فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۱۸۱ تا ۵٬۲۰۰ مورد از کل ۲۹٬۴۵۲ مورد.
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۳
155 - 175
حوزههای تخصصی:
نمای دوپوسته یکی از انواع نماها در ساختمان های اداری است که بین طراحان محبوبیت دارد. پارامتر هایی از جمله عمق حفره میانی، سطح مقطع دریچه های تهویه برای نماهای با تهویه طبیعی، جنس، موقعیت و زاویه سایه بان، جنس شیشه جداره های شفاف نما بر عملکرد حرارتی نمای دو پوسته تاثیر گذار است. نمای دوپوسته تیپ جعبه ای یکی از انواع این نماها است که با توجه به سادگی در عملکرد، نصب و بهره برداری می تواند در ایران بیشتر مورد توجه قرار گیرد. مکانیزم عملکرد نمای دو پوسته با تهویه طبیعی وابسته به رفتار حرارتی و جریان هوا در حفره میانی است. برای آنالیز رفتار حرارتی نمای دوپوسته، دینامیک سیالات محاسباتی می تواند با هدف ارتقا و بهبود عملکرد آن استفاده شود. در این مقاله، با استفاده از نرم افزار فلوئنت، بهینه سازی عملکرد حرارتی نمای دو پوسته با تغییر سطح مقطع دریچه های تهویه، تغییر عرض حفره میانی و استفاده از شیشه معمولی و کم گسیل برای جداره های شفاف، در فصل تابستان در شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. راستی آزمایی روش شبیه سازی ، با مقایسه اندازه گیری های آزمایشگاهی یک نمونه نمای دو پوسته تیپ جعبه ای با تهویه طبیعی، ثبت شده در دانشگاه سالفورد منچستر انگلستان با نتایج شبیه سازی همان نمونه در نرم افزار فلوئنت انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد، افزایش عرض حفره میانی می تواند منجر به بهبود عملکرد حرارتی نما شود. افزایش سطح مقطع دریچه های تهویه ورودی و خروجی و به تبع آن افزایش نرخ حجمی جریان هوا در حفره میانی لزوما منجر به ارتقا عملکرد حرارتی نما نمی شود و استفاده از شیشه کم گسیل در قیاس با شیشه های معمولی، مخصوصا برای جداره خارجی نمای دو پوسته باعث کاهش شار گرمایی عبوری از سطح شیشه داخلی نمای دو پوسته به داخل فضای ساختمان به مقدار متوسط 23/1% می شود. در نهایت برای طراحی بهینه نمای دو پوسته توجه به تمامی متغیر های اثر گذار در عملکرد نما و انجام آنالیز های اقتصادی برای انتخاب از بین گزینه های با عملکرد حرارتی مناسب، الزامی است.
عبور از دیوارها؛ کتاب خاطرات مارینا آبرامویچ: بازنمایی رنج های شخصی هنرمند در هنر اجرا
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
182 - 184
حوزههای تخصصی:
جلوه ناتورالیسم در دیوار نگاره های قاجاری عمارت سیدجوادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
232-212
حوزههای تخصصی:
بنابر نظر برخی از محققین، هنر قاجار از یک طرف تحت تأثیر غرب و از طرف دیگر در امتداد هنر گذشته ایران دانسته می شود. با بررسی آثار به جامانده می توان رد این تأثیر پذیری را در دیوار نگاره های قاجاری نیز مشاهده کرد . در فرآیند خلق یک دیوارنگاره، هنرمند می کوشد با انتخاب صحیح مضمون طرح، کاربری فضا، محل دیوار و سایر ویژگی ها بتواند پیوندی پایدار بین عناصر کالبدی، طرح و محیط پیرامون ایجاد و به خلق فضایی یکپارچه دست زند. در دوره ای از حکومت قاجار، برخی بناها از نقاش های دیواری دارای مضامین طبیعت گرا برای تزئین کالبد خود بهره برده اند. نظر به حضور عناصر تجسمی سبک ناتورالیسم در دیوارنگاره های عمارت سید جوادی، اینگونه به نظر می رسد که خلق این آثار تحت تأثیر این سبک صورت گرفته است. با توجه به این موضوع و با هدف کشف این ارتباط، پژوهش حاضر ضمن شرح بنیاد و ویژگی های مکتب ناتورالیسم، به بررسی عناصر تجسمی مشترک و مفاهیم موجود در دیوارنگاره های این بنا و نقاشی های سبک ناتورالیسم پرداخته است. به عنوان نتیجه، ساختار و مؤلفه های تجسمی این آثار کاملا منطبق بر الگوهای سبک ناتورالیسم هستند. با توجه به اینکه نگاره های مذکور به صورت سفارشی و با نظر کارفرمای عضو طبقه حاکم بر دیوار نقش بسته اند، اینگونه به نظر می رسد که مالکین این بنا نیز تحت تأثیر روح حاکم بر جامعه به شکل تقلیدی و بی کم و کاست و بدون درنظر گرفتن مفاهیم مستتر در این ساختار، (اصطلاحا به صورت کارت پستالی) نظر به برخی جریانات مرسوم در غرب از جمله ناتورالیسم داشته اند.
آموزش معماری در ایران و مشکلات پیش روی آن
حوزههای تخصصی:
آموزش معماری در ایران از ابتدا تا کنون با چالش ها و مشکلات عدیده ای روبه رو بوده است. آغاز آن با تهاجم فرهنگی از سوی غرب همراه بود و استادانی برآمده از دل آموزش های مکاتب غربی و تفکرات متفاوت با فرهنگ و اقلیم ایران آموزش معماری را به دست گرفتند و نتیجه اش در سیمای شهرهای ایران و معماری بناهای آن متجلی شد. این روند ادامه داشت تا اینکه یک توزیع برنامه واحد برای تمام دانشکده های معماری در نظر گرفته شد و آموزش معماری به سرتاسر و جای جای کشور ایران در انواع دانشکده های دولتی، غیردولتی، آزاد و آموزشگاه ها راه پیدا کرد. تعدد دانشکده ها و آموزشگاه ها بستری برای ایجاد فرصت و صد البته تهدید برای معماری شدند؛ به طوری که بسیاری از معضلات به وجود آمده در معماری و شهرسازی ایران معاصر ریشه در آموزش این رشته ها دارد. پژوهش پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی سعی داشته تا تاریخچه ای از روند آموزش معماری در ایران و مشکلات پیش روی آن را در زمان حاضر مشخص نماید و در انتها راهکارهای لازم را جهت برطرف نمودن موانع و مشکلات ارائه نماید. روش جمع آوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانه ای با کمک بررسی منابع موجود و مصاحبه های انجام شده با افراد برجسته در حوزه آموزش معماری انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که مشکلات آموزش معماری در ایران مربوط به یک حوزه یا یک مسئول خاص نمی شود و برای رفع مشکلات آموزش معماری باید همه برنامه ریزان، نظام مهندسی، اساتید و دانشجویان اقدام کنند.
فضای زبان؛ (زبان به مثابه عاملی تعیین کننده در تعریف و ادراک فضا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: زبان محور بودن مفهوم فضا، کاربرد و ادراک آن را به عنوان یک مفهوم کلیدی در شهرسازی و معماری، گاهی با کژفهمی همراه کرده است. پیوند بین دو مضمون فضا و زبان آن ها را به عنوان مفاهیم بنیادین در شناخت و تفسیر شهرها تبدیل کرده و ادراک یکی بدون دیگری ممکن نیست. نقد گفتمان مسلط در باب فضا، در رشته هایی چون شهرسازی که فضا را عموماً به عنوان یک مفهوم فیزیکی مورد استفاده قرار داده اند، و همچنین مطالعه پدیدارشناسانه دو مفهوم مورد اشاره می تواند به تبیین کاربردی مفهوم فضا کمک نماید. هدف: مقاله حاضر با هدف ریشه یابی زمینه های ادراک در نظریات مختلف فضا و همچنین تعریف زبان به عنوان اصلی ترین عامل در فرایند ادراک و تجربه فضا، تدوین شده است. همچنین بررسی و نقد ارتباط متقابل بین فضا و زبان از اهداف این مقاله است. روش: مطالعات انجام شده مبتنی بر ساختاری مرکب از دو روش «تحلیل انتقادی گفتمان» و «پدیدارشناسانه هرمنوتیک» است. یافته ها: به نظر می رسد ساختار جدایی ناپذیر دو مفهوم فضا و زبان، پیدایش و کاربرد نومفهمومی تحت عنوان «فضای زبان» را ایجاب می کند؛ این مفهوم فضا و تفاسیر مختلف تبیین شده درباره آن را که حاصل تجربه زیسته آدمیان در سکونتگاه های انسانی مختلف و به خصوص شهرها است، اکیداً وابسته به زبان و اندیشه، فرهنگ، هویت، سبک زندگی، معانی، نشانه شناسی و مراودات رایج در زبان های مختلف دانسته و ریشه تفاوت در ادراک فضا را ناشی از همین تفاوت های زبانی می داند. نتیجه: تعریف سنتی فضا به عنوان مجموعه ای از عناصر فیزیکی که به شکلی خاص در کنار هم استقرار یافته اند با ماهیت فضای زیست تناسبی ندارد. فضا شبکه ای پیچیده از عناصر فیزیکی و عوامل غیرمادی است. زبان به عنوان عامل و حامل تفکر، و به نمایش گذارنده جهان، تنها وسیله ای است که می تواند فضای واقعی را وانمود نماید؛ لذا زبان ابزارِ درک فضا نیست، بلکه خود فضاست.
شاخص های به کارگیری ظرفیت میراث فرهنگی برای توسعه پایدار اقتصاد محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
195 - 211
حوزههای تخصصی:
اقتصاد فرهنگ، میراث را به عنوان شکلی از سرمایه می بیند که قابلیت ایجاد چرخه اقتصادی و تولید درآمد دارد. این رویکرد قالب جدیدی است که موضوع میراث فرهنگی را در جایگاهی مهم از ملاحظات و تفکر سرمایه گذاری قرار می دهد؛ اگرچه در کشور ما این موضوع مورد غفلت واقع شده و پیامد آن بار روزافزون حفاظت از میراث برای دولت و انفعال جامعه محلی در برابر آثار تاریخی بوده است. بر این اساس، هدف این مقاله ارائه شاخص هایی است که بتواند ظرفیت توسعه ای میراث فرهنگی در اقتصاد محلی را نشان دهد. در این راستا با رویکرد تفسیری و تکنیک تحلیل محتوای کیفی، پنج شاخص باززنده سازی شهری، فرصت های سرمایه گذاری، صنایع خلاق و فرهنگی، گردشگری و ایجاد اشتغال معرفی شده اند. این شاخص ها بر مبنای مطالعه متون و اسناد بین المللی و نظریات مطرح در این حوزه، به مؤلفه های خردتری تقسیم می شوند که راهکارهای تأثیرگذاری میراث برای توسعه اقتصادی پایدار را به دست می دهند. شاخص های معرفی شده در مواجهه با هر اثر میراثی و محدوده پیرامونی اش بر مبنای توجه به اصول بنیادین حفاظت، مناسب سازی شده و مورد بازنگری قرار خواهد گرفت. پژوهش حاضر نشان می دهد ادغام حساس میراث فرهنگی در راهبردها و اقدامات توسعه ای، راهی مناسب برای استفاده متنوع و عاقلانه از میراث است. بر این اساس حفاظت از میراث فرهنگی، دیگر یک اقدام نخبه گرا تلقی نمی شود بلکه به عنوان یک شریک پیشرو و نیروی محرکه توسعه به حساب می آید. به کارگیری این شاخص ها برای سیاست گزاران و ذی نفعان میراث فرهنگی مفید خواهد بود.
تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی شمال غرب دریاچه ارومیه در دوره مس و سنگ بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمال غرب دریاچه ارومیه که هفت شهرستانِ سلماس، خوی، چایپاره، چالدران، شوط، پلدشت و ماکو را شامل می شود؛ در کرانه جنوبی رودخانه ارس واقع شده است. این منطقه به سبب شرایط جغرافیایی و مسیر ارتباطی مابین قفقاز جنوبی، شرق آناتولی، فلات مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه و همچنین ظرفیت های زیست محیطی مناسب و مطلوب، زمینه ساز حضور جوامع انسانی در ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی بوده است. باوجوداینکه از قرن 19 میلادی به بعد حوضه جنوبی دریاچه ارومیه موردتوجه مطالعات باستان شناسی واقع شده، اما بخش شمالی آن که از توانمندی ها و قابلیت های بسزایی برخوردار است، چندان موردمطالعه قرار نگرفته و فقدان پژوهش های علمی و روشمند دوران پیش ازتاریخ به ویژه دوره مس و سنگ در این پهنه فرهنگی بسیار محسوس است. با عنایت به اینکه مجموعه عوامل زیست محیطی نقش مهمی در شکل دهی و توزیع مکانی استقرارهای جوامع بشری در ادوار مختلف فرهنگی دارند، به نظر می رسد برهم کنش های انسان با محیط زیستِ پیرامون در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه یک چشم انداز متمایز را به دنبال داشته است. پژوهش حاضر برای نخستین بار به تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی 21 سکونتگاه مس و سنگ در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه که تاریخ نسبی از آغاز هزاره پنجم تا پایان هزاره چهارم ق. م دارند، می پردازد. مهم ترین پرسش اصلی پژوهش این است که عوامل زیست محیطی چه نقش و تأثیری بر شکل گیری، نحوه پراکنش و برهم کنش فرهنگی استقرارگاه های دوره مس و سنگ در شمال غرب حوضه دریاچه ارومیه داشته اند؟ در این خصوص عوامل محیطی مانند: ارتفاع از سطح دریا، آب وهوا، منابع آب، خاک ها، راه ها، جهت و میزان شیب زمین در ارتباط با 21 استقرار مس و سنگ با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) تحلیل شد و نتایج پژوهش نشان داد که اساسی ترین عوامل محیطی در شکل گیری و برهم کنش فرهنگی زیستگاه های دوره مس و سنگ در این حوضه، سه عامل «دسترسی به منابع آب دائمی»، «کد ارتفاعی» و «راه های ارتباطی» است و این سه عامل، وابستگی استقرارها را به منابع آب به صورت خطی، وابستگی به پهنه دشت جهت کشاورزی و وابستگی به معابر مواصلاتی را جهت مبادلات تجاری، نشان می دهد.
ارزیابی پیامدهای مداخلات کلان مقیاس شهری در بافت تاریخی با تأکید بر اثرات اقتصادی (نمونه موردی: بافت حوزه بلافصل مجموعه صاحب الامر شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتصاد از مهم ترین عوامل مؤثر بر سرزندگی و ادامه حیات بافت های تاریخی است. کم توجهی به بافت تاریخی شهر عواقبی چون کاهش تمایل به سرمایه گذاری و فرسودگی را به دنبال دارد. نحوه مواجهه با بافت تاریخی و اجرای پروژه های شهری با اقتصاد بافت رابطه متقابل دارد و یکی از نمودهای تأثیر آن، قیمت اراضی است که نشان دهنده خصوصیاتی چون ارزش اجتماعی و اقتصادی یک بافت شهری می باشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی پیامدهای برنامه ریزی و طرح های شهری بر حوزه بلافصل مجموعه صاحب الامر تبریز به عنوان نمونه ای از بافت تاریخی، به صورت مؤکد چگونگی تأثیر اقتصادی پروژه های شهری بر این محدوده را بررسی نموده است. مجموعه صاحب الامر بخشی از ارسن صاحب آباد در هسته کهن شهر است. صاحب آباد از ارسن های مهم و ارزشمند معماری و شهرسازی ایران به لحاظ قدمت، الگو و ساختار فضایی و کالبدی می باشد که طی سیر تحولات تاریخی شهر شکل گرفته و تطور یافته و با وجود برخورداری از ارزش تاریخی به مرور زمان دچار افول شده است. در این پژوهش از روش تحقیق ترکیبی کمی و کیفی استفاده شده است و داده های کمی مرتبط با قیمت اراضی شهری در محدوده مطالعاتی، در بازه زمانی سال های 1371 تا 1393 خورشیدی جمع آوری و تحلیل گردید. همچنین به صورت همزمان داده های کیفی مرتبط با مؤلفه عملکردی یعنی کاربری اراضی و فعالیت واحدهای عملکردی، داده های مرتبط با مؤلفه کالبدی فضایی و اشکال و الگوی مالکیت به عنوان یکی دیگر از نمودهای اقتصادی، از طریق مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد شهری و داده های تصویری همچون طرح توسعه و عمران شهر تبریز و عکس های هوایی محدوده مطالعاتی و همچنین مشاهدات و مطالعات میدانی و با استفاده از استنباط، تحلیل و تفسیر گردید. نتایج نشان می دهد که اجرای پروژه های توسعه ای کلان مقیاس در بافت تاریخی منجر به افزایش اختلاف قیمت بین املاک مسکونی و تجاری و کاهش ارزش سکونت در بافت شده است. همچنین اجرای چنین پروژه هایی در محدوده مطالعاتی، باعث از بین رفتن هم پیوندی بافت شده و عدم موفقیت آن ها در جذب سرمایه و فعالیت اقتصادی، رکود اقتصادی در بافت تاریخی را تشدید کرده است.
ابعاد و معیارهای طراحی شهری انسان مدار با تأکید بر کیفیات محیطی فضاهای شهری (نمونه موردی: مرکز تجریش تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
44-21
حوزههای تخصصی:
اهداف : هدف این نوشتار، تبیین جایگاه انسان در طراحی شهری و ابعاد و کیفیت های طراحی شهری انسان مدار و ارزیابی آن در محدوده میدان تجریش تهران است روش ها : این پژوهش با رویکرد کمی و کیفی و روش تحقیق توصیفی و تحلیلی و پژوهش میدانی است که در بخش های نظری و میدانی، با کاربست شیوه های مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، توزیع پرسشنامه و تحلیل آماری و کیفی آن و برداشت های میدانی انجام شده است. یافته ها : طراحی شهری دانش، هنر و حرفه ای است که ساماندهی کیفیات محیطی عرصه های شهری و همگانی بیرونی موضوع آن است. این رشته می تواند تمایلات و رویکردهای متفاوتی را در ابعاد فنی، سیاسی، مدیریتی، علمی، اجتماعی داشته باشد. جایگاه انسان در هرکدام از رویکردهای طراحی شهری می تواند بسته به مبانی آن رویکرد متنوع باشد. رویکرد مدرنیستی به انسان، شهر و طراحی شهری، جایگاه انسان را به پدیده ای فنی و جهان شمول بدون توجه به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و زمینه های بومی تقلیل داد. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش بیانگر آن است که طراحی شهری انسان مدار ، مطالعه و طراحی عرصه های عمومی و همگانی به منظور ارتقاء بخشیدن به کیفیت های محیطی به عنوان محملی برای کمک به شکوفایی انسان هاست و کیفیت های آن برای کاربست در برنامه ریزی و طراحی شهری عبارتند از: هویت و خوانایی، پایداری زیست محیطی، پایداری اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی، ایمنی و امنیت، کارایی و تنوع، پیاده مداری و سهولت دسترسی، پیوستگی و یکپارچگی، تناسبات و مقیاس انسانی، آزادی، انعطاف پذیری ، سرزندگی، جذابیت و غنای حسی، عدالت. در نمونه مورد مطالعه، مرکز تجریش تهران، با زمینه های ارزشمند طبیعی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، مسائل و مشکلات متعددی به ویژه در حوزه فضایی و ترافیکی داراست. تحلیل این محدوده، با تکنیک سوات و کیفیت های مذکور می تواند به خلق فضاهای شهری و محیط زیست انسان مدار منتهی شود.
چگونگی تأثیر پذیری تزیینات معماری اسلامی ایران از مفاهیم تشبیه و تنزیه در قرن سوم و چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
428 - 444
حوزههای تخصصی:
باورها و اعتقادات عامل اساسی در صورت بخشی به معماری به شمار می رود. تشبیه و تنزیه یکی از پیچیده ترین آموزه های کلامی است که از دیرباز متفکران اسلامی را به خود مشغول کرده است. تزیینات معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقش ها و نگارها، فرامی خواند و از سویی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی و دینی پوشیده در مفاهیم نقش ها می گشودند. روش تحقیق در این پژوهش کیفی است و کوشش می شود که با استفاده از روش توصیفی، تحلیلی – تطبیقی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای از جمله جمع آوری و جمع بندی اسناد و اطلاعات در مرحله توصیفی و در قسمت تحلیل با استفاده از شیوه های مطالعه تحلیلی و تطبیقی داده ها به حصول نتیجه برسد. یافته های پژوهش حاکی از این است معماری اسلامی ایران در ادوار تاریخی گوناگون، به تشبیه و تنزیه نزدیک شده یا از آن فاصله گرفته است. معماران با استفاده از عناصر انتزاعی و ایجاد بافت های گوناگون هندسی و نقوش اسلیمی و به کمک رنگ و ایجاد ابداع و تنوع در ساختار کلی ضمن برخورداری از زیبایی های مادی، فضایی رها از زمان و مکان ابدی خلق کرده اند. اهداف پژوهش: 1.بررسی نمود صفت تشبیه به صورت این جهانی موضوع و نمود صفت تنزیه به صورت آن جهانی (مینوی). 2.بررسی تنزیه و تشبیه در بناهای قرن سوم تا ششم هجری. سؤالات پژوهش: 1.تشبیه و تنزیه چگونه در تزیینات معماری نمود پیدا می کنند؟ 2.تزئینات معماری بناهای قرن سوم تا ششم هجری اسلامی به چه میزان تحت تأثیر تشبیه و تنزیه قرار گرفته اند؟
گزارش مقدماتی کاوش باستان شناختی محوطه کبود - مُدَوَّر مراغه (آذربایجان شرقی، ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
81-62
حوزههای تخصصی:
مراغه از لحاظ پیشینه، یکی از شهرهای کهن آذربایجان ایران است . با این حال از نظر باستان شناختی مورد بی توجهی قرار گرفته و اطلاعات موجود درباره پیشینه استقرار در بافت آن بسیار محدود است. شواهد باستان شناختی به دست آمده از اطراف شهر مراغه، وجود آثاری از دوره های مختلف فرهنگی (پارینه سنگی قدیم و میانی تا اسلامی) را نشان می دهد. بر همین اساس نتایج کاوش های باستان شناختی در بافت تاریخی مراغه نیز، می تواند اطلاعات باارزشی از پیشینه استقرار، توسعه و گسترش کالبدی آن در دوره های مختلف داشته باشد. پژوهش حاضر نتایج فصل دوم کاوش باستان شناختی محوطه کبود - مدور است. در این پژوهش نگارندگان بر اساس نتایج حاصل از یک فصل کاوش باستان شناختی و با تکیه بر منابع مکتوب دوران اسلامی و به روش توصیفی - تطبیقی و تحلیلی - تاریخی به دنبال پاسخ به پرسش های زیر هستند: ۱- بر اساس نتایج کاوش باستان شناختی، پیشینه استقرار در این محوطه به چه دورانی باز می گردد؟ ۲- مهم ترین یافته های فرهنگی به دست آمده از کاوش باستان شناختی محوطه کبود - مدور چیست و این داده ها تا چه اندازه قابل انطباق با منابع مکتوب است؟ نتایج کاوش ترانشه ها مشخص کرد در این محوطه، شواهدی از استقرار دائم (احتمالاً اشکانی) تا معاصر وجود دارد. همچنین مطالعه تطبیقی داده های کاوش با توصیفات منابع مکتوب دوران اسلامی، نشان می دهد که این محدوده در دوران سلجوقی با عنوان قسمتی از محله «قُضات» شناخته می شد و دارای بناهایی چون مدرسه، مسجد و مقابر اتابکان سلجوقی به خصوص مقبره مستر شد بالله خلیفه عباسی بوده است. نتایج دیگر پژوهش نشان می دهد که تعداد برج مقبره ها در این محدوده ۵ عدد بوده که قابل انطباق با موقعیت پنج گنبدان اشاره شده در منابع مکتوب است.
بازنگری معیارهای مطلوبیت خیابان های شهری تهران از دیدگاه شهروندان (مطالعه موردی: خیابان ولیعصرعج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
61-76
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله، مطالعه عوامل و معیارهای مطلوبیت خیابان شهری و توقعات موردنظر شهروندان از آن است. مسئله تحقیق ناظر به عدم شناخت دقیق مولفه های مطلوبیت خیابان شهری در سکانس های مختلف آن است. گزاره نظری پژوهش این است که وجود کیفیت در مولفه های کالبدی، فضایی، معنایی-نمادین و فعالیتی- اجتماعی منجر به ایجاد سرزندگی، خاطره انگیزی، ایمنی و انعطاف پذیری به عنوان ابعاد توقعات شهروندان از خیابان شهری می شوند. روش تحقیق مقاله شامل روش های توصیفی تحلیلی و پیمایش می باشد. شیوه گردآوری داده ها مصاحبه با ابزار پرسشنامه باز و نیمه ساختار یافته است. جامعه آماری شهروندان سه سکانس از خیابان ولیعصرعج می باشد. نتایج تحقیق نشان دهنده این است که سرزندگی، خاطره انگیزی نقش بسزایی در برآورده شدن توقعات شهروندان از خیابان شهری دارند. دو بعد انعطاف پذیری و ایمنی نقش کمتری از این دو بعد دیگر دارند. نزدیک بودن میزان اهمیت چهار مولفه منجر به مطلوبیت بیشتر می شود. برای مطلوبیت خیابان شهری، نقش مولفه های کالبدی، فضایی، معنایی و فعالیتی با توجه به ماهیت سکانس خیابان بسیار متفاوت است ولی موثربودن هر چهار مولفه در ایجاد مطلوبیت و ساختن شخصیت منحصر بفرد خیابان بسیار حائز اهمیت است. مولفه های کالبدی و فضایی به سرزندگی و ایمنی بیشتر و مولفه های معنایی و فعالیتی به خاطره انگیزی و انعطاف پذیری بیشتر منجر می شوند.
شناسایی ساختار بصری نشانه های لوزی شکل در خطوط ایلامی بر دست بافته های معاصر ایرانی با تأکید بر نظریه تطورگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دست بافته های ایرانی گنجینه ای از نقوش کهن این سرزمین را در بر می گیرد؛ نقوشی که طی قرن ها تداوم یافته اند و تحولات آن ها در طول تاریخ، قابل بررسی است. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که نشانه های هندسی لوزی شکل در خطوط کهن ایرانی کدام اند و بازخوانی نمودهای مشابه آن ها در دست بافته های معاصر ایران چگونه ممکن می گردد. در مراحل نگارش این پژوهش، هدف تحقیق، تحلیل سیر تطوری نشانه های خطی بر دست بافته های ایرانی با تأکید بر نظریه تطورگرایی از حوزه انسان شناسی هنر بوده است. با توجه به اهمیت شکل گیری ساختار نقش مایه های سنتی بر اساس کهن ترین نگارش های کهن ایرانی و نبود مطالعات تطبیقی میان کتیبه نگاری کهن ایرانی و نقوش دست بافته های ایرانی، هرگونه پژوهش در این زمینه ضروری به نظر می رسد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته و گردآوری مطالب از طریق مطالعات کتابخانه ای و اسنادی با بهره گیری از فیش برداری متنی و تحلیل تطبیقی تصاویر است. در نهایت داده های مورد نیاز به روش کیفی و با تکیه بر استدلال منطقی تحلیل می شود. بر اساس نتایج تحقیق، لوزی به عنوان یک نقش هندسی، اساس شکل گیری بسیاری از نشانه ها در خطوط کهن ایلامی است. تداوم حیات این نشان ها در دست بافته های معاصر ایرانی به چشم می خورد به شکلی که برخی از نقوش لوزی مانند بر دست بافته ها دقیقاً ساختار نشان های خطی را بازنمایی می کند و برخی با اندک تغییراتی همراه با جزئیات افزوده شده، نقوش دست بافته ها را تشکیل می دهد. تفاوت نشانه های خطی با نقوش دست بافته ها این است که نشانه های لوزی شکل در کتیبه ها بر اساس ساختار خط و زبان ایلامی چیدمان می شوند اما در بافته های معاصر ایرانی، این نقوش تحت قاعده تکرارهای متوالی یا تناوبی بر زمینه و حاشیه بافته، ظهور یافته اند یا تناسبات آن ها دستخوش تغییر شده است به شکلی که گاهی یک نشان خطی، طرح کلی بافته را تشکیل می دهد.
گاهنگاری مطلق و گوناگونی درون منطقه ای سنت سفالی دالما بر اساس تحلیل سفال منقوش تک رنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ یا «سنت سفالی دالما»، همچون بسیاری از سنت ها و فرهنگ های پیش ازتاریخِ دیگر در فلات ایران، بیش از هر چیز، با مجموعه سفالی آن شناخته می شود. برای اولین بار سنت سفالی دالما پس از شناسایی و معرفی آن از خود تپه دالما، در تپه B سه گابی تعیین هویت و شاخصه های آن معرفی شد. اصلی ترین ویژگی این سنت سفالی، یک دستی چشمگیر آن در منطقه زاگرس مرکزی و شمالی است. شواهد باستان شناختی گویای آن است که این یک دستی، نشانگر ارتباط فرهنگیِ محسوسی بین ساکنان دشت های میان کوهی زاگرس مرکزی و زاگرس شمالی طی هزاره پنجم ق م است. طی دو دهه اخیر با پژوهش های میدانی در زاگرس مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه با وجود اینکه شواهد بیشتری مبنی بر یکدستی فرهنگیِ این دو منطقه به دست آمده، ولی تفاوت هایی درون-منطقه ای نیز آشکار شده که تعیین آن ها می تواند در تعریف زیرحوزه های فرهنگی این سنت سفالی کارساز باشد. در کاوش محوطه نادعلی بیگِ سنقر و کلیایی شواهد سفالی بیشتری از تفاوت ها و شباهت های درون منطقه ای سنت سفالی دالما آشکار شد. اهمیت مجموعه سفالیِ نادعلی بیگ در مطالعات سنت سفالی دالما از این نظر است که برای اولین بار جایگاه گاه شناختیِ مطلقِ گونه های مختلف سفال دالما بر اساس هفت نمونه تاریخ رادیوکربن از این محوطه، قابل تعریف خواهد بود. بر اساس این تاریخ ها، می توان زمان پیدایی و ناپدید شدن گونه های مختلف سفال دالمایی را مشخص کرد و مبنایی برای تعیین بازه زمانی دیگر مجموعه های سفال دالمایی به دست داد. نتیجه کلی این پژوهش، که بر اساس تحلیل گونه شناختی سفال تک رنگ منقوش دالما به دست آمده، نشان می دهد که حوزه جغرافیایی بزرگی که سنت سفالی دالما در آن رایج بوده را می توان به دست کم چهار زیرحوزه زاگرس شمالی/ جنوب دریاچه ارومیه، کردستان، بیجار و ناحیه کنگاور یا شرق زاگرس مرکزی تقسیم کرد. همچنین، بر اساس توالی گاه شناختیِ مطلق مجموعه سفالی نادعلی بیگ، محدوده ای زمانی برای سفال تک رنگ منقوش دالما در این زیرحوزه ها پیشنهاد شده است.
تحلیلی بر بازنمود سبک زندگی اسلامی- ایرانی در معماری مجتمع های مسکونی (مورد مطالعه: نشیمن و پذیرایی در مجتمع های مسکونی شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی با دربرگرفتن تحولات اجتماعی و فرهنگی، اهمیت شایانی در زندگی روزمره ساکنان در عرصه معماری و مسکن دارد. مفهوم سکونت در فرهنگ اسلامی ایرانی به مثابه مکانی برای کسب آرامش- در کنار خانواده و یافتن خود فردی و جمعی با حصول ارتباط با خداوند و در زمینه طبیعت- بر اساس گزینش و انتخاب طریق جهت نیل به تعالی و اجتناب از تنزل است. مطالعه حاضر، با روش کیفی و رویکرد استقرایی انجام گرفته و جهت شکل دهی چارچوب مفهومی چگونگی بازنمود سبک زندگی اسلامی ایرانی در معماری، از نظریات اندیشمندان اسلامی استفاده شده و نظریه بوردیو به عنوان مدل تحقیق در نظر گرفته شده و در این راستا از نظریه مفهوم سازی داده بنیاد بهره گرفته شده است. بدین منظور، سبک زندگی تعداد سی خانوار ساکن در مجتمع های نوساز مسکونی در شهر تبریز، در بخش نشیمن و پذیرایی، توسط پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده، موردبررسی قرار داده شده است. یافته های تحقیق گویای عدم تطابق کامل طراحی نشیمن و پذیرایی با سبک زندگی ساکنان است و ناکارآمدی طراحی یا عدم انعطاف پذیری و تطابق تجهیز و طراحی فضا با نیاز افراد را سبب شده که به دلیل فقدان بررسی عمیق ارزش ها در بستر اجتماعی و فرهنگی این اتفاق صورت گرفته است. درصورتی که سبک زندگی ساکنان، نسبتاً مطابق با ارزش های اسلامی ایرانی در موارد تعلیم و تربیت اعضای خانواده در راستای الگوهای دینی، مدیریت بدن، کلیشه های جنسیتی است. اگرچه باورهای رایج، مشکلاتی چون تجمل گرایی را نیز ایجاد کرده است؛ و در رابطه با شکل گیری نهادها و تشکل ها و روابط همسایگی موانعی وجود دارد، ولی معماری نیز بستر حل این موانع را ایجاد نکرده است و افراد به صورت ناخودآگاه، یا با شرایط موجود کنار آمده اند و یا با ایجاد تغییرات داخلی سعی در برطرف نمودن آن کرده اند.
قدرت پدر، دوری وطن: تاملی بر فیلم «مینای شهر خاموش»، ساختۀ امیرشهاب رضویان
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
129 - 131
حوزههای تخصصی:
تعیین عوامل موثر بر ارتقاء “دلبستگی مکانی” ساکنین در مراکز محلات معاصر(مورد مطالعه: محله کوی اساتید شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
93 - 110
حوزههای تخصصی:
دلبستگی مکانی حاصل پیوند انسان ها با محیط اطرافشان است و با زندگی کردن افراد در محیط به وجود می آید. مراکز محلات شاخص ترین جزء محلات محسوب شده و نقش بسزایی در زنده نگه داشتن آن ها دارند. مرکز محله کوی اساتید شهر یزد با مسائلی از قبیل افول روابط اجتماعی و امنیت در پی کاهش حضور پذیری، از بین رفتن یکپارچگی فضایی و پایین آمدن دلبستگی مکانی ساکنین به آن روبه رو است. هدف این پژوهش تعیین عامل های مؤثر بر ارتقاء دلبستگی مکانی ساکنین و میزان شدت تأثیر هر یک از این عوامل می باشد. روش پژوهش از نوع روش پیمایشی و همبستگی بوده و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها و تعیین عامل های تعیین کننده از روش تحلیل عاملی اکتشافی بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که از میان عامل های مستخرج از 181 پرسشنامه، عوامل کالبدی- بصری (بار عاملی تجمعی 20/769)، ویژگی های فردی (بار عاملی تجمعی 36/645)، خاطرات و ارزش های شخصی و جمعی (بار عاملی تجمعی 45/760)، تسهیلات فضایی (بار عاملی تجمعی 54/184) و فاصله از مرکز محله (بار عاملی تجمعی 58/900) به ترتیب دارای بیشترین شدت تأثیر بر دلبستگی مکانی ساکنین کوی اساتید هستند.
جایگاه رفتار قلمروپایی در محیط های دانشگاهی جهت مطلوبیت تعاملات اجتماعی دانشجویان (بررسی نمونه موردی دانشگاه رجایی)
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
27 - 41
حوزههای تخصصی:
مطلوبیت تعاملات اجتماعی دانشجویان در کیفیت مندی فضاهای رسمی و غیررسمی دانشگاه شرطی اساسی است. هدف پژوهش حاضر پرداختن به رفتار قلمروپایی در فضای دانشگاه باتوجه به مفهوم مرزها جهت بهبود تعاملات اجتماعی دانشجویان می باشد.پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از نظر نوع داده ها ترکیبی (کمی و کیفی)، و روش تحقیق پیمایشی شامل دو قسمت الف) به منظور سنجش دیدگاه افراد، تدوین جدول هدف و محتوا با گردآوری داده ها ازمنابع مکتوب و مصاحبه نیمه ساختار یافته با اساتید روان شناسی و معماری ب) طراحی پرسش نامه تصویری باتوجه به این جدول و توزیع میان جامعه. متخصصان شامل 17 نفر از اساتید و جامعه آماری 45 نفر از دانشجویان معماری دانشگاه رجایی می باشند. داده ها به صورت ترکیبی از سه روش مصاحبه، مشاهده و پرسش نامه گردآوری شدند. جامعه آماری شامل دانشجویان معماری دانشگاه رجایی با نمونه گیری تصادفی خوشه ای است. پس از طبقه بندی اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس، به بررسی و تحلیل آنها پرداخته شده و مرزهای مطلوب از نظر دانشجویان با آزمون تی تست استخراج گردید. یافته های این پژوهش نشان می دهد که دانشجویان مرزهای میانه را برای محرمیت فضایی در حضور فردی و گردهمایی های دوستانه مطلوب تر می دانند.
بهره گیری از دیوارنگاری در جه ت ارتق ای کیفی فضاهای عمومی شهری بر پایه ترجیحات مردمی (نمونه موردی: شهر قزوین)
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
85 - 108
حوزههای تخصصی:
هنرهای عمومی یکی از کم هزینه ترین، و در عین حال مؤثرترین ابزارها برای خلق و ارتقای کیفی فضاهای شهری است. همچنین در جوامع دموکراتیک امروز هنرهای عمومی از جنبه سفارشی و زیبایی شناختی صرف فاصله گرفته است و در کنار تحولات فناورانه موجود، به عنوان ابزاری مهم برای ارتقای کیفیت فضاهای شهری مود توجه قرار دارند. در این بین، دیوارنگاره ها یکی از ملموس ترین انواع هنری عمومی است که در چرخه ای دیالکتیکی، از تمایلات و ترجیحات مردمی، یا حداقل قشر روشن فکر، اثر گرفته و در طول زمان بر ادراک و ارزش های فرهنگی آنها اثر می گذارد. هدف این پژوهش که کشف ترجیحات مردمی در حوزه دیوارنگاره های شهری و استفاده از آن برای تدوین یک چارچوب اولیه طراحی شهری برای دیوارنگاری ها در شهر قزوین است؛ را می توان ذیل رویکردهای قدرتمند مشارکتی به طراحی و ساماندهی فضاهای عمومی در شهرسازی امروز قلمداد کرد. مقاله حاضر مبتنی بر رویکردی تحلیلی-تجویزی، از روش های جمع آوری اطلاعات بر پایه مطالعات اسنادی، پیمایش میدانی و مصاحبه بهره می گیرد و می کوشد در سه گام به مرور مبانی نظری متأخر پیرامون دیوارنگاری، اخذ ترجیحات شهروندان قزوینی و در نهایت تفسیر داده ها و ارائه تجویزی راهبردی بپردازد. یافته های پژوهش بر مبنای ترجیحات مردمی نشان می دهد شهروندان قزوینی از حیث موضوع و محتوا، به گونه های طبیعت محور و حماسی- اساطیری و از حیث سبک و طرح به کاشی نگاری و دیوارنگاری های نورپردازانه تمایل دارند. هم چنین بر پایه توجه توأمان به کاستی ها و قابلیت های موجود چارچوبی راهبردی برای اقدام تدوین شده که مشتمل بر اهداف کلان سه گانه، شاخص های یازده گانه و راهبردهایی برای خلق فضاهای شهری مطلوب تر با استفاده از دیوارنگاری در قزوین است.
Explaining the Cognitive Aspects of Elderly's Space Perception in Architecture based on Age, Gender and Length of Residence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۱, Issue ۴ - Serial Number ۴۲, Autumn ۲۰۲۱
51 - 64
حوزههای تخصصی:
Space perception is the firs t s tep towards recognizing and communicating with the environment. Despite similar perception sys tems in human beings, the perception of surroundings is different from person to person. Therefore, different perceptions of similar objective spaces can result from several factors, and only one influential factor cannot determine the perceived subject. This s tudy seeks to identify cognitive aspects of different areas of the elderly perception in architecture and determine the cognitive characteris tics of independent elderly residents in Shahrak-e-Gharb of Tehran to obtain primary data and their perceptual, cognitive characteris tics using cognitive maps. This is a theoretical-applied s tudy with a qualitative-quantitative method. The library method was used for data collection, field observation to measure the s tatus quo, and interview and cognitive maps technique to collect research data. The sample size of 38 persons was calculated using the Cochran formula. According to the findings, the average perceived cognitive paths of the men group were higher than that of women, and the average perceived cognitive places of the women group were higher than that of men. Aging and length of residence do not affect the number of perceived elements. As aging occurs, the number of perceived places decreases, and the number of perceived paths increases. Mos t recognized spaces in cognitive maps represent a place for people's memories. So, cognitive spaces should be improved before the cognitive abilities of the elderly decline.