مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
یائسگی
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه برخی شاخص های بیو شیمیایی خطر بیماری های سرطانی در زنان یائسه فعال و غیر فعال بود. به این منظور 74 زن یائسه بر اساس پرسشنامه فعالیت بدنی بک در دو گروه فعال) با سن 3/4 ± 89/55 سال ، قد 05/0± 93/156 سانتی متر ، وزن 50/6 ± 18/63 کیلو گرم، درصد چربی 29 /6 ± 25/26، شاخص توده بدن 3/2 ±79/25 کیلو گرم بر متر مربع و آمادگی هوازی 08/5 ±02/34 میلی لیتر بر کیلو گرم وزن بدن در دقیقه) و غیرفعال(با سن 80/4± 57 سال ، قد 052/ ±95/156 سانتی متر ، وزن67/7±9/65 کیلو گرم ، درصد چربی 44/6±07/27 ، شاخص توده بدن 95 /1 ± 69/26 کیلوگرم بر مترمربع و آمادگی هوازی 10/2±21/24 میلی لیتر بر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) قرار گرفتند. از افراد در حالت ناشتا خونگیری به عمل آمد . تحلیل داده ها با استفاده از آزمون T مستقل نشان داد که میزان عامل رشد شبه انسولین- یک (IGF-1) در زنان یائسه فعال به طور معنی داری بیشتر از زنان یائسه غیر فعال است. همچنین مقدار پروتئین سوم متصل به عامل رشد شبه انسولین (IGFBP-3 )، نسبت ، انسولین، گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین در زنان یائسه فعال و غیر فعال تفاوت معنی داری با هم نداشت. می توان گفت انجام طولانی مدت فعالیت های بدنی می تواند سطح بهینه ای را برای شاخص های بیوشیمیایی خطر بیماری های سرطانی ایجاد کند.
اثر تمرین استقامتی همراه با مکمل کلسیم بر برخی شاخص های هیستومورفومتری اپی فیز نزدیک درشت نی موش های بدون تخمدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان سالمند در معرض افزایش خطر از دست دادن استخوان و شکستگی آن قرار دارند. مشخص شده کلسیم کافی و تمرینات تحمل وزن، تکامل اسکلتی را تحت تأثیر قرار می دهند، اما اثرات ترکیبی کلسیم و تمرینات تحمل وزن، به ویژه بر هیستومورفومتری استخوان، کاملاً مشخص نشده است. در این مطالعه اثرات مصرف مکمل کلسیم، تمرینات تحمل وزن و ترکیبی از این دو را بر اپی فیز نزدیک استخوان درشت نی در موش های بدون تخمدان بررسی شده است. پنجاه و دو سر موش صحرایی جوان ماده بالغ از نژاد Sprague Dawleyکه به صورت تصادفی به گروه های پایه (برای تعیین مقادیر شاخص های هیستومورفومتری، سه ماه پس از برداشتن تخمدان و قبل از آغاز مرحله اصلی تحقیق)، تمرین استقامتی، مکمل کلسیم، ترکیب تمرین و کلسیم و سرانجام گروه کنترل (که هیچ گونه مداخله تمرینی یا مکمل گیری را طی دوره اصلی اجرای پروتکل تحقیق تجربه نکردند) تقسیم شدند. گروه تمرینی، در طول هشت هفته پروتکل دوی فزاینده را با سرعت 12 تا 20 متر در دقیقه، به مدت 10 تا 59 دقیقه و پنج جلسه در هفته اجرا کردند. گروه کلسیم از طریق گاواژ، روزانه 35 میلی گرم کلسیم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن دریافت کردند. پس از هشت هفته، پارامترهای هیستومورفومتری اپی فیز بالایی استخوان درشت نی با استفاده از دستگاه آنالیز تصویر برداری نیمه اتوماتیک مجهز به آکولارمیکرومتر اندازه گیری شد. داده ها با آزمون t وابسته و تحلیل واریانس یک طرفه در سطح 05/0≥P تحلیل شد. نتایج نشان داد برداشتن تخمدان به کاهش فاصله بافت اسفنجی و همچنین ضخامت و حجم بافت های استخوانی متراکم و اسفنجی اپی فیز نزدیک استخوان درشت نی منجر شده است. دویدن روی نوارگردان و مکمل کلسیم باعث افزایش معنی دار این شاخص ها، در مقایسه با گروه کنترل شد. به علاوه، پارامترهای هیستومورفومتری اپی فیز نزدیک استخوان درشت نی به میزان قابل توجهی در گروه ترکیبی بالاتر از هریک از گروه های مجزای کلسیم یا تمرینی بود. همچنین هرچند اثربخشی تمرین بر پارامترهای هیستومورفومتری در کل بهتر از کلسیم بود، اما تفاوت آماری معنی داری بین این دو گروه مشاهده نشد. این نتایج نشان می دهد سبک زندگی عاملی مهم در بروز یا پیشگیری از پوکی استخوان است و انجام تمرینات تحمل وزن یا مکمل کلسیم می تواند اثر مهاری یا عکس در فرآیند کاهش ناشی از یائسگی در هیستومورفومتری استخوان های تحمل وزن داشته باشد.
مقایسه تمرینات ترکیبی با و بدون انسداد عروق بر عوامل منتخب آمادگی جسمانی زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه مقایسه تمرینات ترکیبی با و بدون انسداد عروق بر عوامل منتخب آمادگی جسمانی زنان یائسه غیر ورزشکار بود. روش ها: برای این منظور تعداد 28 زن یائسه غیر ورزشکار (سن بالاتر از 50 سال) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه کنترل (9 نفر) ، تمرینات ترکیبی (قدرتی - هوازی) با انسداد عروق (10 نفر) و تمرینات ترکیبی (قدرتی - هوازی) بدون انسداد عروق (9 نفر) تقسیم شدند. بخش قدرتی تمرینات ترکیبی با انسداد عروق و تمرینات بدون انسداد به ترتیب با شدت 1RM 30-20% و 1RM 80-65% و بخش هوازی تمرینات ترکیبی با شدت 70-50% ضربان قلب بیشینه انجام شد. همچنین برنامه تمرین هشت هفته و هر هفته سه جلسه بود. قبل و بعد از تمرینات، آزمون های قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و استقامت قلبی تنفسی به عمل آمد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس چندگانه (MANOVA) بر تفاضل نمرات، به وسیله نرم افزار SPSS (نسخه 16) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی داری 05/0 P ≤ در نظر گرفته شد. یافته ها: افزایش معنی دار قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و استقامت قلبی تنفسی در دو گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد، اما بین دو گروه تمرین تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: تمرینات ترکیبی با شدت پایین همراه با انسداد عروق اثری مشابه تمرینات ترکیبی سنتی با شدت بالا بر قدرت و استقامت عضلانی و استقامت قلبی تنفسی زنان یائسه دارد. بنابراین تمرینات ترکیبی همراه با انسداد با شدت پایین می تواند جایگزین تمرینات ترکیبی با شدت بالا در زنان یائسه گردد
طراحی و ارزیابی یک مدل زیستی- روانی در سلامت جنسی زنان یائسه: نقش واسطه ای مولفه های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در بحث سلامت جنسی، عوامل مختلفی مطرح است. در مجموع، عوامل تاثیرگذار بر سلامت جنسی شامل عوامل زیستی، عوامل روانشناختی و عوامل فرهنگی می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش عوامل زیستی و روانشناختی به عنوان متغیرهای پیش بین با در نظر گرفتن نقش واسطه ای عوامل فرهنگی در سلامت جنسی زنان یائسه انجام شده است. در این راستا اثرات مستقیم و غیرمستقیم این متغیرها در جهت تبیین سلامت جنسی بررسی گردید.\nروش: ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه تصور از خود بک، مقیاس طرحواره های جنسیتی بم، پرسشنامه خود کارآمدی شرر، پرسشنامه شخصیت خودشیفته آمز، پرسشنامه کیفیت روابط، مقیاس عملکرد جنسی زنان، و چک لیست علائم یائسگی بود که بر روی 307 نفر از زنان یائسه ساکن شهر تهران در سال 1393 و 1394 اجرا شد.\nیافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که عوامل فرهنگی به صورت مستقیم بر سلامت جنسی تاثیر گذار است. همچنین عوامل زیستی و روان شناختی نیز به صورت مستقیم و غیر مستقیم با واسطه ی عوامل فرهنگی سلامت جنسی را پیش بینی می کند.\nنتیجه گیری: بررسی نتایج پژوهش در خصوص برازش مدل نشان داد که الگوی حاضر را می توان جهت تبیین سلامت جنسی زنان یائسه مورد قبول واقع کرد.
تأثیر 12 هفته تمرینات هوازی شدت متوسط بر تراکم استخوانی و شاخص های سرمی استخوان در زنان یائسة کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 12 هفته ای تمرین هوازی با شدت متوسط بر تراکم مواد معدنی استخوانی مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر در زنان یائسة کم تحرک بود. جامعة آماری این پژوهش را زنان یائسة سالم و کم تحرک 55 تا 70 ساله شهرستان ارومیه تشکیل دادند. جهت انجام پژوهش، 20 زن یائسة سالم و کم تحرک داوطلب و واجد شرایط (با میانگین سنی 12/2±60 سال، قد 17/6±71/156 سانتی متر، وزن 28/10±47/72 کیلوگرم و شاخص تودة بدن 24/3±46/29 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه فعالیت ورزشی (11 زن) و کنترل (نه زن) قرار گرفتند. گروه فعالیت ورزشی به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه و در هر جلسه به مدت 50 تا 60 دقیقه تمرین هوازی پیاده روی و دوی سبک با شدت 65 الی 70 درصد حداکثر ضربان قلب را در نوبت صبح اجرا کرد، اما گروه کنترل در هیچ مداخله ای شرکت نداشت. شایان ذکر است که 24 ساعت قبل و نیز پس از 12 هفته برنامة تمرینی، به منظور اندازه گیری تراکم استخوانی و شاخص های سرمی، به ترتیب دانسیتومتری و نمونه گیری خون از گروه فعالیت ورزشی و کنترل به عمل آمد. همچنین، ارزیابی تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران با دستگاه دگزا انجام شد و ارزیابی سطوح سرمی کلسیم و فسفر به ترتیب با دستگاه های اتوآنالایزر و بیوتکنیکال این استرومنت ایتالیا صورت گرفت. علاوه براین، اطلاعات مربوطه با به کارگیری روش آماری توصیفی و استنباطی آنکوا در سطح معناداری (0.05≥P) و با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس نسخة 23 تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان می دهد که در گروه فعالیت ورزشی در مقایسه با گروه کنترل پس از 12 هفته تمرین هوازی شدت متوسط، تفاوت معناداری در تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران، تی اسکور مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نمی شود (P>0.05). نتایج درون گروهی نیز تفاوت معناداری را در هیچ یک از متغیرها نشان نمی دهد (P>0.05). به طورکلی، یافته ها بیانگر آن است که 12 هفته برنامة فعالیتورزشی هوازی با شدت متوسط مانند پیاده روی و دوی سبک، تأثیری بر تراکم استخوانی و سطوح سرمی کلسیم و فسفر ندارد.
رابطه طرحواره های جنسیتی با سلامت جنسی در زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه طرحواره های جنسیتی و سلامت جنسی در زنان یائسه انجام شد. به این منظور، 307 نفر از زنان متاهل ساکن تهران که به سن یائسگی رسیده بودند وارد مطالعه شدند. میانگین سنی افراد شرکت کننده در پژوهش 58/55 (32/7= SD) بود. جهت اجرای پژوهش از پرسشنامه طرحواره های جنسیتی بم، چک لیست علائم یائسگی و مقیاس عملکرد جنسی زنان استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دهنده این بود که بین طرحواره های جنسیتی افراد و میزان سلامت جنسی رابطه معنادار وجود دارد. با توجه به نتایج به دست آمده طرحواره مردانگی و طرحواره خنثی با سلامت جنسی رابطه مثبت و معناداری دارد ، به این معنا که با افزایش طرحواره مردانگی و طرحواره خنثی، سلامت جنسی نیز افزایش می یابد. رابطه طرحواره زنانگی با سلامت جنسی منفی و معنادار است، یعنی با افزایش طرحواره زنانگی سلامت جنسی کاهش می یابد.
اثر یک دوره تمرین مقاومتی با مکمل دهی سیترولین مالات بر میزان فشارخون، NO و VEGF سرم استراحتی و در پاسخ به فعالیت بدنی در زنان یائسه دچار پیش پرفشاری خون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
55-72
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی با مکمل دهی سیترولین مالات بر پاسخ فشارخون، نیتریک-اکساید و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی سرم، نسبت به فعالیت بدنی و میزان استراحتی در زنان یائسه دچار پیش پرفشاری خون بود. تعداد 42 زن یائسه (سن: 82/1 ± 17/53 سال، قد: 86/1 ± 91/158 سانتی متر، 1.71 kg/m 2 ± 28.79 BMI = )، دچار پیش پرفشاری خون با میانگین فشارخون سیستولی 120 تا 139 میلی متر جیوه) به طور تصادفی در شش قرار گرفتند که عبات اند از: گروه تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، تمرین، بدون تمرین و مکمل، مکمل و دارونما. تمرین مقاومتی شامل هفت حرکت، هر حرکت سه ست با 12-10 تکرار و سه جلسه در هفته با شدت 45 تا 55 درصد 1RM به مدت هشت هفته اجرا شد. مکمل دهی شامل مصرف روزانه هشت گرم سیترولین مالات بود. اندازه گیری ها در چهار نوبت قبل و بعد از دوره تمرین و میزان فشارخون، نیتریک-اکساید و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در پاسخ به فعالیت استقامتی زیربیشینه با استفاده از دستگاه فشارسنج و کیت اندازه گیری شدند. از آزمون آنوای دوراهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری ( P<0.05 ) استفاده شد. نتایج نشان داد که مصرف مکمل سیترولین مالات بر کاهش فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و افزایش نیتریک-اکساید در پاسخ به فعالیت بدنی و در میزان استراحتی مؤثر بوده است، اما هشت هفته تمرین اثری معنادار بر کاهش فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و افزایش نیتریک-اکساید و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در پاسخ به فعالیت بدنی نداشتند. همچنین، تمرین مقاومتی همراه با مصرف مکمل سیترولین- مالات بر کاهش فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و افزایش نیتریک-اکساید و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در پاسخ به فعالیت استقامتی مؤثر بود. به نظر می رسد که تأثیرگذاری تمرین + مکمل بر ﮐﺎﻫﺶ ﻓﺸﺎرﺧﻮن ﺳﯿﺴﺘﻮﻟﯽ و دﯾﺎﺳﺘﻮﻟﯽ در پاسخ به فعالیت بدنی و در میزان استراحتی بیشتر است ﮐﻪ اﯾﻦ اﺛﺮهای ﻣﻄﻠﻮب ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻄﻮح نیتریک-اکساید و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی ﻫﻤﺮاه ﺑﻮدند.
تأثیر ترتیب تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی، ظرفیت عملکردی و سطوح سرمی هورمون های میوستاتین و فولیستاتین زنان یائسه (کارآزمایی بالینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۵)
189 - 206
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر ترتیب تمرینات ترکیبی بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی، ظرفیت عملکردی و سطوح سرمی میوستاتین و فولیستاتین زنان یائسه بود. روش بررسی کارآزمایی بالینی بود. 33 زن یائسه 50 تا 60 ساله به طور تصادفی در سه گروه هوازی- مقاومتی (11 نفر)، مقاومتی- هوازی (10 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. تمرین در مدت 8 هفته و 4 جلسه در هفته انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از روش آماری آنوا با اندازه های تکراری استفاده شد. نتایج نشان داد غلظت میوستاتین، فولیستاتین، شاخص توده بدن بین سه گروه تفاوت معنا داری نداشت (05/0P>). درصد کاهش شاخص توده بدنی در گروه هوازی– مقاومتی بیشتر و درصد کاهش میوستاتین و فولیستاتین در گروه مقاومتی– هوازی بیشتر بود، ولی معنا دار نبود. بین دو گروه تمرین و کنترل در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه تفاوت معنا داری وجود داشت (05/0P>). در هر دو نوع ترتیب تمرین افزایش معنا داری در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه مشاهده شد (05/0P>) و درصد تغییرات قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه در گروه مقاومتی- هوازی بیشتر بود، ولی معنا دار نبود. براساس یافته ها می توان گفت در متغیرهای پژوهش تفاوت معنا داری بین ترتیب های متفاوت تمرین ترکیبی وجود ندارد و زنان یائسه می توانند از هر دو نوع ترتیب به منظور افزایش قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه و جلوگیری از افزایش میوستاتین و تحلیل عضلانی استفاده کنند.
تأثیر آموزش شفقت به خود بر نگرش به یائسگی زنان دارای علائم وازوموتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه، تعیین تأثیر آموزش شفقت به خود بر نگرش به یائسگی در زنان یائسه دارای علائم وازوموتور بود. روش مطالعه، نیمه آزمایشی و با گروه کنترل و پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری (1ماه بعد) بود. جامعه آماری، زنان 55-45 سال شهر تنکابن با یائسگی طبیعی و دارای پرونده و شکایت از علائم وازوموتور در مراکز بهداشتی -درمانی در سال 1397 بود. نمونه گیری به روش دردسترس و پس از غربالگری اولیه با پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ انجام شد. 30 مشارکت کننده پس از امضای رضایتنامه، آگاهانه انتخاب و به روش تصادفی و به طور مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه، پرسشنامه نگرش به یائسگی نوگارتن را در سه مرحله تکمیل کردند. گروه آزمایش در برنامه 8 هفته ای آموزش شفقت به خود و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. یافته های پس از مداخله، حاکی از تفاوت معنی دار و پایداری در نگرش بین دو گروه تا مرحله پیگیری بود. بدین ترتیب، آموزش شفقت به خود در بهبود نگرش زنان یائسه دارای علائم وازوموتور مؤثر است.
مقایسه خودپنداشت بدنی، صمیمیت جنسی و کیفیت زندگی در زنان یائسه و غیر یائسه
پژوهش حاضر به منظور مقایسه خودپنداشت بدنی، صمیمیت جنسی و کیفیت زندگی در زنان یائسه و غیر یائسه انجام شد. روش پژوهش علّی- مقایسه ای از نوع پس رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان یائسه و غیریائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهراردبیل در نمیه اول سال 1397 بودن (تعداد= 15420 نفر) که از این بین تعداد 60 نفر از زنان یائسه و 60 نفر از زنان غیر یائسه به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، صمیمیت جنسی و تصویر بدنی مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (MAONVA) استفاده گردید. نتایج به نشان داد که زنان یائسه در مقایسه با زنان غیر یائسه نمرات پایین تری در خودپنداشت بدنی، صمیمیت جنسی، کیفیت زندگی و کسب کردند. اما بین مولفه سلامت محیط در دو گروه زنان یائسه و غیر یائسه تفاوت معناداری به دست نیامد. نتایج به دست آمده بر لزوم توجه به علائم روانشناختی در کنار علائم فیزیکی زنان یائسه را تاکید دارد.
بررسی کیفی عملکرد جنسی زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم دی ۱۴۰۰ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۷)
۱۸۲-۱۷۳
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عملکرد جنسی زنان یائسه به صورت کیفی است. یائسگی بعنوان یک دوره از زندگی زنان است که با تغییرات جسمی، روانی و جنسی هم راه می باشد. اگر چه برخی تغییرات فیزیولوژیک و پاتولوژیک در غالب موارد، مسبب به وجود آوردن مشکلاتی از جمله عملکرد جنسی می شوند، اما نوع نگرش زنان به یائسگی نقش مهمی در به وجود آمدن و یا رفع آن دارد. در واقع یکی از مهمترین عوامل سعادت در زندگی زناشویی، داشتن روابط لذت بخش جنسی است که می تواند در حفظ و پایداری زندگی مشترک ایفای نقش کند.. در این پژوهش کیفی که به روش داده بنیاد انجام شده اطلاعاتی از عملکرد جنسی زنان یائسه با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته از 14 زن یائسه بدست آمد، سپس با کدگذاری آنها نتایج زیر استنتاج گردید. عملکردجنسی زنان یائسه را می توان در محورهای جسمی، روانی، روابط، عواطف، مشکلات افتصادی و مسائل خانوادگی توضیح داد. که براساس نتایج به دست آمده از مقولات اصلی به نظر می رسد که عواطف، در دوران یائسگی بیش از هر مقوله دیگری بر روی عملکرد جنسی نقش دارد و عملکرد جنسی ظاهرا در گروی رابطه دوستانه، درک متقابل، احترام، دیده شدن و قدردانی است. عملکردجنسی در این دوران می تواند نه تنها مختل نشده، بلکه به پختگی و تکامل برسد و لذت جنسی در این دوران متفاوت از دوران های دیگر تجربه گردد.
اثربخشی فعال سازی رفتاری بر کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۲)
357 - 370
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی فعالسازی رفتاری بر کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه شهر قائم شهر انجام شد. روش: پژوهش از نظرهدف کاربردی و طرح پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه ی اماری شامل تمام زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز درمانی قائم شهر در سال1400 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر از آنها انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابتدا از هر دو گروه با پرسشنامه شدت علائم یائسگی پیمنتا و همکاران(2006) پیش آزمون گرفته شد، سپس گره آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات درمان فعالسازی رفتاری کانتر، بوش و راش(2009) را دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند پس از اتمام دوره از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد و بعد از دوماه جهت بررسی پایداری اثر، گروه ها مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از آن بود که درمان فعالسازی رفتاری بر کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه تاثیرگذار بود ( p˂0/01) و اثر درمان در طول زمان پایدار بوده است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود برای کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه از روش درمانی فعالسازی رفتاری استفاده شود.
تأثیر دوازده هفته تمرینات ترکیبی بر تنظیم نشانگرهای التهابی زنان یائسه مستعد سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
37 - 54
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر تمرین ترکیبی بر بیان ژن برخی از سایتوکاین های پیش التهابی و ارزیابی سطوح هورمونی در زنان یائسه چاق است.
روش پژوهش: در این تحقیق نیمه تجربی 30 زن یائسه کم تحرک و چاق انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 12 هفته، پنج روز در هفته، شامل دو جلسه تمرین مقاومتی به مدت 60 دقیقه و 3 جلسه تمرین هوازی به مدت 30 دقیقه، شرکت کردند. پیش و پس از مداخله، نمونه خون برای ارزیابی استرادیول، استرادیول آزاد و میزان بیان mRNA ژن های اینترلوکین-6 (IL-6) و تومور نکروزدهنده آلفا (TNF-α) از داوطلبان اخذ شد. بیان کمی ژن با استفاده از روش 2 -∆∆ct و از طریق نرم افزار REST ارزیابی شد. از آزمون شاپیروویلک برای بررسی توزیع طبیعی داده ها و از تحلیل واریانس در اندازه گیری های مکرر برای مقایسه گروه ها در سطح معناداری α<0.05 استفاده شد.
یافته ها: در پاسخ به پروتکل تمرینی، کاهش در توده چربی (6/9- درصد) و افزایش توده بدون چربی (2/4+ درصد) در گروه تجربی مشاهده شد. سطوح استرادیول آزاد (10/70- درصد ) و میزان بیان ژن IL-6 ( P=0.003) و TNF-α (P=0.000) کاهش معناداری در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل داشت. اما تفاوت معناداری در استرادیول برای گروه تجربی وجود نداشت (P<0.05).
نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرین ترکیبی و کاهش توده چربی ناشی از فعالیت، پروفایل هورمون های جنسی و میزان بیان ژن IL-6 و TNF-α را در زنان یائسه مستعد BC تغییر می دهد. بنابراین این تحقیق شواهد بیشتری از تعامل پیچیده بین نشانگرهای التهابی، بافت چربی و توده عضلانی را در این گروه از زنان ارائه می کند.
اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۱۸-۱۰۹
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در زنان یائسه انجام گردید. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر مشگین شهر در نیمه دوم سال 1401 بودند که از این تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (18 نفر) و گواه (17 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایشی به مدت 6 هفته در جلسات 90 دقیقه ای درمان چشم انداز زمانی زیمباردو (2012) شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودتوص یف گری ب دنی (PSDQ، مارش، 1996) و مقی اس افس ردگی، اض طراب و اس ترس (DASS، لاوبیوند و لاوبیوند، 1995) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در دو گروه درمان چشم انداز زمانی و گواه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود دارد. می توان نتیجه گرفت که درمان چشم انداز زمای می تواند بر افزایش خودپنداشت بدنی و کاهش درماندگی روان شناختی در زنان یائسه مؤثر باشد.
اثر تمرین هوازی همراه با مصرف ژل رویال بر شاخص های آنتی اکسیدانی در بافت سرخرگ آئورت موش های صحرایی اورکتومی شده مبتلا به دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
43 - 66
حوزه های تخصصی:
هدف: بیماری های قلبی-عروقی یکی از علل اصلی مرگ زنان یائسه دیابتی است اما باوجود اثرات مفید تمرین ورزشی تاثیر همزمان ژل رویال و تمرین ورزشی به خوبی شناخته نشده است. این مطالعه اثرات آنتی اکسیدانی تمرین هوازی و مصرف ژل رویال در آئورت موش های دیابتی شده با STZ را بررسی می نماید. مواد و روش ها: 30 سر موش صحرایی اورکتومی (وزن 220-250 گرم) دیابتی شده باSTZ با محدوده سنی 22-26 هفته، به پنج گروه، کنترل دیابتی اورکتومی (OVXD)، شم یا دریافت کننده حلال ژل رویال (Sh)، مصرف ژل رویال (RJ)، تمرین هوازی (AT) و تمرین هوازی+ژل رویال (AT+RJ) تقسیم شدند. برای بررسی اثر برداشتن تخمدان و القای دیابت، 6 موش صحرایی سالم در گروه کنترل سالم (HC) قرار گرفتند. گروه های 4 و 5 به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته (55 تا 75 درصد حداکثر سرعت دویدن) تمرین کردند، در حالی که گروه های 3 و 5 mg/kg/day100 ژل رویال را با تزریق صفاقی دریافت کردند. از ANOVA یک راهه برای آنالیز سطوح سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و مالون دی آلدئید (MDA) بافت آئورت استفاده شد. یافته ها: سطوح SOD و GPx در گروه های RJ،AT و AT+RJ به طور معنی داری بیشتر از گروه OVXD بود. همچنین سطح MDA در گروه AT+RJ (001/0=P) و RJ (019/0=P) به طور معنی داری کمتر از گروه OVXD بود . نتیجه گیری: به نظر میرسد تمرین هوازی و مصرف ژل رویال هم به تنهایی و هم به طور تعاملی موجب افزایش فعالیت آنتیاکسیدانی سرخرگ آئورت در شرایط یائسگی و اختلالات متابولیک می شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کنش وری جنسی، خودپنداشت بدنی و علائم وازوموتور در زنان یائسه
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از پیامدهای افزایش سن در زنان، یائسگی است که باعث تغییرات جسمانی و روانی فراوانی می گردد. هدف: هدف پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کنش وری جنسی، خودپنداشت بدنی و علائم وازوموتور زنان یائسه بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی زنان ۶۰-۵۰ سال با یائسگی طبیعی شهر گرگان در سال ۱۴۰۱ بودند، نمونه شامل ۳۰ زن بود که با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در ۲ گروه ۱۵ نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه هفتگی و هر جلسه ۱ ساعت تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های خودپنداره بدنی لیلتون (۲۰۰۵)، کنش وری جنسی زنان روزن (۲۰۰۰) و شدت علائم یائسگی هاینمن (۲۰۰۳) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیره و نسخه ۲۲ نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در کنش وری جنسی، خودپنداشت بدنی و علائم وازوموتور در زنان یائسه تفاوت معنی داری وجود دارد (۰/۰۵>P). به طور کلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش نمره کلی کنش وری جنسی (۰/۰۳>P)، کاهش خودپنداشت بدنی منفی (۰/۰۲>P) و علائم وازوموتور (۰/۰۱>P) شد. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از مهارت های شناختی و کنترل فکر، به بهبود کنش وری جنسی، خودپنداشت بدنی و کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه می انجامد؛ لذا می توان این برنامه را به عنوان مداخله ای مناسب جهت افزایش سلامت روان زنان یائسه پیشنهاد نمود.
تأثیر یک دوره تمرینات پیلاتس بر سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیر یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یائسگی شروع دوران جدیدی در زندگی یک زن است. این دوران همانند تمامی مراحل دیگر زندگی دارای زوایای مثبت و منفی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی تمرینات پیلاتس بر سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیریائسه بود.روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون شامل دو گروه تجربی و دو گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان یائسه و غیریائسه شهر ارومیه بودند. نمونه شامل 60 زن (سن 1/77±45/77 سال) یائسه و غیریائسه بود که به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به طور تصادفی در چهار گروه 15 نفری قرار گرفتند. از همه آزمودنی ها 48 ساعت قبل از شروع تمرینات و پس از پایان دوره تمرینی، به صورت ناشتا خون گیری به عمل آمد. سپس هر دو گروه تجربی طی 12 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه به اجرای تمرینات پیلاتس پرداختند. همچنین، شرکت کنندگان آزمون تعادل پویای Y و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی را در پیش آزمون و پس آزمون به طور مشابه هم انجام دادند.یافته ها: نتایج تحلیل واریانس مرکب تفاوت معناداری را بین پیش آزمون و پس آزمون گروه زنان یائسه و غیریائسه در متغیرهای مربوطه نشان داد، به طوری که می توان گفت احتمالاً 91، 76 و 94 درصد از تغییرات در سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیریائسه تحت تأثیر تمرینات پیلاتس بوده است. درحالی که در گروه های کنترل در متغیرهای مربوطه تأثیر معناداری مشاهده نشد (P≤0/05)نتیجه گیری: انجام تمرینات پیلاتس می تواند راهبردی مؤثر برای بهبود سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی در زنان یائسه و غیریائسه باشد.
مدل ساختاری عملکرد جنسی بر اساس کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
122 - 131
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل یابی معادلات ساختاری عملکرد جنسی بر اساس کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو بود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان یائسه مبتلا به دبابت نوع 2 ساکن شهر تهران در سال 1402 بودند. حجم نمونه بر اساس مدل Kline (2023) و با روش نمونه گیری در دسترس 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه عملکرد جنسی زنان (FSFI-6) Isidoriو همکاران (2010)، پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989) و مقیاس تحمل پریشانی (DTS) سیمونز و گاهر (2005) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم اضطراب، افسردگی و تحمل پریشانی بر عملکرد جنسی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که تحمل پریشانی در رابطه بین کیفیت خواب با عملکرد جنسی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/056=RMSEA و 0/05>P-value) و 90 درصد عملکرد جنسی به وسیله کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی تبیین می شود. بنابراین عملکرد جنسی زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو می تواند متاثر از کیفیت خواب و تحمل پریشانی آنان باشد. لذا نتیجه گیری می شود که کیفیت خواب نامطلوب با تاثیرگذاری بر تحمل پریشانی موجب نقص در عملکرد جنسی زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو می شود که بر این اساس پیشنهاد می شود در مداخلات روانشناختی برای این زنان اقدام به بهبود عملکرد جنسی آنان کرد.
تاثیر شانزده هفته تمرین شدید و مصرف مکمل استروژن بر میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوانی در رت های اورکتومی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پوکی استخوان یکی از ویرانگرترین بیماریهای دستگاه اسکلتی است. عارضه پوکی استخوان در صورت نداشتن فعالیت بدنی و تغذیه ناکافی از دوران کودکی آغازمی شود که معمولا این عارضه ناشی از کاهش میزان آهکی شدن (کلسیفه شدن) بافت استخوانی است. هدف: هدف از انجام این مطالعه ارزیابی تاثیر شانزده هفته تمرین شدید و مصرف مکمل استروژن بر میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوانی در رت اورکتومی شده بود. روش شناسی: در این پژوهش 130 سر موش دو ماهه با وزن15±180 گرم انتخاب شدند.10 سر موش در همان ابتدا به منظور تعیین کلسیم و استحکام استخوان ران ها کشته شدند و 120سر موش باقیمانده در چهار گروه30 تایی (گروه کنترل، گروه تمرینی، گروه مصرف مکمل استروژن و گروه تمرینی همراه با مصرف مکمل استروژن) تقسیم شدند. مدت زمان کل تمرینات شدید با 16 هفته و هر هفته سه جلسه بود .در هشت هفته اول، برنامه تمرینی با سرعت 36 متر بر دقیقه به مدت 15 دقیقه آغاز و سپس هر دو هفته یکبار 12 متر بر دقیقه به سرعت اضافه شد.در پایان هشت هفته اول، عمل جراحی و برداشت تخمدان در تمامی موشها صورت گرفت و یک ماه بعد برنامه تمرینی در هشت هفته دوم تکرار شد. حیوانات با استفاده از کتامین و زایلازین بیهوش و سپس کشته می شدند. در پایان هشت هفته اول ،یکماه بعد از عمل جراحی و در پایان هشت هفته دوم استخوان ران سمت راست و چپ موش ها به ترتیب برای اندازه گیری میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان بیرون کشیده شد. نتایج: نتایج تحقیقات نشان داد در میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان تفاوت معناداری بین گروهها وجود دارد. در مرحله اول (هشت هفته اول تمرین) مشخص گردید تغییرات رسوب کلسیم و استحکام استخوان در گروههای مکمل، تمرینی و تمرین همراه با مکمل معنا دار بود. در هشت هفته دوم تمرینات نیز نتایج نشان داد میزان رسوب کلسیم در هر چهار گروه کاهش یافته بود و تنها در گروه کنترل معنادار بود. نتیجه گیری: بعد از عمل جراحی نتایج تحقیق نشان داد علاوه بر اینکه انجام فعالیت های ورزشی شدید نتوانست از پوکی استخوان جلوگیری کند بلکه حتی نسبت به گروه کنترل، باعث کاهش بیشتری در میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان شد.
اثر 16 هفته تمرینات پیلاتس بر تراکم توده استخوانی زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: زنان یائسه با مشکلات بسیاری از جمله پوکی استخوان روبرو هستند. یکی از راهکارهای پیشگیری از پوکی استخوان و عوارض ناشی از آن، شرکت منظم در فعالیت های ورزشی است. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 16 هفته تمرینات پیلاتس بر تراکم توده استخوانی زنان یائسه بود.
روش شناسی: بنابراین 30 نفر از زنان یائسه به عنوان آزمودنی انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 16 هفته تمرینات پیلاتس را انجام دادند. از هر دو گروه قبل از تمرین، پس از 8 هفته و پس از 16 هفته تمرین، میزانT- score ، نواحی L1-L4 کمری و گردن استخوان ران توسط دستگاه دانسیومتری (DEXA) Stenosis اندازه گیری شد. برای بررسی داده ها از آزمون مقایسه ای اندازه گیری های مکرر با عامل بین گروهی استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد تعامل بین گروه و زمان معنادار می باشد (0.05p<). تراکم استخوانی مهره های کمری بعد از 8 هفته تمرینات پیلاتس نسبت به قبل از تمرین کاهش یافته، ولی معنادار نبود اما 16 هفته بعد از تمرین، نسبت به 8 هفته بعد از تمرین افزایش معناداری داشت (0.05p<). همچنین این تراکم پس از 16 هفته تمرین نسبت به قبل از تمرین افزایش معناداری را در تعامل با گروه کنترل نشان داد (0.05p<). در تراکم گردن استخوان ران نیز نتایج مشابهی با مهره های کمری دیده شد.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد اجرای تمرینات پیلاتس توسط زنان یائسه، در طولانی مدت تاثیر قابل ملاحظه ای در تراکم توده استخوانی دارد. بنابراین می توان شیوه تمرینی پیلاتس را روش تمرینی مناسبی برای زنان یائسه توصیه کرد.