فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۴۱ تا ۵٬۳۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تقلید به وسیله ی تصویر، رفتار، نمایش و گفتار در فرهنگ برخی از ملل باستان، بیانگر نوعی باور به وحدت یافتن با پدیده ها و قداست هستی از رهگذر این تقلید بود. افلاطون این واژه را برای طرح نظریه ای ادبی و در جهت مخالفت با هنرهای تقلیدی ، به کار برد. تأثیر نظریه ی میمسیس سبب گشته که در هر دوره ای از تاریخ نقد هنری وادبی اروپا و جهان اسلام ، طرحی از این نظریه جلوه گر باشد و نگاه های متفاوت به آن، نظریات جدیدی به وجود آورد. در این نوشتار تلاش شده در یک بررسی تطبیقی از رهگذر مطالعه ی کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی- تحلیلی، نقش فاعلی هنرمند در آفرینش اثرهنری را بر اساس نظریه ی میمسیس از دیدگاه افلاطون، ارسطو و نو افلاطونیان شرح دهیم. در این میان نظرات اندیشمندانی همچون دموکریت، سیدنی، کالریج، بندتوکروچه، والتر بنیامین، تئودور آدورنو، گادامر، و نیز مطرح گشته و به طور تطبیقی بررسی شده اند. این بررسی تطبیقی نشان می دهد که نقش فاعلی شاعربراساس نظریه میمسیس درنظرافلاطون نقشی منفی وبازدارنده از حقیقت است اما فلوطین دربازخوانی خودازاین نظریه نه تنها نقش ادراک حاصل از سلوک را درآفرینش هنری بیان کرده بلکه همچون کروچه ادراک شهودی را بدون قدرت تجسم وبیان، شهودهنری ندانسته است. ارسطو نقش فاعلی شاعر راکشف وساخت زوایای طرح آفرینش شعری دانسته که ازرهگذرمیمسیس با نوع نگاه ، ادراک وترکیب وتصرف درپدیده ها حاصل می شود.نقش فاعلی شاعربراساس بازخوانیهای آدورنووبنیامین ازاین نظریه همانندسازی ویکی شدن با طبیعت ودرنظرگادامر بازشناسی است.
تحلیلِ کهن الگوی جمشیدکُشی در شاهنامه با تأکید بر داستان جمشید و کیخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۳
1 - 24
حوزههای تخصصی:
کهن الگوی جمشیدکشی در شاهنامه به شکل های گوناگون خود را نشان می دهد. چرایی پدیدار شدنِ این کهن الگو در داستان جمشید و چگونگی پیش گیری از آن از سوی کی خسرو مسأله ی اصلی این پژوهش است. داده های متنی به تفصیل از نیکی و خویشکاری مثبت جمشید یاد کرده از این رو به شیوه ی تحلیلی- توصیفی، مسأله ی ناسپاسی او مورد پرسش قرار گرفته و رد شده است. کی خسرو پیش از آن که با ناسپاسی و فریب خوردگی مردمان رو به رو شود و تخت شاهی از دستش به در رود با گمانه زنیِ درست درباره ی آینده ی تیره و تار، تاجِ شاهی را به لهراسب وا می گذارد. اگر چه خاندان زال و پهلوانان و بزرگان با او هم رای نیستند اما با سخنان خردمندانه آنان را نسبت به وضع خطیر خود و کشور آگاه می کند. کی خسرو با به انجام رساندن خویشکاری های خود که آبادی کشور و از میان برداشتن افراسیاب اهریمنی است، از سرِ خردمندی و رازدانی درمی یابد که دیگر بایسته است با کناره گیری از قدرت از بروز فاجعه ی جمشیدکُشی که آسیب جدی به کشور می رساند جلوگیری کند. از این رو هدف این پژوهش توضیح مسأله ای است که در ناخودآگاه جمعی تباری حضور داشته و گاه به گاه کشور را دچار پریشانی می کرده بود.
رویکرد تمثیلی مهرورزی و خشم در افسانه سیاه گالش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از پر رمز و رازترین باورها در بین مردم دامدار گیلان، اعتقاد به افسانه ای به نام سیاه گالش است که در گذر زمان با واقعیت و خیال درهم آمیخته وجایگاه خاصی در شکل گیریِ هویتِ فرهنگی آنان پیدا نموده است. قهرمان این افسانه در پندار مردم به سبب نامیرایی و قدرت برکت بخشی آن همسان اولیاءِ دین بوده، روایات متفاوتی از کنش های وی در امر نظم بخشیدن به قوانین شکار وتولید مواد لبنی و حفظ محیط زیست نقل می کنند. برهمین اساس پس از گفتاری کوتاه در تبیین هویت اصلی این افسانه زنده و فعال با بیان وجوه افتراق واشتراکات روایتیِ آن در مناطق مختلف گیلان و نیز به جهت دریافت پاسخ های کاربردی نقش تمثیل در روایت های گوناکون آن و این که آیا اصولاً تمثیل می تواند در باز پروری افکار شنوند گان نقش مفیدی داشته باشد و یا درنظم بخشیدن به اجرای قوانین اجتماعی در جامعه دامداری مؤثر عمل نماید؟، درصورت وجود پاسخ مثبت میزان این اثر بخشی چقدر می تواند باشد و نیز با بیان مطالبی کوتاه و مختصر در باره شناخت و چیستیِ تمثیل در علم بلاغت، به بررسی رویکرد تمثیلی مهر و خشم که از جمله عناصر تشکیل دهندهِ اصلیِ شخصیتِ سیاه گالش محسوب شده و نیز از اهداف این پژوهش که تا کنون هیچگونه تحقیقی درباره آن صورت نپذیرفته و کاملاً بکر و منحصر بفرد می باشد، با روش توصیفی تحلیلی پرداخته شده است.
بررسی مؤلفه های اصلی مشترک ترسیم شده از شخصیت زنان سنتی و مدرن در آثار زویا پیرزاد و فرخنده آقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
170 - 191
حوزههای تخصصی:
نگاهی به فرهنگ داستان نویسان ایرانی از تعداد قابل توجه نویسندگان زنی نشان دارد که از ظرف داستان و رمان برای بیان مسائل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی هم جنسان خود بهره جسته اند. زویا پیرزاد و فرخنده آقایی از نویسندگانی هستند که با شناختی که از وضعیت زنان جامعه عصر خود دارند به نوشتن داستان هایی با محوریت زنان اقدام کرده اند. هدف پژوهش حاضر، بررسی مؤلفه های اصلی ترسیم شده از شخصیت زنان سنتی و مدرن در آثار زویا پیرزاد و فرخنده آقایی است. این دو نویسنده، شخصیت زنان سنتی را با ویژگی هایی چون خانه داری، انجام نقش های جنسیتی، انفعال در برابر نظام مردسالار و تابعیت از سنن مرسوم، ترسیم می کنند و در مقابل چهره زنان مدرن آثارشان با اموری چون اشتغال، اثبات هویت زنانه و مبارزه با مردسالاری و زیر پا نهادن سنن و عرف مرسوم توصیف شده است.
مقایسه و بررسی سبک شناسانه عناصر زبانی، بلاغی و محتواییِ قصیده و نامه ای از خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
307 - 331
حوزههای تخصصی:
سبک شناسان بر اساس تقسیم بندی ادوار مختلف، سبک شعریِ شاعران قرن ششمِ حوزه گنجه و ارّان را «آذربایجانی» نام نهاده اند که از نظر مختصات با سبک «خراسانی» متفاوت است. جریان نثرنویسی حاکم بر این دوره نیز اندک تفاوتی با دوره قبل داشت و نویسندگان تلاش می کردند تا به تقلید از زبان عربی، اندک اندک به ویژگی های موجود در سبک فنی چنگ زنند و آن ها را در نوشته های خود دخیل کنند که این حرکت در پایان قرن هفتم به نثر مصنوع و متکلّف منجر شد. با وجود عقب بودن بیش از یک قرنِ جریان نثرنویسی از جریان شعرگویی در قرن ششم با پدید آمدن «شاعرانِ نثرنویس»، فاصله زمانی از بین رفت و شتاب آمیختگی مختصاتِ سبکی شعر و نثر بیش از بیش شد. خاقانی شاعری نثرنویس است که بدون در نظر گرفتن ویژگی های نثری دوره خود و عقب بودن بیش از یک قرنِ نثر از شعر در شعر و نثر خود به یک شیوه عمل کرد و به تقلید از مصنوع گویی خود در شعر در سرعت بخشیدن حرکت نثر «مرسل» به سوی «فنی نویسی» نقش مهمی را ایفا کرد و روند حرکتِ نثر مُرسل به سوی نثر فنی و مصنوع را بیش از بیش شتاب بخشید. بنابراین، در این پژوهش برآن شدیم تا با مقایسه سبک شناسانه عناصر زبانی، ادبی و محتواییِ نامه و قصیده ای از خاقانی که هر دو در باب امام عمده الدین حفده است به اثبات مدعای خود بپردازیم.
دیدگاه های بلاغی صهبایی در "شرح سه نثر ظهوری"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۱۴
27 - 53
حوزههای تخصصی:
یکی ازشروح بلاغی برجسته فارسی که در قرن نوزدهم میلادی در شبه قاره به نگارش درآمد، "شرح سه نثر ظهوری" نوشته امام بخش صهبایی است که از جهت نقد زبان شناسی، بلاغی و ادبی دارای ویژگی هایی است که بررسی و تحلیل این عناصر می تواند به مخاطب در شناخت مظاهر زبان شناسی و نقد ادبی تازه شکل گرفته این دوران یاری برساند. این مقاله می کوشد تا نقش این عناصر تازه بلاغی را در تحول نقد بلاغی و ادبی این دوره بررسی کند. برای این منظور، به بررسی شگردهای بلاغی که در کتاب های بلاغت فارسی کمتر نمود دارد، پرداخته شده است؛ چون سجع مردّف، مجاز در مجاز، مخالف خوانی در تلمیح، نگاه نو به استعاره مکنیه و تضاد معنوی. بعضی از این شگردهای بلاغی حاصل مطالعه صهبایی در امّهات کتب بلاغی نظیر "مختصرالمعانی" و "مطوّل" تفتازانی است که بارها به شکل مستمر در استدلالات خود از آن استفاده می کند. در اعتقاد صهبایی ملاک پذیرش استعاره، همان "آحاد"، یعنی نخبگان ادبی هستند که آن را به کار می برند. صهبایی معتقد است که زبان مجازی، ذاتاً ساخت شکن است؛ زیرا نخست با تغییر گونه بیان، معن ای متف اوتی را پی شنهاد م ی کن د و در مرحل ه دوم امکان قطعیت معنای پیشنهادی را رد و آن معنای قطعی را انکار می کند. در این پژوهش برآنیم با رویکرد تحلیلی و توصیفی آرای صهبایی را بر اساس موازین بلاغی با تکیه بر رساله "شرح سه نثر ظهوری" در حد وسع خود مورد بررسی قرار دهیم.
تعامل سوژه های متنی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۱۴
99 - 119
حوزههای تخصصی:
عرفان عاشقانه در معنای عام بر مفهوم عشق و در معنای خاصِ ادراکی- ارتباطی بر تعامل «من-تویی» استوار است. به اقتضای این نوع تعامل برساختِ هویت-وضعیت سوژه ها به عبارتی دیگر جایگیری آنها در تعامل کارگزاران درون متنی عرفان عاشقانه متمایز از سایر ژانرهای ادبی کلاسیک سامان یافته است و همین امر سبب شکل گیری وجهی متمایز از ابهام ادراکی- زیبایی شناختی می شود. غزلیات شمس یکی از متن هایی است که تعامل سوژه های درون متنی آن و به تبع آن ابهام معرفتی-هنری حاکم بر آن بر مبنای تعامل من-تویی شکل گرفته است که نادیده گرفتن آن سبب تفسیری صرفاً ذوقی از آن خواهد شد. بر همین اساس در این نوشتار کنش برساخت تعامل «من-تویی» کارگزاران درون متنی راوی- عاشق و معشوق در غزلیات شمس به قصد خوانشی همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن دلالت-یابی و تبیین شده است. برای دلالت یابی این تعامل مذکور به برخی از مفاهیم و اصطلاحات متفکران حوزه مذکور همچون بوبر، لویناس، باختین، سارتر،گابریل مارسل، لاندوفسکی و بیونگ چول هان استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که منطق «من-تویی» در غزلیات شمس را می توان ذیل چهار عنوان الف) اظهار خاموشی و عدم کدگزاری دقیق ب) بی توجهی به سلسله مراتب و گذر از تقابل ها ج) ناتمامیت و پیش بینی ناپذیری د) تعویقِ «خود» صورت بندی کرد که همگی به شکلی نمادین به مثابه عبور از نظم نشانگانی رایج و تجربه عالم وحدت است.
منابع تلمیحات شکسپیر به ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار ویلیام شکسپیر، اعم از شعر و نمایشنامه، اشارات و تلمیحات فراوانی به چشم می خورد. دامنه این تلمیحات نه تنها تاریخ، فرهنگ و اساطیر غرب بلکه شرق را نیز دربرمی گیرد. جستار حاضر به بررسی تلمیحات شکسپیر به فرهنگ و تاریخ ایران می پردازد. تلمیحات او شامل ایران پیشااسلام و پسااسلام می شود. در سنجه با تلمیحات شکسپیر به «دیگران» (مثلاً ترکان، یهودیان، و مغربیان) اشارات او به ایران، پیشا و پسا اسلام، کلی، مختصر و سطحی است. جستار حاضر، از سویی، می کوشد تا نشان دهد که شکسپیر از چه طرقی با ایرانِ معاصرش (ایران عصر صفوی) آشنا شد و از دیگر سو بر آن است تا شناخت او در این باب را در زمینه تاریخی خود قرار دهد. اطلاعات او در باب ایران پیشااسلام برگرفته از دو منبع اصلی بود. یکی، کتاب هایی که مورخان یونانی درباره تاریخ پارس نوشته بودند و ترجمه انگلیسی آنها در آن روزگار موجود بود و شکسپیر بدان ها دسترسی داشت. به علاوه، نمایشنامه های تاریخی نسبتاً متعدد با موضوع پارس بود که در آن ایام اجرا می شد. دیگری، شناخت او درباره ایران پسااسلام (خاصه عصر صفوی) عمدتاً برگرفته از سفرنامه های معروف مانند سفرنامه آنتونی جنکینسون، سفرنامه ریچارد هاکلویت و سفرنامه برادران شرلی بود.
نمونه هایی از عناصر داستانی مانوی در ادبیات عامه ایران مطالعه ای تطبیقی بر اساس تمثیل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم بهمن و اسفند ۱۴۰۰ شماره ۴۲
۳۱۴-۲۸۵
حوزههای تخصصی:
در این مقاله گستره و ویژگی های رابطه بین ادبیات عامه ایرانی و ادبیات مانوی براساس تجزیه و تحلیل روایات مشابه مطالعه و بررسی شده است. به این منظور و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در مرحله نخست، سی تمثیل و داستان تمثیلی مانوی از میان قطعات مانوی ایرانی میانه استخراج کرده و سپس در ادبیات عامه به جست وجوی نمونه هایی پرداخته ایم که از نظر کنش ها و شخصیت های اصلی به آن ها شبیه باشند. از میان این تمثیلات، تنها پنج مورد نمونه های مشابه در داستان های عامه داشتند که تعداد و مشخصه های این شباهت ها در عناصر ادبی، روایت ها و خرده روایت ها نشان می دهد که ادبیات مانوی فرصت حضور بیشتری در ادبیات عامه به نسبت ادبیات رسمی داشته است. این حضور شاخص می تواند ابزاری کارآمد برای پیگیری مسیری که این روایت ها و تمثیلات در میان فرهنگ های مختلف طی کرده اند، در اختیار ما بگذارد.
بررسی گونه ها و معانی «را» در گرشاسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
195 - 220
حوزههای تخصصی:
هر اثر ادبی از ساخت های جزئی تری تشکیل شده است. ساخت های نحوی و صرفی هر اثری، بنیاد ساخت های بلاغی و محتوایی آن را شکل می دهد. «را» که امروزه بیشتر به عنوان نقش نمای مفعولی شناخته می شود، در متن های گذشته ی ادب فارسی، جایگاه حساس تر و متنوع تری داشته است و کاربردهای گوناگون آن در فهم معنی و شناخت بلاغت متن ایفای نقش می کرده است. یکی از منظومه های حماسی که در نوع خود جایگاه برجسته ای دارد و کاربردها و معانی را در آن درخور توجه و قابل تأمل است، گرشاسب نامه ی اسدی توسی است؛ ازاین رو مقاله ی حاضر بدون واکاوی بلاغی، در پی شناخت و معرفی انواع کاربرد و معانی گوناگون «را» در این منظومه و ارائه ی آمار دقیقی از انواع و نقش «را» در کاربردهای گوناگون، ازنظر دستوری و معنایی است. در این بررسی ها ضمن تبیین نقش و اهمیت این نقش نما که چهره های گوناگون معنایی و کاربردی دارد، به کاربردهای ویژه ی آن نیز پرداخته شده است و با ذکر تعداد تقریباً دقیق این نقش نما در تمام گرشاسب نامه ، بیشترین و کمترین نوع کاربرد «را» در این منظومه مشخص شده است. روش پژوهش مبتنی بر تحلیل داده هایی ست که از متن این منظومه به دست آمده و نتیجه گیری آن نیز مبتنی بر تحلیل محتواهای ساختاری و معنایی آن داده ها است.
مقاله کوتاه: بازیچ یا شیشه بازیچ چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
267 - 288
حوزههای تخصصی:
دیوان خاقانی مشحون از تصاویر، تعابیر و مفردات غریبی است که باعث دیریابی اشعار وی شده است. یکی از بسترهایی که خاقانی در آن مفردات دیریاب استعمال نموده ، فرهنگ عامه ی جغرافیا و اقلیم زیستی خود بوده است. «شیشه ی بازیچ» از نمونه واژه هایی است که مربوط به منطقه ی اران و جغرافیای زیستی خاقانی بوده که در برخی نسخ کاتبان و به تبع آن مصححان برای مأنوس سازی، این وجه غریب را به «شیشه ی نارنج» و «شیشه ی بازیچه» تحریف کرده اند؛ یعنی ازیک طرف به خاطر تسامح در نقطه گذاری، آن را به «شیشه ی نارنج» و ازطرف دیگر با افزودن هاء غیرملفوظ، به «شیشه ی بازیچه» بدل کرده اند که البته گویا مورد دوم شکل دیگری از تلفظ همان بازیچ است. وجه غریب «شیشه ی بازیچ» یا «بازیچ» در برخی نسخ محفوظ مانده است. با دقت در موارد استعمال، نشانه هایی ایضاحی از این پدیده نمایان گر می شود. این پدیده که به خاطر غرابت استعمال از فرهنگ ها نیز فوت گردیده ، آن گونه که از ابیات مستعمل در آن برمی آید، حقه ای شیشه ای مربوط به مشعبدان و معرکه گیران است که گاه آن را از گلاب و آب پر می کرده و بر سر می گذاشته و با آن حرکات نمایشی و محیرالعقول انجام می داده و گاه نیز با شعبده از آن اشکالی و اشیای را بیرون می آورده اند. به خاطر جنس شیشه ای این پدیده، گاه به آسمان تشبیه شده که شیشه سان بودن آن در اساطیر هم مذکور است و گاه دل و گاه شیشه ی کافور به آن مانند شده است.
بررسی مؤلفه های ادب زبانی در قابوسنامه با استفاده از نظریه براون و لوینسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۱۵۳-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
ادب زبانی پدیده ای است که معمولاً در تعامل روزمره رعایت می شود و چگونگی استفاده از زبان را برای مدیریت روابط بینافردی سخنگویان نشان می دهد. قابوسنامه از آثار مهم ادب تعلیمی فارسی است که عنصرالمعالی آن را در چهل وچهار باب، به قصد تربیت فرزندش گیلان شاه و آموختن آداب اجتماعی، دانش ها و فنون لازم برای زندگی، حکومت، مملکت داری و...، تألیف کرده است. ایرانیان از دیرباز این کتاب را به دلیل ارزش تعلیمی و تربیتی آن گرامی داشته و از حکایات آن برای تربیت فرزندان استفاده کرده-اند. در این مقاله، بازنمود ادب زبانی در قابوسنامه با استفاده از نظریه ادب براون و لوینسون بررسی شده است. یافته ها نشان داد که در قابوسنامه ادب به صورت پدیده ای اجتماعی و فرهنگی مفهوم سازی شده که حاصل تعامل سازنده افراد و دارای ابعاد فکری، بیانی و رفتاری است. در بعد فکری، مخاطب-اندیشی و سنجش بافت موقعیتی و تأمل در سخن و دلالت ها و تأثیرات مختلف آن؛ در بعد زبانی و بیانی، موازین سخنوری و آداب و احوال سخن؛ و در بعد رفتاری، کنش های معنادار یا تأثیرگذار منفی و مثبت در ادب زبانی معرفی و تبیین شده است. در این مقاله، از میان موارد بسیاری که با رویکرد کاربردشناختی زبان و نظریه براون و لوینسون به روش توصیفی تحلیلی در قابوسنامه بررسی شد، 27 نمونه ارائه شده است. ازنظر مؤلفِ قابوسنامه، کنش های طرفین گفت وگو می تواند سبب حفظ یا تهدید وجهه گوینده و مخاطب شود؛ بنابراین، او راهبردهایی را برای دفاع از وجهه طرفین یا ارتقاء آن پیشنهاد کرده است. می توان قابوسنامه را از کهن ترین متون ادب فارسی دانست که به زبان بدن و لزوم استفاده درست از آن در تعامل زبانی و روابط بینافردی اشاره کرده است.
منازعات گفتمانی در غزلیات حافظ مبتنی بر نظریه گفتمان لاکلا و موف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناقشات بر سر دین داری یا دین گریزی حافظ از دیرباز ادامه داشته است. مسأله در این مقاله این است که نظم گفتمانی موجود در دیوان غزلیات حافظ شناسایی گردد، و مشخص شود که در این نظم گفتمانی کدام گفتمان ها خودی و برجسته سازی شده اند و کدام گفتمان ها غیر خودی و به حاشیه رانده شده اند. بدین صورت می توان با روشی داده بنیاد و عینی از رویکرد حافظ نسبت به دین درک بهتری به دست آورد. مبنای نظری در پژوهش، نظریه گفتمان لاکلا و موف است و روش پژوهش مبتنی بر مدل نشانه شناسی گفتمانی سلطانی (۱۳۹۳) است. بر این اساس مشخص گردید که نظم گفتمانی موجود در دیوان حافظ شامل گفتمان های حکومتی، دینی، تصوف و طریقت رندی حافظ است. گفتمان رندی، گفتمان برجسته سازی شده و خودی و سه گفتمان دین محور دیگر گفتمان های حاشیه رانی شده و غیر خودی هستند. همراستایی گفتمان رندی حافظ با انس و عشق او به قرآن گویای عدم تقابل این گفتمان با ارزش های حقیقی دینی است. دال مرکزی در گفتمان رندی دال ریاستیزی است که در تقابل و تنازع و با ریاکاری در گفتمان های دین محور است.
واکاوی زمان روایی در رمان «الوصایا» با تأکید برنظریه ژرار ژنت
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
101 - 110
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی رویکردی نوین از مطالعات ساختارگرایی است که به بررسی نظام مند روایت ها می پردازد. زمان یکی از مؤلفه های بنیادی در آفرینش هر روایتی است که به همراه علیّت، خط داستان را به پیش می برد. ژرار ژنت(1930-2018) روایت شناس برجسته فرانسوی است که مطالعات ساختارگرایانه او در زمینه روایت یکی از کاملترین تحلیل های متون روایی به شمار می رود؛ وی زمان را اصلی ترین عنصر پیشبرد هر روایت می داند. این نظریه پرداز ساختارگرا به بررسی سه عامل دستوری زمانی در روایت(نظم و ترتیب، تداوم، بسامد) پرداخته تا از این طریق نقش ساختار زمان و تأثیر آن در گفتمان روایی را بیش از پیش آشکار کند. رمان "الوصایا" از عادل عصمت، نویسنده مصری و برنده جایزه بوکر عربی 2019است. عنصر زمان نقش کلیدی در این روایت ایفا می کند و بازی های زمانی و شگردهای روایی به کارگرفته شده توسط عادل عصمت نه تنها مایه ایجاد گونه روایی نوین می شود، بلکه موجب پویایی اثر و انگیزش بیشتر هرنوع خواننده ای می شود. در این پژوهش سعی بر آن شده است که با روش توصیفی –تحلیلی با تأکید بر نظریه زمان ژرار ژنت به بررسی زمان داستان و زمان متن پرداخته شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه زمان و انواع آن در رمان از کاربرد فراوانی برخوردار بوده و رمان دارای نظم خطی منظمی نیست. حوادث به صورت گذشته نگر و آینده نگر روایت شده اند و همچنین سیر زمانی رمان مبتنی بر شکست زمان و رفت و برگشت های نامنسجم است.
طنزهای داستانی و موقعیتی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
39 - 75
حوزههای تخصصی:
مثنوی مولوی از نظر صورت و محتوا یکی از تفکّربرانگیزترین منظومه های عرفانی داستانی در زبان فارسی است که به رغم تعلّق به سدۀ هفتم هجری، همچنان از جذابیت بسیاری در بین اندیشمندان و ادیبان برخوردار است. در این منظومه که عرفان اسلامی با استفاده از حکایت ها و تمثیل های کوتاه و بلند و گاه تو در تو به تحلیل و تبیین گذاشته شده از انواع طنزها نیز به فراوانی استفاده شده است، تا آنجا که این منظومه را به دلیل تحلیل جزء به جزء داستان ها و بهره گیری کامل از انواع طنزهای داستانی و موقعیتی، می توان یکی از کتاب های بی رقیب در حوزۀ ادبیات و عرفان به شمار آورد. گرایش مولانا به این دو نوع طنز و به مقدار کمتر به طنزهای زبانی و ادبی، همانند سایر شاعران به قصد طنزپردازی انجام نمی گیرد. او به دلیل اعتقاد به احسن بودن نظام خلقت و حکیمانه بودن آفرینش همۀ پدیده های هستی، با نوعی رفتار طبیعی و به دور از هر گونه تعمّد به تصویر واقعیت های زیستی و اجتماعی می پردازد و به تبعیت از این رفتار، طنز نیز که بخشی از کنش های همیشگی انسان ها در زندگی روزمرّه است به روایت های او وارد می شود. به بیان دیگر، مولوی در مثنوی به دلیل نگرش واقعیت گرایانه به انسان و اجتماع و پرهیز از افسانه های جنّ و جادو و انتخاب داستان های به نسبت معمولی از دنیای انسان ها که طنز نیز با آنها درآمیخته، هم به آموزه های صوفیانه و عرفان نظری، تا حدّ امکان جنبۀ عملی و باورپذیر می دهد و هم اثبات می کند که ذات زندگی همواره درآمیخته با مجموعه ای از طنزهای طبیعی است که زبان و ادبیات نقش چندانی در آفرینش آنها ندارند.
اشارات و معانی تعبیر «خلعت» در آثار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
115 - 125
حوزههای تخصصی:
خلعت از دیرباز، اغلب به پوشش ظاهری رایجی اطلاق می شد که حاکم، پادشاه یا خلیفۀ مسلمانان به وزیران یا امیران اعطا می کرده است. خلعت، نه تنها مقوله ای مرتبط با سلطنت و دربار، بلکه تعبیری است که اهل معرفت، به ویژه سنایی، عطار و مولوی در آثار خود آن را به کار برده اند. با فرض اینکه اهل معرفت از صراحت در کلام خودداری می کنند و تمایل دارند به معنای مورد نظرشان در کلام اشارت داشته باشند، قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که چه معانی و اشاراتی از تعبیر خلعت در آثار سنایی، عطار و مولوی قابل تأویل است؟ این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. برایند تحقیق نشان می دهد که اگر حضرت حق، خلعت خاص را به عارف هبه کند، نیکو و پسندیده است؛ در غیر این صورت، خلعت حجاب سالک خواهد بود. وهبی یا کسبی بودن خلعت شأن اعتباری دارد؛ یعنی بر اساس برخی شواهد عارف می تواند از سر فضل حضرت حق، صاحب خلعت خاص شود و بر اساس برخی شواهد دیگر، عارف باید برای به دست آوردن آن جهاد با نفس کند. تشریفی بودن خلعت مهم ترین وجه آن است. همچنین، خلعت می تواند در معنای عفو کردن و پوشانیدن عیوب سالک مورد نظر اهل معرفت باشد.
بررسی استانداردهای ویژۀ ادبیات کودک و نوجوان در داستان های دفاع مقدس (با تکیه بر آثار محمدرضا بایرامی)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
111 - 122
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی شاخص ها و استانداردهای نشرکتاب کودک و نوجوان در داستان های محمدرضا بایرامی پرداخته است. نخست استانداردهای مورد نیاز در سطوح محتوا، طرح داستان، شخصیت پردازی، گفت وگو، زاویه دید و زبان بر اساس جنبه های ادراکی و روان شناختی کودکان و نوجوانان از کتاب های نظری که برای داستان کودک و نوجوان تدوین شده است تشریح گردیده، سپس در داستان های منتخب این نویسنده بررسی شده اند. در ادامه به آسیب شناسی (مانند عدم هماهنگی میان زبان نوشته ها و ذهن مخاطبان، روایت دانای کل نامحدود و ضدنمایشی و ...) اشاره شده و راهکارهایی برای برون رفت از آسیب ها ارائه شده است. نتایج این پژوهش نشان داد در داستان ها، عدم طرح حوادث بنیادین، حس برانگیز و پرجاذبه سبب شده تا خوانندگان نتوانند رابطه حسی مناسبی با این گونه آثار پیدا کنندو لاجرم درصد خوانندگان اثر داستانی دفاع مقدس کم شده است. بایرامی در توصیف صحنه های نبرد که می تواند پرکشش باشد موفق بوده است. استفاده درست از عنصر تعلیق و زاویه دید نقطه مثبت و کم توجهی به شخصیت اصلی کودک مهم ترین ضعف بایرامی در پردازش داستان است.
همگرایی ها و واگرایی های خوانش کربن و فردید از هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
351 - 375
حوزههای تخصصی:
مارتین هایدگر ، فیلسوف تأثیرگذار سده بیستم در ایران از اقبال قابل توجهی برخوردار بوده است. از نخستین اندیشمندانی که در ایران به اندیشه هایدگر توجه نمود، سیداحمد فردید بوده است. همزمان هانری کربن یکی از متفکران مهم معاصر که شارح و مترجم آثاری از هایدگر هم بوده است، با الهام از بینش های هایدگر به بازخوانی میراث فلسفی و حکمی ایران باستان اقدام کرد. همسویی و همگامی و نیز تفاوت های بین این دو در مورد تأثیرپذیری از اندیشه هایدگر ، موضوع نوشتار حاضر است. توجه به نوع رویکرد این دو به میراث هایدگر و تلاش برای کاربست آن در مسائل اندیشه ایران نشان دهنده آن است که هم فردید و هم کربن از منظر متفکرانی صاحبنظر به بحث و گفت وگو با هایدگر وارد شده اند و با آنکه سودای شرح هایدگر و استفاده از مبانی نظریه او را داشته اند، اما موضع فکری خود را بسط و گسترش داده اند.
گفتمان مشروعیت حکومت در تاریخ نگاری عصر ایلخانی براساس سه نسخه شهنامه چنگیزی، شهنشاه نامه و جامع التواریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ نگاری در دوره ایلخانی با حمایت ایلخانان رشد فزاینده ای یافت؛ ازاین رو مقاصد سیاسی حامیان به گونه ای هدفمند در متون تاریخ سفارشی این عصر رسوخ یافت و به شکل گیری گفتمانی برای مشروعیّت ایلخانان انجامید. در این پژوهش با هدف بازشناسی گفتمان مشروعیّت حکومت ایلخانان، سه نسخه سفارشی شهنامهچنگیزی، شهنشاه نامه و جامع التواریخ بررسی می شود. این پژوهش به شیوه تحلیل گفتمان انتقادی (ون لیوون، ۲۰۰۸ م) و با استناد بر مطالعات کتابخانه ای درپی پاسخ به این پرسش هاست: چگونه می توان مشروعیّت سازی برای ایلخانان را در محتوا و موجودیّت نسخ تحلیل کرد؟ مؤلفان این نسخه ها چه راهبردهایی برای تولید گفتمانِ مشروعیّت ایلخانان به کار گرفته اند؟ برپایه یافته های این پژوهش، در کنار جاودان سازی ایلخانان، مشروعیّت سازی برای آنان نیز از مهم ترین دلایل تولید این متون تاریخی بوده است؛ چنانکه مؤلفان با تکیه بر چینش روایت ها، مضمون سازی، استفاده از آیات قرآن و تقلید از شاهنامه فردوسی، به عنوان عنصر تأثیرگذار در هویّت ایرانیان، به دنبال مشروعیّت سازی بوده اند. همچنین مؤلفان این آثارْ نمودهایی از گفتمان های مغولی، ایرانی و اسلامی را به طور هم زمان در بازتعریف ِمشروع هویتِ ایلخانان و مشروعیّت بخشیدن به کنش های آنان در موقعیت های سیاسی و اجتماعی به کار برده اند. در این باره، کاهش کاربرد مضامین گفتمان مغولی در شهنشاه نامه با کاهش نقش عنصر مغولی در اواخر حکومت ایلخانی هم خوانی دارد.
مطالعه تطبیقی عناصر نقاشی در شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
135 - 152
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری در شعر معاصر فارسی و سوزان علیوان در شعر معاصر عربی، از جمله شاخص ترین چهره هایی هستند که عناصر نقاشی به طور بارز، در اندیشه ها و سبک شعری دو شاعر رخنه کرده است؛ مهمترین دلیل این موضوع، به فعالیت دو شاعر در زمینه نقاشی برمی گردد. پژوهش حاضر، این نقطه مشترک میان دو شاعر را زمینه ای برای واکاوی تطبیقی عناصر نقاشی و میزان حضور و بسامد آن ها در شعر دو شاعر مورد بحث قرار داده و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به بررسی مؤلّفه های نقاشی دو دفتر شعری شاعر می پردازد. نتیجه نشان می دهد که عوامل و عناصر نقاشی چون، قلم گیری، قاب بندی، ترکیب بندی، رنگ آمیزی در سروده های شعری هر دو شاعر به کار رفته است.