فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱٬۷۵۹ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱
87 - 134
حوزههای تخصصی:
اهداف: بهدف این تحقیق فراتحلیل تاثیر تمرینات هوازی خانه محور بر شاخص های حجم بازدمی فشاری(FEV1)، ظرفیت حیاتی فشاری(FVC)، پیک فلومتری(PEFR) ، نسبت حجم بازدم فشاری بر ظرفیت حیاتی فشاری (FEV1 / FVC)، بهبود تهویه ارادی بیشینه فرد(MVV) و حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)در مبتلایان به آسم بود. مواد و روش ها: روش تحقیق از نوع فراتحلیل بود. جامعه آماری شامل منابع چاپ شده داخلی و خارجی به زبان انگلیسی در بازه زمانی 2010 تا 2022 بود. نتیجه جستجو با توجه به کلیدواژه ها در پایگاه های اطلاعاتی شامل 1848 مورد بود که از این تعداد 87 پژوهش داخلی و 1761پژوهش خارجی بودند. پس از حذف تحقیقات تکراری و غیر مرتبط، 35پژوهش به روش تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از چک لیست مشخصات کتاب شناختی و روش شناختی استفاده شد. محاسبه اندازه اثر با شاخص g هجز در دو مدل اثرات ثابت و تصادفی و از طریق نرم افزار CMA3 صورت گرفت. یافته ها: نتایج آزمون کوکران و مجذور I2 نشان دهنده وجود همگنی در حجم بازدمی فشاری پیک فلومتری ، نسبت حجم بازدمی فشاری ، تهویه ارادی بیشینه فرد، حداکثر اکسیژن مصرفی، و وجود همگنی متوسط ظرفیت حیاتی فشاریبود. همچنین نتایج نشان داد اندازه اثر مطالعات انجام شده طبق طبقه بندی کوهن در شاخص نسبت حجم بازدمی فشاری در حد کم، در شاخص های حجم بازدمی فشاری، ظرفیت حیاتی فشاری، پیک فلومتریدر حد متوسط، و در شاخص های تهویه ارادی بیشینه فرد و حداکثر اکسیژن مصرفی در حد بزرگ قرار دارد. نتیجه گیری: در مجموع نتایج تحقیق نشان دهنده اثربخشی تمرینات هوازی خانه محور بر شاخص های مورد مطالعه بود.
بررسی سطح سرمی آیریزین و بیان ژن و پروتئین فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در بافت قلب موش های نژاد NMRI به دنبال تمرین مقاومتی و تزریق آیریزین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱
47 - 64
حوزههای تخصصی:
اهداف: آنژیوژنزیز در عملکرد قلب نقش حیاتی ایفا می کند. آیریزین یک میانجی احتمالی برای اثرات ورزش می باشد. هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی سطح سرمی آیریزین و بیان ژن و پروتئین فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در بافت قلب موش های نژاد NMRI به دنبال تمرین مقاومتی و تزریق آیریزین بود.مواد و روش ها: 21 عدد موش (NMRI، پنج هفته ای با وزن حدود 2±18 گرم) به صورت تصادفی به سه گروه کنترل، تمرین (مقاومتی) و آیریزین تقسیم شدند. پروتکل تمرین به مدت هشت هفته اجرا شد. وزنه ای معادل 30 درصد وزن موش ها به دم آن ها متصل و روی یک نردبان با ارتفاع یک متر بالا رفتند. وزنه به تدریج به دو برابر وزن موش می رسید. گروه آیریزین به مدت هشت هفته آیریزین با دوز 100 میکروگرم/کیلوگرم/هفته به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. بیان ژن VEGFدر قلب با روش real-time PCR، پروتئین VEGF با ایمونوهیستوشیمی و وسترن بلات و غلظت سرمی آیریزین با استفاده از الایزا بررسی شد. یافته ها: در مقایسه با گروه کنترل، سایر گروه های مورد مطالعه افزایش بیان ژن و پروتئین VEGF و همچنین افزایش سطوح سرمی آیریزین را نشان دادند .(P < 0.05) ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین پارامترهای مورد نظر در هر گروه رابطه ی معنی دار مثبتی وجود دارد(P < 0.05 , r > 0 ) .نتیجه گیری: احتمالا آیریزین واسطه ی برقراری ارتباط بین تمرین مقاومتی و آنژیوژنزیز در بافت قلب می باشد.
ارزیابی روش های مختلف بلند کردن اجسام سنگین به وسیله ویژگی های دامنه و فرکانس سیگنال های الکترومایوگرافی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
برداشتن بدون مهارت اجسام سنگین، خطر بسیار بالایی را به همراه دارد و موجب آسیب دیدگی عضلات کمر می شود. الکترومایوگرافی می تواند بهترین روش بلند کردن اجسام سنگین را ارائه کند. در این مطالعه، چهار خانم (1نفر،40 سال و 3 نفر، 3±20 سال) و شش آقای سالم (2 نفر، 5±50 سال و 4 نفر، 5±20 سال) به صورت داوطلبانه با اخذ چهار سیگنال الکترومایوگرافی مختلف از برداشتن اجسام سنگین شرکت کردند. داده های به دست آمده در فاصله هر 5/15 ثانیه پنجره گذاری شدند و فیلتر باترورث مرتبه 4 روی داده ها اعمال شد. سپس واریانس،RMS و میانگین داده ها محاسبه گردید. بیشترین فعال سازی عضله در انجام حرکت ارگونومیک اتفاق افتاد که نشان می دهد در این حالت کمترین فشار به سایر عضلات وارد می شود. مطالعات آینده می تواند روی تاثیر استفاده از اگزواسکلتون در شناسایی و کمک به حرکت حمل بار تعریف شود.
مقایسه دو روش کاهش تدریجی حجم تمرین پس از چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی بر عامل شبه رشدی-1 و استرسی مردان سالم غیرفعال
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو روش کاهش تدریجی حجم تمرین پس از چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی بر روی عامل رشدی و استرسی مردان سالم غیرفعال است. روش: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان پسر سالم غیرفعال کارشناسی دانشگاه قم که واحد تربیت بدنی را أخذ کرده بودند، بوده که پس از فراخوان، تعداد 30 نفر دانشجوی پسر سالم که فعالیت بدنی منظم نداشتند، انتخاب شده و به طور تصادفی در سه گروه مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه اول: کاهش 50% حجم تمرین (11 نفر)؛ گروه دوم: کاهش 75% حجم تمرین (11 نفر)؛ و گروه سوم کنترل (8 نفر). متعاقب چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی، یک هفته تعدیل تمرین اجرا گردید. نمونه های خونی در سه مرحله در ابتدای شروع دوره پروتکل تمرینی و ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی از سیاهرگ جلوی آرنج گرفته شد. برای ارزیابی غلظت سرمی IGF-1 و کراتین کیناز به ترتیب از تکنیک های الایزا و ایمونورادیومتری استفاده شد. جهت بررسی تفاوت های بین و درون گروهی از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر در سطح معناداری (05/0α =) استفاده گردید. یافته ها: تفاوت معنی داری پس از دوره کاهش حجم تمرین برای مقادیر IGF-1 سرمی و کراتین کیناز بین سه گروه مشاهده نشد. اما مقادیر IGF-1 بین مرحله پیش آزمون با مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری مشاهده گردید (05/0P<). نتیجه گیری: کاهش حجم تمرین یک هفته ای متعاقب چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی نمی تواند بر میزان IGF-I سرمی و کراتین کیناز مردان غیرفعال اثربخش باشد.
مقایسه ی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 در مردان و زنان میانسال غیرفعال
حوزههای تخصصی:
میوکین ها مولکول هایی هستند که توسط عضلات اسکلتی تولید و ترشح می شوند. این مولکول ها می توانند به صورت پاراکرین و اندوکرین عمل کنند و عملکرد فیزیولوژیکی بافت های هدف را تغییر دهند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه ی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 مردان و زنان میانسال غیرفعال بود. مواد و روش ها: در مطالعه ی نیمه تجربی، 40 نفر از مردان و زنان میانسال شهر اراک (20 مرد با میانگین سنی 02/6±27/38 سال و 20 زن با میانگین سنی 12/1±31/38 سال) انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (20 نفر (10 مرد و 10 زن)) و کنترل 20 نفر (10 مرد و 10 زن)) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرینات مقاومتی را به صورت 3 جلسه در هفته و با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. 48 ساعت قبل و پس از مداخله از تمامی آزمودنی ها خونگیری انجام شد. پس از بررسی نرمال بودن داده ها، به ترتیب از آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنی داری کمتر از 05/0 استفاده شد.یافته ها: سطح سرمی مایونکتین مردان در گروه تمرین مقاومتی نسبت به زنان گروه تمرین مقاومتی با افزایش معناداری همراه بود (002/0=P). علاوه بر این سطح سرمی FGF-21 مردان در گروه تمرین مقاومتی نسبت به زنان گروه تمرین مقاومتی افزایش یافت، اما این افزایش معنادار نبود (005/0=P). نتیجه گیری: از جمله مکانیسم های احتمالی که باعث افزایش سطح سرمی مایونکتین و FGF-21 در مردان نسبت به زنان می شود، می توان به ویژگی های هورمونی و برخورداری از حجم بالای عضلات اسکلتی مردان، اشاره کرد.
بررسی برخی عوامل آمادگی جسمانی پس از تمرینات قدرتی و سرعتی در کاراته کاران
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی برخی عوامل آمادگی جسمانی پس از هشت هفته تمرینات قدرتی و سرعتی در کاراته کاران جوان بود. مواد و روش ها: این مطالعه نیمه تجربی، به صورت دوسو کور و با تعداد 33 کاراته کاران مرد، با میانگین سنی 2/2±2/22 سال به طور تصادفی در سه گروه مساوی(گروه تمرین مقاومتی، سرعتی و کنترل) تقسیم شدند. تمرینات قدرتی و سرعتی، سه جلسه در هفته، و به مدت هشت هفته بود. قبل و پس دوره تمرینی، از آزمودنی ها اندازه گیری انعطاف پذیری بر حسب سانتیمتر، قدرت عضله همسترینگ بر حسب کیلوگرم، به عمل آمد. برای توصیف آماری داده ها از میانگین و انحراف معیار استفاده شد. پس از تعیین نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کولموگراف اسمیرنف، برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش t مستقل برای مقایسه متغیرهای یک گروه و از آزمون تحلیل واریانس یکراهه همراه با آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. در سطح معناداری 05/0≥p تجزیه و تحلیل شد. نتایج: یافته ها تفاوت معنی داری بعد از تمرینات قدرتی و سرعتی در فاکتورهای انعطاف پذیری و قدرت را نشان داد (0036/0 =p) هم چنین نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین این دو نوع تمرین از نظر انعطاف پذیری اختلاف معنی داری وجود ندارد (75/0= p)، اما این تفاوت در قدرت معنی دار بود (0024/0 =p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، تمرینات قدرتی و سرعتی می توانند به بهبود انعطاف پذیری و قدرت عضلات همسترینگ کمک کنند. با این حال، به نظر می رسد که تمرینات مقاومتی به عنوان یک روش مؤثرتر برای تقویت این عضلات عمل می کنند.
مقایسه دو روش کاهش تدریجی حجم تمرین پس از چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی بر میزان کورتیزول و CRP سرم مردان سالم غیر فعال
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این تحقیق بررسی مقایسه دو روش کاهش تدریجی حجم تمرین پس از چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی بر روی عامل استرسی کورتیزول و پروتئین واکنشی-سی مردان سالم غیر فعال است. روش تحقیق: تعداد 30 نفر دانشجوی پسر سالم غیر فعال کارشناسی دانشگاه قم به صورت هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه شامل: کاهش50 درصد حجم تمرین، کاهش 75 درصد حجم تمرین و کنترل قرار گرفتند. متعاقب چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی شامل دوی رفت و برگشتی به مدت 5/2 ساعت دو جلسه در هفته، یک هفته تعدیل تمرین اجرا گردید. نمونه خونی در سه مرحله، پیش از شروع تمرینات، قبل و بعد از تعدیل تمرین گرفته شد. جهت بررسی تفاوت درون گروهی از آزمون اندازه گیری های مکرر و برای بررسی تفاوت های بین گروهی از اختلاف عددی مقدار پیش آزمون - پس آزمون و پس آزمون - پیگیری و روش آماری MANOVA در سطح معنی داری (05/0=α) استفاده شد. یافته ها: نتایج بین گروهی تفاوت معنی داری برای مقادیر کورتیزول و پروتئین واکنشی- C نشان نداد. اما نتایج درون گروهی مقادیر کورتیزول در سه مرحله زمانی در گروه های 50 درصدکاهش حجم تمرین و 75 درصد معنی دار بود (03/0p= و02/0p=). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی حاکی از تفاوت معنی داری فقط بین مرحله پیش آزمون و پیگیری در هر دو گروه بود (01/0p= و 03/0p=). نتیجه گیری: بنظر می رسد، تعدیل تمرین یک هفته ای متعاقب چهار هفته تمرین تخلیه گلیکوژنی نمی تواند بر میزان کورتیزول و پروتئین واکنشی-سی مردان غیرفعال اثر بخش باشد
مقایسه چهار هفته تمرین هوازی و قدرتی بر میزان کورتیزول و کراتین کیناز سرمی در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه چهار هفته تمرین هوازی و تمرین قدرتی بر مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز سرمی زنان غیرفعال دارای اضافه وزن، با محدوده سنّی 25 تا 40 سال بود. روش: تعداد 36 نفر آزمودنی از میان زنان غیرفعال دارای اضافه به عنوان نمونه پژوهش، و به صورت هدفمند براساس معیارهای ورود به پژوهش که دارای شرایط حضور در پژوهش بودند، به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به سه گروه تمرین هوازی (12 نفر)، تمرین قدرتی (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه تمرین هوازی شامل 12 جلسه تمرین (4 هفته و هر هفته سه جلسه تمرین) با شدت 65 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره به مدت 16 الی 22 دقیقه جلسه تمرینی در هفته بود. برنامه تمرین قدرتی شامل چهار هفته و هر هفته سه جلسه با شدت 50 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) بود. در دو مرحله، قبل از شروع تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی چهار هفته ای، نمونه های خونی از آزمودنی ها در وضعیت ناشتایی و پایه، جهت اندازه گیری مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز سرمی 6 میلی لیتر نمونه خونی از ورید بازویی جهت جداسازی سرم گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی جهت بررسی تفاوت های بین گروهی، در صورت معنی داری، و همچنین از آزمون t همبسته جهت بررسی تفاوت های درون گروهی در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه حاکی از تفاوت معنی داری در مقادیر بین گروهی کورتیزول و کراتین کیناز سرمی زنان غیرفعال پس از چهار هفته تمرین هوازی و قدرتی بود (000/0 P=). تفاوت معنی داری در مقادیر درون گروهی کورتیزول بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه های تمرینی هوازی و قدرتی بدست آمد (05/0P<). تفاوت معنی داری در مقادیر درون گروهی کراتین کیناز بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه تمرینی هوازی نیز حاصل شد (05/0P<). نتیجه گیری: چهار هفته تمرین قدرتی و هوازی منجربه کاهش در مقادیر کورتیزول و کراتین کیناز در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن شد. لذا، می توان از هر دو روش تمرینی با شدت متوسط، جهت کاهش استرس و آسیب در زنان غیرفعال دارای اضافه وزن استفاده کرد.
اثر هشت هفته تمرینات منتخب و متغیرهای میانجی کربوهیدرات، آهن و ویتامین D بر شاخص های آنتروپومتری در ورزشکاران تیم ملی قایقرانی روئینگ
حوزههای تخصصی:
هدف: اجزای یک رژیم غذایی می تواند در کنار تمرینات ورزشی مناسب اثر بسزایی بر بهبود ترکیب بدن و افزایش عملکرد قایقرانان و درنتیجه بهبود رکوردهای ورزشی ثبت شده در مسابقات داشته باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرینات منتخب و متغیرهای میانجی کربوهیدرات، آهن و ویتامین D بر شاخص های آنتروپومتری در ورزشکاران تیم ملی قایقرانی روئینگ در سال 1401 می باشد. روش : در این تحقیق کارآزمایی بالینی تصادفی، 44 مرد قایقران روئینگ که در اردوی تیم ملی سال 1401 شرکت کرده بودند، به طور تصادفی در 4 گروه 11 نفره تمرین، تمرین و متغیرهای میانجی، متغیرهای میانجی و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرینات منتخب شامل تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) به مدت 8 هفته پارو زدن بر روی ارگومتر (به مدت 1 دقیقه با 100% vVO2max) بود. مقادیر دریافت متغیرهای میانجی کربوهیدرات، آهن و ویتامین D رژیم غذایی ورزشکاران، از طریق آنالیز منوی غذایی یک هفته اردوی تیم ملی، پرسشنامه یادآمد خوراک 24 ساعته و بسامد خوراک (FFQ) محقق ساخته و طراحی شده برای ورزشکاران قایقرانی روئینگ به کمک نرم افزار NUTRITION IV اندازه گیری شد. شاخص های آنتروپومتری (وزن و درصد بافت چربی) در همه شرکت کنندگان قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و بعد از پایان مطالعه (48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی) مورد سنجش قرار گرفت. مقایسه متغیرهای کمّی به کمک آزمون آنالیز واریانس یک طرفه ANOVA انجام شد. سطح معنی داری آزمون کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد و سپس تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: 44 مرد قایقران روئینگ با میانیگن سنّی 2.18±26.52 سال در این مطالعه شرکت کردند. درصد چربی بدن پس آزمون قایقرانان در همه گروه ها نسبت به پیش آزمون کاهش یافته بود، که این میزان کاهش در همه گروه ها به جز گروه متغیرهای میانجی، معنی دار گزارش شد (P≤0.05). هشت هفته تمرین HIIT بر تغییرات وزن نسبت به گروه کنترل در قایقرانان اثر معنی دار نداشت (P=0.77)، اما بر کاهش درصد چربی، این اثر معنی دار گزارش گردید (P=0.00). در مقابل، اثر متغیرهای میانجی بر کاهش درصد بافت چربی قایقرانان نسبت به افراد گروه کنترل معنی دار نبود (P=0.61). همچنین متغیرهای میانجی اثر معنی داری بر تغییر وزن این ورزشکاران نداشتند (P=0.99). در ادامه یافته های مطالعه نشان داد که تمرینات HIIT به همراه متغیرهای میانجی توانست منجربه افزایش معنی دار وزن (P=0.05) و کاهش قابل توجه درصد بافت چربی در قایقرانان نسبت به گروه کنترل شود (P=0.01). نتیجه گیری: هشت هفته تمرینات منتخب HIIT، به همراه متغیرهای میانجی (کربوهیدرات، آهن و ویتامین D) بر کاهش بافت چربی و بهبود ترکیب بدنی قایقرانان روئینگ مؤثر است.
اثر شدت های مختلف تمرین در شرایط هیپوکسی و نرم اکسی بر محتوای چربی کبد، سلول های خونی و عملکرد استقامتی رت های نر دارای رژیم غذایی پر چرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱
65 - 86
حوزههای تخصصی:
اهداف: در این مطالعه اثر شدت های مختلف تمرین در شرایط هیپوکسی و نرم اکسی بر محتوای چربی کبد و عملکرد استقامتی رت ها مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: 48 رت نر نژاد ویستار با سن تقریبی پنج هفته به صورت تصادفی در گروه های رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذای پرچرب (HFD)، رژیم غذای پرچرب و تمرین تداومی با شدت متوسط (HFD-MICT)، رژیم غذای پرچرب و تمرین تداومی با شدت متوسط در شرایط هیپوکسی (HFD-HMICT)، رژیم غذای پرچرب و تمرین تناوبی با شدت بالا (HFD-HIIT)، رژیم غذای پرچرب و تمرین تناوبی با شدت بالا در شرایط هیپوکسی (HFD-HHIIT) قرار گرفتند. پس از تعیین حداکثر سرعت هوازی در شرایط نرم اکسی (ارتفاع معادل 50 متر) و هیپوکسی (ارتفاع معادل 3000 متر) تمرینات به مدت 12 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا شدند. نتایج: وزن، محتوای چربی کبد و تعداد لکوسیت ها در گروه HFD نسبت به تمامی گروه ها بالاتر و عملکرد استقامتی پایین تر بود (05/0>p). کمترین میزان افزایش وزن و محتوای چربی و بالاترین عملکرد استقامتی در گروه های HIIT بود (05/0>p). عملکرد استقامتی در گروه های MICT نسبت به گروه-های HIIT کمتر بود. افزایش عملکرد هوازی در گروه های هیپوکسی مستقل از تغییرات RBC و HGB بود. MICT در هیپوکسی در مقایسه با نرم اکسی مزایای بیشتری را در کاهش محتوای چربی کبد به همراه نداشت. نتیجه گیری: افزایش عملکرد استقامتی در گروه HFD-HHIIT مستقل از تغییرات فاکتورهای خونی مرتبط با ظرفیت انتقال اکسیژن بود. احتمالاً مداخله این تحقیق به دلیل قرار گرفتن کوتاه مدت در معرض هیپوکسی تحریک کافی برای تغییرات خونی را القا نمی کند.
تأثیر یک دوره برنامه حرکتی با جدول نوری گام برداری بر سطح کورتیزول و اختلالات خواب کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۲
38 - 52
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر یک دوره برنامه حرکتی با جدول نوری گام برداری بر سطح کورتیزول و اختلالات خواب کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. در این مطالعه نیمه تجربی، 20 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با رده سنی 6 تا 12 سال به صورت تصادفی در دو گروه ده نفری (گروه تمرین با جدول نوری و کنترل) قرار گرفتند. گروه تمرین با جدول نوری و گروه کنترل با صفحه ساده برنامه حرکتی الگوهای گام برداری را به مدت دوازده هفته به صورت چهار جلسه 45 دقیقه ای در هفته زیرنظر مربیان خود دریافت کردند. اندازه گیری کورتیزول به صورت بزاقی و ارزیابی اختلالات خواب با پرسشنامه پیتزبورگ در دو نوبت پیش آزمون و پس آزمون برای هر دو گروه انجام شد. داده ها با تحلیل کوواریانس در سطح معناداری (05/0>P) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که در پس آزمون میانگین سطح کورتیزول در گروه تمرین با جدول نوری در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری داشت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در نمره اختلالات خواب در گروه تمرین با جدول نوری در مقایسه گروه کنترل مشاهده شد (032/0P=). براساس نتایج این پژوهش، در صورت ارائه تمرینات مربع گام برداری همراه با بازخورد دیداری و شنیداری حاصل از فناوری، می توان شاهد تغییرات معناداری در کاهش سطح کورتیزول و اختلالات خواب کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بود.
اثر ترکیبی هشت هفته تمرین در آب و تمرین مقاومتی بر شاخص های سردرد، کیفیت زندگی و کیفیت خواب زنان مبتلا به میگرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۳
44 - 66
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر ترکیب هشت هفته تمرین در آب و تمرین مقاومتی بر شاخص های سردرد، کیفیت زندگی و کیفیت خواب زنان مبتلا به میگرن بود. تعداد 40 نفر زن مبتلا به میگرن در محدوده سنی 40 تا 50 سال به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به چهار گروه تمرین در آب، تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی و گروه کنترل (هر گروه ده نفر) تقسیم شدند. در ابتدا متغیرهای تحقیق با ابزارهای استاندارد ارزیابی شدند. گروه های تجربی در هشت هفته تمرینات ویژه شرکت کردند و در این مدت نیز گروه کنترل صرفاً به فعالیت های روزمره خود پرداختند و از شرکت در فعالیت های ورزشی پرهیز کردند. پس از اتمام تمرینات ورزشی، متغیرهای تحقیق در شرایط یکسان با پیش آزمون، مجدد ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین (ترکیبی و مجزا) بر شدت، مدت و تکرار سردرد زنان مبتلا به میگرن تأثیر معنا داری داشت. هر سه نوع تمرین در آب، تمرین مقاومتی و تمرین ترکیبی باعث کاهش شدت سردرد زنان مبتلا به میگرن شد. همچنین هشت هفته تمرین ترکیبی بر کیفیت زندگی و کیفیت خواب زنان مبتلا به میگرن تأثیر معنا داری داشت. در نتیجه گیری می توان گفت، به نظر می رسد که سه نوع تمرین در آب، مقاومتی و ترکیبی بر کاهش شاخص های سردرد، بهبود کیفیت زندگی و کیفیت خواب بیماران زن مبتلا به میگرن تأثیرگذار باشد.
تاثیر هفت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل کافئین بر توان انفجاری و چابکی بازیکنان بسکتبال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نتایج پژوهش های پیشین نشان داده است که ترکیب تمرین و مکمل می تواند اثرات سودمندی برای سلامتی و عملکرد ورزشی داشته باشد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر هفت هفته تمرین تناوبی شدید به همراه مکمل یاری کافئین بر توان انفجاری و چابکی بازیکنان بسکتبال است. جامعه آماری این پژوهش نیمه تجربی، بازیکنان بسکتبالیست جوان در دامنه سنی ۲۰ تا ۲۵ سال استان یزد بود که دارای حداقل دو سال سابقه فعالیت در رشته بسکتبال با سه جلسه تمرین منظم در هفته بوده و تاکنون هیچ مکملی مصرف نکرده و سابقه بیماری قلبی - عروقی نیز نداشتند. تعداد ۳۶ بسکتبالیست به صورت داوطلبانه انتخاب و به چهار گروه مساوی مکمل کافئین و تمرین تناوبی شدید، تمرین تناوبی شدید، مکمل کافئین و کنترل تقسیم شدند. برای تعیین تفاوت های بین گروهی داده ها از تحلیل کواریانس دو راهه با نرم افزار ۲۰ - SPSS در سطح معنی داری ۰۵/۰≥P استفاده شد. هفت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل کافئین بر توان انفجاری بازیکنان بسکتبال اثر داشت، اما بر چابکی اثری نداشت.
تأثیر شش هفته تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل ایستا و پویای مردان ورزشکار دارای اسپرین مچ پا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، تعیین تأثیر شش هفته تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل ایستا و پویای پسران ورزشکار دارای اسپرین مچ پا بود. آزمودنی های این مطالعه، بیست نفر از پسران ورزشکار دارای اسپرین مچ پا بودند که با توجه به معیارهای ورود به مطالعه، در دو گروه همگن 10 نفره تجربی و کنترل قرار گرفتند. به منظور ارزیابی تعادل ایستا و پویا، به ترتیب از آزمون های تعادلی لک لک و Y قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی، استفاده شد. گروه تجربی به مدت شش هفته (سه جلسه در هفته) تمرینات ثبات مرکزی را انجام دادند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها جهت تعیین تفاوت بین گروهی و درون گروهی از آزمون های تی مستقل و زوجی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت معنی داری در میزان تعادل ایستا و پویا در گروه تجربی پس از اعمال برنامه تمرینی وجود دارد، درحالی که در گروه کنترل هیچ گونه تفاوتی مشاهد نشد. نتایج نشان داد که انجام شش هفته تمرینات عضلات ناحیه مرکزی بدن سبب بهبود تعادل ایستا و پویای پسران ورزشکار دارای اسپرین مچ پا می گردد. توصیه می شود که در برنامه ى توانبخشی این دسته از افراد، از تمرینات عضلات ناحیه مرکزی بدن در کنار سایر روش های تمرینی استفاده شود.
اثرات هشت هفته تمرین تناوبی و مکمل کازئین بر ناقل اسید چرب FATCD 36 در زنان چاق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فرآیندهای تنظیمی بسیاری در اکسیداسیون اسیدهای چرب در عضلات اسکلتی صورت می گیرد. از آن جمله، می توان به انتقال این سوبسترا به درون سلول عضلانی اشاره کرد؛ زیرا سهم زیادی از اسید چرب اکسید شده از اسیدهای چرب استریفیه نشده پلاسمایی فراهم می شود. تفاوت های هورمونی مرتبط با جنسیت، تأثیر چشمگیری بر اکسیداسیون سوبستراها دارد، به گونه ای که پاسخ هورمون های مؤثر بر لیپولیز، انتقال و اکسیداسیون اسیدهای چرب در فعالیت ورزشی در زنان متفاوت از مردان است. تمرین تناوبی از طری ق اف زایش مص رف انرژی در طول فعالیت و پ س از آن و نی ز تغیی ر سوبس ترا ب ه سمت اس تفاده از چرب ی ه ا، ممکن است مزایای متابولیکی براب ر یا بیشتری نسبت به سایر اشکال تمرینات داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثرات اجرای هشت هفته تمرین تناوبی و مکمل کازئین بر ناقل اسیدچرب FATCD 36 در زنان چاق بود. نمونه آماری این تحقیق نیمه تجربی و کاربردی شامل 40 نفر از زنان چاق داوطلب بود که به صورت تصادفی ساده به چهار گروه مساوی تمرین، تمرین و مکمل کازئین، مکمل کازئین و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی هشت هفته و سه جلسه در هفته برنامه تمرین تناوبی دویدن را انجام دادند. آزمودنی ها، مسافت 20 متری را در مدت 30 ثانیه با نهایت سرعت به صورت رفت و برگشت دویدند؛ که در ادامه با 30 ثانیه راه رفتن همراه بود. تمرین در هفته اول، شامل چهار تکرار فعالیت و چهار استراحت بود که در هفته های آتی، هر هفته یک فعالیت و یک استراحت اضافه شد. به صورت روزانه، 20 گرم پودر مکمل کازئین شرکت پگاه، محلول در 200 سی سی آب همراه با غذای ظهر مصرف شد. سطح ناقل اسیدچرب FATCD 36آزمودنی ها با استفاده از کیت شرکت زلبیو آلمان اندازه گیری شد. نتایج آزمون های آماری آنالیز واریانس دو طرفه و آزمون تکمیلی توکی نشان داد که بین میانگین میزان ناقل اسید چرب FATCD 36 در تمام گروه ها نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد. بنابراین، هم اجرای هشت هفته تمرین تناوبی، هم مصرف هشت هفته مکمل کازئین و هم ترکیب اجرای تمرین و مصرف مکمل بر ناقل اسیدچرب FATCD 36 در زنان چاق اثر دارد.
اثر 4 هفته بی تمرینی متعاقب 3 ماه تمرین هوازی بر سطوح سرمی TNF-α و مقاومت انسولین در مردان دیابتی نوع2
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این مطالعه بررسی اثر 4 هفته بی تمرینی متعاقب 3 ماه تمرین هوازی بر سطوح سرمی TNF-α و مقاومت انسولین در مردان دیابتی نوع 2 بود. روش: نمونه آماری این پژوهش 24 نفر مرد مبتلا به دیابت نوع دو 30 تا 40 سال با شاخص توده بدنی 30 تا 34 بودند که داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (12 نفر) و گروه تجربی (12 نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت 12 هفته، و هر هفته سه جلسه تمرین هوازی، تمرینات را با شدت 55 درصد حداکثر بیشینه شروع کرده و در پایان هفته هشتم شدت تمرینات به 75 درصد رسید. 48 ساعت قبل و بعد از اجرای پژوهش و پس از 4 هفته بی تمرینی، شاخص های آنتروپومتریکی اندازه گیری شده و همچنین با هدف اندازه گیری TNF-α، گلوکز و مقاومت انسولین در هر دوگروه درحالت 12 ساعت ناشتا مقدار 4 سی سی خون گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل، و برای بررسی تغییرات بین گروهی و تحلیل درون گروهی از آنالیز واریانس تکرار مکرر به همراه آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. سطح معنی داری p<0.05 درصد بوده و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد 12هفته تمرین هوازی باعث کاهش معنی دار سطوح سرمی (013/0=P) TNF-α، گلوکز ناشتا (000/0=P) و مقاومت انسولین (013/0=P) در گروه تجربی شده، و این تغییرات پس از 4 هفته بی تمرینی همچنان حفظ شد. در شاخص های آنتروپومتریکی ازجمله وزن بدن (000/0=P)، توده بدن (000/0=P) و درصد چربی بدن (000/0=P) متعاقب 12هفته تمرین هوازی مشاهده شد، این مقادیر پس از 4 هفته بی تمرینی حفظ شد. نتیجه گیری: 3 ماه تمرین هوازی باعث بهبود سطوح TNF-α گلوکز ناشتا، و مقاومت انسولین و نیز کاهش معنی دار شاخص های آنتروپومتریکی در مردان دیابتی نوع 2 شد. سطوح این متغیرها پس از 4 هفته بی تمرینی، همچنان به میزان معنی داری پایین تر از سطوح پایه حفظ گردید.
تأثیر تمرینات ورزشی و مصرف کورکومین بر فریتین سرم و آلبومین سرم در بیماران همودیالیز
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تاثیر شاخص های التهابی بر مرگ و میر و اهمیت کاهش آنها، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات ورزشی و مصرف مکمّل کورکومین بر برخی شاخص های التهابی در بیماران همودیالیز است.
روش : در این مطالعه نیمه تجربی یک سوکور، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل ۶۸ شرکت کننده با بیش از ۳ ماه سابقه دیالیز شرکت کردند، این افراد به طور تصادفی به ۴ گروه 17 نفری تمرین، کورکومین، تمرین و مصرف مکمّل کورکومین و کنترل تقسیم شدند. مداخله ورزشی به صورت ۱۲ هفته تمرین و مداخله مکمّل به صورت ۱۰۰۰ میلی گرم کورکومین انجام گرفت. داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و آنالیز کواریانس در سطح معناداری کمتر از 05/0 تحلیل شدند.
یافته ها: تاثیر توأمان تمرین و مصرف کورکومین باعث تغییرات معناداری به صورت کاهش میزان فریتین سرم و افزایش سطح آلبومین سرم و ظرفیت عملکردی می شود (P < 0.05). همچنین در گروه تمرین نیز نتیجه مشابهی مشاهده شد. مصرف کورکومین نیز به تنهایی سبب کاهش میزان فریتین سرم و افزایش سطح آلبومین سرم شد (P < 0.05)، اما افزایش معناداری در ظرفیت عملکردی مشاهده نشد (P > 0.05). بیشترین کاهش در سطح فریتین سرم (5/5±59-) و بیشترین افزایش در میزان آلبومین سرم (25±811) و ظرفیت عملکردی (61/15±67) در گروه تمرین همراه با مصرف مکمّل کورکومین مشاهده شد.
نتیجه گیری: تمرینات ورزشی به همراه مصرف مکمّل کورکومین باعث کاهش التهاب بیماران دیالیزی می شود و میزان تاثیر گذاری آن نسبت به تمرین به تنهایی و مصرف کورکومین به تنهایی بیشتر است.
مقایسه تاثیر تمرینات ثبات مرکزی در صفحات فرونتال و سجیتال بر برخی متغیرهای بیومکانیکی در افراد دارای اسکولیوز ایدیوپاتیک
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی تاثیر 8 هفته تمرینات ثبات مرکزی در صفحات فرونتال و سجیتال همراه با تراکشن درمانی بر زاویه کب ، زاویه چرخش تنه ، دامنه حرکتی در افراد مبتلا به اسکولیوز ایدیوپاتیک می پردازد. روش: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی کنترل شده با طرح پیش آزمون و پس آزمون می باشد. جامعه آماری آن را بزرگسالان مبتلا به اسکولیوز ایدیوپاتیک با دامنه سنی 15 تا 25سال شهر اصفهان دارای ناهنجاری ایدیوپاتیک تک قوسی با زاویه 10 تا 40 درجه تشکیل دادند. آزمودنیها به صورت تصادفی به 3 گروه (تمرینات کشش، ثبات مرکزی در صفحه سجیتال و ثبات مرکزی در صفحه فرونتال) تقسیم شدند. یافته ها: نتایج نشان داد تراکشن درمانی همراه با تمرینات ثبات مرکزی صفحات فرونتال و سجیتال منجر به کاهش معنادار زلویه کاب در افراد دارای اسکولیوز ایدیوپاتیک شد و بین دو مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد. تراکشن درمانی همراه با تمرینات ثبات مرکزی صفحات فرونتال و سجیتال منجر به تغییر معناداری در دامنه حرکتی در افراد دارای اسکولیوز ایدیوپاتیک نشد. تراکشن درمانی همراه با تمرینات ثبات مرکزی صفحات فرونتال و سجیتال منجر به افزایش معنادار زاویه چرخش تنه در افراد دارای اسکولیوز ایدیوپاتیک شد و بین دو مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: اگرچه ترکیب تمرینات تراکشن و ثبات مرکزی می تواند بر چرخش کمر تأثیر مثبت داشته باشد، اما نیاز به بهینه سازی پروتکل های درمانی و در نظر گرفتن عوامل فردی نیز وجود دارد. تحقیقات بیشتر با دوره های درمانی طولانی تر و روش های ارزیابی دقیق تر می تواند به درک تأثیر این مداخلات کمک کند.
تحلیل علم سنجی تولیدات علمی مرتبط با تغذیه ورزشی و علم تمرین
حوزههای تخصصی:
امروزه شاخص های علمی مانند انتشارات علمی، پژوهش های بین المللی و نوآوری های علمی از شاخص های تعیین کننده توسعه کشورها در جهان هستند. مطالعه تولیدات علمی می تواند به برنامه ریزی های پژوهشی، سیر تکاملی پژوهش های انجام شده، تصمیم گیری های آگاهانه کمک کند، با توجه به اهمیت تولیدات علمی، این پژوهش در صدد ترسیم نقشه علمی در حوزه حوزه تغذیه ورزشی و علم تمرین است تا تصویری کلی از پژوهش های موجود در این حوزه که به درک عمیق روابط درونی و روشن شدن خلاءها و شکاف های موجود کمک می کند، بپردازد. این تحقیق از نوع کاربردی بوده و با رویکرد علم سنجی انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق کلیه تولیدات علمی مرتبط با حوزه تغذیه ورزشی و علم تمرین در پایگاه استنادی وب آو ساینس است. جهت گردآوری داده ها از قسمت جستجوی پیشرفته پایگاه استنادی وب آو ساینس استفاده شده است. در مجموع 1585 رکورد اطلاعاتی در این پایگاه نمایه شده است. داده ها پس از پالایش، وارد نرم افزارهای علم سنجی شدند و نقشه های علمی ترسیم شد. جهت ترسیم نقشه ها از نرم افزارهای ووز ویوور، یوسی نت و بایب اکسل استفاده شد. بررسی داده های بازیابی شده نشان داد که Burke, Louise M از موسسه ورزشی استرالیا با تولید 95 رکورد اطلاعاتی 2744 استناد دریافتی و اچ ایندکس 27 در رتبه اول قرار دارد، بیشترین مقالات نمایه شده به زبان انگلیسی و پرکارترین کشورها در این حوزه آمریکا است. سال 2024 با تعداد 165 رکورد اطلاعاتی بالاترین رشد علمی را داشت. از ایران نیز16 مقاله در این زمینه چاپ شده است.
مقایسه اثرات شدت و نوع انقباضات ارادی ایستا و پویا بر توان بی هوازی بازیکنان والیبال
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثرات شدت و نوع انقباضات ارادی بر توان بی هوازی بازیکنان مرد جوان والیبال قم بود. روش: این تحقیق به صورت نیمه تجربی، و با طرح متقاطع و کاربردی، روی 12 نفر از بازیکنان مرد جوان والیبال قم، با حداقل دو سال سابقه فعالیت ورزشی انجام شد. نمونه های مورد مطالعه، در پنج روز متفاوت، به صورت تصادفی یکی از پروتکل های گرم کردن، گرم کردن و اجرای سه ست چهار ثانیه ای نیم اسکات ایستا با شدت 85 درصد 1RM و با شدت 50 درصد 1RM؛ گرم کردن و اجرای چهار ست چهار تکراره پرش عمودی با اعمال بار 6 درصدی 1RM توسط جلیقه وزنه و با اعمال بار 3 درصدی 1RM توسط جلیقه وزنه را اجرا کردند. پس از گذشت هفت دقیقه و سی ثانیه متعاقب اجرای پروتکل ها، از آزمودنی ها، آزمون وینگیت به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنوا با اندازه گیری تکراری استفاده شد و برای مقایسه دو به دوی پروتکل ها، از آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد، توان بی هوازی بین تأثیرات شدت بالا و پایین انقباضات ارادی ایستا (85 و 50 درصد 1RM) و پویا (6 و3 درصد 1RM جلیقه وزنه)، با گرم کردن عمومی، تفاوت معنی داری وجود دارد؛ این تفاوت در آزمون پروتکل 3 درصد جلیقه وزنه، در مقایسه با گرم کردن عمومی، معنادار است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق در عملکرد سرعت حرکت با بار جلیقه وزنی 3 درصد، باعث افزایش قابل توجه فاکتور توان بی هوازی شده است. بیشترین کارایی این پروتکل ها در فاکتورهای آمادگی جسمانی توان بی هوازی (توابع قدرت و سرعت)، قابل مشاهده است.