مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
صنیع الملک
حوزه های تخصصی:
صنیع الملک و سپس کمال الملک به حق دو تن از بنیان گذاران شیوه جدید نقاشی در ایران خصوصاً در زمینه چهره پردازی هستند. این دو هنرمند پایه گذاران سبکی واقع گرایانه و منطقی در پرتره می باشند که تا قبل از ایشان این چنان بدان پرداخته نشده بود. سوژه ها و ساختارهای به کار رفته در آثار دو هنرمند آن چنان خاص است که قابل تأمل می نمایند. به طوری که با اطمینان خاطر می توان از این سبک و تکنیک های ویژه در پرتره های رئال امروزی شود برده و آن ها را در تکنیک های متفاوتی چون آبرنگ و رنگ و روغن اجرا نمود. نیز سبک و سیاق این اساتید می تواند برای نقاشان چهره پرداز امروزی خود آموزی ارزنده برای تجربه ورزی و مطالعه سیر پیشرفت این شاخه هنر در ایران باشد.
این مقاله به روش کتابخانه ای –توصیفی– تحلیلی سعی برآن دارد با بررسی و مقایسه پرتره های رئال ترسیم شده توسط این دو بزرگوار نشان دهد چه عواملی باعث پیدایش سبک خاص و پیشتازی در این شاخه هنری گشته است.
تاثیر آموزشهای دارالفنون در گرایش هنر عصر ناصری به غرب (با تکیه بر موسیقی و نقاشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاسیس دارالفنون در سال 1268ق/ 1851م. آغاز رسمی و جدیِ نوسازی آموزش و متعاقبا عصر مبادلات علمی، فرهنگی و هنری با غرب بود. امیرکبیر با رسیدن به مقام صدر اعظمی، خواهان اجرا کردن اندیشه هایی مبنی بر پیشرفت در عرصه آموزش در علوم گوناگون برآمد، از این رو احداث دارالفنون را با به خدمت گرفتن معلمین غربی در اولویت فعالیت های خود قرار داد. از این رهگذر در اندک زمانی پس از فوت امیرکبیر و استخدام معلمین اروپایی و همچنین بازگشت محصلان اعزامی به اروپا، سطح گسترده ای از آموزه ها و باورهای غرب وارد جامعه ایران عصر ناصری گردید، به نحوی که هنر از این قاعده مستثنی نبود. بر این اساس تاثیر آموزه های غربگرایانه دارالفنون بر موسیقی و نقاشی این عصر پرسش مطروحه می باشد. پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر تحقیقات جدید به بررسی تاثیر و نقش معلمین دارالفنون در روند غربگرایی در سبک ها و شیوه های هنر عصر ناصری (1313-1264ق/ 1895-1847م) و نیز تاثیر آن بر نظام آموزشی در دو حوزه موسیقی و نقاشی پرداخته و آن را مورد بررسی قرار دهد.
حکایة "الحمال مع البنات" فی نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة فی ظل التحلیل التناصی علی أساس النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
39-9
حوزه های تخصصی:
تعتبر نظریة التناص من الاکتشافات المهمة للقرن العشرین والتی تقوم بتحلیل العلاقات المتشابکة بین النصوص حیث توصلت حتی الآونة الأخیرة وبعد اعتماد العدید من الباحثین علی فروعها المتنوعة إلی وجهات نظر حدیثة فی العلوم الإنسانیة بمختلف حقولها وخاصة الفنون والآداب. یتم ترکیز التناص فی النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال بوصفه أحد أبرز فروع نظریة التناص علی أهمیة دور الفضاء والمکان والجغرافیا فی النتاجات الفنیة والأدبیة وذلک فی الفترة ما بعد البنیویة. وقبل هذه الفترة لم یتوسع دور الجغرافیا فی خلق المعرفة إلی هذه الدرجة. إن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک فی قصر کلستان إحدی أکثر النسخ الخطیة ذات الرسوم واللوحات الفنیة تمیزا فی العالم إذ تحظی بمکانة تناصیة ممتازة من حیث حوارات النصوص الرئیسة والرسوم. هذا وإن النسخة المذکورة تتواءم والمبادئ النظریة والمنهجیة لبرتراند ویستفال حیث تتجلی فیها السیمیائیات والثقافات البینیة فی النقد الجغرافی بوضوح. فعلی أساس هذا المنهج وبعد اختیار سبع حکایات متداخلة من مجموعة "الحمال مع البنات" والتی تم رسمها الفنی بخمس عشرة لوحة من روایات صنیع الملک ذات الرسوم الفنیة فی النسخة المذکورة یقوم البحث بتحلیل هذا النتاج الأدبی والفنی ضمن حقل النقد الجغرافی لویستفال بالإضافة إلی دراسة المکانة التناصیة فی فترات تکوینها المختلفة. اعتمد الباحثون الأسلوب التحلیلی والتوصیفی إذ تم تطبیق هذا النهج فی استقصاء کل من النصوص والرسوم الفنیة. توصلت الدراسة إلی أن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک نتاج متعدد الأصوات یخاطب جغرافیا إنسانیة ثقافیة لا حدود لها علی المستویین النصی والفنی.
تحلیل نشانه شناختی تصویری از یک نگاره نسخه خطی “هزار و یک شب” به روش یوری لوتمان
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
69 - 77
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تحلیل نشانه شناختی نگاره ای از نسخه خطی "هزار و یک شب" در مکتب قاجار اثر ابوالحسن خان غفاری (صنیع الملک) ارائه شده است. ابتدا روش نشانه شناسی فرهنگی و سپس رویکرد ساختارگرایانه متن هنری شرح داده شده و سپس معرفی نشانه شناس مدرن، یوری لوتمان، واضع مکتب مسکو- تارتو انجام می گردد. آنگاه با برخورداری از الگوی تقابل طبیعت و فرهنگ، مطالعه ای تحلیلی بر نگاره "عفریتی سر راه حسن قرار گرفته و می گوید من مسلمان و دلیل شما می باشم" ارائه می گردد. این پژوهش به این مسأله می پردازد که صنیع الملک در برگرداندن نشانه های متنی به نشانه های تصویری چه عواملی را مد نظر داشته است و به نظر می رسد که نگارگر در خلق اثر، آگاهانه از نشانه های فرهنگی زمانه خود سود جسته است. سپس با انطباق نشانه های تصویری با نشانه های متنی در این نگاره، مشخص خواهد شد که نگارگر ضمن حرکت از متن روایتی به متن تصویری از شیوه ای نمادین نیز بهره برده است که رمزگشایی آن به شناخت بیشتر اثر کمک خواهد کرد.
بررسی نگاره «وقتی خلیفه با جعفر صحبت می دارد» از مجموعه هزار و یک شب مصور صنیع الملک با رویکرد چندصدایی باختین
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
25 - 38
حوزه های تخصصی:
کتاب هزارویک شب بین سال های 1268 تا 1271ق، زیر نظر ابوالحسن غفاری (صنیع الملک) در «مجمع الصنایع» ناصری، مصور شده است.متن مورد مطالعه ی این نوشتار یکی از چالش برانگیزترین نگاره های این مجموعه ی شش جلدی ست. مجلسی که با عنوان «خلیفه با جعفر صحبت می دارد.»، از سایر مجالس کتاب قابل تشخیص است: (مجلس میانی در تصویر«1»). این نوشتار تلاش دارد، با بهره گیری از عناصر «درون متنی» از قبیل نشانه های تصویری و کلامی موجود در متن و همین طور سود جستن از عناصر «برون متنی» ازجمله: مؤلف، جامعه و مستندات تاریخی، با به خدمت گرفتن عناصر پیرامتنی(نگاره های قبل و بعد از این مجلس) به خوانش و تفسیر متن بپردازد. نگارندگان در فرایند خوانش این اثر از نظریه ی «گفت وگومندی»[1] و«چندصدایی»[2] «میخاییل باختین»[3] سود برده اند و با استفاده از مطالب مطرح شده توسط باختین و دیگر منتقدان پساباختینی، در نهایت این سؤال را مطرح می کنند که: در این نگاره، به راستی، چه کسانی با یکدیگر گفت وگو می کنند؟ سپس ضمن مطرح کردن چندین پاسخ و گزینه، انتخاب را به رأی خوانندگان واگذار می کنند. چرا که یکی از ویژگی های چند صدایی بودن یک اثر این است که: هیچ صدایی بر صداهای دیگر برتری ندارد . [1]Dialogisme [2] Polyphonique [3]Mikhail Bakhtin(1895-1975)
پوشش زنانه و مردانه عصر ناصری در نگاره های هزارویک شب صنیع الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
111 - 122
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در سال های اولیه حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار، منسوجات مورد استفاده در پوشش زنانه و مردانه با نقوش متنوع آراسته می شده است. نگاره پردازی های نسخه هزارویک شب صنیع الملک، به دلیل تعلّق به این بازه تاریخی و واقع نماییِ زندگی مردم، محل مناسبی برای پژوهش در این موضوع محسوب می شود؛ بنابراین پرسش این است: با نظر به نگاره پردازی های هزارویک شب صنیع الملک، کدام طرح ها و نقوش در منسوجاتِ کاربردی در پوشش زنانه و مردانه عصر ناصری رواج داشته اند؟ و فرضیه این است که در این روزگار، همچون ادوار پیشین، نقش اندازی بر بستر لباس جلوه های متنوعی داشته و تفاوت های جنسیتی، تا اندازه ای، در گزینش پارچه جهت دوخت پوشاک تعیین کننده بوده است. هدف پژوهش: هدف از انجام این پژوهش آن است که با مطالعه نگاره های نسخه قاجاری هزارویک شب صنیع الملک، انواع طرح و نقش پارچه در اوان دوره ناصری باز شناخته و مقایسه شوند. روش پژوهش: مطالعه به شیوه توصیفی-تحلیلی و نمونه گیری احتمالیِ طبقه بندی شده بیست وچهار نگاره از هزارویک شب صنیع الملک انجام شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از آن است که در مورد پوشش زنانه منسوجات طرح دار با نقوش گیاهی در اندرونی به کار می رفت؛ در مقابل، استفاده از انواع ساده در فضای بیرونی مرسوم بود. در خصوص پوشش مردانه، اولویت با منسوجات ساده بود، فقط پارچه های ترمه (منقوش به بته جقه) در دوخت قبا مورد استفاده قرار می گرفت و بهره گیری محدود از دیگر انواع طرح دار به تزئینات لباس خلاصه می شد.
انحراف چشمان در چهره پردازی های صنیع الملک
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به یافتن پاسخی برای توضیح انحراف بیرونی قابل توجه چشمان در چهره پردازی های ابوالحسن خان غفاری ملقب به صنیع الملک می پردازد. نظر به اهمیت مسأله سبک شناسی آثار و تأثیر سنت پیکرنگاری درباری زند و قاجار بر آثار هنرمند، ابتدا ویژگی های آثار صنیع الملک از این منظر مورد بررسی قرار گرفته است و سپس فرضیه ها یک به یک طرح و بررسی شده اند؛ اینکه انحراف بیرونی چشمان حاصل تکرار سنت، شبیه سازی واقعیت چهره، زیبایی شناسی وجنات همایونی پادشاه و یا قلم شوخ و جسور هنرمند، یا حتی خطای فنی بوده باشد، یا آنکه عامدانه از سنتی اروپایی اقتباس شده باشد. نهایتاً حاصل یافته ها و تحلیل ها، دو فرضیه یا ترکیبی از آن ها را مستحکم تر نشان می دهد؛ این که انحراف چشمانحاصل ترکیبی از ضعف تکنیک و برخی چهارچوب های سبکی حاکم بر آثار اوست و تآثیر انکارناپذیر سنت پیکرنگاری درباری؛اصولاً چشمان را در آثار او بسیار مشخص تر و آشکارتر ازنقش چشمان در نقاشی عینیت گرای متأثر از غرب ساخته است. و دیگر اینکه صنیع الملک طی سفر خود به ایتالیا احتمالاً با شمایل نگاری های پیشارنسانسی آن دیار روبرو شده و با الهام از ویژه گی چشمان این آثار که با رویکردی قراردادی دارای انحراف ترسیم شده اند، همین قاعده را در آثار خود نیز مرئی داشته است. پژوهش حاضر از نوع بنیادی است و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نمونه های تصویر شده به قلم هنرمند پرداخته است.
مطالعه بازنمایی شخصیت در آثار پیکره نگاری صنیع الملک غفاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
62-45
حوزه های تخصصی:
ابوالحسن غفاری کاشانی ملقب به صنیع الملک، تصویرگر و پیکره نگار نامی عصر قاجار و از پیشگامان فن شبیه سازی چهره به شمار می آید . وی در ترسیم پیکره ها، تدابیر بدیع و منحصربه فردی را با الهام از هنر آرمان گرای ایرانی و هنر واقعیت گرای اروپایی به کار بسته است . یکی از مشخصه های برجسته در پیکره نگاری های هنرمند، توجه ویژه به بازنمایی شخصیت و نمایش خصوصیات درونی افراد است؛ مشخصه ای که پیش از این در هنر نقاشی ایران متداول نبوده است . هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و بازیابی این وجه مهم در آثار هنرمند است . پرسش اصلی این است که نحوه بازنمایی شخصیت در آثار پیکره نگاری صنیع الملک چگونه بوده است و او از چه نوع تمهیدات بصری برای نمایش بهتر این خصوصیات بهره گرفته است؟ بر این اساس و با مطالعه نمونه هایی از پیکره نگار ه های صنیع الملک، به شیو ه توصیفی- تحلیلی، نحوه و چگونگی بازنمایی حالات و ویژگی های درونی شخصیت ها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهند که مسئله اهتمام به وجوه پنهانی و درونی افراد، همپای توجه به خصوصیات ظاهریِ آنها، نزد هنرمند حائز اهمیت و ارزش بوده است. وی در نمایش این خصوصیات، باورداشت ها و اندیشه های ذهنی خویش از شخصیت ها را معیار قضاوت قرار داده و به مدد مجموعه ای از تمهیدات بصری چون؛ ارزش گذاری بر برخی عناصر مؤثر در رخساره، تأکید مشخص بر بخش هایی از اجزای پیکره و نیز تغییر در ابعاد و تناسبات بدن و جامگان، خصلت های درونی هر فرد را در سیما و اندام او متبلور ساخته است . بدین سان، آنگاه که مخاطب آثار هنرمند در مقابل این تابلوها به نظاره می ایستد، خصلت هایی چون؛ وقار و نجابت، فرومایگی و زبونی، قدرت و غرور، مکر و حیله گری و غیره را -که بازتابی از دیدگاه و نظر هنرمند در مورد شخصیت ها هستند - به خوبی از سیمای آنها درک می نماید .
طرح و نقش منسوجات کاربردی (غیرجامگانی) در اوایل عصر ناصری با نظر به نگاره پردازی های هزارویک شب صنیع الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
71 - 82
حوزه های تخصصی:
هزارویک شب صنیع الملک، منبع تصویری مردم نگار به حساب می آید که با جستجو در آن می توان ظرایف فرهنگی عصر ناصری را مورد مطالعه قرار داد. در سوی دیگر، طرح و نقش منسوجات دورۀ قاجار هستند که در کاربردی جز تنپوش، کمتر محل بررسی بوده اند. هدف این پژوهش، جستجو در خصایص طرح و نقش این انواع با نظر به تصاویر هزارویک شب صنیع الملک است که امکان گمانه زنی دربارۀ شیوه های تولید را نیز فراهم خواهد آورد. بدین تقریر پرسش آن است: با نظر به تصاویر هزارویکشب صنیع الملک، طرح ها و نقوش منسوجات غیرملبوس در عصر ناصری چگونه و در چه قالبی تعریف می شود؟ با نظر به دستاوردهای مطالعات پیشین و به احتمال، طرح واگیرهای و نقش بته جقه در منسوجات کاربردی در زندگی روزمرۀ رواج بیشتری داشته است. بهرغم این فرضیه، نتیجۀ مطالعه به شیوۀ توصیفی-تحلیلی به مدعای نمونه گیری طبقه بندی احتمالی هجده تصویر از هزارویکشب صنیع الملک نشان می دهد: در این دوره، حداقل پارچه های بدون طرح، واگیرهای، قابی، محرمات، محرابی و ترنج دار با نقوش گیاهی طبیعت گرا و انتزاعی ازجمله بته جقه و اسلیمی در تهیۀ منسوجات غیرجامگانی به کار می آمده که برخی با تکنیک های بافت همچون دارایی، طرح اندازی شده اند و برخی دیگر با عملیات تکمیلی همچون چاپ، نقش گرفته اند. در این بین، محرمات همچون ترمه از پرکاربردترین انواع بوده و در تنوع وسیع نسبت به سایرین استعمال می شده است.
واکاوی بسترهای اجتماعی مؤثر بر اقدامات نوگرایانه صنیع الملک (پدر گرافیک مطبوعاتی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صنیع الملک به دلیل نوآوری هایش در گذار گرافیک ایران از مرحله تولید تک نسخه ای به مرحله انبوه صنعتی نقشی کلیدی داشت، لذا می توان وی را پدر گرافیک مطبوعاتی ایران دانست. با کمی تأمل بر اقدامات او، تأثیر تحولاتی خارج از قلمرو هنر به عنوان زیرساخت نوآوری های وی آشکار می شود. اما چه تحولاتی، طلیعه شکل گیری این نوآوری ها بود؟ این مقاله از نوع کیفی و به روش تحلیلی است. شیوه گردآوری اطلاعات آن مبتنی بر داده های کتابخانه ای و مطالعه اسناد تصویری است. چارچوب نظری مقاله ملهم از جامعه شناسی هنر، به نام بازتاب است. مبانی نظری بازتاب بر این ایده استوار است که جامعه و تحولات آن بر هنر اثر می گذارد. به تعبیر دقیق تر، هنر به عنوان بخشی از لایه های فرهنگی جامعه همواره متأثر و ملهم از تغییرات جاری در متن آن است، بنابراین نمی تواند مستقل از جامعه باشد. هدف اصلی مقاله، شرح آن است که اگر چه در زمان قاجار، واژه ای به نام طراحی گرافیک وجود نداشت اما تحولات سیاسی، فرهنگی و صنعتی ایران، بستر سیر تکوینی آن، از جمله شکل گیری انواع نوینی همچون گرافیک مطبوعاتی را بوجود آورد. دستاورد این مقاله، آن است که طراحی گرافیک ایران نه تنها به یکباره و در خلأ شکل نگرفت، بلکه بازتاب و محصول وجود روابط انضمامی میان هنر و اصلاحات ابعاد گوناگون جامعه بوده است و این نتیجه بی آنکه خلاقیت هنرمندان پیشکسوتی چون ابوالحسن غفاری را نادیده بگیرد، بیان می کند که سیر تکوینی هنر صرفاً معطوف به کنش های فردی هنرمندان نبوده، بلکه بر پایه زنجیره ای از عوامل گوناگون اجتماعی از جمله اصلاحات جامعه شکل گرفته و می گیرد.
مطالعه تطبیقی ویژگی های هزار و یکشب صنیع الملک و وجوه خاص سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۷ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۵۰
33 - 42
حوزه های تخصصی:
نقاشی های هزار و یکشب از ممتازترین آثار هنری ایران در تمام دوران قاجار است. این مجموعه به دست صنیع الملک و شاگردانش به عرصه تصویر درآمد و دارای ویژگی هایی است که آن را از دیگر مجموعه های مشابه در سایر ادوار تاریخی هنر ایران متمایز می کند. در این مطالعه با روش تطبیقی - تحلیلی به بررسی وجوه خاص هزار و یکشب با سینما پرداخته شده است. با این تعبیر به این مجموعه با برشمری و تحلیل این ویژگی ها از زاویه دیگری نگریسته شده است. واقع گرانمایی، چینش صحنه ها، کادر بندی، ترکیب بندی، زمان و پویایی، شخصیت پردازی، طرح داستان مصور، روایتگری و نقطه اوج، مراحل سه گانه پیش تولید، تولید و پس تولید، پیوند نوشته و تصویر، ارتباط اقتباس و منبع آن و نور پردازی از بحث هایی هستند که در قسمت اصلی این مقاله مورد بررسی و قیاس با ویژگی های سینمایی قرار گرفته اند. بین تکنیک های سینمایی و روش هایی که در خلق هزار و یکشب به کار گرفته شده است مشابهت های ظریفی وجود دارد. این مشابهت ها میل به تحرک و پویایی در تصاویر نقاشی ایران را در این بازه زمانی نشان می دهد. همچنین به چگونگی فراتر رفتن صنیع الملک از رسانه نقاشی در این مجموعه و وجود ظرفیت برای ورود تصاویر متحرک می پردازد.
عنوان و نقاشی ایرانی؛ خوانش آیکونوگرافیک تک نگاره دو دلداده و پیرزن مشاطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
43 - 53
حوزه های تخصصی:
باتکیه بر اهمیت عنوان در درک مخاطب از یک اثر هنری و با در نظرگرفتن فرهنگ غالب شفاهی در ایران، اعتبارسنجی عناوینِ انتسابی به آثار هنری ایرانی که پیش از آغاز به ثبتِ رسمی این آثار خلق شده اند، حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش بررسی اعتبار عناوینی است که سال ها پس از خلق اثر و در زمینه ای غیر از زمینه تولید آن به اثر مورد نظر منسوب شده است. تمرکز مقاله حاضر بر تطابق عنوانِ انتسابی دو دلداده و پیرزن مشاطه به تک نگاره ای از صنیع الملک (۱۸۱۳-۱۸۶۷ م./۱۲۸۴-۱۲۲۸ ه.ق.) با مضمون حاصل از متن تصویری تک نگاره می باشد. از این رو، با تکیه بر رویکرد آیکونوگرافی (= شمایل نگاری)، به تشخیص پیکره های تصویر شده در این تک نگاره پرداخته می شود. نتیجه آن که با شناسایی قراردادهای تصویری به کاررفته، محدوده تفسیر این تک نگاره از رابطه تعریف شده مشاطه ، عروس و داماد، که به واسطه عنوانِ انتسابی به آن قابل درک است، به رابطه دایه ، دخترخوانده و دلداده تغییر می یابد. بنابراین در این مقاله ابتدا به اعتبارسنجی عنوان انتساب شده به این تک نگاره، با تکیه بر جایگاه زن سال خورده، پرداخته می شود. سپس نقش و جایگاه پیکره های ترسیم شده در آن مورد شناسایی و بازتعریف قرار خواهد گرفت. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل بنیادی نظری، و از نظر ماهیت و روش به صورت تاریخی، توصیفی تحلیلی بررسی می گردد.
مقایسه ی تطبیقی سیمای زن در داستان های هزارویک شب و نگاره های صنیع الملک نقاش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات فرهنگی درباره ی زن کتاب هزارویک شب، مرجع نسبتاً مهمی بوده است. کتاب دربردارنده ی ده ها شخصیت زن است که نقش های کارکردی و اخلاقی گوناگونی را به عهده دارند. به نظر می رسد که کتاب تنها بازتاب دیدگاه های رایج یک عصر و منعکس کننده ی تجربیات فردی مؤلفانش در رابطه با زنان نیست؛ بلکه برآیند پیچیده ای از نگاه جامعه به این مقوله و تجربه های گوناگون مؤلفان آن است که در طول ازمنه، فرصت های موجود برای بیان یک ایده، و یا نحوه ی برخورد با اندیشه ای را فراهم کرده و ماندگاری یا فنای آن را رقم زده اند. حوزه ی مورد مطالعه در این مقاله، ترجمه ی فارسی داستان های هزارویک شب و تعدادی از نقاشی های صنیع الملک است. در این مقاله داستان هایی مورد مطالعه قرار گرفته اند که نقش محوری آن ها را زنان به عهده دارند. مطالعه ی سیمای زن در این داستان ها و مقایسه ی تطبیقی آن با نقاشی های صنیع الملک هدف مقاله ی حاضر است. شهرزاد هزارویک شب برترین نمونه ی زنان است که با به تصویر کشیدن موقعیت زنان و توصیف ایشان به عنوان زن مدبّر، شجاع و دلاور، عاشق پیشه، هنرمند و اهل قلم، همگرایی کلی ای را در داستان به وجود آورده؛ و سبب شده تا دیگر به نظر تخفیف به زن نگریسته نشود، بلکه خوانندگان داستان او (زن) را مکمّل، هم کار و یار و یاور مرد بدانند و برای حل معضلاتش گام بردارند. صنیع الملک نیز همگام با زبان راوی قصه ها و رعایت اصول داستان ها، فضایی دموکراتیک در باب زنان پدید آورده که حاکی از تأثیرگذاری عمیق شهرزاد و دیگر زنان داستان بر وی است.
نخستین مدارس و مدرسان نقاشی در ایران، بر پایه مستندات تاریخی قاجار
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
103 - 116
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه هایی که در برنامه مدارس جدید دوره قاجار مورد عنایت قرار داشت، آموزش نقاشی بود که هم در مدرسه ای چون دارالفنون که داعیه آموزش علوم و صنایع بدیعه را داشت، تعلیم داده می شد و هم در مجمع الصنایع که با هدف آموزش و ترویج صنایع و فنون متنوع تأسیس شده بود، دنبال می گردید. گزارش های پراکنده ای از نحوه آموزش نقاشی در مدارس مذکور و همچنین از فعالیت نخستین معلمان نقاشی در دست است و همین پراکندگی سبب بروز برخی اشتباهات و تناقضات در این موضوع گردیده است. نوشتار حاضر با هدف روشن شدن برخی از این ابهامات و رفع تناقضات و با روش تحقیق، توصیفی تحلیلی، انجام پذیرفته است. گرد آوری داده ها به شیوه اسنادی کتابخانه ای و تجزیه وتحلیل اطلاعات به روش استقرائی صورت گرفته است. با رجوع به اسناد اصلی دوره قاجار ازجمله سفرنامه ها، روزنامه ها، خاطرات و نقشه ها و سپس با تطبیق اطلاعات آنها، تفاوت میان عملکرد دو مدرسه دارالفنون و مجمع الصنایع و رویکردهای متفاوت در آموزش نقاشی در این دو مؤسسه روشن می شود. همچنین تمایز میان فعالیت در مجمع الصنایع اول و دوم و خلط این دو مدرسه همنام در برخی منابع، که سبب پاره ای اشتباهات تاریخی شده است، مورد بحث قرار می گیرد. در باب نخستین معلمان جدید نقاشی نیز ازآنجاکه در تعدادی از منابع امروزی از میرزا ملکم خان به عنوان نخستین معلم نقاشی یاد شده است، جستار حاضر بر پایه مقایسه اسناد تاریخی و گزارش های موجود از فعالیت ملکم خان، روشن می کند که ملکم خان را نمی توان نخستین معلم نقاشی در مدارس جدید دانست.