غالباً چاشنی عشق محسوس است. عاشقانه های سنایی در قرن ششم هجری و عطّار در سده هفتم از امتیازات خاصی برخوردار است. عاشقانه های زمینی و عرفانی به ترتیب به وسیله سعدی و مولانا به اوج خود رسید و زمینه را برای پیدایش نابغه غزل فارسی، یعنی لسان الغیب حافظ شیرازی در قرن هشتم هجری فراهم نمود. غنائیات فارسی، پس از آن مبتلای تکرار مضامین و مفاهیم گردید و در مجموع بعد از آن در عرصه شعر فارسی، نبوغی خارق العاده مشاهده نگردیده است.
Domestic Violence in Allende's Violeta(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Domestic is a term that encompasses intimate partner violence wherever it occurs and in whatever form. Galtung categorizes violence into three types of direct, structural, and cultural violence. The purpose of this article is to analyze Allende's Violeta (2022) based on Galtung's category of violence and Simeon de Beauvoir's feminist theory. This is a qualitative library-based study. Allende presents female characters who are victims of domestic violence at the hands of their husbands, their partners, and not their fathers. There are different types of domestic violence practiced against women and children in the novel due to the patriarchal perspective, culture, norms, and customs. Structural violence makes the role of cultural violence transparent. It is the role of cultural violence that legalizes structural violence. It is concluded that in order to eliminate domestic violence against women, the cultural violence resulting from the patriarchal system must be replaced with a new culture of anti-oppression, non-violence, and mutual understanding toward women.
تحلیل تطبیقی اسطوره فرّ در راحه الصّدورو تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راحه الصّدور و آیه السّرور (تألیف حدود 603 قمری)، کتابی تاریخی از محمدبن علی بن سلیمان راوندی است در تاریخ آل سلجوق. این کتاب علاوه بر فواید تاریخی، از باب سلاست انشا و اشتمال بر اطلاعات فراوان اجتماعی در شمار معتبرترین و سودمندترین کتاب های فارسی پیش از حمله مغول است. می توان موضوع فرّ در این اثر را با آثار دیگر زبان فارسی مقایسه و تطبیق داد. یکی دیگر از آثار معروف زبان فارسی، تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی است که کتابی تاریخی - ادبی بوده، و موضوع اصلی آن تاریخ سلطنت مسعودِ اول پسر محمود غزنوی است. از این رو می توان موضوع فرّ را در تطبیق دو اثرِ مورد نظر جست. این موضوع در دو اثر جلوه خاصی دارد. مهم ترین پرسش مطرح در این جستار این است که نگاه دو نویسنده به اسطوره فرّ چگونه است؟ بدین نتایج رسیده ایم که هر چند در راحه الصدور و تاریخ بیهقی موضوع اسطوره فرّ قابل مشاهده و ردیابی است، اما نگاه نویسندگان آن دو به این موضوع در مصادیق و مفاهیم متفاوت است. اسطوره فرّ در راحه الصدور در قالب خویشکاری، نمودهای بصری، تأیید الهی و تصریح به واژه فرّ ارائه شده است و در تاریخ بیهقی بیشتر در قالب و پوشش تقدیرگرایی، نمود آیین هایی چون جشن مهرگان، قدرت شیرگیری مسعود و....این تحقیق به شیوه تحلیل محتوایی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است.
بررسی معماری استحکامات در سفرنامه ناصر خسرو
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول پاییز ۱۳۹۲ شماره ۴
112 - 125
حوزههای تخصصی:
حکیم ناصر خسرو قبادیانی در سال 427 ه.ق، براثرخوابی که در جوزجانان دید عزم سفرحجاز کرد. سفر او هفت سال به طول انجامید؛ کتاب سفرنامه ره آورد اوست؛ که از حیث اطلاعات معماری و شهرسازی برخی جوامع از متون معتبرفارسی است. او علم معماری و شهرسازی به معنای امروزی را نخوانده بود؛ اما طی سفر، درباره نوع استحکامات و سیستم تدافعی شهری برخی شهرها و دیه ها، هرچه راکه دیده و شنیده، درست یا نادرست،واقعیت یا افسانه وخوش یا ناخوشایند، همه را ثبت و یادداشت کرده و از مسایلی سخن گفته که در آن دوران حایز اهمیت بود. این مقاله به شیوه توصیفی و تحلیلی نگاشته شده و روش گردآوری اطلاعات آن مبتنی برابزار کتابخانه ای است، که مباحث ذیل را شامل می شود: نوع استحکام بخشی شهرها و دیه ها، نوع مصالح به کار رفته در استحکامات، جزئیات معماری استحکامات، برخی تزئینات به کار رفته در معماری آنها، تأثیر سیستم تکنیکی (و یا تاکتیتیکی) حمله و دفاع در معماری و شهرسازی
بازنمایی عنصر شخصیت در رمان چشمهایش و دل کور با کاربست نظریه «خود» در رویکرد جامعه شناختی«کنش متقابل نمادین»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
275 - 295
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی، عنصر شخصیت را پیش برنده نقش ها و کنش ها در روایت داستانی به شمار می آورد. نظریه جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» نیز بر چگونگی بروز و ظهور کنش دقت نظر دارد. با بهره گیری از این رویکرد جامعه شناختی می توان روش نقد را در روایت شناسی گسترش داد و جنبه های تازه ای را در نقد متون روایی معرفی نمود. این مقاله ساختار «خود»، گونه های شخصیت، جهت گیری کنش و فرجام شخصیت های رمان چشمهایش و دل کور را با کاربست نظریه «خود» در رویکرد جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» بازنمایی می کند. «من اجتماعی» به مثابه واقعیت های ساختی و فرهنگی بر یک دسته از «خودِ» شخصیت های رمان چشمهایش سلطه دارد و دسته دیگر برمبنای «من» با اندیشندگی کنشگری می کنند. در رمان چشمهایش شخصیت ها با دو نوع «خود جمعی» منفعل و کنشگر ترسیم می شوند. «خود جمعیِ» کنشگر با یک هم کنشی، روایت داستان را در تقابل با ساختار سیاسی پیش می برد. نتیجه کنش آنان حاشیه رانی از مناسبات سیاسی جهان رمان است. شخصیت ها در رمان دل کور تحت تعیّن «من اجتماعی» هستند و «خود جمعیِ» خشن و منفعت طلبی را در جامعه رمان تشکیل می دهند. فرجام ضدیت «خود»های فردیِ کنشگر با «خود جمعی»، حاشیه رانی از مناسبات اجتماعی است.
بررسی کارکردهای نظریه پراپ در حکایات اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
257 - 296
حوزههای تخصصی:
کتاب اسرارالتوحید برمبنای آموزش سلوک عارفانه و به شیوه قصه گویی تصنیف شده است. محمد بن منور، تعالیم عرفانیِ شیخ ابوسعید را با بیان کردن آن در قالب حکایات موثر و دلنشین برای مخاطبان خویش، جذاب و قابل فهم کرده است. ریخت شناسی عبارت است از توصیف قصه براساس اجزای تشکیل دهنده آن و مناسبات این اجزا با هم و با مجموعِ اثر روایی. مهم ترین عنصر مورد بررسی در ریخت شناسی، یافتن کارکردهای ثابت داستان است. هدف این مقاله برجسته کردن ویژگی های تعلیمی اسرارالتوحید براساس ریخت شناسی آن با بهره گیری از نظریه پراپ و همچنین تبیین قابلیت داستان پردازی محمد منور و میزان موفقیت او در تاثیرگذاری حکایاتش بر مخاطبان است. تحلیل ریخت شناسی اسرارالتوحید با پررنگ ساختن عملکردهایی که بر مدار تعلیمات ابوسعید می چرخند از منظر ساختار به ادبیات تعلیمی نگریسته است و نشان می دهد عملکردهای انکار، کرامت، تحول و توبه چگونه روایت را به سمت هدف مولف، یعنی تعلیم، سوق می دهد.
کدام هدف؟ کدام رویکرد؟ (گزارش یازدهمین نشست نقد آثار غیر تخیلی کودک و نوجوان)
حوزههای تخصصی:
بازتاب غم، رنج و ناامیدی در سبک هندی (با تکیه بر غزلیات طالب آملی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با تأمل در شعر سبک هندی، بویژه غزلسرایان این سبک در می یابیم که غم و ناامیدی و رنج از پر بسامدترین واژگان در غزلیات شعرای سبک هندی می باشد که علت آن را در عوامل گوناگونی چون جریانات اجتماعی و مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عصر صفویه، و به دنبال آن فردگرایی شدید شعرای این دوره و مهاجرت و اندوه و غم ناشی از فراق و دوری از وطن،بازتاب اندوه، ستم و بیداد بر مردم روزگار خود و تأثیر اندیشهی غم و رنج های سه گانه در مکاتب فلسفی هند و ... می توان جستجو کرد. با تحلیل غزلیات شعرای این مکتب و بخصوص غزلیات طالب آملی -که این تحقیق با تأکید بر آن می باشد- می توان به شاخص های زیر در موضوع غم و رنج دست یافت: تفکر جبرگرایانه، ایجاد تصاویر پارادوکسی با موضوعات غم وشادی و یأس و امید، اصالت دادن به موضوع غم در هستی، همت بلند و غم جویی، استفاده از عناصر طبیعت برای توصیف غم و اندوه چون شاعران رمانتیسم و استفاده از کلمات عامیانه و بازاری در القای ملموس تر و بهتر غم و اندوه و ... اشاره کرد. هم چنین با تحلیل اشعار سبک هندی از این منظر می توان به برخی ازباورها و نکات دقیق و مبهم زندگی و عصر شاعر پی برد
نقد روانشناسی باورهای خرافی در دیوان فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۲
37 - 46
حوزههای تخصصی:
خرافات معلول زندگی آدمی وعکس العمل او در مقابله با طبیعت و محیط اسرارآمیز پیرامون وی است،که در مواقع حساس و لحظه هایی که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد حادث می گردد. اغلب خرافه ها در گذشته بخشی از نظام گسترده ی باورهای اجتماعی را تشکیل می دادند به عنوان میراث اجتماعی به افراد رسیده اند . برخی ازعقاید خرافی نیز منشا روانی دارند.این افکار موهوم وخیالی افراد رااز تدبیرمسائل براساس منطق و برنامه ریزی باز داشته و تهدیدی در جهت پیشرفت و توسعه ی جامعه محسوب می شوند ازاین رو باید با برنامه ریزی و بررسی دقیق علل بروز و اشاعه ی این باورهاگامی اساس در کمرنگ کردن خرافات در سطح جامعه برداشت . با توجه به آنچه گذشت، اهمیّت تحقیق و بررسی درباره ی خرافات روشن می شود.بر این اساس در این مقاله تلاش می شود برخی از عقاید خرافی عصر غزنویان که در اشعار فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی بدان ها اشاره شده است از دیدگاه روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته وعلل گرایش به خرافات در این عصر تبیین شود.
بررسی زبانی و محتوایی نام های خانوادگی در شاهنامه و ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
85 - 104
حوزههای تخصصی:
شهرت دهی از مهم ترین عوامل شناخت اجتماعی است. مطالعه شهرت ها مشخص می سازد که از چه عواملی در هر جامعه برای هویت بخشی و شهرت دهی استفاده می شود. پژوهش حاضر به روش تحلیلی _ توصیفی و با عنایت به مراحل تکاملی اجتماعات بشری به عنوان بافت فرهنگی و در بررسی زبانی، در چارچوب صرفی و نحوی زبان فارسی انجام می شود و سعی بر آن دارد تا ریشه های فرهنگی شهرت و نام خانوادگی افراد در ایران قبل از اسلام را با تکیه بر شاهنامه فردوسی و ویس و رامین به دلیل دربرداشتن شهرت های ایرانی کهن بررسی کند. بررسی ها نشان می دهد ترکیب نحوی «نام+کسره+ نام پدر/پدربزرگ» و «نام+کسره+ اسامی شهر/کشور+ ی نسبت» و «نام+ کسره+ پیشه+ ی نسبت» بیشترین ساختار زبانی است که استفاده می شود. از نظر بافت فرهنگی، روابط خویشاوندی و انتساب به پدر و پدر بزرگ بیشترین کاربرد را دارد و در مرتبه بعد، کسب شهرت از ویژگی ها و مهارت های فردی است. این دو نمونه متأثر و به جامانده از دوران زیست قبیله ای و مردسالاری است. کسب شهرت از شهر و کشور در مرتبه بعد و نشان از دوران زیست شهری است. انتساب به پیشه نیز چشمگیر است و خود برآمده از جامعه طبقاتی و کاست های اجتماعی است و در بخش تاریخی شاهنامه و دوره ساسانیان به اوج می رسد.
بررسی و تحلیل زیبایی شناسی هنجارگریزی و ترک ادب شرعی در تلمیحات دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلمیح نشان دهنده پشتوانه فرهنگی شاعر و روشی برای ارائه تصویر شاعرانه و تفسیر معانی است. هرچند از این صنعت بدیعی در سنت شعر فارسی با عنوان «سرقت ادبی» و امثال آن نام برده شده است، لیکن در نگاه ناقدان عصر حاضر به عنوان ابزاری بینامتنی تلقی می شود. تلمیح ارجاع مخاطب به بیرون از متن اصلی و بازگشت دوباره است به متن؛ هراندازه این فرآیند پیچیده و نیازمند مطالعه باشد، تفسیر متن و تولید معنا نیز دشوار خواهد بود. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است، بخش مهمی از تلمیحات خاقانی که نوعی هنجارگریزی و ترک ادب شرعی در آن ها وجود دارد، بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که خاقانی در همه انواع تلمیحات از جمله اسطوره ها، قصص پیامبران، باورهای عامیانه و تلمیحات مذهبی و دینی (اسلامی و مسیحی و ...) دخل و تصرفی هنرمندانه ایجاد کرده است تا جایی که تلمیحات او مطابق با واقعیات تاریخی و اسطوره ای نبوده است. این تلمیحات به صورت کاملاً آگاهانه بوده و دلیل ب ی اطلاعی شاعر نیست. تنها یک یا چند مورد معدود از تلمیحات نادر در اشعار او وجود دارد که احتمالاً به دلیل تخلیط حوادث در ذهن خاقانی بوده است. موضوع دیگری که در تلمیحات خاقانی بررسی شده است «ترک ادب شرعی» است. خاقانی به دلیل اغراق در توصیفات مربوط به ممدوحان آ ن ها را گاه در جایگاه خداوندی می بیند و بارگاه آن ها را در مقابل کعبه قرار می دهد. در مواردی نیز جایگاه آن ها را همسان و هم تراز ائمه و پیامبران معرفی می کند.
مواضعِ رتوریکی در تاریخ نگاریِ عصرِ صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان همه ی رویکردهایی که در نقد ادبی دست مایه ی پژوهش گران بوده است، سهم نقدِ رتوریکی بسیار ناچیز است. نقدِ رتوریکی که از آن با عنوان نقدِ نو- ارسطویی هم یاد می شود در سال 1925 توسط هربرت ویچلز با ارائه ی مقاله ایی با عنوان «نقدِ ادبیِ سخنوری » بنیاد نهاده شد. او در این مقاله به چارچوب های اصلی این نقد پرداخت و تفاوت های آن را با نقدِ ادبی نشان داد. پس از وی نقدِ رتوریکی با به کارگیری آموزه های آموزگاران خطابه، مانند ارسطو، کیکرو، کوئینتیلیان و ... قصد دارد تا راهبردهای اقناعی متن را کشف و آنان را بررسی کند. این نقد عواملی مانند، سخنور، مخاطب، شیوه های کشف استدلال، اعتبارِ شخصی (اتوس)، شورمندی (پاتوس) و لوگوس و هم چنین دیگر ابزارهای رتوریکی را برای تحلیل متن به کار می بندد. باتوجه به این توضیحات یکی از روش های نقد رتوریکی نقدِ نو-ارسطویی است. در این شیوه منتقد با به کارگیری ارکان خطابه در پی دستیابی به شیوه هایی است که سخنور قصد در اقناع مخاطب داشته است. ادر این مقاله تنها یکی از بخش های نقدِ رتوریکی یعنی سخن یابی (ابداع) را به کار بسته ایم. رکنِ سخن یابی به آن بخش از خطابه نظر دارد که خطیب می بایست روشی را برای ارائه ی سخنِ خود بیابد. هدف این مقاله این است که تاریخ نگاران دوره ی صفوی برای این که روایت شان را باورپذیرتر کنند، از چه مواضعی برای شروعِ موضوعِ سخنِ خود بهره می گرفتند. به عبارت دیگر پشت هر موضعی استدلالی نهفته است که تاریخ نگار می خواهد آن را برای مخاطب عرضه کند تا از آن طریق مخاطب را اقناع کند.
روایت شناسی داستان های معاصر بر اساس الگوی روایت گری سیمپسون (با نگاهی به آثار جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و محمود دولت آبادی)
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
51 - 78
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بر اساس مدل پیشنهادی سیمپسون 1993 م. به واکاوی دیدگاه روایت گری در داستان های سه نویسنده معاصر پرداخته است که در این الگو، روایت و زاویه دید از دیدگاه زبان شناختی بررسی می شود. او چهار دیدگاه اصلی زمانی، مکانی، روان شناختی و ایدئولوژیکی را مطرح کرده است و با تحلیل موضع راوی، به دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده می پردازد. این پژوهش سعی دارد به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از الگوی مورد نظر و تطبیق آن با سه داستان از سه نویسنده مورد نظر، اندازه و شیوه استفاده این نویسندگان از هر یک از این دیدگاه ها، جایگاه راوی و نقش او را در پیشبرد داستان ها و درنهایت، دیدگاه ایدئولوژیکی آن ها را در داستان مشخص کند. در این پژوهش، داده ها بر مبنای ابزارهای مطرح شده در نظریه سیمپسون ارزیابی می شود. راوی در داستان آل احمد، از نوع اول شخص و در داستان های ساعدی و دولت آبادی، از نوع سوم شخص بازتابگر است که افکار و احساسات درونی شخصیت اول داستان را شرح می دهد. وجهیت غالب در داستان ها مثبت است که نشان از دیدگاه مطمئن راوی درباره موضوعات داستان است. در قسمتی از داستان دولت آبادی شاهد وجهیت منفی هستیم که ابهام و تردید راوی را نشان می دهد. بررسی این سه داستان از سه نویسنده که دغدغه های فرمی و محتوایی متفاوت و مختلفی را در عرصه نویسندگی دارند می تواند تفاوت های سبک نویسندگان را بر مبنای تحلیل شیوه های روایی آن ها نشان دهد.
بررسی و طبقه بندی مثل ها در جلد سوم و چهارم کلیدر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ضرب المثل ها یکی از ابزارهای بلاغی به شمار می روند که همپای کنایه ها، تمثیل ها و مثالک ها در غنا بخشیدن به زبان فارسی نقشی بسزا ایفا می کنند. استفاده از این مواد و مصالح زبانی در میان عامه، رایج تر از سایر بخش های جامعه است. خاستگاه تجربی، انتقال شفاهی، سهولت آموزش، ایجاز (واژگان اندک، معانی بسیار)، می تواند از جمله علل توجه جامعه زبانی عامه به این ابزارها باشد. در فضای روستایی رمان کلیدر، بهره جویی از مثل ها و سایر ابزارهای زبانی عامه، رفتار طبیعی و غریزی زبان تلقی می شود و شخصیت ها در استفاده از این توانش های بالقوه زبان تصنع به خرج نمی دهند. در این مقاله سعی بر این است تا ارتباط مثل را با جامعه زبانی رمان کلیدر بررسی شود و سپس ضرب المثل های مستخرج از دو جلد این اثر را براساس معیارهایی چون، خلق و ابداع، ساختار، معنا و مقصود، لحن و ریشه دسته بندی گردد. حاصل پژوهش نمایانگر آن است که اغلب مثل های کلیدر ریشه در تجربه های عمومی و شخصی مردم دارد که به سبب تکرار و تجربه به زبان منتقل شده و پس از تکرار زبانی، فراگیر و عمومی گشته است.
معنادرمانی در غزلیّات نادم قیصاری بر اساس نظریۀ ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
193 - 210
حوزههای تخصصی:
«لوگوتراپی» یا معنادرمانی، برگرفته از واژه «لوگوس» یونانی است. «لوگوس» به «روح» و «معنا» اطلاق می شود و با زندگی و مفهوم آن درآمیخته است. ویکتور فرانکل بنیانگذار روش معنادرمانی، بر این باور است که معنای زندگی از جنس یافتن است نه آفریدن. به اعتقاد وی می توان دغدغه های نهایی بشر را با گسترده نمودن چشم انداز او به زندگی و جهان هستی تا اندازه ای برطرف نمود و زخم های روحی ناشی از مشکلات وجودی را التیام بخشید. نادم قیصاری به عنوان شاعر و اندیشمندی که زندگی در محیط پرتلاطم افغانستان، رنج های بسیاری بر او تحمیل کرده، در غزلیّاتش رویکردی ارزشمند نسبت به شیوه های معنابخشیدن به رنج ها، رهایی از ابهامات ذهنی و درمان زخم های روحی ناشی از مشکلات وجودی ارائه نموده که از دیدگاه مکتب معنادرمانی حائز اهمیت است. این پژوهش که با روش تحلیل محتوای غزلیّات نادم برپایه معنادرمانی فرانکل فراهم آمده، به این پرسش پاسخ داده است که توجه به معنا و مقارن های مفهومیِ نظریه فرانکل در غزل و اندیشه نادم قابل ردیابی هست؟ نتیجه بیانگر این است که پذیرش سرنوشت مقدّر، معنایابی رنج، خوداستعلایی، دین گرایی و معنادرمانی با عشق، راهکارهای نادم برای مقابله با ابهامات ذهنی، مشکلات روحی- روانی و درک بهتر زیبایی های زندگی است.