در طول دورة اسلامی ایران، مجموعه بناهای آرامگاهی فاخری ساخته شده که گروه ویژه ای را در معماری تشکیل می دهند. هستة اولیة شکل گیری مجموعه های مزبور تدفین یک فرد شاخص مذهبی یا سیاسی بوده و سپس در همان زمان یا در طول زمان?های بعدی بناهای جانبی دیگری مانند مسجد، مدرسه، خانقاه، کاروانسرا و... به مقبره افزوده شده است. نکتة قابل توجه در مورد این مجموعه ها بخصوص مجموعه های آرامگاهی مذهبی، تاثیر اساسی آنها بر روند شکل گیری و گسترش بسیاری از شهر های ایران دوران اسلامی است، بدین معنا که در اغلب موارد مجموعه های مزبور هستة اولیه و مرکز ثقل تشکیل یک شهر شده اند. تحقیق حاضر بر آن است تا با تعیین تاریخچة زمانی ظهور این فرم از معماری بر اساس یکی از مهم ترین منابع ادبی و تاریخی، عوامل مؤثر بر تکوین و توسعة آن را ردیابی نماید تا بدین وسیله به شناختی دقیق تر و جامع تر از معماری مذهبی ایران دست یابد. با توجه به یافته های تحقیق، ابداع این شیوه در معماری ایران، به احتمال قریب به یقین با جریانات تصوف و بخصوص شخص ابوسعید ابوالخیر صوفی بزرگ قرون چهار و پنج هجری ارتباط دارد که این ارتباط از جهات مختلف قابل بررسی می باشد.
گنزگ یا گنزا در آذربایجان نام آشنایی برای برخی مکان های مقدس است، این چنین فضاهایی به واسطه ی عملکردهای علمی و مذهبی و داشتن گنجینه های علمی و دینی به ویژه کتاب وکتابخانه، شهرت پیدا کردند. به همین دلیل گنج شیزیکان به محل تخت سلیمان فعلی، اطلاق گشته است؛ با این حال، بیشتر اوقات در اذهان مردم فقط جنبه های عبادتگاهی و مذهبی این مجموعه ها مورد توجه قرار می گرفته است.
با اندک دقتی در مفهوم بیتی از حکیم توس معلوم می شود که: آتشکده ها صرفا محلی برای عبات نبوده است، بلکه در آن مکان ها، آموزه های علمی ای نیز رایج بوده است و ایرانیان از پیشروان تعلیم وتربیت در عرصه های دینی وعلمی بوده اند.
به هر برزنی بر دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی
در این مقاله با استفاده از آخرین مطالعات علمی انجام شده در مورد این مکان بسیار ارزشمند تاریخی، ابعاد ناشناخته ی جدید آن مورد بررسی قرار گرفته که نتایج ارزشمندی را در بر دارد. اثبات نام اصلی این آتشکده بر اساس مهرهای یافته شده در محل تخت سلیمان بسیاری از ابهامات را در مورد اصالت این مکان برطرف نمود وثابت نمود که آتشکده آذر گشنسب همین محل است.
بقایای معماری این مکان که عمدتا از عصر پیش از اسلام و نیز الحاقات دوران اسلامی و تقدس بسیار آن برای پیروان دین زرتشت و اجرای مراسم آیینی سالانه در خرابه های آتشکده ی آذرگشنسب از نکات جالب توجه در مورد این مکان است.
حفاظت و نگهداشت مناطق کوهپایه ای به لحاظ ویژگی های طبیعی، محیطی و منظری و هویت منحصر به فرد آنها ضروری است. این در حالی است که علی رغم وجود نمونه های موفق معماری و شهرسازی کوهپایه ای در ایران، ضوابط و مقررات مدونی در زمینه شیوه ساخت و ساز در این مناطق موجود نیست . این مقاله بر آن است تا فرآیندی جامع و روشمند را در راهبری و توسعه مناطق کوهپایه ای رائه دهد. روش مورد استفاده تحقیق، مشتمل بر شناخت ویژگی های مثبت و منفی این سایت ها، بررسی نمونه فرآیند تدوین ضوابط و مقررات جهانی توسعه در این مناطق ، متناسب سازی فرآیند کلی تدوین ضوابط و مقرارت ساخت و ساز با شرایط تهران، ارائه معیارهای پهنه بندی مناطق کوهپایه ای و تدوین الگوی ضوابط و مقررات در پهنه های همگون در نمونه ای از مناطق کوهپایه ای شمال شهر تهران است. نتایج حاصل از مبانی نظری نشان میدهد ، پهنه بندی به منظور تدوین ضوابط ساخت و ساز در مناطق کوهپایه ای علاوه بر ملاحظات معمول باید برا اساس معیارهای: خطوط تراز ارتفاعی، شیب بندی و دید و منظر(کریدورهای بصری و دید به عناصر شاخص) صورت گیرد و ضوابط و مقررات ساخت و ساز باید مشتمل بر ضوابط ارتفاعی و عقب نشینی ، حداکثر سطح اشغال، نحوه سازمان دهی عرصه و اعیان، حداقل تفکیک، تناسب فضای باز نسبت به سطح زیربنا و... باشد.
هدف کلی از پژوهش حاضر، سنجش عناصر موثر در حس مکان و بررسی تفاوت آن در بافت های ارگانیک و برنامه ریزی شده با مطالعه موردی در محله های ساغریسازان با بافت ارگانیک و محله بلوار گیلان با بافت برنامه ریزی شده است. مبانی نظری تحقیق برگرفته از آرای معمار پدیدارشناس، کریستین نوربرگ شولتس درباره پدیده مکان و حس مکان است. از نظر شولتس، پدیده مکان مفهومی کلی و کیفی بوده و ساختار مکان، متاثر از مرز/ قلمرو ، تمرکز/ محصوریت ، عرصه درونی/ عرصه بیرونی ، شناسایی و خوانایی است. روش تحقیق، توصیفی بر مبنای استدلال استقرایی و با استفاده از راهبرد ترکیبی(کیفی - کمی) با تمرکز بیشتر بر راهبرد کیفی است. نتایج تحقیق با استفاده از انجام مصاحبه های عمیق توام با پرسش های باز از ۴۶ نمونه هدفمند انتخاب شده و با استفاده از روش مثلث بندی، مشاهده های محقق در زمان های مختلف و نیز مقایسه جداول نتایج در دو محله، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. ارزیابی نتایج نشان میدهد که محله برنامه ریزی شده بلوار گیلان، از نظر حس مکان در وضع ضعیف تری نسبت به همتای مسن تر خود یعنی محله ساغریسازان قرار گرفته است که از جمله علل این قضیه عبارتند از : یکنواختی محیط و استاندارد شدن بافت در بلوار گیلان ، کاهش هویت بومی، ضعف در وجود ارتباطات غنی انسانی ، فقدان حس زندگی جمعی، مهاجرپذیریؤ نوساز بودن محله و فقدان خاطرات جمعی، عدم انس با محیط، تغییر ذائقه و نگرش مردم به زندگی و غیره.