فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۱٬۷۵۹ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
125 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: سکته مغزی نوعی اختلال نورولوژیک و دومین عامل مرگ و میر در جهان است. اخیرا مطالعه درباره درمان نوروپروتکتیو سکته به یک بحث داغ در جهان تبدیل شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر نوروپروتکتیو ترکیب تمرین هوازی و آدنوزین بر بیان ژن گیرنده A2a و عوارض ناشی از سکته مغزی در هیپوکامپ موش نر صحرایی انجام شد. مواد و روش ها: 50 سر موش نر بالغ نژاد ویستار (سن 10-8 هفته، وزن270-240 گرم) به صورت تصادفی در ۵ گروه (شم، کنترل+ایسکمی، ایسکمی+تمرین، ایسکمی+آدنوزین و ایسکمی+آدنوزین+تمرین) تقسیم شدند. پس از القای ایسکمی، موش های گروه های تمرین، 5 روز در هفته و بمدت 8 هفته روی تردمیل دویدند. آدنوزین بصورت همزمان روزانه به گروه های تحت درمان آدنوزین تزریق شد. 48 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، موش ها کشته و بافت هیپوکامپ جهت بررسی مرگ سلولی و بیان ژن A2a به روش RT_PCR برداشته شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: تعداد سلول های مرده در گروه ایسکمی نسبت به شم افزایش و در گروه ایسکمی+تمرین+آدنوزین و ایسکمی+تمرین نسبت به ایسکمی کاهش یافته بود. بیان ژن A2a در گروه های ایسکمی+آدنوزین+تمرین، ایسکمی+تمرین و ایسکمی+آدنوزین به ترتیب بیشترین افزایش را داشت به گونه ای که در مقایسه با گروه شم (P<0/001) و کنترل+ایسکمی(P<0/001) معنادار بود. نتیجه گیری: تمرین هوازی و آدنوزین بصورت مستقل و تعاملی به صورت یک ترکیب نوروپروتکتیو می تواند با افزایش بیان ژن گیرنده A2a و تحریک سیگنالینگ و مکانیسم های مرتبط با کاهش مرگ سلولی، اثر درمانی و محافظتی را بر عوارض ناشی از سکته داشته باشد.
تأثیر تعاملی تمرین مقاومتی و مصرف بذر کدو بر سطوح عوامل بازدارنده (گلوتاتیون و ATP) و عوامل مخرب (سیتوکرم-C و مالون دی آلدئید) در بافت ریه رت های مسموم شده با پراکسید هیدروژن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مسمومیت های ریوی و تولید گونه های واکنشی به نقص در تبادل گازهای تنفسی و آسیب به DNA منجر می شوند. بذر کدو با خواص آنتی اکسیدانی بسیار قدرتمند می تواند تولید ROS را کاهش دهد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تعاملی تمرین مقاومتی و مصرف بذر کدو بر سطوح عوامل بازدارنده گلوتاتیون و ATP و مخرب سیتوکرم-C و مالون دی آلدئید در بافت ریه رت های مسموم شده با پراکسید هیدروژن است.
روش پژوهش: 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی ۵۰±۲۵۰ گرم انتخاب و به صورت تصادفی به 7 گروه 6 سری شامل 1. کنترل سالم، 2. کنترل مسموم، 3. تمرین مقاومتی، 4. بذر کدو 1 میلی گرم بر کیلوگرم، 5. بذر کدو 2 میلی گرم بر کیلوگرم، 6. تمرین مقاومتی+بذر کدو 1 میلی گرم بر کیلوگرم و 7. تمرین مقاومتی+بذر کدو 2 میلی گرم بر کیلوگرم تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان یک متری با دو سانتی متر فاصله بین هر دو پله و شیب 85 درجه بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس دوطرفه همراه با آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS در سطح معنا داری 05/0P≤ صورت گرفت.
یافته ها: تمرین مقاومتی همراه با مصرف بذر کدو به ایجاد اثر معنا داری بر غلظت های ATP، سیتوکروم-C، GSH، MDA و PAB در بافت ریه منجرشد (001/0=P).
نتیجه گیری: تعامل انجام تمرین مقاومتی همراه با مصرف بذر کدو با افزایش عواملی مانند ATP و غلظت GSH و همچنین کاهش غلظت سیتوکروم-C، MDA و PAB می تواند ROS تولیدشده از مسمومیت هایی مانند H<sub>2 O<sub>2 را در بافت ریه کاهش دهد.
تأثیر فعالیت بدنی منظم هوازی بر تغییرات گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله خون و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ورزش و علوم زیست حرکتی سال ۱ بهار ۱۳۸۸ شماره ۲
10 - 16
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری دیابت می تواند تأثیرات منفی بر سلامت عمومی و احساس خوب بودن بیماران داشته باشد و میزان کیفیت زندگی بیماران دیابتی معیاری مناسبی برای بحث درباره زندگی شخصی و تحمل بار بیماری بر زندگی آنان است. هدف اصلی از این پژوهش تعیین تأثیر فعالیت بدنی منظم هوازی بر تغییرات گلوکز ، هموگلوبین گلیکوزیله و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 بود. مواد و روش ها: پنجاه و سه بیمار دیابتی نوع2 با دامنه سنی (11/6 ± 15/45 سال) و میانگین مدت بیماری 3 ± 5 سال به صورت هدف دار انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (27نفر) و کنترل (26نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه فعالیت بدنی منظم هوازی شرکت کردند. برنامه تمرینی شامل 45 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70- 60 درصد ضربان قلب ذخیره روی دوچرخه کارسنج سه بار در هفته و به مدت 8 هفته بود. پیش وپس از فعالیت بدنی منظم هوازی میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله خون و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها اندازه گیری شد. همچنین کیفیت زندگی آزمودنی ها درهر دو گروه توسط پرسشنامه SF – 36ارزیابی گردید.روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود و درتجزیه وتحلیل آماری اطلاعات از روش t مستقل استفاده شد. یافته ها: فعالیت بدنی منظم هوازی به مدت 8 هفته تأثیر معنی داری بر میزان کاهش گلوکز خون و افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 داشت (05/0< p ). ولی برمیزان هموگلوبین گلیکوزیله تاثیر معنی داری مشاهده نشد (05/0< p ). نتیجه گیری: فعالیت بدنی منظم هوازی در این تحقیق برای بیماران دیابتی نوع2 می تواند نمونه ای از برنامه های ارتقاء سلامت بوده و در افزایش کیفیت زندگی و همچنین کاهش میزان قند خون بیماران دیابتی مؤثر باشد.
تعامل تمرینات ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی همراه با هاپینگ بر میزان درد و عملکرد زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه ی تأثیر شش هفته تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی) و هاپینگ بر درد و ویژگی-های عملکردی زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا بود. سی زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا به طور داوطلبانه و به صورت تصادفی در سه گروه ده نفری تمرینات ترکیبی، هاپینگ و کنترل شرکت نمودند. قبل و پس از اتمام تمرینات از تمام آزمودنی ها به منظور بررسی میزان درد و ویژگی های عملکردی، آزمون به عمل آمد. جهت بررسی میزان درد از پرسشنامه درد واس، برای بررسی ویژگی های عملکردی از آزمون جهش جانبی، جهش هشت لاتین، جهش سه گانه تک پا و پرسشنامه سنجش توانایی پا و مچ پا در فعالیت های روزانه و ورزشی استفاده شد. گروه های تمرینی به مدت شش هفته (سه جلسه 60 دقیقه ای در هفته) تمرینات خود را انجام دادند. انجام شش هفته تمرینات هاپینگ سبب بهبودی بیشتری نسبت به تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی وعصبی-عضلانی) در عملکرد شد. تمرینات ترکیبی نسبت به هاپینگ تأثیر بیشتری در بهبود درد مچ پای زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا داشت.
تاثیر تمرینات پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب بر عملکرد قلبی تنفسی و برخی عوامل آمادگی جسمانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری ناتوان کننده سیستم عصبی است که سبب ضعف عضلانی و اختلال در عملکرد جسمانی از جمله راه رفتن و تعادل می شود. هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس درخانه و زیر نور آفتاب بر میزان استقامت قلبی تنفسی، قدرت و استقامت عضلانی، تعادل، هماهنگی و ویتامین دی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.مواد و روش ها: از میان زنان مبتلا به ام اس تعداد 44 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین در خانه، تمرین زیر نور آفتاب و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی 8 هفته تمرین پیلاتس را بین ساعت 8 تا 10 صبح به صورت انفرادی (از طریق DVD) در خانه یا زیر نورآفتاب انجام دادند. استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل، هماهنگی و سطح ویتامین دی بیماران پیش و پس از تمرینات اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شدند.یافته ها: هشت هفته تمرین پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب باعث افزایش استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، هماهنگی و سطح ویتامین دی و بهبود تعادل بیماران شد (0.05>P < span lang="FA">). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تمرین زیر نورآفتاب در مقایسه با تمرین در خانه باعث افزایش بیشتر در قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، تعادل و ویتامین دی بیماران شد. اما تغییرات در میزان استقامت قلبی تنفسی، استقامت عضلانی و هماهنگی بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنی دار نبود (0.05).بحث و نتیجه گیری: به طور کلی تمرین پیلاتس در خانه و زیر نورآفتاب باعث افزایش ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به ام اس شده و جهت اثرگذاری بیشتر، تمرین زیر نورآفتاب به علت کاهش عوارض جسمانی بیماری توصیه می شود.
اثر مکمل HMB-FA بر شاخص های التهابی بازیکنان فوتبال طی یک میکروسیکل دو مسابقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
41 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر مکملگیری HMB-FA بر شاخص های التهابی طی یک میکروسیکل دو مسابقهای در بازیکنان فوتبال بود.روش تحقیق: تعداد 24 فوتبالیست (میانگین سن: 30±23 سال) به طور تصادفی در دو گروه مکمل (12نفر) و دارونما (12نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه مکمل و گروه دارونما در یک میکروسیکل هفتگی با دو مسابقه در هفته شرکت کردند. آزمودنی های گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA در طی میکروسیکل هفتگی فوتبال مصرف کردند. سطوح سرمی شاخص های التهابی اینترلوکین-1 بتا، اینترلوکین-6 و پروتئین واکنشی-C در هفت مرحله مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون اندازهگیری مکرر و آزمون تی زوجی و نرمافزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. سطح معنیداری 0.05=α درنظر گرفته شد.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، تمرینات و دو مسابقه فوتبال باعث افزایش همه شاخص های التهابی شد (برای همه،0.05P≤). نتیجه گیری: مصرف مکمل HMB-FA باعث کاهش فاکتورهای التهابی طی یک میکروسیکل فوتبال دو مسابقه ای میشود که نشان دهنده توانایی این مکمل برای کنترل وضعیت التهابی بازیکنان فوتبال در شرایط التهاب آفرین ناشی از دو مسابقه در هفته است.
اثر۱۶ هفته تمرین همزمان و رژیم کم کالری بر پارامترهای متابولیکی و التهابی در زنان مبتلا به سندرم متابولیک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سندرم متابولیک، ترکیبی از بیشتر عوامل خطرزای قلبی عروقی خطرناک از جمله هایپرگلیسمی، افزایش کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم، تری گلیسرید بالا، فشار خون سیستولیک بالا و افزایش دور کمر است. افزایش تمرینات بدنی در پیشگیری، درمان اولیه بیماری های قلبی عروقی و سندرم متابولیک به دلیل مزایای محافظت قلبی مرتبط با بهبود آمادگی قلبی تنفسی توصیه شده است. هدف این پژوهش نیمه تجربی و کاربردی، تحلیل اثرات اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا بر شاخص های متابولیک در زنان مسن مبتلا به سندرم متابولیک است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا در ترکیب با رژیم کم کالری فواید متابولیکی متعددی در زنان چاق مبتلا به سندرم متابولیک پس از یک مداخله ۱۶ هفته ای فراهم می کند. اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا در ترکیب با رژیم کم کالری به طور بالقوه می تواند دستاوردهای ارزشمندی از جمله بهبود قابل توجه وزن، شاخص توده بدنی، قند خون ناشتا، انسولین، مقاومت به انسولین و پروتئین واکنشگر سی در افراد مبتلا به سندرم متابولیک ایجاد کند.
The effect of eight weeks of walking on plasma levels of dopamine and the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease
حوزههای تخصصی:
Background and purpose: Physical activity is effective on the serum level of the monoamine neurotransmitter dopamine and also reduces psychological disorders such as depression. The aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of walking on plasma levels of dopamine and the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease. Method: In this semi-experimental study, 20 women with Alzheimer's disease with an average age of 73.5 ± 7.72 years who were suffering from moderate to severe depression according to the Beck questionnaire with the opinion of a psychiatrist in a targeted manner and the sample available for were selected to participate in the research. The subjects were randomly divided into two equal groups of 10 people, including the experimental group (walking) and the control group (without regular physical activity). The subjects in the walking group exercised on the treadmill for eight weeks three sessions per week and each session lasted 30-45 minutes with an intensity of 60-75% of the maximum heart rate. Before and after the exercise intervention, blood samples were taken from the cubital vein of all participants in a 12-hour fasting state. Serotonin and dopamine levels were evaluated by ELISA method. The results were extracted using the paired t test and covariance at a significance level of 0.5. Findings: 8 weeks of walking led to a significant increase in dopamine levels (p=0.005) and a significant decrease in depression (p=0.001) in the experimental group compared to the control group. Conclusion: It seems that walking can have positive effects on some neurotransmitters and reduce the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease.
تاثیر مصرف مکمل کراتین بر برخی شاخص های عملکردی بازیکنان جوان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مصرف مکمل کراتین در بین ورزشکاران جوان، رواج بسیاری یافته است. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف مکمل کراتین بر برخی شاخص های عملکردی بازیکنان جوان فوتبال بوده است. روش شناسی: بدین منظور 17 بازیکن جوان فوتبال با میانگین سن 33/1 ± 18/17 سال، قد 17/6 ± 6/169 سانتی متر و وزن 37/1 ± 67/61 کیلوگرم به عنوان آزمودنی انتخاب شدند و در یک طرح دوسوکور به دو گروه کراتین (8 n= ) و دارونما (9 n= ) تقسیم شدند. گروه کراتین 5 گرم کراتین و گروه دارونما 5 گرم آرد گندم، 4 بار در روز و به مدت 6 روز مصرف نمودند. قبل و بعد از مکمل سازی، شاخص های توان بی هوازی پاها، قدرت عضلانی، چابکی و دریبل با آزمون های معتبر اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های t همبسته و t مستقل استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد وزن بدون چربی، در گروه کراتین افزایش معنی دار یافت (01/0 P < )، ولی در گروه دارونما تغییر معنی داری نکرد. علاوه براین، زمان اجرای آزمون چابکی (001/0 P < ) و آزمون دریبل (04/0 P < ) در گروه کراتین کاهش معنی دار یافت، به طوری که اختلاف میانگین تغییرات در این متغیرها بین دو گروه کراتین به طور معنی دار بیشتر (05/0 P < ) از گروه دارونما بود. قدرت عضلانی (001/0 P < ) و توان بی هوازی پاها (002/0 P < ) درگروه کراتین افزایش معنی داری یافت، اما تغییرات این دو متغیر بین دو گروه معنی دار نبود (05/0 P> ). بحث و نتیجه گیری: مکمل سازی کوتاه مدت کراتین عملکرد فوتبالیست های جوان را، بهبود می بخشد.
نقش تعیین کننده تغذیه در تسریع فرآیند بازتوانی ورزشکاران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تعدد میزان آسیب دیدگی در ورزش، آسیب دیدگی ورزشی علاوه بر تأثیرات بدنی و روانی بر ورزشکاران، هزینه های هنگفتی را به تیم ها و فدراسیون های ورزشی تحمیل می کنند. این هزینه ها شامل درمان، جراحی، و دوره های طولانی بازتوانی می باشد. با این حال، یک برنامه تغذیه ای متناسب و دقیق در دوره بازتوانی می تواند به کاهش این هزینه ها کمک کند، زیرا سرعت بهبودی را افزایش داده، و از آسیب های مجدد پیشگیری می نماید. در دوره بازتوانی، پروتئین نقش حیاتی در ترمیم بافت ها و جلوگیری از تجزیه عضلانی ایفاء می کند، و مصرف روزانه 2/1 تا 2 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن با تاکید بر اهمیت لوسین توصیه می شود. کربوهیدرات ها، به عنوان منبع اصلی انرژی، نقش مهمی در تسریع روند بهبودی دارند، به طوری که تقریباً 3 تا 5 گرم بر کیلوگرم وزن بدن یا 55% کالری های مصرفی از کربوهیدرات های پیچیده تأمین شود. چربی ها نیز باید تقریباً ۲۰ تا ۲۵% کالری مصرفی را تشکیل دهند، که معادل 8/0 تا ۲ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز می باشد. نشان دهده شده است که استفاده از منابع سالم نظیر روغن زیتون، آووکادو و ماهی به کاهش التهاب و پشتیبانی از ترمیم بافت کمک می کنند. همکاری میان مربیان، ورزشکاران، و مدیران ورزشی با متخصصان تغذیه ورزشی برای توسعه و اجرای برنامه های تغذیه ای مناسب، نه تنها به سرعت بخشی به فرآیند بازتوانی کمک می کند بلکه از هزینه های مالی ناشی از آسیب دیدگی های ورزشی نیز جلوگیری می نماید. تغذیه متعادل و هدفمند، شامل مصرف پروتئین کافی، کربوهیدرات های پیچیده و چربی های سالم بوده، که اساس بازگشت سریع تر ورزشکاران به سطوح عملکردی بالا را فراهم می آورد، و به کاهش دوره های بازتوانی و هزینه های مرتبط کمک می کند. با توجه به تعدد میزان آسیب دیدگی در ورزش، آسیب دیدگی ورزشی علاوه بر تأثیرات بدنی و روانی بر ورزشکاران، هزینه های هنگفتی را به تیم ها و فدراسیون های ورزشی تحمیل می کنند. این هزینه ها شامل درمان، جراحی، و دوره های طولانی بازتوانی می باشد. با این حال، یک برنامه تغذیه ای متناسب و دقیق در دوره بازتوانی می تواند به کاهش این هزینه ها کمک کند، زیرا سرعت بهبودی را افزایش داده، و از آسیب های مجدد پیشگیری می نماید.
تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی شدید بر محتوب پروتئین مایوکاین های IL-6،IL-1β و TNF-α در عضله تند تنش موش های صحرایی دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سایتوکاین ها و دیگر پپتیدهای بیان، تولید و آزاد شده به وسیله فیبرهای عضلانی که اثرات پاراکرین و اندوکرین اعمال می کنند به عنوان مایوکاین طبقه بندی می شوند. این احتمال وجود دارد که مایوکاین های آزاد شده از عضله اسکلتی واسطه اثرات مفید ورزش در رابطه با سلامتی باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تمرین مقاومتی بر محتوای پروتئین مایوکاین های 6-IL، 1β-IL و α-TNF در عضله تند تنش در موش های صحرایی دیابتی بود. مواد و روش ها: موش های صحرایی به گروه های کنترل، تمرین، دیابتی ایجاد شده با استرپتوزوتوسین و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین برای تمرین مقاومتی بالا رفتن از یک نردبان 1 متری با وزن های را که به دم آنها آویزان بود اجرا کردند. بعد از 5 هفته تمرین مقاومتی محتوای پروتئین مایوکاین های 6-IL، 1β-IL و α-TNF در عضله FHL با روش الایزا اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده تاثیر دیابت و اثر متقابل تمرین و دیابت بر محتوای مایوکاین 6-IL در عضله FHL بود (0.05>p). همچنین دیابت باعث افزایش سطوح 1β-IL در عضله تند تنش FHL گشت (0.001>p). اما تمرین مقاومتی نتوانسته است تغییری در سطوح 1β-IL و α-TNF ایجاد کند (0.05<p). بحث و نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش تمرین مقاومتی توانسته است باعث کاهش مایوکاین 6-IL در دیابت شود. در مورد مایوکاین های التهابی 1β-IL و α-TNF تمرین مقاومتی تغییری ایجاد نکرده است. این احتمال وجود دارد که افزایش مایوکاین های التهابی در عضله اسکلتیمکانیسمی برای سازگاری های تمرینی باشد.
تاثیر تمرین مقاومتی روی سطح ناپایدار همراه با محدودیت جریان خون بر الگوهای زمانی و تعداد سینرژی عضلانی سالمندان با سابقه افتادن در حین راه رفتن: مطالعه مقدماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با افزایش سن، سازگاری های عصبی - عضلانی کاهش و میزان سقوط افراد افزایش می یابد. تجزیه و تحلیل الگوهای زمانی سینرژی عضلات می تواند چارچوب مفیدی را برای توصیف و تفسیر سازگاری سیستم عصبی - عضلانی فراهم آورد. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین مقاومتی ناپایدار همراه با محدودیت جریان خون بر الگوهای زمانی و تعداد سینرژی عضلانی سالمندان با سابقه افتادن درحین راه رفتن بود.مواد و روش ها: 27 مرد سالمند (1.5±62 سال) با سابقه افتادن به صورت تصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی ناپایدار بدون محدودیت جریان خون، تمرین مقاومتی ناپایدار با محدودیت جریان خون و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل 4 هفته و هر هفته سه جلسه تمرین اسکات با وزن بدن روی سطح ناپایدار بود. قبل و بعد از مداخله، سیگنال های الکترومیوگرافی از هشت عضله اندام تحتانی در حین راه رفتن برای استخراج تعداد سینرژی، میزان به کارگیری عضلات، مدت زمان به کارگیری عضلات و ثبات و پایداری فرمان های عصبی ثبت گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون کروسکال-والیس، آزمون جفت شده ویلکاکسون و تحلیل کوواریانس با آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد (0.05>P < span lang="FA">).یافته ها: نتایج نشان داد که اگرچه در تعداد سینرژی عضلانی بین گروه کنترل با گروه تمرین مقاومتی روی سطح ناپایدار با محدودیت جریان خون (0.002=P < span lang="FA">) و بدون محدودیت جریان خون (0.013=P < span lang="FA">) تفاوت معنادار آماری وجود دارد؛ ولیکن بین دو گروه تمرینی تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد (0.23=P < span lang="FA">). هم چنین میزان به کارگیری عضلات و مدت زمان به کارگیری عضلات در هر دو گروه تمرین با محدودیت جریان خون (0.0001=P < span lang="FA">) و بدون محدودیت جریان خون (0.0001=P < span lang="FA">) کاهش یافته است. تفاوت معنی دار آماری تنها در متغیر پایداری فرمان های عصبی بین دو گروه تمرین با و بدون محدودیت جریان خون مشاهده شد (0.005=P < span lang="FA">).بحث و نتیجه گیری: تمرینات مقاومتی ناپایدار همراه با محدودیت جریان خون تنها منجر به بهبود شاخص پایداری فرمان های عصبی حین راه رفتن نسبت به تمرینات مقاومتی ناپایدار بدون محدودیت جریان خون در افراد مسن با سابقه افتادن می گردد.
تاثیر تمرینات مقاومتی بر تغییرات لپتین و هورمونهای مرتبط با آن در دانشجویان دختر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ورزش و علوم زیست حرکتی سال ۱ بهار ۱۳۸۸ شماره ۲
55 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی بر تغییرات لپتین و برخی هورمون های مرتبط در دانشجویان دختر غیر ورزشکاراست. روش شناسی: در ابتدا 40 دانشجوی غیر ورزشکار( با میانگین و انحراف معیار سنی 2/1±21سال، وزن 6 ± 62 کیلوگرم، طول قد 3 ± 160 سانتیمتر، شاخص توده بدنی5/0± 7/24 کیلوگرم بر متر مربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 7/1 ± 2/42 میلی لیتر بر کیلوگرم در هر دقیقه) داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 20 نفری تجربی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها بعد از 20 دقیقه گرم کردن به مدت 45 دقیقه برنامه تمرین با وزنه داشتند (روش دلورم-واتکینز). برنامه تمرینی شامل 8 هفته و هر هفته سه جلسه بود. متغیرهای تحقیق در 5 مرتبه (قبل از شروع تمرینات ودر پایان هفته های دوم،چهارم،ششم و هشتم) اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج نشان داد میزان لپتین و انسولین در دو هفته اول کمی افزایش دارد اما به مرور تا پایان تمرینات کاهش معنادار پیدا می کند (05/0(p < و (79/0=r). هم چنین مشخص گردید میزان کورتیزول،تیروکسین وتری یدوتیرونین افزایش پیدا کرده است اما این تغییرات معنادار نیست (05/0 p>). نتیجه گیری: مشخص گردید شدت و حجم برنامه تمرینی و سطح آمادگی آزمودنی ها می تواند منجر به ایجاد تغییرات معنادار در لپتین و انسولین شود. این تغییرات هورمونی به سمتی حرکت می کند که در نهایت منجر به افزایش انرژی قابل دسترس می شود. این موضوع باعث تقویت این فرضیه است که افزایش انرژی قابل دسترس منجر به کاهش تولید لپتین می گردد .
سازگاری هورمون های آنابولیک به اجرای تمرینات ترکیبی با ترتیب متفاوت در زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این تحقیق بررسی سازگاری هورمون های آنابولیک به اجرای تمرینات ترکیبی با ترتیب متفاوت در زنان سالمند بود.
مواد و روش ها: تعداد 40 نفر از زنان سالمند (دامنه سنی: 82/0±34/60 ، قد:cm 01/0±155، وزن: kg 89/1±72/71 و BMI:63/0±45/29) بطور تصادفی ساده به گروه تمرین استقامتی+ قدرتی (E+S) (9n=)، قدرتی+ استقامتی (S+E) (10n=)، اینتروال (IT) (12n=) و کنترل (9n=) تقسیم شدند. برنامه های تمرینی به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام شد. برنامه تمرین استقامتی شامل کار برروی دوچرخه کارسنج (با شدت 88-61 درصد (MHR و برنامه تمرین قدرتی شامل چند تمرین منتخب بالاتنه و پایین تنه ( با شدت 75-40 درصد 1RM، 18-8 تکرار) بود. IGF-1، GH، انسولین، نوراپی نفرین و تستوسترون 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از دوره های تمرینی به روش الایزا ارزیابی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد میزان IGF-1 پس از تمرین E+S و S+E افزایش معنی داری داشت (05/0 >p ). تغییر معنی داری در GH، انسولین و نوراپی نفرین در هیچ کدام از گروه ها مشاهده نشد (05/0 P≥). میزان تستوسترون در گروه E+S کاهش معنی داری داشت (05/0 >p ). همچنین اختلاف معنی دار در میزان تستوسترون بین گروه های E+S و IT مشاهده شد(05/0 >p ).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه، به نظر می رسد ترتیب تمرین ترکیبی می تواند بر سازگاری-های هورمون های آنابولیک ناشی از تمرین تاثیرگذار باشد و درصد این تغییرات در گروه E+S نسبت به دو ترتیب دیگر بیشتر بود.
بررسی پلی مورفیسم R577X در ژن ACTN3 درکشتی گیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: عملکرد ورزشی یک فنوتیپ پیچیده است که توسط چندین عامل محیطی از جمله رژی م غذایی، ورزش و عوامل اجتماعی تعیین می گردد. عوامل ژنتیکی نیز ممکن است به تفاوت بین فردی در عملکرد ورزشی افراد کمک کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی فراوانی آلل های پلی مورفیسم ژن ACTN3 در بین کشتی گیران مبتدی نوجوان اردبیلی بود.مواد و روش ها: آزمودنی های این تحقیق 15 کشتی گیر مبتدی نوجوان پسر (با سن 1.53±13.07 سال و وزن 7.37± 48.66 کیلوگرم) از شهر اردبیل بودند. روش اندازه گیری پلی مورفیسم ژن ACTN3 با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز و توالی یابی مستقیم DNA از طریق نمونه بزاقی تعیین و مورد مقایسه قرار گرفت. داده ها با آزمون کای دو برای نیکویی برازش و در سطح معنی داری 0.05>P با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در فراوانی های پلی مورفیسم ژن ACTN3 وجود داشت (0.001>P). فراوانی نسبی ژنوتیپ های RR و RX به ترتیب برابر 80% (تعداد=12) و 20% (تعداد=3) بود. همچنین، فراوانی نسبی آلل های R و X به ترتیب برابر 90% (تعداد=27) و 10% (تعداد=3) بود.بحث و نتیجه گیری: به طور کلی، نتایج نشان دهنده برتری آلل R در پلی مورفیسم ژن ACTN3 در کشتی گیران نوجوان مبتدی پسر اردبیلی بود. به نظر می رسد ارزیابی فراوانی های پلی مورفیسم این ژن ها ممکن است دراستعدادیابی رشته های ورزشی از جمله کشتی در رده های سنی پایه، تأثیر گذار باشد.
بررسی اثر تحریک الکتریکی -عضلانی کل بدن با و بدون تمرینات تعلیق بر عملکرد جسمانی در زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: چاقی یک مشکل بهداشتی مهم در سبک زندگی مدرن است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعلیق و تحریک الکتریکی کل بدن بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در زنان چاق بود.مواد و روش ها: در یک طرح نیمه تجربی، 36 نفر داوطلب زن چاق به طور تصادفی به سه گروه شامل تمرینات تعلیق (ST)، تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (WB-EMS) و تمرینات تعلیق با تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (ST-WBEMS) تقسیم شدند. آن ها هشت هفته تمرین مقاومتی تعلیق، تحریک الکتریکی کل بدن یا هر دو مداخله (3 جلسه در هفته) را اجرا کردند. WB-EMS با پوشیدن جلیقه مخصوص تحریک الکتریکی انجام می شد. ترکیب بدن، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل پوپا و چابکی قبل و بعد از مداخله، اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t زوجی و ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری آماری 0.05 تعیین شد.یافته ها: نتایج آزمون t زوجی نشانگر بهبودی در قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل و چابکی پس از تمام مداخلات است (0.05>P). همچنین برخلاف گروه های ST و ST+WB-EMS، توده عضلانی گروه WB-EMS پس از هشت هفته تغییر معنی داری نداشت. تحلیل کوواریانس نشان می دهد که تغییرات چابکی، قدرت و توده عضلانی در گروه های ST و ST+WB-EMS به طور معنی داری بیش از WB-EMS بود (0.05>P). در نهایت بین سه گروه در تعادل پویا تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0.05<P).بحث و نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که در زنان چاق، اثر تمرینات تعلیق و WB-EMS مشابه است. این تمرینات در ترکیب باهم می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر جهت بهبود عملکرد در زنان چاق مدنظر قرار گیرد.
اثر زودگذر اجرای حرکت اسکات به صورت تکپا و جفتپا بر شاخص های عملکردی و الکترومایوگرافی پرش عمودی مردان ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در این مطالعه تاثیر زودگذر اجرای حرکت اسکات بصورت تک پا و جفت پا بر اساس روش نیرومندسازی پ س فع الی، ب ر عملک رد پرش عمودی و فعالیت EMG عضلات منتخب هنگام پرش مردان ورزشکار بررسی می شود. مواد و روش ها: آزمودنی ها 20 مرد ورزش کار ( 10 نف ر بسکتبالیس ت و10 نف ر والیبالیس ت) تم رین ک رده بودن د ( س ن: 2.56±20.94س ال، وزن: 6.72±64.47 کیلوگرم، قد: 6.55 ± 180 سانتیمتر ) که داوطلبانه در این طرح شرکت کردند. آزمودنیها در سه روز متفاوت هر س ه پروتک ل: 1- گ رم کردن مطلق ( دویدن روی تردمیل با سرعت9 کیلومتر بر ساعت به مدت 5 دقیقه و انجام حرکات کششی ظرف3 دقیقه)، 2- گرم کردن به همراه اجرای یک نوبت با دو تکرار نیم اسکات پویای جفت پا با شدت 90درصد 1RM و 3- گرم کردن با اجرای یک نوبت دو تکراری نیم اسکات پوی ای ت ک پ ا ب ا شدت 90درصد 1RMرا بطور تصادفی اجرا کردند. آزمون پرش عمودی در پنج دقیقه ریکاوری هر سه پروتکل انجام گرفت و فعالیت EMG عضلات چهارسررانی و همسترینگ در فاز کانسنتریک پرش و هنگام انقباض ارادی بیشینه (MVC ) ثبت و شاخص MVC/RMS استخراج گردید. برای تحلی ل آماری داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: ارتفاع پرش پس از اجرای پروتکل های دوم و سوم (نیرومندسازی پس فعالی) نسبت به روش گ رم ک ردن مطل ق (س نتی) بط ور معن اداری افزایش یافت (به ترتیب 0.018=P و 0.043=P)، اما در فعالیت EMG عضلات چهارسررانی و همس ترینگ ورزش کاران در س ه پروتک ل تمرین ی تفاوت معناداری مشاهده نگردید(0.005≤P ). بحث و نتیجه گیری: روش گرم کردن ویژه با استفاده از نیم اسکات تک پا و جفت پا بهتر می تواند عملکرد پرش عمودی این ورزش کاران را بهب ود ده د ک ه احتمالا به تغییرات درون عضلانی وابسته است.
تاثیر شانزده هفته تمرین شدید و مصرف مکمل استروژن بر میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوانی در رت های اورکتومی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پوکی استخوان یکی از ویرانگرترین بیماریهای دستگاه اسکلتی است. عارضه پوکی استخوان در صورت نداشتن فعالیت بدنی و تغذیه ناکافی از دوران کودکی آغازمی شود که معمولا این عارضه ناشی از کاهش میزان آهکی شدن (کلسیفه شدن) بافت استخوانی است. هدف: هدف از انجام این مطالعه ارزیابی تاثیر شانزده هفته تمرین شدید و مصرف مکمل استروژن بر میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوانی در رت اورکتومی شده بود. روش شناسی: در این پژوهش 130 سر موش دو ماهه با وزن15±180 گرم انتخاب شدند.10 سر موش در همان ابتدا به منظور تعیین کلسیم و استحکام استخوان ران ها کشته شدند و 120سر موش باقیمانده در چهار گروه30 تایی (گروه کنترل، گروه تمرینی، گروه مصرف مکمل استروژن و گروه تمرینی همراه با مصرف مکمل استروژن) تقسیم شدند. مدت زمان کل تمرینات شدید با 16 هفته و هر هفته سه جلسه بود .در هشت هفته اول، برنامه تمرینی با سرعت 36 متر بر دقیقه به مدت 15 دقیقه آغاز و سپس هر دو هفته یکبار 12 متر بر دقیقه به سرعت اضافه شد.در پایان هشت هفته اول، عمل جراحی و برداشت تخمدان در تمامی موشها صورت گرفت و یک ماه بعد برنامه تمرینی در هشت هفته دوم تکرار شد. حیوانات با استفاده از کتامین و زایلازین بیهوش و سپس کشته می شدند. در پایان هشت هفته اول ،یکماه بعد از عمل جراحی و در پایان هشت هفته دوم استخوان ران سمت راست و چپ موش ها به ترتیب برای اندازه گیری میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان بیرون کشیده شد. نتایج: نتایج تحقیقات نشان داد در میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان تفاوت معناداری بین گروهها وجود دارد. در مرحله اول (هشت هفته اول تمرین) مشخص گردید تغییرات رسوب کلسیم و استحکام استخوان در گروههای مکمل، تمرینی و تمرین همراه با مکمل معنا دار بود. در هشت هفته دوم تمرینات نیز نتایج نشان داد میزان رسوب کلسیم در هر چهار گروه کاهش یافته بود و تنها در گروه کنترل معنادار بود. نتیجه گیری: بعد از عمل جراحی نتایج تحقیق نشان داد علاوه بر اینکه انجام فعالیت های ورزشی شدید نتوانست از پوکی استخوان جلوگیری کند بلکه حتی نسبت به گروه کنترل، باعث کاهش بیشتری در میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان شد.
تأثیر هشت هفته تمرین در آب بر عامل رشد اندوتلیال عروق و شاخص های آتروژنیک در مردان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات ورزشی باعث افزایش چگالی مویرگی عضله اسکلتی می شود؛ اما مکانیسم مولکولی این فرایند هنوز به طور کامل مشخص نیست، از این رو هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر هشت هفته تمرین در آب بر عامل رشد اندوتلیال عروق (VEGF) و شاخص های آتروژنیک در مردان چاق و دارای اضافه وزن بود. مواد و روش ها: در این مطالعه شبه تجربی، 22 مرد با شاخص توده بدنی 3±30 کیلوگرم بر متر مربع به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین در آب (11 نفر) تقسیم شدند. برنامه ی تمرین شامل 3 جلسه در هفته و به مدت هشت هفته با شدت بین 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه بود. شاخص توده بدنی، درصد چربی و وزن بدن آزمودنی ها نیز قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد. نمونه های خون سیاهرگی که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون گرفته شده بودند برای سنجش VEGF و شاخص های آتروژنیک مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی داده ها از آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر در سطح معنی داری 0.05>P استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سطوح سرمی VEGF از 1517.63 به 1648.27 پیکوگرم بر میلی لیتر افزایش یافت که این افزایش در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل معنی دار بود (P≤0.001). نسبت LDL/HDL ،TC/HDL و TG/HDL نیز در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (P≤0.001). بحث و نتیجه گیری: برنامه تمرین در آب ممکن است با افزایش سطوح VEGF و کاهش شاخص های آتروژنیک، شرایط متابولیکی افراد دارای اضافه وزن و چاق را بهبود ببخشد.
تدوین و به روزرسانی نُرم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
17 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تدوین نورم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز بود. بدین منظور تعداد 682 نفر از زنان (365) و مردان (317) شهر اهواز به ترتیب با میانگین قد 6±9/160 و 8/8±4/175 (سانتیمتر) و وزن 1/14±69 و 5/12±9/78 (کیلوگرم) به صورت داوطلبانه از تمام نقاط شهر اهواز در پژوهش حاضر شرکت کردند. متغیرهای تحقیق شامل عوامل آنتروپومتریکی ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی بود. نتایج تحقیق نشان داد WHR زنان و مردان به ترتیب 07/0±82/0 و 06/0±87/0 و درصد چربی زنان و مردان به ترتیب 1/5±2/38 و 1/7±1/19 بود. بعلاوه، زنان و مردان به ترتیب در متغیرهای استقامت قلبی- عروقی 2/10±1/37 و 7/6±1/44 ( میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)، استقامت عضلات کمربند شانه 5/11±2/22 و 4/16±4/41، استقامت عضلات شکم 4/12±0/24 و 7/10±4/37، قدرت پنجه دست 7/11±4/47 و 3/17±7/45 و انعطاف پذیری تنه 8/7±5/32 و 2/8±7/29 در وضعیت مطلوب بودند. میانگین وزن، استقامت قلبی- عروقی، استقامت عضلات کمربند شانه و استقامت عضلات شکم زنان در تمام رده های سنی نسبت به مردان کمتر بود در حالیکه میانگین درصد چربی و انعطاف پذیری زنان در تمام رده های سنی بیشتر از مردان بود. بعلاوه، میانگین WHR و قدرت پنجه دست زنان به استثنای رده سنی 39-30 سال به ترتیب کمتر و بیشتر از مردان بود. نتیجه ارزیابی متغیرها نشان داد در مقایسه با هنجارهای موجود، اکثر زنان و مردان شهر اهواز علیرغم آمادگی جسمانی مطلوب از لحاظ متغیر درصد چربی به ترتیب در معرض خطر بالا و متوسط ابتلا به بیماری های وابسته به چاقی قرار دارند.