فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۹۵۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هانا آرنت به عنوان متفکر سیاسی تاثیرگذار قرن بیستم در آثار مهم خود تلاش می کند تا اصلی ترین مسائل سیاسی و اجتماعی انسان عصر را بررسی کند. او در بررسی پدیده هایی چون خشونت، ترور، جنگ و تمامیت خواهی، به «عمل» که تعریفی خاص نیز از آن دارد، توجهی ویژه داشته و گویا آن را راه عبور از مشکلات می داند. وی در رویکردی اگزیستانسیالیستی، «عمل» را راه درمان بحران های پیش روی انسان معاصر می داند. «عمل» در اندیشه آرنت پیوند دهنده سیاست و اگزیستانسیالیسم است.
چندفرهنگ گرایی و رهیافت های مختلف آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات فکری و تکوین زمینه های سیاسی ـ اجتماعی دهه های اخیر در سطح جهان به ویژه جوامع لیبرال دموکراسی غربی اروپا، آمریکا و استرالیا به بازاندیشی در نظریه های سیاسی و سیاست پردازی های اجرایی درباره دولت انجامید که ظهور نگره فکری و شیوه نوین سیاست گذاری موسوم به چندفرهنگ گرایی با موضوع محوری به رسمیت شناختن تفاوت ها در عرصه عمومی، از مظاهر آن به شمار می رود. این مکتب فکری نوپا به محض شکل گیری و بسته به پیش زمینه های فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف در قالب رهیافت های متعددی بروز پیدا کرد.
این مقاله بر دو بُعد توصیف و تحلیل تمرکز دارد. در بُعد نخست، رهیافت های گوناگون چندفرهنگ گرایی شامل ناسیونالیسم فرهنگی، رهیافت سیاست گذارانه و چندفرهنگ گرایی به مثابه فلسفه اجتماعی را از هم متمایز می سازد. رهیافت ناسیونالیسم فرهنگی به تقاضاهای اقلیت های مختلف اشعار دارد که معتقدند حوزه عمومی به ویژه عرصه فرهنگ باید جایی برای شناسایی تنوع و تفاوت قائل شود. رهیافت سیاست گذارانه به معنای نوعی سازوکار عملی برای تصمیم گیری، تدبیرپردازی، سیاست گذاری و مواجهه اجتناب ناپذیر برخی جوامع غربی با الزامات، مسائل و واقعیت های جمعیت شناختی و ترکیب نوظهور و متنوع انسانی است. رهیافت سوم بر پایه نقد فردگرایی افراطی لیبرالیسمِ کلاسیک و بازاندیشی در نگرش فلسفه اجتماعی لیبرال نسبت به اهمیت فرد و به جای آن تاکید بر اهمیت و اولویت گروه ها و فرهنگ ها استوارست.
مقاله حاضر در بررسی فرضیه و تحلیل عوامل و زمینه های موثر بر شکل گیری هریک از رهیافت ها، عواملی چون موج مهاجرت گسترده بعد از جنگ جهانی دوم را که موجب تغییر ترکیب انسانی کشورهای غربی شد و نیز تاثیرات جهانی شدن و فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و افزایش آگاهی گروه های فرهنگی اقلیت و ظهور و اهمیت یابی مکاتبی همچون جامعه گرایی را موثر قلمداد می کند.
نقد مبانی فلسفی منطق ارسطو
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در دوران کلاسیک
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی غرب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات تاریخ منطق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
آنتیگونه سوفوکلس و دموکراسی آتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله یافتن نسبت دلالت های سیاسی تراژدی آنتیگونه با دموکراسی آتنی است. رهیافتی که در رسیدن به این مقصود مورد نظر است، رهیافت ساختاری است. یکی از مؤلفه های اصلی در رهیافت ساختاری، کشف تقابل های دوتایی در درون اثر است تا از این رهگذر به کشف تقابل ها در حیاتی سیاسی ـ اجتماعی رهنمون شویم که به یک معنا بستر خلق اثر را تشکیل می دهد. تقابلی که از حیث اندیشه سیاسی در محور تراژدی آنتیگونه برجسته می شود، و شبکه ای از تقابل ها، گرد آن شکل می گیرند، تقابل میان «خانواده» و ارزش های آن، و «سامان سیاسی» و مناسبات شهروندی است. کریستیان مایر، ژان پیر ورنان، چارلزسگال، و حتی مایکل زلناک همگی بر اهمیت اساسی این تقابل، در کانون تراژدی آنتیگونه، صحه نهاده اند. تقابل خانواده/پولیس از منظر اندیشه سیاسی واجد کمال اهمیت است، چرا که از حیث خاستگاه تاریخی بسط و تحول مقوله پولیس در یونان باستان، چنین تقابلی نشانگر گسست از جهان «موکینایی» و گذار به عصر مناسبات شهروندی است. همین تقابل است که زمینه را برای برخورد «قوانین نانوشته الهی» و «قوانین مدون انسانی» آماده می کند. تقابلی که شالوده اساسی این مقاله را تشکیل می دهد.
تکثرگرایی ارزشی و آزادی در اندیشه آیزایا برلین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بزرگترین مدعاهای اندیشه لیبرال در نیمه دوم قرن بیستم به این نکته بر می گردد که می توان لیبرالیسم را به مثابه یک دستگاه هنجاری، با ارجاع به مفهوم تکثرگرایی ارزشی توجیه کرد. اولین اندیشمندی که این ادعا را در قالب اندیشه ای نظام مند عرضه کرد سر آیزایا برلین فیلسوف سیاسی انگلیسی بود. برلین با تعریف لیبرالیسم به عنوان مکتبی که آزادی منفی را در راس سلسله مراتب ارزشی می نشاند، استدلال می کند که می توان لیبرالیسم را به طور منطقی از مبانی تکثر گرایی ارزشی استنتاج کرد. برلین سعی می کند به سه شیوه، یعنی محوریت انتخاب، ضدیت با آرمان شهر، و وجود ارزش های جهان شمول، استلزام منطقی میان تکثرگرایی ارزشی و ارجحیت آزادی منفی را اثبات کند. همه این شیوه ها از اثبات این استلزام باز خواهند ماند. در پایان نیز سعی شده است به طوری ایجابی و با اتکا به خصیصه عقلانیت ستیزی و الگو های تصمیم گیری در تکثرگرایی ارزشی، امکان استنتاج هرگونه ارجحیت ارزشی از تکثرگرایی مورد بحث قرار بگیرد.
بازاندیشی در ابعاد و گستره مفهوم سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر حاصل پژوهشی اندیشه شناختی است. کاوش مفهومی «سنت»، بازاندیشی در آن و ابعاد و گستره آن را به صورت هدف اصلی در کانون توجه قرار داده است. برای این منظور تعابیر متعدد درباره سنت مورد بررسی قرار گرفته است. آن گاه به بررسی مفهوم شناختی آن در قالب نسبت این مفهوم با مفاهیم نزدیک و برابرداشت آن با مفهوم مقابل آن در ذیل نظریات غربی پرداخته شده است. هم چنین، علاوه بر چند پرسش مفهوم شناسانه، از توانمندی این مفهوم برای تبیین دستگاه نظری و نظام فکری نظریه پردازان سوال شده است.در پایان با برقراری گونه خاص از پیوند میان بایستگی سنت و نیز مقدماتی که در مفهوم شناسی ارائه شده است و توجه به نظریات متعددی (مدرنیسم، پست مدرنیسم، جماعت گرایی) که سنت در ذیل آن ها به بحث گذاشته شد و با روش استدلال استنتاجی تاکید شده است که «سنت» به عنوان یک مفهوم غیرقابل گذر دارای چهار عنصر است: اولاً «آن مفروضاتی را تولید و تحکیم می کند که افراد بدون پرسش در هدایت زندگی روزمره به کار می گیرند»؛ ثانیاً «فهم و تفسیری از جهان ارائه می کند»؛ ثالثاً «در معنای وبری خود منبعی برای مشروعیت بخشیدن به قدرتی که اعمال می شود بوده و موجد اقتدار سنتی است» و بالاخره این که «از طریق انتقال ارزش ها، اعتقادات و رفتار از گذشته به حال، منبعی برای هویت بخشی محسوب می شود».
اقتصاد باز و سوسیال دموکراسی
حوزههای تخصصی:
اندیشه: اومانیسم در ساحت انسان متجدد
حوزههای تخصصی:
تحول مفهوم فرد در اندیشه سیاسی دوران میانه در مغرب زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردگرایی، یکی از ارکان شکل گیری هویت انسان متجدد درغرب است اما آنچه امروز از این مفهوم برداشت می شود چیزی نیست که بدون زمینه تاریخی و فی البداهه در طی سده های اخیر پدیدآمده باشد.این نوشتار در صدد واکاوی ریشه های تاریخی شکل گیری این مفهوم با استفاده ازرهیافت اندیشه سیاسی و بازگشت به سرچشمه های هستی شناسانه آن دردوران میانه است.بدین منظور، ابتدا به تشریح مفهوم و تعریف فردگرایی بدانگونه که در فرهنگ غربی فهمیده میشود اشاره خواهدشد.پس از آن، مقاله به سیر تحول این مفهوم از دیدگاه تاریخ شناسان اندیشه دوران میانه و ارزیابی دیدگاه های مختلفی که در این زمینه وجود دارد می پردازد.در بخش پایانی ، مفهوم اهمیت دادن به زندگی عادی دردوران جدید که می تواند به عنوان مهم ترین نقطه تمایز توجه به فردنسبت به دوران پیش از آن به شمار آید تشریح خواهد شد.
بررسی انتقادی مبانی سیاست در اندیشه جان لاک(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اندیشه های جان لاک به عنوان پایه اصلی لیبرالیسم از زمان حیات او تاکنون همواره با اقبال تحلیل گران و نویسندگان مغرب زمین مواجه بوده است. این مقاله در صدد است با نگاهی متفاوت به بررسی انتقادی مبانی این اندیشه ها در حوزه فلسفه سیاسی بپردازد و برخی نارسایی ها و دوگانگی های آن را که کمتر از آن سخن رفته است بازگو نماید. پس از اشاره به مبانی شناختی و اخلاقی در نظر لاک، بنیاد جامعه سیاسی و دولت در اندیشه سیاسی او واکاوی می شود. سپس موضوعاتی همچون، مالکیت و آزادی مورد بررسی قرار می گیرد. دو عنصر مهم دیگر در اندیشه لاک، تساهل و رابطه دین و دولت است که بررسی و نقد آن در مجال دیگری عرضه خواهد شد.
رنج کنش ساز و ریشه های انقلابی آن در اندیشه سیاسی مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از قرن بیستم به بعد
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی جامعه شناسی سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی جامعه شناسی سیاسی و انقلاب و جنگ جامعه شناسی انقلاب
این مقاله به دنبال بررسی دیدگاه کارل مارکس، به عنوان جامعه شناس و فیلسوف سیاسی در ارتباط با برساخت عینی شرایط وقوع انقلاب با توجه به مفهوم کلیدی رنج انسانی است. مارکس در بررسی شرایط و زمینه های وقوع انقلاب، بر مفهوم رنج (که آن را در قالب الیناسیون و شرایط عینی و ذهنی منتهی به وقوع آن تعریف می کند) تمرکز کرده و از وجه پارادوکسیکال رنج سخن می گوید که مبتنی بر توأمانی وجوه مثبت و منفی رنج اجتماعی پرولتاریا است. از دید او، پیش شرط تحقق پراکسیس و کنش انقلابی، وابسته به وجود عینی و ذهنی رنجی اجتماعی است که با تحقق آگاهی (عینی و ذهنی) پرولتاریا نسبت به آن و خروج از وضعیت الیناسیون، می تواند او را از ابژه منفعل به سوژه فعال امر اجتماعی در جهت برساخت کنش انقلابی تبدیل کند. در این راستا او به عنوان فیلسوف سیاسی و جامعه شناس از نقش دین (که به زعم او برساخت عامدانه طبقه سرمایه دار برای آگاهی بخشی کاذب و خنثی کردن اثر رنج اجتماعی موجود است) غافل نیست و آن را به مثابه مانعی در جهت به اوج رسیدن رنج اجتماعی پرولتاریا و تبدیل آن به محرکه عینی لازم برای انقلاب نکوهش می کند. بنابراین مارکس با اذعان به وجه ایجابی رنج (علی رغم تعینات سلبی اجتماعی آن)، آن را در فرایند برساخت کنش سیاسی پرولتاریا (انقلاب) به مثابه یک نیروی حیاتی، پیش برنده و حتی ضروری در پروسه دیالکتیک تحول اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار می دهد.