فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۶۱ تا ۴٬۷۸۰ مورد از کل ۲۹٬۴۰۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
ورود صنعت چاپ به ایران و هند سبب شد تا در کنار اشاعه زبان و ادب فارسی، تبادلات فرهنگی و هنری این دو سرزمین بیش از پیش گسترش پیدا کند. بدین ترتیب تصاویر کتاب های چاپ سنگی، رسانه بصری جدیدی را در اختیار هنرمندان قرار داد تا بتوانند در کنار مصورسازی متن های فاخر ادبیات فارسی، تحولات و تغییرات اجتماعی را نیز بازتاب دهند. اولین شاهنامه چاپ سنگی در بمبئی و به سال 1262ق. (1846م.) به طبع رسید و تنها پنج سال بعد، تصاویر و متن این شاهنامه، به عنوان الگویی برای چاپ نخستین شاهنامه در تهران 1267ق. (1850م.) مورد استفاده قرار گرفت. این اثر که به دست علی قلی خوئی، تصویرگر مبدع دوره قاجار، مصور شده بود، از بسیاری جهات مشابه چاپ نخست هند است. با این حال هنرمند ایرانی، در موارد فراوانی تلاش کرده تا ویژگی های کار خود و جامعه قاجاری را در تصاویر منعکس کند و جامه ایرانی بر تصاویر هندی بپوشاند. این تحقیق از لحاظ رویکرد، کیفی است و از منظر هدف، کاربردی طبقه بندی می شود، با هدف مطالعه بصری سرپوش در تصاویر دو شاهنامه چاپ سنگی در هند و ایران انجام شده است و در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که هنرمند تصویرگر شاهنامه 1265-1267ق. (طهران) در تصاویر خود برای شاهنامهاش چه تغییراتی را در جزییات و فرم سرپوش ها به نسبت تصاویر نخستین شاهنامه چاپ هند، ایجاد کرده و در زمینه طراحی چه ابداعاتی انجام داده است؟ حاصل این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، نشان دهنده شناخت و احاطه هنرمند نسبت به موارد استفاده سرپوش ها و به کارگیری انواع آن ها برای تفکیک اشخاص در طبقات مختلف اجتماعی است. در حالی که تنوع بالای سرپوش ها در مجالس شاهنامه علی قلی و دقت در ترسیم جزییات، کار علی قلی را به لحاظ هنری از هنرمند بمبئی متمایز می کند، این تغییرات، سبب شده معرفی بهتری از شخصیت های داستان در تصاویر صورت پذیرد.
بررسی نقوش هندسی دوبعدی از نوع گره چینی و روش های دیگر رمزدار بر روی سطوح کاشی کاری های باستانی و تطبیق آن با نقوش شبکه های سه بعدی در آرایش یابی های اتم ها در مواد جامد بلورین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر و فنون کاشی کاری رنگارنگ در گنبدها، کتیبه ها، مناره های مساجد، بناها و آثار تاریخی به جامانده از دوران باستان، سند ارزشمند و مهمی در تزئینات معماری قدیمی ایران است. ریاضی دانان، طراحان و مجریان باستان، از روش های هندسی گره چینی، یزدی بندی، مقرنس و روش های دیگر، با استفاده از چید مان هندسی توسط اشکال مربع، مربع مورب، لوزی و روش های دیگر نظیر «هم نسبتی مربع با دایره» با اصطلاح «ماندالا» استفاده نموده اند. شناسایی و تولید واحدهای اولیه نقوش «نقش مایه ها» از قرن ها پیش آغاز شده و شامل واحدهای هندسی در دو بعد است. این نقوش در دوران مختلف تاریخی، توسط هندسه دانان و طراحان تکامل یافته است. این موضوع مشخص است که قوانین ریاضی – هندسی در همه دوران گذشته در نقوش ثابت باقی مانده است. این بدان معنی است که قوانین قرینه سازی، دارای یک منشأ اصلی هستند، به طوری که در دوران مختلف تاریخی هم دارای شکلی ثابت بوده اند. از طرفی هم ترازی، تعادل و تقارن، لازم و ملزوم یکدیگرند. هندسه در دوران باستان برای اندازه گیری سطوح ساختمان ها و زمین های کشاورزی مورداستفاده قرار گرفته است. در ترتیب نقش های منظم، از نقطه، پاره خط، زاویه، دایره، مربع و مثلث در تولید نقوش دوبعدی استفاده شده است. در این پژوهش، ضمن بررسی نقوش هندسی کاشی کاری های باستانی، با استفاده از روش های تصویری دوبعدی و تطبیق آن با دانش تقارنی مورداستفاده در ساختار مواد جامد کریستالین شامل نقش بندی اتم ها در شبکه سه بعدی و دوبعدی و تک بعدی اتم ها، مشخص شد که هر دو نوع آرایش یابی ها، از قوانین و دانش اصلی تقارنی پیروی می کنند.
بررسی و تحلیل مشخصه های کالبدی-عملکردی در مسکن روستایی (نمونه موردی: روستای گرمن شاهرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
223 - 241
حوزههای تخصصی:
مسکن روستایی به خصوص در گذشته نمادی از هویت و بیانگر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اقلیمی این مرز و بوم بوده است. اما امروزه تحولات گسترده ای در معماری مسکن روستایی ایجاد شده است، به نحوی که اکثر خانه های روستایی جدید متناسب با شرایط بستر اقلیمی، زیستی و سبک زندگی روستایی نیستند. در این میان معماری مسکن روستایی قدیم واجد شاخص های ارزنده ای است که می تواند پس از شناسایی و تحلیل، در مسکن جدید مورد بهره برداری قرار گیرد. از این رو هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل مشخصه های کالبدی-عملکردی در مسکن روستایی است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی-تحلیلی است. بدین منظور پس از مطالعه منابع کتابخانه ای در حوزه مسکن روستایی، ابتدا عوامل موثر در شکل گیری مسکن روستایی مشخص شده و سپس به وسیله مطالعات میدانی، روستای گرمن شاهرود به عنوان نمونه مطالعاتی مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه پنج نمونه شاخص مسکن روستای گرمن معرفی شده و سپس مشخصه های کالبدی-عملکردی در ریزفضاها و اجزای معماری این نمونه ها تحلیل گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد عوامل اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی-معیشتی و محیطی-اقلیمی در شکل گیری مسکن روستایی موثر است. در روستای گرمن، عوامل اجتماعی-فرهنگی در باور فرهنگی مردم و گرایش آنها به ساده زیستی، موثر بوده و سبب شده، فرم کلی و نمای خانه ها ساده شکل بگیرد. همچنین به دلیل اعتقاد مردم به محرمیت، سلسله مراتب عمومی، نیمه عمومی و خصوصی از طریق تعریف دالان ورودی و یا تعریف مجزای بخش بیرونی و اندرونی ایجاد شده است. عوامل اقتصادی-معیشتی در مساحت و تعداد ریزفضاهای توده، حیاط و ورودی تاثیرگذار بوده و در حوزه معیشتی، قف خانه (اتاق قرارگیری چرخ نخ ریسی) از ریزفضاهای خاص مسکن روستای گرمن بوده است. همچنین عوامل محیطی-اقلیمی نیز در انتخاب مصالح بوم آورد، جهت گیری بنا و میزان بازشوها موثر بوده است. در نهایت با تحلیل نمونه های شاخص مسکن روستای گرمن، توصیه های طراحی، در قالب چارچوبی کالبدی-عملکردی تبیین گردید که با محیط اقلیمی روستا و نظام اجتماعی و اقتصادی روستاییان هماهنگ بوده و می تواند پایه طراحی مسکن معاصر در روستای گرمن باشد. همچنین این شیوه تحلیل در مشخصه های کالبدی-فضایی مسکن روستایی، می تواند با تبیین توصیه های طراحی، در ساخت و سازهای جدید روستاهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد.
تبیین بنیان های آموزشی سنتی معماری در ایران بر پایه فتوت نامه ها با تأکید بر فتوت نامه بنایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
379-364
حوزههای تخصصی:
بن مایه هر معماری سنتی، بی تردید نشان از بنیان های آموزشی و تربیت معماران آن است؛ خصوصا معماری سنتی ایران در دوره اسلامی، گنجینه گران بهایی است که مبین وجود دانش غنی معماری در میان آنهاست. فتوت نامه (های) صنفی که در این نظام آموزشی تهیه شده اند، رساله یا کتابی بوده است که به منظور تربیت صنعتگران و هنرمندان در باب منش، عقاید، قوانین و آداب آن صنف و پیشه نوشته شده است و بی گمان (این فتوت نامه ها) بخش عظیمی از روش آموزش صناعات کاربردی در دوره اسلامی را نشان می دهد. هدف از این پژوهش، تبیین بنیان های آموزشی سنتی معماری ایران با تأکید بر فتوت نامه بنایان است که در حیطه سه بنیان آموزشی توانش، دانش و بینش انجام شده است؛ بنابراین این تحقیق در واکاوی متون تاریخی در جست وجوی پاسخ به این پرسش است که چگونه فتوت نامه ها با تأکید بر فتوت نامه بنایان بنیان های آموزش سنتی معماری در ایران را در سه حوزه توانش، دانش و بینش تبیین می سازند؟ این پژوهش از نظر هدف یک پژوهش بنیادی است و از لحاظ نوع، پژوهشی کیفی است که با رویکردی تفسیری-تاریخی بر پایه متون و اسناد تاریخی انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در حوزه بنیان توانش (شاگرد)، ورود به صناعت معماری ضمن سلامت جسمی و عقلی مستلزم داشتن اهلیت و متخلق به صفات پسندیده است و در حوزه بنیان دانش (افزایی)، تعلیم و تعلم بر پایه رابطه استاد- شاگردی بوده و انتقال تمامی مهارت ها در محضر استاد بوده که متعلم، در همان حین تعلیم عملی، آموزش معماری می دیده است و مدارج حرفه ای را (در صورت احراز شرایط) نیز طی می کرد و همچنین در حوزه بنیان بینش (معرفت) بخشی، استاد معماری مجهز به حکمت و مهارت است که در خلال آموزش تکنیک و مهارت به شاگرد، با تأکید بر حضور قلب و تقدس عمل به تربیت نفس شاگرد نیز همت می گمارد.
تأملی در ساختارشناسی جقه های سلطنتی قاجاری موجود در گنجینه جواهرات ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر قاجار با توجه به تعاملات اجتماعی-سیاسی جواهرات و زیورآلات بسیار باشکوه و گران قیمتی در بین حکومت ها ساخته و تبادل می شد. بنابراین در طول تاریخ شاهنشاهی گنجینه های پر عظمتی از جواهرات جمع آوری شده که هر کدام در محلی نگهداری می شود. در این میان گنجینه ی جواهرات ملی یکی از جامع ترین مجموعه های نگهداری زیورآلات گران قیمت در طول تاریخ است. هدف از این پژوهش معرفی، شناسایی و بررسی ساختار آرایه های تزئینی و مطالعه ی وجوه مختلف هنری جقه های سلطنتی قاجار در این مجموعه است. در واقع این پژوهش جهت پاسخگویی به این سوال اساسی انجام یافته است که ساختار و ویژگی های بصری جقه های سلطنتی قاجاری گنجینه جواهرات ملی ایران چیست؟ این پژوهش از نوع کاربردی می باشد و با روش توصیفی–تحلیلی انجام شده است، شیوه گردآوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای و از منابع و اسناد معتبر صورت گرفته است. برآیند پژوهش نشان داد: جقه ها بر اساس ساختار بصری بر سه وجه، قابل تقسیم بندی هستند: بخش فوقانی(شقه)، بخش میانی و بخش تحتانی(ساقه). فرم نمونه های مطالعاتی برگرفته از طبیعت بوده و از نقوش گیاهی، حیوانی، انتزاعی و در مواردی از نقوش هندسی و عناصر نوشتاری در تزئین جقه ها استفاده شده است؛ اگر چه بیشترین تزئینات مربوط به نقوش گیاهی می باشد. فرم بیشتر جقه ها به فرم بته شباهت دارند و دارای شقه(بخش فوقانی)هستند. اصلی ترین مؤلفه بصری در این آثار تعادل می باشد که گاهی از نوع تقارن بوده و گاهی از نوع توازن. همچنین فلزاتی چون طلا و نقره در اسکلت بندی آثار جهت قرار گیری اجزای تزنینی بکار رفته اند. شاخص ترین شیوه ساخت در جقه های مطالعاتی تکنیک مرصع کاری بوده که تأثیر چشم گیری در ساختار زیبایی شناسانه این آثار دارد.
پژوهشی پیرامون وصف معمار در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۱
41 - 50
حوزههای تخصصی:
در کمبود منابع فارسی برای شناخت معمار و معماری در تاریخ ایران ناگزیر باید به ادبیات روی آورد. در این میان اشعار نظامی گنجه ای از قرن ششم قمری منبع مهم و شاخصی است. هدف این پژوهش بازشناسی وصف معمار در هفت پیکر نظامی است که یکی از مهم ترین آثار ادب فارسی به شمار می رود. در این پژوهش نام و نشان معماران، خصوصیات اخلاقی و صفت های معرّف مهارت ها و توانایی هایی آن ها بررسی شده است. برای این کار در راهبردی کیفی با بهره گیری از تحلیل محتوا، ابیات موردنظر مشخص و در ابتدا صفت های هر معمار استخراج شده اند. سپس با تجمیع صفات مشترک در یک گروه، دسته کلانی شکل یافته که معرف خصوصیاتی مشترک از صفات هستند. یافته های پژوهش نام سه معمار به نام های «سنمار»، «شیده» و «بانوی حصاری» را آشکار کردند. نسبت همه آن ها در متن روایت نشان می دهد که هریک به نوعی باهم مرتبط اند. سنمار رومی، استادی چیره دست و بیش از همه در دانش مهندسی و نجوم از او یاد شده است. شیده، شاگرد سنمار، بیش از همه در هنر و هنرورزی مقام داشته است. از خلق وخوی و ویژگی های اخلاقی بانوی حصاری روسی نیز بیش از دیگران در متن هفت پیکر توصیف آمده است. درنهایت می توان گفت که روایت معمار در اندیشه نظامی نوعی جامعیت را نشان می دهد که هم در علوم هندسی و مساحی و فنون ساخت و هم در علم نجوم و شناخت طالع و اختر مهارت داشته است. افزون بر این، معمار در موضوعات هنری نیز نازک اندیش و ظریف کار بوده است. هر معمار به فراخور جایگاه و نقشی که در روایت هفت پیکر دارد، بهره ای از این صفات یافته است.
ترجمان فضایی تسامح قدرت در اصفهان عصر صفوی (مطالعه موردی: پل الله وردی خان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم مرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۸
21 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: با ظهور سلسله صفوی، عصر جدیدی از مدنیت و پیشرفت در شهر اصفهان آغاز شد. پایداری اقتصادی و سیاسی، به همراه برقراری توازن بین نیروهای اجتماعی، مذهبی و حاکمیتی، زمینه ساز تحول بنیادین در ساختار شهری، روابط اجتماعی و مناسبات شهرنشینی اصفهان شد. از این رو، شهر شکل نوینی به خود گرفت و بستر لازم برای حیات اجتماعی پرتحرک در قالب رویدادهای جمعی با نگرش های متنوع ایجاد شد، که نتیجه آن شکل گیری گستره قابل توجهی از فضاهای جمعی در گونه های مختلف از جمله پل های شهری بود. بدین ترتیب پل الله وردی خان، با تحولات کارکردی و کالبدی، به محل تجمع، تفرج و تعامل شهری بدل شده بود و نقشی مهم در مناسبات قدرت در شهر ایفا می کرد.هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی تأثیر ارتباط دولت صفوی با ملت، مذهب و شهر بر شکل گیری فضاهای جمعی اصفهان به ویژه پل الله وردی خان است تا بر این مبنا جایگاه کانونی این پل در مناسبات قدرت صفوی در پیوند با سایر مؤلفه ها در شهر اصفهان تبیین شود.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی است و با روش تفسیری-تاریخی، و با مطالعه منابع کتابخانه ای، به بررسی و تحلیل مفاهیمِ مرتبط با اهداف پژوهش می پردازد.نتیجه گیری: ماحصل بررسی ها بیانگر نقش ویژه حاکمیت صفوی به جهت مشروعیت بخشی به ساختار قدرت (استحکام پایگاه مذهبی و مردمی) در روند رونق روابط اجتماعی و شکل گیری فضاهای جمعی به ویژه در پل الله وردی خان است. تعامل و تسامح دستگاه حاکمیتی، به منزله پایگاه اصلی قدرت، در نسبت با مذهب، جامعه، و شهر موجب شکل گیریِ نوعی فضای واصل میان دولت و ملت (فضاهای جمعی) و برقراری توازن میان آن ها شده است. بر این اساس، پل الله وردی خان، به منزله فضایی جمعی، از حیث جایگاه و نقشی که در ساختار شهری اصفهان عصر صفوی دارد، کانون تسامح قدرت و توازن اجتماعی بوده است.
ارزیابی مولفه های تاب آوری محلات شهری امن در مناطق کویری با بهره گیری از مدل دلفی (مورد پژوهی : محله نعیم آباد یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
37 - 54
حوزههای تخصصی:
امروزه اکثر مناطق شهری و سکونتگاه ها در موقعیتهای جغرافیایی ساخته و بنا شده اند که از نظر خطرات طبیعی در معرض انواع تهدیدات و سوانح طبیعی و مصنوع توسط انسانها هستند. دیدگاهی که تا امروز در مدیریت شهری سانحه به آن توجه می شده است بیشتر دیدگاهی مقابله گرایانه و کم کردن خطرات بوده است. در این میان تاب آوری مفهومی است که اخیرا و در رویا رویی با عدم قطعیتها و ناشناخته ها بکار برده می شود . انگیزه و هدف از این مطالعه ، ارزیابی مولفه های تاب آوری محلات شهری امن در مناطق کویری با بهره گیری از مدل دلفی در محله نعیم آباد یزد بدون در نظر گرفتن تهدید مخاطره خاصی می باشد. بنابراین، ابتدا مؤلفه ها و ابعاد مطرح در تاب آوری شهری از بررسی تعداد زیادی از مقالات و پایان نامه های داخلی و خارجی مرتبط استخراج و تدقیق گردید. سپس با استفاده از مدل دلفی، نظرات خبرگان و مدیران ارشد شهرداری یزد، اساتید شهرسازی دانشگاهی یزد و نیز مطالعات مقایسه ای ، بعدها و مؤلفه های پایانی نگارندگان مقاله ارایه شد و با بررسی و مورد تحلیل قرار دادن پرسشنامه ها و مطالعه و ارزیابی دقیق مولفه های تاب آوری محلات شهری امن در مناطق کویری در ابعاد و مؤلفه های مختلف مورد اعتبار سنجی و سنجش قرار گرفت. مطابق تحلیل و محاسبات آماری و مطالعات انجام شده در مدل دلفی، شاخصهایی همچون میزان مشارکت شهروندان ، تمایل به حفظ معیارهای فرهنگی و پس اندازها و سرمایه خانوارها از عوامل موثر بر مولفه های تاب آوری محلات شهری امن در متاطق کویری می باشند.
مطالعه تطبیقی طراحی و ساختار تزیینی کتیبه های کوفی آثار دوره آل بویه(درِ چوبی موجود در موزه ملی ایران و الواح چوبی آستان امام علی(ع) موجود در موزه عربی قاهره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره آل بویه به لحاظ فرهنگی و هنری نقطه عطفی در تاریخ هنر ایران به شمار می آید. در این دوران انواع هنرها از جمله هنرهای چوبی، به شکوفایی چشمگیری رسیدند. از جمله آثار چوبی باارزش این دوران، الواح چوبی آستان امام علی(ع) موجود در موزه عربی قاهره و مجموعه رابِنو، و درِ چوبی محفوظ در موزه ملی ایران به شماره 3292 می باشد که طبق کتیبه موجود در آن، به دستور آخرین حکمران آل بویه ابومنصور فولاد ستون در منطقه فارس بین سال های 440 تا 448ق ساخته شده است. کتیبه های متعدد کوفی موجود در این آثار از لحاظ طراحی و ساختار قابل مقایسه است. هدف از این پژوهش شناخت ویژگی ها و ساختار تزیینی کتیبه ها و مفردات این آثار و مقایسه آن ها با یکدیگر است. سؤال های پژوهش عبارت است از: 1. ساختار تزیینی کتیبه های کوفی این آثار دارای چه ویژگی هایی است؟ 2. ویژگی های مفردات کتیبه های کوفی این آثار چیست؟ 3. وجوه اشتراک و افتراق کتیبه های کوفی این آثار کدام است؟ روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای اسنادی و میدانی با بررسی مقایسه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد ساختار کلی طراحی کتیبه ها از الگویی واحد پیروی می کنند. از وجوه اشتراک این آثار، نخست استفاده از مضامین شیعی است که از ویژگی های هنر آل بویه است. همچنین برجستگی یکسان نقوش گیاهی با کتیبه ها به طوری که در نگاه نخست، کتیبه ها از نوع کوفی گل دار به نظر می آیند اما در واقع حروف، پیوندی با نقوش گیاهی اطراف خود ندارند. از دیگر وجوه اشتراک این آثار، نوع خط کوفی ساده کتیبه هاست که از نظر ساختار شباهت قابل توجهی دارند.با استخراج مفردات کتیبه ها مشخص می شود اکثر حروف به شکلی مشابه طراحی شده اند. به جز بعضی از حروف مانند «ح»، «ک»، «ط»، «ع» و «ی» که به شکلی متفاوت طراحی شده اما پایه ساختار مشابه است. از دیگر وجوه افتراق این آثار، تنوع بیشتر در طراحی حروف درِ چوبی محفوظ در موزه ملی ایران نسبت به لوح های آستان امام علی(ع) است. در کتیبه های این درِ چوبی، از دو نوع کوفی ساده و گل دار استفاده شده که باعث تنوع بیشتری در طراحی حروف شده است.
مطالعه بازتاب تحولات اجتماعی بر نقاشی انتزاعی معاصر ایران، با تکیه بر رویکرد بازتاب ویکتوریا الکساندر (مطالعه موردی: حراج هنری تهران)
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
21 - 36
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تبیین نحوه مواجهه نقاشان معاصر ایرانی با گرایش نقاشی انتزاعی انجام شده و با ارائه نمونه هایی از نقاشی انتزاعی دهه های گوناگون و دسته بندی آثار انتزاعی، به دلایل تولید این دسته آثار در هریک از دوره ها پرداخته است. لذا این پژوهش به صورت مطالعه موردی بر پایه مطالعه اسناد کتابخانه ای و مشاهده آثار چهار دوره حراج هنری تهران متمرکز شده و با روش تحقیق کیفی و استفاده توأمان از چندین شیوه از روش مربوطه از قبیل روش تحقیق تاریخی، توصیفی و تحلیلِ جامعه شناسانه، به واکاوی مسأله فوق پرداخته است. مسأله ای که در این تحقیق مطرح شده، آن است که آیا در دهه حاضر گرایش نقاشان به هنر انتزاعی و حذف محتوا تعمدی است؟ و اگر چنین است چه دلایلی باعث اتخاذ این رویکرد می شود؟ بر این بنیان، پرسش اصلی تحقیق آن است که گرایش به نقاشی انتزاعی، بازتابی از تحولات اجتماعی است یا خیر؟ نتیجه پژوهش بر آن اذعان دارد که با گذشت حدوداً شصت سال از زمان ورود مدرنیسم به هنر ایران، نه تنها موجبات رشد و نوآوری فراهم نشده است، بلکه تبدیل به کلیشه ای برای تولید کالای هنری شده است. از سوی دیگر، سیاست گذاری های فرهنگی و هنری کشور با ایراداتی مواجه است که این عامل نیز بر الکن بودن نقاشی انتزاعی و کالاشدگی آثار هنری تأثیرگذار است و مواجهه هنرمند معاصر ایرانی با سبک انتزاعی، صرفاً به عنوان وسیله ای برای محبوبیت در بازار هنری بوده است.
مطالعات تطبیقی گونه شناسی معماری، الگوهای آرایه ای و گاه نگاری مسجد جامع قدیم (مسجد عتیق) در مجموعه شیخ احمد جام، با رویکرد باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
363-340
حوزههای تخصصی:
مجموعه آرامگاهی شیخ احمد جام، در زمره آثار فاخر معماری ایرانی، در طول زمان، یکی از کانون های عمده عرفان و تصوف در شرق ایران و سرزمین خراسان بوده است. این اهمیت در طول زمان مرهون الهام بخشی شیخ جام و بازماندگانش بوده که نقش مهمی در رونق بناهای آن به ویژه در قرن ۸ هجری/ سده ۱۴ و مقارن با حاکمان ایلخانی داشته اند. با وجود جایگاه تاریخی، تاکنون بسیاری از ویژگی های معمارانه در این مجموعه، در ارتباط با بزرگان عرفان ناشناخته و مغفول مانده است. از جمله این ابنیه در مزار شیخ احمد جام، مسجد جامع قدیم یا مسجد عتیق از آثار معماری قرن هشتم هجری است که بنابر متون بانی آن «خواجه رضی الدین» بوده؛ اما تاکنون بررسی های کافی در زمینه شناخت تاریخی، گونه شناسی معماری و مطالعات جامع روی این بنا صورت نگرفته است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی الگوهای معماری و سبک شناسی مسجد جامع قدیم و مطالعه آرایه های آن و تحلیل و مقایسه تطبیقی داده ها، با بهره گیری از اسناد و شواهد قبل و بعد از مرمت و بازسازی عناصر، از دیدگاه باستان شناسی، برای شناخت الگوهای ساختاری و عملکرد این بنا در زمان ساخت و تدقیق در گاه نگاری مؤثر بوده است. این پژوهش از نظر هدف بنیادی بوده و با رویکرد توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام شده و برای گردآوری داده ها نیز از روش های مطالعات کتابخانه ای، بررسی های مشاهده ای و تجزیه و تحلیل بهره گرفته شده است. نتایج مطالعات و تحقیقات با رویکرد باستان شناسی بر روی مسجد جامع قدیم، با بهره گیری از گزارش های باقی مانده و اسناد قبل و در حین مرمت اثر، حاوی نکات ارزشمند ساختاری، به لحاظ گونه شناسی و تاریخ معماری این بنا بود که نشان داد مسجد جامع با شیوه ای متفاوت از دیگر بناهای مجموعه شیخ جام و با چندین کاربرد، در ثلث نیمه اول قرن ۸ هجری/ سده ۱۴ ساخته شده و در طول زمان دچار تغییرات فضایی شده است.
معرفی روش پژوهشی مبتنی برکنش هنری دردوره تحصیلات تکمیلی با تأکید بر هنرهای صناعی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
89 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از معضلات پژوهش در مقطع تحصیلات تکمیلی رشته های هنر، روش های پژوهشی رایجی است که بدون در نظر گرفتن ماهیت هنر از حوزه های علوم انسانی بدان سرایت کرده، که در عمل به توسعه مرزهای هنر به عنوان رسانه ای مستقل و قدرتمند که هدف آن گسترش تجربه حسی و ادارکی مخاطب است، کمکی نمی کند. پیدایش روش پژوهشی مبتنی بر کنش هنری (کنش محور) در چند دهه اخیر در دانشگاه های دنیا، نتیجه ناکارآمدی روش های متداول ناهمگون با هنر بوده که در پی تلاش هنرمندان پژوهشگر در مقطع تحصیلات تکمیلی به ویژه دکترا ابداع شده است. در این روش پژوهشی، هنرمند پژوهشگر از آزادی عمل برخوردار است و با کاربست روش های متناسب با پروژه تحقیقاتی خود اقدام به خلق اثر هنری خود می کند. خلق اثر هنری از پشتوانه تحقیقاتی برخوردار بوده و مدام از طریق خود پژوهشگر و مخاطبین مورد ارزیابی و اصلاح قرار می گیرد. اثر هنری حاصل از این نوع پژوهش ضمن بدیع بودن، از چارچوب نظری برخوردار بوده و مستندات تمام مراحل ثبت می گردد، لذا قابل ادراک و انتقال به مخاطب است. پژوهش مبتنی بر کنش هنری به شکل منحصربه فردی جایگزین روش های متداول قبلی شده، تا با طرح این پرسش از خودمان که، جایگاه و ارزش هنر و طراحی در اجتماع چیست؟ ما را ترغیب به گفت وگوی اجتماعی خردمندانه با تفکر و بیانی روشن و انتقادی از طریق یک پاردایم مفصل بندی شده نماید و فرهنگ جدیدی را برای درک و پشتیبانی جامعه ایجاد کند. این مقاله تلاش دارد تا با تحلیل عملکرد هنرمند پژوهشگر در رساله دکترای رشته هنرهای صناعی، ضمن معرفی این روش پژوهشی، دریچه ای نو به روی اساتید و دانشجویان دوره ی تحصیلات تکمیلی باز کرده و در راستای بازگرداندن هدف اصلی پژوهش هنر که همانا گسترش دادن مرزهای هنر است، گامی مؤثر بردارد.
تحلیل محتوای رویکرد مجله آپوزیشنز نسبت به تئوری معماری پس از مدرنیسم (1984-1973)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم فروردین ۱۴۰۰ شماره ۹۴
5 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بی گمان جریان مدرنیسم در اواخر سده بیستم با نقدهای بسیاری در نشریه های معماری روبه رو بوده است. این نقدها هم موجب شکل گیری معماری پست مدرن بوده اند و هم دیگر جریان های هوادار مدرنیسم را نمایندگی کرده اند. مجله آپوزیشنز به عنوان معتبرترین مجله معماری، در اواخر سده بیستم نویسندگان و نقدهای گوناگونی از هر دو طیف را در بر گرفته است. با طرح این «پرسش» که «مجله آپوزیشنز در طول سالیان نشر خود چه رویکردهایی از نقد مدرنیسم را نمایندگی می کرده است؟» تلاش می شود تا جایگاه آپوزیشنز در مسیر شکل گیری تئوری معماری پس از مدرن مورد مطالعه قرار گیرد. می توان این «فرضیه» را مطرح کرد که آپوزیشنز با طیف گسترده نویسندگان، که هرکدام بعدها از سردمداران شکل های مختلف تئوری معماری پس از مدرن بوده اند («پیتر آیزنمن»، «کِنت فرامپتون»، «رِم کوله اس»، «رافائل مونئو»، «دنی س اسکات براون»، «مانفردو تافوری»، «برنارد چوم ی» و دیگ ران)، می تواند نمونه خوبی برای ارزیابی جریان حاکم بر تئوری معماری در آن دوره مهم باشد.هدف پژوهش: عبارت است از واکاوی اندیشه های منتقدانی که در یک بازه زمانی تأثیرگذار، تئوری معماری پس از مدرن را رقم زده اند.روش پژوهش: چارچوب نظری مقاله به کمک شیوه استدلال منطقی به نگارش درآمده و برای تحلیل یافته ها از نمونه گیری «تمام شماری» در روش پژوهش «تحلیل محتوا» استفاده شده است.نتیجه گیری: براساس یافته ها می توان گفت آپوزیشنز تعاملی دوسویه با جریان های تئوری معماری پس از مدرن و نقشی اثرگذار بر شکل دادن به آنها داشته است. تلاش برای تئوری پردازی - و نه تاریخ نگاری معماری - با رویکردی تفسیری در تحلیل جریان های روز معماری ناشی از اهمیت چنین نقشی برای نویسندگان آپوزیشنز است. در سال های میانی انتشار مجله، نئومدرنیست ها و ستایش از اقتصاد آزاد، جهانی سازی و تکنولوژی بیشتر به چشم می خورد، ولی در سال های ابتدایی و انتهایی، به تأثیر از رویکرد منطقه گرایی انتقادی پست مدرنیست ها واژه های زیرمتن گرایی، فرهنگ و جامعه، کلیدواژه های آپوزیشنز را شکل داده اند.
تبیین چارچوب نظری برآینده از رویکرد پیچیدگی با تأکید بر نظریه بازیگر-شبکه و کاربست آن در برنامه ریزی شهری؛ بررسی موردی: شهر جدید پردیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
23 - 41
حوزههای تخصصی:
با توسعه فناوری، تغییر سازمان روابط در سطح جهانی و تغییرات زیست محیطی، مناطق شهری تغییرات قابل ملاحظه ای پیدا کرده اند. مواجهه با این تغییرات، نیازمند پیدایش رویکردهای نظری جدید به پدیده های شهری است. رویکردهایی که توانایی درک پویایی های غیرقابل پیش بینی و آشفته مسائل شهری را ایجاد کنند. یکی از این رویکردها که بر نظریه های پیچیدگی و شبکه استوار است، نگرش به شهر و پدیده های شهری به عنوان شبکه هایی پیچیده است که در آن مسائل شهری پدیده هایی ارتباطی، برآینده، زمینه محور و تولیدشده در شبکه هایی از روابط و بازیگران هستند. این مطالعه به تبیین مفهوم پیچیدگی شهری و مفاهیم مرتبط با آن می پردازد. هدف از این مطالعه، ارائه چارچوب نظری حاکم بر برنامه ریزی شهری با چنین رویکردی است. پس از دستیابی به چارچوب، نمونه ای از نحوه کاربست آن در شهر جدید پردیس ارائه شده است. تبیین چارچوب نظری از طریق فرایند منطقی تفکر دارای مراحل مختلف شامل شناسایی نگرش پژوهشگر، انتخاب نظریه، شناسایی ابعاد آن و نحوه ارتباط با موضوع پژوهش، صورت گرفته است. بهره برداری از چارچوب نظری ارائه شده در نمونه نیز با استفاده از پارادایم واقع گرایی انتقادی و روش آن انجام شده است. بر اساس نتایج به دست آمده، مهم ترین اصل در این رویکرد شناسایی روابط بین بازیگران در شبکه است که خود مستلزم شناسایی صحیح بازیگران و همچنین ایجاد درکی از شبکه های مختلف موجود در زمینه موردمطالعه خواهد بود. نکته مهم دیگر ضرورت بازتعریف نقش و عملکرد برنامه ریزان در این چارچوب است.
شهرسازی مشارکتی با تاکید بر نقش کودکان در فرآیند برنامه ریزی و طراحی شهری در دوران کرونا
حوزههای تخصصی:
تلاش برنامهریزان و محققان حوزه کودک در دخیل کردن هرچه بیشتر کودکان در فرآیند برنامهریزی شهری است. بی شک مشارکت کودکان ابتدا نیازمند درک کاملی از مفاهیم مربوط به کودک، حقوق، مزایا و چالشهای مشارکت با کودکان است. همچنین بررسی روشهای مشارکت دادن کودکان در دوران قبل و بعد کرونا و ارزیابی معایب و مزایای آن، جزو لازمههای این پژوهش میباشد. ازآنجایی که کودکان ویژگیهای جسمی، روحی و شخصیتی منحصر به خود را دارند، فرایند مشارکت آنان نیز متناسب با جایگاهشان در جامعه تعریف میشود. در این راستا هدف پیدا کردن روشهای جدید برای مشارکت کودکان در دوران کرونا میباشد و این سؤال پیش میآید که با توجه به معایب و مزایای روشهای نوین دوران کرونا، از چه متدهایی برای نتیجهگیری مناسبتر میتوان استفاده کرد؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای و اسنادی به شناسایی عوامل و فاکتورهای کالبدی- فضایی تأثیرگذار در ایجاد مشارکت کودکان در فضاهای شهری دوستدار کودک در دوران قبل و بعد کرونا پرداخته و نهایتاً راهکارها و الگوهای مشارکت کودکان در فرایند برنامهریزی و طراحی در شرایط مختلف کرونا را پیشنهاد میدهد.
بازشناسی مفهوم تاب آوری در حفاظت و توسعه یکپارچه روستایی؛ مطالعه موردی: روستای تاریخی مزار خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷۵
۳۴-۱۹
حوزههای تخصصی:
فعالیت های انسانی طی پنجاه سال گذشته اکوسیستم های موجود در سرتاسر جهان را سریع تر و گسترده تر از هر زمان دیگری در تاریخ تغییر داده اند. این تغییرات ضرورت درک بهتر از نحوه مدیریت و سازگاری با تغییرات را نشان می دهند. بسیاری از چالش های مدیریت اکوسیستم های اجتماعی زیست محیطی که امروزه با آن مواجه شده ایم، با فرآیندهای پویا مرتبط اند. روستاها نمونه ای بارز از این اکوسیستم ها هستند که پیوسته دستخوش تغییرات می شوند. این شرایط نه تنها ضرورت بازنگری در تعاملات انسان و محیط را در سطح وسیع مطرح می نمایند، بلکه ضرورت نحوه مداخله و چگونگی مدیریت اکوسیستم هایی را که به رفاه انسان بستگی دارد نیز مدنظر قرار می دهند. روستای مزار به عنوان یک اکوسیستم فعال در زمان حاضر شناخته می شود؛ چراکه نشانه های پیوند جامعه روستایی با محیط طبیعی تا حدودی در آن مشاهده می شود و خدمات اکوسیستم نیز کم وبیش به این چرخه وابسته اند. این تحقیق به منظور کمک به شناسایی تغییرات و هدایت تحول مطلوب سیستم روستای مزار، بدون به خطرانداختن یکپارچگی سیستم، با استفاده از رویکرد تاب آوری طراحی شده است. در واقع چگونگی دستیابی به نحوه مداخله و مدیریت روستای مزار به عنوان یک اکوسیستم پویا در این تحقیق مدنظر است. در اینجا با استفاده از روش کیفی مفاهیم و مؤلفه های تاب آوری روستا ارزیابی و تحلیل شده اند تا روشی جایگزین برای تفکر و شیوه مدیریت آن فراهم شود. در این تحقیق، داده های آماری از سازمان های مربوطه به جهت شناسایی وضعیت کنونی روستا بررسی و تحلیل شده اند و مصاحبه های عمیق از افراد بومی جهت ارزیابی مؤلفه های تاب آوری انجام شده اند. ابزار پژوهش شامل داده های آماری موجود و مصاحبه بر اساس مؤلفه های تاب آوری بوده اند که میزان تغییرات و نحوه گذار سیستم را مبنی بر میزان اهمیت مؤلفه هایی، همچون تنوع، مدولار، ذخایر، بازخوردها، پیچیدگی، نظارت، اعتماد و رهبری تعیین می نمایند. در بررسی های انجام شده با استفاده از ساختار و سرمایه انساتی موجود در روستا می توان برخی از مؤلفه های تاب آوری را که مغفول مانده اند، تقویت نمود و در نهایت به جامعه ا ی تاب آوری در روستای مزار دست پیدا کرد.
در جست وجوی مدلی برای ارتقای مفهوم «دلبندی به مکان » (نمونه موردی: دانشگاه هنر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
5 - 24
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: دلبندی به مکان از مهم ترین ابعاد رابطه انسان و مکان است و یک مکان دلبند مکانی است که از توانایی های ایجاد ارتباط و برقراری پیوند بین خود و انسان بهره مند باشد. دلبندی به مکان در رویکردها و تئوری های متعددی وارد شده و تعاریف بسیاری نیز ذکر شده است، ولی نبود تعریف دقیق و محض از کیفیت معنامندی مکان در رشته های طراحی موجب سردرگمی و بلاتکلیفی طراحان در شناخت و استفاده از عوامل ایجاد این سطح معنایی شده است. در این پژوهش، با مرور ادبیات مربوطه، ضمن تعریف این کیفیت معنامند مکانی، رابطه هم بستگى مشخصه هاى مکان و معناى دلبندی به مکان را، که در مطالعات پیشین تبیین شده است، تفسیر و با تکیه بر یافته هاى این تحقیقات، به مطالعه در این حوزه برای یافتن وجوه و عوامل مداخله گر و همچنین ابزار اندازه گیری آن و درنهایت مدلی براى ارتقاى این کیفیت درمکان پرداخته شده است.هدف پژوهش: این پژوهش، در پی پاسخ به این سؤال که «مؤلفه های سازنده دلبندی به مکان در دانشگاه هنر کدام اند؟»، بر آن است که با تکیه بر یافته های تحقیقات پیشین، مدلی برای تبیین و ارتقای کیفیت دلبندی به مکان و شناسایی خلأ موجود در آنها ارائه کند و نیز راهکارهایی برای رهایی طراحان از سردرگمی و بلاتکلیفی در شناخت مفهوم دلبندی به مکان بیابد.روش پژوهش: این پژوهش با اتکا به رویکرد کیفی از روش نظریه داده مبنا استفاده کرده است.نتیجه گیری: پژوهش حاضر مدلی ارائه می کند که در آن سه محرک پس زمینه، زمینه و پیش زمینه مؤلفه های دلبندی به مکان در فضاهای آموزشی محسوب می شوند. در تمام پاسخ های دریافت شده از مشارکت کنندگان، چه در سؤالات مربوط به تجربه شخصی فرد از مکان دانشگاه هنر و چه در سؤالات کلی مربوط به تجربه شخصی فرد از زندگی، علی رغم تفاوت های موجود، همگی به هر سه محرک اشاره کرده اند که در آن محرک های «پس زمینه» به عنوان پیوند درون ذهنی و «زمینه» به عنوان واقعیت یا همان لحظه حضور انسان در مکان حضور دارند و از هم پوشانی آن دو، به همراه آرزوها و درخواست های شخصی در آن زمان محرک سوم یعنی «پیش زمینه» پدید می آید و در مجموع اکوسیستمی را ایجاد میک ند که کلیه اجزا در آن نقش داشته و عامل اصلی قضاوت انسان از مکان است. اگرچه امکان مطالعه جداگانه عوامل هر یک از محرک ها (چنانچه محققان سابق این گونه به مطالعه عوامل دلبندی به مکان پرداخته اند) امکان پذیر است، با این حال در انتها و پس از ادغام آنها با یکدیگر، امکان تجزیه آنها در قالب مجموعه های ساده و تمییزشان به عناصر منفرد، وجود نداشته و هم پیوندی نهانی را در بر دارد که مبنای مفهوم دلبندی به مکان است.
اعجام و شکل گیری خطاطی در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۳
33 - 42
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش شده تا عوامل و زمینه های شکل دهنده به خطاطی اسلامی و نحوه پیکریابیِ حروف و ترکیبات از خلال زمینه های اجتماعی، متون تاریخی و سنگ نوشته های قرن اول هجری، شناسایی و تبیین شود. طبق روایت های غالب در پژوهش های غربی منشأ خط عربی به پیش از اسلام برمی گردد، و در شکل حروف از نبطی و در ساختار خطاطانه از سریانی گرفته شده است. این در حالی است که اختلافات طرح شده در قرن نخست اسلامی، مهمترین محل و محمل شکل دهی به خطاطی بوده و مسائل اختلافی در بدو اسلام، به خصوص در مورد قرآن، نیازمند راهکارهایی برای حل وفصل بوده اند که از دل آنها بخش مهمی از علوم، قواعد و قوانین اسلامی شکل گرفته است. خطاطی اسلامی، مبتنی بر چنین ضرورتی، در پی رفع مدون و نظام مندِ اختلافات ناشی از تفسیر، تأویل، جمع، قرائت و اعجامِ مصاحف شکل گرفته است. اعجام به عنوان علمی برای رفع شبهه و خطا، برخلاف آنچه عموماً بیان شده است، تنها شامل زیروزبر/نقطه گذاری نمی شده و شکل حروف و کلمات را نیز در نظر می گرفته است. اعجام در رسم الخط، در یک سیر تحول، در تکامل یافته ترین شکل خود، حروف را به منفردترین عناصر ممکن (مقوس، منتصب، منحن و منسطح) تجزیه کرده و سپس برای این عناصر شکل و اندازه ثابتی تعیین و نهایتاً حروف را در ترکیب مجدد این عناصرِ پایه ای از یکدیگر متمایز کرده است. پس از این، حروف به شکلی مشابه تکرار شده و به شکلی منظم در متن جا می گیرند. خطاطی اسلامی در چنین ساختاری زاده شده و قوام و تداوم یافته است.
تحلیل و ارزیابی روند طراحی بیمارستان های کودکان از طریق رویکرد طراحی مشارکتی بر اساس نردبان هارت (نمونه موردی: بیمارستان کودکان رویال منچستر)
منبع:
رف سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
4 - 17
حوزههای تخصصی:
علی رغم درک تأثیر محیط ساخته شده بر روی کودکان، توجه کمی به طراحی محیط بیمارستان های کودکان با درنظرگرفتن نظرات کودکان صورت گرفته است. صدای آن ها معمولاً به درستی شنیده نمی شود زیرا توسط بزرگسالان تفسیر می گردد. اغلب اوقات، مطالعات در مورد کودکان در ارتباط با نیازهایشان بر گفتگو با والدین متکی بوده است. بااین حال، برای ایجاد احساس تعلق خاطر در کودکان نیاز است که آن ها سهم خود را در طراحی ببینند. هدف این مقاله بررسی روند شناسایی ترجیحات کودکان و چگونگی اعمال آن در طی فرایند طراحی بیمارستان بر اساس سطوح مختلف نردبان مشارکت هارت است. هشت پله مشارکت از پله پایین به سمت بالا عبارتند از: ۱) سوءاستفاده ۲) حضور نمایشی ۳) تظاهر به مشارکت ۴) مأمور اما مطلع ۵) مشاور و مطلع ۶) ابتکار عمل با بزرگسالان و تصمیم گیری مشترک با کودکان ۷) ابتکار عمل و هدایت باکودکان و ۸) ابتکار عمل با کودکان و تصمیم گیری مشترک با بزرگسالان. در این مقاله به مشارکت کودکان در روند طراحی بیمارستان کودکان رویال منچستر پرداخته شده است و سعی شده است تجربیات در رابطه با مشارکت کودکان در روند طراحی بررسی شود. این پژوهش از نوع کیفی و مشتمل بر رویکردی تفسیری است و روش های جمع آوری اطلاعات در آن بر پایه مطالعات اسنادی، پیمایش میدانی و مصاحبه است و سعی شده تا در سه گام به مرور مبانی نظری متأخر پیرامون مشارکت، مصاحبه نیمه ساختاریافته و تفسیر داده ها به روش تحلیل محتوا و ارائه راهبردی پرداخته شود. یافته های پژوهش حاضر که بر مبنای تفسیر مصاحبه با تیم طراحی و افرادی که در پروسه طراحی حضور داشتند تدوین شده، در گام اول مشتمل بر بررسی و ارزیابی فرایند مشارکت در طول طراحی است. در گام دوم با تدوین مزایا و مشکلات به ارائه پیشنهادها می پردازد. نتایج نشان می دهد که مشارکت در یک فرایند طراحی، فرصت های ارزشمندی را برای بیان دیدگاه های کودکان فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که الزامات مربوط به کاربر (کودکان) در تمام مراحل فرایند در دسترس است و با تغییر تدریجی به راه حل های طراحی، آن ها از بین نمی روند.
تبیین تأثیرات نهاد اجتماعی-اقتصادی وقف بر سازمان فضایی شهر (نمونه موردی: شهر مشهد در عصر صفوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آذر ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
83 - 100
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: نهاد وقف تحت تأثیر وجود بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) نقشی جدی در سازمان فضایی شهر مشهد در ادوار مختلف به خصوص عصر صفوی داشته است لیکن، این موضوع به دلیل دشواری در بازنمایی سازمان فضایی شهری اعصار گذشته کمتر بررسی شده است.اهداف پژوهش: پژوهش حاضر قصد دارد با بازنمایی سازمان فضایی شهری در عصر صفوی و بررسی موقوفات شهر مشهد در این دوره، به تبیین تأثیرات نهاد اجتماعی-اقتصادی وقف بر سازمان فضایی شهر بپردازد.روش پژوهش: ابتدا با استفاده از نقشه ها، اسناد و کتب تاریخی نقشه سازمان فضایی شهری مشهد در عصر صفوی ترسیم شده و در گام بعد با بررسی منابع و وقفنامه های تاریخی، 45 موقوفه قابل شناسایی در نقشه جانمایی و در نهایت موقعیت این موقوفات در نسبت با سازمان فضایی شهری تحلیل شد.نتیجه گیری: نتیجه نشان می دهد مهمترین تغییرات وقف پایه شهر مشهد در عصر صفوی احداث خیابان اصلی به نام «چهارباغ(خیابان)»، «میدان (صحن) عتیق» و دو دروازه بالاخیابان و پایین خیابان است. سازمان شهری شامل فضاهای شهری، شبکه معابر اصلی شهر، کانون های فعالیتی، منظر و نشانه های شهری، اندام های طبیعی، ساخت اجتماعی-فرهنگی و ساخت سیاسی-امنیتی را به طور جدی توسط تغییرات وقف پایه دگرگون شده است. تغییرات وقف پایه ضمن حفظ ارتباط ارگانیک با ساختار کهن، ساختار شمالی-جنوبی شهر را به راستای شرقی-غربی تغییر می دهد و کانون های فعالیتی و عناصر شاخص مقیاس شهری و فراشهری از قبیل کاربری های آموزشی، مذهبی، بهداشتی، اقامتی و تجاری (که عمدتاً وقف بوده اند) را در این محور سامان می دهد. این تغییرات دسترسی حرم مطهر به دو دروازه جدید و ارگ حکومتی را تسهیل کرده و دو کریدور بصری منحصر به فرد با چهار نشانه شاخص ایجاد می کند.