فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
119 - 134
حوزههای تخصصی:
یدالله مفتون امینی از شاعران معاصر و از شاگردان نیما به شمارمی رود. دفترهای شعری او، هریک ویژگی خاصی دارد که او را در شمارِ شاعران سرآمد معاصر قرا داده است. مفتون، شاعرِ رنگ و تصویر و حرکت است. با وسواس خاصی سخن می گوید و رنگ های خاصی را برای پروراندن ایماژهای خود به کارمی گیرد. از رنگ های متعدد و متضادی بهره می گیرد. رنگ آمیزی سخن، فقط دالّ بر ناتورالیست بودن شاعر نیست. او مسئولیت خاصی را بر دوش هریک از رنگ ها نهاده است. با تحلیل اشعار تمام دفترهای شعر او، متوجه وحدت و انسجام خاصی بین رنگ ها و نحوه به کارگیری آن ها به دست شاعر هستیم. در کنار اینها، رویکرد عرفانی خاصی به دنیا و گزارش وضعیت انسان در ج هان معاصر دارد. در این باره هم به نیکی به رنگ ها و جایگاه آن ها در عرفان و تصوف اسلامی ایرانی اِشعار داشته و با مهارت خاصی آن ها را استفاده کرده است. در این مقاله نگرش مؤلف به اطراف خود، ویژگی عرفانی اشعار و درون مایه هایی که به وسیله رنگ ها طرح شده، بررسی شده است.
مقایسه عرفانی و کلامی دیدگاه مولوی و سعدی در جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
309 - 330
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با عنوان « مقایسه عرفانی و کلامی دیدگاه مولوی و سعدی در جبر و اختیار» سعی دارد با شیوه تحلیلی _توصیفی موضوع یادشده را در آثار منثور و منظوم مولانا و سعدی واکاوی کرده و معانی این دو مقوله را به منظور کشف شاخص های برخی ابیات و نوشته های این دو شاعر به خواننده ارائه نماید. جبر و اختیار از نکات کلیدی و کاربردی اشعار مولانا و سعدی است، که اصطلاحاتی از قبیل: تقدیر و سرنوشت ، خیر و شرو جبر و تفویض... را نیز دربرمی گیرد. اختیار در اندیشه مولانا تا اندازه ای فراتر از اختیار در باور سعدی است .جبری هم که مولانا از آن سخن می گوید با جبری که سعدی در آثار خود بیان می نماید تا حدی متفاوت است .مولانا در مثنوی گاه از منظرعرفان و گاه از دیدگاه کلامی به این دو موضوع پرداخته است؛ مثلاً درباره جبرو اختیارسالک معتقد است زمانی که وی در آغاز سیر و سلوک قراردارد در حالت اختیار است؛ اما وقتی به مقام فناءفی الله و معیت حق می رسد دیگر اختیاری از خود ندارد بلکه وجود او در جبر مطلق است. نگرش سعدی بیشتر به جبر گرایش دارد و کمتر از اختیار سخن می گوید جبر در اندیشه او طبق نظریه اشعری ، حاکمیت مطلق قضا و قدری است که بر کل جهان حاکم است و انسان در چارچوب یک جبر از پیش تعیین شده در این جهان حرکت می کند. در نهایت در طرح مسئله اختیار، مولوی و سعدی با توجه به اینکه انسان راجع به امور نفسانی و روحانی خویش صاحب اختیار است، به مجاهدت نفسانی و تربیت نفس پرداخته اند .
تحلیل رویکرد نجم رازی در تعامل با نفس امّاره با تکیه بر مرصادالعباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
313 - 332
حوزههای تخصصی:
«مبارزه با نفس اماره» از دغدغه های مهم شریعت، اخلاق و عرفان اسلامی است و روش هایی نیز برای انجام این جهاد به راهروان توصیه شده است. نجم رازی در مرصادالعباد با رویکردی ویژه و نسبتاً منحصر به فرد، به موضوع تعامل با نفس و کیفیت آن می پردازد. نگارنده مقاله پیش رو کوشیده است تا با روش تحلیل و توصیف، محتوای کیفی اندیشه رازی درباره جهاد علیه نفس اماره را تبیین نماید. یافته های پژوهش نمایان گر آن است که رازی به برخورد اعتدالی و دور از افراط و تفریط با نفس اماره باور دارد و هر گونه تندروی یا سهل انگاری در مواجهه با نفس اماره را به زیان سالک می داند. در اندیشه او، نفس اماره فی نفسه سرچشمه بدی ها نیست و صفات مذمومِ نفسانی بنا به اقتضای حکمت الهی و از برای مصلحتی به نفع بشر در نفس به ودیعه نهاده شده اند. او همچنین معتقد است که جوهره نفس بشری از استعداد و قابلیت استحاله برخوردار است، به گونه ای که ادبار آن از حق، نفس را اماره بالسوء می کند و اقبال به حق، نفس را به مسیر اطمینان سوق می دهد.
تبیین و مقایسه سیمای پیامبر اکرم (ص) در دو متن عرفانی کشف المحجوب و مرصادالعباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
101 - 122
حوزههای تخصصی:
شخصیت والا و سیره انسانی و نبوی پیامبر اکرم)ص( همواره از کانون های مضمون آفرینی و تصویرسازی شاعران و نویسندگان در ادب فارسی بوده است. عرفای فارسی گوی پس از اسلام تاکنون به مناسبت های گوناگون به تکریم آن حضرت پرداخته اند؛ به ویژه در ابتدای سخن خود پس از حمد و ستایش خالق هستی بخش، به بزرگداشت و مدح پیامبر، مقام نبوت و مخصوصاً خاتمیت و سرآمدی و محوریت وجود آن حضرت در کل کائنات توجه داشته اند. در این مقاله تلاش شده تا به شیوه توصیفی-تحلیلی سیمای حضرت رسول (ص) در دو کتاب مرصادالعباد و کشف المحجوب که خود از امهات متون گران سنگ ادبیات فارسی می باشند مورد بررسی و مقایسه قرارگیرد. هدف این جستار مقایسه کیفیت تبیین سیمای پیامبر(ص) در دو اثر مذکور است. در این راستا نشان دادن برتری های پیامبر اکرم ، ضرورت معرفت بیشتر آن حضرت و بیان خاتم بودن و منسوخ کردن ادیان دیگر توسط پیامبر(ص) قابل بیان می باشد. بدین منظور مباحثی چون مقایسه پیامبر اکرم با پیامبران دیگر مانند حضرت موسی، ابراهیم و ...، شریعت پیامبر به ویژه مقیّد بودن مؤلّف هر دو کتاب به آن و علل فرستادن شریعت پیامبر و جنبه های دیگری از ابعاد شخصیتی و تاریخی آن حضرت همچون واسطه آفرینش بودن، معراج، سایه نداشتن پیامبر و ... از منظر نجم دایه و هجویری مطمح نظر بوده است. نتایج پژوهش نشان از جایگاه خاص پیامبر و شریعت وی در سلوک عرفانی هر دو عارف دارد.
بررسی معراج نامه بایزید بسطامی بر اساس الگوی سفر جوزف کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
193-224
حوزههای تخصصی:
بایزید بسطامی از چهره های درخشان عرفان اسلامی در قرن دوم هجری است. عرفان او عرفانی عاشقانه و شورانگیز است تا جایی که به او لقب «سلطان العارفین» و «سلطان العاشقین» داده اند. از دیگر دلایل شهرت این شخصیت، «شطحیات» اوست. معراج نامه یکی از نمونه های شطحیات اوست که از تجربه ای نامتعارف و به دور از هنجارهای زندگی عادی حکایت می کند و ماهیتش وحدت وجود و هدف آن وصال خداوندی است. بایزید برای تجربه این حالات به شیوه سکر و خلسه عرفانی، به لایه های تودرتوی ذهن و ضمیر ناخودآگاه سفر می کند. در این مقاله این سفر درونی از رهگذر الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل به روش توصیفی تحلیلی بررسی می شود. این الگوی کلی که از چند کهن الگوی دیگر چون پیر فرزانه، آنیما و... ترکیب شده، با بیشتر سفرهای قهرمانی و اساطیری جهان سازگار است. در پژوهش حاضر، بیشتر مراحل سفر قهرمان کمبل به ویژه در بخش های جدایی و تشرّف آشکارا در معراج نامه بایزید دیده می شود. اما در بخش بازگشت شتاب ناگزیر قهرمان سبب حذف و ادغام برخی مراحل شده است که این نکته، بیانگر ماهیت متفاوت سفر درونی عارف نسبت به سفرهای قهرمانی دیگر است. بررسی تطابق یا عدم تطابق مراحل معراج بایزید با مراحل سفر تک اسطوره کمبل، ازسویی انعطاف و تعمیم پذیری الگوی کمبل را نشان می دهد و ازسویی دیگر، نشانگر جایگاه شهودی بایزید در هر مرحله بوده و جامعیت این معراج نامه عرفانی را بر اساس یک الگوی پذیرفته شده جهانی می رساند.
تحلیل و بررسی تطبیقی انسان شناسی در آراء مولوی و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
75 - 94
حوزههای تخصصی:
در عرفان اسلامی، شناخت انسان از ارکان مهم دستیابی به معرفت حقیقی به شمار می رود و به همین دلیل توجه به دیدگاه های انسان شناختی عرفا در تبیین مبانی و اصول بینش عرفانی آنان دارای اهمّیت بسیاری است. ما در این پژوهش، مولوی و ابن عربی را به عنوان نمایندگان سنّت اول و دوم عرفانی در نظرگرفته ایم؛ مولوی به عنوان عارف بزرگ سنّت اول که وسیع ترین مجال را برای طرح دیدگاه های این سنّت در حوزه انسان شناسی فراهم کرده است و محیی الدین ابن عربی به عنوان چهره برجسته سنّت دوم عرفانی که آرا و اندیشه های عرفانی وی، الهام بخش بسیاری از بزرگان عرفان و ادب اسلامی بوده است. مقاله حاضر، از طریق مقایسه و تطبیق دیدگاه های مولوی و ابن عربی درباره کلیّات مبانی انسان شناسی، بررسی مراتب انسان و تبیین ویژگی های انسان های کمال یافته، به این پرسش پاسخ می دهد که آیا نظام فکری و مبانی عرفانی این دو عارف پرآوازه، متفاوت از یکدیگر اند.
بررسی تطبیقی غایت زندگی اخلاقی انسان در قرآن کریم و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
111 - 133
حوزههای تخصصی:
هر شیء یا جریانی که در خلقت وجود دارد؛ به همان اندازه که وجود و آثار آن اهمیت دارد؛ شناخت هدف و غایت وجود آن نیز ضرورت دارد. انسان موجودی ذی شعور و دارای دو بعد جسمانی و نفسانی است و این پیچیدگی و گستردگی انسان، اهمیت هدف و غایت خلقت او را دو چندان می کند. هدف زندگی یکی از پرسش های اساسی است که در طول تاریخ حیات انسان مطرح بوده است. انسان در مقابل این پرسش، پیوسته به دنبال پاسخی منطقی و قانع کننده است. در مقام پاسخ، فیلسوفان درباره غایت و هدف زندگی، تفسیر های گوناگونی ارائه داده اند. برخی از این تفسیر ها مادی گرایانه و برخی پنداری و خیالی است. در مقابل، دین، معنای زندگی و غایت خلقت انسان را در گرو بندگی و عمل به دستورات الهی می داند. کتاب های مقدس قرآن کریم، تورات و انجیل شناخت غایت انسان را مبنایی مهم در اخلاق محوری انسان می دانند. این اهداف دارای سلسله مراتب هستند؛ هر کدام غایات مقدماتی، میانی و نهایی برای زندگی انسان تعریف نموده اند. این تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی است به دنبال شناسایی غایات مقدماتی، میانی و نهایی؛ و قوت و ضعف آنها در کتابهای مقدس ادیان ابراهیمی می باشد.
مبانی معرفت شناختی آشتی میان ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
232 - 248
حوزههای تخصصی:
ایجاد اتحاد و صلح میان ادیان و مذاهب نیازمند مبانی تئوریک است و پلورالیسم دینی بهترین مبنا محسوب می شود هر چند خود با مشکلات مبنایی مواجه است. مهم ترین اشکالی که در باب پلورالیسم حقانیت واردشده، نسبیت در حقیقت است. با تغییر مبنای معرفت شناختی خود و انتقال از موضع تئوری انطباق و نسبیت به تئوری پراگماتیسم می توان برای پلورالیسم دینی مبنای تئوریکی فراهم کرد که اشکالات کمتری به آن وارد شود و از مزایای عملی و اجتماعی آن سود برد. مبانی عمیق تئوری ها اثبات ناپذیرند و ما صرفاً با یک انتخاب مواجهیم و در این بحث پراگماتیسم انتخاب ماست. طبق این نظریه ملاک صدق تصورات و تصدیق ها، فایده ی عملی آن ها می باشد. بطور کلی در باب اختلافات دینی و مذهبی پرسش هایی مطرح شده که در پاسخ به آن ها سه نظریه ی انحصار گرایی، شمول گرایی و تکثر گرایی ارائه گردیده که دارای مبنای معرفت شناختی مشترکی می باشند. این اشتراک تئوری مطابقت از نظریه های سه گانه ی مطابقت، انسجام گرایی و فایده گرایی در صدق است که بر مبنای آن (مطابقت) تصور یا تصدیقی صادق است که مطابق با واقع باشد و عدم انطباق صورت ذهنی با واقعیت خارجی سبب جهل و خطا شود. موافقان و مخالفان پلورالیسم همگی قائل به این نظریه هستند. ما در این پژوهش از مفهوم فایده در پراگماتیسم ابهام زدایی می کنیم و فایده و ضرر را به لذت و رنج تعبیر می کنیم تا با توجه به این معانی اشکالات وارد شده بر آن حل گردد.
عشق و رابطه آن با زیبایی، نور و حیرت از منظر ابن الخطیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
123 - 150
حوزههای تخصصی:
لسان الدین بن الخطیب مورخ، ادیب، شاعر و متصوف، شخصیتی جامع در تمدن اسلامی در اندلس است. کتاب روضه التعریف بالحب الشریف او در مورد محبت و عشق الهی است. این اثر به شکل کنایی درخت عشق الهی را به تصویر می کشد که در خاک نفس انسانی ریشه دوانیده است. تنه اصلی درخت را تأمل ها و معرفت ها تشکیل می دهد، شاخه های آن عاشقان و معشوقان هستند و گلهای آن ارواح پاک انسانی است که سر انجام به میوه فنای فی الله منجر می شود. این نوشتار بر آن است که ضمن بیان هستی شناسی عشق از منظر ابن الخطیب، نظریات او را در مورد زیبایی، نور و حیرت مورد بررسی قرار داده، به این سوال ها پاسخ دهد که ابن الخطیب در کتاب «روضه التعریف بالحب الشریف چه تصویری از عشق ارائه داده است؟ و از نظر او این عشق با نور، زیبایی و حیرت چه رابطه ای دارد؟ نتیجه حاصل از این جستارحاکی از آن است که حیرت از منظر او ناشی از عشقی است که از معرفت حاصل می شود. این عشق زاییده زیبایی است و با اشراق نور نورالانوار در جهان هستی پدید می آید.
تحلیل صوفیان ریایی درهفت اورنگ جامی براساس نظریه کارکردهای نگرش درروانشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
61 - 84
حوزههای تخصصی:
نگرش ها، ارزیابی های نسبتاً پایداری از پدیده های مختلف جهان اجتماعی در ذهن افراد هستند. نظریه کارکردی نگ رش، به واکاوی انگیزه های درونی انسان، علت ایجاد نگرش ها و نقش و کارکرد آن ها در ایجاد رفتارهای اجتماعی می پردازد. در مثنوی هفت اورنگ، بهره گیری شاعر از شیوه تمثیل پردازی و استفاده از قالب حکایت، در غالب موارد به ظهور و بروز نگرش های جامی درباره مسائل فردی، بینافردی و اجتماعی کمک فراوانی کرده است. جستار حاضر با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی موضوع «صوفیان ریایی» را از منظر تحلیل شخصیّت و رفتار آن ها، بر اساس نظریه کارکرده ای نگرش مطالعه کرده است. حاصل پژوهش نشان می دهد که نگرش طبقات مختلف اجتماعی در برابر پدیده ریاکاری و نمود آن در دوران جامی با عنوان «صوفیان ریاکار» را می توان در قالب دو «کارکرد سودجویانه» و «کارکرد ازرش خواهانه» طبقه بندی کرد. همچنین نقش اوضاع و احوال سیاسی، فرهنگی، سنن و آداب و رسوم جامعه و نیز کارکرد عرفان در این زمینه قابل تأمل و بررسی است. با وجود ثبات نسبی در دیدگاه جامی، بررسی تناقض در نگرش با عنوان «ناهماهنگی شناختی» نیز، در هفت اورنگ جامی حائز اهمیت است که شاعر از دو رویکرد «توجیه نگرش» و «اقتدا به تقدیرگرایی» در این مؤلفه، بهره گرفته است.
تجلی ذاتی خدا در کائنات به روایت عهد عتیق و قرآن با تکیه بر تفاسیر عرفانی قرن سیزدهم میلادی و قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
147 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت خداوند، از طریق درک تجلی ذاتی خدا در کائنات است که به کمک اسماء و صفات و افعال حاصل می شود. یهودیان به رغم پایبندی به توحید در متون دینی و معتبرشان، بعضاً تمثل و تجسد را به ذات الهی نسبت داده اند درحالی که قرآن کریم باوجود پذیرش تمثل برای برخی موجودات، تمثل و تجسد را برای ذات خداوند نفی می کند و قائل به تجلی ذاتی در تمام خلقت است. خدا در عهد عتیق با اسامی متعددی معرفی شده و در مواردی صفات انسانی دارد و بر یهودیان به طرقی ملموس، متجلی می شود. حضور خداوند در سراسر عهد عتیق با عنوان «شخینه» به مثابه مخلوقی جدای از خداوند به بندگان اعلام شده و حضور خداوند در بین مردم به حضور شخینه مشروط است درحالی که قرآن، حضور الهی را دائمی می د اند. تجلی ذاتی خدا در قرآن به گونه ای است که شائبه تشبیه در آن نباشد درحالی که در تورات دست کم در مواردی به حضور مستقیم و تصورات انسانی از خداوند اشاره شده است و همین استفاده از الفاظ انسانی و نسبت دادن رفتار های انسانی به خداوند در عهد عتیق، شناخت خدا را از مدار تنزیه وارد مدار تشبیه نسبتاً شدیدی می کند؛ هرچند که می توان وجود چنین عباراتی را صرفاً برای نزدیک تر ساختن مفهوم ذات الهی به ذهن بشر دانست و آن ها را به منظور درک عامه به گونه ای تأویل نمود که با تنزیه خداوند منافات نداشته باشد ولی هیچ کتابی مانند قرآن، به تنزیه خداوند از هرگونه باور شرک آلود نپرداخته است. بر اساس آموزه های قرآن، خداوند در همه مخلوقات تجلی کرده است و ذات الهی قابل رؤیت نیست و نخواهدبود.
بررسی تضاد و کارکرد های آن در ارتباط با مفهوم عرفانی وحدت در کثرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
211 - 240
حوزههای تخصصی:
بررسی مفهوم «وحدت در عین کثرت» و نمادهای آن در ادبیات عرفانی روشنگر این مطلب است که این مفهوم نقطه اتصال و افتراق مفاهیم عرفانی با بحث حقیقت است؛ یعنی اگرچه این مفهوم به سبب تکرار در متون عرفانی، امری بدیهی تلقی می شود، در عین حال کلیت موجود در آن مانع درک عمیق مفهوم است و تنها از طریق تضاد قابل بیان است. تضادهای مرتبط با بحث وحدت و کثرت که برخاسته از تباین مفاهیمی مانند «عالم امر/عالم خلق» یا «روح/جسم» هستند، در قالب کنتراست هایی از جمله «سپید/سیاه» و «بالا/پایین» به شکل عینی تری تجلی یافته است و در قالب تصاویر هنری و استعاره هایی مبتنی بر تضاد یعنی «زلف/روی» در متون عرفانی دیده می شود و از طریق کارکرد بصری کنتراست، قابل توضیح است. این تضادها علاوه بر ایجاد زیبایی، به طور گسترده به هدف متن و معنای آن ارجاع دارند. دلیل ترکیب این تضادها نیز، وجود محرک های متعدّد و گاه متضاد بیرونی و نیاز انسان به درک آنها در قالب یک کل -به جهت کاهش تنش آنها- بوده است. نتیجه این امر، تقلیل حقیقت به امری ذهنی است که در متون عرفانی اگرچه بر غنای مفهوم می افزاید و مفاهیم را تا حدی قابل فهم می کند، اما در ابهامی ابدی فرو می برد. در این مقاله با تاکید بر روند معناسازی عرفان بر پایه تضاد از طریق کنتراست های تصویری مفهوم وحدت و کثرت، به بررسی ماهیت این تضادها و کارکرد آنها پرداخته شده است؛ از این رو مفاهیم پایه ای مانند «عشق»، «کفر»، «تعالی» و «تعادل» در داستان های عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است.
نقش «حدیث صورت» در انگاره اشرفیت انسان (از دیدگاه برخی محدثان امامیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
359 - 382
حوزههای تخصصی:
یکی از مشهورترین مبانی فکریِ اهل طریقت و عرفان نظری، «حدیث صورت» است. عُرفایِ اسلامی، این حدیث را پایه و اساس بسیاری از دعاوی خویش، از جمله «أشرفیّت انسان بر سایر مخلوقات» قرار می دهند. هدف مقاله حاضر که به روش تحلیل محتوایی انجام می گیرد، این است که در گام نخست، حدیث مذکور را مورد ارزیابی سندی قرار داده و احتمال صدور آن را از شخص معصوم بررسی کند و در گام دوم، دلالت آن بر مدعای مذکور را واکاوی نماید. یافته های پژوهشِ پیش رو نشان می دهند که «حدیث صورت» نه تنها از حیث سند نمی تواند منسوب به معصوم باشد و بیشتر در کتب اهل کتاب، در منابع اهل سنّت و نیز در منابع تصوف تکرار شده است، بلکه به نظر می رسد از حیث دلالت نیز نمی تواند دعاوی مبتنی بر آن را اثبات کند. ظاهراً اهل تصوف تأویل های متعددی را برای این حدیث قائل شده اند تا بتوانند آن را پایه ادله خود قرار دهند. براین اساس، با اینکه أشرفیّت انسان بر سایر موجودات، ممکن است بر مبنای شواهدِ درون دینیِ دیگری به دست آید، اما «حدیث صورت» نمی تواند مبنای آن قرار گیرد و بیش از هر چیز، به مشهوراتِ متعلّق به یک گفتمان دینی شباهت دارد که از ادیان دیگر وارد تفکر جهان اسلام شده است.
جلوه هایی از بهره گیری مضامین ومفاهیم عرفانی درکتب فارسی عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
211 - 228
حوزههای تخصصی:
درس فارسی عمومی ازجمله دروس مهمی است که نقش بسزایی در افزایش دانش ادبی و مهارت های زبانی و نگارشی و نیز آشنایی دانشجویان با مفاخر بزرگ فرهنگی و ادبی کشور دارد و براساس اهمیت وضرورت توجه به آن، با رویکردهای مختلف نقد و پژوهش وتحلیل های مختلفی بر فرم، ساختار، موضوع، مضمون و محتوای آن صورت گرفته است. نگارندگان دراین جستار، با روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی جلوه هایی از بهره گیری از مضامین و مفاهیم عرفانی در چند کتب فارسی عمومی می پردازد تا نشان دهند چه اندازه در این موضوع به اهداف برنامه ریزی درسی نزدیک شده و چه تاثیری درآموزش فرهنگ و ادبیات فارسی دارد. نتایج نشان می دهد مضامین عرفانی (اعم از نظم ونثر) علاوه بر اینکه چاشنی زیبا و جذابی به لحاظ هنری در درس فارسی عمومی دارد، به لحاظ عاطفی و تلطیف افکار و تزکیه نفس، بر روح و روان مخاطبان تأثیری مثبت داشته و مدرس آن را در رسیدن به اهداف عالیه آموزش زبان و ادب فارسی و گستردگی اندیشه مخاطبان و معرفی بزرگان فرهنگ وادبیات وعرفان ایرانی واسلامی، یاری خواهدکرد.
بررسی اندیشه عرفانی ولایت و مفاهیم وابسته به آن از دیدگاه مکتب بریلویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بریلویه، فرقه ای سنی مسلک با تمایلات عرفانی، و پیرو طریقت قادریه است که در میان مسلمانان پاکستان، هند، بنگلادش و سیستان و بلوچستان (به ویژه چابهار) پیروان بسیاری دارد. ولایت، آموزه محوری تعالیم نهان گرایانه است که ادبیات گسترده ای از مصطلاحات صوفیانه را در مطالعات عرفانی پدید آورده است. مبحث ولایت در میان بریلویه مانند سایر نحله های اسلامی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. بدین روی گزافه نیست اگر گفته شود، ولایت محوری شاخصه اصلی مکتب عرفانی بریلوی است. پژوهش پیش رو با مطالعات کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به موضوع ولایت، اوصاف، مقام و مراتب ولایت از نگاه بریلویه می پردازد. تدقیق بیشتر در مقامات معنوی مرتبط با این موضوع مانند: قطب، غوث، ابدال، نقباء و چگونگی حفظ و حراست آنان از عالم هستی، در پرتو الهام الهی و لطف ازلی نیز مورد واکاوی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش مبتنی بر تقریرات بنیانگذار مکتب بریلویه و سایر بزرگان قوم نشان می دهد که تعالیم و باورهای این مکتب مانند تأکید آنها بر ولایت ائمه دوازده گانه و حضور همیشگی ولایت در عرصه هستی به عنوان بازتابش نقش نبی خدا، همخوانی و مشابهت های نزدیک با نگرش شیعه دارد. از دیدگاه بریلویه، محمد(ص) نقطه پایانی و مظهر خاتم انبیاء است، اما نقطه آغازین سعادت حقیقی جاودانه، ماندگار و خاموش ناپذیر به نام ولایت، متشکل از جانشینی دوازده امام است. سلسله ولایت را علی(ع) آغاز و مهدی(عج) به پایان می رساند.
بررسی و تحلیل «حدیث عماء» و لوازم عرفانی آن در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
71 - 94
حوزههای تخصصی:
مهم ترین مسأله عرفان نظری، «اسماء الهی» است که آغاز تجلّیات آنها از مقام احدیّت و واحدیّت است. بدین جهت دو مقام یادشده در عرفان نظری از اهمّیت بسزایی برخوردار است. تنها مستند نقلیِ عارفان در تبیین این دو مقام، «حدیث عماء» است. برخی از عارفان، «عَماء» را منطبق با احدیّت دانسته و برخی دیگر آن را بر مقام واحدیّت تطبیق می دهند. هر چند به نظر می رسد این اختلاف به دلیلِ نزدیکی و قُرب دو مقام مذکور، چندان بنیادین نیست، امّا حدیث مورد استناد آنان از جهت منبعی، دلالی و سندی با نقدی جدّی رو به روست؛ زیرا، در هیچ یک از منابع روایی کهن شیعه گزارش نشده، مضمون آن با باورهای بنیادین و مبانی الهیاتی مسلمانان (به ویژه شیعه و اشاعره) ناسازگار بوده و در سلسله اَسناد آن نیز راویان مجهول و نامعتبر وجود دارد. در نقطه مقابل، روایات فراوان و معتبری در منابع کهنِ روایی شیعه گزارش شده که با حدیث یادشده تعارض دارند. با توجه به قواعد فقه الحدیث و نقد الحدیث، «حدیث عماء» به دلیل ضعف های منبعی، دلالی و سندی یارای مقابله با روایات متعارض را ندارد، بنابراین استناد به آن در تبیین و اثبات مقام احدیّت و واحدیّت با مبانی علمی و معرفتی اسلام سازگاری ندارد.
تأثیر معنویت و عرفان در بین عالمان و صوفیان تشیع گرا در نیمه اول قرن نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
195 - 211
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های بارز قرن نهم هجری از نظر مذهبی، رواج مذهب تشیع و اظهار قشر فرهنگی و فرهیخته نسبت به این مذهب بود. سیاست آزادی مذهبی تیموریان که ادامه سیاست مغولان بود. زمینه را برای تضارب آراء مهیا کرد. در این راستا مکتب تشیع که از پایه های اعتقادی استواری برخوردار بود، با انگیزه های معنوی، الهی و عرفانی رشد چشمگیری کرد که درنهایت مقدمات تشکیل حکومت شیعی ایجادگردید. همچنین آرامش ایجادشده بعد از فتوحات تیمور و علاقه و احترام وی به علما، دانشمندان و صوفیان نیز مشاهده می گردد. دراین دوره عالمان یا شیعه بودند و اساس تألیفات خود را بر بعد عرفان و تشیع قرارمی دادند و اگر هم سنی بودند، سنی کم تعصب و یا متمایل به شیعه بودند. حال تلاش های عالمان و دانشمندان در دوره قبل و مقارن روی کار آمدن تیموریان برای ایجاد تشیع حائز اهمیت است که این پژوهش به آن می پردازد. شیوه این جستار (توصیفی - تحلیلی) می باشد. پرسش اصلی این تحقیق این است که آیا با مطالعه آثار دانشمندان این دوره می توان به دیدگاه های عرفانی آن ها در زمینه تشیع دست یافت؟ نتایج بررسی نشان می دهد که آثار امیرعلیشیرنوایی، خنجی، عبدالرحمن جامی و غیره از اهل سنت و متصوفه نمودی از عرفان و تشیع را در آثار خود دارند.
واکاوی آداب ضیافت در تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
247-274
حوزههای تخصصی:
صوفیه در نگرش، روش و منش ویژه ای که در همه شئون حیات خویش داشته اند، به بحث طعام و امور مربوط به آن نیز پرداخته اند. دامنه این بحث چنان فراگیر است که موضوعاتی چون «ضیافت»، «مهمانی دادن» و «مهمانی رفتن» را هم در بر می گیرد. آنان برای این موضوعات نکات و آدابی مشخص وضع کرده اند که رعایت آن ها ازسوی سالک سبب پیشرفت معنوی او می شود؛ ولی بی توجهی اش به آن ها یا موجب وقفه سلوکش خواهد شد یا به بیراهه اش خواهد کشاند. بخشی از نگاه صوفیان به این موضوع به اموری درونی چون اخلاص و نیت صحیح سالک و بخشی دیگر به اموری بیرونی مانند کمیت، کیفیت و نحوه تدارک طعام در ضیافت ها یا حضور در آن ها برمی گردد. در این جستار هدف آن است تا با کاربست روش تحلیلی توصیفی و بررسی منابع صوفیانه و سایر منابع مرتبط، آداب و بایسته های مربوط به این موضوع شناخته و تبیین و تحلیل گردد. با تتبع در آثار صوفیانه ازجمله قوت القلوب و احیاء علوم الدین معلوم می گردد که ضیافت دادن و به ضیافت رفتن نه امری روزمره، بلکه گونه ای عبادت است و به تأسی از قرآن و سیره نبوی ظرایف و دقایق بسیاری در آن لحاظ شده است. از دیگر نتایج جالب توجه، مخالفت با برخی آداب ایرانی مانند نخوردن طعام بر خوان، رعایت سکوت هنگام صرف طعام و شستن دست های حاضران در ضیافت در ظروفی مجزاست. افزون بر این ها آدابی چون التزام به خدمت، اطعام دیگران و دوری از تکلف می تواند یادآور ارتباط این جنبه از تصوف با آداب فتوت باشد.
کُحلِ پندار: بررسی ایماژِ «زندگی به مثابه توهم اراده آزاد» در نگاه مولوی و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
301-324
حوزههای تخصصی:
یکی از اصول و مبانی زندگیِ بهینه در قالب نسخه/ نقشه هایِ زندگی، مجموعه گزاره هایی است که خود علت یا یکی از مهم ترین عللِ مطلوبِ روان شناختی، یعنی آرامش و شادکامی است. این دسته از گزاره ها در ذهن و ضمیر آن گروه از متفکرانی که به تقلیل درد و رنج انسان بیشتر می اندیشند، به دلایل معرفتی و روان شناختی دقیق و عمیق تر بازنمایی شده است. باورداشتِ این گزاره که وقایع فقط به همان صورتی ممکن است اتفاق بیفتد که رخ داده و عواملی ورایِ اراده در صورت بندی یک عمل (رفتاری/ گفتاری) نقش برجسته تری دارند، یکی از این طرز تلقی هاست که می تواند علت العلل/ یکی از عللِ تحققِ مطلوب های روان شناختی باشد. در این میان مولوی با نگاه هنرمندانه و البته با رویکرد به اندیشه اشعری و اسپینوزا با نظام مندسازی این طرز تلقی، دو متفکر در طول تاریخ بشری بودند که در کنار توجه به مجموعه ایماژهای زندگی به ایماژ «زندگی به مثابه توهمِ اراده آزاد» عنایت ویژه داشته اند. در این پژوهش با توجه به مجموعه ایماژهای زندگی با عنایت به نظریه رابرت سالامون، ایماژ اخیر با توجه به تفاوت های نگره ای این دو متفکر از یک سو و وجوه اشتراک فکری ازسویی دیگر تحلیل شده است. بررسی دستگاه فکری این دو متفکر با عنایت به ایماژ اخیر نشان می دهد شادکامیِ مستمرِ بی پایان مهم ترین قاعده زندگی مطلوب است که ارزشی کاربستی دارد؛ با این تفاوت که یکی با استخدام گزاره های تمثیلی به عنوان یکی از شیوه های استدلال و دیگری با توجه به نگره فلسفیِ صرف به بررسی و تحلیل این نوع نگره پرداخته اند. مولوی با توجه به گفتمانِ کلامی از تغییرناپذیریِ ایماژهای زندگی دفاع می کند و اسپینوزا با توجه به مفصل بندی خاص به نظام مند سازی آن پرداخته است.
قاعده زرین اخلاق در ادیان و خاستگاه آن در روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
165 - 180
حوزههای تخصصی:
قاعده زرین اخلاق، که اغلب با عبارت «آن چه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بپسند» شناخته می شود، از دیرباز در ادیان و فرهنگ های مختلف مطرح و مورد توجه قرار گرفته است. از میان تعاریف ارائه شده در فرهنگ های مختلف و به زبان های گوناگون، تعریفی که هری ج. گنسلر در کتابش، اخلاق و قاعده زرین، ارائه کرده است، جامع تر و مقبول تر می نماید: «با دیگران فقط به-گونه ای رفتار کنید که رضایت دارید با شما در شرایط مشابه، همان گونه رفتار شود». مسأله مطالعه پیش رو، این است که خاستگاه این قاعده اخلاقی چیست و چه خصوصیتی در این قاعده وجود دارد که سبب شده است، صرف نظر از نوع دین، فرهنگ و دوران زندگی، مورد توجه مخاطبان و موافقان بسیاری قرار بگیرد. در این مقاله، به روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی منابع اسلامی، روایات موجود در این حوزه و دسته بندی آن ها، در می یابیم که علت پویایی و بقای این قاعده اخلاقی در ادیان و مکاتب گوناگون، تمایل عقل و فطرت به مفاهیمی مانند عدالت، تواضع و انصاف است که طبق روایات اسلامی، این مفاهیم، خاستگاه رعایت قاعده زرین اخلاق هستند و در نهایت نتیجه گرفته می شود که خاستگاه قاعده زرین اخلاق طبق روایات، فطرت انسان و پذیرش عقلی این قاعده است و از میان گزاره های طرح شده توسط جاناتان هایت در مورد ریشه مسائل اخلاقی، این مطالعه بر رویکرد ذات گرا تأکید می کند.