فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۶۱ تا ۷٬۴۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
اصول تجهیز در انطباق پذیری و استفاده مجدد میراث معماری صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
23-31
حوزههای تخصصی:
بررسی نظام گفتمانی طرحواره تنشی در قالی سنگشکو موزه میهو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
23 - 33
حوزههای تخصصی:
تمرکز و تأمل بر علوم مرتبط با خوانش و مطالعه فرش دس تبافت ایرانی، یکی از راهبردها و راهکارهای پژوهشی جهت شناخت هر چه بهتر این پدیده ارزشمند تاریخی، هنری و فرهنگی به شمار م یرود. قالی ایرانی ب هعنوان نمودی از هویت ملی، دارای ظرفیت بالا در انواع پژوهش های بنیادی، کاربردی و توسعه ای است. خوانش، تجزیه و تحلیل فرش دست بافت ایرانی از جایگاه علم زبا نشناسی و منظر نظام نشانه شناسی و نشانه - معناشناسی، نگاهی تازه در حوزه مطالعات بینارشته ای است. در این مقاله سعی بر آن است تا نظام گفتمانی نشانه- معناشناسی مکتب فرانسه، یعنی طرحواره تنشی وابسته به علم زبان شناسی بر روی یکی از قالی های سنگشکو )لچک ترنج حیوانی( دوره صفوی که درموزه میهو کیوتو نگهداری می شود، مورد تحلیل، سنجش و ارزیابی قرارگیرد. نوع پژوهش بنیادین و روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری داد هها اسنادی و کتابخانه ای است. اجرا، پیوند و پیاده سازی و خوانش طراحی نقوش قالی با حوزه گفتمان نشانه - معناشناسی )طرحواره تنشی و مربع معنایی( در قالی سنگشکو، ه مچنین تأکید بر امکان خوانش و تفسیر متون و آثار هنرهای بومی و سنتی با روش های تحلیلی و ساختاری جدید، اهدف این مقاله است.
بازاندیشی در نسبت طراحی شهری و برنامه ریزی: بازگشت به ریشه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
15 - 31
حوزههای تخصصی:
تفاوت گذاری و تمایز فزاینده یِ مابین برنامه ریزی و طراحی شهری چگونه شکل گرفته و سپس بسط یافته است؟ مقاله با تمرکز بر این پرسش، به مناسبت و تا جایی که منطق بحث اقتضا می کند، مقدمات این تمایز را از منظر نئولیبرالیسم، رقابت پذیریِ جهانی و الگوواره یِ نوشهرگرایی به مثابه یِ چارچوب های نوینِ تفکر و آگاهی در عرصه یِ مطالعات شهری توضیح خواهد داد. رویارویی برنامه ریزی و طراحی شهری از این منظرْ نیازمندِ توضیحی است که در این پژوهش از مجرای اشاره و مناقشه ای در ماهیّتِ طراحی شهری و کشمکش بنیادین مابینِ «علم» و «طراحی» تشریح خواهد شد. مقاله به لحاظ روش شناسی دارای ماهیت تبیینی اکتشافی است و کشف روابط علّیِ موضوعِ پژوهش یعنی بررسی چرایی شکل گیریِ تمایل فزاینده به تفاوت گذاری مابین طراحی شهری و برنامه ریزی برای سنجش گری آن، چارچوب اساسی مقاله را تشکیل می دهد. دریافت و توضیح روند «استقلال طراحی شهری» و مطرح شدن انگاشت هایی هم چون حکمروایی به جای تجویز برنامه ریزانه و تالی های آن، زمینه را برای این ادعا فراهم می کند که طراحی شهری می بایستی به ریشه ها و خاست گاه خود به مثابه یِ زیرمجموعه یِ کاربست برنامه ریزی بازگردد. در شرایطی که می بایست نظام آموزشی شالوده ای نو در عرصه یِ مطالعات شهری بر مبنای ارزش های برنامه ریزی هم چون عدالت اجتماعی و منافع همگانی برای درک ماهیت مشکلات شهری در دوران جدید فراهم می کرد، ایده ئولوژی های جزم اندیشی هم چون نوشهرگرایی به واسطه یِ چرخش به سمتِ طراحی شهری، جانشین ارزش های برنامه ریزی شده و راه برای تبیین دقیق مشکلات یاد شده دشوار و در برخی موارد مسدود کرده است. فراخوان بازگشت به برنامه ریزی و احیای جایگاهِ واقعیِ طراحی شهری، راه کار ارائه شده در این مقاله است؛ به طوری که همراه مضامینی هم چون سرزندگی و حس مکان، مفاهیم عمیق تر در حوزه یِ عدالت محیطی، اجتماعی، انصاف اجتماعی اقتصادی و قومی در ارتباط با تفاوت ها، تنوع ها و پایداریِ بوم شناختی نیز مورد توجه طراحی شهری قرار گیرد.
واکاوی احساس امنیت زنان در فضاهای عمومی شهر آمل با تأکید بر عناصر کالبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۸
179 - 202
حوزههای تخصصی:
فضاهای عمومی شهری به عنوان یکی از مهمترین بخش های شهرها جهت استفاده زنان، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرند که گاهی نقش عوامل بازدارنده را در استفاده از این فضاها بازی می کنند. هدف از این تحقیق سنجش عامل احساس امنیت در فضاهای شهری برای زنان می باشد. این پژوهش از نظر هدف جزء تحقیقات کاربردی و از نظر ماهیت و روش جزء پژوهش های توصیفی -تحلیلی به شمار می رود. مطالعات نظری این تحقیق با بهره گیری از تحقیقات پیشین و مرور بر ادبیات موضوع، تکمیل و با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته به گردآوری اطلاعات انجامید. سؤالات پرسشنامه شامل 61 سؤال در مورد فضاهای عمومی شهر آمل طراحی و بین 450 نفر از پاسخگویان توزیع و تکمیل شد. داده های بدست آمده در محیط Spss با استفاده از آزمون کلموگروف – اسمیرنوف و آزمون کروسکال والیس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد که تفاوت معناداری بین مؤلفه های احساس امنیت و نگرش زنان وجود دارد. همچنین نتایج آزمون ها بیانگر این است که در خیابان ها و پارک ها کمترین احساس امنیت و در میادین بیشترین میزان رضایت از مقوله امنیت در بین زنان وجود دارد. همچنین تفاوت معناداری میان متغیرهای زمینه ای چون سن، تحصیلات، شغل و میزان دفعات استفاده از فضاهای عمومی و احساس امنیت زنان وجود دارد.
بهره گیری از تحلیل های شبکه - فرم مبنا به منظور سنجش میزان تاب آوری کالبدی بافت محلات شهری (نمونه مورد پژوهی: محله سنگلج تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۲ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸
47 - 65
حوزههای تخصصی:
کشور ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی، سیاسی و سوق الجیشی خود، در منطقه ای پرخطر به لحاظ بلایای طبیعی و حملات نظامی است. در این میان تاب آوری شهری به عنوان مبحثی نوظهور در موضوع طراحی و برنامه ریزی ایمن، سعی برآن دارد تا راهکارهایی جهت افزایش بهره وری و کاهش آسیب پذیری فضاهای شهری ارایه دهد. در پژوهش حاضر تاب آوری کالبدی در مقیاس محلات شهری مورد بررسی و سنجش قرار گرفته است. روش استفاده شده در این پژوهش برای شناسایی عوامل تاثیرگذار و میزان اثربخشی آن ها، ابتدا به صورت اکتشافی، توصیفی-تحلیلی و با استفاده از تکنیک مطالعات کتابخانه ای بوده است؛ سپس با تقسیم بندی عناصر به دو دسته عناصر شبکه ارتباطی و عناصر فرمیک پرسشنامه ای به روش دلفی تدوین گردید و در اختیار متخصصین قرار گرفت و در نهایت وزن موثر هر معیار در تاب آوری استخراج شد. بر طبق وزن، معیارها اولویت بندی و وضعیت مطلوب هریک (براساس نتایج پرسشنامه) ارایه شد. سپس هریک از معیارها در نرم افزار ARCMAP و با استفاده از ابزار NETWORK ANALYST مورد سنجش قرار گرفته اند. همچنین از تحلیل های گراف- محور چیدمان فضا در نرم افزار DEPTHMAP جهت بررسی میزان اتصال پذیری، هم پیوندی و سایر متغیرهای تحلیل شبکه استفاده شده است. نتیجه حاصل پژوهش آن است که پس از همپوشانی معیارهای موجود در هر دو دسته، میزان تاب آوری در هر قطعه و بلوک سنجش گردیده و با مقایسه با وضعیت مطلوب، بلوک هایی با بیشترین میزان آسیب پذیری شناسایی شده اند. در نهایت راهبردها و سیاست هایی متناسب با هدف ارتقای تاب آوری کالبدی به صورت موضعی و با توجه به نتایج برآمده برای هر بلوک ارایه گردیده است.
روش شناسی تحلیلی و چارچوبِ مرمت بناهای معماری با تأکید بر تعیین جایگاه آنها درحوزه های مداخله طرح باززنده سازیِ محلات بافتهای تاریخی(نمونه موردی ساباطهای محله نوگ آباد بافت تاریخی نایین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محله نوگ آباد واقع شده در انتهای بازار یکی از محلات هفت گانه بافت تاریخی نایین می باشد که دارای میراث تاریخی ارزشمندی است. از دهه پنجاه، به دنبال ترک محله توسط ساکنان قدیمی و ورود گروه های مهاجر و طبقات کم در آمد و همچنین خالی از سکنه شدن اکثر خانه های محله، فرآیند فرسودگی این محلهتاریخی در تمام ابعاد کالبدی، اجتماعی و اقتصادی آغاز شد. ساباط های این محله که بر روی گذرهای اصلی احداث شده اند؛ از عناصر معمارانه فضاهای شهری محسوب می شوند. به تبعیت از این فرآیند کلی، ساباط ها نیز دچار آسیبهایی شده و در اکثر موارد، دیگر نقش گذشته خود را دارا نیستند. سطح زیرین ساباط مربوط به فضای عمومی گذر بوده و مالکیت فضای قرارگرفته در تراز بالای گذر نیز در ساباطهای این محله، در دو دسته عمومی و خصوصی قرار می گیرد. پژوهش حاضر از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و برداشتهای میدانی، استفاده کرده و فرآیند شکل گیری مقاله در پرتو ایجاد نظمی منطقی در مطالب پراکنده موجود با استفاده از راهبرد استدلال منطقی می باشد. هدف تحقیق با استفاده از رهیافتی کیفی، شناسایی توالی فعالیتها به منظور تدوین طرحهای مرمتی بناهای معماری است که در قالب یک چارچوب تحلیلی – روش شناختی، در ساباطهای محله نوگ آباد بافت تاریخی نایین، به عنوان نمونه موردی ارائه گردد. در پایان نتایج تحقیق نشان داد که با توجه به ماهیت و کارکرد ساباطها به منظور ارایه دستورالعملهای پیشنهادی مرمت آنها، تعیین جایگاه آنها در طرح باززنده سازی محله ضروری است. به ترتیب، بررسی و ارزیابی طرحهای فرادست بافت تاریخی، شناخت و تجزیه و تحلیل محله توسط ماتریس سوات، تدوین اهداف و راهبردها در چهارمؤلفه(کالبدی، عملکردی، اجتماعی، اقتصادی)، از اولویتهای طرح باززنده سازی محله، قبل از تعیین حوزه های مداخله محسوب می گردند. حوزه های سه گانه مداخله بر اساس همگنی کاربری های موجود، پتانسیل نهفته، و شناخت کامل نسبت به محله، مشخص و تفکیک گردیده است. ساباطهای اطمینان، باقریان و دو ساباط مسجد خواجه در حوزه مداخله 1 با هدف تبدیل شدن این حوزه به یک مجموعه گردشگری- خدماتی قرار می گیرند. دو ساباط فاطمی و امینی در حوزه مداخله 2 واقع شده اند. این حوزه با هدف تبدیل به یک مجموعه مسکونی مطلوب و مناسب با نشاط شهری بر اساس نیازهای ساکنان آن، تعریف شده است.
شمایل نگاری پوشش و آرایه های زن قاجار به روایت تابلوی «دختر با طوطی» اثر مهرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم دی ۱۳۹۸ شماره ۷۹
29 - 38
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: درتاریخ هنرایران، نقاشی قاجار از جایگاه ویژه ای برخوردار است و پیکرنگاری به عنوان شاخه ای برجسته از نقاشی در دوره حکومت فتحعلی شاه قابل تأمل است. دراین دوره زنان، به عنوان یکی از سوژه های اصلی نقاشان، غالبا بدون حجاب ، با آرایشی غلیظ، و آراسته به زیورآلات بسیار تصویر شده اند. مهرعلی یکی از نقاشان شاخص این دوره است که، علاوه بر پیکرنگاری از شخص شاه، تعداد اندکی از زنان قاجاری را نیز به تصویر کشیده است. در تابلوی «دختر با طوطی» منسوب به مهرعلی نقاش دربار فتحعلی شاه، پوششی متفاوت از آنچه به عنوان پوشش رایج زنان قاجار است مشاهده می شود. هدف: هدف این تحقیق تحلیل پوشش و آرایه های زن در تابلوی مهرعلی و میزان هم سویی آن با پوشش و آرایه های متداول زنان قاجار از منظر شمایل نگاری است. بدین منظور سعی شده است تا، از طریق توصیف و تحلیل مضمون های واقع در این اثر، لایه های پنهان در آن آشکار شود. این مقاله در پی یافتن دلیل انتخاب پوشش و زیورآلات در نقاشی این زن است. روش تحقیق: این تحقیق به صورت کیفی (توصیفی-تحلیلی) و به روش تحلیل محتوایی صورت گرفته است. چارچوب نظری تحقیق براساس رویکرد شمایل نگاری مکتب اروین پانوفسکی1 و منابع تحقیق به شیوه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش مخاطب را با نوع متفاوتی از پوشش زنانه آشنا می کند که کمتر شباهتی با البسه رایج زنان قاجاری دارد و در اسناد و کتب تاریخی نیز اشاره ای به آن نشده است. نوع پوشش تصویرشده در تابلوی مهرعلی تحت تأثیر لباس زنان هندی در عصر گورکانیان است و شیوه آرایش زن در تابلوی مورد نظر متأثر از ادبیات و بازنمایی تشبیهات آن در نقاشی است.
گره در گنبدهای ایرانی؛ نمونه موردی مسجد حکیم
حوزههای تخصصی:
گره ها از پیشرفته ترین آرایه های پوشاننده سطح در معماری ایرانی-اسلامی می باشد. این الگو در ادوار تاریخی ایران و سایر فرهنگ های جهان اسلام نسبت به پیشرفت های که در علوم ریاضی صورت می گرفت توسعه های فروانی یافته است. گسترش گره با سطح تخت مطابق است. اما سطح کروی دارای که یکی از نمونه های آن در معماری گنبدها هستندکه دارای ساختاری است که گره با آن سازگاری ندارد. با این حال گنبدهای متعددی وجود دارد که با گره پوشانیده شدند که یکی از آن ها گنبد مسجد حکیم می باشد. از آن رو که معماری ایرانی متکی بر آموزشی سینه به سینه بود این راه کارها غیر مکتوب و ناشناخته باقی مانده اند. از این رو این تحقیق سعی دارد تا با بررسی این گنبد راه کار استفاده شده در این گنبد در زمینه انتقال گره را کشف کند تا یک روش به روش های کشف شده در مورد انتقال گره به سطوح گنبدی بیفزاید تا در انتقال گره به سطوح معماری معاصر مورد استفاده قرار بگیرد که در این تحقیق با محوریت پرسش های: که چه تمایزی بین سطح تخت و گنبد در انتقال گره وجود دارد؟ و از چه راه کاری برای انتقال گره در گنبد مسجد حکیم اصفهان استفاده شده است؟ با استفاده از روش توصیفی تحلیل به جمع آوری اطلاعات از طریق پیمایش های میدانی و مطالعه منابع مکتوب پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که کاشیکاری مبتنی بر اصول چهارگانه تقارن است که برای نگاشت شدن با صفحه اقلیدوسی سازگاری دارد و به دلیل تغییر در تراکم مقطع عرضی گنبد نگاشت گره با آن سازگاری ندارد. به این خاطر در گنبد مسجد حکیم، گره ها در مقطع عرضی گنبد از یک دیگر منفصل شده و به گونه ای تنظیم شدن تا با تعریف شمسه مجازی پیوسته به نظر برسند.
امکان سنجی تهیه کمپوست از پسماندهای شهری؛ مطالعه موردی منطقه چهار تهران
حوزههای تخصصی:
کاربریهای شهری در شهر تهران به لحاظ نظری تا حد زیادی توجیه کننده مقدار و شکل زائدات جامد شهر است. با توجه به مطالعات صورت گرفته در این تحقیق سعی بر این است که همبستگی کاربری های شهری با زباله تولیدی مشخص شود. نتایج بررسی های آماری همبستگی بالایی بین کاربری ها و زباله تولیدی نمایان ساخت، به طوری که با فرض کردن کاربری ها به عنوان متغیر مستقل و زباله تولیدی هر کاربری به عنوان متغیر وابسته، همبستگی آن ها را به روش های رگرسیون Inter و Stepwise مورد بررسی قرار داده، به نتایج معناداری دست یافته شد. در تحلیل مکانی – فضایی از موضوع نیز وابستگی های مکانی – فضایی مقدار و شکل زائدات در مناطق مختلف با بهره گیری از آمار کل زائدات عمده شهر تهران به اثبات رسید و در نهایت نتیجه به دست آمده توجیه کننده این امر بود که کاربری های شهری تهران، زباله تولیدی آن را به لحاظ مقدار و شکل زباله توجیه می نماید. همچنین در این تحقیق با استفاده از آمار مربوط به جمعیت ساکن و تولید و تفکیک پسماند به کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی، به بررسی میزان پسماند تفکیک شده در منطقه 4 شهر تهران طی سال های 89 تا 92 پرداختیم و در این راستا نتیجهگیری و پیشنهادها ارائه گردید.
پایش تغییرات کاربری اراضی به سمت مناطق مخاطره آفرین (مطالعه موردی: محدوده شهری اسلام آباد غرب)
منبع:
هویت محیط دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱
15 - 27
حوزههای تخصصی:
توسعه و رشد شهرنشینی در طی سال های اخیر از عوامل تغییرات کاربری های اراضی بوده است. در این تحقیق به پایش تغییرات کاربری اراضی محدوده شهری اسلام آباد غرب و روند توسعه کاربری سکونتگاهی به سمت مناطق مخاطره آفرین پرداخته شده است. در این تحقیق از تصاویر ماهواره ای (لندست 4، 7 و 8) سال های 1990، 2000، 2010 و 2018 استفاده شده است که پس از تهیه نقشه کاربری اراضی در نرم افزار ENVI، با استفاده از نرم افزار IDRISI تغییرات صورت گرفته آنالیز شده است و همچنین با استفاده از مدل LCM روند توسعه نواحی سکونتگاهی برای سال های 2035 و 2050 پیش بینی شده است و در نهایت روند توسعه نواحی سکونتگاهی در مناطق مخاطره آفرین مورد ارزیابی قرار گرفته شده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که در طی دوره زمانی 28 ساله (از سال 1990 تا 2018)، کاربری سکونتگاهی از 7/7 کیلومترمربع در سال 1990 به 8/13 کیلومترمربع در سال 2018 افزایش یافته است و همچنین نتیجه پیش بینی روند تغییرات نواحی سکونتگاهی بیانگر این است که این نواحی تا سال 2035 و 2050 به ترتیب به 5/16 و 7/18 کیلومترمربع افزایش خواهند یافت. به علاوه، نتایج ارزیابی روند توسعه نواحی سکونتگاهی به سمت مناطق مخاطره آفرین بیانگر این است که از مجموع وسعت کل نواحی سکونتگاهی در سال 1990 حدود 9/. کیلومترمربع در محدوده مناطق مخاطره آفرین بوده است که این میزان برای سال های 2000، 2010 و 2018 به ترتیب به 5/1، 9/1 و 6/2 کیلومترمربع افزایش یافته است که بیش ترین مقدار آن مربوط به نواحی شمالی محدوده شهری اسلام آباد بوده است.
در جست وجوی فصلِ مشترکِ فرایندهای بازنماییِ تصویری (جستاری نشانه شناختی در تصویر)
حوزههای تخصصی:
فرایندهای بازنماییِ تصویری از مسئله سازترین و درعین حال مهم ترین موضوعاتی اند که در هنرهای تجسمی با آنها مواجهیم. اندیشمندان بسیاری راجع به آنها سخن رانده و هرکدام از وجهی به این موضوع نگریسته و نظریاتی را ارائه کرده اند و هرکدام از این نظریات نیز باب بحثی را گشوده و منجر به بحث هایی دیگر شده است که گاه بسیار ریشه ای اند. ناگفته پیداست که چنین وسعتی ملزممان می کند که در جستاری به فصلِ مشترکِ شماری از اصلی ترین این دیدگاه ها بپردازیم. آنچه در این جستار صورت پذیرفته است بررسی شماری از مهم ترین این نظریه ها بر مبنای نشانه شناسی چارلز سندرز پیرس است؛ به این قصد که دریابیم آیا می توانیم فصلِ مشترکی، هرچند نه چندان محدود، بینِ این نظریات یافته و آیا نهایتاً می توانیم نوعِ خاصی از مخاطب را تعریف کنیم. نتیجه ای که از این جستار حاصل شد این بود که نظریه های مورد بحث مان، نوعِ خاصی از مخاطب را به ما معرفی می کنند که همانا مخاطبی واکنشی است و نمی تواند تغییری در تصویرِ روبه رویش ایجاد کند. فلذا این نظریات، با تمامیِ تفاوت های ریز و درشتی که دارند، از احوالِ ذهنیِ مخاطبی برایمان می گویند که تصمیم ندارد دست به کار شده و مناسبات بازنمودی را دگرگون کند. او مخاطبی است اهل اندیشه ورزی و گویی این اندیشه ورزی هیچ گاه قرار نیست به کنشی فیزیکی بی نجامد.
تبیین مولفه های تاثیرگذار امنیت بر شهر امروز
حوزههای تخصصی:
در توسعه پایدار شهری کیفیت زندگی انسان در فضای شهری محور قرار می گیرد به طوری که تداوم زندگی شهروندان توأم با بالندگی و رفاه اجتماعی باشد و به پایداری محیط شهری آسیب نرسد. نقطه قوت نظریه توسعه پایدار توجه به ارتباط و برقراری رابطه میان عناصر و اجزاء توسعه به شکل منطقی و معقول است که می تواند موجب حفظ و بقای توسعه شود. که در صورت تحقق از میزان ناهنجاری های اجتماعی، جرائم، که ریشه در نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داشته و ازجمله موارد سبب ساز ناامنی در محیط های شهری می باشند، کاسته خواهد شد. مفهوم امنیت در سیر تطور و توسعه خود به عنوان موضوع موردبررسی در حوزه های بیشتری از علوم مدنظر قرارگرفته است و هر یک از علوم مختلف بسته به موضوعات موردبررسی خود، بعدی از ابعاد آن را کانون توجه خود قرار داده و به آن پرداخته اند. این پژوهش یک پژوهش کاربردی و توسعه ای است و با هدف معرفی مفاهیم پایه امنیت در ابعاد مختلف به دنبال پاسخی برای این سوال است که چه مولفه ها و شاخص هایی بر امنیت یک جامعه تاثیرگذارند. در این نوشتار ابعاد کلی امنیت در 4 مقوله ی امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی، امنیت زیست محیطی و درنهایت امنیت کالبدی و اجتماعی که بیشترین نقش را در بحث امنیت فضاهای شهری ایفا می کند؛ موردپژوهش و بررسی قرارگرفته است و درنهایت شاخص های جهت سنجش میزان امنیت در فضاهای شهری با استفاده از این تعاریف و پژوهش ها توسط نگارنده استخراج گردیده است.
بررسی مفهوم طبیعت در آرایه های معماری دوره پهلوی براساس رهیافت گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم آذر ۱۳۹۸ شماره ۷۸
27 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: آرایه های برگرفته از طبیعت بخش جدایی ناپذیر معماری ایران بوده که با مخاطبان به گفت وگو نشسته است و دنیایی از باورها، ارزش ها و اندیشه ها را با استفاده از نقوش هندسی و غیر هندسی به تصویر می کشد. گذر زمان تغییرات ساختاری و معنایی بدیعی در آرایه های معماری ایجاد کرد، به طوری که در ایران دوره پهلوی، با تولد گفتمان های جدید، تزیینات معماری سیمایی متفاوت به خود گرفتند و مفاهیم متنوعی را به مخاطب عرضه کردند. هدف: هدف از انجام این پژوهش شناسایی و تفسیر مفهوم طبیعت در آرایه های دوره پهلوی براساس رهیافت گفتمانی است. روش تحقیق: از نوع کیفی است، داده ها با مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری شده و برای تحلیل از تکنیک تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه گیری: تجلی طبیعت در آرایه ها، در قالب «صورت» و «محتوا» و از طریق معانی صریح و ضمنی، در معماری دوره پهلوی اول، با پیروی از گفتمان های ملی گرایی، سنت گرایی و غرب گرایی و تحت سیطره «قدرت سیاسی-مذهبی» و در معماری دوره پهلوی دوم، با پیروی از گفتمان های سنت گرایی، تاریخ گرایی و مدرن گرایی و تحت سیطره «قدرت فرهنگی-تاریخی» و «فناوری مدرن» است. این گفتمان ها از یک سو با نمایش عناصر قابل ادراک جهان پیرامون، که برگرفته از روایت های دوره باستان است، عقاید مذهبی و نظم کلاسیک در صورت آرایه ها را، از طریق تصاویر تجریدی و غیرتجریدی، به مخاطب نشان دادند و از سوی دیگر با بازنمایی معانی برگرفته از طبیعت، به ویژه نمادهای کهن الگویی، که در گذشته تجلی وحدت، قدرت و جاودانگی بودند، پیام های جدیدی را به مخاطب منتقل کردند. معانی تولید شده و پیامدهای اجتماعی حاصل از تجلی طبیعت در آرایه های دوره پهلوی در سایه «گفتمان های غالب و پدیده قدرت» عبارت است از مشروعیت بخشی به سیاست های حکومت، از طریق نمایش قدرت سیاسی حکومت و قدرت فرهنگی جامعه، ترغیب افکار عمومی و قانونی جلوه دادن سیاست های حکومت از طریق قدرت مذهبی، ایجاد همبستگی ملی و همسویی با تحولات جهانی.
سینمایِ پیشرو ایران قبل از انقلاب اسلامی: فرخ غفاری، ابراهیم گلستان و فریدون رهنما
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۵
9 - 14
حوزههای تخصصی:
سینمای بدنه یا جریان اصلی ایران در دهه های30 تا 50 خورشیدی، کاملاً تحت تأثیر فرهنگ و هنر وارداتی غرب و شرق قرار گرفته بود. نفوذ و استقبال عوام از فیلم های درجه دو و سه هندی و آمریکایی، باعث شد تا مقوله روایت و زیبایی شناسی بصریِ تولیدات گیشه ای سینمای ایران، به سمت سرگرمی صرف حرکت کند و فاقد عناصری از تاریخ، تمدن و فرهنگ ایرانی شود. در این میان کارگردانانی همچون «فرخ غفاری»، «ابراهیم گلستان» و «فریدون رهنما» با ساخت فیلم هایی مانند (شب قوزی)، (خشت و آینه) و (سیاوش در تخت جمشید)، تصویری نوین، مستقل و نامتعارف از تولید سینمایی در کشور ارائه دادند که در آن مضامین ملی، اعتقادی، فرهنگی و تاریخی ایران در اولویت قرار داشت. این نگاه ویژه به سینما باعث شد تا آثار این بزرگان در هیئت آینه ای تمام نما از جامعه، تاریخ و فرهنگ ایرانی معرفی شده و پایه گذار سینمایی پیشرو در تاریخ سینمای ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی شود.
برابرسازی واژه فارسی خماهن با کانی های آهن دار شناخته شده امروزی، بر اساس رنگزا بودن این ماده و یافته هایی از متون ادبی- تاریخیِ فارسی و تهیه نمونه ای از خماهنِ ماده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات باستان سنجی، یکی از زوایای پنهان که می تواند کمک شایانی به حوزه شناخت دقیق مواد باستانی نماید، مطالعه متون کهن و برابرسازی مفاهیم مربوط به متون کهن با مفاهیم امروزی است. قبل از آغاز مطالعه علمیِ نمونه تاریخی، بهتر است داده های مربوط به آن در متون کهن، موردبررسی قرار گیرد تا مشخص شود در آن متون، در خصوص نمونه موردنظر چه اطلاعاتی وجود دارد . اولین قدم در راه شناخت و دستیابی به این اطلاعات، شناخت واژگان مربوط بدان علم است، اما گاهی واژه هایی از زبان فارسی منسوخ و امروزه جایگزین هایی از سایر زبان ها برای آن واژه تعیین شده اند که در جوامع علمی همین صورت واردشده واژه ها، شناخته شده و مورداستفاده قرار می گیرد و معادل فارسی آن ها ناشناخته است. بنابراین مشخص نبودن معادل امروزی واژه های منسوخ شده، باعث می شود تا پاره ای از اطلاعات مربوط بدان ها، در تفسیر متون کهن همچنان در ابهام و ناشناخته بماند. با یافتن نام کهن این واژه های واردشده و برابرسازیشان با واژه های شناخته شده امروزی، می توان در یک گستره مطالعاتی وسیع، اطلاعات ارزشمندی را به دست آورد. خماهن یکی از این واژه های کهن فارسی باستان و منسوخ شده ای است که تنها در کتاب های تاریخی پزشکی کهن و کانی ها، فرهنگ های لغت و حاشیه دیوان شاعران (تا قرن ششم هجری) در مورد این واژه تعاریف مختلفی ارائه شده است و این تعاریف تنها بر کانی آهن دار و رنگزا بودن آن ماده تأکید و آن را به سه دسته ماده، نر و مغناطیسی یا زنگی تقسیم بندی می کنند، اما به طور دقیق مشخص نشده است که این واژه معادل کدام کانی یا کانی های رنگزای شناخته شده امروزی است. در ابتدا بر اساس آنچه درباره خماهن ماده، نر و مغناطیسی در متون کهن آمده و آنچه از ویژگی های کانی های آهن دار مهم، امروزه شناخته شده است، برابرهای امروزی انواع خماهن مشخص شد. سپس نمونه ای از خماهن مورد استفاده در پزشکی قدیم از عطاری تهیه و جهت شناسایی اولیه نمونه، از دوربین عکاسی، سابیدن در آب، تهیه تصویر با لوپ دیجیتال و بررسی با میکروسکوپ نوری استفاده گردید. همچنین با تست شیمی کلاسیک انجام شده، وجود عنصر آهن در آن مشخص گردید و در نهایت آنالیز XRD از نمونه خماهن ماده تهیه شده، انجام شد. نتیجه این آزمایش ها نشان دهنده این موضوع است که خماهن ماده معادل با کانی شناخته شده امروزی هماتیت است. بر اساس معادل سازی ها می توان گفت که احتمالاً خماهن نر معادل گوتیت و خماهن زنگی یا کهربایی نیز معادل مگنتیت است.
تطبیق ساختار بصری آثار نقاشان مکتب هرات (میر خلیل مصور و مولانا علی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
205 - 232
حوزههای تخصصی:
هرات در دوره ی شاهرخ تیموری یکی از پر رونق ترین دوره های هنری ایران را در خود ثبت کرده است. شناخت دلایل شکوفایی نقاشی در این دوره، ضرورت این پژوهش را ایجاب می کند. موفقیت نقاشی در هر دوره ای برآیندی از دو عامل مهم است. اول عوامل بیرونی همچون حمایت های حکومتی و رونق اقتصادی، دوم عوامل درونی که روابط میان عناصر سازنده ی نقاشی را دربر می گیرد. این نوشتار که پژوهشی تحلیلی و توصیفی است، ناظر بر عوامل درونی، یعنی عملکرد ساختاری آثار دو تن از نقاشان مکتب هرات خواهد بود. به نظر می رسد نقاشی هرات، شکوفایی و درخشندگی خود را مرهون آثار نقاشانی است که ساختار بصری در آن ها از نقاط مهم پایداری و تاثیرگذاری آثارشان است. ریتم، تعادل، هندسه و حرکت، چهار عنصر مهم ساختار بصری هستند که کیفیت عملکرد آن ها فضای خاص هر نقاشی را شکل می دهد. بدیهی است که این چهار عنصر، عملکردی یکسان در آثار نقاشی نداشته و بعضی از آثار بیشترین تاثیر تصویری خود را بر مخاطب از طریق ریتم و تعادل به دست می آورند. کما اینکه برخی دیگر از آثار از طریق هندسه و حرکت این امر مهم را به انجام می رسانند. نتیجه ی حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ساختار بصری از مهم ترین عوامل موثر در شکوفایی آثار میرخلیل مصور و مولانا علی بوده و کارکردی متفاوت در آثار این دو نقاش ارائه می دهد. هدف این مقاله که با تکیه بر نظریات جیورجیو کپش در حوزه ی ساختارهای بصری و به روش کتابخانه ای صورت خواهد گرفت، تحلیل و تبیین ساختارهای بنیادی سه اثر از دو تن از نقاشان دوره ی هرات است، تا از این طریق بر اهمیت کارکرد ساختار نقاشی در شکوفایی نقاشی دوره ی هرات که امروزه در حوزه ی نقاشی کم تر به آن پرداخته می شود، تاکید شود.
عناصر طبیعی و بصری در غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
279 - 296
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و ادبیّات عامه با اعتقادات و باورهای کهن جوامع بشری پیوندی دیرپا دارد؛ بنابراین، سرمایه عظیمی است که یادگار ذوق هنری و احوال و روحیات مردم روزگاران گذشته است و سندی استوار در اثبات هویت ملی و فرهنگی اقوام بشری به شمار می رود. یکی از عناصر فرهنگ و ادب عامه، باورها و عقاید عامیانه است که از گذشته های بسیار دور تاکنون در فرهنگ اغلب ملل وجود داشته و هر قومی متناسب با فرهنگ و باورها و اعتقادات خویش به بررسی آن می پردازد. از جمله شاعرانی که در شبه قاره هند به بررسی این باورها و عقاید عامیانه پرداخته، بیدل دهلوی است. دیوان غزلیات بیدل این قابلیت را دارد که مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد؛ بنابراین در این جستار که به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ایی انجام گرفته، نگارندگان بر آن هستند که به بررسی قلمرو این عقاید و باورهای جذاب و ابعاد و مصادیق عناصر ادب عامّه در دیوان بیدل بپردازند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که بیدل دهلوی با توانایی و مهارت های علمی، مذهبی و اجتماعی خود، عناصر فولکلوریک و عقاید عامه را در قالب صور خیال در غزلیاتش به کار بسته و در عین حالی که ریشه و بافت این صور بلاغی را از زبان مردم و فرهنگ مردم گرفته است و به سروده های خود در قالب آفرینش های بلاغی و هنرنمایی های ادبی، رنگ و صبغه باورمند بخشیده است و تا حدّی که ادب عامه را مورد قبول محققان قرار می دهد تا بتوان از آن خاستگاه های فکری شاعر را بازشناخت. اهداف تحقیق: 1- بررسی عناصر طبیعی و بصری در غزلیات بیدل دهلوی. 2- بررسی عقاید و باورهای عامیانه در قالب صور خیال در غزلیات بیدل دهلوی. سؤالات تحقیق: 1- عتاصر طبیعی و بصری چگونه در غزلیات بیدل دهلوی انعکاس یافته است؟ 2- عقاید و باورهای عامیانه و ابعاد و مصادیق عناصر ادب عامه در دیوان بیدل دهلوی چگونه بیان شده است؟
تطبیق جاندارانگاری حیوانی و انسانی در اشعار فروغ فرخزاد و نازِک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
240 - 257
حوزههای تخصصی:
تفکر و اندیشه جاندارانگاری یا آنیمیسم نوعی تلقی هستی شناسانه انسان نسبت به دو جنبه مادی و غیر مادی نظام آفرینش است. این باور در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیاء جان و شعور دارند. در این شیوه، نویسنده یا شاعر می کوشد تا از دریچه خیال به شخصیت پردازی عناصر بی جان در قالب جان گرایی بپردازد. جاندارانگاری حیوانی و انسانی به مانندگی حیوان یا انسان و یا ساختن شکل واره های ترکیبی از آن دو، به بخشی از آنیمیسم تعریف می شود. در این میان، فروغ فرخزاد شاعر نوپرداز معاصر ایران و نازِک الملائکه شاعر معاصر و از پیشگامان شعر نو در ادبیات عرب، وظیفه ی انتقال بخش های مهمی از مفاهیم شعرهای خویش را به عهده ی این صور خیال گذارده اند. این دو شاعر زن که هر دو از نمایندگان مطرح ادبیات زنانه در ایران و عراق هستند، علاوه بر زبان و احساس زنانه، روایتگر اندیشه های حاکم بر روزگار خود می باشند و مسائلی همچون تنهایی و غربت، مردستیزی، مظلومیت زن، بدبینی، مسائل اجتماعی و ... را ب ا پیوندی ظریف با جاندارانگاری در قالب شعری اعتراضی به تصویر کشیده اند. در نوشتار پیش رو، جلوه های پدیدار شده باور جاندارانگاری یا جان گرایی در اشعار این دو شاعر با روش توصیفی- تحلیلی بررسی می شود. بررس ی ه ا نشان می دهند که جاندارانگاری در آثار این دو شاعر، از حد آرایه های ادبی فراتر رفته و زیرس اخت ه ای ناتورالیستی اندیشه آنان را بازگو می کند. همچنین، کاربرد آنیمیسم در طبیعت در اشعار فروغ و آنیمیسم در مفاهیم در اشعار نازِک بیشتر دیده می شود.
تاریخ نویسی معماری ایران در خلال تجربه های مرمتیِ نیمه نخست سده چهاردهم شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۴
95 - 109
حوزههای تخصصی:
تاریخ نویسی معماری در ایران از راه های گوناگونی که امکان تقرب به آثار و اسناد معماری وجود داشته، فراهم آمده است. در این تحقیق مرمت یکی از این راه ها فرض شده است. زیرا در سیر تجربه های حفاظت و مرمت ایرانیان با پیشینه نزدیک به یک سده، به سبب سروکار داشتن با آثار معماری و اقدامات اجرایی، اسناد و داده هایی فراهم آمده که از نگاه تاریخ نگاری معماری قابل تأمل است. نیمه نخست سده چهاردهم شمسی به سبب نخستین توجهات و اقدامات سازمان یافته به آثار معماری مورد توجه این تحقیق است. تحقیق با این پرسش طرح ریزی شده است که از تجربه های مرمت نیمه نخست سده چهاردهم شمسی ایران چه منابع و اسنادی در ارتباط با مطالعه آثار معماری برجای مانده و جایگاه این مکتوبات در تاریخ نویسی معماری چیست؟ به سبب اینکه موضوع مربوط گذشته است، روش تحقیق توصیفی تاریخی و با اتکا به مطالعات کتابخانه ای پی گیری می شود. با این هدف که جایگاه مرمت در پیوند با تاریخ نویسی در مقطع یادشده تبیین شود. تحقیقاتی که از راه مرمت در مقطع زمانی مورد نظر فراهم شده، یا در تدوین تاریخ نامه های معماری همچون آثار ایران به کار آمده، یا خود تحقیقات مستقلی بوده که در قالب مقاله هایی انتشار می یافت. نحوه دوم تاریخ نویسی را محققان ایرانی که سرپرستان مرمت بوده اند، به سرانجام می رساندند. نتیجه اینکه گوشه هایی از کار مرمت در نیمه نخست سده چهاردهم شمسی نه فقط اقدامی اجرایی که در خدمت مطالعه بناهای تاریخی و گاه تاریخ نویسی معماری ایران بود.