فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۰۱ تا ۳٬۸۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
236-181
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی از رویکردهایی است که در چند دهه اخیر در نگارش مقالات علمی گسترش چشمگیری یافته است. این نقد در مطالعات ادبی کاربرد بسیار دارد و به نوعی با ادبیات درهم تنیده است. در این مقاله که برگرفته از طرحی پژوهشی است، با نگاهی جریان شناسانه به نقد کهن الگویی در ایران به شکل جریانی مطرح در نقد ادبی به بازشناسی و تحلیل آن در مقالات دانشگاهی مرتبط با ژانر حماسی پرداخته و گفتمان حاکم بر این نقد، مؤلفه های تکرارشونده و سیر تطور این مؤلفه ها در مقالات تحلیل شده است. جامعه آماری شامل پیشینه ای از مقالات و کتاب هایی درحوزه شاهنامه پژوهی است که از ابتدای قرن به تحریر درآمده و نیز مقالات علمی پژوهشی ای که از دهه هفتاد به بعد، با رویکرد نقد کهن الگویی، متون مربوط به ژانر حماسه را واکاوی کرده اند. در این پژوهش، افراد شاخص و اثرگذار در معرفی رویکرد نقد کهن الگویی، گفتمان های حاکم بر آن و سیر تطور تاریخی و موضوعی رویکرد مذکور در ژانر حماسه با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. از حدود دهه چهل شمسی، مطالعات میان رشته ای با رویکرد نقد کهن الگویی مورد توجه قرار گرفت. در دهه شصت و هفتاد، غالب نویسندگان، به ویژه نویسندگانی که امروز در این عرصه شناخته شده اند، راهی تازه در مطالعات نقد کهن الگویی گشودند. از مشخصات بارز مقالات این دوره، غلبه تحلیل های محتوایی، خوانش های تطبیقی و کشف معناست. در دهه هشتاد و نود، حجم انبوهی از مقالات دانشگاهی تولید شد که گرچه در ساختار نظام مندتر است، آسیب های فراوانی نیز در نگارش و تحلیل های آن ها وجود دارد که به تفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.
“For Others, in Spite of Myself, from Myself”: A Levinasian-Feminist Reading of Charlotte Mary Matheson’s "The Feather"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
When Charlotte Mary Matheson began writing The Feather in 1929, numerous movements regarding women's rights were emerging. However, despite various references to contemporary issues, Matheson’s book initially did not receive much attention from critics; it was only after a few decades that The Feather became one of the best-selling novels, especially in Iran. In this article, a feminist reading of the novel was conducted on the basis of the alterity of the Other and the ethics of the French philosopher Emmanuel Levinas. The common ground between the theories of feminism and Levinasian philosophy is the relationship between the Self and the Other, which according to both theories, needs to change. Traditionally, men were accepted as the dominant power or the Self and women as the second sex or the Other. On the other hand, ethics, according to Levinas, emphasizes a proper relationship between the Self and the Other. Hence, the kind of relationship between the Self and the Other and the alterity of the Other become important; thus, this relationship requires a new definition. This reading of the novel shows how the relationship between the Self and the Other in the story, which begins with carnal desires, eventually ends in a moral one. In addition, the female character rediscovers her independence and identity, which was initially dominated by men.
تأملی در زیبایی شناسی صحنه در ادبیات کودک، براساس نظریه ماریا نیکولایوا، مطالعه موردی (داستان «هستی» نوشته فرهاد حسن زاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی صحنه از نظریات تقریبا جدید در ادبیات کودک و نوجوان و از نظریاتی محسوب می شود که ارتباط مستقیم با نقد ادبی گذشته خود از جمله نظریه کرونوتوپ باختین دارد. در این نظریه عناصر زیبایی شناسی صحنه نقل می شود که تاثیر مستقیمی در تولید معنا دارند. از این رو می توان این نظریات را در ادامه و تکمیل نظریات پربار از جمله نظریات ژرار ژنت، پل ریکور، گریماس و دیگران دانست. در این پژوهش با توجه و تمرکز بر نظریه زیبایی شناسی صحنه ماریا نیکولایوا و بیان مشخصات کلی این نظریه و خصوصیات ساختاری آن، نیز اشاره به الگوهای مکانی(=خانه) که در این نظریات به کار رفته-است ضمن بیان شاهد نمونه هایی از این کتاب برخی از عناصر زیبایی شناسی صحنه در آن، به بررسی صحنه در مفهوم مکان در داستان هستی نوشته فرهاد حسن زاده پرداخته شده است. نتیجه حاصل از این بررسی این است که عنصر زیبایی شناسی صحنه ارتباط مستقیم در تولید معنا دارد و در درک و دریافت مخاطب از جمله کودک و نوجوان بسیار مؤثر و در تقویت فهم او ضروری است. داستان هستی اثر حسن زاده نیز دارای عناصری از زیبایی شناسی صحنه است که به تولید معنا کمک می کند؛ الگوی خانه هم که در این داستان به کار رفته است منطبق بر الگوی اودیسه ای و اودیپی است.
بررسی بیتی از شاهنامه با تکیه بر متن های اوستایی و فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع جستار حاضر بررسی و تحلیل بیتی از شاهنامه فردوسی است که تاکنون پژوهشگران دیدگاه های گوناگونی درباره آن اظهار کرده اند. این بیت، که سعدی نیز در بوستان ضبط کرده است، با مصراع «میازار موری که دانه کش است» آغاز می شود. سپس تر، خالقی مطلق صورت ضبط شده این بیت در نسخه فلورانس و دو نسخه دیگر را، که مصراع «مکش مورکی را که روزی کش است» در آنها آمده است، اساس تصحیح خود قرار داده و آن را نزدیک ترین صورت به اصل شاهنامه دانسته است. پس ازآن، پژوهشگران دیدگاه های خود را در رد یا قبول این تصحیح منتشر کرده اند. در این پژوهش، ضمن بررسی نظریات دیگر، با تمرکز بر متن های اوستایی و فارسی میانه، و نیز با درنظرگرفتن صورت بسامدی تعدادی از واژگان این بیت، این نتیجه حاصل شده است که عبارت «مور دانه کش»، ترکیبی وصفی و کهن است که در متن های باستان و میانه ریشه دارد و دامنه اش به فارسی نو نیز کشیده شده است. دو دیگر، واژه «مکش» نسبت به «میازار» و «موری» نسبت به «مورک» برتری دارد که به قرینه یکدیگر در هر کدام از ابیات دیده می شوند. بااین حال، واژه «میازار» را می توان ازجمله نوآوری های شاعرانه فردوسی به شمار آورد.
تصویرآفرینی بلاغی از قرآن کریم در شعر و ادب فارسی: مطالعه موردی اشعار سلمان هراتی
منبع:
شفای دل سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰
63 - 78
حوزههای تخصصی:
سلمان هراتی، از جمله شاعران متعهد و صاحب سبک است. بهره گیری از تصاویر بلاغی در شعر او دارای دو خصیصه اقلیمی و توجه به مفاهیم قرآنی است. این رویکرد، علاوه بر نوعی نوآوری ادبی، بیانگر اصول اخلاقی و قرآن مداری سلمان است. هراتی، در تصویرآفرینی هنری، از مفاهیم قرآنی صرفاً به عنوان ابزار بهره نگرفته است؛ بلکه از آن، در جهت تقدس بخشیدن به شعر استفاده کرده است. به بیانی دیگر، اغلب اشعار سلمان، در حوزه پایداری و دفاع مقدس است و با بهره گیری از مفاهیم قرآنی در تصویرآفرینی، علاوه بر ایجاد التذاذ ادبی، به آن ها تقدس بخشیده است و دراین بین، تشبیه مهم ترین عنصر سازنده اشعار قرآنی سلمان است که در اختیار غنای عاطفه قرارگرفته است. در پژوهش حاضر به تبیین چگونگی تأثیر بلاغی قرآن کریم در اشعار سلمان هراتی پرداخته شده است.
بازنمایی عدم قطعیت در رمان دیلمزاد اثر محمّد رودگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
241 - 259
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم زندگی بشر امروز و به تبع آن یکی از مهم ترین مختصّات پسامدرنیسم، عدم قطعیت است. نفوذ این اصل به حوزه ادبیّات و تأثیرپذیری رمان از آن سبب جذّابیت هرچه بیشتر رمان های مدرن و پست مدرن برای خواننده و مشارکت هرچه بیشتر خواننده در خوانش رمان شده است. رمان «دیلمزاد» اثر محمّد رودگر یکی از رمان های برگزیده دفاع مقدّس است که در آن از عوامل گوناگونی برای ایجاد تشکیک و عدم قطعیت بهره گرفته شده است و ساخت مایه اصلی آن را عدم قطعیت تشکیل می دهد. در جستار حاضر، جلوه های متفاوت عدم قطعیت در رمان «دیلمزاد» با روش توصیفی تحلیلی بررسی و از این رهگذر تمهیدات نویسنده برای ایجاد عدم قطعیت و قراردادن خواننده در مرز باور و ناباوری تحلیل شده است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که در این رمان، عدم قطعیت در سطوح زبانی، روایت، شخصیّت پردازی، زاویه دید و زمان و مکان داستان نمود یافته و از این میان، در سطح زبانی رمان از برجستگی خاصّی برخوردار است. همچنین نویسنده با داستانی کردن واقعیت و آمیختن خیال و واقعیت به همراه بی توجّهی به رابطه علّت و معلولی در داستان، بر تشکیک مخاطب و عدم قطعیت داستان افزوده است.
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
175-204
حوزههای تخصصی:
تحلیل عینیت حق با خلق از منظر صور خیال مجید فرحانی زاده* پژوهش حاضر به تحلیل عینیت حق با خلق، ازمنظر صور خیال در سروده های عارفانی چون عطار، عراقی، مولوی و جامی می پردازد. بنیان نظری پژوهش، کاربرد ابزارهای علم بیان است که آن ها را از حدّ ابزاری فقط زیباشناسانه به رویکردی برای شناخت، تعالی بخشیده است. این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی انجام شده، سعی دارد با تکیه بر دسته ای از ابزارهای صور خیال به کشف و شناخت زیست جهان شهودی برخی عارفان از عینیت حق در مظاهر هستی دست یابد. شایان ذکر است اهل عرفان باوجود تأکید برجنبه ی تنزیهی خداوند در مرتبه ی ذات، قائل بر جنبه های شهودی و عینی حق در مرتبه ی تجلّی و ظهورند؛ ازاین رو پژوهش حاضر نشان می دهد که تصاویر به دست آمده از تجلّی حق در توصیف های عارفان یادشده، دلالت بر عینیت حق در هیئت «انسان»، «پدیده و شیء»، و «عالم و موجودات هستی» دارد که با شگردهای صور خیال مانند تشبیه، استعاره و ثمثیل تفسیرپذیر شده اند. با توجه به وجه شبه های استخراج شده از انگاره های تشبیهی، استعاری و ثمثیلی می توان نتیجه گرفت شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی، استعاری به عینیت حق با انسان یا شیء دلالت دارند و نیز شواهدی که در قالب انگاره های تمثیلی بر عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های تقریباً غیرهم گون و متفاوت هستند؛ اما شواهدی که در قالب انگاره های تشبیهی به عینیت حق با عالم دلالت دارند، دارای وجه شبه های یکسان اند. * دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری سبزوار farhanizadeh.majid@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 26/4/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 13/11/1400
قصه نامکرر عشق: جستاری در حکایت «وکیل صدر جهان» و قطعه تازی بهشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی آثار و متون ادبی جهان، از منظر ادبیات تطبیقی یا به عبارتی ادبیات جامع ملل و هم چنین از دید روابط بینامتنیت، وجوه غامض و لایه های پنهان آثار را آشکار می کند و، علاوه بر آن، موجب کشف پیوند ها و تأثیر و تأثرات می شود چرا که هیچ متن، جریان یا اندیشه ای اتفاقی و بدون پشتوانه پیشین یا همان پیش ْمتن نیست. قصّه «وکیل صدر جهان» از قصّه های مشهور مثنوی معنوی است که چه بسا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در خلق قطعه معروف تازیِ بهشت یا یوز خدا ، اثر فرانسیس تامپسن انگلیسی، است. هدف این پژوهش نشان دادن این موضوع مهم، یعنی میزان آشنایی غربیان با آثار عرفان ایرانی اسلامی و چهره های برجسته ای مانند مولانا و آثار اوست و همچنین نگاه به مقوله حب و عشق الهی بر پایه آموزه های دو مذهب بزرگ و عرفان اسلامی و مسیحی و چگونگی پردازش این موضوع. نتایج به دست آمده بیانگر نقاط مشابه و مشترکی است که می تواند الهام و تأثیرپذیری و، در عین حال، بازآفرینی خلاقانه موضوع را به خوبی نشان دهد.
تو این چوب را خوارمایه مدار (نظریه ای در باب ایزدان و دیگر نیروهای ماوراییِ یاریگرِ رستم در نبرد با اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه اسفندیار را در نخستین روز نبرد بر رستم غلبه می دهد نه زور بازو، که نیروی ماورایی رویین تنی است؛ موهبتی که از سوی اهورامزدا، قوی ترین ایزد آیین زرتشتی به او عطا شده است و رستم برای غلبه بر آن، ناچار است ایزدان و نیروهای ماورایی کوچک تر را به یاری بخواند تا مجموع این نیروها، بر نیروی رویین تنی اسفندیار غلبه کند. چون در حماسه های ملی ایران ایزدان حضور مستقیم ندارند، ناگزیر باید به نشانه ها و شواهد جنبی توجه شود. در شاهنامه، نشانه های متنی متعددی دال بر حضور گسترده نیروهای ماورایی، اعم از ایزد، دیو، پری و ... وجود دارد که رستم از آنها یاری می خواهد و سبب می شود نیروی ماورایی رستم بر نیروی ماورایی رویین تنی اسفندیار غلبه کند و او را از پای درآورد. در این مقاله شواهد متنی و بین متنی حضور این نیروهای ماورایی و یاری خواهی رستم از این نیروها توصیف و تحلیل شده اند؛ و حاصل تحلیل، دریافت و تأیید این نکته است که مجموعه ای از نیروهای ماوراءالطبیعی در نبرد انجامین به یاری رستم آمده اند و این امر سبب تعادل در نیروهای ماوراءالطبیعی دو طرف، و پیروزی رستم بر اسفندیار گردیده است. این پژوهش، از دسته پژوهش های کیفی است و بر اساس «تحلیل متن» صورت گرفته است.
بررسی و تحلیل تکنیک های انضباطی گفتمان قدرت و شیوه های مقاومت کودک در نمایش نامه ی دیکته غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل تکنیک های انضباطی گفتمان قدرت و شیوه های مقاومت کودک در نمایش نامه ی دیکته غلامحسین ساعدی سارا مطوری* فرامرز خجسته ** مصطفی صدیقی *** چکیده کودکی، مفهومی برساخته ی تاریخ و متأثر از گفتمان های گوناگون است. نمایش نامه یکی از بسترهایی است که می توان برای بازشناخت این تصویر و مفهوم در دوره ای خاص از آن بهره برد؛ زیرا نمایش نامه ها همچون دیگر آثار هنری، همراهی یا تقابل گفتمان ها را می توانند نشان دهند. غلامحسین ساعدی در نمایش نامه ی دیکته (1347ش) جدال دو گفتمان را که یکی متأثر از گفتمان قدرت و دیگری تحت تأثیر گفتمان مقاومت است به تصویر می کشد. گفتمان قدرت خواهان کودکی منقاد است و در این راه نهاد مدرسه با بهره گیری از تکنیک های انضباطی، تداوم بخش این گفتمان اند. گفتمان مقاومت نیز از ابزار و شیوه های گوناگونی بهره می برد؛ کودک در این نمایش نامه در میانه ی جدال این دو گفتمان است. این پژوهش با بهره گیری از آرای فوکو، تکنیک های انضباطی و منقاد ساز و شیوه های مقاومت و مبارزه ی کودک، این نمایش نامه را بررسی کرده و مشخص شد که گفتمان قدرت از تکنیک هایی مثل مرزبندی، ایجاد ترس از عاقبت بد و طرد، تهدید و تشویق برای به اطاعت واداشتن کودک سود می جوید. در مقابل کودک از شیوه هایی همچون سکوت و نافرمانی، پرسش گری و عصیان، خنده و استهزاء برای مقاومت استفاده می کند. واژه های کلیدی: دهه ی چهل، ساعدی، کودک، قدرت، مقاومت، نمایش نامه ی دیکته. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان saramatoori1981@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان faramarz.khojasteh@gmail.com *** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان navisa_man@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 19/12/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 1/3/1400 ی خاص از آن بهره برد؛ چرا که نمایش نامه ها همچون دیگر آثار هنری، همراهی یا تقابل گفتمان ها را می توانند نشان دهند. غلامحسین ساعدی در نمایش نامه دیکته (1347)جدال دو گفتمان را که یکی متأثر از گفتمان قدرت و دیگری تحت تأثیر گفتمان مقاومت است به تصویر می کشد. گفتمان قدرت خواهان کودکی منقاد است و در این راه نهاد مدرسه با بهره گیری از تکنیک های انضباطی، تداوم بخش این گفتمان اند. گفتمان مقاومت نیز از ابزار و شیوه های گوناگونی بهره می برد؛ کودک در این نمایش نامه در میانه جدال این دو گفتمان است. با روش تحلیل محتوای کیفی و بهره گیری از آرای فوکو، تکنیک های انضباطی و منقاد ساز و شیوه های مقاومت و مبارزه کودک بررسی و مشخص شد که گفتمان قدرت از تکنیک هایی مثل مرزبندی، ایجاد ترس از عاقبت بد و طرد، تهدید و تشویق برای به اطاعت واداشتن کودک سود می جوید. درمقابل کودک از شیوه هایی همچون سکوت و نافرمانی، پرسش گری و عصیان، خنده و استهزاء برای مقاومت استفاده می کند.
بررسی ترجمه گفتگوهای قرآنی با تکیه بر تعادل پویا (بررسی موردی ترجمه خواندنی قرآن علی ملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر گفت وگو از راه های اصلی گسترش داستان و تصویر منش ها و بازنمود موقعیت هاست. در آیات قرآن کریم، گفت وگوها، به ویژه در دل قصص قرآنی، جایگاهی برجسته و پربسامد دارد. یکی از شاخصه های برجسته این گفتگوها، تبلور الحان متعدد شخصیت هاست که بر پایه کیفیت آرایش واژه ها، دلالت عناصر بلاغی جمله، التفات و شگردهای آوایی دیگر شکل یافته و گویای شیوه ی گفتاری متمایز هر شخصیت است. احیای این ویژگی در زبان ترجمه، مستلزم توجه به ظرفیت های زبان مقصد و همه عناصر سبک ساز کلام است تا تنوّع الحان و سبک گفتگوی شخصیت ها در زبان مقصد بازنمایی شود. در جستار حاضر تلاش گردید با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با گزینش شماری از آیات مبتنی بر گفت وگوهای قرآنی در ترجمه خواندنی قرآن از علی ملکی، راهکارهای مترجم در انتقال سبک خطاب های قرآنی، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این بررسی بیانگر آن است که مترجم در این ترجمه با راهبردهایی چون توجه به معنای سبکی واژه ها، نحوه ترکیب کلمات در جمله، استفاده از افزوده های غرابت زدا، بهره گیری از واژه ها و تعابیر گفتارمحور، به بازآفرینی سبک گفتگوها، اهتمام داشته است.
تجلّی قرآن و حدیث در سعادت نامه شیخ محمود شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن، نوری است از نور النوّر به پیامبر گرامی اسلام به واسطه جبرییل امین نازل شده است. این کتاب آسمانی چارچوب و اساس دین اسلام را تشکیل می دهد، لذا نخستین کتاب و راهنمای اصلی مسلمین است. قرآن و حدیث پیامبر و ائمه اطهار، فرقان و جان مایه فرهنگ مسلمانان بوده و در زندگی آنان راه جُسته است. آثار ادبی و هنری و عرفانی مسلمانان با استناد به قرآن و احادیث نبوی، سندیت پیدا می کند. ادبیات و زبان فارسی نیز از آن بهره مند گردیده است. از جمله آثار ادبی و عرفانی، کتاب سعادت نامه شیخ الاسلام شیخ محمود شبستری، فقیه و عارف برجسته سده هشتم هجری را می توان نام برد. این منظومه دارای سه هزار بیت و هشت باب در قالب مثنوی و در وزن خفیف حدیقه الحقیقه سنائی سروده شده است که هر باب دارای فصل ها و حکایات و تمثیلات می باشد. این منظومه درباره معرفت ذات واجب الوجود و صفات و اسما و افعال خداوند است. این مقاله به روش (توصیفی- تحلیلی) می کوشد تا تاثیر بلاغی از شگرهای ادبی و اثرپذیری واژگانی را در بهره مندی از آیات قرآن و احادیث نشان دهد.
شرح عشق و محبّت از منظر امام محمد غزالی و احمد غزالی (با تکیه بر احیاء علوم الدین و سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق و محبّت از مضامین مشترک بسیاری از آثار عرفانی در ادبیات فارسی است. از این رو، در مقایسه محتوایی آثاری که صبغه عرفانی دارند می توان با بررسی این موضوعات مشترک، به شناخت بهتری از دیدگاه صوفیان در آن موضوع دست یافت. امام محمد غزالی و برادرش احمد، از چهره های نامدار در حوزه تصوف به شمار می روند. این مقاله با شیوه تحلیلی- توصیفی تلاش می کند تا مفهوم عشق و محبّت را از منظر این دو شخصیت با تأکید بر دو اثر احیاء علوم الدین محمد غزالی و سوانح العشاق احمد غزالی بررسی نموده و به این پرسش پاسخ دهد که ماهیت و کارکرد عشق و محبّت در دیدگاه امام محمد و احمد غزالی چیست. این نتیجه به دست آمد که نگاه و نگرش امام محمد غزالی نسبت به این مضمون، نگاهی دین مدار و معطوف به مذهب است. حال آنکه آنچه از سوانح احمد غزالی می توان استنباط کرد این است که دیدگاه وی نزدیکی و قرابت بیشتری با دیدگاه عارفان دارد.
معارضه ثنائیه لمفاهیم صوفیه مشترکه فی شعر أبی الحسن الششتری والعطار النیسابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
9 - 28
حوزههای تخصصی:
التصوف العرفانی عباره عن معرفه قائمه على حاله روحیه لا توصف یشعر فیها الإنسان أن لدیه علاقه مباشره بدون وساطه مع وجود الحق تعالى. هذه المشاعر هی حاله روحانیه متسامیه یدرک من خلالها الصوفی، الجوهر المطلق من خلال حاله الذوق الصوفیه وضمیره الواعی. یعدّ التصوف أحد الموضوعات الهامّه للأدب الذی ساهم بدوره فی توسیع وإثراء الموضوعات الشعریه. أبوالحسن الششتری الملقب ب "عروس الفقهاء"، هو أحد شعراء العصر الأندلسی فی القرن السابع الهجری، وقد کتب قصائد شعریه جمیله وممتعه فی مجال التصوف. فی غضون ذلک، یعتبر العطار النیسابوری أحد أبرز شعراء القرن السادس ورائد الشعر الصوفی فی الأدب الفارسی. یهدف هذا المقال وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی، إلى القواسم المشترکه للأفکار الصوفیه لهذین الشاعرین حول مفاهیم مثل (وحده الوجود، والحب الإلهی، والخمره الصوفیه، والحریه، والبقاء والفناء، وحقیقه العالم، والرضا والخنوع) فی بنیه الشعر ولغته. تشیر نتائج هذه الدراسه إلى أن العطار النیسابوری وأبا الحسن الششتری من أبرز شعراء التصوف وقد تکررت فی شعرهما مفاهیم، مثل: الحریه، والرضا الإلهی، والخمره الصوفیه، والموت، والفناء فی الله، وحب الذات الأحدیه بتردد کبیر. وقد أثّر شعر العطار فی نفوس المتلقّین بما یمتاز به من سمات کالرمزیه والعزله وحداثه الکلام والصمت. ویتحدّث أبوالحسن الششتری باستمرار عن الفناء فی السیر إلى الله ویؤمن بضروره التعبیر عن الحب الإلهی علانیه کما کان للعطار حضور لافت فی أشعار أبی الحسن الششتری.
بررسی و تحلیل کارکرد تعلیمی«امر و نهی» در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متون ادبی زبان فارسی، همواره از مهم ترین مصادیق و کارآمدترین عناصر تعلیم و تبیین آموزه های تربیتی و اخلاقی جامعه به شمار آمده اند. حال با در نظرگرفتن این حقیقت که متون عرفانی ذاتاً و فی نفسه رسالت تعلیمی و انتقال آموزه هایی تعالی بخش دارند؛ می توان دریافت که بررسی و تحلیل وجوه تعلیمی این آثار با رویکردهای پژوهشی مختلف، یک ضرورت به شمار می آید. مولانا یکی از شاخص ترین چهره های عرفانی- تعلیمی ادب فارسی است که با بررسی سخن وی می توان سویه های کارآمد پیوند عرفان و تعلیم را آشکار ساخت. وی برای تبیین و ابلاغ تعالیم روحانی خود، از همه شگردهای زبانی و بلاغی بهره می گیرد. در این زمینه، علم معانی و ابزارهای بلاغی آن؛ به ویژه اغراض ثانوی جملات، به دلیل آنکه بیشتر به ظرایف و ظرفیّت های درونی سخن و اندیشه ها وتعالیم عارف می پردازد، توانسته در خدمت رسالت هدایت محور این شاعر قرار گیرد. هدف نگارنده در پژوهش حاضر بررسی، دریافت و معرفی تلاقی تعلیم و عرفان با استفاده از امر و نهی در غزلیات مولاناست. این که آیا غزلیات شمس به عنوان اثری عاشقانه- عارفانه، می تواند به عنوان اثری تعلیمی قلمداد شود؟ و امر و نهی چگونه و چقدر توانسته در خدمت وجه تعلیمی کلام مولانا باشد؟ روش بررسی در این مقاله تحلیلی- توصیفی با مطالعه موردی غزلیات شمس است. نتایج حاصل نشان می دهد؛ با توجه به نگاه مخاطب محور مولانا در سخنانش و نیز آنکه در کاربرد امر و نهی، حضور مخاطب زنده و پویا است؛ توانسته در این اثر با وجود ماهیت غیرتعلیمی و غنایی آن، به دوشیوه مستقیم و غیرمستقیم و با هدف ارشاد و تعلیم به بیان اندیشه های تعلیمی خود بپردازد.
نمادهای کهن الگوی یونگ درگره گشایی داستان شاهزاده و کمپیرزن (شاهزاده ای که پادشاهی حقیقی به او روی نمود)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام م یبرد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمار پرمعناترین تجلیات روان جمعی به شمار می آوردﺑﺎ ﭘیﺪایﺶ ﻧﻈﺮیﻪﻫﺎى روانﺷﻨﺎﺧﺘی، ارﺗﺒﺎط ﭼﻨﺪﺳﻮیﻪ ﺑیﻦ ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺪیﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑیﻨﺎرﺷﺘﻪ اى ادﺑیﺎت و روان ﺷﻨﺎﺳی. ایﻦ اﺗﻔﺎق ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ادﺑی ﺎت ﻣﺤﻤﻠ ی ﺑﺮاى ﻧﮕﺮش و ﺗﺤﻠیﻠی روزآﻣ ﺪ، کﺎرآﻣ ﺪ و ﺧﻮاﻧﺸ ی ﻣﺘﻔ ﺎوت ﺗﻠﻘ ی ﺷ ﻮد. ادﺑی ﺎت ﺑ ﻪ ﻣ ﺪد ﻧﻈﺮی ﻪ ﻫ ﺎى روان ﺷﻨﺎﺳی، ﺧﻮد را ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮﻋﻤﻞ ﮔﺮاﺗﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ و ﺑﺮ ﺟﺬاﺑیﺖ ﺧ ﻮد در ﻣﺘ ﻮن ادﺑ ی، ﺑﻪویﮋه در ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧی اﻓﺰوده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠه ایﻦ ﻧﻈﺮیﺎت، ﻧﻈﺮیه ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﺨﺼیﺖ و اﺑﻌﺎد ذﻫ ﻦ و ﻓﺮایﻨﺪﺗﻔﺮّد یﻮﻧﮓ اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، به بررسی نظریه کهن الگوی یونگ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس شهیر سویسی ﺑﺎ در ﻣﺜﻨﻮى اﺳﺖ. ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣی دﻫﺪ ک ﻪ ارتباط مستقیمی بین علم روانشناسی و علوم ادبی برقرارست. ﻣﻮﻟﻮى در ایﻦ ﺣکﺎیاﺖ، مثنویﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣی آﻣﻮزد ک ﻪ ﻻزﻣ ه رﺳیﺪن ﺑﻪ ﺗﻮازن، ﺗﻌﺎدل ﺷﺨﺼیﺖ و رﺳیﺪن ﺑﻪﺗﻔﺮّد، ﺗﻌﺎﻣﻞ یکﭙﺎرﭼه ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼیﺖ رواﻧی ﻓﺮد اﺳﺖ.
شعریت و آفاق آن در داستان: خوانش فرهنگی شرق بنفشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یوری لوتمان در بازاندیشی مفهوم «شعریت» رومن یاکوبسن، آن را برآیند نهایی گفتگویی نشانه شناختی میان مجموعه ای از عناصرزبانی و فرازبانی دانست که تقلیل پذیر به عناصری که یکسره در روساخت متن دیده می شوند و به آن نمایش شعری می دهند نیست، بلکه موجودیتی ژرف ساختی دارد و تجسم ظرفیت هایی است که شعر را از هویت مرسوم آن فرا می برد و به ساحاتی پیوند می زند که وظایف تازه ای را برای آن تعریف می کنند. این دیدگاه زمینه تحولی گسترده را پدید آورد که از نخستین نتایج آن آزاد کردن «شعریت» از انحصار شعر و تسری آن به عرصه نثر بود. از اینجاست که می توان از شعریت داستان سخن گفت که با به کار گرفتن ظرفیت های شعر در داستان، قابلیت های بسیار بدیعی برای آن فراهم می آورد، ضمن آنکه بازنمایی این بدایع، مرزهای شعر و نثر را برای همیشه جابه جا می کند. مقاله حاضر ضمن تأکید بر تقابل «شعریت» و «شاعرانگی»، به استناد داستان کوتاه شرق بنفشه نوشته شهریار مندنی پور، به کاوش در ظرفیت های «شعریت» می پردازد و جلوه هایی از این ظرفیت را در بازنمایی ویژگی های تاریخی و اجتماعی فرهنگ ایرانی سراغ می کند.
بررسی خطاهای پر بسامد استانبولی زبانان در یادگیری و کاربرد حروف اضافه زبان فارسی (مطالعه و تحلیل)
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
283 - 318
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم و کاربردی در آموزش زبان فارسی، آموزش حروف، بویژه حروف اضافه است. پژوهش حاضر به بررسی خطاهای پربسامد حروف اضافه در بین فارسی آموزان استانبولی زبانِ مقیم شهر قم در کاربرد و یادگیری زبان فارسی می پردازد. هدف از انجام این پژوهش بررسی و توصیف به عوامل خطاها در کاربرد حروف اضافه پربسامد و همچنین آسان کردن یادگیری زبان فارسی است. روش انجام این تحقیق توصیفی تحلیلی و میدانی بوده و داده های آن از طریق برگه های املا، انشا، گفتگو، پایان نامه، امتحان کتبی و نوارهای امتحان شفاهی جمع آوری شده است. این خطاها در بین فارسی آموزان ترک زبان متأثر از زبان مادری و زبان فارسی و شیوه های آموزشی آنهاست. این خطاها به سه دسته درون زبانی، بین زبانی و آموزشی تقسیم می شوند. یافته های تحقیق نشان می دهد که هرچه زبان آموز بر زبان مقصد (فارسی) تسلط بیشتری پیدا کند، از تعداد خطاهای وی کاسته می شود. از آنجا که تسلط بیشتر به زبان فارسی از راه شناخت خطاها صورت می گیرد، مطالعه خطاها امری اجتناب ناپذیر است. همچنین در فرایند یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم، مطالعه انواع خطاهای زبانی، انتخاب روش های تدریس، تهیه و تدوین مطالب درسی و دوره های آموزشی مناسب و نیز انجام تحقیقات مفصل دیگر در این زمینه لازم است.
تصحیح اشتباهاتی در انتساب برخی ابیات به رودکی سمرقندی در لغت نامه دهخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین آثار پژوهشی تاریخ ادبیات فارسی تا به امروز، لغت نامه دهخداست. علی اکبر دهخدا (1257-1334) با بررسی هزاران کتاب و نسخه خطّی، بیش از چهل سال از عمر خود را وقف تألیف این فرهنگ لغت بزرگ به فارسی کرد. از مزیت های بارز این اثر، نقل اغلب واژه ها (بجز واژه های مدخل)، همراه با یک یا چند شاهد است که غالباً، از متون کهن منظوم و منثور برگرفته شده اند. از جمله شاعرانی که دهخدا و همکارانش، بسیار به سروده های او استناد کرده اند، رودکی سمرقندی است؛ به گونه ای که کمتر بیتی در دیوان رودکی هست که در لغت نامه به عنوان شاهد لغتی نیامده باشد. باوجود این، نگارندگان با بررسی یکایک شواهد منسوب به رودکی در این فرهنگ، متوجّه وجود شمار زیاد ابیاتی شدند که در دیوان رودکی مصحَّح نفیسی (1319 و 1341ه.ش.)، موجود نیست. با توجّه به اهمّیت سروده های رودکی، بویژه سروده های تازه منسوب به وی، نگارندگان برآن شدند درستی یا نادرستی این انتساب ها را بررسی کنند. با این هدف، نگارندگان 75 بیت از ابیاتی را که در متن دیوان رودکی تصحیح نفیسی نیست، امّا در لغت نامه دهخدا به نام رودکی ثبت شده، بررسی کردند و در نهایت، مشخص شد که 27 بیت از این ابیات به واسطه برخی منابع، که مهم ترین آنها دیوان مجعول رودکی چاپ تهران (سال 1276ش.) است، به لغت نامه راه یافته؛ سه بیت (دو شاهد) در منابع مورد بررسی ما بدون نام سراینده هستند و مابقی، ابیاتی هستند که متعلق به رودکی نیستند. جستار حاضر، به منظور اصلاح انتساب این ابیات به ر ودکی در لغت نامه و جلوگیری از ورود آنها به نام رودکی در پژوهش ها و دیوان های چاپی آینده، انجام یافته است.
تحلیل انتقادی گفتمان لالایی ها براساس نظریه فرکلاف با نگاه جنسیتی (مورد مطالعه: لالایی های یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
177 - 210
حوزههای تخصصی:
شناخت ایدئولوژی ها و جهان بینی های مؤلف، هدف تحلیل انتقادی گفتمان متون است که از تحلیل و بررسی سازمان های کلامی بالاتر از جمله، حاصل می شود. تحلیل انتقادی گفتمان رویکردهای مختلفی دارد که یکی از معروف ترین و کاربردی ترین آنها، رویکرد فرکلاف است. در این پژوهش، لالایی های مورد مطالعه را بر اساس رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف، بررسی کرده ایم. در سطح توصیف لالایی ها، ساختارهای گفتمان مدار و کاربردهای زبانی دارای بار ایدئولوژیک مورد مطالعه قرارگرفتند. در سطح تفسیر، به تحلیل بینامتنی و بافت موقعیت اعم از موقعیت های مذهبی، جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی و فرهنگی پرداختیم. در این پژوهش، سطح تبیین لالایی ها دربرگیرنده تحلیل روابط قدرت و دو جنس و توزیع نابرابر آن و تأثیر هژمونی ایدئولوژیک در تفکّر زنان با نگاه انتقادی است. برآیند پژوهش نشان می دهد که تفکّر غالب جامعه، تفکّری زن ستیزانه است و بنابراین، زنان نیز نسبت به جنس مؤنث تفکّری مردانه دارند و هویتی سوای هویت مرد برای خود قائل نیستند. البته، سطح آگاهی زنان و فعالیت های اجتماعی آنان در عصر جدید، باعث شده تا در گفتمان لالایی های جدید، از زبان مادران جوان تر امروزی، دیگر شاهد چنین ایدئولوژیی نباشیم و زنان به حقوق، توانایی ها و منزلت اجتماعی خود بیشتر از پیش واقف هستند.