فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
115 - 126
حوزههای تخصصی:
اهداف: نارسایی قلبی سندرم بالینی پیچیده ای است که آن را مرحله نهایی بیماری های قلبی عروقی می شناسند. استرس اکسایشی یکی از مهم ترین عوامل پاتولوژیکی موثر در توسعه نارسایی قلبی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی آثار تمرین تناوبی خیلی شدید بر بیان پروتئین SIRT3, FOXO3a, SOD2 و عملکرد قلبی بود.مواد و روش ها: ۲۴ سر موش صحرایی نژاد ویستار تصادفی به سه گروه کنترل سالم، نارسایی قلبی- کنترل و نارسایی قلبی- تمرین تناوبی خیلی شدید تقسیم شدند. القای نارسایی قلبی با تزریق ۱۳۰ میل گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن ایزوپروترنول به مدت چهار روز انجام شد. برنامه تمرینی شامل هشت هفته، سه جلسه در هفته و ۵ تناوب ۴ دقیقه ای با شدت ۸۵ تا ۹۰ درصد حداکثر اکسیژن مصرفی با ۲ دقیقه بازیابی با شدت ۵۰ تا ۶۰ درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بود. ۴۸ ساعت پس از اخرین جلسه تمرینی بافت برداری انجام شد و بیان پروتئین ها به روش وسترن بلات انجام شد. .یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، بیان پروتئین SIRT3 (P<0.001)، FOXO3a (P< 0.05) و SOD2 (P< 0.01) پس از مداخله تمرینی کاهش بارزی به همراه داشت. به علاوه، نشان داده شد فیبروز بینابینی پس از هشت هفته تمرین تناوبی خیلی شدید کاهش یافت که با افزایش کسر تزریقی، کسر کوتاه شدگی و کاهش قطر داخلی بطن چپ در سیستول همراه بود (P<0.001).نتیجه گیری: تمرین تناوبی خیلی شدید از راه مسیر سیگنالینگ SIRT3/FOXO3a/SOD2 به کاهش استرس اکسایشی و بهتر شدن عملکرد قلبی موش های صحرایی نر مبتلا به نارسایی قلبی منجر شد.
The effect of eight weeks of resistance training on some serum and metabolic markers of bone mass in postmenopausal women
حوزههای تخصصی:
Purpose: Osteoporosis is a multifactorial disease of the skeletal system and the main cause of fractures and death in elderly people, especially postmenopausal women. The purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks of resistance training on some serum and metabolic markers of bone mass in postmenopausal women. Methods: 24 inactive postmenopausal women with an age range of 46-58 years participated in this study. Subjects were assigned to resistance training and control groups. Before and after the training period, weight, body mass index, alkaline phosphatase, calcium, serum phosphorus and bone density of lumbar vertebrae were measured (by Dexa method). The training protocol consisted of upper and lower body resistance training in 3 sets of 8 to 12 repetitions for 8 weeks and 3 sessions per week. Data were analyzed using SPSS software version 26 and independent t and paired t statistical tests. Results: The results of this research showed that the experimental group had a significant increase in the amount of alkaline phosphatase (p=0.041), serum calcium (p=0.035) and bone density of the lumbar vertebrae (p=0.11) and a significant decrease in weight compared to the control group. (p=0.035, and body mass index p=0.021). The results also showed no significant change in the amount of serum phosphorus (p=0.071). Conclusion: According to the findings of the present study, in order to maintain or prevent the decrease in bone density of postmenopausal women, resistance exercises can be recommended.
تدوین و به روزرسانی هنجارهای عوامل آمادگی جسمانی مردان 18 تا 60 ساله شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
17 - 42
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تهیه نورم فاکتورهای آمادگی جسمانی مردان سالم و غیرفعال 18 تا 60 سال شهرکرمان بود. 363 نفر مرد با روش نمونه گیری خوشه ای بر اساس پرسشنامه فعالیت جسمانی انتخاب و در 4 گروه (18 تا 29 سال)، (30 تا 39 سال)، ( 40 تا 49 سال)، (50 تا 60 سال) تقسیم شدند. اندازه گیری های قد، وزن، دورکمر و دور لگن، چربی زیر پوستی (شکمی، سینه ای و ران) انجام شد. سپس انعطاف تنه (جعبه انعطاف)، قدرت عضلات پنجه دست(دینامومتر)، استقامت عضلات شکمی (درازنشست)، استقامت عضلات سینه (آزمون شنای سوئدی) و توان هوازی (آزمون پله کوئین) اندازه گیری شد. برای ساخت نورم از نقاط درصدی 10، 70،30 و90 استفاده شد. در داده های پس رونده، کمتر از نقطه درصدی 10 به عنوان خیلی خوب، از نقطه درصدی 10 تا 30 خوب، از نقطه درصدی 30 تا 70 متوسط، از نقطه درصدی 70 تا 90 به عنوان ضعیف و بالاتراز نقطه درصدی 90 به عنوان خیلی ضعیف در نظرگرفته شد. در داده های پیش رونده بالاتر از نقطه درصدی 90 به عنوان خیلی خوب، از نقطه درصدی 70 تا 90 خوب، از نقطه درصدی 30 تا 70 متوسط، از نقطه درصدی 10 تا 30 ضعیف و کمتر از نقطه درصدی 10 خیلی ضعیف در نظرگرفته شد. نتایج نشان داد در تمام رده های سنی درصد چربی بالاتر از نورم ACSM، انعطاف پذیری و قدرت پایین تر و استقامت عضلانی مشابه نورم ACSM بود. پیشنهاد می شود با توجه به وضع موجود مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
تأثیر تمرین تناوبی با شدت بالا در ترکیب با مصرف عصاره زالزالک بر میزان فیبروز قلبی و نشانگرهای التهابی در بافت قلب رت های سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
35 - 54
حوزههای تخصصی:
اهداف:سالمندی با افزایش التهاب سیستمیک و میزان فیبروز در بافت قلب همراه است. فعالیت ورزشی منظم و گیاه زالزالک می تواند در تعدیل التهاب و فیبروز موثر باشند. هدف این پژوهش تاثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) در ترکیب با مصرف عصاره زالزالک بر میزان فیبروز قلبی و نشانگرهای التهابی در بافت قلب رت های سالمند بود.مواد و روش ها:در یک مطالعه تجربی تعداد 36 سر رت نر سالمند21 ± 2 ماه تهیه شد و به طور تصادقی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. مداخله تمرینی شامل پنج جلسه تمرین HIIT در هفته و دادن عصاره زالزالک به میزان 100 میلی گرم/کیلوگرم به روش گاواژ به رت ها به مدت هشت هفته بود. نمونه گیری پس از اتمام دوره برای سنجش TNF، IL1 و میزان فیبروز انجام گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس، آزمون بونفرونی و نرم افزار Image J مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافته ها نشان داد که کاهش معنی داری در غلظت های بافتی IL1، TNF و میزان فیبروز میان گروه های تحقیق وجود داشت. هر دو مداخله ی تحقیق منجر به کاهش معنی داری در غلظت بافتی TNFو IL1 در مقایسه با گروه کنترل گردید. همچنین، بیشترین کاهش در میزان فیبرزو در گروه تمرین +عصاره مشاهده شد. با این حال، نتایج آزمون بونفرونی تفاوت معنی داری بین گروه ترکیب تمرین+عصاره در مقایسه با با گروه تمرین و گروه عصاره در کاهش میزان فیبروز نشان داد نتیجه گیری: به نظر می رسد ترکیب تمرین HIIT و مصرف زالزالک تأثیر بیشتری بر کاهش التهاب و میزان فیبروز در افراد سالمند دارد.
اثر محافظتی کاسنی در طی هشت هفته تمرین مقاومتی بر بیان ژن های TNF-α و IL-6 در بافت کلیه موش های صحرایی ماده مصرف کننده تستوسترون انانتات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
71 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی اثر محفاظتی کاسنی در برابر آسیب های ناشی از تستوسترون انانتات بر سطوح بیان ژن سایتوکین های فاکتور نکروز تومور-آلفا و اینترلوکین-6 در بافت کلیه موش های صحرایی ماده در طول هشت هفته تمرین مقاومتی است.مواد و روش ها: در این پژوهش تجربی، 22 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار به طور تصادفی به 3 گروه: ۱) گروه تمرین + دارونما(شم) ، 2) گروه تمرین + تستوسترون انانتات، 3) گروه تمرین + تستوسترون انانتات + کاسنی تقسیم و سه گروه به مدت هشت هفته تمرین مقاومتی انجام دادند. موش های گروه 2 و 3، تستوسترون انانتات به میزان 20 میلی گرم بر کیلوگرم را به صورت تزریق عضلانی سه روز در هفته دریافت نمودند. همچنین گروه 3، عصاره کاسنی به میزان ۶ گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به شکل گاواژ سه بار در هفته دریافت کردند. بیان ژن ها در بافت کلیه به روش Real-Time PCR اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 21 و با آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (p≤0/05).یافته ها: بیان ژن های TNF-α و IL-6 در گروه تمرین + تستوسترون انانتات به میزان معناداری بالاتر از گروه تمرین + دارونما بود (P<0/0001). گروه تمرین + تستوسترون انانتات + کاسنی موجب کاهش معنادار بیان ژن های TNF-α و IL-6 نسبت به گروه تمرین + تستوسترون شد(P<0/0001).نتیجه گیری: به نظر می رسد مصرف کاسنی در کاهش عوارض ناشی از مصرف تستوسترون انانتات در ب موش ها نقش مؤثری داشته باشد.
نقش هسته های عضلانی در حافظه و سازگاری های عضلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
59 - 80
حوزههای تخصصی:
اهداف: عضله اسکلتی شکل پذیری بسیار بالایی جهت سازگاری با محرک هایی نظیر فعالیت انقباضی، شرایط بارگذاری (بی باری، بی تحرکی، بیماری و فضانوردی)، مداخلات تغذیه ای و عوامل محیطی دارد. عضله اسکلتی قابلیت منحصربه فردی دارد که به آن این امکان را می دهد که فعالیت انقباضی مزمن قبلی خود را به خاطر بیاورد و در پاسخ به دوره تمرینی مجدد، حتی بعد از یک دوره طولانی مدت بی تمرینی، رشد و سازگاری سریع تری را از خود نشان دهد. دانشمندان این پدیده را حافظه عضلانی نامیده اند. مطالعات اولیه این پدیده را به یادگیری حرکتی از طریق سیستم عصبی مرکزی نسبت دادند، اما مطالعات بعدی پیشنهاد کردند که حافظه عضلانی ممکن است با محتوای هسته های عضله اسکلتی ارتباط داشته باشد. یکی از سازوکارهای احتمالی این است که دوره اولیه تمرین ورزشی منجر به افزایش هسته های عضلانی می شود و این هسته ها حتی به دنبال یک دوره طولانی مدت بی تمرینی در عضله اسکلتی پایدار باقی می مانند. به دنبال دوره تمرین مجدد، عضله ای که هسته های آن در دوره تمرینی اولیه افزایش یافته اند، می تواند رشد کارآمدتری داشته باشد و پاسخ شکل پذیری سریع تری را از خود نشان دهد. اما، مطالعات بعدی نشان دادند که هسته های عضلانی ممکن است پایدار نباشند و به دنبال دوره های بی تمرینی از بین بروند. مطالعات اخیر به بررسی سازوکارهای دیگری نظیر اپی ژنتیک در توجیه نظریه حافظه عضلانی پرداختند. به طور کلی، شواهد موجود از ثبات هسته های عضلانی در نظریه حافظه عضلانی حمایت نمی کند و پیشنهاد می شود که شواهد دیگری نظیر اپی ژنتیک در راستای توجیه این نظریه توسط محققین مورد بررسی قرار بگیرد.
تمرینات تداومی با شدت های مختلف و اثربخشی بر مسیر ضد آپوپتوزی BAX / BCL-2 / Caspase-3 در دوره توانبخشی پس از سکته مغزی در موش های نر اسپراگ داولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
87 - 106
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر دو نوع تمرینات تداومی با مدت فزاینده (CTID) و شدت فزاینده (CTII) بر مسیر آپوپتوز سلول های عصبی ناحیه پنومبرا در دوره توانبخشی پس از سکته مغزی بود. مواد و روش ها: 30 سر رت نژاد اسپراگ داولی (سن 8 هفته، وزن 15±265 گرم) انتخاب و به طور تصادفی به 3 گروه سکته مغزی، سکته مغزی+تمرینات CTID و سکته مغزی+تمرینات CTII تقسیم شدند. القا سکته مغزی با روش (t-dMCAO) انجام شد. پروتکل تمرین CTID و CTII، 24 ساعت پس از سکته مغزی با سرعت m/MIN10 و مدت 10 دقیقه اجرا شد و پس از آن مدت و شدت تمرینات به صورت فزاینده افزایش یافت. آزمایش MRI و تست های رفتاری در این بازه زمانی انجام شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و ارزیابی رفتاری، رت ها قربانی شدند و پس از تشریح ناحیه پنومبرای مجاور منطقه ایسکمیک مغزی، بافت ها جهت تحلیل های آزمایشگاهی، مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج آزمون آماری آنوای یک طرفه تفاوت معنی-داری را در تغییرات نسبت BAX/BCL-2 و Caspase-3 بین گروه ها نشان داد که این تغییرات فقط در گروه CTID نسبت به گروه CTII و کنترل معنی دار مشاهده شد (P=0.042, P=0.028) و (P=0.036, P=0.021). علاوه بر آن نتایج آزمون رفتاری در هر دو گروه تمرین نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری داشتند (P<0.05). نتیجه گیری: یافته-های پژوهش حاضر نشان می دهد، تمرین تداومی CTID جهت بازتوانی در فاز حاد پس از سکته مغزی می تواند به عنوان یک راهکار مناسب جهت تجویز تمرینات ورزشی در فاز حاد پس از سکته مغزی، ارائه شود.
The effects of resistance training types on clinical and functional indices in older individuals with Osteosarcopenia: A Systematic Review
حوزههای تخصصی:
Purpose: In this study, we investigated the effects of resistance training types on clinical and functional indices in older individuals with Osteosarcopenia. Method: In this Systematic Review study, a systematic searching strategy was used in information databases such as Pub Med, Web of Science, Scopus, Google Scholar, Cochrane, and Ambace, all of the studies were extracted by using specific keywords such as Strength exercise, Exercise training, Resistance exercise, Resistance training, Strength training, Physical activity, Osteosarcopenia, Aging, Older adult, Elderly which were published on 7th August 2023. After all preliminary screening, surveying of complete text, and assessment of critical studies, scrutinized articles were related to inclusion criteria. Finally, 17 papers were selected for this study. Results: According to the present study, Resistance training for Osteosarcopenia older individuals has an effective result to improve Osteosarcopenia risk factors, and older patients’ performance and clinical status. However, it has to be mentioned that it needs further study in the contexts of Resistance training and Osteosarcopenia syndrome in elderly adults. Conclusion: Resistance exercise training has markedly beneficial effects on elderly patients with Osteosarcopenia which improves Sarcopenia risk factors, and older patients’ performance, clinical status and function of elderly patients.
تاثیر یک دوره کوتاه مدت فعالیت ورزشی برون گرای استقامتی بر سلول های کمک کننده T به دنبال تزریق DNA واکسن بیان کننده گلیکوپروتئین D ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
131 - 148
حوزههای تخصصی:
فعالیت های ورزشی می توانند به عنوان یک ادجوانت اندوژن عمل کنند و موجب افزایش بهره وری پاسخ ایمنی میزبان بعد از واکسیناسیون شوند. بااین حال، تأثیر فعالیت های ورزشی چند وهله ای برون گرا که به صورت استقامتی انجام می شوند، بر پاسخ-های مرتبط با ایمنی سلولی و هومورال به واکسن مشخص نیست. پژوهش حاضر به منظور بررسی فعال سازی لنفوسیت های کمک کننده نوع 1 و 2 (Th) به دنبال سه وهله فعالیت ورزشی برون گرای استقامتی به عنوان اجوانت DNA واکسن انجام شده است. تعداد 36 سر موش بالب سی ماده (8-6 هفته با میانگین وزن 18 گرم) به طور تصادفی شش گروه کنترل، ورزش، واکسن، PcDNA، ورزش-واکسن و ورزش-PcDNA (6 موش در هر گروه) تقسیم شدند. گروه های مختلف بلافاصله بعد از آخرین وهله ورزش تزریق DNA واکسن و PcDNA رو پشت سر گذاشتند، کلیه مراحل اجرای فعالیت ورزشی و تزریقات بر اساس پروتکل واکسن بعد از 12 روز تکرار شد و 12 روز بعد از دومین تزریق واکسن نمونه های پژوهش گردآوری شدند. برای بررسی نتایج به دست آمده از روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد و P<0.05 در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج پژوهش نسبت Th1/Th2 بعد از تحریک با آنتی ژن بین گروه های کنترل با واکسن و ورزش-PcDNA تفاوت معناداری مشاهده شد (P<0.05). گروه ورزش-واکسن با تمام گروه های پژوهش به صورت معنادار متفاوت بود (P<0.05). نتایج مطالعه حاضر تائید کننده افزایش نسبت سلول های Th1/Th2 به دنبال فعالیت های ورزشی چند وهله ای استقامتی طولانی مدت برون گرا بوده است. تحریک آسیب عضلانی از طریق فعالیت ورزشی در هنگام تزریق DNA واکسن احتمالاً در فراخوانی سلول های سیستم ایمنی ذاتی و تحریک مؤثر ایمنی اکتسابی مؤثر بوده است.
Effect of 10 weeks of swimming exercises with black seed supplement on plasma lipid profile in inactive obese women
حوزههای تخصصی:
Purpose: Obesity is a complex disease that causes oxidative stress by disrupting fat metabolism. The aim of this study was to investigate the effect of ten weeks of swimming exercises with nigella sativa (Black Seed) supplementation on the plasma lipid profile of inactive obese women. Method: In this study, 40 inactive obese women with a body mass index (BMI) higher than 26, and an average age (29.06 ± 7.94 years), were voluntarily selected and randomly divided into four groups of 10 people. The control group, the training group, the training group - nigella sativa supplement and the nigella sativa group were divided. The control group had a normal diet and no training; the nigella sativa supplement group consumed 2 nigella sativa capsules of 1000 mg daily for 10 weeks; The swimming training group performed swimming exercises for 10 weeks and three sessions a week with an intensity of 60% of the maximum heart rate and the duration of each session was 75 minutes; the nigella sativa -training group also performed both the training and supplement protocols. At the end of the period, blood indicators of (low-density lipoprotein (LDL), high-density lipoprotein (HDL), triglyceride (TG) and total cholesterol. Total (TC)) and anthropometric variables were measured. Covariance analysis and paired t-test at a significance level of 0.05 were used for data analysis. Results: Investigations showed that there is no significant difference between the groups in the values of HDL-C, LDL-C, TG and TC (P>0.05). However, in the intra-group comparison, hockey results have a significant difference in HDL-C, LDL-C, TG and TC in the exercise and exercise +supplement and nigella sativa groups (P>0.05). Conclusion: It seems that taking two weeks of swimming exercises along with nigella sativa supplement improves some of the fat profile indicators and can probably be effective in improving the complications caused by obesity.
Reliability and Concurrent Validity of a Clinometer+ Bubble Smartphone Application to Assess Hamstring Muscle Length
حوزههای تخصصی:
Purpose: Muscle flexibility is a component of physical fitness. Using traditional tools in muscle length evaluation tests creates challenges. Therefore, the use of smartphones and health-related software as an alternative method has become widespread. This study aimed to investigate smartphones' intra- and inter-rater reliability and validity for measuring hamstring muscle length. Method: In a blinded study design, two researchers measured hamstring flexibility through four types of tests on each of the 22 asymptomatic participants with a total of 44 lower limbs. The measurements were compared between the traditional goniometer method and the practical smartphone application method. The intraclass correlation coefficient (ICC) was used to evaluate the reliability of each smartphone measurement, and Bland-Altman analysis was used to check the measurement errors. The validity of the two methods was also investigated. Results: Intra- and inter-rater reliability (ICC≥0.8) were good to almost perfect. In intra-rater reliability, PSLR angle showed consistent imprecision; other tests were free of systematic error and measurement error. The inter-rater reliability revealed a constant error in the right leg's PKE angle. A good to excellent correlation (r = 0.817–0.699) was observed in all the measured values, indicating the two methods' validity. Conclusion: These findings support from intra- and inter-rater reliability and validity of both instruments when measuring hamstring muscle length.
The Effect of Eight Weeks of Resistance Training and a Period of Detraining on Muscle Fiber Shortening (FS%) and Relative Wall Thickness (RWT) of the Left Ventricle in Low-Mobility Women
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of the present research was to investigate the effect of eight weeks of progressive resistance exercise and a subsequent detraining period on the indicators of muscle fiber shortening (FS%) and the relative wall thickness (RWT) of the left ventricle in low-mobility women. Method: This semi-experimental study was conducted in a field-laboratory setting. A total of 32 sedentary women, who met the criteria for participation and were able to engage in the exercise protocol, were randomly assigned to two groups: 1) Resistance training group (16 participants), and 2) Control group (16 participants). Anthropometric characteristics, body composition, and structural indices such as left ventricular muscle fiber shortening percentage (FS%) and relative wall thickness (RWT) were measured using an echocardiography device at three intervals: before the start of training, at the end of 8 weeks of training, and after a 4-week detraining period. The training protocol was implemented over 12 weeks, consisting of 8 weeks of training with three sessions per week, followed by 4 weeks of detraining. Data were analyzed using independent t-tests and repeated measures analysis of variance (ANOVA) at a significance level of p < 0.05, using SPSS version 21. Results: The results showed a significant difference in FS% between pre-test and post-test measurements for both the experimental and control groups (p < 0.05). Additionally, a significant decrease in FS% was observed in the training group during the detraining period (p < 0.05). Similarly, a significant change in RWT was found between pre-test and post-test measurements in both groups (p < 0.05), and significant changes in RWT were also observed during the detraining period in the training group (p < 0.05). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that 8 weeks of resistance training led to beneficial changes in the structure and function of the heart in sedentary women. However, the 4-week detraining period resulted in negative effects on these adaptations. Therefore, it is recommended that individuals engage in regular and structured resistance training to maintain these positive adaptations.
تدوین و به روزرسانی نُرم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
17 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تدوین نورم آمادگی جسمانی زنان و مردان 18 تا 60 سال شهر اهواز بود. بدین منظور تعداد 682 نفر از زنان (365) و مردان (317) شهر اهواز به ترتیب با میانگین قد 6±9/160 و 8/8±4/175 (سانتیمتر) و وزن 1/14±69 و 5/12±9/78 (کیلوگرم) به صورت داوطلبانه از تمام نقاط شهر اهواز در پژوهش حاضر شرکت کردند. متغیرهای تحقیق شامل عوامل آنتروپومتریکی ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی بود. نتایج تحقیق نشان داد WHR زنان و مردان به ترتیب 07/0±82/0 و 06/0±87/0 و درصد چربی زنان و مردان به ترتیب 1/5±2/38 و 1/7±1/19 بود. بعلاوه، زنان و مردان به ترتیب در متغیرهای استقامت قلبی- عروقی 2/10±1/37 و 7/6±1/44 ( میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)، استقامت عضلات کمربند شانه 5/11±2/22 و 4/16±4/41، استقامت عضلات شکم 4/12±0/24 و 7/10±4/37، قدرت پنجه دست 7/11±4/47 و 3/17±7/45 و انعطاف پذیری تنه 8/7±5/32 و 2/8±7/29 در وضعیت مطلوب بودند. میانگین وزن، استقامت قلبی- عروقی، استقامت عضلات کمربند شانه و استقامت عضلات شکم زنان در تمام رده های سنی نسبت به مردان کمتر بود در حالیکه میانگین درصد چربی و انعطاف پذیری زنان در تمام رده های سنی بیشتر از مردان بود. بعلاوه، میانگین WHR و قدرت پنجه دست زنان به استثنای رده سنی 39-30 سال به ترتیب کمتر و بیشتر از مردان بود. نتیجه ارزیابی متغیرها نشان داد در مقایسه با هنجارهای موجود، اکثر زنان و مردان شهر اهواز علیرغم آمادگی جسمانی مطلوب از لحاظ متغیر درصد چربی به ترتیب در معرض خطر بالا و متوسط ابتلا به بیماری های وابسته به چاقی قرار دارند.
تأثیر پیش آماده سازی با تمرینات تداومی و تناوبی با شدت بالا بر عوامل رگ زایی مدل سکتۀ مغزی td-MCAO(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
97 - 114
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر 4 هفته تمرینات پیش آماده سازی تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تداومی با شدت متوسط (MICT) بر مسیر آنژیوژنز در سلول های عصبی اطراف ناحیه انفارکت سکته مغزی بود. مواد و روش ها: 32 موش نر بالغ NMRI (سن 8 هفته، وزن 1 ± 35 گرم) انتخاب و به طور تصادفی به 4 گروه 8 تایی شامل گروه های شم، سکته مغزی، سکته مغزی+HIIT و سکته مغزی+MICT تقسیم شدند. پروتکل های تمرینی، به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته اجرا شد که گروه HIIT، به صورت میانگین 7 وهله ی 2 دقیقه ای ( شدت بالا %95Vmax و شدت کم %45 Vmax) و گروه MICT با میانگین شدت %60 Vmax به مدت 55 دقیقه، پروتکل تمرینی را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، القای سکته مغزی با روش (t-d MCAO) صورت گرفت و پس از 24 و 48 ساعت به ترتیب نقص نورولوژیک، تست های رفتاری و بافت برداری ناحیه پنومبرا انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه تفاوت معنی داری را در تغییرات VEGF-R2، HIF-1α, Ang-2, FGF-2 و STAT3 را به صورت بین گروهی نشان داد که این تغییرات در گروه تمرینات HIIT نسبت به گروه MICT و سایر گروه ها معنی دار بود (P<0.05) درحالی که مقادیر VEGF در گروه MICT نسبت به سایر گروه ها افزایش معنی داری داشت (P<0.05). نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، یک دوره 4 هفته ای تمرینات پیش آماده سازی تناوبی با شدت بالا می تواند به عنوان یک راهکار مناسب جهت پیشگیری و درمان سکته مغزی در نظر گرفته شود.
The effect of eight weeks of walking on plasma levels of dopamine and the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease
حوزههای تخصصی:
Background and purpose: Physical activity is effective on the serum level of the monoamine neurotransmitter dopamine and also reduces psychological disorders such as depression. The aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of walking on plasma levels of dopamine and the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease. Method: In this semi-experimental study, 20 women with Alzheimer's disease with an average age of 73.5 ± 7.72 years who were suffering from moderate to severe depression according to the Beck questionnaire with the opinion of a psychiatrist in a targeted manner and the sample available for were selected to participate in the research. The subjects were randomly divided into two equal groups of 10 people, including the experimental group (walking) and the control group (without regular physical activity). The subjects in the walking group exercised on the treadmill for eight weeks three sessions per week and each session lasted 30-45 minutes with an intensity of 60-75% of the maximum heart rate. Before and after the exercise intervention, blood samples were taken from the cubital vein of all participants in a 12-hour fasting state. Serotonin and dopamine levels were evaluated by ELISA method. The results were extracted using the paired t test and covariance at a significance level of 0.5. Findings: 8 weeks of walking led to a significant increase in dopamine levels (p=0.005) and a significant decrease in depression (p=0.001) in the experimental group compared to the control group. Conclusion: It seems that walking can have positive effects on some neurotransmitters and reduce the level of depression in elderly women with Alzheimer's disease.
Comparison of the effects of high-intensity resistance training and resistance retraining on serum levels of some indices of muscle damage in inactive young girls
حوزههای تخصصی:
Purpose: Delayed onset muscle soreness (DOMS) is pain and stiffness that occurs several hours to several days after unusual or intense exercise. It is thought that this exercise causes small damage (micro trauma) to muscle fibers. The aim of the present study was to compare the effects of high-intensity resistance training and resistance retraining on serum levels of some indices of muscle damage in inactive young girls. Method: Twenty-four healthy inactive young girls voluntarily participated in the present study. They then randomly divided into two groups of 10. The muscle injury protocol included five stations of biceps and shoulder presses with a barbell, squats, chest press, and leg press. Each movement consisted of three sets of 8 to 12 repetitions, with an intensity of 75% of one repetition maximum. Serum levels of creatine kinase, lactate dehydrogenase, and aspartate aminotransferase enzymes were measured before the activity and at intervals of 1, 26, and 48 hours after it. Analysis of variance with repeated measures and independent t-test were used to analyze the data at a significance level of p≥0.05. Results: there was no significant difference in the changes in creatine kinase, lactate dehydrogenase, and aspartate aminotransferase between the two groups at different stages of measurement after retraining (p<0.05). Conclusion: According to the results of the present study, it can be concluded that resistance training cannot be a significant influencing variable on the amount of muscle damage. However, more research in this field is needed.
اثر نوروپروتکتیو ترکیب تمرین هوازی و آدنوزین بر بیان ژن گیرنده A2a و عوارض ناشی از سکته مغزی در هیپوکامپ موش صحرایی نر بالغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
125 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: سکته مغزی نوعی اختلال نورولوژیک و دومین عامل مرگ و میر در جهان است. اخیرا مطالعه درباره درمان نوروپروتکتیو سکته به یک بحث داغ در جهان تبدیل شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر نوروپروتکتیو ترکیب تمرین هوازی و آدنوزین بر بیان ژن گیرنده A2a و عوارض ناشی از سکته مغزی در هیپوکامپ موش نر صحرایی انجام شد. مواد و روش ها: 50 سر موش نر بالغ نژاد ویستار (سن 10-8 هفته، وزن270-240 گرم) به صورت تصادفی در ۵ گروه (شم، کنترل+ایسکمی، ایسکمی+تمرین، ایسکمی+آدنوزین و ایسکمی+آدنوزین+تمرین) تقسیم شدند. پس از القای ایسکمی، موش های گروه های تمرین، 5 روز در هفته و بمدت 8 هفته روی تردمیل دویدند. آدنوزین بصورت همزمان روزانه به گروه های تحت درمان آدنوزین تزریق شد. 48 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، موش ها کشته و بافت هیپوکامپ جهت بررسی مرگ سلولی و بیان ژن A2a به روش RT_PCR برداشته شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: تعداد سلول های مرده در گروه ایسکمی نسبت به شم افزایش و در گروه ایسکمی+تمرین+آدنوزین و ایسکمی+تمرین نسبت به ایسکمی کاهش یافته بود. بیان ژن A2a در گروه های ایسکمی+آدنوزین+تمرین، ایسکمی+تمرین و ایسکمی+آدنوزین به ترتیب بیشترین افزایش را داشت به گونه ای که در مقایسه با گروه شم (P<0/001) و کنترل+ایسکمی(P<0/001) معنادار بود. نتیجه گیری: تمرین هوازی و آدنوزین بصورت مستقل و تعاملی به صورت یک ترکیب نوروپروتکتیو می تواند با افزایش بیان ژن گیرنده A2a و تحریک سیگنالینگ و مکانیسم های مرتبط با کاهش مرگ سلولی، اثر درمانی و محافظتی را بر عوارض ناشی از سکته داشته باشد.
Relationship between indicators affecting osteoporosis and femoral bone mineral density in active and inactive elderly men
حوزههای تخصصی:
Background: Osteoporosis is a decrease in bone density among older adults that can lead to painful fractures and disability. People in developing countries are not interested in examining bone mineral density until fractures occur. Therefore, the aim of this study was to investigate the relationship between the indicators affecting osteoporosis with femoral mineral density in active and inactive elderly men.Methods: A total of 45 active and 45 inactive men with an age range of 70 to 85 years with medical records and clinical trials were selected. Anthropometric characteristics and serum indices of the subjects were used as effective indicators of osteoporosis. Pearson correlation coefficient was used to find the relationship between the indicators and the mineral density of the femur. SPSS software version 26 was used for data analysis.Results: The results of the present study showed that in both groups of active and inactive elderly men, a significant relationship was observed between anthropometric characteristics and serum indices with bone mineral density (P≤0.05). No significant relationship was found between other indicators.Conclusion: In general, the results show that there is a significant relationship between bone density and weight, body mass index, age, calcium, phosphorus and serum alkaline phosphatase of all subjects. Therefore, in adulthood and old age, these blood and anthropometric variables can be used to identify people at risk for osteoporosis.
تعامل تمرینات ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی همراه با هاپینگ بر میزان درد و عملکرد زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه ی تأثیر شش هفته تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی) و هاپینگ بر درد و ویژگی-های عملکردی زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا بود. سی زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا به طور داوطلبانه و به صورت تصادفی در سه گروه ده نفری تمرینات ترکیبی، هاپینگ و کنترل شرکت نمودند. قبل و پس از اتمام تمرینات از تمام آزمودنی ها به منظور بررسی میزان درد و ویژگی های عملکردی، آزمون به عمل آمد. جهت بررسی میزان درد از پرسشنامه درد واس، برای بررسی ویژگی های عملکردی از آزمون جهش جانبی، جهش هشت لاتین، جهش سه گانه تک پا و پرسشنامه سنجش توانایی پا و مچ پا در فعالیت های روزانه و ورزشی استفاده شد. گروه های تمرینی به مدت شش هفته (سه جلسه 60 دقیقه ای در هفته) تمرینات خود را انجام دادند. انجام شش هفته تمرینات هاپینگ سبب بهبودی بیشتری نسبت به تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی وعصبی-عضلانی) در عملکرد شد. تمرینات ترکیبی نسبت به هاپینگ تأثیر بیشتری در بهبود درد مچ پای زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا داشت.
تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف چای سبز بر سطوح سرمی تیوردوکسین رودوکتاز-1، پاراکسوناز-1، اینترلوکین یک بتا، اینترلوکین شش و گالانین در مردان چاق سالمند تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
69 - 100
حوزههای تخصصی:
اهداف:امروزه الگوی تمرینی مناسب همراه با مصرف گیاهان دارویی نقش مهمی در تنظیم تعادل انرژی، کاهش شاخص های التهابی و افزایش دفاع ضداکسایشی در افراد سالمند چاق دارد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف چای سبز بر سطوح سرمی تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1، اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین در مردان چاق سالمند تمرین نکرده، بود. مواد و روش ها:در این مطالعه ۴۸ مرد سالمند چاق تمرین نکرده به طور تصادفی در چهار گروه شامل تمرین تناوبی شدید، تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، مصرف چای سبز و کنترل قرار گرفتند. پروتکل تمرین به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و با شدت 90% ضربان قلب ذخیره اجرا شد.چای سبز روزانه به مقدار۴۵۰ میلی گرم(شش کپسول در روز)دریافت شد. نمونه های خونی قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک و تحلیل کوواریانس دوراهه از طریق نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها:نتایج نشان داد که اثر ترکیبی تمرین همراه با مصرف چای سبز و همچنین اثر تمرین به تنهایی باعث افزایش معنی دار سطوح تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1 و کاهش معنی دار سطوح اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین شدند(P<0.05)؛ولی مصرف چای سبز به تنهایی تغییرات معنی دار را نشان نداد(P>0.05).بیشترین درصد تغییرات (افزایش و کاهش) ایجاد شده در متغیرهای بیوشیمیایی به گروه تمرین همراه با مصرف چای سبز اختصاص داشت. نتیجه گیری: انجام تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، بیشترین تأثیر را بر افزایش سطوح آنزیم های آنتی اکسیدانی، کاهش نشان گرهای التهابی و تعادل انرژی در مردان سالمند چاق تمرین نکرده داشت.