فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۴۱ تا ۴٬۸۶۰ مورد از کل ۹٬۸۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
The expansion and growth of cities is a remarkable phenomenon in urban planning literature, so that unpredictable developments have become more evident in recent decades, especially in cities that have undergone changes in their physical structure following the promotion of their political role. The present paper seeks to identify the factors driving growth in the developed areas of Ardebil city and extract basic factors and variables by investigating development of Ardebil. In this study, 27 variables have been tested in 920 expansion blocks during the years 1996 to 2011 using GIS and factor analysis. Four main groups including congestion factor, external factor, access factor and facilities are identified as driving forces of growth. The final combination of four factors in the Arc GIS environment show that the north, east and south east blocks of Ardebil had a higher score than the other blocks; in other words, these factors have the most effect on the growth of these areas. In addition, the Southwest blocks with the lowest score of between 0 and 2 have had the least impact from among the factors mentioned.
تبیین سیاست های فرهنگی تاثیرگذار بر بازآفرینی شهری فرهنگ محور (با تاکید بر تجارب بازآفرینی شهری استانبول ترکیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲۹
95 - 109
حوزههای تخصصی:
در بیست سال اخیر، سیاست های فرهنگی تأثیرگذار بر برنامه ریزی شهری، نیاز به بازآفرینی مناطق بی رونق شهری و حرکت به سمت فعالیت های خلاق فرهنگی در جهت پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش به روش کیفی صورت پذیرفته و ابزار جمع آوری اطلاعات، منابع کتابخانه ای و اسناد بوده است. هدف این پژوهش تبیین مولفه های فرهنگی تأثیر گذار بر بازآفرینی شهری فرهنگ محور می باشد که مولفه هایی چون «کاربری های فرهنگی»، «فعالیت های فرهنگی درفضای عمومی شهری»، «ترکیب فعالیت های فرهنگی با طراحی شهری خلاقانه»، «حفاظت میراث فرهنگی» و «گردشگری فرهنگی» را به عنوان معیارهایی کلیدی معرفی نموده و در سه پروژه بازآفرینی شهری در شهر استانبول ترکیه مورد مقایسه و این نتیجه حاصل گردید که بازآفرینی شهری با بهره گیری از صنایع خلاق فرهنگی منجر به احیای اقتصادی مناطق مورد نظر گردیده و همگرایی اقتصاد و فرهنگ تأثیرات بسزایی بر بازآفرینی بناهای تاریخی داشته است.
بررسی سیر تحول معراج نگاری عثمانی در قرن های 9-11ه.ق
حوزههای تخصصی:
معراج به عنوان یکی از مهم ترین روایات مذهبی، در تاریخ هنر اسلامی بر اساس رویکردهای تاریخی و فرهنگی متفاوت، تصویرسازی شده است. ازجمله موضوعاتی که در تصویرگری نسخه های ادبی و مذهبی در هنر عثمانی بدان توجه شده است، زندگی پیامبر و حادثه ی معراج ایشان است. نسخه ی اسکندرنامه ی آماسیا مربوط به سال 798ه.ق ازجمله نسخه های اولیه ای است که دارای صحنه ی معراج است. از نسخه های دیگری که بعد از اسکندر نامه ی آماسیا، در فاصله ی قرن های 11-9 ه.ق تصویرسازی شده و دارای صحنه ی معراج پیامبر می باشند، می توان به نسخه های اسکندرنامه ی احمدی به تاریخ 843-854 ه.ق، زبده التواریخ به سال991ه.ق و سیرالنبی به تاریخ 1003ه.ق اشاره کرد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، در راستای بررسی سیر تحول تصویرسازی پیامبر و معراج نگاری در هنر عثمانی، به معرفی معراج نگاری این سه نسخه متأخر پرداخته و سیر تحول نگاره های معراج و نشانه های بصری آن، در این نسخه ها را موردبررسی و تحلیل قرار می دهد. بررسی نتایج حاصله نشان می دهد که نگارگری عثمانی واجد عناصر مشترک تصویری در تمام معراجیه ها است. بااین حال در برخی نگاره ها، عناصر بصری و نشانه های خاصی نیز تصویر شده که این عناصر گاه از احادیث و قرآن نشات گرفته و گاه برخاسته از سنت تصویرسازی دینی در کشورهای اسلامی همسایه، ازجمله ایران، است.
شاخص های منطقه ای پایداری در تعمیم پذیری سامانه های بین المللی ارزیابی پایداری ساختمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۴
99 - 123
حوزههای تخصصی:
سامانه های ارزیابی بی شماری امروزه پایداری و میزان همسازی ساختمان ها با شرایط محیطی را مورد سنجش قرار می دهند. این سنجش تنها از طریق شناخت دقیق زمینه و خصوصیات منطقه ای ممکن است. عدم شناخت و درک صحیح شرایط منطقه ای، نه تنها فرآیند ارزیابی را با اختلال مواجه می کند، که حتی به دریافت پاسخ های غلط از آن نیز منجر خواهد گردید. هدف این پژوهش بررسی نقش شرایط منطقه ای و میزان تأثیرگذاری آن، در فرآیند تدوین، اولویت گذاریو وزن دهی معیارهای ارزیابی سامانه هاست و می کوشد تا ضمن برشمردن معایب استفاده از سامانه ملی LEEDدر دیگر نقاط جهان، راهکارهای تعمیم بخشی آن را در مقایسه با سامانه BREEAMکه نسبت به لحاظ نمودن اولویت های منطقه ای رویکرد منطقی تری پیش گرفته است و همچنین سامانه SBToolکه در واقع روش تدوین نسخه هایی متفاوت و متعلق به مناطق متعدد را باز می نمایاند، مقایسه و تحلیل نماید. این بررسی در دو بخش صورت می گیرد؛ بخش اول متکی بر مباحث فوق، ضرورت بهره گیری از سیستم وزن دهی، جهت اولویت گذاری معیارها را مورد تأکید قرار می دهد. و در بخش دوم ضمن انتخاب 6 سامانه برگرفته از BREEAMو LEEDکه دارای ساختار مشابه با آن می باشند، میزان رابطه و پیوند معیارها با شاخص های منطقه ای با استفاده از تحلیل همبستگی آماری و رگرسیون خطی مورد بررسی قرار می گیرد. وجود رابطه ای معنادار و پیوند مستحکم میان ضرایب تخصیصی سرفصل ها با متغیرهای زمینه، نقش و تأثیر عوامل منطقه ای را در فرآیند توزین معیارها نشان می دهد. در اکثر سامانه ها ضرایب سرفصل های مرتبط با منابع چون آب، انرژی و ساخت گاه (سایت) برمبنای شاخص های منطقه ای تخصیص یافته است. حتی در خصوص شاخص های دیگر اعم از سلامتی و رفاه، پسماند و نیز تأثیرات منطقه ای مشهود است، امّا به سبب وجود چندین شاخص هم ارز، در اولویت های بعدی وزن دهی قرار گرفته اند. متکی بر یافته های پژوهش، در سامانه های بررسی شده، سرفصل آب بر مبنای شاخص میزان بارش و تنش آبی کشور دارنده سامانه، انرژی مبتنی بر شاخص میزان مصرف انرژی و ساخت گاه متأثر از شاخص تراکم جمعیت منطقه ای، وزن دهی شده است.
شناسایی و رتبه بندی ابعاد و معیارهای مؤثر در مدیریت سبد پروژه های شهری و ارائه مدل مفهومی برای تعریف سبد پروژه های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرداری ها به عنوان مجری طرح های توسعه در سطح محلی، وظیفه ی مهمی در به سرانجام رساندن اهداف و استراتژی های آن دارند به طوری که یکی از مهم ترین وظایف آن ها، برنامه ریزی و اجرای طرح ها و پروژه هاست. مدیریت سبد پروژه رویکردی نو و برگرفته از دانش مدیریت پروژه است که برای بهره وری هرچه بهتر و مؤثرتر مجموعه پروژه ها و طرح ها در سازمان های پروژه محور مورد تأکید است. با توجه به اینکه از انتخاب و اولویت بندی پروژه ها به عنوان گام های اصلی انتخاب سبد پروژه یاد می شود، شناسایی ابعاد و معیارهای الزامی و ترجیحی مؤثر در این دو گام به عنوان مهم ترین مراحل مدیریت سبد پروژه و ارائه چارچوبی برای کاربست این معیارها لازم و ضروری به نظر می رسد. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و از حیث گردآوری داده ها، توصیفی – پیمایشی محسوب می شود. مطابق یافته های تحقیق، معیارهای مؤثر در انتخاب و مدیریت سبد پروژه های شهری را می توان در 8 بعد فنی، مالی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، ریسک، سازمانی، رقابتی دسته بندی کرد که برای انتخاب و اولویت بندی پروژه های شهری تهران، معیارهای مالی، اجتماعی و زیست محیطی بیشترین امتیاز و اهمیت را دارند. همچنین برای انتخاب سبد پروژه های شهری، الگوریتمی دوبخشی متشکل از سه فیلتر با لحاظ معیارهای الزامی انتخاب پروژه و معیارهای ترجیحی انتخاب و اولویت بندی پروژه ها قابل ارائه است.
بازخوانی «الگوی فضای میانی» در معماری ایران زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشته، یکی از الگوهای کهن طراحی و سامان دهی فضایی در معماری ایران را بررسی می کند که «فضای میانی» نامیده شده و در شماری از ساختمان ها با کارکرد آرامگاه و کوشک میانی در باغ های کهن ایران پدیدار شده است. در این الگو، یک فضای میانی مانند گنبدخانه در مرکز ساختمان، با ایوان هایی در هرسو و فضاهایی در دوسوی ایوان ها جای دارند. پرسش این است که این الگو از کجا سرچشمه گرفته است؟ چه ویژگی های فضایی مشترکی در نمونه ها و مصادیق پرکاربرد آن یافت می شود؟ و چه هدف مشترکی در به کارگیری این الگو می توان پیش کشید؟ هدف نوشته، تبیین ویژگی های معمارانه این الگو و نشان دادن ظرفیت بالقوه آن در پذیرش کارکردهای گوناگون است. ضرورت این بررسی، توجه به زنجیره پیوستگی الگوهای طراحی معماری، در تاریخ بلند معماری ایران است؛ که مایه تشخص و هویت پویای آن بوده است. این مقاله، پژوهشی موردی (case study) درباره یک الگوی طراحی معماری است؛ چون گروه موردمطالعه در آن، شمار اندکی دارد؛ ولی ویژگی ها در آن گسترده است. این نوشته با رویکردی تفسیری، بر پایه نمونه های یافت شده از آن الگو، به همراه مستندات تاریخی و منابع کتابخانه ای، به تحلیل و تبیین می پردازد. فرضیه نوشته این است که هدف بنیادی در به کارگیری الگوی «فضای میانی» در شمار گوناگونی از ساختمان ها، توانایی آن در متمرکزساختن چشم و ذهن، و تأکید بر روی یک عنصر میانی در فضای درون است. این عنصر میانی باتوجه به کارکرد ساختمان، گاه تختگاه فرمانروا در کاخ، گاه آبنمای میانی در باغ و گاه ضریح مقدس در آرامگاه بوده است. دستاورد نوشته این است که در معماری امروز و فردا، هنگامی که معماران با انگیزه ها و کارکردهای مشابهی برخورد می کنند، الگوی توانمندی در سامان دهی فضایی در اختیار دارند که می توانند با به کارگیری آن، پیوستگی معماری ایرانی و پویایی آن را پیگیر باشند.
حفاظت معماری و نسبت آن با تاریخ معماری، با نگاه به تجربه حفاظت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حفاظت معماری و تاریخ معماری هریک مفهوم و حوزه جداگانه ای دارند. حفاظتْ حفظ اثر تاریخی و استمرار حیات آن را دنبال می کند و تاریخ معماری به دنبال شناخت و فهم معماری گذشته است. حفاظت با بناهای تاریخی که شواهد تاریخ معماری محسوب می شوند، سروکار دارد که علاوه بر سرنوشت این شواهد، تحقیق تاریخ معماری نیز اهمیت می یابد. در این تحقیق، به دنبال آنیم که بفهمیم رابطه حفاظت معماری و تاریخ معماری چگونه به وقوع می پیوندد و در این رابطه، چه نسبتی میان این دو قابل تصور است؟ هدف از این نوشتار، فهم این نسبت برای پیشبرد تاریخ معماری ایران است. روش تحقیق به کاررفته، توصیفی تحلیلی و با اتکا به استدلال های عقلی است. راه به دست آوردن داده ها کتابخانه ای و در موارد محدود، مشاهدات میدانی بوده است. برای تبیین موضوعْ حفاظت در جایگاه عمل و جایگاه نظر شناسانده شده و تاریخ معماری در دو معنای تاریخ (1) معماری و تاریخ (2) معماری به کار رفته است. نقطه تلاقی و اشتراک حفاظت و تاریخ معماری در فضای کاری حفاظت و در دو پرده اصلی به وقوع می پیوندد. پرده نخست مربوط به مطالعات مقدماتی حفاظت است؛ زیرا اثر تاریخی (اثر معماری) را به درستی نمی توان مرمت کرد مگر آنکه به درستی شناخته شود و بخش مهمی از این شناخت در حوزه تاریخ معماری روی می دهد. پرده دوم در حین انجام عملیات حفاظتی روی می نماید. به این نحو که ممکن است نشانه هایی در بنای تاریخی آشکار شود که تا پیش از این شناخته شده نبود؛ این آثار درواقع شواهد تازه ای است که دست مایه ای برای تاریخ معماری محسوب می شود. نحوه عمل حفاظت و تاریخ معماری، آن ها را در نقش پیش برنده (خادم) یا سدکننده (مانع) نسبت به هم آشکار می کند. تجربه حفاظت در ایران نیز بیان کننده رابطه میان حفاظت و تاریخ معماری است که آغاز جدیِ آن از میانه دهه 1340ش است. تاریخ نگاریِ معماریِ بناها و مجموعه هایی از قبیل مسجدجامع اصفهان، کاخ عالی قاپو، کاخ چهل ستون اصفهان، مسجدجامع اردستان، گنبد سلطانیه و دیگر بناها در حین حفاظت و مرمت به انجام رسید. مطالعات منتشرشده نشان می دهد شناختی که در حین حفاظت از بناها حاصل شده، مبتنی بر شواهد و اسناد پنهان در بنا بوده و نسبت به تاریخ نگاری هایی که از راه های دیگر حاصل شده، متفاوت است.
مفهوم خلوت و چگونگی تحقق آن در زیست-جهان خانه ایرانی مطالعه تطبیقی آن در خانه ایرانی ماقبل مدرن و خانه مدرن ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خلوت به معنای فرآیندی که طی آن انسان به تنظیم حوزه رابطه خود با دیگران و تجربه خویشت ننگری نائل می شود بیش از هر مکان دیگری در "" خانه "" مجالِ بروز می یابد. این مقوله و تحقق پذیری آن در زیست-جهانِ خانه در این مقاله مورد بررسی و چالش قرار م یگیرد. این پرسش مطرح است که آیا شناسایی و ترسیم مدل های متعدد از نیاز انسان به خلوت، به تأمین همه جانبه آن در محیط خانه ایرانی - به خصوص در دوره معاصر - منتهی شده است؟ هدف تحقیق ارزیابی نحوه و میزان تأمین خلوت در خانه پیشامدرن و مدرن ایرانی برای بازشناسی الگوی تحقق آن در هر یک از این خانه هاست. این تحقیق با رویکردی کیفی و بر اساس روش تفسیری- تاریخی، تحقق طیف خلوت را در دو گروه خانه های پیشامدرن و مدرن ایرانی مورد ارزیابی قرار داده است. فرضیه محوری این تحقیق آن است که عدم توجه به ماهیت طیف گونه خلوت در طراحی فضاهای زیستی و به خصوص "" خانه "" ، سبب شده است تا در بسیاری از موارد این فضاها با عطف به تنها یک وجه از این مفهوم سامان یابند. "" خلوت فردی "" و "" خلوت جمعی "" در دو سوی طیف خلوت و دو وجه هم تراز از یک ماهی تاند و ضروری است توأمان برای تحقق خلوت بهینه مورد توجه قرار گیرند. اولوی تبخشی به هر یک از این سطوح یا نادیده گرفتن هر کدام، می تواند به آسیب های روانی یا اجتماعی بیانجامد و فضای خانه را به محیطی ناکارآمد در تأمین نیازهای ساکنان تبدیل کند. بر اساس نتایج حاصله، در بسیاری از موارد برخورد تک بعدی و یک جانبه با ماهیت طیف گونه خلوت در هر یک از این دو گروه خانه ها، به حذف بخشی از قلمروها منجر شده است. همین امر سبب شده است تا هویت فردی و هویت جمعی ساکنان خانه، هر کدام در یک گروه از این خان هها مجالِ بیشتری برای بروز بیابند؛ لذا جهت تأمین همه جانبه نیازها و ایجاد تعادل میان این دو، توجه همه جانبه به طیف خلوت و اهتمام به تحقق همه وجوه آن، م یتواند به عنوان رویکرد فراگیر مورد توجه قرار گیرد.
تبیین و ارزیابی مؤلفه های هنر عمومی (نمونه موردی : پارک لامپینی بانکوک و ایل گلی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با شروع قرن بیستم، تغییرات ف نآورانه شتابان، شهرنشینی روزافزون و ورودِ هنر به فضای شهری، گره خوردن حیاتِ روزمرة مردم به «فضاهای عمومی » را باعث شد. نیاز به تأسیس «نهادهای » جدید سر بر آورد و «شهر » به یکی از مسئله های اساسی هنرمندان، برنام هریزان شهری، معماران، سیاست مداران و تک تک شهروندان بدل شد. «هنر عمومی » به عنوان یکی از بی شمار را ههای پاس خگویی به مسالة شهر و شهرنشینی در دهة دوم قرن بیستم به عنوان سبکی مستقل مطرح و به کار گرفته شد. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین و ارزیابی دو فضای شهریِ عمومی مهم در تایلند و ایران از منظر هنر عمومی م یپردازد : پارک لامپینی در شهر بانکوک و پارک ای لگلی در شهر تبریز. از منظر ساختاری این دو پارک مشابهت های عدیده ای با یکدیگر دارند که این مطالعه را از منظر رو ششناختی توجی هپذیر م یکند. بر اساس تحلیل مؤلفه های موجود از عناصر مشترک این دو پارک، دریاچه، مقیاس مشابه و هم زمانی تاریخ احداث فضا است. این پژوهش در مقام آزمون مدعا با واقعی تهایی که این تحقیق بر آنها دلالت دارند از روش تطبیقی کمی استفاده کرده و بر مبنای تحلیل ثانویه تمایزات مابین دو فضا را مطرح م یکند به طوری که هر دو مکان در برخی از جنبه ها دارای ضعف و در برخی دیگر دارای آثار منحصر به فرد هستند.
بازاندیشی نسبت نظر و عمل در کار معمار، با تکیه بر خوانش گادامر از آراء ارسطو درباره «حکمت عملی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
۱۳۳-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
این تحقیق از طریقی دیگر به پرسش متداول حوزه آموزش معماری، یعنی مسئله عدم انسجام و مسئله وابسته آن یعنی شکاف میان نظر و عمل در معماری می پردازد و تأمل فلسفی درباره مفاهیم و پیش فرض های این مسئله را وجهه همت خود قرار می دهد. بازخوانی معنای عمل و نسبت آن با نظر در آراء ارسطو معنای دیگری از «عمل» را آشکار می کند که وجوه آن در معرفتی به نام فرونسیس یا حکمت عملی به نیکویی گشوده شده است. با استفاده از تحلیل گادامر از مفهوم فرونسیس، اهمیت آن در فهم نسبت میان امر کلی و امر جزئی، و به تبع آن، میان نظر و عمل روشن تر می شود. فهم عمل به مثابه امری که موقوف به سنجش و تصمیم است، معنای عمل به مثابه کاربست نظریه را در پیش فرض های ما تصحیح می کند، و موقعیت های جزئی ای را که ما به عنوان معمار با آن درگیریم و ناگزیر از سنجش و تصمیم هستیم، به عنوان نقطه کانونی جستجوی «نسبت نظر و عمل» به دید می آورد. فهم عمیق موقعیت های دینامیک تصمیم و عمل در معماری، روشن می کند که باید معنای نظر، معنای عمل و نسبت میان آن ها را به گونه دیگری بفهمیم. اگر بر معنای رایج عمل و نظر و الگوی کاربست نظریه در عمل پافشاری کنیم، فاصله میان نظر و عمل طی ناشدنی خواهد بود. اما اگر دیالکتیکی را که میان نظر و عمل، و میان جزء و کل در موقعیت سنجش و تصمیم رخ می دهد عمیقاً درک کنیم، در واقع بر شکاف نظر و عمل غلبه کرده ایم.
سرزندگی فضاهای پشتیبان در مراکز نوین تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۹ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۰
54 - 67
حوزههای تخصصی:
فضاهای پشتیبان در مجتمع های تجاری (شهربازی، فودکورت و نظایر آن) ابتدا برای رونق بخشی به تجارت در این مراکز ایجاد شده بودند، اما رفته رفته تبدیل به مقاصد مستقیم برای فعالیت های انسانی شده اند. به این معنی که مراجعین بدون آنکه هدف خرید داشته باشند، به منظور گذاران اوقات فراغت، تعاملات اجتماعی و... به مراکز خرید مراجعه می کنند و در حقیقت نوعی فضای عمومی نوین در مراکز تجاری شکل می گیرد. به نظر می رسد دلیل اصلی این تغییر شکل، سرزندگی این فضاهاست. لذا فرضیه اصلی پژوهش عبارت است از اینکه : «فضاهای نوین عمومی پشتیبان شکل گرفته در مراکز تجاری جدید، سرزنده بوده و این سرزندگی باعث تغییر شکل عملکردی این فضاها از فضاهای وابسته به فضاهایی فعال به عنوان فضاهای نیمه عمومی شهری مستقل شده است». هدف این پژوهش شناسایی مؤلفه هایی که باعث سرزندگی فضاهای پشتیبان مراکز تجاری شده، در قالب یک مدل مفهومی است. روش این پژوهش کیفی و پیمایشی است و در این راستا، در گام اول پس از مطالعات اسنادی و مرور تجارب مرتبط صورت گرفته، مفاهیم مربوطه در قالب ابعاد و متغیرهای سرزندگی استخراج شده اند و در گام دوم، در مرحله مطالعات پیمایشی، پنج نمونه از مجتمع های تجاری که از لحاظ سرزندگی و جذب مخاطب برای گذران اوقات در فضاهای پشتیبان خود (نه مشتری تجاری) موفق بوده اند و همچنین با توجه به تنوع پراکنش جغرافیایی در شهر تهران، انتخاب شده اند. در این مرحله با استفاده از مشاهده و انجام مصاحبه عمیق، برای هر کدام از نمونه های موردی، متغیرهای استخراج شده که باعث سرزندگی فضاهای پشتیبان شده، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد دو شاخص اصلی برای سرزنده بودن فضاهای شهری پشتیبان تجاری نوین وجود دارد : راحتی و نیمه عمومی بودن فضا. لذا در نهایت مجموعه مؤلفه های مؤثر در قالب یک مدل مفهومی سنجش سرزندگی در فضاهای پشتیبان تجاری نوین، ارایه شده است و با توجه به تحلیل کیفی در مطالعات پیمایشی صورت گرفته، مبنی بر استقلال عملکردی این گونه فضاها از مراکز تجاری نوین، فرضیه پژوهش اثبات شده و به سؤالات پاسخ گفته شده و پیشنهادات مرتبط با ارتقای سرزندگی در این گونه فضاهای عمومی بیان شده اند.
ارزیابی شکاف بین ادراک و ترجیح مؤلفه امنیت محیطی در پارک های محله ای (نمونه موردی: مجموعه پارک های محله صابون پزخانه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی شک امنیت به عنوان یکی از مؤلفه های کیفیت محیطی شناخته می شود. در این میان، پارک ها به عنوان بخشی از فضاهای باز شهری که زمینه ساز بستر کالبدی و اجتماعی مناسب، جهت افزایش کیفیت زندگی و سلامت جسمانی و روانی افراد هستند، باید بتوانند امنیت محیطی لازم را نیز در ادراک استفاده کنندگان آن فراهم آورند. به دنبال این مسئله، پژوهش حاضر، ارزیابی امنیت محیطی فضای پارک های محل ه ای، بر پایه رویکرد CPTEDو تعیین شکاف بین ترجیح و ادراک ساکنان محله را هدف قرار داده است. روش پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه و از لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه امّاری آن را ساکنان محله صابونپزخانه، واقع در منطقه 12 شهرداری تهران تشکیل می دهند و نمونه ها به شیوه تصادفی انتخاب شده اند. ابتدا ادراک و ترجیح امنیت محیطی فضای پارک سنجیده شده، سپس با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، مؤلفه های مؤثر برامنیت محیطی، با تکیه بر شاخص های رویکرد CPTED، اولویت بندی شده است. پرسشنامه های جمع آوری شده، در محیط نرم افزار 22-SPSSمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که کمترین شکاف مربوط به شاخص های کنترل دسترسی و مدیریت و نگهداری و بیشترین شکاف مربوط به شاخص نظارت است و از دیدگاه استفاده کنندگان، شاخص نظارت و کنترل دسترسی بیشترین اهمیت را دارند. همچنین نتایج حاصل از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد که زیرشاخص های «زیبایی و منظرسازی» و «نظافت و تعمیرات تجهیزات» از شاخص «مدیریت و نگهداری» و «تعریف ورودی» و «وجود نگهبانی» از شاخص «کنترل دسترسی» در رتبه های نخست قرار دارند. لذا در فرآیند ارزیابی پس از ساخت که به منظور شناخت و اصلاح نقاط ضعف احتمالی انجام می گیرد و نیز به منظورارائه راهکارهای طراحی فضای پارک در طرح های آتی با توجّه به مؤلفه امنیت محیطی، توجّه به اولویت و اهمیت شاخص های آن در ادراک و ترجیح ساکنان، به عنوان استفاده کنندگان اصلی فضا ضروری است.
توسعه درونزای شهری و باز زنده سازی هویت شهری معماری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال هفتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
1-12
حوزههای تخصصی:
رشد جمعیت شهرهای بزرگ در کشور های در حال توسعه، دستگاه های مسئول در بخش تامین مسکن را بر آن داشته تا به دنبال راه حل های مطلوب در زمینه تامین مسکن شهری باشند. تجربیات کشورهایی مانند امریکا بعد از جنگ جهانی دوم از جمله اولین تجربیات از این دست هستند.در ایران طرح شهرک اکباتان و طرح مسکن مهر، هر یک در دوران خود در حومه شهرها جانمایی شده اند. مسئله اصلی پژوهش پیش رو بررسی پیامدهای نامناسب اجتماعی،فرهنگی و شهری ناشی از این حاشیه گستری شهری است. هدف اصلی این مقاله بررسی پتانسیل های موجود در بافت های فرسوده و حائز اهمیت کالبدی در قلب شکل گیری شهر ها به منظور تامین مسکن و ایجاد سرزندگی فضایی در قالب شریان زندگی اجتماعی ودر مقایسه با مناطق حومه شهری است پژوهش با تکیه بر روش استدلالی و توصیفی به مقایسه منطقی عوامل مورد نظر پژوهش با طرح های توسعه مسکن مبتنی بر باز آفرینی بافت های فرسوده و حائز اهمیت درون شهری پرداخته است. نتایج پژوهش نشان میدهد عوامل نامناسب توسعه مسکن حاشیه شهری عبارتند از:1-عدم مشارکت جمعی ساکنان2-تقابل فرهنگی خانوارها3-مشکلات دسترسی به شهرهای مبدا 4-هزینه بالای تامین زیرساخت ها 5-صعوبت مدیریت کلان6-تقابل الگوهای زندگی7-تاثیرات زیست محیطی نا مناسب 8-نا امنی اجتماعی. همچنین عوامل مناسب انتخاب بافت فرسوده و حائز اهمیت درون شهری به منظور تامین مسکن ارزان قیمت عبارتند از:1- احیای بافت های مولد هسته اولیه شهری2- ایجاد تنوع فعالیت ها در مراکز تک فعالیتی3-بالا بردن سطح امنیت4-تقلیل هزینه طرح و امکان ایجاد طرح مکمل موازی5- سهولت مدیریت کلان6-امکان توسعه طرح 7-رشد ارزش اقتصادی بافت فرسوده8- کنترل رشد نامناسب شهر. نتایج پژوهش نشان میدهد که توسعه درونزای شهری در مقابل روش های متداول توسعه شهری در شهر های تاریخی مناسب تر است.
Investigating the Effective Physical Factorson Promoting Social Interactions in CulturalComplexes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The success of urban spaces is proportional to the extent in which that space is being used and to human presence. In fact, architecture and urban planning should attempt to enhance social interactions and human soلیداrity rather than differentiation and separation. However, today what is witnessed in most of urban spaces is reduction of relationships and social participation of those residing in these spaces. On the other side, in recent decades, with the increasing progress of technology most of traditional patterns have been changed, and these changes have altered culture and life appearance in Iranian community. What is observed in today’s societies is the reduction in level of people’s social interactions. Regarding the role and function of cultural complexes as a space for improving social interactions, the physical structure of cultural environments should play a significant role in boosting people’s social interactions. The purpose of this research is to identify social interactions and effective physical components affecting promotion of social interactions among people in cultural complexes which provide an opportunity for individuals to take a relief from daily tensions, to gather together and interact. The methodology used in this research is descriptive and analytical, exploiting library studies in order to achieve the desired results. Finally, after studying various theories and effective physical components in promotion of social interaction in public urban spaces such as cultural complexes, appropriate architectural strategies have been provided. The results of this research indicate that six components of stagnation, aggregation, integrity, vitality, spatial determination and flexibility are among most important physical factors affecting the promotion of social interaction in cultural complexes.
Urban Park Design in Iran: Investigation of Factors Affecting Users’ Psychological Benefits(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Park design in Iran has followed the traditional European style since the Qajar dynasty. The familiarity of Iranians with the spirit of Persian gardens and the low quality of the newest parks is such that users prefer ancient geometrical Persian gardens. Today, those responsible for the design of urban green spaces lacking examples differing from the traditional and thus they are in need of an adequate set of guidelines for how to design for present conditions, users, and their needs. This research focuses on the relationship between park design components and users’ psychological restoration regarding their preferences and perceptions to increase the quality of parks, diminish vandalism, and increase user agency. Psychological restoration is the likeliness that people will be able to rest and recover their ability to focus. A random sample of 100 Tehranian residents was taken by presenting them with images depicting 6 urban parks from around their city. The results were analyzed by grouping into categories: 1-similar activities and 2-by counting and categorizing the individual descriptions of components (frequency of words) contributing to restoration likelihood. Findings showed that the categories mentioned most frequently for high levels of restoration were natural categories including trees, shrubs, grasses, flowers, and water. Findings with low levels of restoration and recovery consisted of negative contextual conditions and the absence of nature such as high rise buildings around the parks, lack of trees, and crowds of people. The activities imagined more frequently were playing and other physical activities, social activities, and relaxation.
امکان سنجی احداث ایستگاه بازیافت پسماند جامد صنعتی در شهرک صنعتی نصیرآباد
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال دوم بهار ۱۳۹۶ شماره ۳
167 - 203
حوزههای تخصصی:
مدیریت پسماندهای صنعتی یکی از شیوه های بسیار مناسب برای ایجاد تعامل و پیوند بین صنعت و محیط زیست و کاهش اثرات سوء فعالیت های صنعتی در آن می باشد. چنین مدیریتی با استفاده از روش های مختلفی از جمله «پیشگیری از آلودگی» یا «کمینه سازی پسماندها» در مبداء تولید، «بازیافت» و «استفاده مجدد» قابل اعمال است. تکنیک مورد استفاده برای تعیین امتیاز هر یک از قطعات تکنیک SAW می باشد. برای بی مقیاس سازی لایه ها نیز از روش فازی استفاده شد. در این مرحله 20 قطعه زمین شناسایی شد. در مرحله سوم، امکان استقرار ایستگاه بازیافت پسماند صنعتی در قطعات شناسایی شده براساس 7 معیار و 27 زیر شاخص حقوقی، اجتماعی، مدیریتی، اقتصادی، زیست محیطی، کالبدی – عمرانی و زیربنایی با کمک 30 نفر از کارشناسان شهرک صنعتی و شهرستان رباط کریم مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن است که قطعه شماره 14 با به دست آوردن 73/8 درصد بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داده است. و قطعات شماره 16 و 17 به ترتیب با امتیاز 24/5 و 09/2 در اولویت های بعدی قرار دارند. با توجه به نتایج امکان سنجی مکان های شناسایی شده ایستگاه بازیافت، قطعه زمین شماره ی 14 به عنوان گزینه مکانی برتر پیشنهاد می شود. که دارای ویژگیهایی مانند: الف - در مجاورت شهرک صنعتی نصیرآباد قرار گرفته است. ب - بخش بزرگی از این مکان در مالکیت شهرک صنعتی نصیرآباد می باشد. ج - دارای مسیر دسترسی است.
جایگاه نیازهای بنیادین انسان در سیر تحولات مسکن (مطالعه موردی: شهر اردبیل مبتنی بر پیشینه تاریخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحت پوشش قرار دادن نیازهای بنیادین انسان در علم روانشناسی محیطی از ویژگی های مهم یک مسکن بشمار می آید. مسکن باید بتواند نیازهای فرد را متناسب با بوم منطقه پاسخ داده و مشکلات ناشی از آن را مرتفع نماید. خانه بعنوان سازگارترین مکان با زندگی انسان شناخته شده و امروزه به علت عدم توجه به نیازهای اصلی کاربران، دچار تغییرات زیادی شده است به گونه ای که روندی به سوی بی هویتی و کاهش حس تعلق ساکنان را در پی دارد. در پژوهش حاضر هدف اصلی بررسی میزان توجه به نیازهای بنیادین انسان در دوره های متفاوت معماری می باشد؛ لذا در این راستا از ترجمان معماری، اصول مطرح شده توسط آبراهام مازلو به عنوان محور سنجش کیفیت پاسخگویی به نیازهای بنیادین بهره گرفته شده است. پژوهش بصورت توصیفی- تحلیلی بوده و روش تحقیق پیمایشی- دلفی است. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Spss21 انجام گردیده و در نهایت نتایج طبق جداول آماری استخراج گردیده اند. در این مسیر جهت استخراج روند تغییرات الگوی مسکن شهر، خانه های شهر اردبیل به سه دوره سنتی، سنتی- معاصر و معاصر، تقسیم شده است. نتایج بدست آمده حاکی از وجود اختلاف معنادار در میزان پاسخگویی الگوهای مسکن به نیازهای اساسی افراد و کاهس حس تعلق و کیفیت زندگی در طی دورهای زمانی بوده است.
توسعه کالبدی مناسب زمین و محیط های روستایی ایران با تأکید بر تولید پایدار غذا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۵۷
۶۸-۵۳
حوزههای تخصصی:
توانایی تولید غذا و امنیت غذایی یکی از شرایط خودکفایی است و موضوعی استراتژیک در هر جامعه و کشوری تلقی می گردد. روستا مهمترین و اولین مرجع تولید کننده غذا در ایران بوده که بافت و کالبد آن متأثر از تولید غذا، طراحی و توسعه پیدا کرده است. این نقش مهم در طرح های توسعه کنونی روستاها مورد بی توجهی قرار گرفته است. طرح های توسعه کنونی، ملهم از الگوهای شهری هستند که برمبنای الگوهای شهرسازی مدرن و وارد شده از غرب توسعه یافته اند. این طرح ها با از بین بردن بافت روستایی، هویت معماری و تضعیف روابط اجتماعی، از نقطه نظر مهمتری موجب تضعیف تولید غذا و نقش تولیدی روستاهای ایران می شود که خود بحرا ن های متعدد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی را در پی خواهد داشت. از این جهت ضروری است الگو و یا اندیشه "مدل-گونه " به منظور برنامه و طرح ریزی برای توسعه آتی روستا پیشنهاد گردد به طوری که موجبات تقویت تولید غذا و نقش تولیدی روستاهای ایران را به شکل مناسبی فراهم کند. اندیشه ها و تئور ی های "مدل-گونه" در چهارچوب شهرسازی سبز با هدف تولید پایدار غذا، خصوصاً در مقیاس شهری و انواع دیگر سکونتگاه های انسانی، راهکارها و پیشنهادهایی را ارایه کرده اند که بافت و برنامه توسعه کالبدی سکونتگاه های انسانی را شکل می دهند. نوشتار حاضر همراه با بررسی ویژگی های کلی بافت روستاهای ایران به نقد و بررسی این اندیشه ها در جهت سنجش قابلیت تطبیق و الهام از آن ها برای توسعه بافت روستاهای ایران اقدام نموده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که اندیشه "شهرسازی دهقانی" اندیشه مناسب تری نسبت به دیگر اندیشه های موجود به منظور الهام و الگوبرداری از آن برای طرح ریزی توسعه کالبدی روستاهای ایران می باشد. از آنجا که این اندیشه بر توسعه کالبدی شهر و انواع سکونتگاه های انسانی بر پایه تولید، مصرف و فروش محصولات کشاورزی و باغی در پیوند با زمین، استوار است، موجب تقویت نقش تولیدی روستاهای ایران خواهد شد. بنیان این مطالعه رویکردی قیاسی و تطبیقی است که با استفاده از مطالعه کتابخانه ای به سرانجام رسیده است.
ارزیابی عوامل مؤثر در ناکامی طرح های تجمیع مناطق روستایی (مطالعه موردی: شهرستان پاوه، بخش نوسود، شهرک شرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۵۷
۱۳۰-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی "توسعه روستایی" به عنوان یکی از سازوکارهای رسیدن به توسعه، مستلزم شناخت دقیق مقتضیات و نیازهای جوامع روستایی، متناسب با شرایط مختلف می باشد. طرح های ادغام و تجمیع روستاها به عنوان یکی از سیاست ها ی مهم در "بازسازی روستاهای مناطق جنگزده" و "برنامه ریزی توسعه مناطق روستایی" مطرح گردیده است. در دوران بازسازی مناطق جنگزده طرح ساماندهی "شهرک شرام"، برای تجمیع روستاهای هانی گرمله، بیدرواز و کیمنه(استان کرمانشاه، شهرستان پاوه، بخش نوسود، دهستان شرام) تهیه گردید که باوجود برنامه ریزی های انجام شده، روستاییان ماندن در غربت یا رفتن به روستاهای اصلی و بازسازی نشده خود را بر سکونت در محل تجمیع ترجیح دادند. مسئله اساسی تحقیق حاضر، ارزیابی علل اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی و کالبدی - فیزیکی ناکامی طرح های تجمیع روستایی با تأکید بر طرح تجمیع شهرک شرام می باشد. در این تحقیق با توجه به رویکردهای کالبدی- فضایی، اقتصادی و اجتماعی و دیدگاه های نظریه پردازان مختلف در رابطه با مسائل ادغام و تجمیع، در صدد تبیین ارزیابی دلایل شکست پروژه های تجمیع مناطق روستایی برآمده ایم. در ادبیات تحقیق بسیاری از مهمترین منابع در مورد اسکان مجدد و ادغام و تجمیع را مورد بررسی قرار داده ایم. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و تا حدودی توصیفی بوده و تکنیک مورد استفاده مصاحبه سازمان نیافته و در بعضی موارد خاص مشاهده و بررسی اسناد و مدارک موجود بوده است. در قسمت یافته های تحقیق بعد از شناسایی علل و عوامل مختلف ناکامی طرح شهرک، مشخص گردیده است برنامه ریزی مناسب و استفاده از توانایی های روستاییان می تواند بستر مناسبی برای موفقیت طرح های تجمیع فراهم نماید. بر این اساس می بایست برای رسیدن به تفاهم و نقطه نظرات مشترک بین طرفین طرح ها، روابط مثبت و سازنده ای بین برنامه ریزان و روستاییان ایجاد شود و با عنایت به اینکه برنامه ریزی اغلب طرح های تجمیع با در نظر گرفتن رویکرد کالبدی- فضایی انجام گرفته (و این مورد نیز کم و بیش در تحقیق حاضر نمایان است) ، توجه به رویکردهای کالبدی – فضایی، اقتصادی و اجتماعی -فرهنگی غیر قابل اجتناب می نماید و عملاً لزوم به کارگیری رویکردی جامع در برنامه ریزی اینگونه طرح ها ضروری خواهد بود.
طراحی و شکل گیری خانه روستایی به روایت معماران قدیمی (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان گرمسار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسکن روستایی که حدود یک سوم از جمعیت کل کشور را در خود جای داده است، دارای ویژگی های کالبدی مختلفی است که تحت تأثیر عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی مختلف و در پاسخ به مجموعه نیازهای زیست بوم روستا شکل گرفته است. در شکل گیری خانه روستایی دو رکن اصلی معمار و بهره بردار نقش اساسی دارند، از این رو مشارکت معمار ماهر با اهالی روستا، در شکل گیری خانه مطلوب روستایی نقش به سزایی دارد. امروزه اغلب خانه های روستایی کشور و به طور خاص روستاهای منطقه گرمسار با مشکلاتی از قبیل عدم هویت، فقدان آرامش و صمیمیت، عدم تأمین آسایش اقلیمی، ناپایداری زیستی و به طور محسوس با کاهش مشارکت ساکنان روستا در طراحی و ساخت خانه ها مواجه هستند. بررسی راهکارهای عملیاتی به منظور افزایش بازدهی و مدت بهره برداری از ساختمان های روستایی و همچنین طراحی خانه روستایی با تأکید بر «مشارکت فعال مردم» در روستاهای این منطقه از مهم ترین اهداف پژوهش حاضر است. پژوهش حاضر به ثبت و تحلیل روش های رایج در معماری منطقه دشت گرمسار و شناسایی زمینه های هویت بخش معماری روستایی منطقه پرداخته و روش تحقیق آن مبتنی بر روش تحقیق کیفی است. برای گردآوری داده های کیفی علاوه بر مشاهدات میدانی از روش مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته در میدان مورد مطالعه، یعنی روستاهای دشت گرمسار استفاده شده است. مبنای تحلیل یافته ها قیاس تطبیقی بین ویژگی ها و الگوهای معماری خانه در گذشته و امروز در روستاهای منطقه گرمسار است تا از طریق مقایسه، ویژگی های شاخص معماری روستایی منطقه شناسایی شود. معماری روستایی قدیم منطقه گرمسار واجد شاخص ها و معیارهای ارزنده ای است که می تواند پس از شناسایی و دسته بندی از طریق مطالعات میدانی، در ساخت و سازهای جدید مورد بهره برداری قرار گیرد. به این ترتیب نه تنها ارتباط بین نسل ها در بستر اجتماعی روستا تداوم خواهد یافت بلکه هویت کالبد فضایی آن نیز در انطباق با نیازهای ساکنین روستا که خود مشارکت و نقش مستقیم در مراحل مختلف فرایند طراحی و احداث مساکن روستایی دارند، بازسازی و احیا خواهد شد. این مقوله موجب پیدایش احساس تعلق خاطر، باز زنده سازی سبک زندگی روستایی مبتنی بر تولید، کاهش مصرف انرژی و تأمین آسایش اقلیمی با استفاده از تکنیک های معماری، افزایش مشارکت ساکنان و در مجموع موجب ارتقای سطح کیفی زندگی در مساکن روستایی نوساز منطقه خواهد بود.