فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۲۱ تا ۳٬۹۴۰ مورد از کل ۳۰٬۰۱۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
رسانه ها به یکی از بخش های جدایی ناپذیر زندگی انسان در عصر تکنولوژی تبدیل شده اند. از سویی معماری نیز به عنوان عاملی رسانه ای معرفی می شود که در سطوح مختلف قابل تحلیل است؛ اما با این تفاسیر هنوز الگویی روشن از تعاملات میان معماری و رسانه تبیین نشده است. این پژوهش با هدف شناسایی شاخص های مؤثر بر ماهیت رسانه بودن معماری و اولویت بندی آن ها و نهایتاً ارائه مدلی از عوامل اثرگذار بر کیفیت رسانه ای معماری در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز، به دنبال پاسخ به این سؤالات است که ابتدا شاخص های مؤثر بر ارتقای کیفیت رسانه ای معماری کدام اند و سپس چگونه می توان در نمونه استفاده مجدد تطبیقی مدلی از این شاخص ها را تدوین کرد. پژوهش حاضر ازنظر هدف بنیادی-تجربی، و ازنظر ماهیت و روش توصیفی-پیمایشی در مطالعه موردی است. پس از مطالعات کتابخانه ای، 21 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز به عنوان متخصصین پانل دلفی انتخاب شدند و ایده پردازی شاخص ها با مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. سپس با ادغام شاخص های مبانی نظری و شاخص های حاصل از تحلیل محتوای مصاحبه ها، 43 شاخص مؤثر بر ارتقای کیفیت رسانه ای معماری در چهار دسته استخراج گردید. پس از تائید روایی و پایایی ابزار پژوهش، خبرگان در پرسشنامه های بسته و طیف 5 درجه ای لیکرت به امتیازدهی شاخص ها پرداختند و داده ها با تکنیک تاپسیس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که شاخص های «اشاره کننده به هنر ساخت و تکنولوژی زمان»، «بازتاب دهنده فرهنگ مردم جامعه» و «به وجود آورنده ادراکات حسی جدید» دارای بالاترین اولویت ها بودند و دسته «شاخص های مربوط به کاربردهای رسانه» نیز مؤثرترین دسته معرفی شد. معماری اگر نقش رسانه ای نداشته باشد دیگر معماری نیست. معماری به عنوان یک میانجی در ظرف رسانه ای خود انتقال دهنده ایده ها و پیام ها به آیندگان است و کیفیت رسانه ای آن باعث باز زایش های گوناگون فضایی در بسترهای ذهنی طیف های مخاطبان می شود.
Role of Environmental Dimensions on well-being: Qualitative Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۲, Issue ۴ - Serial Number ۴۶, Autumn ۲۰۲۲
41 - 52
حوزههای تخصصی:
Environmental dimensions can be used as indicators of urban quality of life due to their potential contribution to subjective well-being. The environment is constituted by the interacting systems of physical, biological, and social elements interrelated in various ways, individually and collectively. This study aims to uncover qualitatively whether these two environmental elements, namely social and physical factors, are indeed predictors of subjective well-being and reliable indicators of quality of life in cities. The study presents and tests a model that examines a matrix of cross-effects between social and physical indicators with subjective well-being. Data are obtained through an expert survey in the city of Tehran. In this approach, a group of urban planners undertakes the effect of social and physical components on subjective well-being. First, the existing literature is studied, and the related components are identified. Then, some interviews are made, and the cross-section analysis effects are extracted in a cross-effect matrix. As the finding revealed, among physical factors, percapita and spatial justice can have the highest impact on subjective well-being in Tehran. This was followed by access to urban transportation networks depending on their type, quality, and amount. Also, commute, neighborhood, housing, and job satisfaction were predictors of subjective well-being. Among social factors, spending leisure time, continuous social interactions, and health status impact subjective well-being.
بررسی متالپسیس در نگاره های مکتب اصفهان با تکیه بر الگوی کارین کوکونن (مورد پژوهی آثار منتخب رضا عباسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
67 - 74
حوزههای تخصصی:
مکتب اصفهان از مکاتب سرآمد نگارگری در دوره ی صفویه است. این نگاره ها نقشبند روایت های فراوانی اعم از ادبی، عرفانی، تاریخی و غیره هستند. متالپسیس یا تداخل روایی به عنوان نوع خاصی از روایت، موجب تخطی میان سطوح روایی می شود. این وِیژگی در بسیاری از آثار هنری از جمله نگاره ها قابل بررسی است. برخی از نگاره های مکتب اصفهان با ترسیم سطوح روایی، تخطی های آشکاری را از مرزهای ایجادشده به نمایش می گذارند. در این نگاره ها سطوح روایی مرزبندی می شوند و جهان های داستانی در عین جدایی از طریق قاب ها، در هم تنیده می شوند. این مقاله با هدفی بنیادین انجام شده و مسئله آن مکاشفه ویژگیهای متالپسیس در نگاره های دوره صفوی است. روش پژوهش کیفی با رویکردی تحلیلی و براساس جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و آرشیوهای دیداری است. از این روی سه نگاره از رضا عباسی با نام های «کشتن رستم پیل سفیر را»، «جنگ تهمورث و دیوان» و «گلگشت» بر مبنای انتخاب هدفمند از موارد مطلوب گزینش و برپایه چارچوب نظری ارائه شده مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است. نتیجه حاصله نشان از آن دارد که نگاره های انتخابی از مکتب اصفهان با بهره گیری از فن میزان آبیم سه سطح روایی ایجاد می کنند و دارای متالپسیس های بلاغی و هستی شناسانه در جهات مختلف می باشند.
سنجش میزان تأثیرگذاری الگوی پلان معماری و دریافت نور طبیعی بر ارتقای حس آرامش ساکنین؛ مطالعه موردی: محله شاهکلا، شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸۰
۳۰-۱۷
حوزههای تخصصی:
مجموعه تأثیرات نور طبیعی بر انسان را می توان در قالب دو فرایند روان شناسی و زیست شناسی موردبررسی قرار داد. امروزه، مردم بخش عمده ای از ساعات عمر خود را در طول روز در فضاهای سرپوشیده سپری می کنند. بنابراین فراهم سازی امکان ورود نور مناسب روز به این فضاهای بسته، برای ارتقای کیفیت زیستی و ﻧﯿﺰ اﻓﺰایﺶ ﺳﻄﺢ ﺳﻼﻣﺘﯽ، آﺳﺎیﺶ و کارایی آن ها کاملاً مطلوب به شمار می آید. هدف اصلی این پژوهش ارائه راهکارهای طراحی و نحوه درست چیدمان فضایی و مبلمان به منظور بهره مندی از نور طبیعی در فضای داخلی خانه های مسکونی جهت ارتقای کیفی زندگی ساکنین و بهبود شرایط روحی آن ها است. روش به کارگرفته در مقاله روش توصیفی - تحلیلی در بستر مطالعات پیمایشی است و از روش اسنادی و روش گردآوری داده ها به شیوه میدانی (مصاحبه و مشاهده) و همچنین از ابزار سنجش نور لایت متر بهره گرفته شده است. جامعه آماری شامل ساکنین شش خانه مسکونی کوتاه مرتبه در محله شاهکلا بابل است که با یکدیگر رابطه همسایگی دارند. طبق بررسی به عمل آمده از وضعیت نورگیری خانه های موردمطالعه، مشخص شد در فصول بهار و تابستان بیشترین حجم نور طبیعی وارد فضاهای داخلی خانه ها می شود. همچنین پس از مصاحبه مشخص شد که افراد در فضاهای دارای نور طبیعی کافی که اکثر این فضاها از نور جنوب برخوردارند، آرامش بیشتری را حس کرده و در فضاهای با نور طبیعی نامطلوب احساس بی انگیزگی می کنند. درنتیجه با لحاظ کردن تمهیداتی نظیر به کارگیری بازشوهای کف تا سقف در جبهه جنوب و بازشوهای عریض تر در جبهه های شرقی و غربی می توان تا حد ممکن نور طبیعی بیشتری را در فضاهای داخلی دریافت کرد. در چیدمان فضاهایی نظیر نشیمن و یا پذیرایی بهتر است از نظام U شکل استفاده کرد، چراکه اگر دهانه باز به سوی بازشوها قرار گیرد، نور طبیعی برای همگی افرادی که از این فضا استفاده می کنند یکسان خواهد بود.
واکاوی زیبایی شناسی و نمادپردازی در هنر معماری قشقایی به روش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸۰
۷۰-۵۷
حوزههای تخصصی:
نمادپردازی و زیبایی شناسی مردمان در هنرهایشان نمود می یابد. سایر محققانی که معماری سیاه چادر را موردتوجه قرار داده اند ازنظر عناصر و اجزا، ویژگی های سازه ای، اقلیمی یا شیوه زندگی به آن توجه کرده اند. آن ها به تمجید زیبایی های آن پرداخته اند اما جنبه های زیبایی شناسانه را تحلیل نکرده اند. این پژوهش با تمرکز بر سیاه چادر عشایر قشقایی به عنوان جلوه ای از معماری بومی در پی این است که پیام ها و انگاره های زیبایی شناسانه را به صورت اکتشاف پدیدارشناسانه شناسایی کند. هدف این پژوهش شناخت ساختار معنا در معماری سیاه چادر است. زیبایی شناسی و نمادپردازی به عنوان بالاترین سطح معنی در معماری عشایر کمتر موردتوجه قرار گرفته است. داده های این پژوهش به صورت مشاهده یک ایشوم ییلاقی عشایر قشقایی و صحبت با زنان گردآوری شده و به صورت پدیدارشناسی تحلیل شده است. چهارچوب نظری بر اساس نظریه فرهنگی - اجتماعی راپاپورت و پدیدارشناسانه باشلار تدوین شده است. بر اساس این چهارچوب مؤلفه های گهواره، مرزها، درون و بیرون، بزرگ و کوچک، آرمان، آشیانه، شکل ها و رنگ ها بر مبنای سه عنصر خیال، رؤیا و افسانه تحلیل می شوند. سؤال این پژوهش این است که ویژگی های نمادین و زیبایی شناسی چگونه بر شکل سیاه چادر عشایر قشقایی تأثیرگذار است؟ یافته ها نشان می دهد نمادهایی مانند رؤیاپردازی نامحدود، بی کرانگی قلمروی سکونت، عناصر طبیعت، تقدس اجاق، پناه، کمال گرایی، جلوه انسانی سیاه چادر، عشق ورزیدن به خانه، مینیاتوری از عمارت آرمانی، صمیمیت و مرزهای نسبی در ارتباط شکل سیاه چادر با معنا قابل خوانش است. نتایج همچنین نشان می دهد کل مجموعه سیاه چادر با عرصه های اطراف به عنوان نظام خانه مدنظر است و ساختار شکل گیری عناصر مختلف به صورت شکل گیری عرصه ها در یک ساختار مارپیچی حول زن عشایر تعریف می شود. بنابراین در کنار سایر عوامل سرپناه و شیوه زندگی، مفهوم ادراکی پناه، معنا و نمادها در ایجاد معماری بومی سیاه چادر نقش تعیین کننده دارد.
طراحی سایبان هوشمند برای ساختمان اداری جهت کنترل ورود نور مستقیم خورشید مبتنی بر کاهش بار سرمایشی با الگوبردای از گره های ایرانی اسلامی
حوزههای تخصصی:
بهره برداری از ساختمان ها تقریباً به یک سوم مصرف جهانی انرژی و سهم مشابهی در انتشار گازهای گلخانه ای کمک می کند. در ایران انرژی مصرفی ساختمان ها بیش از 40% کل انرژی مصرفی کشور می باشد. امروزه محیط زیست، صرفه جویی در مصرف سوخت های فسیلی و توسعه پایدار به مباحث بسیار مهم و رایج در سطح بین المللی تبدیل شده اند و پوسته ساختمان به عنوان بیرونی ترین لایه ساختمان که بیشتر با عوامل محیطی در ارتباط است، نقش مهمی را ایفا می کند. این مقاله به طراحی و بررسی کارایی سایبان های هوشمندی می پردازد که از نفوذ ناخواسته تابش خورشید در ماه های گرم سال جلوگیری کرده و در ماه های سرد سال اجازه ورود نور را به داخل فضا می دهد و از طرفی هم زمان نگاه زیباشناسانه به این سایبان ها دارد که از هندسه ایرانی برای رسیدن به این زیبایی استفاده کرده است. شبیه سازی کامپیوتری و آنالیز توسط نرم افزار و استفاده از منابع کتابخانه ای روش استفاده شده می باشد که در این راستا یک نمونه آنالیز به ابعاد 4 متر عرض، 6 متر طول و ارتفاع 2/3 متر به عنوان یک بخش از فضای اداری برای سایبان ها طراحی شده میزان تأثیر آن در روشنایی فضای داخلی در فصل گرم سال، مورد آنالیز در نرم افزار VELUX Daylight Visualizer قرار گرفت. این سایبان ها با توجه به چرخش خورشید حرکت کرده و تغییر جهت می دهند. آنالیز نشان می دهد که در مواقع گرم سال این سایبان ها می توانند میزان روشنایی فضای داخلی را به میزان یک سوم کاهش دهند و باعث کاهش بارسرمایشی گردند و میزان شدت روشنایی (لوکس) را نزدیک به استاندارد فضای اداری (300 لوکس) نگه دارند و از طرفی در فصل سرد سال با باز شدن این سایبان ها اجازه ورود نور را به داخل می دهند.
شناسایی الگوهای ذهنی متخصصان در آموزش سواد بصریِ میراث معماری ایران به کودکان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
107 - 130
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در راستای ارتقای آگاهی مخاطبان به ارزش های میراث معماری ایرانی، سعی دارد به شناسایی و اکتشاف ابعاد و الگوهای غالب ذهنی متخصصان در خصوص «آموزش سواد بصریِ میراث معماری ایران به کودکان» با تأکید بر آموزش های غیررسمی بپردازد. منظور از سواد بصری میراث معماری ایران، توانایی درک و خوانش ویژگی ها و ارزش های میراث معماری ایرانی است. این پژوهش، از حیث اینکه به استخراج ابعاد و الگوهای ذهنی متخصصان می پردازد، دارای ماهیت اکتشافی است. روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی است. مراحل انجام پژوهش شامل انجام دلفی و تحلیل نتایج آن از طریق تحلیل عامل Q است که در چهار گام با استفاده از نرم افزار SPSS-22 انجام گرفت: ۱. مصاحبه با متخصصان؛ ۲. تحلیل متن مصاحبه ها با کدگذاری باز و محوری، تهیه جدول هدف-محتوا و پرسشنامه محقق ساخت بر اساس آن؛ 3. پیمایش دلفی در دو مرحله؛ 4. تحلیل عامل Q. جامعه آماری پژوهش به دلیل نو بودن موضوع، شامل متخصصانی از حوزه های معماری، حفاظت از بناهای تاریخی، باستان شناسی، طراحی گرافیک و آموزش کودکان (رسمی و غیررسمی) است. تعداد متخصصان در گام اول شامل 10 نفر از متخصصان بود که به روش گلوله برفی تا اشباع نظری ادامه یافت و در گام پیمایش دلفی شامل 30 نفر از متخصصان بود که به روش هدفمند غیر تصادفی انتخاب شدند. نتایج حاصل از پژوهش پس از تحلیل عاملی نشان داد که 8 دیدگاه غالب در زمینه آموزش سواد بصریِ میراث معماری ایران به کودکان، در میان متخصصان وجود دارد که تعیین کننده ابعاد آموزش سواد بصریِ میراث معماری ایران به کودکان نیز هستند. این ابعاد به ترتیب شامل «فراکالبدی مفهومی»، «زیبایی شناختی»، «میراثی حفاظتی»، «ادراک فضایی»، «تعاملی گروهی»، «تجربه فردی»، «محیط یادگیری» و «بستر فرهنگی اجتماعی» هستند. همچنین، الگوهای ذهنی متخصصان متناسب با وجوه متفاوت موضوع، طیف های متفاوتی از شناخت آثار میراث معماری (معناگرا، زیبایی شناختی، میراثی حفاظتی و فضانگر)، توجه به یادگیرنده ( فردی، تعاملی) و شرایط یادگیری (زمینه ای، فرهنگی اجتماعی) را شامل می شود. این ابعاد می تواند راهگشای آموزش سواد بصری به کودکان با تمرکز بر روش های غیررسمی باشد.
تحلیل تولیدات کارگاه های شاخصِ سفال امروز مازندران از منظر هویت بومی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
85 - 94
حوزههای تخصصی:
هنر اقوام مختلف به خصوص در زمینه تولید صنایع دستی، همواره یکی از اصلی ترین عوامل شکل گیری فرهنگ در یک قوم محسوب می شود و سرامیک ها به عنوان زیر مجموعه ای از صنایع دستی، نشان دهنده فرهنگ مردم یک منطقه اند. منطقه مازندران که به واسطه شاخصه های محیطی اش شناخته می شود، دارای گستره فرهنگی غنی ای است که از دیرباز سفال گری در آن شکل گرفته، اما به نظر می رسد علی رغم وجود کارگاه های متعدد سفال گری در منطقه، تولیدات سفال با ویژگی های هویتی مازندران تناسبی ندارند؛ همین موضوع ضرورت آسیب شناسی و بررسی شرایط کارگاه های مربوطه را سبب ساخته است. هدف از انجام این پژوهش بازشناسی تولیدات کارگاهی سفال امروز مازندران از منظر هویت بومی با رویکرد آسیب شناسی این آثار بوده است. پژوهش مذکور از زیرمجموعه پژوهش های کاربردی بوده است و از جنبه ماهیت و روش جزء تحقیقات توصیفی و تحلیلی قرار دارد. شیوه گردآوری اطلاعات این تحقیق شامل مطالعات کتابخانه ای (منابع مکتوب و اینترنتی) و تحقیق میدانی شامل مشاهده و مصاحبه با کارگاه ها و نواحی تولید در منطقه مورد پژوهش است. پس از آشنایی با هویت، فرهنگ، قومیت و اکولوژی مازندران و شناخت ویژگی های طبیعی این منطقه و در نهایت بررسی آثار تولید شده در کارگاه های شاخص این استان، مشخص شد روند تولید سرامیک با آسیب هایی مواجه هست که از آن جمله می توان به افزایش سفال گران غیر بومی، کمرنگ شدن نقش سفال گران سنتی، افزایش تولیداتی با هویت غیربومی و تغییر ذائقه خریداران سفال اشاره کرد.
ارزیابی انواع روش های اسکان موقت در زمان بحران در برابر تهدیدات با بهره گیری از روش تحلیل سلسله مراتبی AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
21 - 37
حوزههای تخصصی:
همواره بحث ایمنی جانی در زمان بحران ها برای بشر در طول تاریخ با اهمیت بوده و یکی از نیازهای مهم بشر بوده است. بروز تهدیدات طبیعی منجر به ویرانی منازل مسکونی، ترک اجباری زیستگاه های ویرانشده و بی خانمانی مردم مناطق سانحه دیده میشود. عدم وجود مکانی جهت آسایش و در امان ماندن افراد سانحه دیده از اثرات مخرب سوانح و نبود احساس امنیت، ضرورت تأمین سرپناه برای آنها را ایجاد میکند. در این مقاله سعی شده است، ابتدا شاخص های مرتبط با انتخاب بهترین روش اسکان موقت در زمان بحران تاثیرگذار با استفاده از نظرات خبرگانی در حوزه معماری، عمران و مدیریت بحران تعیین شده و در مرحله بعد میزان تاثیر گذاری و اهمیت آنها با در نظر گرفتن معیارهای قابلیت مقاومت در برابر زلزله، پیچیدگی اجرا، سرعت اجرا، هزینه و قابلیت آوار برداری بدست آورده شود. جامعه خبرگان متشکل از 16 نفر بود که به پرسشنامه ای جهت تعیین اولویت شاخص ها و وزن گزینه ها پاسخ دادند. در ادامه با استفاده از روش AHP میزان وزن هر یک از شاخص های اصلی و فرعی (زیر شاخص) بدست آورده شد و سپس با استفاده از همین روش وزن هر یک از گزینه های موجود در شاخص ها محاسبه شد. در نهایت نتایج تحقیق نشان داد که چادرزنی ناسازگارترین روش اسکان موقت در شرایط بحران می باشد و همچنین استفاده از مصالح بوم آورد با توجه به اهداف ذکر شده مناسب ترین روش اسکان موقت می باشد.
ارزیابی آموزش از دیدگاه اساتید و دانشجویان در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۴
5 - 24
حوزههای تخصصی:
دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر همانند دیگر دانشکده ها نیازمند ارزیابی مستمر کیفیت آموزش خود با توجه به برنامه های درسی و اجرای آنها، میزان ارتباط با مسائل واقعی حرفه و مسائل مورد توجه روز و همچنین دیدگاه اعضای هیئت علمی و دانشجویان در مورد میزان موفقیت آموزش ها است. ارزیابی کیفیت آموزش در تمامی گروه های آموزشی و مقاطع تحصیلی دانشکده به تفکیک هر رشته/مقطع و به صورت تجمیعی در کل دانشکده، هدف این پژوهش است. تعیین میزان قوت و ضعف آموزش در زمینه های مختلف مربوط به رشته های آموزشی مورد نظر است. سامانه تحقیق کیفی و روش پیمایشی، با استفاده از ابزار پرسش نامه برای جمع آوری اطلاعات و آمارهای توصیفی و استنباطی برای تحلیل آنها انتخاب شده است. طبق نتایج به دست آمده زمینه دانش نظری، هنری و فلسفی در دانشکده در بالاترین سطح و مهارت های فنی و اجرایی در پایین ترین سطح از نظر همه گروه های پاسخ دهنده ارزیابی شده است. آموزش های دانشکده از نظر اکثر پاسخ دهندگان، در فراهم کردن زمینه مناسب ورود به حرفه و فعالیت پژوهشی دارای کاستی هستند. بیشترین اختلاف نظر در مورد نیاز به تکمیل آموزش ها در زمینه دانش روز آمد و تکنولوژیک و دانش علمی و حقوقی مشاهده می شود.
بررسی مفهوم سبک در عکاسی با تأکید بر جنبش پیکتوریالیسم
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷
99 - 126
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی رسیدن به تعریفی از سبک در عکاسی، به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از نظریات اندیشمندان، نخست به اهمیت دست یابی به یک نظام سبک شناسی می پردازد و ضرورت شناخت سبکِ آثار هنری مختلف را بررسی می نماید. سپس به تقسیم بندی سبک با استفاده از نظریه واقعیت روان شناختی پرداخته می شود که بر این اساس، سبک ها بر دو دسته کلی سبک عمومی و سبک فردی تقسیم می گردند. در ادامه این واکاوی ها، به تبیین تعریفی دقیق از هر کدام از انواع سبک در دو ساحت عمومی و فردی پرداخته شده و بر اساس نظریه واقعیت روان شناختی و بررسی آن در جنبش پیکتوریالیسم، نتیجه این می شود که اگرچه سبک عمومی، راهی به درونیت هنرمندان ندارد، با این حال، تُهی از مفهوم نیست و در تفسیر آثار، نقش به سزایی را ایفا کرده و امکان درک درست تصاویر، در جایگاه تاریخ هنر را فراهم می سازد. در پی رسیدن به تعریفی دقیق از مفهوم سبک فردی، تعاریف ارایه شده از آن، بر اساس تأکید بر مؤلفه های مختلف نظیر فرم، محتوا، موضوع و ویژگی های اثر بررسی گردیده که در نهایت، نتیجه این شد که سبک فردی متأثر از واقعیت روان شناختی است و همچنین رابطه ای درونی و عمیق تر با خود هنرمند دارد. این پژوهش در انتها با بررسی سبک عمومی در عکاسی پیکتوریالیستی هر منطقه، عوامل تأثیرگذار بر پیدایش سبک عمومی را بررسی نمود و نتیجه گرفت که علی رغم شباهت ها و تفاوت ها در سبک عمومی آثار عکاسانه در مناطق مختلف، هر عکاس متأثر از واقعیت روان شناختی، به سبک فردی در آثارش رسیده است.
مطالعه نحوه بازنمایی اقلیت های دینی در سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی براساس آرای استوارت هال
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
49 - 58
حوزههای تخصصی:
سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی، به لحاظ دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با تحولات زیادی روبه رو شد و بخش مهمی از آن تحت نظارت دولت براساس اهداف فرهنگی جدید پس از انقلاب به حیات خود ادامه داد. یکی از موضوعات مطروحه در سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی، توجه به موضوع اقلیت ها، ازجمله اقلیت های دینی بوده و هست. پژوهش حاضر سعی دارد، به مطالعه نحوه ی بازنمایی اقلیت های دینی در سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی براساس آرای استوارت هال بپردازد. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل شخصیت های اقلیت، که در نقش های اصلی یا فرعی در فیلم ها ظاهر شده اند، علاوه بر استراتژی های استوارت هال در بحث بازنمایی، از سطوح رمزگان جان فیسک نیز استفاده شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد، غالب ترین رمزگان استفاده شده در بازنمایی شخصیت های اقلیت، آیین های دینی، مذهبی و ایدئولوژی اعتقادی اقلیت ها، رمزگان فنی دیالوگ بوده است. ایدئولوژی "خود" و "دیگری" یا "ما" و "آنها" در اکثر فیلم ها تکرار می شود. شخصیت های اقلیت نسبت به شخصیت های مسلمان معمولاً آسیب پذیر هستند. در این فیلم ها به طور کلی، به نوع زندگی اقلیت ها، فعالیت های اجتماعی و دینی آنها کمتر اشاره شده است و در نهایت، به نظر می رسد در سال های بعد از انقلاب اسلامی، استفاده از رمزگان های کلیشه ای برای بازنمایی شخصیت های اقلیت در فیلم ها، تکرار شده اند و بداعت و خلاقیتی در بازنمایی ها دیده نمی شود.
نقش«خیال» در هویت بخشی به مکان در معماری (مطالعه موردی: مسجد دو مناره سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
93 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش «خیال» در هویت بخشی به مکان در معماری است. روش پژوهش به صورت آمیخته است. تعداد نمونه در بخش کیفی 15 مقاله و 9 خبره در امر معماری شهری است و از روش نمونه گیری هدفمند منابع و گلوله برفی خبرگان انتخاب شدند. نمونه در بخش کمی برای تکنیک دیمتل 9 نفر بر اساس روش گلوله برفی انتخاب شدند.. برای تفسیر در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون برای استخراج مضامین از نرم افزار مکس کیوآدا 12 استفاده شد. در بخش کمی از تکنیک دیمتل از نرم افزار اکسل استفاده شد. نتایج نشان داد که مکان، هویت و اعتبار خود را از معانی و مفاهیمی که ناظر و کاربر آن در ذهن می پروراند، می گیرد. خیال یکی از مهمترین قابلیت های انسانی است که با توانایی هایی که دارد، می تواند بسیاری از رویدادهای ذهنی در جهت هویت بخشی به مکان را ایجاد نماید.
خوانش تطبیقی دو نمود فرهنگی؛ شاهنامه فردوسی و معماری قرن پنجم هجری، با تمرکز بر خراسان بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
100-82
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با این فرضیه که شاهنامه فردوسی و معماری ایرانی به مثابه دو نمود فرهنگی، اهداف مشترکی را دنبال می کردند، تلاش دارد با تحلیل واژگان معماری در شاهنامه و جست وجوی خصلت های حماسی گونه در آثار معماری پس از آن، وجوه اشتراک این دو نمود فرهنگی را کاوش نماید. ابتدا به تحلیل و تبیین ویژگی های اشعار فردوسی، سپس بررسی دقیق معماری خراسان پس از شاهنامه پرداخته شده و در نهایت با روش هم بستگی، به تناظر نتایج اشعار و ویژگی های ابنیه پرداخته شد. هدف اصلی، تعیین شاخص هایی برای شناخت معماری حماسی است. سوال آن است که کدام عناصر و خصلت های هنری، به طور مشترک در شعر و معماری خراسان در دوره پس از آفرینش این اثر وجود دارد و آیا این همانندی ها دلالت بر اثرگذاری شاهنامه بر جریان فکری معماری خراسان در قرن پنجم دارد؟ این شاخص ها چگونه اولویت بندی می شوند؟ ابتدا خصلت های شاهنامه ای با استفاده از منابع کتابخانه ای شناسایی و سپس به منظور نظرسنجی از خبرگان با تکنیک دلفی، پرسش نامه ای برای وزن دهی به شاخص های مؤثر در معرض دید ۱۵ فرد خبره قرار گرفت. سپس با انتخاب ۸ بنای مهم قرن پنجم با کاربرد روش سلسله مراتبی و تکنیک AHP با بهره گیری از نظرات ۱۰ خبره، به اولویت بندی بناها به لحاظ حماسی بودن پرداخته شد. نتایج نشان می دهد از میان شاخص های معماری حماسی، «القای هیبت و عظمت»، «صلابت» و «نماد» بیشترین تبلور معنایی را در بناهای قرن پنجم نسبت به دوره پیش از خود داشته و در میان نمونه ها، مسجد ملک زوزن و پس از آن، آرامگاه ارسلان جاذب در بالاترین رتبه جای دارند.
بررسی نقش مؤلفه غنای حسی در ایجاد سرزندگی و حس تعلق به مکان در بازارهای محلی (مطالعه موردی: شهرک شهید بهشتی مشهد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه بازار ها به عنوان ستون فقرات و قلب تپنده اقتصاد شهر های ایرانی شناخته می شوند باید با وحدت معنایی و فضایی خود، تجلّی گاه هنر، اندیشه و تدبیر ایرانی بوده و در جهت رفع نیاز های انسانی به مطلوب ترین شکل عرض اندام نمایند. تجربه انسان در فضاهای مختلف شهر نیز از طریق کانال های حسی گوناگون صورت می گیرد؛ در ادراک فضا هرچه اندام های حسی بیشتری تحریک شوند، تأثیر گذاری فضا بیشتر و درک از فضا کامل تر و عمیق تر صورت خواهد گرفت و احتمال سرزندگی، حس تعلق به مکان در آن فضا نیز افزایش خواهد یافت. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش مؤلفه های غنای حسی در ایجاد سرزندگی و حس تعلق به مکان در شهرک شهید بهشتی مشهد است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت آمیخته و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. جهت گردآوری اطلاعات پیشینه و مبانی نظری، از روش مطالعات کتابخانه ای و جهت گردآوری و تحلیل اطلاعات در مطالعه میدانی از روش پیاده روی حسی، یادداشت برداری حسی و پرسشنامه حضوری استفاده شده است. جهت سنجش غنای حسی در بازارِ محلیِ شهرک شهید بهشتی مشهد، به بررسی عوامل محرک و میزان درگیری هر کدام از حواس پنج گانه و همچنین حسِ امنیت، حسِ زمان و حسِ تعلق پرداخته شد، مساحت رنگ شده در نمودارها، میزان درگیری حواس در این بازار را نشان می دهد. یافته ها بیانگر آن است که به ترتیب بیشترین مساحت رنگ شده مربوط به حس بینایی است؛ بعد از حس بینایی بیشترین میزان درگیری حواس مربوط به حسِ زمان است چرا که گذر زمان در این مکان به دلیل سرزندگی و جذابیت بازار احساس نمی شود و میزان درگیری حواس زیاد است. اولویت بعدی غنای حسِ بویایی می باشد که دلیل آن وجود (انواع مواد غذایی، میوه وسبزیجات و ماهی) است؛ درگیری حواسِ شنوایی و چشایی در بازار شهرک شهید بهشتی به یک میزان است و بعد از این حس ها، غنای حسِ امنیت و در آخر غنای حس لامسه احساس می شود.
تأثیر رنگ آمیزی فضای آموزشی بر خلاقیت و تمرکز ذهنی هنرجویان رشته معماری (مطالعه موردی؛ هنرستان دخترانه هفده شهریور کرج)
منبع:
رف سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۴
65 - 76
حوزههای تخصصی:
خلاقیت فردی یک توانمندی اکتسابی است و ارتقای سطح خلاقیت افراد بعنوان یکی از شاخص های کیفی یادگیری محسوب می شود. امروزه نیروی انسانی متخصص و خلاق، به عنوان مهمترین سرمایه سازمانی شناخته شده است که می تواند با اصلاح یا تغییر آگاهانه کارکردها و فرآیندهای سازمانی، موجبات ارتقا و توسعه پایدار سازمان خود را فراهم آورد. توجه به شرایط محیط آموزشی دانش آموزان یکی از مؤلفه های مؤثر بر ارتقای سطح خلاقیت آنها است. استفاده از رنگ های مناسب در فضاهای مدرسه یکی از عوامل ارتقادهنده حس تعلق به مدرسه می شود. بنابراین درک روحیه و احساس دانش آموزان و استفاده درست از رنگ های مختلف برای پاسخگویی به نیازهای روحی و روانشناختی دانش آموزان بسیار ضروری است. در این پژوهش به بررسی اثر رنگ آمیزی فضای آموزشی بر سطح خلاقیت ذهنی هنرجویان پایه دهم رشته معماری داخلی هنرستان 17 شهریور کرج پرداخته شده است. برای سنجش خلاقیت هنرجویان از آزمون خلاقیت تورنس بهره گیری شد. بدین منظور تعداد 16 نفر از مجموع 67 هنرجوی مشغول به تحصیل در هنرستان مورد نظر، به صورت کاملاً تصادفی گزینش شدند. هنرجویان به صورت دو مرحله ای (قبل و بعد از اعمال تیمار رنگ آمیزی فضای آموزشی) مورد سنجش قرار گرفتند. نمرات کسب شده هنرجویان با استفاده از آزمون آماری ناپارامتریک ویلکاکسون در سطح اعتماد 95 درصد در نرم افزار SPSS 22 مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که رنگ آمیزی فضای آموزشی تأثیر معنیداری بر سطح خلاقیت هنرجویان داشته (05/0 < p) و میانگین رتبه های افزایش یافته و کاهش یافته هنرجویان به ترتیب برابر 11 و 4 بوده است. از آنجا که رنگها دارای تأثیرات فیزیولوژیکی و روانی بر انسانها هستند، با شناخت صحیح و بهره گیری بجا از آنها می توان به رشد خلاقیت فراگیران کمک کرد. توجه به ارتقای سطح خلاقیت هنرجویان در سطوح آموزشی پایه، می تواند از طریق تربیت کارشناسان خلاق و کارآمد در آینده، بستری مناسب جهت تحقق آرمانهای توسعه پایدار کشور را در پی داشته باشد.
بررسی میزان و چگونگی کاربرد تناسبات در شمسه های کاشی کاری شده مساجد شیخ لطف الله و سید اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
115 - 134
حوزههای تخصصی:
کاربرد تناسبات در آرایه های معماری ایران متناسب با کاربرد آن در معماری، در ادوار مختلف رشد یا افول داشته است. مساجد دوره صفوی و قاجار، از متناسب ترین بناهای ایرانی محسوب می شوند که زیبایی تزئینات آن ها، به واسطه استفاده از تناسبات هندسی جلوه بیشتری می یابد. در این پژوهش کاشی های مساجد شیخ لطف الله و سید در اصفهان موردبررسی قرارگرفته و پرسش مطرح شده این است که پرکاربرد ترین تناسبات به کاررفته در نقوش شمسه های این دو مسجد چیست؟ چه شباهت ها و تفاوت ها یی در تناسبات آن ها وجود دارد؟ هدف این پژوهش، دستیابی به میزان و چگونگی استفاده از تناسبات طلایی و ایرانی در شمسه های این مساجد است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش داده اندوزی، کتابخانه ای و میدانی بوده است. نتایج حاکی از آن است که تناسبات بکار رفته در شمسه های کاشی کاری این مساجد تفاوت آشکاری دارند. اگرچه در شمسه های هر دو مسجد از تناسبات طلایی و ایرانی استفاده شده اما در مسجد شیخ لطف الله، نسبت های بین 1 و 2، حدود 12درصد بیشتر از مسجد سید از استفاده شده است. همچنین استفاده از نسبت های ایرانی 2√ و 3√، در مسجد سید به نسبت مسجد شیخ لطف الله، حدود 26درصد کاهش یافته که می تواند ناشی از تغییرات ایجادشده در دوره قاجار و تأثیرات آن بر هنر و معماری آن دوران باشد ازجمله روند کم رنگ شدن اهمیت استفاده از هندسه و تزاید گونه های جدید تزیینی.
شهرسازی پساکرونا: به کارگیری رویکرد شهر 15 دقیقه ای در شهرهای ایران (نمونه موردی: مهرشهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
114-97
حوزههای تخصصی:
مسئله: پاندمی کرونا آسیب پذیری شهرها را در شرایط فعلی شان نشان داد و یکی از محرک های قوی برای نیاز به بازاندیشی ریشه ای در برنامه ریزی شهری را آشکار کرد. یکی از رویکردهای نظری که در شرایط همه گیری مورد توجه برخی از کشورهای توسعه یافته قرار گرفت، رویکرد شهر 15-دقیقه ای است که تراکم بهینه، مجاورت عملکردهای مکمل و سازگار از اصول اساسی آن می باشد. اهداف : هدف مقاله بررسی مفهوم شهر 15 دقیقه ای، شناسایی مولفه های دستیابی به آن و نحوه انطباق آن در نمونه موردی مطالعه مهرشهر کرج است. روش ها: از موضع هدف پژوهش حاضر کاربردی و به لحاظ روش تحقیق ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد. در تحلیل بررسی دسترسی به کاربری های شاخص که از محورهای کلیدی در شهر 15-دقیقه ای است از تحلیل شبکه معابر پیاده در نرم افزار GIS بهره برده شد و با استفاده از تکنیک SWOT و QSPM به تعیین و اولویت بندی راهبردهایی برای توسعه آتی محدوده مطالعاتی در راستای شهر 15 دقیقه ای پرداخته شد. یافته ها : عدم وجود تنوع عملکردی (خلاء در کاربری های آموزشی، مذهبی و درمانی) و نبود پیوستگی مسیر و کفسازی بسیار نابسامان برای پیاده از جمله مهمترین مسائل پیشروی این محدوده برای انطباق با رویکرد شهر 15 دقیقه ای است. نتیجه گیری : تامین ایمنی و امنیت افراد پیاده و دوچرخه سوار، تامین زیرساخت و خدمات مورد نیاز پیاده روی و دوچرخه سواری، به کارگیری اصول کاربری اراضی مختلط و چندگانه و توزیع متعادل خدمات از مهمترین راهبردهای پیشنهادی پژوهش حاضر برای این محدوده جهت انطباق با رویکرد 15دقیقه ای و تاب آور در برابر پاندمی های احتمالی آتی است.
تحلیل و بررسی آثار خوشنویسانه ارول آکیاواش در بستر فرهنگی ترکیه مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۷
5 - 18
حوزههای تخصصی:
قرن 19 میلادی، شاهد فشار شدید آکادمی ها و سلطه آن ها بر نقاشی بوده است؛ از یک سو با آغاز نقاشی مدرن در جوامع غربی، امپرسیونیست ها تولید آثار هنری علیه آکادمی ها را آغاز کردند و از سوی دیگر به دنبال پیشرفت تکنولوژی - اختراع دوربین عکاسی و تأثیر سینما- ظهور جنبش ها و سبک های هنری یکی پس از دیگری، هنرمندان را به بررسی هنرهای سنتی و محلی سوق داد. علاوه بر این نفی آکادمیسم و توجه هنرمندان پیشرو غربی به میراث هنری اسلامی و شرقی به ویژه در زمینه خوشنویسی، هنرمندان مدرن ترکی را نیز بدین سمت هدایت می کرد. ارول آکیاواش در زمره این هنرمندان است که درکنار تجربه آموزه های غربی، از خطوط اسلامی در آثار خود بهره فراوان برده است با توجه به شرایط فرهنگی ترکیه چگونگی به کارگیری خوشنویسی در نقاشی ترکی از ویژگی های مهم آثار اوست که در این پژوهش به آن پرداخته شده است. هدف این تحقیق تبیین و بررسی آثار خوشنویسانه ارول آکیاواش در بستر فرهنگی ترکیه مدرن است و با استفاده از روش تاریخی-توصیفی و تحلیلی با رجوع به آثار، زندگی هنرمند و نظریات هنرمندان و منتقدان هنری ترک به دنبال درک ارتباط آثار خوشنویسانه ارول آکیاواش با بستر فرهنگی ترکیه مدرن است. نمونه های مورد مطالعه آثار خوشنویسانه منتشرشده در کتاب ها و کاتالوگ هاست که به شیوه هدفمند انتخاب شده اند. شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. پس از واکاوی آثار مشخص شد با توجه به شرایط فرهنگی ترکیه مدرن و توجه به مؤلفه های فرهنگی و مذهبی، آکیاواش با بهره گیری از خوشنویسی به تدریج در دوره های آثارش، بیان اعتقادی و عرفانی را در قالب آثار خوشنویسانه به شکل کاملاً آشکار، نمایان ساخته است.
سیمای زن در رمان شوهرآ هوخانم اثر علی محمد افغانی در تطبیق با جایگاه زن در نقاشی های نسخه مصور هزار و یکشب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
227 - 238
حوزههای تخصصی:
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﺮ کﺸ ﻮﺭ ﺭﺍ ﻣیﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻃﺮیﻖ ﺍﺩﺑیﺎﺕ و هنر ﺁﻥ کﺸ ﻮﺭ ﺷ ﻨﺎﺧﺖ؛ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗی، ﺍﺩﺑیﺎﺕ و هنر ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺁییﻨﻪﺍی ﺍﺳﺖ کﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﺮ کﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﻌکﺲ ﻣیکﻨﺪ. ﺍیﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ کﺸﻮﺭﻫﺎیی است کﻪ ﺭﻣﺎﻥﻧﻮیﺴی ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺷکﻞ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩﺍی ﺟﺮیﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻮیﺴﻨﺪﮔﺎﻥ آن ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛیﺮ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺳ یﺎﺳ ی، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕی ﺑﻪ ﻧﻮﺷ ﺘﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪﺍﻧﺪ. ﻋﻠیﻣﺤﻤﺪﺍﻓﻐﺎﻧی ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮی ﺴﻨﺪﮔﺎﻧی است کﻪ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻣیﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ چگونگی جایگاه زن در جامعه ایران پی برد. از سوی دیگر در آثار هنری این دوره مانند هنر نقاشی نیز می توان به در ک روشنی از سیمای زن در جامعه دست یافت. نسخه مصور هزار و یک شب از جمله آثاری است که به زنان نیز پرداخته است لذا در پژوهش حاضر سیمای زن در رمان شوهر آهوخانم و نقاشی های نسخه مصور هزار و یک شب بررسی می شود. ﺭﻭﺵ ﺗﺤﻘیﻖ ﺩﺭ ﺍیﻦ پژوهش ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻮﺻیﻔی-ﺗﺤﻠیﻠی ﺑﺎ ﺭﻭیکﺮﺩ ﻣﻘﺎیﺴﻪﺍی ﺍﺳﺖ. یافته های پژوهش حاکی از این است که زن از در این دوره از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و در تلاش برای تجدد و احقاق حقوق خویش است. اهداف پژوهش: بازشناسی سیمای زن در رمان شوهر آهوخانم از علی محمد افغانی بررسی تطبیقی سیمای زن در رمان شوهر آهوخانم و نقاشی های نسخه مصور هزار و یک شب. سؤالات پژوهش: براساس داده های رمان شوهر آهوخانم از علی محمد افغانی زنان دارای چه وضعیتی در جامعه بوده اند؟ سیمای زن در رمان شوهر آهوخانم چه شباهت و تفاوت هایی با سیمای زن در نقاشی های نسخه مصور هزار و یک شب دارد؟