فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقایسه تطبیقی میان آثار شاعران بزرگ با توجه به دوران زندگی آنان، مقایسه روان شناسی شخصیت آنان و نیز مضامین گوناگونی که بدان پرداخته اند، می تواند منجر به شناخت بهتر آنان و نیز تبیین میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر شود. در این مقاله کوشیده شده تا با توجه به نکات ذکر شده به مقایسة تطبیقی قصاید سنایی و سعدی پرداخته شود. با توجه به تفاوت های آشکار در دوران زندگی آنها، درون گرا بودن سنایی و برون گر بودن سعدی و فضل تقدم سنایی در قصیده و غزلسرایی بر سعدی، سعدی در بسیاری از غزل ها به آثار سنایی توجه داشته، اما در شیوة قصیده سرایی مشابهتی در آثار آن دو دیده نمی شود.
شورش در شعر امل دنقل و نصرت رحمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی معاصر
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
بازآفرینی اسطوره «عولیس» در شعر معاصر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد چگونگی حضور شخصیّت اسطوره ایِ «عولیس» و شیوه های فراخوانی و به کارگیری آن را از سوی سه شاعر مهمّ معاصر عربی، همچون محمود درویش (1941-2008) محمّد عمران (1962-1983) و یوسف الخال (1917-1987) مورد بررسی و نقد قرار دهد؛ بدین جهت که نامبردگان برای القای مفاهیم مورد نظر خود به مخاطب از این چهره اسطوری بهره ها بردند و کوشیدند با کمک آن، رمزگونه به ترسیم دغدغه های شخصی و غیر شخصی بپردازند. چنین استنباط می شود که این شاعران از اسطورة یاد شده خوانش سیاسی- اجتماعی داشته اند و با الهام گیری از تجربه های سنّتی وی، در پی رسیدن به «پنه لوپة» معاصر خویش، یعنی سرزمین غصب شدة کشورشان هستند. «عولیس» در شعر آنان شخصیّتی میهن خواه و پر دغدغه ای است که از دردی مشترک می نالد و همچون پیش، تلاش و انتظار در دستور کار خود دارد. از سویی دیگر آنان به کمک این اسطوره، سعی داشتند اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی را به چالش بکشانند و در همان حال که کوشیدند با بیان سمبولیک، ادبیّت متن شعری خود را دو چندان کنند.
بینامتنیت و دورباطل: دو مؤلّفه ی پسامدرنیستی در رمان پیکر فرهاد عبّاس معروفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی گمان هر نویسنده با شگرد روایی و دستور زبان خاصّ خود، داستانی با فرم جدید پدید می آورد؛ در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده می کند وگاه نیز با هنجارشکنی، شیوه ی نوینی را در دنیای داستان ایجاد می کند. عبّاس معروفی، با شگرد روایی خاصّ خود و با پیروی از الگوی روایی مدرنی دست به نگارش رمان پیکر فرهاد زده، او برخی از مؤلّفه های پست مدرنیسم را نیز در داستان خود مورد توجّه قرارداده است، به گونه ای که این مؤلّفه ها داستان او را به دنیای رمان های پست مدرن نزدیک می کند. پیکر فرهاد رمانی است که از هر گوشه ی آن صدای متنی به گوش می رسد و در بطن هر ماجرایی شخصیّتی تاریخی به چشم می خورد. نویسنده با چنین تمهیدی، بسیاری از سخنان خود را در میان سطور داستان می گنجاند و آشکارا احساس خود را به شخصیّت های تاریخی داستانش نشان می دهد.او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانه این مؤلّفه را به کار می گیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواه خود نظردارد. فروغ فرخزاد، احمدشاملو، صادق هدایت و بیش از همه آثار نظامی مورد توجّه معروفی قرار می گیرد. اوعلاوه براین دو مؤلّفه، اصل عدم قطعیّت را-که مهمترین ویژگی پسامدرن است- درداستان مبنا قرار می دهد. درواقع اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. هیچ چیزدراین داستان قطعی نیست. همه ی حوادث در فضایی خواب زده و رؤیاگونه می گذرد و راوی داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است.
عشق متنی تجربه عشق در کتاب عشق روی پیاده رو نوشته مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی می کند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. این گونه خوانش، از نوشته های افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیده ای انسانی، فرهنگی و از همه مهم تر «متنی» می داند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفتة ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه می شود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعه داستان های کوتاه عشق روی پیاده رو نوشتة داستان نویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل می کند. برای طرح این موضوع به مسئلة غیاب در عشق می پردازد و اینکه چگونه تجربة عشق در این داستان ها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق به عنوان مفهومی نشانه ای درون نظام نشانه ای ساخته و دارای دلالت می شود و سپس اینکه در نهایت، شخصیت های این داستان های کوتاه چگونه همگی با «روایت های عاشقانه» عاشق می شوند و عشق را می فهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی می دهد. بنابراین، عشق نشانه ای است که همواره درحال ساخته شدن است.
تحلیل نظام بودشی گفتمان: بررسی موردی داستان داش آکل صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا با بهره گیری از رویکرد تحلیلیِ نشانه معنا شناسی ادبیات، به بررسی نحوة حضورکنشگران و نوع بودش آن ها در جریان شکل گیری معنا بپردازیم. در این مطالعه، به بررسی داستان «داش آکل» از صادق هدایت خواهیم پرداخت. این داستان، حول محور شخصیت کانونی داش آکل و کنش های او در محیط پیرامونش شکل می گیرد. درواقع، کنشگر درطول داستان دچار بحران هایی می شود که ناگزیر به ترک وضعیت قبلی یا به عبارت دیگر، نفی آن وضعیت برای رسیدن به موقعیتی جدید می گردد. هدف اصلی از نگارش این مقاله، بررسی روند حضور و حرکت کنشگران اصلی داستان داش آکل براساس نظریة نشانه معنا شناسی بودشی است. در این نظریه، کنشگر به دلیل احساس خلأ در زندگی با خروج از دازاین (این بودگی)، وضعیت موجود را نفی می کند و درنتیجه، این نفی به سوی نوعی وضعیت ایجابی پیش می رود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی کارکرد بودشی نفی و ایجاب در گفتمان داش آکل با هدف تبیین شرایط تولید معنا و عبور از بحران حضور است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه نفی و ایجاب به عنوان دو عنصر مهم گفتمانی در شکل گیری فرایند بودشی گفتمان اثرگذار
تحلیل ساختاری شعر «عقاب» خانلری و «خانة سریویلی» نیما یوشیج براساس نظریه های برمون و گریماس
حوزههای تخصصی:
روایت بستری مناسب برای گزارش ترتیب واقعی رویداد ها ست. در پژوهش حاضر طرح شعر «عقاب» خانلری و «خانة سریویلی» نیما یوشیج به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهندة آنها، از دیدگاه برمون و گریماس بررسی و تحلیل شده اند. علت توجه به این دو شعر روایی، وجود بن مایه های داستانی؛ از قبیل طرح روایی، دیدگاه و توصیف است که تمام این موارد از عناصر تشکیل دهندة داستان هستند و در مورد آنها بحث کرده ایم. بر اساس نظریه های برمون و گریماس، در این دو شعر روایی، ابتدا وضعیت متعادل برقرار است. سپس حادثه رخ می دهد و این وضعیت اولیه دچار روند تغییر می شود و وضعیت نا متعادل شکل می گیرد. و بعد از رسیدن قهرمان به هدفش (یا عدم دست یابی) وضعیت متعادل سامان یافته ای شکل می گیرد. همچنین هر شش عنصر کنشگر در این دو شعر وجود دارند. پس هدف از انتخاب این موضوع، انطباق این نظریات بر شعر روایی است و در نتیجه این دو شعر منطبق با نظریه های این دو ساختار گرا ست.
بررسی تطبیقی محورهای سه گانة بینامتنیت ژنت و بخشهایی از نظریة بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
نخستین داستان سیاسی پس از انقلاب اسلامی: بررسی و تحلیل گفتمان داستان سلول 18 از علی اشرف درویشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نخستین داستان های سیاسی پس از انقلاب اسلامی و به احتمال فراوان نخستین آن، سلول 18 اثر درویشیان است که ویژگی بارز آن، انعکاس خاطره نوشته های مؤلف در طول دوران حبس و مبارزات ایدئولوژیک و مسلحانة شخصیت هاست. علاوه بر این، این داستان نخستین اثر درخور تأمل درویشیان پس از پیروزی انقلاب نیز است و در زمرة نخستین آثار داستانی سیاست گرا پس از انقلاب به شمار می رود. بررسی سطوح مختلف داستان یادشده نشان می دهد این متن باوجود خاطره نگاشت بودن، یکی از داستان های سیاسی موفق است. نگاه فراگیر به این داستان با توجه به گفتمان غالب رادیکال گونة دهه شصت با تأکید بر عنصر شخصیت و درون مایه نشان دهنده تقابل چهار نسل (در شخصیت های داستانی) است. نسل اول محافظه کاران راضی به وضع موجودند که کاملاً سنتی، دیندار و البته بی نام اند و خود را کوچک تر از آن می انگارند که با رژیم حاکم درگیر شوند. نسل دوم محافظه کاران آگاه از فساد قدرت و ایدئولوژی هستند که با وجود نارضایتی، به وضع موجود دلخوش اند. نسل سوم رادیکال های آزادی خواه و ناراضی از وضع موجودند که از بی عدالتی موجود رنج می برند و درصدد تغییرات آرمانی در وضع نامطلوب موجود هستند. اما نسل چهارم فرزندان انقلاب و مبارزه هستند که به وضع موجود آگاهی چندانی ندارند؛ ولی مکان و زمان تولد آن ها به نوعی با مبارزه و انقلاب عجین شده است.
یک حکایت و چهار روایت (مقایسة حکایت پردازی عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد در قصّة ایاز و گوهر شکستن)
حوزههای تخصصی:
بهره گیری از قصه و حکایت برای بیان مفاهیم بلند عرفانی، از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان این سرزمین بوده است. در این میان گاه با حکایت هایی روبه رو می شویم که به دلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایت های مشابه و گاه گوناگونی از آنها ارائه شده است. حکایت ایاز و گوهر شکستن از این دسته حکایت هاست که عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد آن را روایت کرده اند. در این مقاله به مطالعة روایت های گوناگون این حکایت با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد مقایسه ای پرداخته می شود و ساختار روایی این چهار روایت بیان می شود. همچنین شباهت ها و تفاوت های روایت ها از نظر میزان توجه به عناصر داستانی از جمله شخصیت پردازی، صحنه پردازی، گفتگو و درونمایه توضیح داده می شود. این مقایسه نشان می دهد که کنش های داستانی در روایت مولوی بیش از سایر روایت هاست؛ صحنه پردازی، تنها در روایت مولوی دیده می شود؛ عنصر شخصیت پردازی در مثنوی معنوی برجسته تر از سه روایت دیگر است؛ همچنین مولانا و شمس تبریزی با استفاده از گفتگو های متناسب با موقعیت های شخصیت ها، بر نمایشی کردن روایت خود تأکید دارند.
زمان روایی در رمان احتمالاً گم شده ام بر اساس نظریه ژرار ژنت
حوزههای تخصصی:
بسیاری از داستاننویسان معاصر امروز ایران، تحت تأثیر آثار نویسندگان معاصر غرب به نوشتن داستان پرداختهاند. در این میان، نویسندگان زن نیز از سهمی بهسزا برخوردارند. انعکاس روحیات و رنجها و محدودیتهای آنان در مجموعه داستانها و رمانهای خود به خوبی مشاهده میشود. در این پژوهش، نویسنده با رویکرد به مقوله تکنیکهای روایتپردازی ژنت از یک سو و داستان احتمالاً گم شدهام اثر سارا سالار از سویی دیگر، مهمترین تکنیکهای روایتپردازی از نظر ژنت را بررسی و تحلیل خواهد کرد. در این پژوهش، به طور خاص به مقوله زمان در روایت بر اساس نظریه ژرار ژنت، میپردازیم. وی نظریه خود را در باب زمان روایت در سه محور نظم، تداوم و بسامد ارائه میدهد. از آنجا که زمان روایت یکی از مؤلفههای بارز در داستان احتمالاً گم شدهام است، در ادامه به تطبیق این شگرد روایی، در گزارههای داستان یاد شده میپردازیم. همچنین نشان می دهیم که عامل زمانپریشی، آن هم از نوع گذشتهنگری، در این داستان دارای بیشترین کاربرد است که باعث کند شدن زمان روایت نیز شده است.
الگوی دیدگاه روایی سیمپسون در یک نگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیمپسون از افرادی است که در حوزة سبک شناسی و زبان شناسی انتقادی به فعالیت پرداخته است. یکی از مباحثی که او به گونه ای دقیق و روشمند آن را بررسی کرده، «دیدگاه روایی» است. از نظر او، دیدگاه روایی به معنای میزان دخالت راوی در عمل روایت کردن است و از سه بخش جزئی تر: دیدگاه مکانی، دیدگاه زمانی و دیدگاه روانشناختی تشکیل می شود. زمینه ساز پیوند این سه نوع جزئی، عناصر وجهی به کار گرفته شده در متن توسط نویسنده- راوی روایت است. در ادامه، سیمپسون با طرح دیدگاه های روایی چهارگانة ژنت و همچنین دیدگاه های چهارگانة روایی آسپنسکی- فالر و با بررسی دقیقتر عنصر وجهیت در متن، الگوی دیدگاههای روایی نه گانة خود را ارائه می کند. همچنین، از نظر سیمپسون، با بررسی سه دیدگاه مکانی، زمانی و روانشناختی به کار گرفته شده در متن روایت، می توان به تحلیلی از نوع دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده نیز رسید.
نقدی بر مقالة «محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه که در شماره یازدهم و دوازدهم فصلنامه نقد ادبی منتشر شده است، نکته هایی به اشتباه درباره کتاب طبقه بندی قصه های ایرانی نوشته آقای اولریش مارزلف آمده است. در این نقد تلاش شده که محققان و قصه شناسان به تفاوت دسته بندی های رایج قصه توجه کنند. چنانکه دو نوع اصلی برای طبقه بندی قصه ها در جهان وجود دارد، یکی بر اساس موضوع و درونمایه های قصه ها که بر مبنای فهرست موضوعی معروف آرنه- تامسون صورت می گیرد و دیگر بر اساس روشهای ساختارگرایانه و فرمالیستی که معروفترین آنها روش ولادیمیر پراپ در طبقه بندی قصه های پریان روسی است و به ریخت شناسی موسوم است. در این مقاله به اشتباه گفته شده که مارزلف در تنظیم و طبقه بندی قصه های ایرانی از روش و الگوهای ریخت شناسانه پراپ استفاده کرده است در صورتی که مارزلف کتاب خویش را بر مبنای دسته بندی موضوعی آرنه- تامسون تالیف نموده است.