پژوهه باستان سنجی
پژوهه باستان سنجی سال هفتم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (پیاپی 13) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
توسعه و پیشرفتِ هر رشته، گرایش علمی یا رویکرد پژوهشی درگرو شناخت اهداف، گستره و حوزه های مطالعاتی آن است. بررسیِ اصول و مبانیِ اقداماتی ذیلِ مفهوم باستان سنجی؛ به عنوان یک رویکرد پژوهشی علمی و کمّیِ کارآمد درزمینه تحقیقات علوم میراث فرهنگی در دهه های اخیر ایران، به دلیل میان رشته ای بودن و کثرت موضوعات، چندان موردمطالعه دقیق قرار نگرفته است. به سبب آنکه دستیابی به این موضوع درگرو شناخت رویکردها و گرایش های باستان سنجی است، شناخت حدودوثغور و گستره این حوزه مطالعاتی به الزامی برای این گرایش علمی تبدیل شده است. آن چنان که می دانیم خاستگاه باستان-سنجی در غرب، حاصل ارتباط باستان شناسان با دانشمندان علوم پایه، فنی مهندسی و حتی پزشکی بوده است و در ایران تلاش شده که از همان بدو شکل گیری، این رشته وارداتی، با سایر علوم میراث فرهنگی همچون مرمت، باستان شناسی و موزه داری تلفیق شود و با حل مشکلات آن ها اقدام به پژوهش کند، ازاین رو بررسی حوزه های مختلف آن به عنوان اصل بنیادین باهدف ایجاد زبان مشترک میان متخصصان و دانشجویان و کارورزان ضروری به نظر می رسد و در مفهوم سازی عملکرد این رویکرد چندجانبه بسیار حائز اهمیت است. بنا بر مطالعات صورت گرفته، مهم ترین محورهای قالب و موردبحث این نوع پژوهش سنجه پذیر شامل موارد اصلی: سال یابی، ساختارشناسی منشأیابی، اصالت سنجی، شناسایی کاربری اشیاء و بازسازی فناوری های باستانی، دانش حفاظت و مرمت، دورسنجی و پیش یابی، باستان زیست شناسی، باستان زمین شناسی و دیرین اقلیم شناسی، سایبر باستان شناسی هستند که پژوهشگران این عرصه با شناخت هر چه بیشتر این حوزه ها می توانند دامنه فعالیت های پژوهشی خود را گسترش دهند. به علاوه مباحث جدی همانند: عدم تخصیص سرمایه مکفی در مطالعات میراث فرهنگی برای پژوهش های باستان سنجی، عدم ایجاد گفتمان کارآمد میان باستان شناسی و باستان سنجی، برنامه آموزشی باستان سنجی در دانشگاه های کشور و معضل ورود دانشجویان غیر مرتبط، عدم وجود بانک اطلاعات و داده های باستان سنجی و پراکنده بودن داده های علمی کشور، و درنهایت کیفیت انتشارات باستان سنجی، می توانند آینده باستان سنجی را در کشور با چالش مواجه کنند.
آنالیز عنصری و اندازه گیری ترکیبات تشکیل دهنده مصنوعات شیشه ای بدست آمده از مجموعه میراث جهانی تخت سلیمان و محوطه های باستانی اردبیل در شمال غربی ایران با استفاده از روش میکروپیکسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نتایج به دست آمده از آنالیز عنصری 36 نمونه از قطعات شیشه ای مکشوفه از مجموعه میراث جهانی تخت سلیمان و محوطه های تاریخی اردبیل در شمال غرب ایران که قدمت آن ها از دوره ساسانی تا دوره اسلامی است، ارائه شده است. نمونه های شیشه ای آنالیز شده در این پژوهش شامل نمونه های مطالعاتی از اشیاء تزیینی، قطعات ظروف و اشیاء نامشخص از شیشه است که در رنگ های سبز روشن و تیره، سبز زمردی، سفید، ارغوانی، آبی فیروزه ای، قهوه ای و مشکی ساخته شده اند. آنالیز عنصری این نمونه ها با استفاده از روش میکروپیکسی در آزمایشگاه واندوگراف پژوهشگاه علوم و فنون هسته ای در ایران انجام شده است. با استفاده از میکروپیکسی، عناصر اصلی و کم مقدار تشکیل دهنده این شیشه ها اندازه گیری شده و با استفاده از نتایج به دست آمده به سئوالات مهمی در زمینه فن شناسی و تکنیک ساخت، تعیین مواد اولیه مورد استفاده در ساخت و تعیین نوع شیشه ها و تجارت و نقل و انتقالات مواد اولیه پاسخ داده شده است. همچنین برای بررسی تفاوت های موجود در ترکیبات عنصری شیشه های به دست آمده از این محوطه ها با شیشه های به دست آمده از مناطق دیگر در ایران و جهان، اشیاء آنالیز شده در این پژوهش با نمونه های متعددی از محوطه هایی بسیار مهم از دیگر نقاط ایران و کشورهای حوزه شرق مدیترانه مانند سوریه، مصر، فلسطین، لبنان و کشورهای همسایه مانند عراق مقایسه شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان می دهد شیشه های آنالیز شده از این محوطه ها بر اساس ترکیبات عنصری و نوع ماده گدازآور استفاده شده در فرایند ساخت، به شش گروه مختلف و متفاوت تقسیم می شوند. بر اساس این تقسیم بندی مشخص شد که تعداد قابل توجهی از شیشه های آنالیز شده از این محوطه ها از نوع شیشه های سیلیکا- سودا-آهک محسوب می شوند که در آن ها از خاکستر گیاهان به عنوان ماده گدازآور استفاده شده است و به احتمال بسیار زیاد جزء تولیدات بومی و داخلی هستند. همچنین نتایج آنالیز، در نمونه های این محوطه ها، وجود برخی از اشیاء شیشه ای که منشأ و محل تولید آن ها کاملاً غیر بومی هستند و می توانند بر اساس تبادلات تجاری به این مناطق وارد شده باشند را کاملاً تأیید می کند. شیشه های گروه ناترون، گروه Pb-Ba و گروه Potash از جمله نمونه های غیر بومی محسوب می شوند.
تبیین گاهنگاری مطلق (C14) و نسبی فرهنگ های مفرغ قدیم حوضه رود زاب ایران با استفاده از روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده (AMS)؛ شکل گیری هویت فرهنگی از ورای تحولات فرهنگی مس و سنگ جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوضه رودخانه زاب در ایران باوجوداینکه در پهنه جغرافیای شمال غرب ایران وسعت کمی را اشغال کرده است، از دیرباز به جهت پل ارتباطی دو سرزمین بین النهرین و حوضه دریاچه ارومیه از یک جایگاه ویژه و استراتژیک برخوردار است. باوجود اهمیت بسیار منطقه زاب، در مطالعات عصر مفرغ قدیم، به ویژه تحولات این منطقه در گذار از مس و سنگ جدید به مفرغ قدیم، مورد غفلت واقع شده است. پروژه کاوش تپه سیلوه -از محوطه های شاخص شکل گرفته در سرشاخه های حوضه زاب - فرصت مطالعات این موضوع را فراهم ساخته است. در این پژوهش سعی بر آن شده است که با استفاده از 14 نمونه آزمایش کربن 14 به ترسیم توالی های فرهنگی تپه سیلوه و به تبع آن به توالی های فرهنگی حوضه رودخانه زاب در دوران پیش ازتاریخ دست یافت. بر این اساس، نتایج 14 نمونه کربن 14 در محیط آزمایشگاهی آنالیز شد و در تاریخ گذاری های به دست آمده از این نمونه ها پس از انجام کالیبراسیون آن در چهارچوب گاهنگاری ایران به تعریف توالی فرهنگی منطقه پرداخته شد. چهارچوب گاهنگاری به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که حوضه رودخانه زاب در طول هزاره سوم پیش از میلاد، بیشتر از منطقه شمال غرب ایران به ویژه جنوب دریاچه ارومیه تحت تأثیر فرهنگ های شمال بین النهرین قرار داشته است.
صنعت تولید سفال زرین فام در ناحیه کرمان؛ گونه شناسی و آنالیز عنصری سفال های زرین فام نمایشگاه و بانک سفال ارگ بم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفال زرین فام از جمله مواد فرهنگی فاخر دوران اسلامی بوده و تولید آن در ایران به دلیل پیچیدگی فناوری، در انحصار مراکز محدودی قرار داشته است. اما در بررسی ها و کاوش های باستان شناسی، توزیع این گونه سفال در محوطه های زیادی گزارش شده است. در مطالعات مستمرِ باستان شناختی و حفاظتیِ ارگ بم نیز قطعاتی از سفال زرین فام کشف شده است که اکنون در بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم نگهداری می شود. مطالعه این نمونه ها، تنوع و توزیع سفال زرین فام در ناحیه کرمان را روشن می سازد. هدف از مقاله حاضر، طبقه بندی زرین فام های بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم به منظور منشأیابی بر پایه نتایج آزمایشگاهی و تبیین ویژگی های تولیدات محلی و وارداتی است. پرسش های مطرح در این پژوهش، این است که سفال های زرین فام بانک سفال و نمایشگاه ارگ بم بر اساس ویژگی های ظاهری به چه گروه هایی تقسیم می شوند؟ منشأ و مرکز تولید این سفال ها بر اساس نتایج آزمایشگاهی کجا است؟ سنت های بومی و محلیِ تولید سفال زرین فام کرمان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش ها، ابتدا طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها صورت گرفته، سپس 10 نمونه از آنها بر پایه معیارهای سبک نقوش، تنوع رنگ لایه زرین فام و لعاب زمینه و نوع خمیره، برای آنالیز عنصری بدنه اصلی، لعاب زمینه و لایه زرین فام با استفاده از روش میکروپیکسی انتخاب شده است. در گام بعد، بر اساس نتایج یافته های میدانی، اسنادی و آزمایشگاهی، مطالعه تحلیلی نمونه ها به انجام رسیده است. نتایج آنالیز عنصری بدنه و لعاب زمینه نشان میدهد که با توجه به مقادیر عناصر مختلف در نمونه های آزمایش شده، این نمونه ها منشأ محلی یا منطقه ای دارند و مواد اولیه آن ها از معادنی در بم، جیرفت یا کرمان تأمین شده و در همین ناحیه تولید شده اند. بنابراین، تنوعی که در رنگ، نقش و خمیره این زرین فام ها دیده می شود به دلیل ساخت آنها در چند مرکز در نقاط مختلف ایران نبوده، بلکه به دلیل تولید در دوره های مختلف از صدر اسلام تا سده های متأخر در کارگا های محلی ناحیه کرمان، بم یا جیرفت بوده است.
گاهنگاری مطلق و گوناگونی درون منطقه ای سنت سفالی دالما بر اساس تحلیل سفال منقوش تک رنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ یا «سنت سفالی دالما»، همچون بسیاری از سنت ها و فرهنگ های پیش ازتاریخِ دیگر در فلات ایران، بیش از هر چیز، با مجموعه سفالی آن شناخته می شود. برای اولین بار سنت سفالی دالما پس از شناسایی و معرفی آن از خود تپه دالما، در تپه B سه گابی تعیین هویت و شاخصه های آن معرفی شد. اصلی ترین ویژگی این سنت سفالی، یک دستی چشمگیر آن در منطقه زاگرس مرکزی و شمالی است. شواهد باستان شناختی گویای آن است که این یک دستی، نشانگر ارتباط فرهنگیِ محسوسی بین ساکنان دشت های میان کوهی زاگرس مرکزی و زاگرس شمالی طی هزاره پنجم ق م است. طی دو دهه اخیر با پژوهش های میدانی در زاگرس مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه با وجود اینکه شواهد بیشتری مبنی بر یکدستی فرهنگیِ این دو منطقه به دست آمده، ولی تفاوت هایی درون-منطقه ای نیز آشکار شده که تعیین آن ها می تواند در تعریف زیرحوزه های فرهنگی این سنت سفالی کارساز باشد. در کاوش محوطه نادعلی بیگِ سنقر و کلیایی شواهد سفالی بیشتری از تفاوت ها و شباهت های درون منطقه ای سنت سفالی دالما آشکار شد. اهمیت مجموعه سفالیِ نادعلی بیگ در مطالعات سنت سفالی دالما از این نظر است که برای اولین بار جایگاه گاه شناختیِ مطلقِ گونه های مختلف سفال دالما بر اساس هفت نمونه تاریخ رادیوکربن از این محوطه، قابل تعریف خواهد بود. بر اساس این تاریخ ها، می توان زمان پیدایی و ناپدید شدن گونه های مختلف سفال دالمایی را مشخص کرد و مبنایی برای تعیین بازه زمانی دیگر مجموعه های سفال دالمایی به دست داد. نتیجه کلی این پژوهش، که بر اساس تحلیل گونه شناختی سفال تک رنگ منقوش دالما به دست آمده، نشان می دهد که حوزه جغرافیایی بزرگی که سنت سفالی دالما در آن رایج بوده را می توان به دست کم چهار زیرحوزه زاگرس شمالی/ جنوب دریاچه ارومیه، کردستان، بیجار و ناحیه کنگاور یا شرق زاگرس مرکزی تقسیم کرد. همچنین، بر اساس توالی گاه شناختیِ مطلق مجموعه سفالی نادعلی بیگ، محدوده ای زمانی برای سفال تک رنگ منقوش دالما در این زیرحوزه ها پیشنهاد شده است.
محوطه های فلزگری کهن در منظر فرهنگی کوهدشت و ارائه یک مدل پیش بینی برای منطقه زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عوامل محیطی نقش مهمی در شکل دهی به الگوی استقراری محوطه ها و توزیع مکانی سکونتگاه های انسانی و فعالیت های گوناگون بشر داشته اند. مطالعه روابط متقابل انسان و محیط و الگوهای بهره برداری از محیط زیست یکی از رویکردهای اصلی باستان شناسی نو است. یکی از قابلیت های زاگرس میانی و به خصوص پیشکوه لرستان فرهنگی استخراج و تولید فلزات به ویژه مفرغ و آهن است که با ابهامات زیادی از جمله شناسایی معادن و محوطه های در ارتباط با فلزگری کهن همراه است. در پژوهش حاضر سعی شد بر مبنای 143 محوطه فلزگری کهن که در نتیجه چهار فصل بررسی باستان شناسی در شهرستان کوهدشت شناسایی شده اند، به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و تحلیل های فضایی، عوامل طبیعی مؤثر در شکل گیری و پراکنش محوطه های فلزگری در منظر فرهنگی کوهدشت شناسایی شوند و در انتها یک الگو برای تخمین مکان های احتمالی دارای بقایای مرتبط با فلزگری باستان در منطقه زاگرس میانی ارائه شود. برای رسیدن به این مهم در نرم افزار GIS به هر یک از عوامل محیطی از جمله مواد خام مورد نیاز، پوشش جنگلی مناسب برای فراهم کردن سوخت مورد استفاده در کوره های ذوب فلز و نزدیکی به منابع آبی، بر اساس نقش و تأثیر هر یک از این عوامل، وزن و اهمیت متفاوتی داده شد تا نقش هر یک از آن ها در شکل گیری محوطه ها مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد. در پایان مشخص شد که سازند زمین شناسی کشکان که دارای برونزد سنگ های حاوی اکسید آهن است، بیشترین نقش را در مکان گزینی محوطه های فلزگری باستان داشته است و پس از آن پوشش جنگلی مناسب و نزدیکی به منابع آبی، در درجه های بعدی اهمیت قرار دارند.
بررسی و ارائه مدل ژئوشیمایی اشیاء فلزی بر پایه نقره از دوره عیلام (نمونه مطالعاتی اشیاء نقرهای مجموعه، جوبجی، کلماکره، ارجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول دهه های 60 تا 80 شمسی سه مجموعه ارزشمند عیلامیِ ارجان، کلماکره و جوبجی در غرب و جنوب غرب ایران کشف شد. کشف اتفاقی این مجموعه ها، تعداد و ارزش اشیاء فلزی آن ها حکایت از دوران پرشکوه عیلام در ایران دارد. هم دوره بودن آثار این مجموعه ها موجب شد تا برای پاسخ به پرسش های پیش آمده، این سه مجموعه به طور روشمند موردبررسی قرار گیرند. رویکرد پیشنهادی برای بررسی این سه مجموعه رویکرد اصالت سنجی بر اساس آلیاژ– تکنولوژِی فلزگری و ساخت– و ریزساختارها است. این مقاله یکی از اهداف این رویکرد، در زمینه بررسی داده های حاصل از مطالعه ژئوشیمیاییِ آلیاژِ اشیاء نقره ای این سه مجموعه را محقق می نماید. در این مقاله 23 نمونه نقره ای از سه مجموعه مذکور با روش XRF پرتابل برای بررسی آلیاژ و پاسخ به دو سؤال اساسی آنالیز شدند: سؤال اول این که آیا مطالعه ترکیب آلیاژ و میزان ناخالصی های اشیاء فلزی بر پایه نقره از دوره عیلام مربوط به این سه منطقه، امکان ارائه یک مدل ژئوشیمیایی را میسر خواهد نمود؟ و سؤال دوم، آیا تهیه مدل ژئوشیمی از اشیاء نقره ای مکشوفه از دوره عیلام می تواند در تعیین منشأ معدنی و اثرانگشت شیمیایی این اشیاء کمک نماید؟ بررسی داده ها مشخص نمود که وجود عناصری از گروه پلاتین یاPGE (Platinum-Group Elements) می تواند به عنوان مدل ژنوشیمیایی این اشیاء و وجود عنصر ایریدیم به عنوان اثر انگشت شیمیایی آنها معرفی گردد. بر اساس این یافته ها می توان گفت سنگ معدن اولیه اشیاء این سه مجموعه از یک محدوده جغرافیایی تهیه شده است.
مطالعه ساختاری و بررسی آزمایشگاهی آرایه های مسجد کبودانی خواف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه تاریخی کبودانی خواف، یکی از مهمترین آثار عصر تیموری است که در دوران شکوفایی این منطقه، پیرامون مزار عارف شهیر این دوران، سلطان محمود کبودانی ساخته شده است. این مجموعه تاریخی که امروزه تنها ویرانه ای از آن باقی است، در گذشته، مجموعه کاملی بوده است، مشتمل بر مزار، مسجد و آب انبار. بدنه داخلی بناهای این مجموعه، با انواع مختلف آرایه های معماری، همچون: دیوارنگاره ها، تزئینات تخمه درآوری، رسمی بندی، مقرنس کاری و گچبری آراسته شده است. در میان این آرایه های معماری، آن چه بیش از همه جلب توجه می کند، دیوارنگاره ها و تزئینات تخمه درآوری بدنه داخلی مسجد کبودانی است که در آن، سطوح داخلی مسجد با این آرایه ها به نحو بسیار زیبایی با نقوش هندسی به رنگ های نارنجی، قرمز، زرشکی، آبی، نخودی و سفید تزیین شده است. با توجه به اهمیت این مجموعه تاریخی به جای مانده از عصر تیموری و عدم مطالعه آن از یک سو و وضعیت در حال تخریب آرایه های آن، از سوی دیگر، در این پژوهش سعی شد تا به روش تجربی و با کمک روش های آزمایشگاهی، آرایه های این مسجد تاریخی و رنگ های به کار رفته در آن، مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد. بررسی آزمایشگاهی دیوارنگاره ها و تزئینات تخمه درآوری این بنا، با روش های مختلف آنالیز دستگاهی، همچون: پراش پرتوی ایکس (XRD)، فلورسانس اشعه ایکس (XRF) و میکروسکوب الکترونی روبشی مجهز به تجزیه پاشندگی پرتوی ایکس (SEM-EDS)، نشان داد که در اجرای آرایه های گچبری از گچ زنده و در بستر دیوارنگاره ها از لایه نازکی از گچ کشته استفاده شده است. آنالیز رنگدانه های به کار رفته در آرایه های این بنا به روش های دستگاهی، حاکی از این بود که تمامی رنگ های مورد استفاده، معدنی بوده اند و در طیف رنگ های قرمز از گل اخرا و از گل سفید به عنوان رنگ سفید و در رنگ آبی از لاجورد طبیعی، استفاده شده است.
تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی شمال غرب دریاچه ارومیه در دوره مس و سنگ بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمال غرب دریاچه ارومیه که هفت شهرستانِ سلماس، خوی، چایپاره، چالدران، شوط، پلدشت و ماکو را شامل می شود؛ در کرانه جنوبی رودخانه ارس واقع شده است. این منطقه به سبب شرایط جغرافیایی و مسیر ارتباطی مابین قفقاز جنوبی، شرق آناتولی، فلات مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه و همچنین ظرفیت های زیست محیطی مناسب و مطلوب، زمینه ساز حضور جوامع انسانی در ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی بوده است. باوجوداینکه از قرن 19 میلادی به بعد حوضه جنوبی دریاچه ارومیه موردتوجه مطالعات باستان شناسی واقع شده، اما بخش شمالی آن که از توانمندی ها و قابلیت های بسزایی برخوردار است، چندان موردمطالعه قرار نگرفته و فقدان پژوهش های علمی و روشمند دوران پیش ازتاریخ به ویژه دوره مس و سنگ در این پهنه فرهنگی بسیار محسوس است. با عنایت به اینکه مجموعه عوامل زیست محیطی نقش مهمی در شکل دهی و توزیع مکانی استقرارهای جوامع بشری در ادوار مختلف فرهنگی دارند، به نظر می رسد برهم کنش های انسان با محیط زیستِ پیرامون در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه یک چشم انداز متمایز را به دنبال داشته است. پژوهش حاضر برای نخستین بار به تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی 21 سکونتگاه مس و سنگ در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه که تاریخ نسبی از آغاز هزاره پنجم تا پایان هزاره چهارم ق. م دارند، می پردازد. مهم ترین پرسش اصلی پژوهش این است که عوامل زیست محیطی چه نقش و تأثیری بر شکل گیری، نحوه پراکنش و برهم کنش فرهنگی استقرارگاه های دوره مس و سنگ در شمال غرب حوضه دریاچه ارومیه داشته اند؟ در این خصوص عوامل محیطی مانند: ارتفاع از سطح دریا، آب وهوا، منابع آب، خاک ها، راه ها، جهت و میزان شیب زمین در ارتباط با 21 استقرار مس و سنگ با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) تحلیل شد و نتایج پژوهش نشان داد که اساسی ترین عوامل محیطی در شکل گیری و برهم کنش فرهنگی زیستگاه های دوره مس و سنگ در این حوضه، سه عامل «دسترسی به منابع آب دائمی»، «کد ارتفاعی» و «راه های ارتباطی» است و این سه عامل، وابستگی استقرارها را به منابع آب به صورت خطی، وابستگی به پهنه دشت جهت کشاورزی و وابستگی به معابر مواصلاتی را جهت مبادلات تجاری، نشان می دهد.
همگام سازی دوره فراپارینه سنگی در غرب زاگرس مرکزی و زاگرس شمالی با رویداد های اقلیمی پس از آخرین بیشینه یخچالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون پژوهش های دوره فراپارینه سنگی در دو منطقه غرب زاگرس مرکزی و زاگرس شمالی، تحولاتی را در فناوری و گونه شناسی دست افزارهای سنگی در طول این دوره زمانی نسبتاً طولانی، به ثبت رسانیده اند. با وجود یافتن نهشته های دوره فراپارینه سنگی در تعدادی از مکان های این مناطق، در مقایسه با آنچه که در منطقه شامات (لوانت) و قفقاز دیده می شود، رابطه نوسانات اقلیمی با تحولات فرهنگی، به تفصیل ثبت و ضبط نشده است. کمبود یاد شده را می توان در الف) عدم همگام سازی با شواهد تغییرات اقلیمی در محدوده زمانی مورد نظر یعنی 25 تا حدود 12 هزار سال پیش؛ ب) محدودیت های کاوش؛ پ) نبود تعداد قابل قبول سن سنجی مطلق برای دوره فراپارینه سنگی منطقه زاگرس، درنظر گرفت. به تازگی پژوهش های مهمی در زمینه های سن سنجی دوره فراپارینه سنگی زاگرس-شمالی در محوطه پاله گورا و رویدادهای اقلیمی منطقه غرب زاگرس مرکزی براساس نتایج گرده شناسی تالاب هشیلان به عمل آمده است که می تواند بخش-هایی از این ضعف ها را جبران کند. به همین روی نوشتار حاضر براساس داده های تازه اقلیمی، خوانش نوینی از تحولات فرهنگی هم زمان با اواخر دوره پلیستوسن مصادف با دوره فراپارینه سنگی برای این منطقه ارائه کرده است.
مومیایی های طبیعی معدن نمک زنجان و رویکرد حفاظت پیشگیرانه برای حفظ و نگهداری از آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی مطالعات باستان سنجی در جهت شناخت و معرفی مردان نمکی مکشوفه در معدن نمک چهرآباد زنجان و پرده برداشتن از اسرار حضور آن ها در معدن نمک و نحوه حفاظت و نگهداری از آن ها مطالبی است که در این مقاله به آن ها پرداخته می شود. این آثار ابتدا در سال های 1372 و 1383 بطور تصادفی و پس از آن با انجام حفاری های باستان شناختی کشف شدند. روش های مورد استفاده در این مطالعات شامل: سالیابی کربن 14، تصویربرداری های رادیوگرافی و سی تی اسکن، مطالعات مولکولی DNA، بررسی ایزوتوپ های 13C و 15N، آنالیز عناصر کم مقدار با روش ICP هستند. نتایج سالیابی نیز نشان دادند که این اجساد متعلق به دور ه های تاریخی هخامنشی و پارتی-ساسانی هستند. وضعیت قرارگیری اجساد در زمان دفن و نوع آسیب های وارد بر آن ها نشان می دهند که علت مرگ آن ها ناشی از حادثه ریزش معدن در دوره های تاریخی فوق و وارد شدن ضربات شدید سنگ های نمک به آن ها بوده است. همچنین بررسی های صورت گرفته، مرد نمکی شماره 1 را میان سال (حدود 40-35 سال) و جنسیت مومیایی شماره 4 را مذکر و سن آن را حدود 15 سال نشان می دهد. نتایج بررسی های مقدماتی ایزوتوپ های 13C و 15N در مقایسه با نمونه های شاهد نشان داد که رژیم غذایی آن ها نزدیک به رژیم دریایی می توانسته باشد. با توجه به نوع پوشش، تزیینات و برخی اشیاء همراه با این اجساد، به نظر می رسد که افراد مدفون در این معدن لزوماً کارگر معدن نبودند و به طبقات مختلف اجتماعی تعلق داشتند. علاوه بر این، بررسی فرایند فرسودگی مردان نمکی نشان داد که رطوبت نسبی و نوسانات آن یکی مهم ترین متغیرهای محیطی مؤثر در این فرایند و خطرات تهدید کننده برای این آثار است و بهترین و کارآمدترین روش حفاظت از اینگونه آثار، حفاظت پیشگیرانه تشخیص داده شد. بازرسی ها و پایش های دوره ای و انجام آزمایشات بیولوژیکی (تست قارچ و باکتری) نشان داد که روش حفاظت پیشگیرانه مورد استفاده تاکنون آن ها را در وضعیت ایمن نگاه داشته است.
بررسی دنباله های ریاضی در آرایه های هندسی گره های کند ده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گره در کنار کتیبه و نقوش اسلیمی سه دسته اصلی تزئینات در معماری اسلامی بوده است. این آرایه ها در دو دسته اصلی منابع مورد توجه بوده اند. دسته اول، منابع آموزشی تألیف استادکاران معماری سنتی و شاگردان ایشان بوده است و دسته دوم متون تحقیقاتی دانشگاهی. ویژگی های ریاضی آرایه های «گره» در هر دو دسته این منابع مورد توجه بوده است، و پیشتر برخی از این ویژگی ها کشف و معرفی شده است. هدف مقاله حاضر، معرفی ویژگی ای در خرد کردن گره های ده ایرانی است که پیش از این در ادبیات علمی ناشناخته بوده است و برای نخستین بار در این مقاله معرفی می شود. این تحقیق به روش تحلیلی پیش رفته است و اطلاعات از منابع کتابخانه ای گردآوری شده اند. هر گره شامل تعدادی چندضلعی است که با قرارگیری در کنار یکدیگر، سطحی بزرگتر (زمینه) را می پوشانند. خرد کردن گره به معنی تبدیل گره به گرهی دیگر در همان زمینه و با اجزای کوچکتر است. این عمل به روش های مختلفی انجام می شود و استادان معماری سنتی برخی از آنها را معرفی کرده اند. در این مقاله یکی از روش هایی که استاد حسین لرزاده معرفی کرده اند مبنا قرار داده شده است. نتایج مقاله نشان می دهد در خرد کردن متوالی گره های کند ده، اجزای چندضلعی گره ها با نسبت معکوس عدد فی کوچک می شوند و با ثابت نگه داشتن اندازه چندضلعی های تشکیل دهنده، اندازه زمینه مطابق تعمیم دنباله فیبوناتچی و در رابطه ای با نسبت طلایی رشد می کند. زمینه های متوالی حاصل از خرد کردن متوالی را می توان در چیدمانی مارپیچ مرتب کرد. در این صورت رابطه تعمیم فیبوناتچی میان اضلاع زمینه ها نمودار خواهد بود. نمونه هایی واقعی از اجزای گره های بناها و نمونه هایی ترسیمی در چنین چیدمانی در مقاله آورده شده اند. اثبات ویژگی های یافته شده در این تحقیق به کار تحلیل هندسی و طراحی گره ها خواهد آمد، و نتایج آن را می توان پایه ای برای مسئله طراحی گره های جدید برای زمینه های مختلف قرار داد.