فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
107 - 128
حوزههای تخصصی:
موریتانی کشوری وسیع بافرهنگی ریشه دار در شمال غربی قاره که زبان رسمی آن، عربی است. این زبان، اساس فرهنگ و ادبیات موریتانی را تشکیل می دهد. تاریخ معاصر کشور موریتانی عرصه مبارزه مستمر مردم این سرزمین با استعمار و تلاش های آزادی خواهانه آن هاست. سال ها سلطه استعمار غربی بر این کشور، ضربه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی متعددی بر پیکر آن وارد ساخته، اما از سوی دیگر همین استعمار موجبات ظهور جنبش های ادبی، اجتماعی و سیاسی فراوانی را فراهم ساخته که هدف اصلی خود را رهایی این سرزمین از قبضه استعمار به شمار می آورد. ارباب این جنبش ها از وسایل گوناگونی برای رسیدن به اهداف خود بهره جسته اند که در صدر آن ها می توان به شعر و ادبیات اشاره نمود. شعر عربی در موریتانی پا به پای مبارزات و تحولات ایستادگی نموده و درگذر زمان با تکامل هر چه بیشتر خود، منادی آزادی و مطالبه گر حقوق مردم این کشور بوده است. شعر موریتانی با در نظر گرفتن شرایط موجود در کشور سه مرحله را پشت سرنهاده که هر یک از این مراحل ویژگی ها، اهداف و پیشگامان خود را دارد. شاعران پایداری موریتانی در مبارزات ادبی خود برخی از جنبه ها را بیش از موارد دیگر مدنظر داشته اند که از آن ها تحت عنوان مؤلفه های پایداری یاد می شود. این پژوهش که از نوع کیفی است، به روش توصیفی، تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای نوشته شده و سعی شده باهدف معرفی ادبیات موریتانی، بیان اصول و انواع آن، برترین مؤلفه های پایداری منطبق با سه مرحله فوق به همراه برخی نمونه های شعری مربوط به هر دوره شرح و توضیح داده شود.درنهایت دریافته است که شعر عربی موریتانی بخشی جدایی ناپذیر از ادبیات عربی است و از مهم ترین ابزارهای مبارزاتی، انتقادی، اصلاح جامعه و سیاست برشمرده می شود.
السرد الکولاجیّ وخصائصه فی روایه "إسکندریتی" لإدوار الخراط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الروایه العربیه الجدیده استعارت من الفنون الأخری عده من التقنیات، منها تقنیه الکولاج التی سیتم استخدامها فی الروایه بصعوبه، للافتراقات البنیویه التی توجد بین الأسلوب الروائی و هذا الفن التشکیلی. وقد تم توظیف هذه التقنیه فی الروایه العربیه حتی أدّی إلی بناء السردیه الجدیده. ففی السرد الکولاجی یقوم الروائی عبر سیطره الوصف بالتقلیل من حده الحدث وهیمنته، أو اخفاء الشخصیه أو حذفها رامیاً إلى جعل المکان بطلاً لروایته أو وسیله لانعکاس هواجسه وانفعالاته؛ ما یؤدی إلى جعل الروایه تتشکل من الصور المتشظیه البصَریه، وتنتهی إلی تکوین السرد الکولاجی الخلّاب والمتقطع الذی یفوح بالرائحه التمثیلیه الجدیده التی تنخرط فی التجریب الروائی بعیده عن جذور الروایه التقلیدیه. هذه الدراسه تتوخی دراسه هذه التقنیه السردیه فی روایه "إسکندریتی" لإدوار الخراط، ومعرفه النسَق والأسلوب السائد فی الروایه العربیه الجدیده عامه. وقد توصلت الدراسه إلى أن الخراط، خلق روایه إبداعیه یهیمن علیها الوصف بدل السرد، والوصف فیها من نوع الأوصاف الکولاجیه المتنوعه المتشظیه والبطل فیها المکان بدل أن یکون شخصیه من الشخصیات الإنسانیه. کما أدّی اختیار هذا الأسلوب السردی فی الروایه إلی هیمنه الذات ومشاعرها الإنسانیه والغنائیه وتحطیم الزمن وعدم توظیفه.
انسجام پیوندی " وجلوه های زیبایی آن در مقامه ساویّه "حریری" براساس نظریه هالیدی و رقیه حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هالیدی و رقیه حسن» در سال 1976 نظریه انسجام متنی را مطرح کردند. آن ها انسجام را یک مفهوم معنایی می دانند که از طریق نشانه های انسجامی (عناصر دستوری، واژگانی و پیوندی) میان اجزاء متن، ارتباط معنایی ایجاد می کند و ادات پیوندی یا ربط به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای انسجامی که عبارت است از: «وجود ارتباط معنایی و منطقی بین جمله های یک متن»، نقشی به مراتب مهم تر از عناصر واژگانی و دستوری دارد؛ چون این ارتباط بر پایه منطق استوار است و خواننده باید رابطه منطقی بین مطالب را تحلیل نماید تا پیوستگی معنایی و ارتباط بین جملات را دریافت کند. مقامات یکی از فنون نثر داستانی به شمار می آید که عده ای ازجمله زکی مبارک معتقدند، مقامات به خاطر هنرنمایی ادبی نویسنده از انسجام لازم برخوردار نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با روش توصیفی_تحلیلی یکی از عوامل انسجامی یعنی، انسجام پیوندی با زیر شاخه های اضافی، سببی، تقابلی و زمانی مورد بررسی قرار گیرد و تعیین نماید کدام یک از این زیرشاخه ها بیشترین بسامد را در مقامات حریری دارد. علاوه بر آن، تسلط نویسنده در بهره گیری از توانایی های زبان و ایجاد نثری آهنگین چه تأثیری در زیبایی انسجام پیوندی متن گذاشته است؟ ازجمله نتایج مهم تحقیق این است که بسامد بالای ارتباط پیوندی به ویژه اضافی و سببی در سراسر داستان مشهود است و رابطه زمانی بعد از رابطه اضافی مانند زنجیره ای، رویدادهای داستان را که اشاره به مرگ و جدایی دارد به هم متصل می کند، کارکرد ادوات پیوندی، علاوه بر جنبه زیباشناختی، انسجام بخشی معنایی در مقامه است.
بررسی تقابل هجاء سیاسى فاحش با اخلاقِ دینى در دالیّه سید حیدر حلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز موضوع چالش برانگیز تقابل هجاء و به ویژه هجاء سیاسى فاحش با ارزش های دینى و اخلاقى، مورد توجه فقها از یک سو، و از سوى دیگر مورد توجه شاعران پایبند به اصول اخلاقی و دینی بوده است. بر این اساس گمان نمی رفت که این گونه از هجاء که معمولاً همراه دشنام گویی و مبالغه در بیان زشتی ها است به شعر شاعرانی که خود را پیرو اهل بیت علیهم السلام می دانند راه پیدا کند. ولی برخلاف این پندار در شعر سیاسی شیعی قصیده های متعددی یافت می شود که آشکارا این گونه از هجاء در آنها به کار گرفته شده است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش وصفی - تحلیلی و با تمرکز بر قصیده دالیّه سید حیدر حلی (1246 – 1304ه) که ازجمله حولیات حسینیّه مشهور او به شمار می آید به بررسی و نقد آنچه که ممکن است استفاده ازاین گونه از هجاء را در نظر شاعر جایز جلوه داده باشد بپردازد. در این راستا پس از بررسی اصل جواز استفاده از هجاء بر اساس معیارهاى اسلامى، اِشکال وارد بر هجاء در این قصیده و توجیهات محتمل براى آن مورد تحلیل و بررسى قرار می گیرد. نتیجه این پژوهش گویای آن است که اگرچه با تمسک به برخی از اسلوب های توصیفی قرآن کریم در کنار تمسک به برخی از اسلوب های بلاغی می توان راه گریزی برای توجیه به کارگیری این گونه از هجاء ارائه کرد، ولی با توجه به دوراز ذهن بودن این توجیهات نزد مخاطبان عام تمسّک به آنها خالی از تکلّف نخواهد بود، به همین دلیل اگرچه شاعر در این قصیده آشکارا هجاء سیاسى فاحش را به کار گرفته است اما در دیگر سال سروده های حسینی اش سعی کرده از آن دوری گزیند و به جای آن شیوه های دیگری از هجاء را به کار گیرد.
مؤشرات منهج السید مرتضى العسکری فی إثبات عدم تحریف القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
83-112
حوزههای تخصصی:
هدفت هذه الدراسه إلى تحلیل محتوى کتاب "القرآن الکریم وروایات المدرستین" (ثلاثه أجزاء) بالمنهج الوصفی _ التحلیلی لاستخراج الخصائص المنهجیه للعلامه العسکری لإثبات عدم تحریف القرآن ومقترحاته لاستخدامها للرد على الشبهات الأخرى. بناءً على نتائج البحث، وبغض النظر عن المؤشرات العامه لمنهج بحث العسکری فی الرد على الشبهات، بما فی ذلک "تحدید الشبهات الرئیسه"، و "استخدام المصادر ذات الصله جنباً إلى جنب مع المصادر الرئیسه قید المناقشه" و "فحص تطور الروایات للتعبیر عن ضعف الإسناد والنص "، یمکن ذکر العوامل الثلاثه "الاستخدام السلیم لنظریه الوحی البیانی"و" تطور معنى المصطلحات الإسلامیه "و" دراسه الظروف الاجتماعیه والتاریخیه فی وقت الأحداث "على أنها ابتکاراته رداً على هذه الشبهات. وتمییز منهجه عن أعمال العلماء بعده نقاط: 1. من خلال التعرف على الشبهات المتوازیه وتجنب التعامل مع الشبهات الهامشیه أو المتکرره أو المتداخله، فإنه لم یکن منفعلاً تجاه الخصم للانخراط فی الانتباه إلى الشبهات المتعدده. 2. جمع أقوى أسباب الشبهات (وإن کان من مصادر مختلفه) حتى تکون الردود شامله وحاسمه. 3. بالنظر إلى مبدأ تغییر التصورات للقضایا والموضوعات فی مجرى التاریخ وربط النظام البیئی التاریخی للأحداث، فقد زاد من نطاق وعمق تحلیله.
زمن الخطاب الروائی بین البنیه والدلاله فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن محورا أساسیا فی تشکیل الخطاب الروائی، باعتباره من الفنون الزمنیه، حتى یتحدد ویتبلور شکل البنیه الروائیه معتمدا على شکل البنیه الزمنیه لها ویؤثر فی توصیل دلالاته؛ ولهذا، یحاول هذا البحث دراسته لتبیین هذا التأثیر والتلازم بین البنیه الزمنیه والدلالیه للروایه، مما یؤدی إلى فهم أعمق للنص الروائی. ولم یعد الزمن فی الروایه العالمیه الحدیثه عامه، والروایه العربیه الحدیثه بصوره خاصه، قائما على التسلسل التعاقبی کالروایه الکلاسیکیه، بل اتجهت الروایه إلى انحراف السیر الزمنی. فبناء الحدث الروائی لا یخضع لمنطق السببیه؛ لذا نرى تحولات الزمن فی أعمال الروائیین الجدد. والروائی السوری، حیدر حیدر، من هؤلاء الروائیین الذین وظفوا الزمن بنائیا لتکسیر وخرق الزمن الخطی التتابعی، والمفارقه بین زمن الحکایه والخطاب لغایاته الدلالیه؛ وهو ما یتحرى هذا البحث دراسته. یعتمد هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی، مستفیدا من آراء جیرار جنیت لدراسه الزمن الروائی فی روایه الزمن الموحش لحیدر حیدر. والدراسه تحاول أن تکشف عن بنیه توظیف الزمن الروائی وخصوصیته ودلالاته أیضا. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه أن بناء الزمن فی هذه الروایه هو من النوع الدائری، مما خدم دلالاتها الجدلیه وفکرتها؛ وهو صراع الحداثه والتراث، حیث إن الزمن الدائری هو أحد أنواع الزمن التداخلی الجدلی، کما عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصه بسبب الاسترجاع والاستباق سبّب حدوث مفارقات زمنیه، خاصه عبر تقنیه الاسترجاع؛ لأن الروایه سیره ذاتیه لبطلها الشبلی عبد اللّٰه، وتطرح إشکالیه صراع الحداثه والتراث، موظفه لذلک تقنیات زمنیه مختلفه، منها ما خلخل الزمن الروائی وسرعه، مثل: الخلاصه والحذف، ومنها ما أبطأه، مثل: الوقفه والمشهد؛ فنوّعت على مستوى البناء من إیقاعه وکسرت رتابه النص؛ وعلى مستوى الدلاله، نهضت بدلالاته السوسیوسیکولوجیه.
بازخوانی رمزگان شناختی اشعار محمد عفیفی مطر بر اساس سیاق سخن و طبقه بندی آن بر پایه نظریه دنیل چندلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
40 - 62
حوزههای تخصصی:
رمزگان یا صورت تأویل شده رمز بر اساس سیاق سخن و چیدمان طولی و عرضی اجزای آن، یکی از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین طرق رسیدن به لایه های نهان هر سروده یا نوشتار ادبی و کشف وجوه نامحسوس آن به شمار می آید که شاعر یا نویسنده در آن از رمز به گستره مشهودی بهره برداری کرده باشد. نوشتار حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی پس از ارائه تعریفی جامع از مفهوم رمز، با تکیه بر نظریه دنیل چندلر مبنی بر آفریده شدن رمزگان تازه از بطن رمز ادبی مستعمل و امکان طبقه بندی آن در زیر مجموعه های گوناگون مانند اجتماعی، سیاسی و یا حتی تفسیری و زبانی به بازخوانی شعر محمد عفیفی مطر می پردازد. این بازخوانی به بررسی سیاقی سروده وی یعنی تبیین تأثیرپذیری هر رمز از واژگان و تعابیر هر عبارت و میزان این اثربخشی در آفرینش معانی تازه و بدیع اهتمام دارد. این پژوهش قصد دارد تا نوآوری محمد عفیفی مطر در سرودن اشعار عمیق و لایه بندی شده با به کارگیری رموز مستعمل ادبی و خلق رمزگان تازه به واسطه آن ها را شرح داده و حاصل را به یاری نظریه دنیل چندلر طبقه بندی نماید. شاعر همواره در تلاش بوده است تا از رمز تنها بهره برداری ادبی نکرده بلکه با استفاده از آن سعی داشته تا گاهی در لباس یک مصلح اجتماعی و گاه در کسوت یک ناقد سیاسی به اصلاح جامعه و نقد وضع سیاسی مواجه با خود بپردازد؛ وی در این امر تنها به شرح نقطه ضعف موجود اکتفا نکرده و به طرح راه حلی مطلوب از نظر خود نیز پرداخته است.
تحلیل تطبیقی زبان زنانه در شعر معاصر عُمان و ایران ( با تکیه براشعار سعیده بنت خاطرالفارسی و طاهره صفارزاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
76 - 96
حوزههای تخصصی:
زنان شاعر در سال های اخیر، با شناسایی هویت زنانه ی خویش، توانسته اند با جریان سازی در حوزه ی زبان و اندیشه، پایه گذار تحولات نوظهور ادبی باشند و با کاربست زبان زنانه و شگردهای خلّاقانه در آفرینش آثار هنری خویش، احساسات، تفکرات، دغدغه های شخصی و اجتماعی یک زن امروز را ترسیم کنند و هم گام با مردان در حوزه های مختلف ادبی چون: شعر، نثر، رمان و ... به فعالیت بپردازند و ادبیات را از سیطره ی زبان و سخن مردانه برهانند و موجب دگردیسی این سنّت دیرینه ی مردانه شوند. دوران معاصر ایران و عُمان شاعرانی نام آشنا و بلندآوازه دارد که هریک به سهم خود نقش بسزایی در شکل دهی ادبیات زنانه، ایفا کرده اند. سعیده بنت خاطر الفارسی؛ پیشگام شعر زنانه ی عُمانی است که پرداختن به زن و هویت او در اشعارش موج می زند؛ از سوی دیگر طاهره صفارزاده از زنان شاعر ایرانی ا ست که نقش بسزایی در ادبیات انقلاب اسلامی داشته است. در پژوهش حاضر، با استفاده از نمونه های شعری و نمودار، زبان زنانه در شعر دو شاعر به شیوه ای تطبیقی، در دو سطح واژگانی ( واژگان- ترکیبات- فعل و عبارت های فعلی) و نحوی ( جملات پرسشی- تعجبی- تأکیدی) تحلیل می شود. تفاوت ها و شباهت های زبان زنانه در دو فرهنگ متفاوت آشکار می گردد، مثلاً بنت خاطر برای پررنگ کردن بُعد رمانتیک شعرش از واژگان زنانه برای بیان مضامین حسی-عاطفی کمک می گیرد درحالی که زبان زنانه در شعر صفارزاده به عنوان ابزاری برای انتقال پیام و اندیشه است. همچنین هر دو شاعر از زبان زنانه برای بیان مقاصد اجتماعی مانند: فمینیسم و دفاع از حقوق زنان، وطن دوستی، طبیعت گرایی و ... بهره گرفته اند.
تحلیل رمان " وطن من زجاج" یاسمینه صالح بر اساس رویکرد گفتمان انتقادی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی انتخابی تئو ون لیوون، رویکردی جامعه شناختی- معنایی است که به طور خاص برای تحلیل نحوه بازنمایی کنشگران اجتماعی طراحی شده و استراتژی های زبانی متن را با تنوع زیاد بررسی می کند. ون لیوون با ارائه فهرستی از شیوه-های بازنمایی کنشگران اجتماعی و تعریف و تبیین هریک از آنها، استدلال می کند که مطالعه مؤلفه های جامعه شناختی - معنایی گفتمان، نسبت به بررسی مؤلفه های زبان شناختی محض، شناختی عمیق تر و جامع تر از متن ایجاد می کند. الگوی او با عنوان بازنمایی کنشگران اجتماعی، الگوی مناسبی در تحلیل گفتمان انتقادی به شمار می رود که با کاربست آن می توان به لایه-های معنایی زیرین متن دست یافت. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی درصدد است رمان وطن من زجاج اثر یاسمینه صالح، نویسنده معاصر الجزایری را با استفاده از رهیافت حذف و اظهار ون لیوون تحلیل کند، میزان بسامد و دلیل کاربست هریک از این مؤلفه ها را مشخص نموده و پرده از زوایای ناگفته متن بردارد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بسامد مؤلفه اظهار بیش تر از مؤلفه حذف است و این نشانگر تمایل نویسنده به گفتار روشن و بی پرده در بیان حقایق است. درباره بازنمایی جنسیت نیز می توان گفت که در این رمان مردان نقش چشم گیرتری نسبت به زنان ایفا می کنند و این می تواند بیانگر کمرنگ سازی و به حاشیه راندن زنان در کشور الجزائر باشد.
موقوفات نساء مشهد فی العهد البهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
337-371
حوزههای تخصصی:
لطالما کانت النساء، بصفتهن جزءاً مهماً من المجتمع، ناشطات فی مختلف جوانب الحیاه الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه والثقافیه. ولم یحظ مجال الوقف، باعتباره أحد مشاهد مساهمه المرأه، باهتمام کبیر. فی مشهد، استمرت فتره الوقف، کما فی الفترات السابقه، وترکت النساء أیضاً الأوقاف فی هذه الفتره. یرکز الموضوع الرئیس فی هذا المقال على حقیقه أنه بسبب تنوع دوافع الوقف بین النساء فی مشهد، والتی کانت تتمحور فی الغالب حول المحور الدینی، فکیف یمکن اقتفاء آثار الوعی الاجتماعی والثقافی والسیاسی لهؤلاء النساء والمتأثره بحاجاتهن فی المجتمع والأحداث الناجمه عن التغیرات فی الزمن، وکیف یمکن تتبعها فی وقف ممتلکاتهن وأموالهن. تسعى هذه الدراسه إلى الإجابه عن هذا السؤال الرئیس: ما هی أهمّ دوافع نساء مشهد واتجاهاتهن فی وقف أموالهم خلال هذه الفتره، على أساس استخدام وثائق الوقف لنساء مشهد فی إداره الأوقاف والشؤون الخیریه فی محافظه خراسان الرضویه؟ تقوم هذه الدراسه على المنهج الوصفی _ التحلیلی، مع تحدید استخدامات أوقاف النساء، لدراستها وتحلیلها. تؤکد نتیجه هذه الدراسه على أنه بالإضافه إلى استمرار سنه الوقف ذات الاستخدامات الدینیه، وبسبب هیمنه السیاسات العلمانیه لرضاشاه، فقد انخفضت أوقاف النساء، بحیث أنه خلال السنوات 1932 إلى 1944م، لم تکن هناک حاله واحده للوقف النسائی.
نماد های مقاومت در شعر محمّد حلمی الرّیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات مقاومت، پژواک صدای آزادی خواهانی است که در پی رهایی از چنگال متجاوزان هستند. حضور اشغالگرانه اسرائیل در فلسطین، نقش بسزایی در بروز این نوع از ادبیّات داشت و شعر را تجلّی گاه فریاد انسان های متعهد قرار داد؛ از این رو، شاعران، مقاومت را به عنوان جان مایه اشعار خویش بکار برده اند. محمّد حلمی الریشه (1958)، شاعر نامدار فلسطینی، یکی از شاعران متعهدی است که فریاد اعتراضش را در شعر منعکس نموده است. وی در شعر خویش بر آنان که مهر سکوت بر لب دارند، می تازد و سر آن دارد با به جوش آوردن احساسات ناسیونالیستی مردم، آن ها را به براندازی سایه شوم اشغالگران ترغیب نماید. پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، به واکاوی نماد های مقاومت شاعر پرداخته و مهم ترین نوع نماد های مقاومت در شعر وی را باز گو نماید. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که شاعر طنین ندای ظلم ستیزی خویش را با وام گیری نماد ها -غالباً در پرتو نماد های ساختمند و خرده نماد- به مخاطب القاء نموده است و این امر حاصل شد که خرده نماد هایی که شاعر در پرتو نماد طبیعت بکار برده از بسامد بیشتری برخوردار بوده است؛ دیگر این که شاعر در کاربست بعضی از نماد ها مانند دادن بار معنایی منفی به سیب و ابر، اقدام به قاعده شکنی نموده و تعبیر واژگونی از نماد ها را خلق کرده است.
ثنائیّه المودّه والکراهیه فی العلاقات بین الأدیان دراسه قرآنیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
287-309
حوزههای تخصصی:
تذهب بعض التیارات الفکریّه والفقهیّه فی العالم الإسلامی خاصّه السلفیّه إلى الإیمان بمبدأ الکراهیه بین الأدیان، بوصفه من وجهه نظرهم الأساس الذی تقوم علیه الشریعه الإسلامیّه، مدّعین أنّ الأصل فی التعامل مع الآخر الدینی هو إضمار الکراهیه له بوصفها مظهراً من مظاهر الغلظه والشدّه ونفی الموالاه. وقد حاول هذا البحث أن یدرس هذه القضیّه من زاویه قرآنیّه، لیتوصّل إلى أنّ فکره الکراهیه لا وجود لها فی النصّ القرآنی إلا تجاه المعتدین على الأمّه المسلمه والإنسان، لا مطلق المختلف معهم فی الرأی والعقیده والدین والمذهب، وأنّ النصّ القرآنی یرکّز على مبدأ المفاصله لحفظ الهویّه، ولیس على مبدأ الکراهیه.
تعامل المتلقّی فی التحلیل الفینومینولوجی للخطاب الشعری نماذج من أشعار الرومی وابن الفارض وحافظ الشیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
171 - 182
حوزههای تخصصی:
یقع تعامل المتلقّی ضمن نظریه تحلیل الخطاب ویقوم على التعامل السیمیولوجی والفینومینولوجیا. القصد من التعامل هو العلاقه الجدلیه بین المتلقّی والخطاب وفقَ تفکیر خاصّ تقدّمه هذه الرؤیه. فللمتلقّی دورٌ فاعلٌ، حیثُ یقوم بإنتاج الدلاله؛ وبهذا یتّسع المعنى ویبتعد القارئ من سلطه المؤلف. تستهدف هذه الدراسه تحلیل فاعلیه النظریه التعاملیه فی التذوّق الجمالی وتحلیل الوظیفه الثقافیه فی نماذج من أشعار جلال الدین الرومی وابن الفارض وحافظ الشیرازی. بهذا، تتّضح علاقات جدیده بین الدوالّ بالتعامل والتفضیل الجمالی کما تتّضح أیضاً معانٍ غیر ثابته متحوّله. ونظراً إلى تحلیل الأشعار التی اخترناها طوال الدراسه، نستنتج أنّ هذه الرؤیه تؤدّی إلى تحویل التذوّق الجمالی من خلال توسیع الوظیفه الثقافیه للشعر، وبهذا کلّه تتکوّن تجارب جمالیه غیر معهوده، حیث ینتقل المخاطب بدوره المنفعل من البلاغه القدیمه إلى المتلقّی ودوره الفاعل فی مجال البلاغه الجدیده. وهذا الموقف یرشدنا إلى نظره فی الوجود والوجودیه فی الشعر الصوفی العربی والفارسی.
واکاوی هنجارگریزی نوشتاری و دلالت های آن در شعر سعدی یوسف بر اساس الگوی زبان شناختی جفری لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خروج از هنجار رایج نوشتار یکی از گونه های هنجارگریزی است. هنجارگریزی نوشتاری که در تقسیم بندی لیچ یکی از هشت گونه هنجارگریزی محسوب می شود، هنگامی مورد استفاده شاعر قرار می گیرد که کلمات به تنهایی بار معنایی کافی برای انتقال پیام را نداشته باشند؛ ضمن این که این فرصت را به خواننده می دهد تا در تعامل با متن، برداشت آزادی داشته باشد. سعدی یوسف از شاعرانی است که هنجارگریزی نوشتاری در شعر او جایگاه برجسته ای را به خود اختصاص داده است؛ به گونه ای که می توان استفاده از هنجارگریزی نوشتاری را ویژگی سبکی او به شمار آورد. در پژوهش پیش رو سعی بر آن است تا با شیوه توصیفی- تحلیلی و با استناد به شواهدی که نشان دهنده آشنایی زدایی نوشتاری است، ابتدا نمونه های این نوع هنجارگریزی درشعر این شاعر عراقی مشخص شده و سپس توضیح داده شود که هنجارگریزی مورد بحث، در شعر او تا چه اندازه رویش طبیعی و بی تکلّف داشته است. در نهایت یافته های پژوهش نشان می دهد که مهم ترین مصادیق هنجارگریزی نوشتاری در شعر سعدی یوسف عبارتند از: جدا نویسی حروف واژه ها و استفاده از جای خالی، نوشتن پلکانی و عمودی سطرهای شعری، استفاده از اشکال هندسی و شکل تصویری اعداد، تکرارکلمات و ایجاد هماهنگی بین مفهوم واژه و شکل نوشتاری آن و تغییر اندازه قلم و به کارگیری واژه هایی از زبان انگلیسی. هدف ازکاربست این نشانه های دیداری، جلب توجه خواننده و تأثیر گذارتر کردن کلام شعری در حوزه عاطفه و برجسته تر کردن عینیّت معنا و همچنین تکامل پیام شعری است.
استراتیجیه أحمد السعداوی فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" على ضوء منهج فیرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ تحلیل الخطاب النقدی یعدّ من النظریات المتقدّمه فی دراسه الخطاب. إنّ النظریه تتعامل مع اللغه، وتساعد من خلال النصّ و الکلام علی خلق السلطه الإجتماعیّه و السیاسیّه. و کان نورمان فیرکلاف أوّل من طوّرَ الدراسه فی تحلیل الخطاب النقدی. أحمد السعداوی الروائی العراقی (1973-حتّی الآن) کتب روایه "فرانکشتاین فی بغداد" وحاز علی جائزه البوکر العربیه. هادی العتاک (بائع عادیات فی أحد أحیاء وسط بغداد)، کان یقوم بجمع بقایا جثث ضحایا التفجیرات الإرهابیه خلال شتاء 2005م؛ لیقوم بلصق هذه الأجزاء فینتج کائناً بشریاً غریباً، سرعان ما ینهض لیقوم بعملیه ثأر وانتقام واسعه من المجرمین الذین قتلوا أجزاءه التی یتکوّن منها. مصائر شخصیات متداخله خلال المطارده المثیره فی بغداد وأحیائها. یدور البحث فی ثلاث مستویات: الأوّل «مستوی الوصف» الذی یعالج نسج الخارجی للنصّ، والثانی «مستوی الشرح» الذی یبحث عن الإیدئولوجیا الموجود فی نصّ الروایه، الثالث «مستوی التفسیر» و هو دراسه عن النسج الداخلی للنصّ و تُعدّ الفکره و العاطفه مغزی هذا النصّ. نقدر أن نلخّص نتائج البحث فیما یلی: الوصف فی بنیه نصّ الروایه یرکّز علی عنصر التکرار، و التناص «روایه أخری بین هذه الروایه»، وکذلک من جهه تشبیه العبارات التی تتمیّز الروایه عن سائرها. وکذلک مستوی الشرح ینحصر فی إیدئولوجیا التی تدور أحداث الروایه فی إحدی أحیاء بغداد القدیمه، بحیّ البتاون، المعروف بإختلاط سکانه من جنسیات مختلفه وطوائف ومذاهب متجانسه. ومن جهه التفسیر تلعب العاطفه فی هذه الروایه دوراً إیجابیاً؛ حیث تحدث الوقائع المشمئزه من إنفجار أو سائر الحملات الإرهابیه. والمنهج الذی اعتمدناه فی البحث، هو الوصفی التحلیلی الذی یعالج روایه "فرانکشتاین فی بغداد" علی ضوء رؤیه نورمان فیرکلاف.
بارقه های بیداری اسلامی در چکامه های یحیی سماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیداری اسلامی جریان نیرومندی است که به منظور احیای ارزش های اسلامی و رهایی از زنجیر استبداد و استعمار ایجاد شده و به تدریج دامنه آن تمام ملت های اسلامی، به ویژه عراق، را دربر گرفته است. مردم عراق در دهه های اخیر شاهد حوادث تلخی بوده اند؛ زیرا آنان هنوز از چنگال استبداد صدام رهایی نیافته بودند که گرفتار استعمار خارجی شدند. پس از سقوط صدام در سال 2003، جنبش های مردمی ضد فقر، ناامنی، خفقان سیاسی و اجتماعی پدید آمد. در این میان، شاعران عراقی با سلاح قلم و شعر خود وارد میدان مبارزه شدند و لایه های خفته جامعه را بیدار کردند. از طلایه داران این شعرا، یحیی سماوی، چکامه سرای ادب مقاومت معاصر عراق، است. وی همواره تلاش کرده است تا پرده از چهره واقعی استعمارگران بردارد و اهداف پلید آنان را، ازجمله تاراج نفت، دین ستیزی و ایجاد تفرقه، که در پس شعارهای بشردوستانه پنهان ساخته اند، برای مخاطب آشکار کند. سماوی درواقع بارقه های بیداری را با زبان شعری خود بر خرابه های انحطاط داخلی برافروخته و با طنین سروده های ضد استبدادی و ضد استکباری دنیا را پر کرده است. وی در ترسیم چهره اشغالگران از نمادهایی گوناگون، مانند ابرهه عصر (نماد آمریکای اشغالگر) و گرگ (نماد درنده خویی بیگانگان)، بهره برده است. نگارندگان این مقاله تلاش کرده اند تا با شیوه تحلیل محتوا، مضامین فوق را در سروده های یحیی سماوی بررسی کنند.
دلاله التکرار و أنماطه فی شعر محمد إبراهیم أبی سنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۵ (پیاپی ۷۳)
137-178 صفحه
حوزههای تخصصی:
لا شک فی أن التکرار من الوسایل اللغویه التی تؤدی فی الشعر دوراً تعبیریاً واضحاً وفاعلاً، فتکرار لفظ أو حرف أو عباره أو مقطع شعری ما یوحی بشکل مبدیی بسیطره هذا العنصر المکرر وإلحاحه علی فکر الشاعر أو شعوره أو لاشعوره المتجذر فی رؤیاه الشعریه. ینظرون المحدثون إلیه ویتعاملون معه وفق رؤیه أخری جدیده تبتعد فی کثیر من الأحیان عن الجانب العقلی الذی استند إلیه القدماء فی هذه الظاهره، وتتأثر مما تملیه ظروف العصر وما ولد فیه من تیارات أدبیه لم تکن قدیماً، ویضاف إلی هذا تغیر شکل القصیده العربیه حیث مثلت جزءاً لا یمکن إنکاره فی هیکل القصیده عموماً والذی یقوم علیها موضوعها. یهدف هذا المقال إلی تبیین دلاله التکرار وتحلیل أنماطها المتنوعه فی شعر الشاعر المصری المعاصر محمد إبراهیم أبی سنه، حیث تتجلی فی التکرار الاستهلالی والختامی والتراکمی والدایری والشعایری والمقطعی والصرفی وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی ومن أبرز النتایج التی توصل إلیها المقال هو أن التکرار یحتل مکانه بارزه فی شعر أبی سنه وهو من أبرز الأدوات التی استخدمها الشاعر للإدلاء بدلوه فی التعبیر عن معاناه الشعب المصری وأبناء الوطن العربی والتعبیر عن الهموم التی اعترت شعبه ثم الحث علی النضال والکفاح فی سبیل الوطن والحریه والکرامه الإنسانیه. فأجاد الشاعر فی توظیف التکرار لبیان أغراضه ومقاصده فی مجموعاته الشعریه.
روایت شناسی داستان کوتاه «ید فی القبر» غسان کنفانی بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریه ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریه های جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری می رساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار داده اند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجسته ترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریه او از کامل ترین و مؤثرترین نظریه های روایت شناسی به شمار می آید. هدف نگارندگان این است که با رویکردی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر نقد روایت شناختی، مؤلفه های زمان، وجه یا حال و هوا و لحن نظریه ژنت را در داستان کوتاه «یدٌ فی القبر» از مجموعه «القمیص المسروق» اثر غسان کنفانی را مورد واکاوی قرار دهند و توان داستان پردازی این نویسنده و همچنین میزان نظام مند بودن اثر داستانی او را بسنجند. این بررسی نشان می دهد که نظریه ژنت الگویی فراگیر و کاربردی برای بررسی روایت است و از سوی دیگر استعداد کنفانی را در به کارگیری عناصر داستانی و شگردهایی مناسب با درون مایه این داستان و ارائه اثری منسجم، جذاب و پرهیجان هویدا می سازد. استفاده ازتکنیک های زمانی، راوی اول شخص، بهره گیری از شیوه گفتگو، وصف پردازی های زیبا و... این ادعا را اثبات می کند.
توظیف الأمثال العامیّه فی تفسیر الشعراوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
207-234
حوزههای تخصصی:
"تفسیر الشعراوی" للشیخ «محمّد متولی الشعراوی» من جمله التفاسیر التی یُمکن اعتبارها حلقه اتصال بین المنهج التقلیدی فی التفسیر والمنهج الحدیث التی تطرق إلیه معظم المفسّرون الجدد؛ فالشعراوی أبداً یحاول تیسیر فحوی الآیات والسور القرآنیه بصوره تجعل القارئ لا یملّ حدیثه وینجذب إلیه أیّما انجذاب. الأدبیه هی السمه الغالبه فی تفسیر الشعراوی فهو یعتمد علی شرح الأسالیب النحویه والبلاغیه فی القرآن بأسلوب یمیّزه عن أقرانه من المفسّرین وهذا ما جعله یعتمد على غیر قلیل من الأمثال العامیه فی تفسیره ممّا لا نجد هذا الأسلوب –إلاّ نادراً - عند غیره من المفسّرین. من هذا المنطلق یحاول هذا البحث بالاعتماد علی المنهج الوصفی-التحلیلی أن یبیّن مکانه الأمثال العامیه وتوظیفها فی تفسیر الشعراوی. تُظهر لنا نتائج البحث بأنّ الشعراوی اعتمد على الأمثال فی ثلاثه مستویات) أ: فکّ شفره الاستعارات ب: بیان العله والأسباب. ج: نقل المفاهیم العقلیه إلى العینیه والمحسوسه. ولا ننسى الإشاره إلى أنّ کلّ هذه العوامل أدّت إلى الاختصار والإیجاز فی القول.
موازنه أسلوبیه بین قصیدتی البحتری والمتنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
75 - 92
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیه علم یهدف إلى الکشف عن العناصر الممیزه التی یستخدمها المؤلف لأغراض شتى؛ وهذا الکشف لا یحصل إلا بالموازنه والتطبیق على السیاق الأکبر أو الأصغر، حیث من خلال الموازنه تظهر هذه العناصر المکوّنه للنص، وتبدو أوجه التشابه والاختلاف بین النصین. ومن ثمّ، یمکن تمییز الأسلوب لمؤلف عن آخر أو تمییز السمات الأسلوبیه لفتره عن فتره أخرى. وفیما یخص القصیده، فإنه تتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفه کالإیقاع، والنحو، والفکره، والبیان والمحسنات اللفظیه والمعنویه. یعتبر الشاعران البحتری والمتنبی من فحول شعراء العصر العباسی، وتدور معظم قصائدهما حول المدح والغزل. یتناول هذا المقال تحلیل وتطبیق قصیدتین لهذین الشاعرین: قصیده "طَیفُ الحَبیبِ أَلَمَّ مِنْ عُدَوَائِهِ" للبحتری، وقصیده "عَذْلُ العَواذِلِ حَوْلَ قَلبی التائِهِ" للمتنبی. وسبب اختیار هاتین القصیدتین هو اتفاقهما فی المضمون والوزن والقافیه. ومن خلال هذه الدراسه، نسعى إلى کشف العناصر الهامه، وکیفیه توظیف الشاعرین لها، وتبیین أوجه التشابه والاختلاف فی أسلوبهما الفردی. تتناول هذه الدراسه ثلاثه مستویات هی المستوى اللغوی والفکری والأدبی. والمنهج الذی تعتمده هو المنهج الوصفی التحلیلی الإحصائی؛ وذلک بالاعتماد على المصادر المکتبیه. وبعد معالجه هاتین القصیدتین ونظرا إلى المیزات الأسلوبیه، نستنتج أن الکلام عند المتنبی یظهر بشکل مباشر، وهذا ملائم مع إصدار الحکم، وجزاله التعبیر؛ وعند البحتری یظهر بشکل غیر مباشر ومائل، وهذا ملائم مع التعبیر الروائی؛ ولهذا، یرسم الشاعر التفاصیل بالتشبیه والاستعاره. ومن نتائج هذا المقال أنها لا یوجد أی دلیل على تأثر المتنبی بالبحتری، حیث إن أوجه الاختلاف بارزه للغایه فی أسلوبیه التفکیر وفی نوعیه استخدام الأدوات اللغویه والفنیه، وإن هذه النوعیه لاستخدام الأدوات قد کوّنت أسلوبهما الفردی.