فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱۲٬۸۷۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی موسیقیدانان زن در دوره قاجار بر اساس 118 نقاشی قاجاری پرداخته است. هدف از نگارش این مقاله دست یابی به چگونگی فعالیت موسیقیدانان زن در دوره قاجار است. اطلاعاتی که این پژوهش در اختیار مخاطب می گذارد این است که تعداد نقاشی زنان نوازنده و رقصنده بیشتر از مردان بوده است. علت این امر گرایش و دستور شاهان به تصویرسازی زنان بوده است و سلیقه حامی که شاه بوده، عامل بسیار تعیین کننده ای در این زمینه بوده است. به همین دلیل نمی توان صرفاً با اتکا به نقاشی ها به رابطه جنسیت و ساز دست یافت. در هر صورت بررسی نقاشی ها نشان داد از بین سازهای رایج در دوران قاجار، تار، سه تار، دف، نقاره و سنج انگشتی بیشتر در دست زنان و برعکس تنبک، کمانچه و سنتور بیشتر در دست مردان دیده شده است. در نحوه نوازندگی سازهایی همچون تار و کمانچه، هیچ گونه تفاوتی بین زنان و مردان دیده نمی شود. رقصندگان عموماً از زن ها بودند و فقط در یک نقاشی مربوط به حوزه مردانه، پسران زن نما دیده شدند. رقص های متعددی نیز در این دوره رایج بوده که رقص با چاقو و گیلاس نسبت به دوره های پیشین نوع جدیدی است. پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش و ماهیت توصیفی_تحلیلی و تاریخی است.
ترانویسی تصنیفی نغمه نگاری شده به شیوه تلفیقی (ابجدی-نقطه ای) از مهدی قلی هدایت (مخبرالسّلطنه)، با نگاهی به فواصل پیشنهادی منتظم الحکماء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده در این مقاله درنظر دارد که پس از بررسی جزئیات روش نغمه نگاری تلفیقی مهدی قلی هدایت، که در پیوستی با عنوان دستور ابجدی در انتهای کتاب مجمع الادوار شرح داده شده است، تنها تصنیف باکلامی که به این روش در انتهای نوبت دوم این کتاب نغمه نگاری شده است را برای نخستین بار ترجمه و ترانویسی کند. روش نغمه نگاری مذکور، به طور کلی از ترکیب نغمات هفده-گانه ابجدی در نظام موسیقایی مکتب منتظمیّه، و علائم زمانیِ روش اروپایی حاصل شده است، که صفت انتخابیِ «ابجدی-نقطه ای» نیز به این تلفیق اشاره دارد. می توان گفت که جایگزین شدن حروف ابجدی موسیقی قدیم به جای استفاده از نقطه ها، کلیدها، خطوط حامل، و علامت های عرضی در نظام نت نویسی اروپایی، نگارش نغمات موسیقی ایرانی را در روش هدایت بسیار آسان تر و دقیق تر کرده است. هم زمان، استفاده از علائم متریک موسیقی اروپایی نیز امکان نگارش دقیق تر ارزش های زمانی را نسبت به نمونه های اولیّه نغمه نگاری ابجدی فراهم می کند. نکته قابل توجه درخصوص ترانویسی نغمات در روش تلفیقی مخبرالسلطنه این است که هدایت، هم چون اهل عمل موسیقی در زمان عبدالقادر مراغی (قرن نهم هجری)، فواصل نظری در رسالات موسیقی دانان مکتب منتظمیه را، که ریشه یونانی دارند، مطبوع نمی داند، در عوض فواصل دیگری را به پیشنهاد منتظم الحکماء برای هفده نغمه مذکور ارائه می دهد.
فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما(1370) بازنمایی کننده تجربه نظاره گری جسمانی و از میان رفتن مرز میان ناظر و منظر سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما مبتنی بر وقایع ورود سینما به ایران و با مروری بر تاریخ سینمای ایران، داستانی تخیلی ارائه می کند، و از این مدخل به معضلات ساخت فیلم و ممیزی می پردازد و نقش قدرت حاکم در این فرایند را مورد اشاره قرار می دهد. در طول روایت، دایما مرزهای میان فضای واقعی مفروض جهان داستان و فضای سینمایی درون روایت محو می شود؛ گاه شخصیت فیلمی وارد فضای واقعی می شود و فاصله پرسپکتیوی و جایگاه امن نظاره گری را از بین می برد، و گاه تماشاگر وارد محیط فیلم می شود و با شخصیت فیلمی به تعامل می پردازد. از این منظر این اثر را می توان به مثابه کنکاشی خلاقانه در رابطه با تجربه نظاره گری سینمایی در نظر گرفت. با شکافته شدن پرده و شکسته شدن مرز میان ناظر و منظر سینمایی، این فیلم الگوی نظاره گری مبتنی بر تماس لامسه ای و ارتباط بدنی را بازنمایی می کند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، این بحث را مطرح می سازد که این اثر، با ادای دین به تاریخ سینمای ایران سعی کرده است درک سنتی از مفهوم نظاره گری سینمایی را مورد پرسش قرار دهد و بر جنبه های تنانی و ادراک جسمانی در تماشای فیلم تاکید کند.
کارکردهای جامعه شناختی اسطوره در نقاشی معاصر ایران با تمرکز بر آرای کلود لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان با زبان، نماد و اسطوره ها می اندیشد و با پیرامون خود در تعامل است. اسطوره در هنر کارکردهای متعددی می یابد که از جمله ی آنها کارکردهای جامعه شناختی است.کلود لوی استروس، معتقد است که انسان به واسطه ی تقابل های دوگانه که از ویژگی های بارز اسطوره است، به حل تعارض های زندگی می پردازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تقابل های دوگانه ی ساختاری با کارکرد جامعه شناختی اسطوره براساس آرای لوی استروس، در نقاشی معاصر ایران صورت گرفته است. سوالات پژوهش عبارتند از: 1. عوامل مؤثر در شکل گیری کارکرد جامعه شناختی اسطوره در نقاشی معاصر ایران چیست؟ 2. اسطوره براساس آرای لوی استروس چگونه در نقاشی معاصر ایران کارکرد جامعه شناسانه یافته است؟ این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و براساس مطالعات کتابخانه ای و مشاهده آثار به سرانجام رسیده است. آثار مورد بررسی به روش نمونه گیری قضاوتی انتخاب شده اند. نتایج حاصل نشان می دهد، هنرمندان معاصر ایرانی با تکیه بر اسطوره های ایرانی به کنکاش و جست وجوی یافتن راهی برای دنیای آرمانی خود توسل جسته اند. تاحدی که در راه جست وجو برای رسیدن به ارزش های انسانی و انتقاد به خوی و منش غیرانسانی به اسطوره های غربی نیز وجوهی ایرانی بخشیده اند که با شیوه های نمادپردازانه ی گونه گونی در آثار نقاشی آنان بروز یافته است.
هنر و ارتباطات دراندیشه امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت هنر و ارتباطات در جامعه اسلامی و ضرورت تدوین نظریه هایی که بتواند راه کار مناسب را برای هنرمندان و ارتباطگران را ارائه نماید وازاختلاف نظرها جلوگیری کند، بازخوانی اندیشه امام خمینی (ره) نظریه پرداز و بنیانگذارانقلاب اسلامی را ضروری می نماید.این تحقیق باهدف شناخت اندیشه امام درباره هنر و ارتباطات در جامعه اسلامی انجام شده است. به همین منظور کلیه آثار مکتوب امام با روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی بررسی شد و با انتخاب هدفمند بیانات ایشان و کدگذاری آن ها با استفاده از نرم افزار اِن ویوو 10دریافت که بر اساس هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی امام،در اندیشه امام خمینی که مبتنی بر فقه سیاسی ایشان است، حمایت از هنر و رسانه با دفاع از آزادی رسانه هاواستقلال هنرمندان، اعتراض به سانسور با حمایت از آزادی انتقاد، تبلیغات در جامعه، مانند تبلیغ در مساجد، استقبال ازهنرحلال بابیان هنر موردقبول در عرفان اسلامی ،متعهد و معترض، و هنر زیبا در قالب احکام شرعی و پرهیز از هنر حرام مانند:موسیقی حرام، مجسمه غیر صاحبان روح، لهو ولعب به دلیل اشکال شرعی احصاء شده است که در هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی امام در قالب دو مقوله فراگیر اهمیت هنر و آزادی و حرمت اشاعه فساد تبیین می شوند. ازاین رو پیشنهادمی شود با توجه به فقه سیاسی امام، هنرمندان مسلمان در خلق آثار خود به قوانین و احکام شرعی پایبندباشند تا در اجرای مسئولیت هنری شان، بر اندیشه امام در هنر و ارتباطات وفادار بمانند و پاسخگوی معترضان به آثارشان باشند.
بررسی تأثیر الگوهای ذهنی بر ترغیب تمایل به کار گروهی در طراحان صنعتی و ارتقا کیفی طراحی، نمونه ی موردی؛ طراحی تجهیزات پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
5 - 14
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر چهار الگوی ذهنی هدف گرایی، وحدت گرایی، عملکردگرایی و ثبات گرایی بر میزان تمایل طراحان صنعتی به کارگروهی و ارتقا طراحی بود. بدین ترتیب یک پرسشنامه از 54 نفر دانشجویان کارشناسی ارشد طراحی صنعتی که با روش نمونه گیری هدفمند شناسایی شده و شرایط مطالعه را داشتند به عمل آمد. نتایج باSPSS21 تحلیل شدند. یافته ها با توجه به نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که از بین چهار الگو بجز هدف گرایی، الگوهای ذهنی وحدت گرایی و عملکردگرایی در سطح معنی داری زیر 05/. تمایل به کار گروهی در دانشجویان طراحی رابطه مستقیم داشته است و همچنین الگوی ذهنی ثبات گرایی با ضریب همبستگی 372/. و عدد معناداری 006/. به عنوان مدل ذهنی غالب شناخته شد. در مرحله دوم مطالعه در یک کارگاه آموزشی طراحی تجهیزات پزشکی بصورت پیش از آموزش و پس از آمورش الگوهای ذهنی در قالب طراحی یک وسیله انتقال بیمار در یک گروه تمرکز 7 نفره راستی آزمایی شد. نتایج مقایسه تحلیل ریخت شناسی دو طراحی پیش از آموزش و پس از آموزش با توجه به زمانبدی کوتاه کارگاه همچنان اختلافات کیفی بالایی داشت. نتایج نشان داد با تمرکز بر تقویت الگوهای ذهنی طراحان صنعتی، علاوه بر افزایش تمایل به کارگروهی، نتایج طراحی نیز می تواند قابل قبول تر ارائه گردد.
بررسی نقشمایه های منسوجات نفیس مخمل در عصر صفوی
حوزههای تخصصی:
از اوایل قرن 10 پیش از میلاد تا قرن 15 میلادی فن نساجی در حکومت صفویه به منتها درجه کمال رسید. حمایت شاهان صفوی (شاه اسماعیل، شاه طهماسب، شاه عباس) از هنر بافندگی، توانمندی و رونق تجاری ایران در اروپا، مهارت و بلندنظری استادان و مواد مناسبی که در کارگاه های بافندگی به کار می رفت از عناصر تأثیرگذار در تولید بافته های فاخر و نفیس بود و دولت صفوی و هنرمندان ایرانی را برای همیشه در جهان سربلند و پرآوازه کرد. انواع مخمل، زری و دیباج از نفیس ترین و مهم ترین تولیدات کارگاه های دوره صفوی بود. بافت منسوجات نفیس در عصر صفوی با رهبری استادان نقاش و بافنده در چهار سبکِ تبریز، یزد، اصفهان و کاشان دسته بندی می شود. منسوجات نفیس مخمل نیز در تمامی سبک ها با طرح و نقوش رایج صفوی بافته شده است. در این تحقیق به طور اختصاصی تاریخچه مخمل و انواع مخمل های دوره صفویه، استفاده از نمادها و نقشمایه های انسانی، گیاهی و حیوانی در پارچه های مخمل و رنگ های به کار رفته در این منسوجات نفیس از زوایای گوناگون بررسی شده است. تعداد نمونه بررسی شده 21 قطعه پارچه مخمل صفوی بوده است که طرح و نقش، رنگ، سبک و مشخصات این منسوجات بیان شده است. با توجه به تحقیقات و مستندات تاریخی، نقش پردازی های منسوجات نفیس مخمل متأثر از عوامل بسیاری همانند توانمندی و مهارت استادان، وقایع سیاسی و فرهنگی، مسائل مذهبی، روابط اروپاییان و سلیقه شاهان بوده است که منتج به تولید آثار فاخر مخمل با سبک های هنری و خاص شده است. بی توجهی به هنرمندان نساج، نقاش، و استادان و هنر های وابسته و نبود حمایت مالی از آن ها، و مسائل سیاسی و اقتصادی سبب افول و انحطاط کارگاه های نساجی شد که در این پژوهش به آن پرداخته شده است. این پژوهش با روش مروری و استناد به منابع کتابخانه ای و مصاحبه انجام شده است. بخش کوچکی از این پژوهش به صورت میدانی و مصاحبه با استادان مخمل باف در سازمان میراث فرهنگی کاشان و تهران انجام شده است.
تصوف و عرفان در مقام ویژگی گفتمانی رساله های خوشنویسی سده های هشتم تا یازدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
115 - 124
حوزههای تخصصی:
تحولات تاریخی خوشنویسی اسلامی را می توان با شناخت گفتمان های مختلف حاکم بر آن در ادوار مختلف بازخوانی کرد. هدف این پژوهش نیز بازشناخت یکی از گفتمان های تاریخ خوشنویسی، یعنی گفتمان صوفیانه و تحلیل ساز و کارهای زمینه ای و رویه های تحمیل انگاره های عرفانی توسط این گفتمان بر رساله های خوشنویسی است. گفتمانی که به مرور بر اثر قدرت یافتن و دامنه نفوذ تصوف، در حدود سده های هشتم تا یازدهم هجری غالب گشت و آثار انگاره های عرفانی تحمیلی آن را در اقسام جریانات فکری و مشاغل و هنرهای این دوره می توان مشاهده کرد. این گفتمان همچنین سبب به وجود آمدن ویژگی های مشترک در متون و رساله های مربوط به هنر خوشنویسی گشت. بنابراین در این پژوهش با اتخاذ رویکرد تاریخی- تفسیری و بهره گیری از روش تحلیل گفتمان، به تعیین مفصل بندی ها و بازشناخت ویژگی های صوفیانه در رساله های خوشنویسی سده های هشتم تا یازدهم هجری پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تلقی عرفانی از هنر خوشنویسی، در مقام ویژگی گفتمانی و تاریخمند خاص این دوره بوده و نه تنها خصیصه ذاتی و همیشگی خوشنویسی اسلامی نبوده، بلکه در کشمکش و تقابل آشکار با سایر گفتمان های تاریخ ساز هنر اسلامی همچون گفتمان علمی- هندسی در سده های پیشین قرار می گیرد.
خوانش نشانه شناسانه دو اثر احمد عالی با عنوان «خودنگاره»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
109 - 118
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو دو اثر از احمد عالی با نام مشترک "خودنگاره" یکی عکس و دیگری نقاشی، مورد تحلیل نشانه شناسانه قرار گرفته است. وی که دانش آموخته رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبا بود بیشتر در حوزه آفرینش آثار عکاسی فعال بوده و آثارش طیف وسیعی از موضوعات مستند و تا حدودی واقع گرایانه تا آثار انتراعی و دارای ابهام های معنایی را شامل می شود. عالی در آفرینش این دو اثر از تصاویر آثار قبلی خود استفاده نموده و با این کار زنجیره ای از روابط نشانه ای ایجاد کرده که قابل توجه می نماید. در مقاله حاضر ضمن معرفی و شرح نظریه نشانه شناسی و نشانه شناسی تصویر، به مطالعه تغییر مدلول ها و شکل گیری این زنجیره در هر دو اثر مذکور پرداخته است. این جستار پژوهشی با روش توصیفی- تحلیلی و با فرض شکل گیری مدلول های جدید در بافت تازه این آثار، ابتدا به توصیف و تحلیل نشانه های تصویری طی روابط همنشینی و جانشینی، تقابل های دوتایی و تحلیل مدلول های مختلف در زمینه آن ها پرداخته است. در تحلیل نهایی این نکته محرز گردید که در هر دو تصویر با ایجاد روندهای تازه دلالت ، در نتیجه ادغام نشانه های مختلف و استفاده از عکس های قبلی هنرمند، مدلول های مشترکی شکل گرفته است؛ برجسته ترین مدلول مشترک میان این دو تصویر همانا مفهوم طردشدگی گفتمان های اجتماعی اقشاری نظیر زنان، سالخوردگان و به خصوص هنرمندان است.
تولید استعاره های تصویری و مفهومی براساس میزانسن های نمایش با تمرکز بر نمایشنامه هشتمین سفر سندباد نوشته بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ هنر، مطالعه درباره ی استعاره یکی از بحث های مهم رشته های گوناگون هنری بوده است. از جمله رویکردهای جدید به استعاره، نظریه «استعاره های مفهومی» جورج لیکاف و مارک جانسون است که منشأ بسیاری از استعاره ها را جسم انسان و جنبه های مادی آن می داند. امروزه در هنر تئاتر میزانسن نه تنها چیدمان و حرکت بازیگران روی صحنه، که شامل همراهی عناصر میزانسن مانند ترکیب بندی، تصویرسازی و حرکت با تمام عوامل اجرایی مانند دکور و لباس و موسیقی و نورپردازی است. از آنجا که در تئاتر جنبه های تصویری نمود فراوان دارند، مقاله ی حاضر می کوشد تا نشان دهد که استعاره های تصویری روی صحنه، چگونه به وسیله ی میزانسن و ترکیب صحنه تولید می شوند. رویکرد تحلیلیِ پژوهش حاضر به میزانسن و رابطه ی آن با استعاره های تصویری، براساس نظریه استعاره های مفهومی بنا شده است. به منظورِ بررسی مسئله ی مطرح شده، این رویکرد روی نمایشنامه ی هشتمین سفر سندباد اثر بهرام بیضایی اجرا شده تا درستی آن آزموده شود. براساس نتایج این پژوهش، می توان استعاره های تصویری را با استفاده از میزانسن و عناصر آن، و نیز عوامل دیداری و شنیداری نمایش مانند دکور و لباس و نورپردازی، روی صحنه خلق کرد و استعاره های درون متن نمایشی را به شکل استعاره های مفهومی و تصویری در اجرا به نمایش گذاشت.
نقش تفکر طراحی بین ذهن و پیچیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان پیچیده است و ابزارهای ما باید با این پیچیدگی تطابق داشته باشند، چیزهایی که به نظر خیلی پیچیده هستند، می توانند بسیار ساده به نظر برسند و چیزهایی به نظر ساده، میتوانند بسیار پیچیده باشند. این نشان دهنده موقعیت ذهن دربرابرپیچیدگی است ونقش تفکرطراحی واسطه گری دراین موقعیت است. پیچیدگی کیفیت یا حالتی بغرنج و دشوار ازنظر فهمیدن، انجام دادن، یا ساختن است و شناخت، فعالیتی عملی و تعاملی است و کل سامانه ی شناختی شامل ذهن، عمل و دنیا، ترکیبی از تفکر و عمل در محیط فیزیکی می باشد و روش کار طبیعی طراح، کل سامانه ی شناختی را از طریق تعامل با مدل های موقتی موقعیتی که برای آن طراحی می کند، در برمی گیرد بنابراین تفکر طراحی شامل بازه ای از فرآیندهای شناختی، استراتژیک و عملی است که به طراح مجموعه ای از راهبردهای موقعیت بخش می دهد. این مفاهیم این نکته را آشکارمی کند که تفکرطراحی دارای موقعیت وقابلیت های خاصی درمواجهه با پیچیدگی می باشد، دراین پژوهش ابتدا با بررسی پیشینه پژوهش درباره مفاهیم پیچیدگی ازدیدگاه علوم طبیعی، فلسفه، مدیریت و طراحی، مفاهیم وساختارهای بنیادی مربوط به پیچیدگی درچهاربخش سادگی، بغرنجی، پیچیدگی و آشفتگی استخراج می گردد، سپس قابلیت های تفکرطراحی درمواجهه با این مفاهیم وساختارها مورد بررسی قرارمی گیرد.
تحلیل نشانه شناسی تایپوگرافی متحرک در یادگیری دیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تایپوگرافی متحرک» یا «فن بیان با متن متحرک» یکی از شاخه های ارتباط تصویری است که با ادغام کردن متن و حرکت، ویژگی های شخصیتی و احساسی و معنایی متن را انتقال می دهد و در نهایت توجه بیننده را با هدفی خاص دست کاری می کند. پژوهش حاضر با هدف دستیابی به الگویی ساختارمند، با رویکرد نشانه شناسانه به تایپوگرافی متحرک در نظام یادگیری دیداری می پردازد و به روش توصیفی - تحلیلی، داده ها را با استفاده از اسناد و منابع کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری و تحلیل می کند. این مقاله با دسته بندی خصوصیات تایپوگرافی حرکتی در قالب های گوناگون و نیز با بررسی راهکارهای ایجاد محتوای متحرک در یادگیری دیداری2، به پرسش: «تایپوگرافی متحرک با چه کیفیاتی حافظه بصری را در یادگیری دیداری ارتقاء می دهد؟» می پردازد. در راستای پاسخ به این پرسش، با مطالعه پیشینه های پژوهشی در ارتباط با «حرکت و بیان و معناپردازی مبتنی بر ادراک و تفکر بصری» که در مقالات و کتاب های نویسندگان ایرانی و خارجی نگاشته شده است، به این نتیجه خواهد رسید که تایپوگرافی متحرک با حضور پتانسیل های زمانی، فضایی، حرکتی و نیز نشانه های بیانی مبتنی بر مدل های ذهنی معنادار در ایجاد محتوای یادگیری متحرک، می تواند در درک بهتر و ارتباط با موضوع مؤثر باشد.
بیان انتقادی در نمونه هایی از آثار تایپوگرافی متحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
69 - 78
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت تکنولوژی و ارتباط طراحی گرافیک با حوزه هایی هم چون سینما و اضافه شدن عنصر زمان، حرکت و عناصر مکمل همچون موسیقی به تایپوگرافی، ابزار بیانی مهمی به نام تایپوگرافی متحرک شکل گرفته است که با گسترش دیدگاه های انتقادی در حوزه ی علوم انسانی و هنر، به امکانی ویژه برای بیان انتقادی، تبدیل شده است. انتشار روزافزون تایپوگرافی های متحرک انتقادی، این پرسش را مطرح می کند که مهم ترین تدابیر بصری و راهکارهای القای معنی در تایپوگرافی متحرک کدام اند؟ پژوهش پیش رو، با مشاهده و مطالعه در منابع کتابخانه ای، دیجیتالی و غیره به شیوه ی توصیفی و تحلیلی انجام می پذیرد و با هدف دستیابی به مهم ترین راه کارهای بصری متحرک سازی برای بیان انتقادی، به مطالعه ی عناصر بصری تایپوگرافی متحرک می پردازد و با تحلیل چند نمونه، به جستجوی ظرفیت های دیداری در بیان انتقادی می پردازد. جامعه ی نمونه، آثاری است که با جستجوی هدفمند در وب سایت های بارگذاری ویدیو به دست آمده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تایپوگرافی متحرک میان وجوه دیداری حروف و متون ادبی، موسیقی، سینما و موضوعات گوناگون ارتباطی معنادار برقرار می کند که به تأثیرگذاری بیشتر پیام می انجامد. نتایج تحلیل نمونه ها نشان می دهد که مهم ترین ویژگی های این آثار عبارت اند از: استفاده از حروف بیان گر، هماهنگی فرم حروف با محتوای پیام، عدم یکنواختی در اندازه، سبک و وزن حروف، خوانایی در زمان کوتاه و استفاده ی محدود از تصویر فیگوراتیو و رنگ.
مطالعه تطبیقیِ تکرارِ نقوش هندسی در شیشه های رنگی مسجد و کلیسا (نمونه های موردی مسجد نصیرالملک وکلیسای ساگرادا فامیلیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به تکثر در شیوه خلق آثارهنریِ ادیان الهی، لزوم ایجاد زبان بصری مشترک، احساس می گردد. خلق نقوش تکرارشونده، یک شیوه بیانی وجزء جدایی ناپذیر هنر دینی هستند. واکاوی این مشترکات نمادین در معماری، می تواند موجد پل ارتباطی واحد در هنر ملل باشدکه متأثر از مؤلفه های اعتقادی، فرهنگی، جغرافیایی و هنری است و مسأله اصلی این تحقیق می باشد. پژوهش برروی بناهای نیایشی، کلیسای ساگرادا فامیلیا و مسجد نصیرالملک، از منظر هندسه، با تمرکز بر شیشه های رنگین پنجره ها انجام گرفته است. سوال این جاست که با تطبیق نقوش نمادین و تکرارشونده برشیشه های رنگین دوبنا، تأثیرات مؤلفه های مذکور و هندسه نقوش آن، تا چه حد توانسته، از نظر کالبدی، درایجاد تشابهات، اقتباسات یا تفاوت ها نقش داشته باشند؟ و با این فرضیه که تشابهات و تفاوت هایی در طراحی نقوش متنوع شیشه ها وجود دارد، هدف، رمزگشایی و دست یابی به اشتراکات و افتراقات از منظرنقوش هندسی و ریشه یابی معانی بنیادین و الگوساز و نیز ایجاد زبان مشترک بصری است. روش تحقیق، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ توصیفی- ﺗﻄﺒﻴقی و ﺗﺠﺰﻳﻪ وتحلیل ﻛﻴﻔﻲ و محتوی متن برمبنای اسناد کتابخانه ای است. در نتیجه، وجه افتراق درنقوش شیشه ها : در مسجد مذکورازطرح های ساده: شمسه، ستاره چندپر و اشکال هندسی ساده درگره چینی های شیشه ها بهره گرفته شده در صورتی که درکلیسا علاوه بر این نقوش، نقوش پیچیده روایی و تصویری بر شیشه های رنگین کلیسا، نقش بسته است. اما طراحی شکل دایرهبر شیشه های منقوش دو بنا همراه باتکرار منظم و تکاملی بیشترین کاربرد و وجه اشتراک آن ها بوده و نیز ریشه اعتقادی و توجه به خدا(دین)، طبیعت،انتزاع و هندسه، به عنوان بالاترین لایه تشابهی خلاقیت درطراحی وایجاد فضایی غرق در نور و رنگ، دنیایی ماورایی و روحانی، همراه با امنیت خیال، درهردو بنا به طور مشترک ایجاد شده است، که در جداولی مورد تطبیق قرا گرفته اند.امروزه با توجه به تکثر در شیوه خلق آثارهنریِ ادیان الهی، لزوم ایجاد زبان بصری مشترک، احساس می گردد. خلق نقوش تکرارشونده، یک شیوه بیانی وجزء جدایی ناپذیر هنر دینی هستند. واکاوی این مشترکات نمادین در معماری، می تواند موجد پل ارتباطی واحد در هنر ملل باشدکه متأثر از مؤلفه های اعتقادی، فرهنگی، جغرافیایی و هنری است و مسأله اصلی این تحقیق می باشد. پژوهش برروی بناهای نیایشی، کلیسای ساگرادا فامیلیا و مسجد نصیرالملک، از منظر هندسه، با تمرکز بر شیشه های رنگین پنجره ها انجام گرفته است. سوال این جاست که با تطبیق نقوش نمادین و تکرارشونده برشیشه های رنگین دوبنا، تأثیرات مؤلفه های مذکور و هندسه نقوش آن، تا چه حد توانسته، از نظر کالبدی، درایجاد تشابهات، اقتباسات یا تفاوت ها نقش داشته باشند؟ و با این فرضیه که تشابهات و تفاوت هایی در طراحی نقوش متنوع شیشه ها وجود دارد، هدف، رمزگشایی و دست یابی به اشتراکات و افتراقات از منظرنقوش هندسی و ریشه یابی معانی بنیادین و الگوساز و نیز ایجاد زبان مشترک بصری است. روش تحقیق، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ توصیفی- ﺗﻄﺒﻴقی و ﺗﺠﺰﻳﻪ وتحلیل ﻛﻴﻔﻲ و محتوی متن برمبنای اسناد کتابخانه ای است. در نتیجه، وجه افتراق درنقوش شیشه ها : در مسجد مذکورازطرح های ساده: شمسه، ستاره چندپر و اشکال هندسی ساده درگره چینی های شیشه ها بهره گرفته شده در صورتی که درکلیسا علاوه بر این نقوش، نقوش پیچیده روایی و تصویری بر شیشه های رنگین کلیسا، نقش بسته است. اما طراحی شکل دایرهبر شیشه های منقوش دو بنا همراه باتکرار منظم و تکاملی بیشترین کاربرد و وجه اشتراک آن ها بوده و نیز ریشه اعتقادی و توجه به خدا(دین)، طبیعت،انتزاع و هندسه، به عنوان بالاترین لایه تشابهی خلاقیت درطراحی وایجاد فضایی غرق در نور و رنگ، دنیایی ماورایی و روحانی، همراه با امنیت خیال، درهردو بنا به طور مشترک ایجاد شده است، که در جداولی مورد تطبیق قرا گرفته اند.
گونه شناسی و تحلیل نقوش قوم بلوچ در بلوچی دوزی سرحد و مکران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوزن دوزی یا بلوچی دوزی هنری است با قدمتی به بلندای تاریخ سیستان و بلوچستان. این هنر، ریشه در تاروپود زندگی عشیره ای، بازتاب ذوق زنان در آیینه طرح های جاودانه دارد. هدف مقاله معرفی، دسته بندی، تحلیل صوری و معنایی نقوش و تکنیک های اصلی دوخت سوزن دوزی بلوچیست. بنابراین متداول ترین طرح ها و نقوش به کاربرده در سوزن دوزی چیست؟ و عوامل مؤثر در ایجاد آنها کدام ست؟ نگارندگان ابتدا به بررسی و معرفی نقوش سوزن دوزی بلوچ پرداخته، سپس به لحاظ فرمی، دسته بندی و از نظر محتوایی مورد مطالعه قرار داده اند. به دلیل کمبود منابع کتابخانه ای، روستاها و شهرهای مورد نظر تحقیق در منطقه مکران و سرحد سیستان و بلوچستان از جمله چابهار، نیکشهر، ایرانشهر، قاسم آباد بمپور، ایرندگان، مارندگان، سراوان، خاش و زاهدان با مشاهده میدانی شامل مصاحبه و طرح پرسش از هنرمندان سوزن دوز فعال در خصوص نام گذاری و دسته بندی نقوش به تحلیل موضوع دست یازیده شده است. نتایج به دست آمده نشان دارد که زنان سوزن دوز بلوچ در طراحی نقوش آثارشان از عوامل طبیعی پیرامون خود شامل نقوش حیوانی، گیاهی، هندسی و کیهانی، الهام گرفته است. لازم به ذکر است شرایط زندگی که همانا باورهای دینی، آرزوها، عقاید و اعتقادات قومی و تخیل زن بلوچ است، تأثیر بسزایی در خلق طراحی نقوش داشته است.
تنوع طرح و نقش در کوبه های ابنیه ی تاریخی بافت سنتی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
51 - 64
حوزههای تخصصی:
کوبه، اولین شیئی ا ست که انسان، پیش از وارد شدن به فضای معماری ایرانی، لمس می کند و تزئینات آن، می تواند بهترین آغاز بر منظر خیال معمار ایرانی باشد. از آنجا که سازندگان کوبه، در طراحی فرم کلی و نقوش تزئینی، جدای استفاده از نقوش معنادار، به خوبی تخیل را با تکنیک های مختلف اجرا در قالب تجربه ای زیسته آمیخته اند و از آنجا که فرم کلی کوبه ها و چیدمان نقوش آن ، به ندرت به صورت خاص مورد توجه پژوهندگان قرار گرفته است، این مقاله کوشیده است با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، به چیستی و چگونگی فرم و تزئینات کوبه ها و سپس طبقه بندی نقوش آن ها به صورت موردی، در بافت سنتی شهر یزد، بپردازد. بر این اساس مشخص شد، قلمزنی و مشبک کاری، دو شیوه ی تزئین کوبه ها و فرم سروی شکل بزرگ، رایج ترین فرم کوبه در یزد بوده است. شیوه قلمزنی که رونق بیشتری داشته، تنها بر کوبه های گرد با حاشیه ی حلقه ای و سروی بزرگ دیده می شود. همچنین چیدمان عناصر تزئینی بر کوبه، متأثر از فرم کلی شیء و موضع تزئینی بوده و تزئینات، به ترتیب اهمیت، بر نقوش هندسی، گیاهی، حیوانی و نوشته، تمرکز یافته اند.
بازشناسی ویژگی های مرکزی موسیقی ایرانی به عنوان عناصر هویت ساز در این سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارگان مرتبط با سنت موسیقی کلاسیک ایرانی، حاوی آثار موسیقایی متنوعی است که نسبت های متفاوتی با ردیف به عنوان کارگان مرجعِ این سنت دارند. از سوی دیگر، با وجود فرآیندهای دگرگونیِ رویداده در حیات موسیقایی صد و پنجاه سال گذشته، قاعدتا وجود عناصر مشخصی وجه ایرانی بودن یک اثر را تامین کرده و نزدیکی آن را به هسته مرکزی سنت موسیقایی نشان می دهد. بنابر نظر نتل این عناصر در یک فرهنگ موسیقایی می بایست دارای سه ویژگی باشند: تکثر در بستر سنت، تأکید اهل فن و مقاومت در برابر تغییر. روش تحقیق در مطالعه حاضر بدین صورت است که شاخص ترین مفاهیم قابل قرارگیری در زمره ویژگی های مرکزی موسیقی کلاسیک ایرانی، بر اساس سه ویژگی مذکور بررسی شده و از طریق استقرا در منابع مکتوب و همچنین مصاحبه با داریوش طلایی و عبدالمجید کیانی، شخصیت های مرجع سنت موسیقایی استخراج شده است. نتیجتا پنج دسته از ویژگی ها به دست آمده است که عبارت اند از: ساختار و تنوع مدال، گام بالقوه و فواصل، بیان موسیقایی، ریتم و ویژگی های گونه شناختی. در نهایت با نگاهی به وجوه اشتراک و تفارق میان ویژگی های هویتی موسیقی ایرانی و فرهنگ های هم خانواده این سنت، سعی می کند به این پرسش به طور کاربردی تری پاسخ دهد که هویت موسیقایی چه شاخصه هایی دارد.
الگویی کاربردی برای تفسیر در نوازندگی موسیقی کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر نوازندگی همواره در طول تاریخ با چالشی بزرگ روبرو بوده است. بیان یک قطعه ی موسیقی چگونه شکل میگیرد و آیا مفاهیم مشخصی برای تفسیر موسیقی وجود دارد؟ این نوشتار به ارائه ی الگویی کاربردی برای تفسیر موسیقی می پردازد و با معرفی رویکردی کاربردی در استفاده از مصالح موجود در قطعات، روشی تازه را برای درک و دریافت موسیقی و تشویق نوازندگان به یافتن معانی پنهان در لابلای نت ها ارائه میکند. این الگو طی مطالعه آرای اندیشمندان اثرگزار در حوزه ی موزیکولوژی و روانشناسی موسیقی، و با تبدیل و انطباق یافته های فلسفی و نظری آنان با مفاهیم کاربردی در موسیقی، و با استفاده از تجربیات شخصی، به تبیین ارکان شکل دهنده در تفسیر موسیقی پرداخته و سه لایه ی موسیقیایی تحت عناوین لایه ی ساختار، لایه ی زیبایی شناسی و لایه ی حرک و پویایی را معرفی کرده و عناصر شکل دهنده ی هریک را با مثال هایی از قطعات رپرتوار فلوت توضیح داده است. با استفاده از این الگو، نوازندگان میتوانند شناخت خود را از قطعات موسیقی تقویت کرده و با درک بهتر از مصالحی که قالب قطعه در اختیار دارند، از آزمون و خطا در فراگیری قطعات پرهیز و تمرینات خود را با آگاهی بیشتر به سمت اجراهای معنی دار با بیانی شیوا هدایت کنند.
مطالعه پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه در عصر مفرغ از منظر ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره ی مفرغ یکی از مهم ترین ادوار باستانی در ایران است. در این عصر رابطه ی بازرگانی و تجاری گسترده ای بین شمال شرق ایران باستان و آسیای میانه بوجود آمده بود. در جریان این تعاملات ارتباطات قابل توجه فرهنگی و هنری بین این دو منطقه دیده می شود. پیکرک های انسانی در قبور مناطقی در شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه یافت شده اند که به صورت تجریدی و انتزاعی از جنس گل و سنگ با قطر کم ساخته شده و از ظرافت و دقت زیادی برخوردارند که می تواند بازگوی ارتباط و برهم کنش های این دو منطقه در عصر مفرغ باشد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن پاسخ این پرسش است که: پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه از لحاظ ریخت و کاربرد چه رابطه ای با هم داشته اند؟ در دوره مفرغ بیشترین پیکرک های پیداشده را زنان تشکیل می دهند. این آثار ازلحاظ ساختار و فرم بدن به شیوه انتزاعی و با لطافت، دقت و ظرافت قابل ملاحظه ای در اندازه های کوچک از جنس سنگ و گلِ رنگی ساخته شده اند و بر اندام های مادینگی تأکید داشته اند. این پیکرک ها علاوه بر کاربرد مذهبی و آیینی، به مفهوم باروری و زایش اشاره دارند. پژوهش حاضر با استفاده از داده های کتابخانه ای و به روش تطبیقی توصیفی انجام گرفته است.
بررسی سازوکار نظریه لحظه قطعی هنری کارتیه برسون با تأکید بر تأثیر سوررئالیسم بر نگاه هنری او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی سازوکار «لحظه قطعی» هنری کارتیه برسون بر پایه دو المان «آنیت» و «مواجهه تصادفی» می پردازد. این دو المان دو مفهوم سوررئالیستی بوده که اولی بیان می دارد راه اکتشاف برای هنرمند از طریق ارتباط با ناخودآگاه او میسر می شود و دومی مطرح می کند که مواجهات روزمره انسان با پیرامونش بی معنی و اتفاقی نبوده، بلکه بر اساس خواست و نیاز درونی هر کس روی می دهد و به موجب آن اشیا اطراف هر فرد می توانند سطحی از اکشتاف و یا آشکارسازی را برای او به همراه داشته باشند. این تحقیق، پژوهشی کیفی بوده و با رویکرد تحلیلی-توصیفی بر اساس گردآوری کتابخانه ای اطلاعات تلاش کرده با بررسی مؤلفه های «هندسه» و«اصول گشتالت» در کنار «آنیت» و «مواجهه تصادفی» سازوکار این شیوه عکاسی را به طور واضح تبیین کند. نتیجه این تحقیق نشان می دهد لحظه قطعی برخلاف برخی تفاسیر نامفهوم پیرامون آن شکلی از کاربرد سوررئالیسم در عکاسی مبتنی بر ساختاری هندسی و هدفمند در راستای ارتباط میان ناخودآگاه و درونیات عکاس با جهان پیرامون و مواجهات او می باشد که عالی ترین سطح آن در هماهنگی میان هندسه و شکلی از تجلی درونیات عکاس در جهان بیرون روی خواهد داد.