فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۵۵۲ مورد.
تأثیر یک دوره برنامه بازتوانی تسریعی بر عملکرد و تعادل افراد دارای ACL بازسازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضایعات لیگامان متقاطع قدامی زانو از شایع¬ترین آسیب های ورزشی است (2). از آنجا که هدف اصلی بازتوانی، برگشت تدریجی به سطح فعالیت قبل از آسیب است (3)، هرچه زمان درمان پس از آسیب کوتاه¬تر باشد، نتایج بهتر خواهد بود و بیمار سریع تر به عملکرد خود باز خواهد گشت (4). در این پژوهش، تأثیر تمرینات تسریعی بر عملکرد حرکتی، تعادل دینامیکی و استاتیکی بیمارانی که بازسازی ACL داشته اند ارزیابی شده است. در این تحقیق 30 نفر که عمل بازسازی ACL از طریق BPTB داشتند (با میانگین سنی7/28 سال، قد 7/178 سانتی متر، وزن 97/80 کیلوگرم و سابقه ورزشی 8/14سال) انتخاب و به¬صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و تجربی تقسیم بندی شدند. گروه تجربی پروتکل بازتوانی تسریعی (شروع زود هنگام تمرینات دامنه حرکتی، تحمل وزن و بازگشت به ورزش بعد از گذشت 4-6 ماه) (43) را به مدت 24 هفته و گروه کنترل دوره فیزیوتراپی معمول (روش محافظه کارانه) را اجرا کردند. در پایان ماه های سوم، چهارم، پنجم و ششم تعادل پویا با استفاده از آزمون ستاره، تعادل ایستا با آزمون لک لک و عملکرد زانو با لِی تک پا در حداکثر مسافت ارزیابی شد. از آزمون اندازه گیری مکرر و t مستقل برای تجزیه و تحلیل نتایج در سطح 05/0 استفاده شد. در هر دو گروه (بازتوانی تسریعی و فیزیوتراپی) عملکرد اندام جراحی شده ضعیف تر از اندام سالم بود. عملکرد زانوی جراحی شده در گروه تجربی به طور معنی¬داری بهتراز گروه کنترل بود. پایداری ایستا و پویای اندام تحتانی در گروه تجربی بیشتر از گروه کنترل بود (05/0=p). نتایج نشان داد بعد از عمل جراحی و برنامه بازتوانی تسریعی، نقص موجود در عملکرد و تعادل افراد به طور کامل از بین نمی¬رود. همچنین برنامه تمرینات عصبی-عضلانی باید بخش مهمی از برنامه بازتوانی تسریعی را برای بازتوانی بهتر افراد با ACL بازسازی شده، به خود اختصاص دهد.
روایی و پایایی کایفومتر ایرانی در اندازه گیری کایفوز سینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر برآورد روایی و پایایی کایفومتر طراحی و ساخته شدة داخلی از روی نمونة خارجی برای اندازه گیری کایفوز سینه ای است. بدین منظور از میان افرادی که برای عکس برداری از ستون فقرات به مرکز پزشکی دانشگاه تهران معرفی شده بودند، 20 نفر انتخاب شدند. پس از عکس برداری از قوس های ستون فقرات، میزان کایفوز این افراد توسط کایفومتر در مرکز رادیولوژی دانشگاه تهران، در سه مرحله و با فاصله های زمانی 15 دقیقه اندازه گیری شد. برای بررسی رابطة میان اندازه های حاصل از کایفومتر و عکس رادیوگرافی (به منظور بررسی روایی) از ضریب همبستگی پیرسون و برای بررسی پایایی اندازه گیری های کایفوز از ضریب همبستگی درون گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد بین اندازه های حاصل از کایفومتر ساخته شده و عکس رادیوگرافی روایی بالایی وجود دارد (95/0 =r). پایایی درون آزمونگر این وسیله نیز بالا به دست آمد (98/0 =ICC). نتایج تحقیق نشان داد کایفومتر ساخته شدة ایرانی در سنجش میزان کایفوز، وسیله ای پایاست و دارای روایی بسیار بالا نیز می باشد؛ بنابراین استفاده از این وسیله برای اندازه گیری دقیق و سریع کایفوز سینه ای توصیه می شود.
بررسی همه گیرشناسی آسیب های تنه و ستون فقرات در کشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی همه گیرشناسی آسیب های سر، ستون فقرات و تنه در ورزش کشتی، در مقالات چاپ شدة مجلات معتبر است. بدین منظور، مقالات چاپ شده از سال 1951 تا 2008، در زمینة آسیب های کشتی بررسی شدند. نتایج نشان داد حدود 19- 6/47 درصد کل آسیب ها در کشتی مربوط به نواحی سر، ستون فقرات و تنه است. این پژوهش مشخص کرد که اسپرین/استرین شایع ترین آسیب ها در کشتی میباشند. همچنین مشخص شد که برخورد با حریف مهم ترین سازوکار آسیب و حرکتِ به زمین زدن حریف، مهم ترین حرکت آسیب زا به نواحی سر، ستون فقرات و تنه است، به علاوه، شیوع آسیب ها در زمان تمرین بیشتر از زمان مسابقات است. علاوه بر این موارد، بررسی مقالات نشان داد میزان آسیب های فاجعه آمیز در کشتی بیشتر از ورزش های دیگر است و اکثریت قریب به اتفاق آنها به آسیب سر و گردن منجر شده اند.
مقایسه تراکم استخوانی ستون فقرات کمری ¬و گردن ران دوچرخه سواران حرفه ای با افراد غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی تفاوت تراکم استخوانی ستون فقرات کمری و گردن ران دوچرخه سواران حرفه ای با همتایان غیرورزشکار آن¬هاست. این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی است. 17 نفر از دوچرخه¬سواران حرفه ای حاضر در لیگ دسته یک دوچرخه¬سواری باشگاه های کشور با میانگین سنی 87/0±52/23 سال، قد 81/2±94/174 سانتی¬متر، وزن 17/3±12/73 کیلوگرم، سابقه فعالیت در رشته دوچرخه¬سواری 2/1±3 سال و 17 نفر از افراد سالم غیرورزشکار با میانگین سنی 40/1±94/22 سال، قد 40/2±65/172 سانتی¬متر، وزن 39/3±27/71 کیلوگرم در این تحقیق شرکت کردند. داده ها به¬وسیله دستگاه سنجش تراکم مواد معدنی استخوان (DEXA) جمع¬آوری شد و پرسشنامه سابقه پزشکی توسط پزشک متخصص تکمیل شد. تراکم مواد معدنی استخوان گردن و تروکانتر ران و همچنین مهره های دوم تا چهارم کمری اندازه¬گیری شد. اطلاعات مربوط با به¬کارگیری روش آماری توصیفی و آزمون t مستقل (05/0≥p) و با استفاده از نرم¬افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان می دهد بین تراکم مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمری دوچرخه¬سواران و افراد غیرورزشکار تفاوت معنی¬داری وجود ندارد (95/1=T، 059/0=p و 86/1=T، 071/=p). همچنین، ارزش های عددی تراکم مواد معدنی استخوان گردن ران و مهره های دوم، سوم و چهارم کمری دوچرخه¬سواران بیشتر از همتایان غیر ورزشکار آن¬ها بود، ولی از لحاظ آماری تفاوت معنی¬دارای بین آن¬ها وجود نداشت. با توجه به اینکه دوچرخه¬سواران حرفه ای تمرینات شدید و طاقت فرسایی انجام می دهند، انتظار می رود تراکم استخوانی دوچرخه سواران تفاوت معنی¬داری را با گروه غیرورزشکار داشته باشد، ولی نتایج این تحقیق نشان داد که تمرین و فعالیت ورزشی به تنهایی نمی تواند عاملی مؤثر در افزایش تراکم استخوانی باشد. احتمالاً نوع تمرین و شیوه اجرای آن می تواند از عوامل تأثیرگذار بر افزایش تراکم استخوانی دوچرخه¬سواران حرفه ای باشد (Tscore بین 1- و1)؛ بنابراین توصیه می شود دوچرخه¬سواران برای افزایش تراکم استخوانی، فعالیت های ورزشی دیگری مثل تمرینات با تحمل وزن غیر از دوچرخه¬سواری انجام دهند و شیوه های تمرین مناسب را انتخاب کنند.
روایی روش ابداعی پردازش تصویر در اندازه گیری زاویه Q در حالت درازکش
حوزههای تخصصی:
تغییرات زاویه Q، مهم ترین عامل بروز سندروم درد کشککی-رانی در تحقیقات مختلف گزارش شده است. در این پژوهش یک روش غیرتهاجمی جدید برای اندازه گیری زاویه Q ارائه شده است. هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تعیین روایی یک سیستم اندازه گیری زاویه Q در حالت درازکش است. این روش با استفاده از پردازش تصاویر گرفته شده از پایین تنه مقدار زاویه Q را محاسبه می کند. به این منظور زاویه Q هجده زانو با میانگین و انحراف استاندارد سن 24/2 ± 55/23 (سال)، وزن47/10 ± 00/73 (کیلوگرم) و قد 28/8 ± 77/175(سانتی متر) با استفاده از روش ابداعی پردازش تصویر و روش CT scan در وضعیت درازکش محاسبه و مقدار همبستگی بین این دو روش از طریق ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شد. نتایج نشان داد که بین زوایای Q به دست آمده از روش ابداعی پردازش تصویر با روش CT scan در حالت درازکش ارتباط معناداری وجود دارد (001/0P=). و مقدار همبستگی (92/0r =) به دست آمد. براساس نتایج به دست آمده، روش ابداعی پردازش تصویر همبستگی زیادی با روش CT scan در اندازه گیری زاویه Q دارد، بنابراین از روش ابداعی پردازش تصویر می توان به عنوان یک روش با دقت زیاد در کنار دیگر روش ها استفاده کرد.
تاثیر ویبریشن بر اطلاعات حس عمقی عضلات تنه مردان جوان سالم، در هدایت مسیر حرکتی راه رفتن
حوزههای تخصصی:
انسان طی حرکت و جا به جایی، محیط اطرافش را ارزیابی کرده و مسیری را به وسیله تصویر موجود در سیستم عصبی مرکزی از فضای حرکت که به صورت متوالی به روز می شود، انتخاب می کند. هدف از این تحقیق ارزیابی نقش اطلاعات حس عمقی عضلات تنه به عنوان چار چوب مرجع در تعیین جهت یابی بود. به این منظور 11 مرد جوان سالم راست دست (میانگین سنی 78/0± 78/23 سال، میانگین قد 7/5 ±7/169 سانتیمتر، میانگین وزن 8/6± 8/62، میانگین شاخص توده بدنی 7/1 ±34/22 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. ویبریشن یکطرفه عضلات تنه از ابتدا و نیمه مسیر، در یک تکلیف حرکتی (راه رفتن، هفت گام) در شرایط چشم بسته و چشم باز به کار گرفته شد. انحراف از مسیر راه رفتن توسط مسافت هفتمین گام از اولین گام از محور داخلی – خارجی محاسبه شد. طول گام و زاویه انحراف پا از محور داخلی – خارجی برای هر هفت گام اندازه گیری شد . همه انحرافات از مسیر مستقیم توسط رد پای آزمودنی ها از خط مرجع بر روی زمین اندازه گیری شد. برای آزمون تفاوت معنادار در پارامتر مسافت از آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر دو راهه (دو وضعیت بینایی و سه وضعیت ویبریشن) و برای تعیین اختلاف میان میانگین زاویه انحراف پا از خط مرجع و طول گام درون و میان سه شرایط ویبریشن و دو وضعیت بینایی از آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر سه راهه (شرایط بینایی و ویبریشن و زاویه رد پا) استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، ویبریشن در شرایط چشم بسته و اعمال ویبریشن در نیمه مسیر، انحراف واضحی در مسیر گام برداری ایجاد کرد (01/0 = P). در شرایط چشم باز، انحراف کمتر بود (06/0 = P ) . همچنین انحراف کمی در مسیر گام برداری در شرایطی که چشم ها بسته و ویبریشن در ابتدای مسیر اعمال شد، به وجود آمد (77/0 = P). بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت اطلاعات حس عمقی تنه نقش مهمی در تعیین چارچوب مرجع برای انحراف از مسیر گام برداری دارد.
بررسی راستای استاتیک اندام تحتانی در زنان ورزشکار با سابقه آسیب لیگامان صلیبی قدامی (ACL)
حوزههای تخصصی:
آسیب لیگامان صلیبی قدامی (ACL) با نرخ شیوع 250000 مورد سالانه فقط در آمریکا، یکی از شایع ترین آسیب های ورزشی جهان است. زنان 2 تا 8 برابر مردان به این آسیب دچار می شوند. به نظر می رسد عوامل خطرساز عمومی و اختصاصی زیادی در بروز آسیب ACL زنان وجود دارد. هدف از پزوهش حاضر، بررسی ناراستایی اندام تحتانی به عنوان عامل خطرآفرین درونی در زنان ورزشکار با سابقه آسیب ACL است. به این منظور 20 زن ورزشکار با سابقه آسیب ACL (میانگین سن 75/5 ±90/24 سال، قد 58/6± 05/167 سانتیمتر، وزن 58/5± 88/60 کیلوگرم و سابقه ورزشی 41/4± 70/7 سال) و 20 زن ورزشکار سالم (میانگین سن 59/5± 85/24 سال، قد 39/6 ±15/166 سانتیمتر، وزن 08/6 ±20/60 کیلوگرم و سابقه ورزشی 69/3 ±7 سال) که از نظر سن، رشته ورزشی و عضو درگیر با گروه آسیب دیده همتا سازی شده بودند، در این پژوهش شرکت کردند. افت ناوی، چرخش درشت نی و زاویه Q پای چپ و راست آزمودنی ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد 90 درصد آسیب ها با ساز و کار غیربرخوردی رخ داده بودند. همچنین پارگی ACL در 85 درصد آزمودنی ها با آسیب مینیسک داخلی همراه بود. تحلیل داده ها نشان داد بین پرونیشن و چرخش داخلی درشت نی دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 P£ )، اما این اختلاف در مورد زاویه Q معنی دار نبود. همچنین بین پای سالم و آسیب دیده گروه آسیب دیده از نظر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P£). ازاین رو شناسایی عوامل خطرساز بیومکانیکی و به طور اختصاصی غربالگری (Screening) ورزشکارانی با افزایش پرونیشن (Hyperpronation) و چرخش داخلی درشت نی (Internal Tibial Torsion) که ممکن است آنان را مستعد آسیب های ACL سازد، ضروری است و ارائه برنامه های پیشگیرانه برای آنان از سوی مربیان لازم به نظر می رسد.
تاثیر شش هفته تمرین قدرتی پلایومتریک و ترکیبی (قدرتی و پلایومتریک) بر تعادل پویای دانشجویان مرد ورزشکار
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر شش هفته تمرین قدرتی پلایومتریک و ترکیبی بر تعادل پویای دانشجویان مرد ورزشکار بود.60 دانشجوی مرد رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی با میانگین و انحراف استاندارد سنی 95/4±18/23 سال وزن 09/3±17/72 کیلوگرم و قد 63/3±58/173 سانتی متر بدون سابقه آسیب در اندام تحتانی سر و اختلالات دهلیزی به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به صورت تصادفی به چهار گروه 15 نفری [گروه یک: تمرین قدرتی؛ گروه دو: تمرین پلایومتریک؛ گروه سه: تمرین ترکیبی(قدرتی و پلایومتریک) و گروه چهار: کنترل] تقسیم شدند. روز قبل از اجرای شش هفته برنامه تمرینی تعادل پویای آزمودنیها با تست تعادل ستاره (SEBT) اندازه گیری شد. در طی شش هفته که سه گروه تمرینی تمرینات ویژه خود را انجام می دادند از گروه کنترل خواسته شد فعالیت های بدنی روزانه و تمرینات خود راحفظ نمایند. روز بعد از اتمام دوره تمرینی تعادل پویای آزمودنی ها اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از روش های آمار توصیفی آنالیز واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0 ≤ α استفاده شد. تمرین قدرتی پلایومتریک و ترکیبی افزایش معنی دار فاصله دستیابی آزمودنی ها در هر هشت جهت SEBT را نشان دادند. یافته های تحقیق هم چنین نشان داد تمرین ترکیبی از تمرین قدرتی و پلایومتریک و تمرین پلایومتریک نیز از تمرین قدرتی بهبود بیشتری در تعادل پویای آزمودنیها ایجاد می کند. با توجه به نتایج تحقیق استفاده از تمرینات ترکیبی پلایومتریک و قدرتی(به ویژه ترکیبی) به منظور کاهش احتمال آسیب و بهبود تعادل پویای ورزشکاران توصیه می شود.
اثر تمرینات ریباندتراپی بر تعادل پویای زنان جوان ورزشکار
حوزههای تخصصی:
تمرینات ریباندتراپی به عنوان یک روش تمرینی جدید که موجب تحریک مکانیکی سیستم عصبی– عضلانی می شود، مورد توجه پژوهشگران و توان بخشان قرار گرفته است. با توجه به رابطه کارایی سیستم عصبی-عضلانی با تعادل که جزء لاینفک فعالیت های روزمره و ورزشی است، هدف از انجام این پژوهش تأثیر تمرینات ریباندتراپی بر تعادل پویای زنان جوان ورزشکار بوده است. تعداد 40 نفر از زنان ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد (سن:03/2±9/22سال، وزن:21/4±97/64 کیلوگرم، قد:05/6±25/170 سانتی متر و شاخص توده بدنی:1/2±6/22) به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (10 نفر بسکتبالیست و 10 نفر تکواندو کار) و تجربی (10 نفر بسکتبالیست و 10 نفر تکواندوکار) تقسیم شدند. قبل از اعمال برنامه تمرینی ریباندتراپی، تعادل پویای آزمودنی ها با استفاده از تست تعادل گردشی (SEBT) اندازه گیری شد. گروه های تجربی، تمرینات ریباندتراپی را که شامل پریدن های ایمنی، هوازی، قدرتی و مقاومتی بود در هشت هفته و هر هفته پنج روز به مدت 30 دقیقه انجام دادند. پس از پایان دوره هشت هفته ای در نظر گرفته شده، پس آزمون تست تعادل گردشی SEBT از دو گروه کنترل و تجربی به عمل آمد. از روش آماری t مستقل به منظور تحلیل داده ها استفاده شد. تمرینات ریباندتراپی، تأثیرمعنی داری در پنج جهت (داخلی، قدامی – داخلی، خلفی، خلفی– داخلی و خلفی- خارجی) آزمون تست تعادل گردشی نشان داد، در حالی که در سه جهت (قدامی، قدامی– خارجی و خارجی) تعادل پویای گروه های تجربی تکواندو کاران و بسکتبالیست هاتفاوت معنی داری نداشتند. با توجه به یافته های تحقیق، تمرینات ریباند تراپی را می توان برای بهبود وضعیت تعادل پویا توصیه کرد، اگرچه انتظار می رود بهبود در تعادل پویا در جهات (داخلی، قدامی– داخلی، خلفی، خلفی– داخلی و خلفی- خارجی) بیشتر باشد.
شدت شیوع کم خونی ناشی از فقر آهن دوندگان زن حرفه ای طی یک دوره تمرین پیش از فصل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۸ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی اثر تمرینات دو استقامتی پیشرونده بر شیوع آنمی ناشی از فقر آهن در ورزشکاران زن پرداخته است. بدین منظور 15 ورزشکار حرفه ای با میانگین سابقه ورزشی 5-3 سال با میانگین سنی 3/2 ± 1/17 سال، قد 4/5 ±163 سانتیمتر، وزن 3/3 ± 50 کیلوگرم و شاخص توده بدن 2/1 ± 2/20 انتخاب شدند. آزمودنی ها به مدت 13 هفته تمرینات را 4 جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه در هر جلسه با شدت 65 تا 90 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. متغیرهای تحقیق شامل هموگلوبین، میانگین حجم گلبولی هماتوکریت و ظرفیت اتصال آهن بود. نمونه خونی 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در وضعیت استراحت در آزمایشگاه گرفته شد. برای بررسی تاثیر تمرینات بر متغیرها از آزمون t همبسته استفاده شد که نشان داد تمرینات استقامتی طی دوره پیش از مسابقات اثر معنی داری بر شدت کم خونی ورزشکاران ندارد (05/0P>). همچنین اختلاف معنی داری به لحاظ شاخص های خونی در پیش آزمون و پس آزمون وجود ندارد.
تاثیر یک دوره تمرین هوازی منتخب با چرخ کارسنج بر میزان FEV1 و FVC، تحمل فعالیتی، و میزان تنگی نفس در جانبازان شیمیایی ریوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عبارت است از مطالعه تاثیر یک دوره برنامه تمرین هوازی منتخب با چرخ کارسنج بر میزان FEV1 و FVC، تحمل فعالیت، و میزان تنگی نفس جانبازان شیمیایی ریوی مبتلا به برونشیولیت ابلیترانس بر اثر تحمیل گاز خردل. 14 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی که بر اثر تماس با گاز خردل دچار ضایعه ریوی در حد متوسط شدند، با میانگین سنی 08/8±89/44 سال، وزن 57/12±41/77 کیلوگرم، (FEV1)42/9±81/61 درصد پیش بین انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (6نفر) و تجربی (8نفر) تقسیم شدند. ابتدا میزان تنگی نفس بیماران از طریق پرسش نامه ATS ارزیابی شد. بیماران مانور اسپیرومتری FVC و FEV1را انجام دادند. آزمون تحمل فعالیت (آزمون میدانی مسافت 6 دقیقه راه رفتن) در روز دیگر به اجرا درآمد. سپس، برای تعیین HRmax، آزمون بیشینه اصلاحی بروس روی نوارگردان انجام گرفت. گروه تجربی به مدت 4 هفته برنامه تمرین هوازی منتخب روی چرخ کارسنج را با شدت 70 تا 80 درصد HRmax در هر نوبت به مدت 20 تا 30 دقیقه و سه بار در هفته اجرا کردند. بعد از اتمام برنامه تمرینی از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. در تحلیل آماری داده ها، از t همبسته و مستقل استفاده شد. اختلاف معناداری آماری در سطح 05/0≥P در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد اجرای برنامه تمرین هوازی بر میزان FEV1 و FVC گروه تجربی اثرگذار بود و در پس آزمون با اندکی افزایش مواجه شد، اما معنادار نبود (مقادیر p به ترتیب361/0و 09/0). از سوی دیگر، تغییرات بین گروهی FEV1 و FVCبه دنبال تمرین تفاوت معناداری نداشت (مقادیرP به ترتیب 724/0و 443/0). اما به دنبال تمرین تفاوت معناداری در میانگین تحمل فعالیت گروه تجربی (000/0P=) و در مقایسه با گروه کنترل به دست آمد (000/0P=). میانگین میزان تنگی نفس گروه تجربی، در پس آزمون (000/0P=) و در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری نشان داد (001/0P=). به طور خلاصه می توان گفت که برنامه تمرین منتخب، میزان FEV1 وFVC جانبازان شیمیایی ریوی را به طور معناداری دگرگون نکرد، در حالی که میزان تحمل آنان در برابر اجرای فعالیت هوازی و میزان تنگی نفس بیماران به طور معناداری بهبود پیدا کرد.
تاثیر ماساژ بر خستگی عضلات باز کننده زانو متعاقب انقباض های ایزو کینتیک زیر بیشینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف کلی از اجرای این تحقیق بررسی تاثیر ماساژ بر خستگی عضلات بازکننده زانو متعاقب انقباض های ایزوکینتیک زیربیشینه بود. این تحقیق به روش اندازه گیری مکرر، طرح متقاطع، انجام شد. ابتدا و بر اساس معیارهای حذف و انتخاب، تعداد 10 ورزشکار مرد دانشگاهی به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. هر آزمودنی طی 2 جلسه به آزمایشگاه مراجعه می نمود. در ابتدای هر جلسه پس از گرم کردن، اوج گشتاور(PT ) کانسنتریک عضلات چهار سر ران پای غالب در سرعتs-1 º60 اندازه گیری می شد. سپس پروتکل خستگی، انقباض های ایزوکینتیک زیربیشنه (PT 60%) تا رسیدن به معیار خستگی(PT 50%)، اجرا می گردید. پس از اجرای پروتکل خستگی، اوج گشتاور عضلات چهارسر محاسبه گردیده و خستگی ادراک شده مورد ارزیابی قرار می گرفت، سپس آزمودنی به مدت 15 دقیقه ماساژ(ترکیبی از تکنیک های ماساژ کلاسیک) دریافت و یا استراحت می نمود. بعد از پایان یافتن شرایط مداخله (ماساژ یا استراحت) مجددا ارزیابی خستگی ادراک شده و اوج گشتاور عضلات چهارسر انجام می گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده، از آزمون تحلیل واریانس برای اندازه گیری مکرر و آزمون t وابسته در سطح آلفا 05/0 استفاده گردید. بررسی یافته های تحقیق نشان داد بین اثر ماساژ و استراحت تفاوت معنی داری در بهبود خستگی و افزایش عملکرد وجود ندارد. با این حال تفاوت معنی داری بین اثر ماساژ و استراحت بر میزان خستگی ادراک شده مشاهده گردید. یافته های این تحقیق از این عقیده که ماساژ تاثیری بر بهبود خستگی و بازیافت عملکرد عضلانی ندارد، حمایت می کند. با این حال در این پژوهش ماساژ بر خستگی ادراک شده اثر مثبتی داشت و باعث بهبود آن گردید.
بررسی رابطه بین سابقه پیچ خوردگی مچ پا و نقص های عملکردی ـ اجرایی در ورزشکاران
حوزههای تخصصی:
علی رغم اهمیت محدودیت های فانکشنال و نقص های عملکردی - اجرایی در ورزشکاران دارای سابقه پیچ خوردگی مچ پا مطالعات اندکی در این زمینه انجام شده است. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین سابقه پیچ خوردگی مچ پا و نقص های عملکردی - اجرایی در ورزشکاران انجام شد. آزمودنی های تحقیق شامل40 ورزشکار بودند که از بین بازیکنان تیم های استانی رشته های فوتبال هندبال بسکتبال و والیبال استان لرستان انتخاب شدند و به دو گروه آسیب دیده (26 ورزشکار دارای سابقه پیچ خوردگی مچ پا) و گروه سالم (14ورزشکار بدون سابقه پیچ خوردگی مچ پا) تقسیم شدند. در پژوهش حاضر با توجه به این که سابقه پیچ خوردگی مچ پا (که ورزشکاران پی در پی به آن دچار می شوند) باعث نقص و ناتوانی مچ پا می شود از شاخص ورزشی ناتوانی مچ و پا (FADI sport) و آزمون های عملکردی - اجرایی جهش به شکل هشت لاتین و جهش جانبی برای شناسایی نقص های عملکردی- اجرایی استفاده شد. همچنین از روش آلفای کرونباخ برای بررسی اعتبار پرسش نامهFADI sport استفاده شد (793/0 = α). در این تحقیق ابتدا آزمودنی ها پرسش نامه FADI sport را به منظور تعیین میزان ناتوانی مچ پا تکمیل کردند. سپس آنها در آزمون جهش به شکل هشت لاتین که شامل لی لی کردن در مسیری به طول 5 متر و به شکل هشت لاتین و جهش جانبی که شامل 10 جهش جانبی رفت و برگشت به طول 30 سانتیمتر بود شرکت کردند. رکورد آنها با کرنومتر و با دقت 01/0 ثانیه ثبت شد. از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه و از آزمون «تی» دو گروه مستقل برای تعیین تفاوت بین متغیرهای تحقیق استفاده شد. نتایج نشان داد بین سابقه آسیب پیچ خوردگی مچ پا و نقص های عملکردی- اجرایی در ورزشکاران ارتباط معنی داری وجود دارد(05/ >0P). ورزشکاران دارای سابقه پیچ خوردگی مچ پا نسبت به ورزشکاران سالم دارای نقص های عملکردی- اجرایی بودند و این باعث پیچ خوردگی مجدد مچ پا و افت عملکرد در اجرای حرکات ورزشی را موجب می شود. به نظر می رسد با توجه به اهمیت نقص های عملکردی- اجرایی و تاثیر مخرب آن بر سطح اجرا می توان از شاخص ورزشی ناتوانی مچ و پا (FADI sport) به منظور شناسایی این گونه نقص ها در ورزشکاران استفاده کرد.
اثر خستگی عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی و خستگی ناشی از فعالیت تا حد واماندگی بر تعادل پویا
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام تحقیق بررسی مقایسه ای اثر خستگی عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی و خستگی ناشی از فعالیت تا حد واماندگی بر تعادل پویا بوده است. به این منظور 15 دانشجو با میانگین و انحراف استاندارد سنی 57/1±23 سال قد 2/5±6/172 سانتی متر و وزن 8/4±5/74 کیلوگرم بدون سابقه آسیب در اندام تحتانی در این تحقیق شرکت کردند. برای برآورد تعادل پویای آزمودنی ها پس از گرم کردن مختصر(10-5 دقیقه کشش و دوی نرم) از تست تعادل ستاره(SEBT) در هشت جهت و برای اعمال برنامه خستگی در عضلات عمل کننده در ناحیه مچ پا و زانو از دستگاه بیودکس استفاده شد. برای این منظور ابتدا حداکثر گشتاور عضلات پلانتارفلکسور و دورسی فلکسور مچ پا و عضلات فلکسور و اکستنسور زانو ثبت شد. سپس از هر آزمودنی خواسته شد که حرکات پلانتارفلکشن و دورسی فلکشن مچ پا(برای اعمال برنامه در ناحیه مچ پا) و حرکات فلکشن و اکستنشن زانو(برای اعمال برنامه در ناحیه زانو) را روی دستگاه بیودکس در نوبت های نامحدود با 5 تکرار انجام دهد. فرض بر این بود که اگر گشتاور تولیدی آزمودنی طی سه حرکت متوالی زیر 50 درصد حداکثر گشتاور ثبت شده طی اولین حرکت باشد خستگی اتفاق افتاده است. همچنین برای اجرای برنامه خستگی تا حد واماندگی از آزمون بروس استفاده شد. بین اعمال برنامه های مختلف خستگی 72 ساعت استراحت زمان لازم برای از بین رفتن اثرات برنامه خستگی قبلی در نظر گرفته شد. پس از اعمال هر یک از برنامه های خستگی پس آزمون SEBT به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش های آمار توصیفی آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنی داری p≤0.05 استفاده شد. با توجه به نتایج بهدست آمده مشاهده گردید که اختلاف اثر خستگی عضلات پروگزیمال (فلکسورها و اکستنسورهای زانو) و خستگی ناشی از فعالیت تا حد واماندگی (آزمون بروس) با اعمال پروتکل خستگی در ناحیه دیستال (پلانتارفلکسورها و دورسی فلکسورهای مچ پا) در سه جهت (قدامی قدامی داخلی و قدامی جانبی) معنیدار بوده و خستگی ناشی از فعالیت تا حد واماندگی و خستگی عضلات عملکننده در ناحیه زانو باعث کاهش بیشتر فاصله دستیابی در این سه جهت شده است. همچنین مشاهده شد که ایجاد خستگی با پروتکل بروس در جهت های سخت آزمون SEBT (جانبی قدامی- جانبی و قدامی) نسبت به پروتکل های خستگی موضعی کاهش بیشتری را در فاصله دستیابی به دنبال داشته است. یافته های این تحقیق بیانگر تاثیر معنیدار خستگی عضلات پروگزیمال و دیستال و خستگی ناشی از فعالیت تا حد واماندگی بر تعادل پویا است.