فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱٬۳۰۱ تا ۴۱٬۳۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
179-197
حوزههای تخصصی:
درام یکی از شگردهای بیانی در شعر عربی و فارسی است. رواج این شیوه از بیان در میان شاعران عرب و ایرانی، به تأثیرپذیری آنها از ادبیات و فلسفه یونان بازمی گردد. ترجمه آثار یونانی و حضور اندیشه آنان در میان ادبای عرب و ایرانی، از اسباب گسترش این شیوه از بیان است. ابونواس و ناصرخسرو، دو شاعر ایرانی تبارند که یکی به زبان عربی و دیگری به زبان فارسی شعر می سرودند. این دو اگرچه در زمان، جغرافیا و چگونگی زیست و عقیده، با هم بسیار متفاوت اند، در سرودن اشعار ستیزوار دراماتیکی در زمره پیشروان این گونه از بیان به شمار می آیند. آنان کشمکش های عصر خود را در اشعار خویش بازمی تابانند. نوشتار حاضر با استفاده از روش تطبیقی به بررسی و نقد سروده های دراماتیکی ابونواس و ناصرخسرو می پردازد و دستاورد پژوهش نشان می دهد که در اشعار هر دو گوینده، برخی از انواع درام (افقی، عمودی و دینامیکی) مشهود است.
دخمه فردوسی
منبع:
ارمغان ۱۳۰۴ شماره ۳ و ۴
حوزههای تخصصی:
شرفنامه حکیم نظامی
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرایانه قصّه های عامیانه
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
135 - 159
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرایانه رویکردی تازه در عرصه نقد ادبی و پاسخی به بحران های زیست محیطی ایجادشده در دهه های اخیر است. باور بر این است که اهمیّت انحصاری به انسان، به رابطه او با طبیعت آسیب رسانده و نباید انسان را در رأس هستی بدانیم؛ درواقع انسان بخشی از طبیعت است نه جدا و مسلّط بر آن. یکی از روش های اصلی نقد بوم گرا در رسیدن به این هدف، ترغیب بشر به بازگشت به دوران اسطوره هاست؛ دورانی که انسان با طبیعت دوست و هم زیست بوده است. تجلّی آن دوران را می توان در قصّه ها نیز -که میراث دار اساطیر هستند- مشاهده کرد. در این مقاله چهل قصّه عامیانه انتخاب شده و بر مبنای نقد بوم گرا، مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش نظری و به روش کتابخانه ای انجام شده است. نقش طبیعت در بعضی از عناصر از جمله مکان، درون مایه و پیام، موضوع، بن مایه و به خصوص شخصیّت ها برجسته تر است. رابطه انسان و طبیعت در این قصّه ها بسیار نزدیک و دوستانه است. در قصّه ها انسان و طبیعت در کنار یکدیگر هستند.
سوک علم و ادب
حوزههای تخصصی:
نگاهی معنایی بر دو واژه «جُناغ» و «جُنا» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
124 - 99
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از نسخ شاهنامه، شرح ها و فرهنگ های نوشته شده بر آن، در باب معنای دو واژه «جُناغ» و «جُنا» اختلاف نظرهایی دیده می شود. معنای بیان شده این دو واژه چندان با ابیاتی که این دو واژه در آن ها آمده است، سازگاری ندارد. از این رو، در این مقاله در پی آنیم که با در نظر گرفتن «بافت موقعیتی» ابیات شاهنامه، «استفاده از نشانه های درون متنی» موجود در شاهنامه و «نگاهی کُل گرایانه و جامع» بر ابیاتی که دو واژه «جُناغ» و «جُنا» در آن ها آمده اند، به بررسی معنایی این دو واژه در شاهنامه فردوسی بپردازیم. از این رو، ابتدا معانی موجود در فرهنگ های مهم زبان فارسی، فرهنگ های تخصصی شاهنامه و شرح های نوشته شده در باب این دو واژه را دسته بندی کردیم و آنگاه با در نظر گرفتن این سه عامل مهم، معانی متعدد این واژه را در بوته نقد قرار دادیم تا به دو معنای اصلی دست یافتیم. از رهرو همین بررسی دریافتیم که برخلاف نظر محققان، واژه «جُنا»، ریخت دیگر واژه «جُناغ» نمی تواند باشد و در واقع، دو واژه مجزّا با دو معنای متفاوت است که نزدیکی معنایی و قرابت ظاهری آن باعث شده تا بسیاری این دو را یکی بپندارند و در تصحیح های شاهنامه، بدون در نظر گرفتن تفاوت معنایی آن ها، از آن دو به جای یکدیگر استفاده کنند.
روش شناسی قرآن پژوهان معاصر؛ مطالعه موردی محمد ارکون
حوزههای تخصصی:
محمد ارکون روشنفکر الجزایری و قرآن پژوه معاصر به سان دیگر روشنفکران مسلمان دغدغه اصلاح و استنباط مفاهیم دینی را داشته است. از جمله این دغدغه ها روش فهم مفاهیم دینی و قرآنی به شمار می آید. این رویکرد نخست با تجدید نظر و بازخوانی میراث کهن در این گستره آغاز می گردد سپس با اثرپذیری از مطالعات نوین علوم انسانی مرتبط با قرآن پژوهی به انقلاب فکری و اصلاحات ساختاری در برداشت های تجددگرایانه و گرایش به دستاوردهای مدرنیته و دخالت آن در فهم تفسیر و علوم قرآنی می انجامد. ارکون در بررسی های خود به خوانش های زیر در فهم قرآن تأکید داشته است. 1. خوانش ایمان گرایانه ۲. خوانش تاریخی ۳. خوانش زبان شناختی ۴. خوانش نشانه شناختی. نوشتار حاضر می کوشد تا با روش توصیفی-تحلیلی، روش شناسی ارکون را در مطالعات قرآنی بررسی نماید. دستاورد مهم پژوهش بر این نکته تأکید می ورزد که تلاش می کند تا میان روش های موجود در دنیای جدید در فهم روشمند قرآن و روشن الهیاتی پیوند برقرار نماید. هرچند این کوشش در فرجام به ارایه ساختاری منسجم در این راستا کامیاب نمی گردد.
بازتاب تصویرانسان آواره وکودک جنگ زده در اشعار محمود درویش وقیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
267-286
حوزههای تخصصی:
پیامدهای جنگ و آسیب کودکان درآن ازجمله مسائلی است که در آثار نویسندگان و شاعران ملل مختلف به چشم می خورد. محمود درویش و قیصر امین پور، جنگ را از نزدیک، حس وتجربه کرده اند. محمود درویش، وطن را چون معشوق دوست می دارد و به ماندن در آن و مقاومت در برابر ظالمان توصیه می کند و مرگ خارج از وطن را دوست نمی دارد و امید بازگشت به سرزمین در دلش همواره زنده است و در بیان افکار و عواطف خویش از نماد و میراث و دین و از نجوای فرزند با پدر ومادر خویش بهره برده است و از بی پناهی وعدم مساعدت دیگر کشورها گله می کند و به کودکان بشارت بازگشت به وطن را می دهد. قیصرامین پور هم به وطن خویش عشق میورزد و عشق به روستا را در دل می پروراند و به تبیین پایداری ها و توصیف صدمات و فجایای جنگی می پردازد و به نماد توسل می جوید و کشتار بی رحمانه کودکان و بی سرپرستیشان در جنگ وتبعات آن را بیان می کند و به آینده کودکان امیدوار است. این نوشتار به شیوه ی مقایسه ای دیدگاه وافکار این دو شاعر را بیان می کند.
عارف اسفرائینی
منبع:
ارمغان ۱۳۱۱ شماره ۷
حوزههای تخصصی:
تجلی مدرنیسم در آثار داستانی جبرا ابراهیم جبرا (با تکیه بر رمان های السفینه و البحث عن ولید مسعود)
حوزههای تخصصی:
مدرنیسم به تغییرات فرهنگی و زیبایی شناختی در حوزه هنر و ادبیات پس از جنگ جهانی اول اطلاق می شود و پاسخی به حس در هم ریختگی اجتماعی زمان خود است. در این دوره شیوه های هنری دچار تغییر و تحول اساسی شد. بر این اساس نویسندگان در مقاله حاضر به بیان ویژگی های شاخص مدرنیسم در آثار داستانی جبرا پرداخته اند. او نویسنده متعهد و معاصر فلسطینی است که برای بیان حقایق تلخ سرزمین اشغالی و نیز بیگانگی انسان فلسطینی با خود و جهان پیرامونش از رویکردهای نوین داستان پردازی و مکتب ادبی مدرنیسم بهره می گیرد و در قالبی جدید به بیان واقعیت ها می پردازد. نویسندگان در این پژوهش که به روش تحلیلی – توصیفی تدوین شده است، در صدد پاسخ گویی به این سؤال بوده اند که تحولات شکل ادبی مدرن چه تأثیری در خلق رمان های جبرا داشته است؟ فرضیه پژوهش بر این مدعا استوار است که او با تأثیرپذیری از گرایش های مدرنیسم توانسته از شیوه های بیان سنتی فاصله بگیرد و متدهای نوینی را در ابعاد مختلف رمان نویسی بیافریند. از نتایج این جستار می توان به حض ور مؤلف ه هایی چون چندآوایی بودن رمان، زمان گسسته و ذهنی، جریان سیال ذهن و عدم قطعیت در داستان های مدرن جبرا اشاره کرد.
پذیرش آثار جبران خلیل جبران در ایران براساس نظریّه نظام چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه، مهم ترین راه ارتباطی بین فرهنگ ها است و هر متن ادبی برای آنکه به زندگی خود ادامه بدهد باید توان گذر از این گذرگاه و گرفتن پذیرش در زبان مقصد را داشته باشد. اینکه چگون یک یا چند اثر ترجمه ای در زبان و فرهنگ مقصد، مورد پذیرش واقع می شود، دغدغه مهم و مشترک ادبیّات تطبیقی و ترجمه پژوهی است. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریّه نظام چندگانه که ادبیّات ترجمه شده را بخشی از نظام فرهنگی، ادبی و تاریخی زبان مقصد می داند، می کوشد چرایی و روند پذیرش آثار جبران خلیل جبران در فرهنگ و ادب ایران را بررسی کند. مهم ترین یافته های پژوهش حاضر که با روشی تحلیلی - توصیفی نگاشته شده، بیان کننده این است که براساس نظریّه نظام چندگانه، پذیرش آثار جبران هم به مسائل پیش از ترجمه، مانند انتخاب اثر و موضوع، دیدگاه و شناخت و هنجارها و هم به مسائل پس از ترجمه مانند بازار پویا، اعتبار ناشر و تأیید عناصر فرهنگی بستگی داشته است.
کارکردهای تعین بخش «زمان» در رمان رئالیستی براساس رمان همسایه ها از احمد محمود و کوچة مدق از نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابه تعریف فرمالیستی، عناصر متن باید در خدمت «ادبیت» یعنی بیان غیرمستقیم و غیرهنجاری یا زیباشناختی زبان باشند؛ ازاین رو، زمان نیز باید به این شیوه، کارکرد زیباشناختی بیابد. به منظور تبیین این وجه از کارکرد زمان، در پژوهش حاضر دو رمان رئالیستی، یکی از نویسندة مصری نجیب محفوظ ( کوچة مدق) و دیگری از نویسندة ایرانی احمد محمود ( همسایه ها)، تحلیلِ روایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد وجوه روایی زمان در نظریة ژنت صرفاً نوعی دستور کاربرد زمان و وجوه روایی آن است و نمی تواند وجه زیباشناختی و دلالت های ثانویة زمان را در راستای کارکرد ادبی آن توضیح دهد. در پژوهش حاضر، این کارکردها در چهار موردِ تعین بخش شناسایی شده است: «حادواقعی سازی» (بیش ازحد واقعی جلوه دادن وقایع داستان)، «تعین بخشی به خوانش» (محدود کردن تفسیرهای ذهنی خواننده به مدلول های خاص)، «لنگرسازی» (ایجاد توهم تطبیق فضای داستان بر فضای واقعی و کنونی جامعه) و «تعین بخشی به کنش» (برانگیختن رفتارهای اجتماعی خاص در مخاطب). همچنین، بالاترین وجه زیباشناختی زمان در جاهایی نمود می یابد که زمان نه براساس نشانه های زمانی مستقیم (ذهنی)، بلکه برمبنای زمان غیرمستقیم (ابژکتیو) و با «تنیدگی زمان و مکان» بیان می شود که باعث آمیزش وجوه مختلف حسی- ادراکی و شکل گیری «عواطف همدلانه» می شود. در این وضعیت ها، چنانچه شتاب منفی در ابتدای روایت قرار گرفته باشد، تابع آن در قالب واکنش های هیجانی انفجاری نمود می یابد و برعکس؛ و این نشان می دهد ارزش معنایی در متن هرگز ازبین نمی رود؛ بلکه همواره از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابد.
بن مایه های کهن عربی در دو داستان از هزار و یک شب (منادمت شیطان با ابراهیم موصلی و حکایت اسحاق موصلی با شیطان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هفتم مهر و آبان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
123-146
حوزههای تخصصی:
هزار و یک شب اثری است که تا اواخر سده دوازدهم هجری، پیوسته در حال بالیدن بوده است و از این رو، لایه های تاریخی گوناگون در داستان های آن به چشم می خورد؛ از جمله لایه تاریخی بغدادی که داستان خلفای عباسی و درباریانِ درپیوسته با آنان، نمایانگر آن است. داستان منادمت شیطان با ابراهیم موصلی و حکایت اسحاق موصلی با شیطان که هر دو سرآمد خنیاگران زمانه خویش بودند در همین لایه جای می گیرد. این دو داستان گرچه در بغداد ساخته و پرداخته شده اند؛ اما بن مایه های به کار رفته در زیرساخت آن ها نه در بغدادِ عهد عباسی، بلکه در عربستان پیش از اسلام ریشه دارد؛ زیرا این داستان ها بر پایه دو بن مایه کهن عربی پرداخته شده اند. یکی پیوند دیرسال میان جن و موسیقی و دیگری شناختن جن به عنوان باشنده ای الهام گر که در اعتقاد به «تابع/ رئی الکاهن» و «شیطان الشاعر» پدیدار می شود. جستار پیش رو از رهگذر کاوش در منابع کهن عربی نشان می دهد که چگونه داستان سرا متأثر از این بن مایه ها، ابلیس را بسان خنیاگری زبردست ترسیم می کند که مقامی موسیقایی را به ابراهیم موصلی می آموزد.
افادات ادبی
حوزههای تخصصی:
ساخت تأکیدی بلاغیِ مفهوم «شمول» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی برای این که گوینده ساختِ نحویِ کلام را مطابق موقعیتِ کاربردی و اقتضای حال مخاطب درآورد، افزون بر استفاده از فرایندِ جابه جاییِ اجزا، فرایندِ تغییر ساخت و صورت نیز کاربردی اساسی دارد. یکی از مواردی که با بهره گیری از این فرایندِ تغییر ساخت و صورت، بیان ساده و اولیه کلام به ساختِ مؤکّد تبدیل می شود، مفهوم شمول است. حالتِ عادی و بیان ساده این مفهوم با نشانه هایی مانندِ «هر» و «همه» همراه است یا این که می تواند همراه باشد. این صورتِ ساده در موقعیت هایی که به تأکیدِ بر موضوع و رفعِ شکّ و تردید از مخاطب نیاز باشد، با سازوکارهای نحوی تغییراتی در ساختِ اولیه و ساده جمله ایجاد می شود که حاصلِ آن، ساخت نحویِ دیگری خواهد بود که مفهومِ مورد نظر را با تأکید بیان می کند. در این مقاله، به روش تحلیلی، با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی ماهیّت و وضعیتِ ساختِ مؤکّد از بیان شمول بررسی و چگونگیِ تبدیلِ این مفهوم از ساختِ ساده به ساختِ مؤکّد نیز تشریح می شود. حاصل کار نشان می دهد که در زبان فارسی برای بیان مؤکّد و مبالغه آمیز مفهوم شمول، از ظرفیت تغییر ساخت نحوی استفاده می شود و این ظرفیت تغییر ساخت نسبت به استفاده از قیدهای تأکیدی کاربردی تر است؛ همچنین مشخص شد که چگونگیِ تغییر در ساخت نحویِ شمول برای تبدیل بیانِ ساده و ابتداییِ موضوع به حالتِ مؤکّد در انواع جملات یکسان است و غیر از تفاوت هایی جزئی، بیان شمول در جملات ساده و مرکّب و در دو حالتِ سلبی و ایجابی از یک قاعده کلّی پیروی می کند.
تاریخ لمیا
حوزههای تخصصی: