فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
159 - 182
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان مهم ترین ماده ادبیات و اساسی ترین وسیله ارتباط، نقش انکارناپذیری در خلق آثار ادبی دارد. شاعران و نویسندگان برای بهره گیری از قدرت زبان و غنای اثر ادبی از ابزارهای مختلفی استفاده می کنند که هنجارگریزی معنایی یکی از آن هاست که بهره گیری از آن در نثر، جلوه گری و شعرگونگی را به دنبال خواهد داشت. با توجه به کاربرد زیادِ عناصر خیال انگیزی در کلیله و دمنه نصرالله منشی بررسی شیوه های هنجارگریزی معنایی در این اثر در شناخت اسلوب زبانی و ادبی نثر قرن ششم اهمیت ویژه ای دارد که تاکنون به آن توجه شایانی نشده است. در این پژوهش با بهره گیری از شیوه توصیفی- تحلیلی و نیز مطالعات کتابخانه ای، ضمن تکیه بر الگوی ارائه شده توسط فرزان سجودی برای دسته بندی انواع هنجارگریزی معنایی، نخست به هنجارگریزی معنایی تعریف، و انواع آن توضیح داده شد، سپس بسامد تک تک آن ها از کلیله و دمنه استخراج گردید. نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن است که نصرالله منشی برای خیال انگیزی بیشتر و استفاده بهتر از زبان، از هنجارگریزی معنایی بهره گرفته است. هنجارگریزی معنایی به روش انسان پنداری بیشتر به کار رفته و بسامد آن در قیاس با انواع دیگر هنجارگریزی معنایی بیشتر است که در واقع یکی از ویژگی های سبکی کلیله و دمنه به شمار می رود. نصرالله منشی به همه حیوانات که شخصیت های اصلی داستان ها هستند، مشخصه ها و ویژگی های انسانی بخشیده است و این موضوع می تواند در مطالعات سبک شناسانه این اثر و مقایسه آن با سایر آثار هم دوره اش مورد توجه قرار گیرد.
بررسی وتحلیل ویژگی های زبانی در نسخ خطی شروح شرف نامه نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴۹
78 - 97
حوزههای تخصصی:
مشتاقان فرهنگ و ادب ایرانی همواره در کشورهایی مانند هند، پاکستان، افغانستان و ... در پی التذاذ ادبی و دریافت صحیح از متون فارسی بوده، در تفهیم آن ها اهتمام ورزیده و به شرح آثاری مثل شرفنامه نظامی گنجوی پرداخته اند. نگارندگان در این مقاله به روش کتابخانه ای به کاربرد واژه ها، ریخت شناسی نوشتاری و دستور زبان در نسخ خطی شروح شرفنامه نظامی گنجوی تأکید نموده با توجه به ویژگی های زبانی و سبکی آن ها را به دلیل هم-پوشانی و همسانی نثرشان توصیف می کنند. نتایج این بررسی بعد از معرفی مختصر نسخ خطی شروح شرفنامه به عنوان متون علمی- ادبی نشان دهنده آن است که همه شارحان با نگرش به محدوده مکانی آن ها، شبه قاره هند، بر زبان فارسی تسلط خوبی داشته و معانی و مفاهیم را با واژگان و جملاتی ساده، قابل فهم، صریح، روشن و منطبق با زبان معیار هند و حتی ایران آن زمان مستقیم انتقال داده اند. در عین ساده نویسی، از واژه های عربی و بومی یا اصطلاحات فنون ادبی و دیگر علوم و نیز آیات قرآنی و احادیث و عبارت های عربی بهره برده، از اطناب و زیاده گویی و کاربرد واژه های مترادف و پی درپی پرهیزکرده اند. علاوه بر این در شروح خطی مختصات دستوری مانند ترکیبات نحوی اضافی وصفی، ترکیبات و تکیه کلام های عربی، آیات و احادیث، افعل تفضیل، حروف و اسامی و افعال ساده و کهن استفاده شده و نثر آن ها را از یکدستی دور کرده است پس سبک آن ها ازنظر واژگان و ریخت شناسی، در مؤلفه های گزینش، ابداع و ساخت واژگان و رسم الخط بیشتر منطبق با ویژگی های نثر دوره غزنوی و سلجوقی (بینابین) بوده، نشانگر علمی بودن نثرآن هاست.
بررسی رمانِ دایی جان ناپلئون از منظرِ عناصر و مضامین گروتسک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴۹
181 - 198
حوزههای تخصصی:
گروتسک شبه گونه ای است که نویسنده یا گوینده ی آن، ناهنجاری های فردی و اجتماعی را با اغراقی نا خوشایند و هم زمان انزجار آمیز و خنده دار به سخره می گیرد. عناصرگروتسک در یک اثر ادبی و هنری فضایی دوگانه ایجاد می کند و ساختاری می آفریند که ترکیبی از افکار متضاد را در خود نهفته دارد؛ گروتسک در آن واحد هم مجذوب می کند و هم می رماند، هم می خنداند و هم می هراساند. گروتسک معمولاً سیمای انسان و هرآنچه را دستمایه قرارداده است، به شکلی مبالغه آمیز و دست کاری شده نشان می دهد و با ساختار های منظم و منطقی همچون توالی زمان و روابط علی و معلولی چنان رفتار می کند که انگار وقوع آن ها به نحوِ دیگری هم امکان پذیراست. رمان دایی جان ناپلئون نوشته ی ایرج پزشکزاد، از جمله آثار داستانی است که در آن از عناصر و فضاهای گروتسکی برای نقد برخی پندارها و رفتارهای جامعه ی ایرانی به خوبی بهره برداری شده است. در این رمان، 136 عنصر گروتسکی وجود دارد که از این میان، عنصر « نا بهنجاری» دارای فراوانی بیشتری است و نوع این نابهنجاری هم عمدتاً پنداری و رفتاری است؛ همچنین در عنصر گروتسکی«وحشت و کمیک»- که در این رمان پس از نابهنجاری دارای بسامد است- سویه ی کمیک و خنده آوری بر سویه ی وحشت و هراسناکی آن فزونی دارد.
تحلیل شیوه های بازنگری و نوآوری زلالی خوانساری در تصاویر موتیوهای گیاهی (مجموعه اشعار زلالی خوانساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
79 - 102
حوزههای تخصصی:
موتیوهای گیاهی و سنّت های ادبی مربوط به آنها یکی از وجوه تصاویر شعری زلالی خوانساری شاعر سبک هندی در سده یازدهم هجری را تشکیل می دهند. وی گاه به ضرورت و گاه به قریحه شعری به بازنگری سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی در شعر خود دست زده است. براین اساس، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، رویکردهای زلالی را در برابر سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی بررسی کرده است. دستاوردهای این پژوهش نشان داد وی در مواجهه با سنّت های ادبی مربوط به موتیوهای گیاهی سه رویکرد داشته است؛ تکرار سنّت ادبی، همراهی سنّت ادبی با تصویر تازه و نوآوری. بدین ترتیب یکی از رویکردهای شاعر تکرار سنّت ادبی بوده است که از بطن آن با روش های گوناگون تصاویر تازه شکل گرفته اند. افزون بر این زلالی خوانساری توانسته است با توانی که در آفرینش هنری تصاویر دارد، تصاویری نو و بدون پیشینه از موتیوهای گل سرخ، سرو، شقایق، شکوفه، غنچه، لاله و نخل پدید آورد که اغلب این تصاویر نو را از طریق تصویر مصراع دوم، شرح داده و تکمیل کرده است.
استشهاد به شعر سنائی در سیزده فرهنگِ فارسی و معرّفیِ نوزده بیتِ نویافته منسوب به او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله: برای تصحیح و تکمیل آثار سنائی مراجعه به منابعِ جنبی ضرورت دارد، از جمله فرهنگ های فارسی. در این مقاله، ابیاتِ منسوب به سنائی در سیزده فرهنگِ اوّلیّه فارسی بررسی و نوزده بیتِ تازه او معرّفی شده است. روش: روشِ این پژوهش تحلیلِ استنادی است. نویسنده ابتدا به روش کتابخانه ای و برپایه سیزده فرهنگ فارسی ابیات منسوب به سنائی را استخراج کرده است. سپس با استفاده از روشِ تحلیلِ استنادی معلوم کرده است که هر کدام از انتساب ها چه وضعیتی دارد. در ادامه به ذکر نوزده بیت نویافته او پرداخته است که در آثار مُصَحَّحِ او موجود نیست. همچنین، به اختصار مواردی را که سهواً بیتی از دیگران به سنائی منتسب شده، معرّفی کرده است. یافته ها و نتایج: 1) برای تصحیح و تکمیل آثارِ سنائی، توجّه به شواهدِ شعریِ او در فرهنگ های فارسی ضرورت دارد. با بررسی سیزده فرهنگ فارسی از قرن هفتم تا سیزدهم هجری، در مجموع 1515 بیت (یا مصراع) یافتیم که به سنائی منسوب شده است و در میان آن ها نوزده بیت تازه یافتیم که در آثارِ چاپیِ او نیامده است. 2) صحّتِ انتسابِ شاهدهای شعری در فرهنگ های فارسی نِسبی است و گاهی بیتی را سهواً به شخصی دیگر نسبت داده اند. چنانکه در این سیزده فرهنگ سی و یک بیت و یک مصراع به خطا به سنائی منسوب شده و این خطا بیش از همه درباره اشعار سوزنی سمرقندی و هفت پیکر نظامی گنجوی رخ داده است. 3) در فرهنگ های فارسی، از میان آثار سنائی، بیش از همه به ابیاتی از حدیقه الحقیقه و سپس دیوان او استشهاد شده است. 4) آثارِ چاپیِ سنائی جامعِ همه اشعارِ او نیست.
پژوهشی در واژه های دیوان ذوالفقار شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
53-74
حوزههای تخصصی:
سید قوام الدین حسین بن صدرالدین علی معروف به ذوالفقار شروانی (د: 689ه.ق.) و متخلص به ذوالفقار و قوام از شاعران فصیح فارسی گو و از مادحان خوارزمشاهیان و اتابکان لُر و قراختائیانِ کرمان است. با وجود اینکه وی از شاعران توانا و دانشمند ادب فارسی به شمار می رود، پژوهشگران چندان به آثار وی توجّهی نشان نداده اند چرا که تا امروز چاپی حروفی از دیوان وی در دسترس نیست و چاپ عکسی نسخه دیوان وی تنها یک بار در 1934م. منتشر شده است. با بررسی دیوان وی درمی یابیم که تعداد قابل توجّهی واژه بسیط یا بسیط گونه که در فرهنگ های رایج فارسی مدخل نشده است و یا شواهد چندانی در متون فارسی ندارد در اشعار وی به کار رفته است. وجود این لغات در دیوان ذوالفقار شروانی می تواند ناشی از گویش ذوالفقار شروانی باشد. پژوهش حاضر که از روش کتابخانه ای بهره برده است کوششی است برای خوانش صحیح دیوان ذوالفقار شروانی و بحث درباره لغات نادرِ اشعار وی. در این پژوهش با مراجعه به پیکره های زبانی و فرهنگ های متداول فارسی، درباره این لغات صحبت شده است تا راه برای افزودن این لغات و شواهد به فرهنگ های فارسی و نیز تصحیح انتقادی و شرح این دیوان در آینده هموار شود. همچنین نویسندگان مقاله حاضر با بررسی دقیق دیوان ذوالفقار شروانی، نکاتی را درباره زندگی وی یافته اند که از دید تذکره نویسان و پژوهشگران پیشین پنهان مانده است.
تحلیل ایدئولوژی چپ مارکسیستی در آثار داستانی به آذین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی نوشتار پیش رو تحلیل گفتمان چپ مارکسیستی در داستان های محمود اعتمادزاده (به آذین) از اولین مجموعه داستان او با عنوان پراکنده (۱۳۲۳) تا نمایشنامه کاوه (۱۳۵۵) که تا انقلاب ۱۳۵۷ را شامل می شود. نویسندگان مقاله برآنند تا نشان دهند به آذین به عنوان نویسنده ای که زمانی عضو حزب توده بوده، چطور با نوشتن داستان هایی واقع گرا یا نمادین علیه گفتمان حکومت موضع می گیرد و تلاش می کند گفتمان موردقبول خودش را بازتاب دهد. به علاوه، این بررسی تاریخی، گذار نویسنده را از ابتدای عضویت در حزب تا شکست آنها در آینه آثارش نشان خواهد داد. برای بررسی از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، با تأکید بر دال های مرکزی و شناور در هر داستان استفاده شده است. براساس نتایج به دست آمده، به آذین به عنوان یک نویسنده متعهد به آرمان های حزبی چپ گرایانه، درصدد انعکاس گفتمان چپ مارکسیستی و برتری دادن آن در برابر گفتمان امپریالیسم غرب بوده است. باور او به هنر متعهد مانع از این شده که اصول داستان نویسی را کاملاً رعایت کند و اغلب داستان هایش در این زمینه در خدمت انعکاس ایدئولوژی چپ نوشته شده است.
تحلیل باستان گرایی در اشعار سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحول و نوآفرینی در شعر چه در محتوا و چه در زبان و ساختار آن از راه هنجارگریزی رخ می دهد. هنجارگریزی می تواند از راه آفرینش های تازه که با ذهن و زبان ادبیات آشنایی ندارد حاصل شود یا آن که با غبارروبی از چهره ی کهن هنجارها که در لاتین به آن آرکائیسم گفته می شود و در زبان امروزی از آن با عنوان باستان گرایی یاد می کنند، به دست آید. مهم ترین جنبه ی رستاخیز کلمات در شعر سیاوش کسرایی و نصرت رحمانی باستان گرایی و بهره گیری از ساختار شعر کهن است. در بین شاعران مورد بحث، کسرایی به استفاده از مصادیق کهن زبان فارسی، چه از نظر واژگان و چه از نظر محتوا اقبال بیشتری نشان می دهد، به طور کلی باستان گرایی در شعر شاعران مورد نظر جایگاه خاصی دارد که به تشخص زبان و بیان شاعرانه ی آن ها منجر شده است. این پژوهش به بررسی و کاربرد باستان گرایی در اشعار این دو شاعر با روش توصیفی- تحلیلی می پردازد.
روایت هایکوها در رمان جاده ی باریک به اعماق شمال ریچارد فلانگان: سطحی از روایت یا کنه آن
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
27 - 50
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای بررسی ابزارهای روایت در امتداد هایکوها در رمان جاده ی باریک به اعماق شمال ریچارد فلانگان تا جنبه های هنری روایت را روشن نماید. سبکی از سفرنامه نویسی برای بازگویی خاطرات پدری از جنگ مورد تقلید قرار می گیرد. این بازگویی تحت عنوان جاده ی باریک به اعماق شمال نوشته می شود تا هم تقلیدی از شیوه ی نوشتن و هم تلمیحی به اثر ادبیات کلاسیک ژاپن به قلم باشو باشد که ویژگی اصلی آن بهره گیری از هایکوها می باشد. این هایکو ها همچون عکس نوشته هایی بازنمایی می شوند که امکان بازگو شدن را دارند. استفاده از هایکوها و دیگر فنون روایت بستری را برای نویسنده فراهم می کنند تا بازنمایی ای شخصی خود، که به آسانی دیده نمی شود، را نیز ارائه دهد. دگربودگی به شیوه ای که باختین آن را تعریف می کند این ادعا را قوت می بخشد چرا فضا برای چند صدایی مهیا می شود. این طبیعت هایکو است که راه برای بررسی فراتر از سطح اولیه را فراهم می کند.
بررسی تطبیقی مولفه «چندصدایی» در رمان های معاصر عربی و فارسی با تأکید بر نظریات باختین (سووشون سیمین دانشور- میرامار نجیب محفوظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
113 - 146
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از آراء میخائیل باختین و به طور خاص نظریه چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمان های موجود در رمان های سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمان ها بپردازد. نگارنده بر اساس منطق مکالمه ای باختین و مؤلفه های موجود در آن این رمان ها را مورد ارزیابی قرار می دهد و در ضمن پژوهش به این پرسش پاسخ داده است که چگونه چندصدایی در رمان های منتخب بازنمایی شده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در داستان های فوق ما شاهد چندصدایی هستیم، اما شکل و نحوه بیان این چندصدایی باهم متفاوت است و در هر داستان عواملی چون: جنسیت ، ساختار اجتماعی و اقتصادی، جریانات روشنفکری در قالب دو قطب خودآگاهی و ازخودبیگانگی فرهنگی، در به ثمر رسیدن چندصدایی در قالب مؤلفه ها خود را بیش از سایر عوامل بازنمایی می کنند. زنان غالباً نقش دنباله رو اندیشه ای که از مرجع اخلاقی داستان صادر می شود، دارند و عموماً با سبک بخشی موجب تقویت چندصدایی در داستان می شوند. ساختار اجتماعی و اقتصادی و تقابل و تضاد طبقاتی و جریانات روشنفکری در داستان ها هرکدام با ایجاد دو قطب متقابل به عنوان دیگری، زمینه تنوع گفتمانی را ایجاد می کنند.
تمثیل پیر در داستان سی مرغ و سیمرغ از منطق الطیر عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تجلی روح الهی در وجود انسان کامل را در عرفان به عشق به ذات حق تعبیر می کنند. در عرفان روح انسان در حال تعالی و سلوک به سوی حق است. انسان کامل در آخرین مرحله سلوک (فنا) حقیقتی خداوند وار همچون سی مرغ عطار و سالکان واصل درآثار عرفانی می یابد. در عرفان مهم ترین ملاک سلوک سالک، برخورداری وی از حضور پیری صاحب نفس و مرشدی دستگیر است. پدر، مرشد یا شیخ در عرفان، با بصیرت و روشنگری و تیزبینی سالکان و انسان ها را به صورت عام به سوی تهذیب نفس، حفظ منش و اخلاق دعوت می کند. عطار نیشابوری، شاعر و عارف بزرگ قرن ششم و هفتم، تمثیل را به عنوان پایه و اصل داستانهایش قرار داده است. وی در منطق الطیر معانی و مضامین بلند عرفانی از جمله مضموم پیر را به بهترین وجه در قالب تمثیل و نماد ارائه داده است. اهمیت حضور پیر و راهنما در نشان دادن راه به سالک، ضرورت پژوهش در این موضوع را ایجاد می کند. هدف از این پژوهش آن است که با روش توصیفی تحلیلی وگردآوری کتابخانه ای به تبین تمثیل و نماد پیر و بیانِ نقشِ هدایتگری و ارشادی آن بپردازد و جنبه های دانایی، رهبری و مراد بودن آن را در شخصیت هدهد، در داستان سی مرغ و سیمرغ از منطق الطیر عطار، نمایان و تحلیل سازد.
سیمای زن در ضرب المثل های لری و عربی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۹
126 - 146
حوزههای تخصصی:
ضرب المثل ها جزو منابع غنی فرهنگی هر قوم و ملتی هستند که تصویری از زندگی گذشتگان و نیاکان آن قوم را در برابر دیدگان نسل امروزی قرار داده است و یادگاری از هویت ملی جامعه و دربردارنده باورها و نوع نگرش مردم روزگاران خود هستند. زن به عنوان رکن رکین جامعه در جوامع مختلف همیشه در کانون توجهات بوده و هست، سنت شفاهی و به تبع آن ضرب المثل ها تصاویر متناقضی از زن ارائه داده اند،گاه تصویری زشت و نازیبا و گاه تصویری متعادل و زیبا از او به نمایش گذاشته اند، دو قوم بزرگ لر و عرب به دلیل نوع زندگی عشیره ای و قبیله ای مشترکات زیادی با هم دارند یکی از این وجوه اشتراک مضامین مشترکی است که در سنت شفاهی حاکم بر هر دو فرهنگ جاری است، در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و به صورت منابع کتابخانه ای و میدانی سعی شده است ضرب المثل های لری(استان کهگیلویه و بویراحمد) و عربی با محوریت زن به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گیرد تا سیمای زن در آینه ضرب المثل های این دو قوم مشخص شود.
درباره واژه سنتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب های مرجع و پژوهش های معاصران «سنتور» غالباً سازی ایرانی و کهن معرفی شده و برای اثبات این مدعا شاهدها و تصویرهایی از آن آورده اند. در نوشته پیش رو، با بررسی این شاهدها و همچنین اسناد و منابع دیگر، درستی و نادرستی این مدعا را بررسی کرده ایم و کوشیده ایم با جست وجو و پژوهش در اسناد و شاهدهای متقن، علاوه بر نتیجه گیری درباره این مدعا، حدود تاریخی قدمت سنتور در متن های فارسی را تخمین بزنیم.
ذیلی بر معنی واژه های عروس و حاجب در فرهنگ بزرگ سخن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار معنیِ دو واژه عروس و حاجب در دو ترکیبِ کشتیِ عروس و حاجبِ خورشید در فرهنگ بزرگ سخن بررسی شده است. این دو ترکیب در تاریخ بیهقی و غزلیّات شمس نیز آمده و در این مقاله با ذکر چند شاهد دیگر و با آوردن دلیل ها و شاهدهایی، یکی دیگر از معنی های این دو واژه به دست داده شده است.
گونه شناسی بازی سروده های رایج در بین عامه فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۵۵
115 - 156
حوزههای تخصصی:
بازی با درنظر گرفتن تعاریف متعدد آن، دارای انواعی است و نمی توان منکر نقش آن در زندگی افراد در بازه های سنی گوناگون شد. نقشی که به سرگرمی و گذران وقت محدود نمی شود، زیرا بسیاری از بازی ها بازتاب دهنده دغدغه ها و مسائل زندگی اند و بازیگران با انجام آن، افزون بر تکرار این مسائل و دغدغه ها انتقال دهنده آن نیز هستند. یکی از مهم ترین عناصر انتقال در این زمینه «شعر» است؛ عنصری که می تواند براساس بافت زمانی و مکانیِ بازی تغییر کند و قابلیت تطبیق داشته باشد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به دسته بندی و بررسی بازی سروده های عامه استان فارس پرداخته است. نتایج نشان می دهد که این سروده ها در بازی هایی که دو یا چند (گروه) مخاطب دارند استفاده می شود و اغلب جزو بازی های غیرکنشی/ کلامی اند که بر چهار اصل تکرار، گفت وگو، تمسخر و همخوانی مبتنی و در مقابل بازی های کنشی اند. این طیف از بازی سروده ها (کلامی تا کنشی) با عنصر سن نیز تناسب دارد، زیرا گرایش افراد کم سن بیشتر به بازی های کلامی است و با بیشتر شدن سن به سوی بازی های کنشی حرکت می کنند. نکته دیگر اینکه شعر در چهار دسته نخست بازی، خودِ بازی و نه جزئی از بازی است و این نکته تأکیدی بر کاربرد و نقش فراوان شعر در زندگی عامه است. دیگر اینکه بسیاری از بازی های کنشی دارای قانون ها و چارچوب هایی در شعرند و این قوانین در هفت گروه (فراخوان بازی، حاضر غایبی، انتخاب سردسته، آغازگر و یار، تعیین نفر اخراجی یا ذخیره، تنبیه، نپرداختن جریمه و اعلام پایان بازی) می گنجد و بازیگران به پذیرفتن و اجرای آن ملزم بوده اند. نظم این قوانین و در کل، همه سروده های بازی نقش بسیاری در اجتماعی شدن بازیگران داشته است.
بررسی تطبیقی درون مایه های عرفان شرقی-ایرانی در رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
413 - 438
حوزههای تخصصی:
هدف ادبیات تطبیقی همواره آن بوده است تا با نگاهی فراگیر به آثار هنری فرهنگ های گوناگون، راهی برای درک ژرف تر همگونی های آثار ادبی بیابد. آنچه در این مقاله ارائه می شود، تلاشی در اثبات این باور است که گنجینه ی فرهنگ و ادب شرقی- ایرانی نقش بسزایی در الهام بخشی و آفرینش شاهکارهای متعدد در ادبیات جهان داشته است و گابریل گارسیا مارکز از کسانی است که تحت تأثیر این میراث غنی، به خلق یکی از آثار منحصربه فرد خود دست یافته است. مقاله ی حاضر به شیوه ی توصیفی- تحلیلی پس از ارائه تعاریف و ویژگی هایی از رئالیسم جادوئی، به بررسی رد پای اندیشه های عرفانی مشرق زمین به خصوص عرفان ایرانی- اسلامی در رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز می پردازد و با گزینش لایه های صوفیانه و فرا واقعی این رمان و سنجش آن با موارد مشابه صوفیانه های شرقی – ایرانی، تاثیر پذیری مارکز از مشترکات درون نگری و هستی شناسانه بعضی از آثار عرفانی بزرگان ایرانی- اسلامی را نشان داده و به بیان باورهای درون پژوهانه ی این نویسنده در رمان مذکور می پردازد. دستاورد علمی این پژوهش نشان می دهد که مارکز در رمان صد سال تنهایی، تحت تاثیردرون مایه های عرفان شرقی – ایرانی بوده است. ومهمترین نقطه ی پیوند مشترک رمان مذکور با عرفان شرقی- ایرانی، شکستن مرز میان واقعیت و فرا واقعیت و اتحاد این دو، رفتارهای شگفت و خارق العاده شخصیت های حاضر در داستان و شناخت حقیقت از راه تخیل است.
ردپای دانته در رمان ماه و آتش به قلم چزاره پاوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
527 - 549
حوزههای تخصصی:
نام دانته آلیگیری تقریباً در آثار زیادی از ادبیات جهان، به خصوص غرب، به چشم می خورد. نویسندگان و ادبای معاصر زیادی از زبان و فرهنگی متفاوت در برخی آثار و یا مطالعات خویش به سفر درونی دانته گونه انسان اشاره داشته اند. در شبه جزیره ایتالیا، نام و سنت و اندیشه و ذهنیت دانته بارها مورد خطاب و اشاره ی متفکرین و نویسندگان از قرن شانزدهم میلادی تا دوره ی معاصر قرار گرفته است. در مطالعات تطبیقی ملی و درون مرزی، امروزه محققین در ایتالیا و خارج از ایتالیا به وام گیری های موضوعی و ریخت شناسانه در آثار برخی داستان سرایان و نویسندگان قرن بیستم ایتالیا پرداخته اند، و در این بین شاید مطالعه ای از تریستان کی (۲۰۱۰) تحت عنوان «دانته به عنوان یک ضدمدل در ماه و آتشِ چزاره پاوزه» در خور اهمیت شایانی باشد چراکه با یک نگاه نقدی کلیت گرا به قیاس ساختاری و موضوعی بین افکار نویسنده ی ماه و آتش و نویسنده ی کمدی الهی پرداخته است. مطالعه ی حاضر با الهام گیری از مطالعه ی تریستان کی و با اتخاذ نگاهی لزوماً درون متنی، ضمن آنکه سعی دارد از عمق ماه و آتش به سمت برخی زوایای محتوایی و تصویریِ کمدی الهی حرکت کند، به دنبال یافتن رد پای دانته در قسمت های مختلف این رمان است. سوالی که در نهایت این جستار به دنبال پاسخی بر آن است این است که آیا به جز دوزخ و برزخ، ردپایی از بهشت نیز در ماه و آتش وجود دارد؟
«ما را به یاد آرید! » بررسی تطبیقی شعر «یاد آر» دهخدا با «به آیندگان» برشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
657 - 672
حوزههای تخصصی:
دهخدا و برشت که با یکدیگر همعصر بودند، با وجود زندگی در دو سرزمین متفاوت، فراز و نشیب های مشابهی را پشت سر نهادند و هر دو دوران ظلم و استبداد خودکامگان، جنگ، فقر و قحطی و تلخی تبعید را چشیدند. این مشابهت در تجربه ی زیسته ی آنان و همچنین مبارزه ی همیشگی برای آزادیخواهی که در شعرشان نیز نمود یافته، موجب شده تا درونمایه ی دو شعر مشهور آنان یعنی «یاد آر ز شمع مرده یار آر» و «به آیندگان» با یکدیگر شبیه باشد. آنها نخست به توصیف دوران تاریک خود می پردازند و از ناآگاهی و عدم مسئولیت پذیری مردم شکوه می کنند، سپس برای تنویر افکار عمومی مبارزات خود با حاکمان ظالم را برمی شمرند. دهخدا بر آن است که با وجود جو خفقان، او و همقطارانش دین خود را ادا نموده اند و در این راه حتی از جان خویش گذشته اند، حال آنکه برشت اذعان می کند تلاشش با وجود توان اندکی که داشته، کافی نبوده است. هر دو شاعر با اطمینان از اینکه این روزگار سیاه سر می آید، از آیندگان می خواهند که آنان را یاد کنند.
تحلیل گونه های زبانِ ادبی خاطره نگاری با تکیه بر آثار خاطره نگار از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
41 - 70
حوزههای تخصصی:
زبان ادبی یکی از مؤلفههایی است که در انواع ادبی و هنری در تأثیرگذاری بر مخاطب نقشدارد و از منابع ارزنده برای شناخت آثار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دورههای مختلف بهشمار میرود. به بیانی دیگر؛ مطالعه زبان ادبی ماهیت و ساختار افکار و آراء شاعران و نویسندگان را هویدا میسازد. زبان ادبی مانند دیگر زبانها در همه حوزههای جغرافیایی، دورههای تاریخی و بافتهای اجتماعی یکسان نیست. خردهفرهنگهای متفاوت جامعه از عوامل مهم بروز این تنوع اجتماعی است که سبب ایجاد "گونههای زبان ادبی" متنوع شدهاند. نویسندگان و شاعران در طول تاریخ برای بیان خاطرات خود از گونههای متفاوت زبانی بهره بردهاند. این تفاوت زبانی، سبک زبانی خاصی را برای هر اثر ادبی ایجاب کرده است. نگارندگان مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی انواع گونههای زبان ادبی در آثار خاطرهنگار از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی پرداختند. نتایج پژوهش از تفاوت زبان ادبی خاطرات حکایت میکند. ازآنجاکه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی قشرهای مختلف جامعه سبب تنوع زبان و سبک آثار میشود؛ زبان خاطرات رجال حکومتی با زبان خاطرات شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی تفاوت بسیار دارد؛ چنانکه این تفاوت در زبان خاطرات "سردار مریم بختیاری" (عامیانه و گویشی) با زبان خاطرات "مشیرالدوله" (معیار و علمی) دیده میشود و با خاطرات ادبی نظیر آنچه در کتابهای ورقپارههای زندان، روزها و ... (ادبی، تمثیلی) دیده میشود نیز تفاوت بسیار دارد. زبان ادبیِ خاطرات نویسندگان فرهنگی و اجتماعی در قیاس با خاطرات شاعران و رجال درباری تفاوت و تنوع زیادی دارد.
بررسی و تحلیل وجه جمله در بخش اول و دوم تذکرة الاولیای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجه مقوله ای نحوی است که نگرش گوینده را درباره موضوع سخن نشان می دهد. در این مقاله شرح حال دو عارف از بخش اول (جنید بغدادی و بایزید بسطامی) و دو عارف از بخش دوم (ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر) از کتاب تذکرهالاولیا از منظر وجهی بررسی شده است. ابتدا وجه در دو دسته کلی وجه خبری و غیرخبری بسامدگیری، بررسی و تحلیل شده است. به طورکلی، بسامد وجوه غیرخبری در هر چهار بخش تفاوت معناداری ندارد و این موضوع را می توان ازلحاظِ سبک نثر تصوف و نیت گوینده و مؤلف تحلیل کرد. در بخش بعد، از میان وجوه غیرخبری بسامد وجه های امری، پرسشی و شرطی بررسی و مقایسه شده است. از این نظر بین دو عارف بخش اول و دو عارف بخش دوم تفاوت های معناداری وجود دارد. همچنین، دو عارف بخش اول ازلحاظِ به کارگیری انواع وجه شباهت تام دارند و دو عارف بخش دوم علاوه بر تفاوت با بخش اول، با یکدیگر نیز متفاوت اند و می توان آنها را ازنظرِ گفتمانی و سبک شناسانه تحلیل کرد. از منظر گفتمانی، در بخش دوم در مقایسه با بخش اول قدرت بیشتری جریان دارد. در بخش ذکر ابوسعید بیشترین میزان قدرت گوینده و نویسنده در مقایسه با مخاطب دیده می شود. بخش های ذکر ابوالحسن، جنید و بایزید در رتبه های بعدی قرار می گیرند. ازنظرِ سبکی نیز تفاوت های موجود در قسمت های بررسی شده و دیگر مؤلفه های جانبی بررسی شده نشان دهنده سبک متفاوت بخش اول و دوم تذکره است و گمان الحاقی بودن بخش دوم تذکره را تقویت می کند.