«معیار معناداری» از جمله مباحثی است که در باب معناشناسی در حوزه فلسفه، به ویژه فلسفه دین مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. دیدگاههای ارائه شده در این موضوع، هر کدام به سهم خود، درصدد تبیین این مسئلهاند که در چه شرایطی و با برخورداری از چه ویژگیهایی یک واژه یا یک جمله و یا یک عبارت میتواند معنادار باشد، و در چه صورتی ما مجازیم عبارتی را بیمعنا به شمار آوریم.به عبارت دیگر، چه معیار و ملاک عقلانی را میتوان پذیرفت که بر اساس آن، جملات و یا مفردات به طور حتم معنادار و یا بیمعنا باشد. این مقال، با رویکرد نظری و مطالعه اسنادی، و با هدف تبیین معیار معناداری جملات، گزارهها و مفردات و نیز تبیین این مهم و شاخص معناداری الفاظ از منظر نظریات روانشناسانه نگاشته شده است.
درباره «منشا دین» و «انگیزه پیدایش مذاهب»، و بررسی عامل پیدایش مفاهیم دینی و در راس آنها مفهوم خدا، روان شناسان، جامعه شناسان، فلاسفه و ... آرا و فرضیه های بسیاری ارایه کرده اند. ما در این مقاله به بررسی دیدگاه زیگموند فروید، از روان شناسان مطرح درباره منشا دین می پردازیم و عامل ترس و عامل روانی را بررسی و از منظر جامعه شناسی، فلسفی، قرآن و روایات به آن پاسخ داده، بیان نمودیم که بحث از تابو و توتم؛ و عقده اودیپ نمی تواند مبنایی عقلانی و منطقی برای اعتقاد به خدا باشد.
دین زرتشت، از جمله ادیانی است که پیروان آن خود را در زمره ادیان توحیدی به شمار می آورند. بر اساس باورهای زرتشتیان، روح انسان با مرگ از بین نرفته، به حیات خود ادامه می دهد. مرگ در نگاه ایشان، جدایی روح از تن بوده و آن را به منزلة انتقال به عالم دیگر دانسته اند. آنچه موجب تمایز دین زرتشت از سایر ادیان توحیدی شده، نگاه آنان به چیستی مرگ است. در نظر آنان، مرگ از جمله شرور در عالم بوده که خالق و پدیدآورنده آن اهریمن است، و اهورامزدا به طور مستقیم در ایجاد آن دخالتی ندارد. مرگ بر موجودات عالم تحمیل شده، وظیفه مؤمن زرتشتی این است که با مرگ و سایر اموری که در نظر آنان شرّ است، به مقابله و مبارزه بپردازد. این مقاله، با نگاه توصیفی تحلیلی و بر اساس متون اوستایی، پهلوی و مستندات زرتشت پژوهان نگاشته شده است. نویسنده، با فرض توحیدی بودن دین زرتشت، به نقد و بررسی انتساب این امور به دین اصیل زرتشت پرداخته است.