مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تمرینات مقاومتی
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق عبارت است از بررسی اثر تمرینات مقاومتی و استقامتی بر ملکولهای چسبان سرمی در مردان نسبتاً چاق. به این منظور 24 مرد نسبتاً چاق انتخاب شدند و به طور تصادفی در 3 گروه تمرینات استقامتی (8n=)، تمرینات مقاومتی (8n=)، و گروه کنترل (8n=) قرار گرفتند. گروههای تمرین مقاومتی و استقامتی به مدت 13 هفته تحت تاثیر تمرینات بودند. تمرینات استقامتی عبارت بود از دویدن با شدت 75-85 درصد حداکثر ضربان قلب آزمودنیها و تمرینات مقاومتی شامل 11 ایستگاه تمرین با وزنه که هر جلسه 4 ست با 12 تکرار و با شدت 50-60 درصد 1RM انجام می شد. نمونه های خونی قبل و بعد از تمرین گرفته شد. ICAM-1 و –E سلکتین سرمی با روش الیزا اندازه گیری شده است. تحلیل داده ها با روش آزمون MANOVA نشان داد تمرینات هوازی به طور معناداری به کاهش 69/17 درصدی در ICAM-1 و 6/27 درصدی در -Eسلکتین انجامید و تمرینات مقاومتی به طور معناداری 75/26 درصد از ICAM-1 و 2/30 درصد از -Eسلکتین مردان نسبتاً چاق کاست. دو گروه تمرین مقاومتی و استقامتی در ICAM-1 و –E سلکتین سرمی تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. در مجموع از این تحقیق می توان نتیجه گرفت تمرینات مقاومتی و استقامتی ملکولهای چسبان سرمی را کاهش می دهد.
تأثیر دو نوع برنامة تمرین مقاومتی و استقامتی بر سطوح BDNF و کورتیزول موش های صحرایی نر جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با افزایش نسبت افراد میانسال در جامعه و به موازات آن اختلال های شناختی و زوال عقلی ناشی از فشارهای زندگی، فعالیت ورزشی، یکی از راه حل های مناسب برای جلوگیری از اختلال در سیستم عصبی مرکزی محسوب می شود، به همین دلیل هدف پژوهش حاضر مقایسة دو نوع فعالیت ورزشی استقامتی و مقاومتی به مدت 8 هفته بر BDNF بود. به این منظور 150 سر موش صحرایی در تمرینات استقامتی (دویدن با سرعت m/min 25 – 10) و تمرینات مقاومتی (بالا بردن وزنه از نردبان مخصوص با شدت 104 تا 126 درصد وزن بدن حیوان) شرکت کردند. نمونه ها در آغاز دورة تمرینی، 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة چهارم و 24 ساعت، 3 و 5 روز پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة هشتم جمع آوری شدند. به-منظور جمع آوری خون سرخرگی، خونگیری مستقیم از بطن چپ انجام گرفت. سپس خون گرفته شده در لوله های آزمایش حاوی آپروتینین ریخته شد و پس از 10 دقیقه قرار گرفتن در محیط آزمایشگاه به کمک سانتریفیوژ، سرم ها جدا شده و بلافاصله در دمای 80- درجة سانتی گراد به منظور انجام آزمایش های بعدی نگهداری شد. از آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف، آنالیز واریانس مکرر چندعاملی و آنالیز واریانس یک عاملی برای مقایسة میانگین ها و برای بررسی ارتباط بین BDNF و کورتیزول از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. در هفته های چهارم و هشتم BDNF به طور معناداری در گروه مقاومتی افزایش یافت (به-ترتیب 014 /0 = P و 047 /0 = P) ، این افزایش در گروه استقامتی معنادار نبود (05 /0P>).ودرفواصل سه وپنج روز بعداز آخرین جلسه تمرین BDNF درگروه مقاومتی کاهش غیرمعنادارنسبت به گروه کنترل نشان داد (05 /0P>)، ولی در گروه استقامتی نسبت به گروه کنترل افزایش معنادار به دست آمد (به ترتیب 032 /0 = P و 023 /0 = P) . در هفتة هشتم، سه و پنج روز پس از آخرین جلسة تمرین سطوح کورتیزول به طور معناداری در گروه تمرین استقامتی افزایش یافت (به ترتیب 046 /0 = P و 02 /0 = P و 044 /0 = P) . در تمامی مراحل نمونه گیری ارتباط معناداری بین BDNF و کورتیزول مشاهده نشد. باتوجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که شدت و مدت اجرای برنامة تمرینی بر میزان سطوح BDNF تأثیر می گذارد و تمرین با شدت متوسط منجر به بالا رفتن سطوح BDNF می شود ولی تمرینات شدید بنا به دلایلی که شاید افزایش سطوح کورتیزول یکی از آنها باشد، افزایش سطوح BDNF را مهار می کند. از طرفی در طول دورة تمرینی، تمرینات مقاومتی نسبت به تمرینات استقامتی موجب افزایش بیشتر سطوح BDNF می شوند.
مقایسة تمرینات استقامتی و مقاومتی بر شدت خستگی و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولتیپل اسکلروزیس بیماری مزمن پیشروندة سیستم عصبی مرکزی است که با علائم و عوارض ناتوانکننده همراه است و موجب بروز اختلالهای شدید میشود و تأثیرات مخرب بر عملکرد روزانه، فعالیتهای شغلی و اجتماعی دارد و مبتلایان به آن احساس خوب بودن عمومی میکنند. علائم متعدد ام اس تحت تأثیر یکدیگر و درمان های دارویی گوناگون قرار می گیرد. ازاینرو درمانهای غیردارویی برای کنترل علائم ام اس پیشنهاد میشود. هدف از این تحقیق مقایسة تمرینات استقامتی و مقاومتی بر شدت خستگی و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است. این پژوهش یک مطالعة نیمهتجربی و از نظر هدف کاربردی است. نمونة آماری تحقیق 20 نفر از زنان مبتلا به ام اس با میانگین سنی 95/6 ± 9/30 سال با سطح پایین و متوسط بیماری EDSS≤ 4 بودند. بیماران بهطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند (10 بیمار در گروه تمرینات مقاومتی و 10 بیمار در گروه تمرینات استقامتی). دورة تمرین شامل 8 هفته، دو جلسه در هفته (16 جلسه) و هر جلسه شامل سه مرحلة گرم کردن، تمرینات اصلی و سرد کردن بود. از مقیاس FSS و تست کشیدن طرفی دست (به سمت راست و چپ) بهترتیب برای اندازهگیری شدت خستگی و تعادل آزمودنیهای دو گروه قبل و بعد از دورة تمرین استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت بین نمرة شدت خستگی و تعادل بیماران مبتلا به ام اس قبل و بعد از دورة تمرین، در هر دو گروه معنادار بود (05/0 P<). اما بین دو گروه تمرین تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 P>). بنابراین تمرینات مقاومتی و استقامتی میتواند شدت خستگی و تعادل افراد مبتلا به ام اس را بهبود بخشد. از سوی دیگر، عدم تفاوت معنادار بین نمرة شدت خستگی و تعادل دو گروه بعد از تمرین، حاکی از تأثیر یکسان هر دو نوع تمرین بر بهبود خستگی و تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس است.
اثر هشت هفته تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان کلسترول LDL، HDL و آمادگی قلبی- تنفسی در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش عبارت است از بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان کلسترول، LDL، HDL و آمادگی قلبی-تنفسی در مردان چاق است.
روش بررسی: 48 مرد چاق به صورت تصادفی به چهار گروه هوازی(12 نفر) مقاومتی(12 نفر) ترکیبی(12نفر) و کنترل(12نفر) تقسیم شدند. از آزمودنی ها پیش و پس از هشت هفته فعالیت ورزشی(هوازی، مقاومتی، ترکیبی) نمونه خونی گرفته شد. سپس، پس از 48 ساعت VO2peakآزمودنی ها به وسیله آزمون بالک اندازه گیری شد. برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون t همبسته برای مقایسه تغییرات سطوح کلسترول ،LDL وHDL قبل و بعد از تمرین، و برای مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس یکراهه استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، 8 هفته فعالیت ورزشی منظم باعث کاهش معنادار کلسترول وLDL شد. هشت هفته فعالیت ورزشی باعث تغییرات معنادار در HDL نشد. VO2max پس از هشت هفته فعالیت ورزشی منظم به طور معنی دار افزایش یافت.
نتیجه گیری: درمجموع یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، که هشت هفته تمرینات مقاومتی، هوازی و موازی می تواند اثرات مفیدی بر برخی شاخص های خطر ساز قلبی-عروقی داشته باشد. واکنش HDL به تمرینات مقاومتی، هوازی و موازی متاثر از شدت تمرین است. و به نظر می رسد اجرای تمرینات ترکیبی به نسبت اجرای تنهای تمرینات مقاومتی یا استقامتی اثر بخشی بالاتری بر عوامل خطر زای قلبی – عروقی دارد.
اثر یک دوره تمرینات مقاومتی و تعادلی بر تعادل کودکان فلج مغزی: پژوهش موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر دو ماه تمرینات مقاومتی و تعادلی بر تعادل کودکان فلج مغزی دای پلژی بود. این تحقیق روی 3 پسر فلج مغزی با میانگین سنی 5/6 سال انجام گرفت. در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح A-B استفاده شد. به طوری که پس از تعیین موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و طی 24 جلسه مداخله انفرادی، تمرینات قدرتی و تعادلی به آزمودنی ها ارائه شد و هر سه آزمودنی یک ماه پس از پایان مداخله دو هفته پی در پی تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. تعادل با آزمون برگ اندازه گیری شد. براساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری نمودار داده ها، مداخله مورد نظر برای هر سه شرکت کننده در تعادل ( PND 100% برای هر سه شرکت کننده) اثربخش بوده و میزان تعادل افراد بعد از مداخله نسبت به مرحله پایه بهبود داشته است، اما یک ماه پس از پایان مداخله روند نسبتاً ثابتی داشته است. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرینات مقاومتی و تعادلی می تواند موجب بهبود تعادل افراد فلج مغزی شود.
مقایسه اثر 8 هفته تمرینات مقاومتی با ترکیبی (مقاومتی-ماساژ) بر لپتین سرم، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی مردان جوان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف ازاینپژوهش مقایسه اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی با ترکیبی (مقاومتی-ماساژ) بر لپتین سرم، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی مردان جوان دارای اضافه وزن بود.در این پژوهش 20 نفر مرد جوان دارای اضافه وزن (با دامنه سنی 6/1±1/22 سال و 2/1±3/28 BMI=) به صورتداوطلبشرکتکردند و به شکلتصادفیبه دو گروهتمرینات مقاومتی (10 نفر) و گروهتمرینات مقاومتی همراه با ماساژ (10 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینات مقاومتی شامل اجرای هشت هفته حرکات جلو ران، پشت ران، نشر از جانب، پرس سینه، زیر بغل سیم کش از پشت و پشت بازو ایستاده با ماشین با شدت80% از یک تکرار بیشینه و سه جلسه در هفته بود. جلسات تمرینات ماساژ نیز در روزهای قبل از جلسات تمرین مقاومتی اجرا می شد. نمونه های خونی و ترکیب بدن آزمودنی ها قبل از شروع پروتکل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری شد. برای تعیینتفاوتقبلوبعدازتمرین از آزمون t همبسته وازآزمون t مستقلبرای تعیینتفاوتبیندوگروه استفاده شد.هر دو گروه تمرینی بهبودهایی را در سرم لپتین، نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی داشتند که گروه تمرین مقاومتی همراه با ماساژ به طور معناداری (P<0.05) اثرات بهتری را فقط در تری گلیسرید (TG) و توده چربی بدن در مقایسه با گروه مقاومتی داشت که به نظر می رسد اجرای هشت هفته تمرینات مقاومتی همراه با ماساژ با هدف کاهش تری گلیسرید و توده چربی بدن می تواند یک راهکار مناسب باشد.
تمرینات مقاومتی پیشرونده برای نوجوانان دارای نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش ، آزمایشی کنترل شده با گروه بندی تصادفی و پنهان و ارزیاب های مستقل بود. شرکت کنندگان شامل 23 نوجوان دارای نشانگان داون (17 پسر، 6 دختر، میانگین سن 6/1+5/15 سال) که به طور تصادفی در دو گروه آزمون (11= n ) و گروه کنترل (12= n ) قرار گرفتند. برنامه تمرینات مقاومتی پیشرونده، از 6 تمرین با وزنه تشکیل شده بود، که 2 بار در هفته و برای مدت 10 هفته انجام شد. شرکت کنندگان 3 ست (دوره) با 12 تکرار از هر تمرین را انجام می دادند و یا تا زمانی که آنها به خستگی می رسیدند. گروه کنترل هم فعالیت های عادی خود را انجام می دادند . نتایج اندازه گیری نشان داد در ابتدا و بلافاصله بعد از پژوهش، قدرت عضلانی (یک تکرار بیشینه)، زمان آزمون پله و تکلیف چیدن قفسه ها ( GST ) اندازه گیری شد. یافته های پژوهش نشان داد به میزان نتیجه می توان گفت قدرت عضلانی اندام های تحتانی گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل بهبود یافته بود. اما هیچ تفاوت معناداری بین گروه ها از نظر قدرت عضلانی اندام های فوقانی یا عملکرد جسمی وجود نداشت. تمرینات مقاومتی پیشرونده، ورزشی ایمن و قابل اجرا است که می تواند قدرت عضلانی اندام های تحتانی را در نوجوانان دارای نشانگان داون بهبود ببخشد.
اثر همزمان مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج و تمرین مقاومتی بر ترکیب بدن، لپتین سرم و قدرت عضلانی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات حیوانی، خواص بسیار مفید ازجمله کاهش وزن و بهبود ترکیب بدن را پس از استفاده از اسیدلینولئیک مزدوج گزارش کرده اند. با این حال، درخصوص تأثیر ترکیب با تمرینات مقاومتی، اطلاعات محدودی وجود دارد. بنابراین، در این مطالعه اثر مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج به همراه تمرینات مقاومتی بر ترکیب بدن، لپتین سرم و قدرت عضلانی در مردان غیرورزشکار بررسی شد.در کارآزمایی نیمه تجربی با طرح دوسوکور، 23 مرد غیرورزشکار به صورت تصادفی به دو گروه تمرین + مکمل (یازده نفر) و تمرین + دارونما (دوازده نفر) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت شش هفته (هر هفته سه جلسه) برنامه تمرین مقاومتی را براساس پروتکل کرامر (2004) اجرا کردند. گروه تجربی، روزانه سه کپسول 1000 میلی گرمی اسیدلینولئیک مزدوج و گروه کنترل سه کپسول دارونما (روغن زیتون) مصرف کردند. در ابتدا و انتهای دوره، قدرت عضلانی، ترکیب بدن و لپتین سرم آزمودنی ها سنجیده و داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و همبسته تحلیل شد. براساس یافته ها، در مقایسه با روش تمرین مقاومتی + دارونما، تمرین مقاومتی + مکمل، اسیدلینولئیک مزدوج موجب کاهش معنی دار توده چربی و لپتین سرم و افزایش معنی دار توده بدون چربی شد (05/0p<). این در حالی است که قدرت بالاتنه و پایین تنه دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. با توجه به نتایج می توان گفت تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج می تواند در مردان غیرورزشکار ترکیب بدن را بهبود داده و لپتین سرم را کاهش دهد؛ ولی الزاماً موجب بهبود قدرت بالاتنه و پایین تنه نمی شود.
اثر مصرف شیر پس از تمرینات هوازی و مقاومتی بر کاهش وزن دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، تعیین اثر مصرف شیر پس از تمرینات هوازی و مقاومتی بر کاهش وزن دانشجویان دختر بود. به این منظور، اطلاعات 80 دانشجوی دختر چاق که در آنالیز ترکیب بدن بیش از 10 کیلوگرم اضافه وزن داشتند، جمع آوری شد. سپس 40 نفر به صورت تصادفی به 2 گروه (تمرین هوازی+تمرین مقاومتی+مصرف شیر) و (تمرین هوازی+تمرین مقاومتی) تقسیم شدند که 30 نفر تا انتهای تحقیق حضور داشتند. آزمودنی ها بلافاصله و یک ساعت پس از اجرای تمرین هوازی و مقاومتی شیر مصرف کردند. پروتکل تمرینی به مدت 6 هفته، 3 روز در هفته به شکل تمرینات هوازی و مقاومتی با وزنه اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t مستقل بعد از 6 هفته تمرینات مقاومتی و هوازی نشان داد که در گروه تمرین و مصرف شیر نسبت گروه تمرین بدون مصرف شیر به طور معناداری کاهش شاخص های مربوط به کاهش وزن از جمله درصد چربی بدن (04/0=p)، وزن کل چربی بدن (03/0=p)، نسبت دور کمر به لگن (03/0=p)، و همین طور افزایش وزن عضله (002/0=p) در بدن مشاهده شده است. بنابراین به نظر می رسد یک دوره تمرین مقاومتی- هوازی همراه با مصرف شیر، موجب بهبود وضعیت ترکیب بدن می شود که در نتیجه ارتقاء شاخص های سلامت جسم را به همراه خواهد داشت.
تأثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز G4 در عضلات تند و کندانقباض موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر هشت هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز نوعG4 در عضلات خم کنندة دراز انگشت شست (FHL) و نعلی موش های صحرایی انجام گرفت. تعداد 24 سر موش صحرایی نر ویستار (سن 10 هفته و وزن 961/8±94/171گرم) به صورت تصادفی به سه گروه کنترل، تمرین استقامتی و مقاومتی تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی و مقاومتی به مدت هشت هفته و هفته ای پنج جلسه تمرینات خود را اجرا کردند. تمرینات مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان های مخصوص به ارتفاع 1متر و 26 پله با حمل یک وزنه بود. نتایج نشان داد که میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 در عضلات تند گروه های تمرین مقاومتی و استقامتی در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنا دار (به ترتیب 045/0=P و 015/0=P) افزایش یافت، ولی تفاوت معنا داری در میانگین میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 بین گروه های تمرین مقاومتی و استقامتی در عضله تندانقباض مشاهده نشد (838/0=P). در عضلات کندانقباض نیز میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 گروه تمرین مقاومتی به صورتی معنا داری بالاتر از گروه های کنترل و تمرین استقامتی بود (به ترتیب 003/0=P و 005/0=P)؛ ولی تفاوت معنا داری بین میانگین میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 گروه های کنترل و تمرین استقامتی مشاهده نشد (958/0=P). به نظر می رسد تمرین مقاومتی پژوهش حاضر تأثیر بارزی در میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 در هر دو نوع عضله داشته است که احتمالاً حاکی از اهمیت این نوع تمرینات در سازگاری های این عضلات باشد. پاسخ تارهای نوع تندانقباض به هر دو نوع تمرین ممکن است به دلیل تأثیرپذیری بیشتر این عضلات به محرک های تمرینی باشد.
اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئین A-1a کانال کلسیمی پیش سیناپسی نوع P/Q در عضلاتFHL و نعلی موشهای صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئینA-1a کانال کلسیمی
و نعلی موشهای صحرایی بود. به همین منظور 16 سر موش FHL در عضلات P/Q پیشسیناپسی نوع
صحرایی نر ویستار 2 تهیهشده از مؤسسه سرمسازی رازی بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل(شاهد 3) و
تمرین تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته و هفتهای 5 جلسه روی نردبانهای مخصوص به ارتفاع
1متر و 26 پله با حمل یک وزنه به میزان 30 درصد وزن بدن خود که به دم آنها بسته میشد، تمرینات خود
را آغاز کردند و این میزان به 200 درصد وزن بدن حیوانات در هفته آخر رسید. تمرینات شامل 3 نوبت 4
کانال کلسیمی پیشسیناپسی نوع α-1A تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبتها بود. اندازهگیری پروتئین
در گروههای مستقل T انجام شد. نتایج آزمون Western Blotting با استفاده از روش آزمایشگاهی P/Q
(P= بهطور غیرمعنادار ( 0,259 FHL نشان داد که میزان این کانال (پروتئین) در گروه مقاومتی تنها در عضله
72,71± 70,01 و نعلی: 19,72 ± 77,88±10,67 حبمپ 4 در برابر کنترل: 6,28 :FHL) افزایش یافته است
بر اثر تمرین مقاومتی در عضله α-1A 72,57 ). افزایش هرچند غیرمعنادار پروتئین ± در برابر کنترل 20,20
در این عضله بر اثر تمرینات P/Q میتواند بیانگر پاسخپذیری کانالهای کلسیمی پیشسیناپسی نوع مقاومتی جهت افزایش رهایش استیلکولین از پایانه عصبی باشد که در سازگاریهای پیوندگاه عصبی
عضلانی به آن اشاره شده است. در نتیجه، میتوان عنوان کرد که احتمالاً تمرین قدرتی میتواند عامل مهمی
در افزایش این پروتئین باشد که باید در مطالعات بعدی با شدت و مدت بیشتر تمرین مورد مطالعه قرار گیرد
اثر هم زمان بولدنون و تمرین مقاومتی بر نیم رخ هماتولوژیک و ساختار طحال در موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هم زمان بولدنون و تمرین مقاومتی بر نیم رخ هماتولوژیک و ساختار طحال در موش های صحرایی نر بود. بدین منظور، 47 سر موش نر ویستار (با سن 12هفته و میانگین وزنی 94/7±195گرم) به طور تصادفی در هفت گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، شم، بولدنون یک (دو میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، بولدنون دو (پنج میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، تمرین مقاومتی، تمرین مقاومتی + بولدنون یک و تمرین مقاومتی + بولدنون دو. برنامه تمرین مقاومتی شامل شش هفته صعود از یک نردبان به صورت پنج جلسه دربرگیرنده سه ست با پنج تکرار و یک دقیقه استراحت در فاصله بین هر ست بود که با 50 درصد یک تکرار بیشینه در هفته اول آغاز شد و به 100 درصد یک تکرار بیشینه در هفته پایانی رسید. تزریق دارو به صورت یک بار در هفته و در یک روز مقرر، در عضلات چهارسر و پشت ران به شکل عمیق انجام گرفت. پس از بیهوشی، کالبد شکافی صورت گرفت و طحال برداشته شد. مقاطع میکروسکوپی انتخاب شده پس از رنگ آمیزی هماتوکسیلین و آئوزین با میکروسکوپ نوری مطالعه شدند. درادامه، آسیب طحال بر اساس معیارهای هیستوپاتولوژیک تعیین گشت و داده ها به روش تی هم بسته، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی حداقل تفاوت معنادار در سطح P
اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A در عضلات نعلی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A در عضلات نعلی موش های صحرایی انجام شد. 16 سر موش صحرایی نر ویستار که از مؤسسه سرم سازی رازی (سن 10 هفته و وزن 7.090±172.415 گرم) تهیه شدند به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت هشت هفته و هفته ای پنج جلسه روی نردبان های مخصوص به ارتفاع 1 متر و 26 پله، با حمل یک وزنه به میزان 30 درصد وزن بدن خود، که به دُم آنها بسته می شد، تمرین را آغاز کردند و این میزان به صورت فزاینده به 200 درصد وزن بدن آنها رسید. تمرین ها شامل 3 نوبت 4 تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبت ها بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، حیوانات تحت بیهوشی قرارگرفتند و عضلات نعلی آنها در وضعیت استریل ازطریق شکاف روی ناحیه پشتی جانبی در اندام پشتی تحتانی جدا شد. از روش هموژن کردن و الکتروفورزو (پلی اکریل آمید 06/0 غیرتقلیبی) برای جداسازی زیرواحدهای فرعی استیل کولین استراز استفاده شد. اندازه گیری میزان فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A (unit/ml) با استفاده از روش آزمایشگاهی Elisa انجام شد. نتایج آزمون t در گروه های مستقل نشان داد که در زمینه میزان فعالیت آنزیم استیل کولین استراز 12A در گروه تمرین مقاومتی در عضله ی نعلی تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد (0.246). همچنین، میزان فعالیت استیل کولین استراز کل نیز در اثر تمرین مقاومتی تغییر معناداری نکرد (0.262). تغییر نکردن میزان فعالیت استیل کولین استراز در اثر تمرین مقاومتی در عضلهنعلی نشان دهنده پاسخ نا پذیری فعالیت استیل کولین استراز در این عضله در اثر تمرینات مقاومتی در پایانه عصبی است که این نیز احتمالاً ناشی از درگیر نشدن کامل این عضله در تمرین مقاومتی پژوهش حاضر است. بااین حال، هنوز احتمال تغییر در محتوای استیل کولین استراز در این عضلات منتفی نیست که باید در مطالعات بعدی به آن پرداخته شود.
تأثیر تمرینات مقاومتی بر کارکردهای حسی- حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی تحولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۶۶
213-227
حوزه های تخصصی:
اختلال هماهنگی تحولی سبب ایجاد اختلال در هماهنگی حرکتی کودکان و هماهنگی حرکتی ضعیف نیز سبب بروز مشکلات روانشناختی در این کودکان می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرینات منتخب مقاومتی بر کارکردهای حسی- حرکتی پسران 12-8 ساله دارای اختلال هماهنگی تحولی شهر تهران بود. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. به این منظور 30 کودک دارای اختلال هماهنگی تحولی با میانگین سنی 02/1 98±/10 سال، با استفاده از پرسشنامه اختلال هماهنگی تحولی ویلسون (2001) و آزمون هوش ریون، به صورت دردسترس و هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. جهت ارزیابی متغیرهای وابسته از پرسشنامه عصب روانشناختی کانرز (2004) استفاده شد. گروه آزمایش برنامه منتخب را برای هشت هفته (سه جلسه 45 دقیقه ای در هفته) دریافت کردند، در حالی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل آماری با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 0/05 = P انجام گرفت. یافته ها تأثیرمعنادار تمرینات منتخب مقاومتی را برگروه آزمایش در تمامی متغیرها نشان داد (0/05≥ P ). بدین معنا که تمرینات مقاومتی بر بهبود کارکردهای حسی- حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی تحولی، به طرز مثبتی مؤثر است.
تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر تغییرات IL17 , IL4 و قدرت عضلانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۳)
365 - 377
حوزه های تخصصی:
هدف: متخصصین سلامتی به نقش مؤثر تمرینات ورزشی بر بهبود سطح سلامت افراد دارایMS اعتقاد دارند. تحقیق حاضر به بررسی تغییرات اینترلوکین 4و17 سرمی و هم چنین تغییرات قدرت عضلانی به دنبال 8 هفته تمرینات منظم مقاومتی پرداخت. روش تحقیق: مطالعه حاضر از نوع کاربردی با طرح پیش و پس آزمون بود. 22 نفر از زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در دامنه ی سنی 25تا40 سال و با درجه ی ناتوانی (EDSS=4) به صورت هدفمند در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرینی 8 هفته، 3 جلسه با شدت 45تا60 درصد یک تکرار بیشینه، تمرینات را انجام دادند و گروه کنترل اما در هیچ فعالیت منظم بدنی شرکت نکردند. قبل و بعد از دوره ی تمرینی آزمون های تن سنجی، قدرت بالاتنه و پایین تنه و نمونه گیری خون برای سنجش مقادیر اینترلوکین 17و4 انجام گرفت. برای تعیین توزیع طبیعی داده ها از آزمون اسمیرنف-کولموگرف و تحلیل واریانس یک طرفه برای تفاوت احتمالی در گروه ها و آزمون تی زوجی جهت بررسی تغییرات درون گروهی استفاده شد. سطح معناداری P≤0/05 در نظر گرفته شد و محاسبات در نرم افزار SPSS نسخه ی 18 انجام شد. نتایج: تحلیل آماری نشان داد قدرت آزمودنی ها نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت (P=0/001). اینترلوکین 4 نیز نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری نشان داد (P=0/002) اما اینترلوکین 17 بین دو گروه تفاوتی نداشت. به نظر می رسد زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس برای بهبود کارایی سیستم ایمنی و ارتقای سطح قدرت خود بتوانند از تمرینات منظم مقاومتی با شدت متوسط بهره ببرند.
تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطوح آدیپولین سرم و شاخص مقاومت به انسولین در زنانِ چاق عنوان کوتاه: آدیپولین و تمرینات مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آدیپولین (CTRP12) آدیپوکاینی است نوظهور با خاصیت ضدالتهابی که عمدتاً در بافت چربی بیان و سنتز می شود. آدیپولین ضمن بهبود حساسیت به انسولین، در کاهش سطح گلوکز خون نیز نقش دارد. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطوح آدیپولین و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) را در زنان چاق مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور 20 زن چاقِ یائسه و غیرفعال (شاخص توده بدنی> 30 کیلوگرم بر مترمربع، 65-50 سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (8 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در 12 هفته تمرینات مقاومتی (سه دوره با 12-8 تکرار در شدت 60-40 درصد یک تکرار بیشینه)، 45-15 دقیقه در هر جلسه، سه جلسه در هفته شرکت کردند. سطوح آدیپولین، انسولین و گلوکز ناشتا و شاخص های آنتروپومتری قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، تی زوجی، تی مستقل و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P انجام گرفت. نتایج نشان دادند اجرای تمرینات مقاومتی موجب تغییر معنی دار آدیپولین سرم (05/0<P) در گروه تجربی نشد ولی با کاهش معنی دار سطوح انسولین (032/0=P) و ارزش های مقاومت به انسولین (031/0=P) و درصد چربی بدن (002/0=P) همراه بود. هم چنین، تنها تغییرات بین گروهی مقاومت به انسولین (021/0=P) و نسبت محیط کمر به لگن (002/0=P) معنی دار بود. بنابر نتایج آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معنی داری بین سطوح اولیه و تغییرات آدیپولین با سطوح اولیه و تغییرات شاخص های خونی و شاخص های آنتروپومتری پس از اجرای تمرینات مقاومتی وجود نداشت. بنابراین، تمرینات مقاومتی به عنوان یکی از راهکارهای درمانی در بهبود حساسیت به انسولین در زنان چاقِ یائسه و غیرفعال پیشنهاد می شود، اما انجام تحقیقات بیشتر جهت تعیین مکانیسم مولکولی با میانجی گری آدیپولین ضروری به نظر می رسد.
تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی هایپوکسی بر هایپرتروفی و عملکرد عضله دوسر بازویی مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۵)
223 - 233
حوزه های تخصصی:
افزایش ترشح عوامل رشدی و متابولیکی به وسیله تمرینات هایپوکسی نشان داده شده، این در حالی است که عملکرد عضلانی به عنوان عامل اثرگذار اجرای ورزشی مورد توجه قرار نگرفته است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 4 هفته تمرین مقاومتی در شرایط هایپوکسی بر هایپرتروفی و عملکرد عضله دوسر بازویی مردان سالم بود. 16 مرد جوان سالم به صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی در شرایط هایپوکسی (فشار سهمی اکسیژن 13 درصد: 8 نفر) و نورموکسی (فشار سهمی اکسیژن 20 درصد: 8 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی برای هردو گروه به مدت 4هفته شامل 3 جلسه تمرین (60 درصد یک تکرار بیشینه تا واماندگی، سه سِت و یک دقیقه استراحت) حرکت جلوبازو ایستاده هالتر در هفته با 48 ساعت ریکاوری پس از تمرین انجام گرفت. قدرت به وسیله یک تکرار بیشینه، هایپرتروفی با استفاده از معادله بورش و عملکرد عضلانی به وسیله دستگاه آیزوکینتیک قبل و بعد از 4 هفته تمرین ارزیابی شد. در مقایسه دو گروه با هم تفاوت های آماری معناداری برای قدرت و شاخص خستگی مشاهده شد (05/0≥P). ولی دیگر عوامل شامل درصد چربی دوسر بازویی، هایپرتروفی، گشتاور مفصل آرنج در انقباض درون گرا و برون گرا، کل کار انجام گرفته عضله دوسر بازویی در انقباض درون گرا و برون گرا، نسبت فعالیت عضلات موافق به مخالف تفاوت معناداری نداشتند (05/0≤P). به نظر می رسد 4هفته تمرین مقاومتی هایپوکسی با بهبود معنادار قدرت و شاخص خستگی همراه می شود و این در حالی است که هایپرتروفی و شاخص های عملکرد عضلانی با درنظر گرفتن حجم تمرین کمتر در شرایط هایپوکسی تغییرات مشابهی را نشان دادند.
اثر تمرینات مقاومتی همراه با مکمل دهی ژل رویال بر بیان ژن عامل رشد عصب و گیرنده تیروزین کیناز A در بافت هیپوکامپ موش های صحرایی نر آلزایمری شده(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : اگرچه تمرینات ورزشی و آنتی اکسیدان ها سلامت مغز را بهبود می بخشند، اثر تعاملی تمرین مقاومتی و ژل رویال به خوبی مشخص نشده است. لذا هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تمرینات مقاومتی با مکمل دهی ژل رویال بر بیان ژن عامل رشد عصب (NGF) و گیرنده تیروزین کیناز A (TrkA) در بافت هیپوکامپ موش های صحرایی نر آلزایمری شده بود. روش تحقیق : در این مطالعه تجربی، به 42 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگ داولی، تری متیل تین (8 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن) تزریق شد. سپس موش ها به صورت تصادفی و به طور مساوی به 7 گروه شامل گروه کنترل، تمرین مقاومتی، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال با دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال با دوز 200 میلی گرم/کیلوگرم، مصرف ژل رویال با دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم، مصرف ژل رویال با دوز 200 میلی گرم/کیلوگرم، و گروه شم تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته با شدت 30 تا 100 درصد وزن بدن موش ها انجام شد. بررسی بیان ژن ها با استفاده از روش Real-time PCR انجام شد و تمام پرایمرها توسط نرم افزار Allele IDv7.8 طراحی گردیدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل واریانس دو -راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها : پروتکل تمرین مقاومتی موجب افزایش بیان NGF گردید (001/0=p). مصرف ژل رویال (با دوز 100 و 200 میلی گرم/کیلوگرم)، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال (با دوز 100 و 200 میلی گرم/کیلوگرم) موجب افزایش معنی دار بیان NGF و گیرنده TrkA شد (001/0=p). از طرف دیگر، اثر مکمل ژل رویال بر بیان NGF و گیرنده TrkA وابسته به دوز مصرفی بود؛ به گونه ای که اثر دوز 200 نسبت به دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم؛ به طور معنی داری بیشتر بود (001/0=p). نتیجه گیری : هر دو مداخله تمرین مقاومتی و مصرف ژل رویال، به تنهایی و در ترکیب با همدیگر، موجب افزایش بیان نوروتروفین ها در هیپوکامپ موش های صحرایی مبتلا به آلزایمر می گردد؛ اما مصرف ژل رویال با دوز بالاتر، بهبودی بیشتری ایجاد می کند.
ردیابی تغییرات التهاب سیستمیک متعاقب تمرینات مقاومتی با روش آکسفورد و مکمل زنجبیل در مردان والیبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : مطالعات متعددی افزایش التهاب سیستمیک متعاقب تمرینات مقاومتی سنگین را نشان داده اند، اما اثر مصرف مکمل ضدالتهابی زنجبیل بر سایتوکین های پیش التهابی و شاخص های پروتئین های مرحله حاد در بلافاصله و 24 ساعت پس از اجرای ورزش های توانی در ورزشکاران مشخص نیست. هدف این مطالعه بررسی تاثیر مکمل دهی کوتاه مدت زنجبیل بر تغییرات مقادیر برخی شاخص های مرتبط التهاب سیستمیک (اینترفرون گاما و آمیلوئید A سرم [ SAA ] به عنوان شاخص های التهابی و اینترلوکین- 2 به عنوان یک شاخص ضدالتهابی) در بلافاصله بعد، و 24 ساعت پس از اجرای تمرین به روش آکسفورد در مردان ورزشکار می باشد. روش تحقیق: 20 مرد ورزشکار در یک طرح طولی به طور تصادفی به گروه تمرین قدرتی به روش آکسفورد (تجربی) با و بدون مکمل زنجبیل، و گروه تمرین قدرتی به روش آکسفورد (دارونما) با و بدون دارونما (نشاسته)، تقسیم شدند. پروتکل تمرین آکسفورد توسط دوگروه در دو مرحله قبل و بعد از دوره دریافت مکمل و یا دارونما و با شرایط مشابه، اجرا شد. آزمودنی های گروه تجربی، 3 گرم پودر زنجبیل را در سه وعده (هر وعده یک گرم)، قبل از سه وعده اصلی غذایی برای مدت یک هفته مصرف کردند. خون گیری از ورید پیش بازویی در سه مرحله قبل، بلافاصله، و 24 ساعت پس از اجرای تمرین قدرتی آکسفورد، اجرا شد. یافته ها : تمرین مقاومتی به روش آکسفورد در هر دو گروه تجربی و دارونما، باعث افزایش معنی دار اینترفرون گاما ، آمیلوئید A سرم و اینترلوکین- 2، بخصوص بلافاصله (مقدار p به ترتیب 0/000 ، 0/0001 و 0/01) و 24 ساعت (مقدار p به ترتیب 0/002، 0/04، 0/006) پس از آن در مقایسه با سطوح پایه شد. با این وجود، مکمل گیری زنجبیل باعث کاهش معنی دار های اینترفرون گاما( p <0/001) و آمیلوئید A سرم ( p <0/001) در بلافاصله، و 24 ساعت پس از اجرای تمرین آکسفورد گردید. نتیجه گیری : تمرین مقاومتی فزآینده باعث گسترش التهاب در طی 24 ساعت پس از اتمام آن می شود و مصرف مکمل زنجبیل قبل از اجرای فعالیت های ورزشی، یک روش مداخل های جایگزین برای عدم افزایش و یا تخفیف اثرات التهابی و استرسی ناشی از پروتکل تمرینی سنگین می باشد.
تاثیر شش هفته تمرین مقاومتی همراه با مصرف مکمل جینسینگ بر توان هوازی و بی هوازی دانشجویان مرد غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : هدف از تحقیق حاضر بررسی شش هفته تمرین مقاومتی همراه با مصرف مکمل جینسینگ (آسیایی) بر توان هوازی و بی هوازی دانشجویان مرد غیرفعال دانشگاه شاهرود بود. روش تحقیق : بدین منظور 50 دانشجو با میانگین سنی 2 ± 19 سال و شاخص توده بدن 3 ± 22 کیلو گرم داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به چهار گروه شامل گروه مکمل + تمرین ( 13 نفر)، گروه دارونما + تمرین (13 نفر)، گروه مکمل(12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت شش هفته، سه جلسه در هفته و طبق برنامه مدون به تمرین پرداختند. قبل و بعد از برنامه تمرین و مکمل دهی، آزمون هوازی بروس، آزمون ب یهوازی وینگیت و ارزیابی ترکیب بدن به عمل آمد. به منظور بررسی طبیعی بودن توزیع داد ه ها از آزمون کولموگروف – اسمیرنف و برای استخراج نتایج، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر(4×2) و t وابسته در سطح معنی داری 05/ p< 0 استفاده شد. یافته ها : اوج توان بی هوازی (02/ p =0 ) و حداکثر توان هوازی ( p =0/001) در سه گروه تجربی (مداخله) به طور معنی دار بهبود پیدا کرد، در حالی که میانگین توان بی هوازی( p =0/12)، حداقل توان بی هوازی (09/ p =0) و شاخص خستگی بین چهار گروه تفاوت معنی داری (32/ p =0) نداشت. نتیجه گیری : در مقایسه با تمرین مقاومتی تنها، تمرین مقاومتی همراه با مکمل جینسینگ نقش بیشتری در بهبود توان هوازی و بی هوازی افراد غیر فعال دارد.